| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
سوگیری بازماندگی چیست؟
سوگیری بازماندگی (Survival Bias) یک خطا در استدلال است و زمانی پیش میآید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب گذشتهاند، تمرکز کنید و آنهایی را که نتوانستند عبور کنند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابلمشاهده نیستند، نادیده بگیرید.
بهعنوان نمونه فردی بر اساس تعداد محدودی از دانشآموختگان یک دبیرستان که توانستهاند در دانشگاههای خوب قبول شوند، نتیجه بگیرد که آن دبیرستان خدمات آموزشی برتری ارائه میدهد. این ممکن است درست باشد ولی بدون در نظر گرفتن وضعیت قبولی سایر دانشآموختگان آن دبیرستان نمیتوان چنین استدلالی کرد.
رازهای موفقیت
این روزها کتابهای رازهای موفقیت که در آن به عوامل موفقیت کارآفرینان و یا سازمانهای برتر پرداختهاند، طرفداران زیادی دارند. یکی از این نمونهها کتاب از خوب به عالی (Good to Great) اثر جیم کالینز (Jim Collins) است که یکی از پرفروشترین کتابهای منتشرشده در حوزه مدیریت هم هست.
او یازده شرکت را از بین ۱۴۳۵ شرکت که توانستهاند در چهل سال گذشته در بازار سهام، عملکرد بهتری از متوسط بازار نشان دهند انتخاب کرده و سپس به دنبال ویژگیهای مشترکی گشته که به باور او این شرکتها را موفق کرده است
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اما مشکل این است که رویکرد گذشتهنگر (Backward-Looking)، مطالعه کالینز را در معرض سوگیری بازماندگی قرار میدهد. کالینز باید با فهرستی از شرکتها در ابتدای دوره زمانی مطالعه شروع میکرد و معیارهای پذیرفتنی را برای انتخاب یازده شرکت برتر انتخاب میکرد.
این معیارها باید به شکل عینی و بیطرفانه بدون در نظر گرفتن اینکه این شرکتها در طول چهل سال بعد چطور عمل میکنند، اعمال میشد. این معنیدار نیست که پسازاین که ببینید کدامیک از شرکتها در این مدت خوب عمل کردند، پیشبینی کنید کدام شرکتها در این مدت خوب عمل خواهند کرد! این پیشبینی نیست، بیان تاریخ است.
وقتی شما با رویکرد گذشتهنگر، به هر گروهی از شرکتها نگاه کنید، همیشه یک سری ویژگی مشترک میتوانید پیدا کنید. برای مثال در لیست بالا همه شرکتها در اسم خود حرف i یا r را دارا هستند. آیا میتوان گفت وجود این دو حرف در اسم شرکتها باعث موفقیت آنان شده است؟ البته که نه!
پس از انتشار کتاب، با مطالعه سهام این شرکتها بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲ مشخص شد شش تا از ۱۱ شرکت بالا، عملکرد مالی پایینتر از متوسط بازار داشتند. این نشان میدهد چرا رویکرد گذشتهنگر بهطور سامانمند غلط است.
پیام این بحث برای مدیران چیست؟
این مثالها روشن میکند که برای نتیجهگیری نیاز دارید تا به همه نمونهها توجه کنید حتی نمونههایی که بلافاصله نمیتوانید آنها را مشاهده کنید. همینطور روشن میکند یادگیری از شکستها همواره فرآیند سادهای نیست. یادگیری نیازمند مشاهده و بررسی دقیق و فراتر رفتن از فرضیات سطحی است. وقتی تنها به نمونههای موفق نگاه میکنید ممکن است از رفتارها و اشتباهات مهلکی که نمونههای ناموفق به آن دچار شدند، غفلت کنید. شاید به همین دلیل است وقتی از آن حکیم پرسیدند “ادب از که آموختی؟” پاسخ داد: “از بیادبان”.