| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
دامپینگ چیست؟!
فروشگاهی زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ! بسیار شیک!
وارد محله ای با مردمانی از طبقه متوسط می شود.
نبش اصلی ترین چهار راه محله، زمینی به وسعت ده هزار مترمربع را می خرد. آن را در هفت طبقه با پله برقی، آینه ها و لامپ های زیبا بنا می کند.
فروشگاه شروع به کار می کند.
تعداد زیادی از اهالی محل را هم استخدام می کند.
ولی فقط چند ساعت در هفته و روزی یکی دو ساعت!
چه خاصیتی دارد؟
روشن است که وقتی خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه تکنیک و رعایت قواعد مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همانجا انجام خواهد داد.
به خصوص که قیمت ها هم پائین تر از عباس آقای میوه فروش و حسین آقای پارچه فروش است.
حتی پائین تر از قیمت تمام شده!
به این می گویند دامپینگ!
چند ماهی گذشته و کار و بار عباس آقا و حسین آقا خراب است.
درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود.
هفته ای ۱۰ ساعت ولی حقوق ساعتی اش بالاست.
این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند.
دو سال گذشته، عباس آقا در شرف ورشکستگی است.
آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند.
او نیز به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود.
چهار سال گذشته است. صاحب مغازه عباس آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از وقتی عباس آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند.
کاسبی نیست.
مغازه ها را به قیمت ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش.
سال پنجم دیگر محله مردمانی از طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. قیمت های فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود چند صد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی است.
فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده و تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر استخدام کرده است.
سال هفتم فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده و کسی دیگر در آن محله پس اندازی ندارد.
فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها انتقال می دهد. این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین فروشگاه باکلاسی را ندارند!
تاریخ ارسال پست: 27 / 10 / 1395 ساعت: 10:38 بعد از ظهر