موبینگ (Mobbing)چیست؟

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 4324
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 4
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 432
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 1441
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 1
    بازدید هفته بازدید هفته : 4364
    بازدید ماه بازدید ماه : 25087
    بازدید سال بازدید سال : 1350866
    بازدید کلی بازدید کلی : 1604323

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.21.158.85
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

موبینگ (Mobbing)چیست؟

موبینگ (Mobbing)چیست؟

 

 

موبینگ یعنی کارمند، دانش آموز یا فردی در جامعه چنان تحت فشار تبعیض، تحقیر توهین و آزار و اذیت قرار می گیرد که دیگر شرایط برایش قابل تحمل نیست.


کارمندی که بسیار وظیفه شناس و دقیق و صادق است از طرف مدیر و اطرافیانش مورد تمسخر قرار می گیرد چون درست کاری او منافع آنها را به خطر می اندازد. یا استاد دانشگاهی که علاوه بر کار و تدریس و تحقیق و مقاله نویسی و امور مرتبط به وظایف دانشگاهی در امور اجتماعی مشکلات و چالش های جامعه وارد می شود از طریق مخالفین و منافع داران، حسودان و مدیران دانشگاه و موسسه مورد تبعیض فشار و تهدید قرار می گیرد که فقط به نوشتن مقاله و تحقیق بپردازد و کاری با چالش های اجتماعی و کشور و مردمش نداشته باشد و آنقدر فشار و تبعیض و تحقیر و توهین را بر او می افزایند تا یا اخراج شود تا خود استعفا دهد یا کلا آن محل را ترک کند.

 

 موبینگ در محل کار، خانه، مدرسه و جامعه عامل بسیاری از معضلات اجتماعی فرار از خانه، بیکاری، طلاق؛ اعتیاد، خود کشی، انتقام گیری، اوباش گری، بد اخلاقی، عصبانیت، قتل و جرایم دیگر می شود.

از بسیاری از موارد موبینگ می توان نتیجه گرفت که آغاز موبینگ معمولاً در اثر جابجایی مقامی کارمندان می باشد مثلاً کارمند جدیدی که تازه وارد یک قسمت می شود بیشتر مورد آزار روانی قرار می گیرد، یا وقتی که رئیس قسمت عوض می شود احتمال اینکه او کارمندی را آزار بدهد زیاد است و حتی ممکن است خودش مورد آزار روانی کارمندان قرار گیرند.

 

کانل تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

تاثیرات موبینگ:


مخدوش نمودن یا از بین بردن اعتماد بنفس قربانی . دچار شدن به بیماری پارانویا و اغتشاش ذهنی . دوری گزیدن از اجتماع . احساس ترس ، خجالت ، عصبانیت ، حسرت.همچنین موبینگ باعث اختلالات جسمی و روانی همچون گریه ، خوابهای آشفته ، بالا رفتن فشار خون ، حتی بیماریهای قلبی و عروقی میگردد.
راههای مبارزه با موبینگ
انضباط در کار جهت جلو گیری از هر گونه اخطار.
 انجام کارهایی که دستور کتبی ابلاغ شده باشند نه شفاهی.
دوری جستن از موب کنندگان
شناخت موبینگ و حفظ اعتماد به نفس خود.

 

البته در کنار این موارد گفته شده در بسیاری از سازمان های اروپایی جزء دروس آموزشی حین کار، دروسی هم در زمینه موبینگ یا آزار روانی در محیط کار برای کارمندان پیش بینی شده است، زیرا اکثر سازمان ها ضرر اقتصادی ناشی از موبینگ را محاسبه کرده اند. در حقیقت تنها کارمند آزار دیده ضرر نمی کند بلکه بعلت غیبت مکرر کارمند و عدم انجام صحیح کار بعلت ناراحتی روحی که کارمند دچار آن است باعث کاهش تولید سازمانی می شود و ضرر سنگینی به سازمان مربوطه می زند.


تاریخ ارسال پست: 4 / 1 / 1398 ساعت: 1:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سه نیاز کارکنان که از طریق شادی در کار قابل تحقق است

سه نیاز کارکنان که از طریق شادی در کار قابل تحقق است

 

 

1-  یک دیدگاه امیدوارکننده نسبت به آینده

یک ضرب‌المثل انگلیسی هست که می‌گوید «آنکه امید به بردن ندارد از قبل باخته است.» یکی از مهم‌ترین پیش نیازهای امیدواری نسبت به آینده کاری هر فردی در هر سازمانی به شاد بودن او در زمان حال بستگی دارد.

 

این نگرش افراد نسبت به آینده‌شان است که انگیزه کار بیشتر و بهتر را در آنها پدید می‌آورد و تقویت می‌کند.
یک کارمند یا کارگر هنگامی نسبت به آینده اطمینان پیدا می‌کند که بداند می‌تواند خود را با آن مطابقت دهد. در این حالت است که می‌توان دیدگاه‌های آینده‌نگرانه افراد را با دیدگاه‌های آتی سازمان‌ها هماهنگ و برای پیشرفت و حرکت به جلو برنامه‌ریزی کرد.

 

برای نیل به این مقصود بیش از هر چیزی به ارتباطات مستحکم، پیوسته و عمیق بین مدیران و کارکنان نیاز است و شاه‌کلید برقراری و توسعه این ارتباط چیزی نیست مگر تزریق روحیه شادکاری در درون سازمان.

 

 

2-  احساس هدفمندی و حرکت به سمت مقصدی مشخص

یک ضرب‌المثل دیگر هست که می‌گوید: «برای کشتی سرگردانی که مقصد مشخصی ندارد هیچ بادی، باد موافق نیست». یکی از مزیت‌های شادکاری و وجود احساس مثبت در محیط کاری این است که به افراد احساس هدفمندی می‌دهد. هنگامی که افراد بدانند که در حال حرکت به سمت مقصدی مشخص هستند، آن گاه با روحیه و انگیزه بیشتری به کارشان ادامه خواهند داد و احساس شادی بیشتری در کار خواهند داشت.

رابطه بین هدفمندی و شادکاری رابطه‌ای دوسویه است به‌طوری که هدفمندی بیشتر و احساس انجام کاری بزرگ، به افزایش احساس شادی در کار منتهی می‌شود و شادکاری نیز به نوبه خود باعث افزایش هدفمندی افراد و سازمان‌ها خواهد شد.

 

 

3-  داشتن روابطی مستحکم و عمیق

کارکنان هنگامی که روابط مثبت و خوبی با همکاران، زیردستان و مافوق‌های خود داشته باشند لزومی نمی‌بینند مجموعه‌ای را که در آن مشغول به کار هستند ترک کنند و به مجموعه‌ای دیگر بپیوندند.

یکی از پیش‌نیازهای شادکاری، داشتن روابط مثبت و سازنده با دیگران است که شادی ناشی از داشتن چنین روابطی نیز به نوبه خود بر انگیزه افراد برای گسترش این روابط خواهد افزود و این به آن معناست که شادکاری و روابط کاری سازنده و مثبت بر همدیگر اثرگذاری مثبت دارند.

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 9 / 1397 ساعت: 5:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آیا کار بیش از حد، شما را به یک کارمند خوب تبدیل می‌کند؟

آیا کار بیش از حد، شما را به یک کارمند خوب تبدیل می‌کند؟ 

 

 

مشاور عزیز، من واقعا در شرایط بدی هستم و نمی‌دانم چطور از این مخمصه نجات پیدا کنم. مشکل مربوط به کارم است. در کل، کارم را دوست دارم اما ساعات کارم آنقدر زیاد است که دارم از پا درمی‌آیم. این اولین شغل ثابت من است. هر روز باید ۸ ساعت کار کنم اما انجام وظایف روزانه‌ام بیشتر از ۸ ساعت طول می‌کشد. از آن بدتر، تا کارهایم تمام می‌شود، رئیسم سر می‌رسد و چند پروژه به من محول می‌کند. هر روز ساعات ۷:۳۰ سر کار حاضر می‌شوم و امکان ندارد زودتر از ۶:۳۰ یا ۶:۴۵ شرکت را ترک کنم.

 

اما بدتر از همه این است که رئیسم اصلا قدرم را نمی‌داند و بابت ساعات اضافی‌ای که در شرکت می‌مانم از من تشکر نمی‌کند. خودش هر روز حدود ساعت ۵ یا ۵:۳۰ به خانه می‌رود. و وقتی از کنارم رد می‌شود، می‌گوید: «واقعا باید مدیریت زمان یاد بگیری. آن موقع‌ها که لیندا اینجا کار می‌کرد، همه کارها را تا ساعت ۵ راست و ریس کرده بود.» من لیندا را ندیده ام چون وقتی از کارش استعفا داد، از این ایالت رفت اما فکر نمی‌کنم می‌توانسته تمام این کارها را در هشت ساعت انجام دهد چون حجم کارها خیلی زیاد است.

 

مدیر ارشد شرکت هم مثل من تا دیر وقت کار می‌کند و هر بار من را دیده، گفته: « واقعا به خاطر اینکه خودت را وقف کار کرده‌ای، ممنونم» اما همه چیز در همین حد بوده و بس! واقعا در شرایط افتضاحی هستم چون مجبورم برای آنکه کارها به جایی برسد، تا سر حد مرگ کار کنم اما تا حالا که پیشرفت چندانی نداشته ام. کار کردن بیش از حد، یک جورهایی من را نزد رئیسم بی ارزش کرده. کمک کنید! چه کار کنم؟

 

پاسخ: دوست عزیز، مشکل تو، واقعا آزاردهنده اما شایع است. کارهای ثابت، تمامی ندارند. حتی اگر بیست و چهار ساعات شبانه روز، بی وقفه کار کنی، باز هم از کارها عقبی.

 

این ماهیت کارهای ثابت و هشت ساعته است. زندگی، سراسر درس است و درسی که امروز باید بگیری این است که «حد و مرزهایت را مشخص کنی.» رئیس تو، تو را در یک شرایط سخت قرار داده. او از تو می‌خواهد هر روز تا دیر وقت کار کنی اما به خاطر همین کار زیاد، احترامت را نیز از بین برده. او هیچ ارزشی برای کارهای تو قائل نیست. حالا بهترین فرصت است که زمانت را بذل و بخشش نکنی.

 

کاری که باید آخر هفته انجام دهی این است: تهیه یک دفترچه یادداشت و یک برنامه‌ریزی سفت و سخت. در دفترچه، شغلت را شرح بده و بنویس کدام کارها سخت یا زمانبر هستند. بنویس که چه چیزهایی در طول روز باعث ترس، اعتماد یا استرست می‌شوند.

 

کدام پروژه‌ها، وظایف و فعالیت‌ها بیشتر از بقیه چالش‌برانگیز یا استرس زا هستند؟ روی آن فعالیت‌ها تمرکز کن و برنامه‌ریزی کن که هر بار، انجامشان آسان تر از قبل شود. درباره این فکر کن که چطور میزت را مرتب کنی و چطور روزت را زمان بندی کنی.

 

درست مثل یک مدیر پروژه فکر کن و از خودت بپرس: «چطور می‌توانم این شغل و وظایفش را سازماندهی کنم که هر روز، کارهای مهم را به انجام برسانم، بدون اینکه مجبور شوم تا دیر وقت در شرکت بمانم؟»

 

گام اول برای آنکه کنترل زندگی‌ات را در دست بگیری این است که بر شغلت اشراف داشته باشی. به مرور و طی هشت هفته آینده، دست از اضافه کاری‌های دیوانه وار برخواهی داشت و هر روز، زودتر از روز قبل شرکت را ترک خواهی کرد. شاید از خودت بپرسی «پس چطور به همه کارهایم برسم؟» برای اینکه به کارهایت برسی، باید برای روزت برنامه‌ریزی کنی، هر روز و هر هفته.

 

اگر رئیست پروژه‌ای را به تو سپرد که در اولویت نیست، به او بگو: «ایمیلتان را که درباره به روزرسانی اطلاعات اعضا بود دریافت کردم و می‌خواهم ببینم آیا می‌توانم این کار را جمعه آینده انجام دهم؟ اگر باید امروز انجام دهم، مجبورم کارهای امروزم را به تعویق بیندازم، چون امروز قرار بود گزارش‌های مربوط به فروش را تنظیم کنم.»

 

اگر حجم کارهایت زیاد است، بار آن را بر دوش رئیست بینداز چون اشکال کار از اوست.

 

اگر بخواهی تمام اطرافیانت را راضی نگه داری، مریض می‌شوی. آنها تو را استخدام کرده‌اند و تو را آنجا نگه داشته‌اند پس باید قدرت را بدانند، چه رئیست بتواند از تو تشکر کند، چه نتواند. الان بهترین فرصت است که حرف دلت را بزنی و حد و مرزهای خودت را مشخص کنی.

 

وقتی تغییر را شروع می‌کنی، قطعا دچار احساسات شدیدی خواهی شد، مثل ترس از اینکه از بقیه عقب بمانی (البته همین حالا هم عقب هستی چون هیچ‌کس نمی‌تواند این حجم زیاد کار را در مدت زمان کم انجام دهد. خودت به رئیست یاد داده‌ای که چنین انتظاری از تو داشته باشد). ممکن است به خاطر قدم جدیدی که برداشتی، دچار استرس شوی.

 

به این احساسات دقت کن. آنها را کشف کن. دفترت را بردار و درباره شان بنویس. نفس عمیق بکش. و یادت نرود که این پیشرفت فردی، دقیقا همان نیرویی است که باعث می‌شود با قدرت هر چه تمام تر به مسیر حرفه‌ای خود ادامه دهی و موانع را از سر راهت برداری.

 

برای هر روزت برنامه‌ریزی کن و آن را در صورت جدول برنامه‌ریزی‌ات بنویس. از شب قبل، برای فردایت برنامه‌ریزی کن یا صبح همان روز، سر میز صبحانه برنامه‌هایت را روی کاغذ بیاور. میزت را همان‌طوری مدیریت کن که یک مدیر ارشد، کسب‌وکارش را مدیریت می‌کند: با فکر، اندیشمندانه و آینده‌نگر. تو نباید بار مسوولیت رئیست را به دوش بکشی. تو یک انسان باهوش و با قابلیت هستی که در اداره آن شرکت، نقش خودت را داری.

 

تو مسوول کارهای خودت هستی. هر روز، یک روز کاری خوب را شروع کن و یاد بگیر که به رئیست بگویی: «البته که می‌توانم این پروژه را انجام دهم، اما اجازه دهید یک نگاهی به برنامه‌های خودم بیندازم و ببینم کدام‌یک از پروژه‌ها را می‌توانم به تاخیر بیندازم که برای انجام کار جدید شما وقت داشته باشم.»


منبع: Forbes

نویسنده: Liz Ryan
مترجم: مریم مرادخانی

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 8 / 8 / 1397 ساعت: 3:24 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!

یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!

 



 ما کسب وکارمان را طوری مدیریت می‌کنیم که انگار فقط با اعداد و ارقام سر و کار داریم، مثل تعداد نقص‌ها در هر نوبت تولید یا تعداد دقایقی که یک کارمند تاخیر کرده است. اما این تنها دروغ رایج در دنیای کسب وکار نیست. دروغ‌های دیگری هم وجود دارند که یکی از آنها از بقیه بدتر است: «قرار نیست کار جذاب باشد. اگر جذاب بود، دیگر اسمش کار نبود.»

 

گر درباره این جمله بیشتر فکر کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که اصلا با عقل جور در نمی‌آید. اگر قرار نیست کار جذاب باشد، پس یعنی کسل‌کننده یا طاقت‌فرسا است.


اگر در محیط کار به کارکنان خوش بگذرد، مثل این است که چیزی مجانی گیرشان آمده باشد. مدیران ترسو از اینکه کارکنانشان روز خود را با فراغ بال بگذرانند و همزمان با کار خوش بگذرانند، می‌ترسند. احساس می‌کنند قدرت خود را از دست داده‌اند. آنها معتقدند «کارمند باید هر روز به محل کار بیاید و کارها را طبق برنامه‌ریزی پیش ببرد، نه اینکه شوخی کند و بخندد.»

 

برای این مدیران، خندیدن و شوخی کردن یک کارمند با همکارانش مساوی است با از زیر کار در رفتن و تنبلی. این قطعا درست نیست. ایده‌آل‌ترین حالت این است که کارمان را آنقدر دوست داشته باشیم که حاضر باشیم مجانی انجامش دهیم. اما به هر حال، همه ما به پول نیاز داریم.
پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید، یک موفقیت بزرگ است، نه اینکه بابتش احساس گناه یا عذرخواهی کنید. بعضی از مدیران نمی‌دانند کارمندی که عاشق شغلش است و از آن لذت می‌برد، قطعا بهتر از بقیه کارکنان است.

 

وقتی محیط کار جذاب است، کارکنان آرامش دارند و ایده‌های جالب به ذهنشان می‌رسد. آنها راحت‌تر و با میل خودشان با هم مشارکت می‌کنند و نوآوری و مشارکت خود به خود اتفاق می‌افتد.


اگر محیط کار برای کارکنانتان جذاب نباشد، این نشانه شکست شما به‌عنوان یک مدیر است. دلیلی ندارد که یک کار، سخت یا کسل‌کننده باشد. مدیران ترسو دوست ندارند به کارکنان اختیار و آزادی عمل بدهند تا کارشان را آن‌طور که دوست دارند انجام دهند.

 

کار باید جذاب و سرگرم‌کننده باشد وگرنه دارید مشتریان و سهامداران خود را فریب می‌دهید. هیچ مدیری دوست ندارد در مقابل جمعی از سرمایه گذارانش بایستد و به آنها اعلام کند: «در شرکت ما، کار جذاب نیست. کارکنان در اینجا کار می‌کنند چون گزینه بهتری ندارند.» کدام مدیر از گفتن اینها احساس غرور می‌کند؟

 

هر کس اعتراف کند که کارکنانش شغلشان را دوست ندارند، در واقع به ناکارآمدی و بی کفایتی خودش اعتراف کرده. مشتریان و سهامداران انتظار دارند شرکتی که از آن خرید می‌کنند یا سهامش را می‌خرند، جای فوق‌العاده‌ای برای کار کردن باشد، چون حضور، اشتیاق و مشارکت کارکنان در امور به نفع آنها نیز هست.

 

جذب و حفظ کارکنان باهوش و استعداد چه خرجی دارد؟ هیچ خرجی! کافی است فرهنگ سازمان جذاب و انسان گونه باشد. ایجاد چنین فرهنگی مسوولیت هر مدیر در برابر مشتریان و سهامداران است.


مدیران هوشمند حقیقت را می‌دانند: اگر سرگرمی در محیط کار به یک اولویت استراتژیک تبدیل شود، همه چیز بهتر خواهد شد.

 

نویسنده: Liz Ryan

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 29 / 7 / 1397 ساعت: 9:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

 

 

احتمالا شما هم در طول زندگی حرفه‌ای‌تان با مدیرانی برخورد کرده‌اید که به نظرتان بی‌انصاف بوده‌اند. احتمالا با خود فکر کرده‌اید «وقتی مدیر شوم، هرگز این‌گونه نخواهم بود!» اکنون که به سمت مدیریت ارتقا یافته‌اید، ‌به احتمال زیاد زمان و انرژی زیادی را به این مساله اختصاص می‌دهید که تصمیمات بی‌طرفانه اتخاذ کنید، ‌اما بدون شک ایجاد تعادل در این زمینه کار چندان ساده‌ای نیست.

 

برای شروع می‌توانید از استانداردترین معیار سنجش عدالت که بر «نتایج» تصمیمات شما دلالت دارد تمرکز کنید. آیا فرآیند تصمیم‌گیری شما به یک توزیع عادلانه برای همه افراد مشارکت‌کننده انجامیده است؟ می‌توانید این آزمایش را روی تصمیمات معمولی مدیریتی مانند چگونگی تخصیص حجم کار، و تشویق و پاداش به کار گیرید.

 

مطمئن باشید که تیم شما نتایج این تصمیمات مهم را به دقت زیر نظر دارند. اگر حتی یک نفر تحت تاثیر تصمیم‌گیری‌ شما مزایای مثبتی دریافت نکند و این مساله چند بار تکرار شود، احتمال دارد که تصمیم‌گیری شما ناعادلانه برداشت شود. اگر این همه آن چیزی بود که باید نگران آن می‌بودید، زندگی نسبتا آسان بود.

 

متاسفانه مسائل پیچیده‌تر از این است. علاوه بر عدالت در مورد نتایج، تیم‌تان عدالت شما در فرآیندها را نیز مورد قضاوت قرار می‌دهند. آیا فرآیند تصمیم‌گیری‌ شما ذاتا و بدون در نظر گرفتن نتیجه عادلانه بوده است؟
مشکل اینجاست که وقتی می‌خواهید عدالت را در یکسو برقرار کنید، ممکن است سهوا طرف دیگر را مورد بی‌توجهی قرار دهید.

 

تحقیقات نشان داده‌اند که اهمیت نسبی عدالت در نتایج در مقابل عدالت در فرآیند، بستگی به این دارد که آن کارمند درباره کدامیک اول شنیده باشد. به عنوان مثال، در یک آزمایش، وقتی به افراد برای اولین‌بار گفته شد که استخدام نشده‌اند، در حالی که هیچ توضیحی درباره فرآیند اتخاذ این تصمیم به آنها داده نشد، آنها فورا فرض کردند که این تصمیم ناعادلانه است.
این تحقیق نتیجه مهمی دارد. وقتی یک فرآیند عادلانه را طی می‌کنید که ممکن است به یک نتیجه ناعادلانه منتهی شود، مطمئن شوید که جزئیات فرآیند را به اطلاع تیم خود برسانید قبل از آنکه تیم از تصمیم شما مطلع شود.

 

اینکه عدالت در تصمیم یا نتیجه کدام یک مقدم است، بستگی به طبیعت تصمیم دارد. در حالی که سعی دارید کار تیمی و ارتباطات را تقویت کنید، توزیع مساوی نتیجه می‌تواند مفید باشد. مثلا اشتراک سود یک روش رایج برای پاداش دادن به کل گروه است وقتی موفقیتی که آنها به دست آورده‌اند نتیجه کار گروهی همه آنها بوده است. اما زمانی که قصد دارید کارآیی فردی افراد را افزایش دهید باید روی فرآیند عادلانه بودن متمرکز شوید. پاداش فروش و سایر پاداش‌های فردی کارمندان را تشویق می‌کند تا حداکثر تلاش خود را به کار گیرند.
اجازه دهید اهداف هر موقعیت خاص مشخص کند که چه فرمولی باید مدنظر قرار گیرد.

 

حتی زمانی که تلاش زیادی می‌کنید تا تصمیم عادلانه بگیرید، باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که تصمیم شما از دید آنها هم عادلانه برداشت شود. این اشتباه را مرتکب نشوید که فکر کنید تصمیمات شما خودشان گویای واقعیت هستند. اگر به دنبال یک فرآیند عادلانه از انتخاب اینکه چه کسی ارتقا بگیرد هستید، اجازه دهید تیم شما درباره شیوه قضاوت و تمایلات شما مطلع باشند.
یادتان باشد که در میان گذاشتن آنچه به آن فکر می‌کنید بسیار مهم است. شفافیت اعتماد را افزایش می‌دهد و در عین حال ورای فرآیند تصمیم‌گیری برای کارمندان‌تان ارزش خلق می‌کند.

 

در پایان همه ما می‌دانیم که زندگی عادلانه نیست. شما به عنوان مدیر، این مهم را زودتر از دیگران درک می‌کنید. با تصمیمات سختی روبه‌رو می‌شوید که هیچ راه‌حل ایده‌آلی ندارد و نتیجه تصمیم برای بعضی‌ها عادلانه و برای برخی ناعادلانه است. به خودتان زیاد سخت نگیرید. تا زمانی که با دقت درباره نیازهای کسب و کار فکر کرده‌اید و ارزیابی شما از راه‌حل‌های موجود تا حد امکان عینی و عاقلانه است، کار خود را به خوبی انجام داده‌اید. همیشه این فرصت را دارید که در تصمیم بعدی خود تعادل را مجددا برقرار کنید.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

 

 

به تازگی یک شرکت ژاپنی، کوهپیمایی را یکی از شروط استخدام و قبول کارمند قرار داده است. این یکی از خلاقانه ترین تصمیماتی است که تا‌‌‌ حالا در زمینه منابع انسانی و جذب و استخدام نیروی پرسنلی به گوش رسیده است. وقتی با دقت بیشتری در تار و پود این شرط عجیب و غریب استخدامی بنگریم می توانیم به پیامدها و نکات ارزنده این تصمیم پی ببریم. این شرط از چندین زاویه و با تکیه بر چندین صفت مشخصه مثبت، مسائلی را در ابعاد گوناگون اجتماعی، فکری، جسمی و فرهنگی به ما نشان می دهد که ما در ذیل به 11 مورد آن اشاره ای مختصر می کنیم.:

 

 

شرایط فیزیکی: اولین و شاید ساده ترین برداشت از این حرکت پی بردن به وضعیت جسمانی افراد یا همان سلامتی و تندرستی فیزیکی خواهد بود. چه امری از این مهم تر که بنیادی ترین سرمایه یک سازمان از سلامت و تندرستی کافی برخوردار باشد.

 

انعطاف پذیری: در وحله نخست همین که این افراد شرط غیر معمول استخدامی این شرکت را نسبت به وضعیت عادی دیگر شرکت ها ترجیح داده اند، روحیه انعطاف پذیری آنها می باشد. مطمئناً وجود این پرسنل، سازمان را در پویایی همیشگی قرار می دهد زیرا آنان قدرت سازگاری با هر شرایطی را دارند و پذیرای تغییرات سازمانی خواهند بود.


ریسک پذیری: کسانی که این شرط را قبول نموده، در واقع خطرات آن را نیز به جان خریده اند (قبول ریسک). آنان که از شروع این صعود تا پایان راه را با موفقیت به پایان رسانده اند و از موقعیت های سختی که ما بین راه پیش آمده، فرار نکرده اند و در واقع ریسک پذیر و متعهد بوده اند همان افرادی هستند که گاه توانایی نجات یک سازمان را دارند. این افراد درصد موفقیت بالایی نسبت به ریسک گریزها و توانایی خلق یک پیروزی را از دل یک شکست دارند و در واقع همان کورسوی امید هستند.


خلاقیت و ابتکار: خلاقیت با میزان ریسک پذیری رابطه مستقیم دارد. یعنی افرادی که ریسک پذیر هستند از قوه خلاقیت بالا برخوردارند و می شود گفت این افراد همان خصیصه های افراد گروه 3 را دارا هستند. آنان مدام پیگیر شناخت مسیرهای تازه، سریع و گوناگون در راه پیش روی هستند و در این زمینه ابتکار فراوان به خرج می دهند. آنان صرفاً دنباله رو فرد پیش روی نیستند و در واقع می توان آنها را در زمره رهبران آینده دانست، کسانی که نمی هراسند، فکر می کنند و ابتکار به خرج می دهند.


انگیزه: مهترین عاملی که در افراد ایجاد قدرت افزوده می کند انگیزه می باشد. افرادی که با انگیزه بالا در حرکت هستند مدام به مقصد و نتیجه کار فکر می کنند هرگز در برابر مشکلات کمر خم نمی کنند و هیچ عاملی آنان را از کسب پیروزی دور نمی سازد. در این مسیر افراد با انگیزه بصورت خستگی ناپذیر از ابتدا تا انتهای راه حضوری پر شور دارند و اگر در آینده سازمان در یک شرایط بحرانی قرار بگیرد و مدیریت حقایق را برای پرسنل تشریح نماید، این افراد (انگیزه مند) بصورت توده ای عظیم به حرکت در می آیند و تمام افراد را به تغییر وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب ترغیب می نمایند. این افراد گنج های پنهانی هستند که در سختی ها به مدد سازمان می آیند. در یک نگاه، انگیزه می تواند خاکستری را به آتش مبدل می کند.

 

استقامت و پشتکار: یکی دیگر از خصیصه هایی که در این آزمون به چشم می آید، میزان استقامت و پشتکار در افراد می باشد. مسلماً این مورد یکی از پله های صعود سازمان و نیز خود فرد به سمت کارایی بیشتر است. آنان که به سمت قله در حرکت هستند مدام با سختی های بسیار دست و پنجه نرم می کنند کسانی که برتر هستند سعی می کنند تا با قدرت و ثبات به راهشان ادامه دهند و در برابر ناملایمات صبر و شکیبایی پیشه می کنند تا اینکه در نهایت پیروزی را در آغوش بگیرند.

 

روحیه ایثار: افرادی که دارای این خصیصه هستند براحتی قابل شناسایی خواهند بود. آنها در این مسیر سخت و پر پیچ و خم، هرگز به دیگران تنه نمی زنند، برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند و بر عکس، اگر فردی دچار مشکل یا حادثه ای شود بلافاصله برای کمک رساندن حاضر می شوند. این دسته، از خودگذشته ترین افراد هستند. آیا شما اینگونه افراد را که اهداف فردیشان را فدای اهداف جمعی و سازمانی می کنند، در جمع سازمان خویش راه نمی دهید؟ این افراد کم مشکل ترین و سر براه ترین پرسنل شما در سازمان خواهند بود و شما همواره به وجود این نیرو ها نیازمند هستید.اجتماعی یا گوشه گیر: در این حرکت گسترده به سمت قله، شما می توانید به راحتی و بدون جلب توجه، افراد اجتماعی و یا گوشه گیر را شناسایی کنید.این شناخت به شما کمک می کند تا تناسب بهتری بین خود و شغل برقرار کنید که متعاقب آن افراد بهتر به فعالیت می پردازند و کارآیی را در بالاترین سطح توان خود نمایان می سازند و در نتیجه به دلیل این علاقه، با مشتری و ارباب رجوع رفتار بهتری خواهد داشت.

 

شناخت این صفات در افراد، فرد گرا را در اموری که آرام و فاقد جنب جوش است، همچون بایگانی و جمع گرا را که بیشتر اجتماعی تر هستند را در مشاغلی پر برخورد تر و فعالتر همچون پشت باجه یک بانک و یا در سمت یک فروشنده، بکار می گماریم. اگر هر کس همانجا باشد، که باید باشد، دیگر دغدغه ای گریبان گیرتان نخواهد شد.

 

سرعت یا دقت: فردی که با عجله و سریع به فعالیت می پردازد به همان نسبت نیز از دقت کمتری در انجام امور بهره می برد و بلعکس فردی که در اصطلاح پیوسته و آرام گام بر می دارد اگر چه ممکن است با صرف زمان بیشتری به مقصد برسد اما مطمئن خواهد بود که کار را بدون نقص به پایان رسانده است. به هر حال از هر کدام از این خصایص که دقیقاً عکس هم هستند، می توان در زمان و مکان خودش به خوبی استفاده کرد. مهم آن است که مدیریت، افرادی را که دارای این فاکتورها هستند را بشناسد تا بتواند بطور درست بکارگیری نماید.


روحیه مشارکت: از بارزترین خصایص سازمانی وجود روحیه مشارکت در پرسنل آن سازمان می باشد چرا که یک کل چیزی نیست جز مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، که در جهت تحقق یک هدف، در کنار هم فعالیت می کنند. سازمانی که می خواهد همیشه در موفقیت غوطه ور باشد باید تمام پیکره و اجزایش با هم هماهنگ و همسو فعالیت نماید. در این کوه پیمایی افرادی هستند که با مشارکت و همکاری در پی رسیدن به قله می باشند، لذایذ و تلخی ها را با هم و در کنار هم می چشند تا اینکه در نهایت امر، بر بام قله پای نهند.


ادب و احترام: در این سفر کوچک سازمانی (کوه پیمایی) می توان افراد را از نقطه نظر رعایت ادب و احترام شناسایی نمود. حتماً همگی به این امر واقف هستید که شایستگی های علمی و فنی در کنار رعایت ادب و احترام سنگینی بیشتری خواهد داشت و افراد شایسته هرگز نباید در وادی غرور و تکبر گام بردارند چرا که از ارزش های خویش می کاهند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای خوداشتغالی عینک واقع‌بینی بزنید!

برای خوداشتغالی عینک واقع‌بینی بزنید!

 

 

این فکر که برای خودتان کار کنید و اصطلاحا رئیس خودتان باشید، همیشه وسوسه‌برانگیز است و در «اقتصاد گیگی» فرصت‌های زیادی برای این موقعیت وجود دارد. از به‌کار بردن پلت‌فرم‌ها گرفته تا پیدا کردن مشتریان خودتان به عنوان یک مشاور یا آزادکار، این امکان وجود دارد که از محیط کارمندی رها شوید.

 

به‌طور کلی، اگر با ۴۴ ساعت کار در هفته مثلا سالانه ۳۶ میلیون تومان درآمد دارید، با خوداشتغالی می‌توانید حدودا ساعتی ۵۰ هزار تومان دربیاورید. چرا امتحان نمی‌کنید؟

 

واقعیت این است که هزینه‌های انجام کسب‌وکار – هزینه‌های آشکار و پنهان – باعث می‌شود درآمدتان خیلی کمتر از آن چیزی شود که فکر می‌کنید بعنوان یک فرد خوداشتغال می‌توانید داشته باشید. این موضوع را گزارش ۲۰۱۷ شرکت "پی پال" در مورد افرادی که آزاد کار می‌کنند و میانگین درآمد سالانه آنها بسیار کم بوده، نشان داده است.


بنابراین، قبل از اینکه اعلام استقلال در کار کنید، از حساب و کتاب‌هایتان مطمئن شوید تا به عنوان یک کارگر اقتصاد گیگی بتوانید زندگی را سپری کنید.

 

 

در ادامه به برخی از مشکلات و هزینه‌های خوداشتغالی اشاره می‌شود:

 

 

1  دیگر مرخصی باحقوق ندارید

این یک واقعیت است که بعنوان یک کارمند، کل ۸ ساعت کاری روز را کار نمی‌کنید و وقت ناهار، تعطیلات رسمی و مرخصی استحقاقی دارید. اما وقتی کسب‌وکار خودتان را دارید، ساعات بازدهی شما تغییر می‌کند و وقتی که صرف بازاریابی یا کارهای اداری می‌کنید، برای شما درآمدزایی ندارد.
همچنین دیگر مرخصی با حقوق ندارید و هر ساعتی که به اموری غیر از کار بپردازید، یعنی از درآمدزایی خالص شما کم شده است. بنابراین مشخص کنید هر وظیفه‌ای در کسب‌وکارتان چقدر زمان می‌برد و چقدر از آن درآمدزا است و سپس برنامه‌ریزی دقیقی برای بهینه‌سازی این درآمد داشته باشید.

 

2  خداحافظی با مزایا

به‌عنوان یک کارمند حقوق بگیر، مزایایی مثل بیمه اجباری و احتمالا بیمه تکمیلی و کارانه و هدیه‌هایی به مناسبت‌های مختلف شامل حالتان می‌شود. اما اگر خودتان کارفرما شوید و به تنهایی کار کنید، باید کل هزینه‌های بیمه را خودتان بپردازید و مزایایی هم ندارید. اگر هم نیرویی استخدام کنید که باید هزینه‌های حقوق و مزایای او را متقبل شوید.

 

3  هزینه‌های انجام کسب‌وکار

وقتی کسب‌وکار خودتان را اداره می‌کنید، هزینه‌های تجهیزات، وسایل، حمل‌ونقل و غیره با خودتان است، بنابراین چه پول خرید کامپیوتر و تعمیر پرینتر باشد و چه بنزین و تعمیر خودروی شخصی، این هزینه‌ها همه از جیب شما بیرون می‌رود. در نتیجه درآمد خالصی که از کسب‌وکارتان به دست می‌آورید، کم می‌شود.

 

4  جدا کردن خودتان

خیلی مهم است که پیش از هر چیز تحقیق بازار انجام دهید و به نتیجه روشنی برسید که رقابت در خدمات مشابه به چه شکل است. آنهایی که درآمد بالایی در بخش مورد نظرتان دارند زیرنظر بگیرید تا بدانید چگونه در برابر ارزشی که ارائه می‌کنند، پول به دست می‌آورند. این تحقیقات به شما کمک می‌کند بدانید در کجا تجربه به دست آورید و درآمدتان را مقایسه کنید. اگر خیلی با رقبا فاصله دارید، به دنبال روش‌هایی برای جدا کردن خودتان از آن صنعت باشید. اگر تجربیات زیاد یا مهارت‌های منحصربه‌فردی دارید که در فضای بازار به‌کار می‌آیند، می‌توانید با خیال راحت جایگاه خود را ارتقا ببخشید.

 

خوداشتغالی می‌تواند تجربه‌ای دلپذیر برای خیلی از افراد باشد. آمادگی مالی قبل از تصمیم مهم برای ورود به چنین دنیایی، سطح موفقیت بالایی را تضمین می‌کند. اما برخی افراد به جای سبک سنگین کردن مزایا و معایب داشتن یک بنگاه، خوداشتغالی را از درون لنزهایی رنگی می‌بینند و عینک واقع‌بینی را کنار می‌گذارند. اگر موانع را به خوبی شناسایی کنید، خودتان را در برابر شکست‌های مالی آینده بیمه می‌کنید.

 

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 نکته ای که باید درباره رئیستان بدانید

10 نکته ای که باید درباره رئیستان بدانید

 

 

این روزها همه ما تا حد زیادی با تحلیل کسب‌وکار و رفتار افراد آشنا هستیم. وقتی با عملکرد یک کسب‌وکار آشنا می‌شویم، می‌توانیم نارسایی‌هایی را که در سازمان‌ها وجود دارند، شناسایی کنیم تا در آینده به‌عنوان کارمند یا مشاور به آنها راه‌حل ارائه دهیم.

 

به این منظور باید بدانیم یک کسب‌وکار چگونه درآمدزایی می‌کند، چگونه ضرر می‌کند، چگونه اولویت‌بندی می‌کند و ما در این میان چه جایگاهی داریم. رئیس ما، نقش اصلی را در این میان بازی می‌کند.

 

 

ده نکته‌ای که هر کارمند باید درباره رئیسش بداند، از این قرارند:

 

 

 نقش رئیس شما در سازمان چیست؟

 

 چرا نقش او مهم است و نقش واحد شما در محقق ساختن اهداف سازمان چیست؟

 

 سه اولویت اصلی رئیس شما در سال جاری چیست؟ چرا این سه مورد را به عنوان اولویت‌هایش انتخاب کرده؟

 

 عملکرد رئیس شما در پایان سال چگونه ارزیابی می‌شود؟

 

 اگر رئیس شما واجد شرایط دریافت پاداش باشد، این پاداش بر چه اساسی به او تعلق می‌گیرد؟

 

 چه چیزی رئیس شما را به وجد می‌آورد؟ چه عواملی باعث خوشحالی یا ناراحتی او می‌شوند؟

 

 آیا رئیس شما مورد احترام است؟ آیا رهبران ارشد و سایر اعضای تیم به او احترام می‌گذارند؟

 

موثرترین راه برای ارتباط با رئیستان چیست؟ بهترین زمان برای برقراری ارتباط با او چه زمانی است؟

 

 داستان رئیس شما چیست؟ (منظور از داستان، پیشینه شغلی و اتفاقاتی است که او طی این سال‌ها در دنیای کسب‌وکار تجربه کرده است)

 

 چرا رئیستان از میان آن همه متقاضی، شما را استخدام کرده؟

 

تمرکز بر این سوالات کمک می‌کند تا ببینید رئیس شما چگونه ارزیابی می‌شود و اهداف اصلی او چیستند.

 

رهبران همیشه از هماهنگی میان تیم‌ها صحبت می‌کنند تا همه مسافران این قایق بزرگ، یعنی کارکنان، بتوانند در یک جهت پارو بزنند و بهترین راه برای همسوسازی تیم‌ها، درک پاسخ این سوال است: «رئیس من به دنبال چه اهدافی است؟ چرا؟ و چگونه به این اهداف خواهد رسید؟»

 

 دنیای اقتصاد

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 2 / 1397 ساعت: 7:4 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه کارمندتان را به شکلی اخلاقی تعدیل کنید؟

چگونه کارمندتان را به شکلی اخلاقی تعدیل کنید؟

 

 

چه یک کارمند به انتهای دوران آزمایشی استخدام خود رسیده باشد، و چه در پست جدیدش دچار چالش جدی شده باشد، این امکان وجود دارد که مدیران شرکت به این جمع‌بندی رسیده باشند که او از توانایی کافی برای برعهده گرفتن آن شغل برخوردار نیست و باید عذر وی را خواست.


در چنین مواردی، مدیران با پرسش‌های متعددی روبه‌رو می‌شوند: آیا می‌توان فرصت دیگری به این کارمند داد؟ آیا شرکت به اندازه کافی به او کمک کرده تا نقش خود را به‌خوبی انجام دهد؟ آینده او پس از اخراج چه خواهد شد؟ آیا باید این خبر را یکباره به او داد یا برای این‌کار زمینه‌چینی کرد؟

 

گاهی اوقات این سوالات و پرسش‌هایی از این دست، بی‌جواب مانده و مدیران ترجیح می‌دهند تا بی‌خیال قضیه شده و از جابه‌جایی آن فرد صرف‌نظر کنند، اما در بسیاری از موارد این کار اجتناب‌ناپذیر به‌نظر می‌رسد. در نتیجه برخی مدیران می‌کوشند تا با پیشنهاد پستی جدید به کارمندی که در شغل کنونی‌اش ناتوان است، او را نسبت به آینده امیدوار نگه دارند اما این کار شرکت را دچار مشکلات بزرگ‌تر می‌سازد.

 

اما، مدیران بزرگ در چنین شرایطی با کنار گذاشتن تردیدها، تکنیک خاصی دارند که از آن با عنوان «عشق و محبت قاطع» یاد می‌شود. در چنین شرایطی، قاطعیت موجود در این تکنیک از تاکید ویژه مدیران بزرگ به مطلوب بودن عملکردها و برخورداری افراد از استعدادها، دانش و مهارت‌های لازم برای ایفای یک نقش سرچشمه می‌گیرد. آنها به روشنی می‌دانند که چه سطحی از عملکرد افراد، سطح نامطلوب تلقی می‌شود و باید با آن برخورد قاطع کرد. آنها در کنار این قاطعیت، این فرصت را نیز در اختیار کارمندان کم‌مهارت قرار می‌دهند تا با تقویت دانش و مهارت خود، عملکرد بهتری از خود نشان دهند.

 

عنصر عشق و محبت باعث می‌شود ابعاد و پیامدهای منفی ناشی از حذف یک کارمند از پستی که در اختیار دارد، کمتر احساس شود و همین‌جاست که شناخت درست و کامل مدیران بزرگ از استعدادها و توانمندی‌های پیدا و پنهان کارمندان بیش از هر زمان دیگری به‌کار می‌آید.

 

مدیران بزرگ هنگامی که خود را برای جلسه تودیع با یک کارمند آماده می‌کنند به هیچ‌عنوان دچار تردید یا عذاب وجدان نمی‌شوند؛ چراکه می‌دانند با این کار به کارمند مذکور کمک می‌کنند و او را از شر ادامه کاری که دوستش ندارد یا برای آن ساخته نشده، نجات می‌دهند.


مدیران بزرگ سعی می‌کنند با شناختی که از استعدادهای او دارند به آنها پیشنهاد کاری جدید بدهند که برای او جذاب به‌نظر برسد. آنها بر این عقیده نیستند که تمام تقصیر ارائه عملکرد ضعیف متوجه کارمند و ناشی از کم‌کاری اوست، بلکه معتقدند که عامل اصلی این است که فرد در جای درست گمارده نشده و سنخیتی بین استعدادها، مهارت‌ها و دانش او با آن پست وجود ندارد.

 

چنانچه کارمندی به‌رغم تمام تلاش‌های خود و شرکت برای ارتقای عملکرد همچنان به ارائه عملکرد ضعیف ادامه دهد، مدیر با آیینه در دست در مقابل او ایستاده و به او نشان می‌دهد که آن شغل برای او مناسب نیست و تناسبی با مهارت‌ها و دانش او ندارد.


آنها به‌صورت کاملا واقعی دوست دارند افرادشان نقش‌هایی را پیدا کنند که در آن به کمال موفقیت و پیشرفت می‌رسند.

 

این تعریف به ما نشان می‌دهد که نه‌تنها نباید نسبت به عملکرد ضعیف کارکنان بی‌تفاوت ماند، بلکه باید با قاطعیت با آن برخورد کرد و برای رفع آن چاره‌ای اندیشید.


براساس این تعریف اخراج یک کارمند از یک پست و جابه‌جا کردن او در شرکت نه یک امر ناگوار و دشوار بلکه فرصتی برای بهتر شدن و اثبات بذل توجه مدیران نسبت به کارمندان است. مدیران بزرگ خیلی سریع نسبت به عملکرد ضعیف کارمندان توجه نشان می‌دهند و نسبت به جابه‌جا کردن افراد، قاطعانه عمل می‌کنند اما در عین حال روابط نزدیک خود با کارمندان را نیز تداوم می‌بخشند و به آنها ثابت می‌کنند که در همه‌جا و همه حال به آنها توجه دارند و پیشرفت کارمندان برایشان بسیار مهم است.

 

بارها اتفاق افتاده که کارمندانی که سال‌ها پیش نزد مدیران بزرگ کار کرده‌اند و بنا به توصیه آنها تغییر شغل داده‌اند، از این تغییر به‌شدت ابراز خرسندی می‌کنند و تا پایان عمر سپاسگزار مدیرانی خواهند بود که آنها را از دست و پا زدن در باتلاقی مهلک نجات و مسیر درست را به آنها نشان داده‌اند و این همان کارآیی و تاثیرگذاری تکنیکی است به نام «عشق و محبت قاطعانه».

 

منبع: گالوپ

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 12 / 1396 ساعت: 7:41 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۱۲ تفاوت مهم بین کارمندان و کارآفرینان

۱۲ تفاوت مهم بین کارمندان و کارآفرینان

 

 

1.کارمندان کمال‌گرا اما کارآفرینان عمل‌گرا هستند


2. کارمندان منتظر زمان مناسب می‌مانند، اما کارآفرینان وقت را تلف نمی‌کنند


3.هدف کارمندان ارتقای شغلی است اما کارآفرینان به توسعه کسب‌و‌کار فکر می‌کنند


4.کارمندان فقط رؤیا‌پردازی می‌کنند اما کارآفرینان برای رؤیاهایشان برنامه‌ ریزی می‌کنند


5.کارمندان فکر می‌کنند «پول همه چیز است» اما کارآفرینان می‌دانند که «زمان همه چیز است»


6.ناامیدی برای کارمندان پایدار اما برای کارآفرینان موقتی است


7.کارکنان از آزادی می‌ترسند اما کارآفرینان خود را از همه‌ی ترس‌ها آزاد می‌کنند


8. کارمندان سخت کار می‌کنند اما کارآفرینان هوشمندانه کار می‌کنند


9.کارمندان در سمت‌های شغلی تعیین‌‌شده کار می‌کنند. کارآفرینان شغل خودشان را خلق می‌کنند


10.کارمندان دیگران را سرزنش می‌کنند اما کارآفرینان خودشان را اصلاح می‌کنند


11.کارمندان تعطیلات را زمانی برای آسایش می‌دانند اما کارآفرینان در تعطیلات باورهایشان را بازنگری می‌کنند


12.کارمندان بعد از شکست‌خوردن خودشان را می‌بازند اما کارآفرینان از شکست‌ها درس می‌گیرند.

 

شکست اجتناب‌ناپذیر است. اگر آماده‌ی در آغوش‌گرفتن شکست نیستید، قادر نخواهید بود که به ایده‌های نو دست پیدا کنید. کارمندانی که «ذهنیت کارمندی» دارند، در زمان‌هایی که کشمکش بیشتری وجود دارد، اعتماد به‌ نفس‌ شان را از دست می‌دهند. آنها به شکست همچون یک بن‌بست نگاه می‌کنند. کارآفرینان در همه‌ی شکست‌ها، فرصت‌هایی می‌بینند. آنها پس از شکست‌خوردن اشتیاق خود را از دست نمی‌دهند. آنها هر سقوط را جبران می‌کنند و آن را بهبود میبخشد‌.
 شما دوست دارید یک کارمند باشید یا یک کارآفرین؟

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 27 / 5 / 1396 ساعت: 6:28 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۸ مورد از بهترین صنایع برای شروع یک کسب و کار در سال ۲۰۱۷

۸ مورد از بهترین صنایع برای شروع یک کسب و کار در سال ۲۰۱۷

@eshghepool

شرکت ها برای یافتن صنایعی که توانایی ارائه فرصت‎های بزرگ سرمایه‎گذاری جدید را دارند، مصاحبه‎هایی را با کارشناسان انجام داده است و همچنین داده‎های سرمایه‎گذاری را مورد بررسی قرار داده است. در ادامه، مواردی که به بهترین نحو این فرصت‎ها را ایجاد می‎کنند آورده شده است.


1⃣ مدیتیشن و آموزش تمرکز حواس

افزایش هزینه‎های شرکت‎های بزرگ برروی برنامه‏ هایی که موجب بهبود تمرکز کارمند می‎شود، باعث ترقی یک صنعت شده است بطوریکه شرکت تحقیقاتی IBISWorld در آمریکا دارای ارزش ۱٫۱ میلیارد دلار است. آموزش مبتنی بر نرم‎افزار، آموزش را برای مخاطبان گسترده‎تری فراهم می‎کند.


2⃣ قهوه و چای آماده

تمایل مصرف‎کنندگان از میکس‎ها به سمت قهوه و چای آماده در حال تغییر است که تا حد زیادی از نوآوری‎های سلامت نشات گرفته است. ، طبق گزارش‎های انجمن غیر انتفاعی تخصصی مواد غذایی، از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۵ فروش این نوشیدنی‎ها در ایالات متحده تقریبا سه برابر شده است و در حال حاضر رقمی معادل با ۱۴۳ میلیون دلار دارد.


3⃣ تکنولوژی حرکتی

این صنعت، مشارکت‎های بالقوه‎ای به‎منظور ایجاد کسب‎وکارهای نوپایی را پیشنهاد می‎دهد که طرفین مشارکت، شرکت‎های فنآوری و خودروسازان بزرگی هستند که بر روی خودروهای بدون راننده کار می‎کنند. برای مثال شرکت فورد، ۱ میلیارد دلار در شرکت هوش مصنوعی آرگو (که در پیتزبورگ مستقر است) سرمایه‎گذاری کرده است تا تحقیقاتی را برای توسعه یک ماشین بدون راننده را تا سال ۲۰۲۱ انجام دهند.


4⃣ مراقبت از حیوان خانگی

نوآوری‎های تکنولوژی در حال تغییر این صنعت هستند بطوریکه در آمریکا دارای ارزش ۶۰ میلیارد دلار است. با توجه به گزارش شرکت IBISWorld در آمریکا در سال ۲۰۱۶، درآمد نظافت و مراقبت شبانه‎روزی از حیوان خانگی به تنهایی ارزشی نزدیک به ۸ میلیارد دلار داشت که سالانه رشد ۷ درصدی را تا سال ۲۰۲۱ تخمین می‎زند.


5⃣ مدیریت ساخت و ساز

طبق گزارش محقق شرکت CB Insights، بودجه جهانی برای ساده کردن سخت افزار و نرم افزار پروژه‎های ساختمانی و یا فروش و اجاره تجهیزات ساخت‎وساز، از عدد ۵۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به عدد ۲۵۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵ افزایش یافت، افزایش یافت و تحلیلگران می‎گویند که هنوز هم یک صنعت در حال ظهور است.


6⃣ زیست شناسی مصنوعی

بهداشت و نگرانی‎های زیست محیطی موجب ایحاد علاقمندی‎هایی در زمینه مهندسی ژنتیکی دارو، مواد غذایی و سوخت شده است. این امر، یک میدان پر هزینه و فنی است، اما بازده آن می‎تواند برای شرکت‎هایی مانند شرکت تولید DNA Twist Bioscience زیاد باشد.


7⃣ بینایی کامپیوتر

پیشرفت در حوزه هوش مصنوعی موجب ایجاد شرکت‎هایی شده است که بر روی تفسیر و عمل براساس داده‎های بصری کار می‎کنند. این فناوری در سال ۲۰۱۶، ۵۲۲ میلیون دلار و ۶۹ معامله را به خود جلب جذب کرده است که می توان از آن در مسائل مربوط به پرورش کودک، شبکه‎های اجتماعی و تجزیه و تحلیل وب استفاده کرد.


8⃣ فناوری خرده‎فروشی به‎صورت سنتی

کسب و کارهای نوپا به مدرنیزه شدن عملیات‎های فروشگاهی کمک می‎کند. یکی از نمونه‎های قابل توجه، شرکت Iconeme مستقر در لندن است، که تکنولوژی تولید کرده است که اطلاعات مربوط به محصول را از مانکن‎ها به گوشی‎های هوشمند خریداران مجاور خود ارسال می‎کند.
منبع : Forbes

 

@eshghepool


تاریخ ارسال پست: 9 / 2 / 1396 ساعت: 1:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ماله ای به نام تورم !

ماله ای به نام تورم !
دکتر مرتضی عباد

این کلافه گی که در کلیت اقتصاد ایران می بینید بخش عمده ایش به خاطر این هست که دیگه تورم نیست.
تورم وجود نداره تا همه مشکلات و بی کفایتی ها رو با یه جهش سی درصدی ماله بکشه و همه احساس وارن بافتی بکنن.
قبلا یه حرفی مصطلح بود می گفتن "ملک رو هر قدر هم گرون بخری گرون نیست!!!". راست هم بود این حرف، چند میلیون گرون هم می خریدی یکی دو سال دیگه می شد خاطره.

تولید کننده کاری به بازده تولید نداشت، مهم این بود که کارخونه ای که الان می ساخت دو سال دیگه می شد دو برابر و همه مشکلات تولیدش رو می پوشوند.

بانک، دولت، پیمانکار، همه و همه نون این تورم رو می خوردن، حالا یه جاهایی هم یه نقی می زدن که "اه چیه این تورم"، ولی در کل به مدد این تورم همه شده بودن اقتصاد دان و پول چاپ کن و وارن بافت.

اقتصاد ایران داره تو یه بخش هایی واقعی می شه، اینکه تاب این واقعی شدن رو بیاره یا نه نمی دونم، ولی اگه بخوان دوباره برگردن به بازی تورم اوضاع از کنترل خارج می شه با این حجم از نقدینگی.
مشکل از اونجایی بدتر شد که تنها کاری که بلد شدیم مسکن سازی بود، اینم البته فک می کنیم که بلد شدیم، والا اینم بلد نیستیم، تو خارج خونه صد ساله نوساز محسوب می شه، اینجا خونه سی ساله کلنگی!!! ولی خب کاری بود که اگه پول بود می شد انجام داد، برا همین ساختمان سازی، آپارتمان سازی، برج سازی، بساز بفروشی شد شغل دوم همه ایرانی ها.

پزشک متخصص در کنار طبابت سالی دو سه تا برج لوکس هم می ساخت.
تولید کننده و کارخانه دار، دفتر تولیدش محل فروش آپارتمان و واحد بود.
تاجر فرش یه شغلش هم آپارتمان بود
وارد کننده ماشین بساز بفروشی می کرد.
معلما مشارکتی می کوبیدن می ساختن.
کارمند، بازنشسته، راننده، خلبان، شغل آزاد، مهندس کامپیوتر، همه و همه شده بودن بساز بفروش، خوب هم می ساختن می فروختن.
همه هم پیش فروش می کردن، یعنی اونقد تقاضا بالا بود، کلنگ که می زدن یه اعلامیه و یا علی مدد، پیش فروش!!!
هر جایی هم پول کم می اومد بانکها آماده بودن، چه پولا که به اسم تولید و خرید تجهیزات تولید و خرید وسایل پزشکی و تجهیز مطب و ... نرفت تو دل بخش مسکن.
هر روز هم یه روش ابداع می شد، یکی زمین می داد، یکی می ساخت ۵۰-۵۰، نمی دونم یکی پول می داد یکی زمین، یکی هم می ساخت یه چیزی برمی داشت و ...
بنگاه ها غلغله، تو هر کوچه ای دو سه تا بنگاه، همه پر آدم هی بخر هی بفروش، هی بخر هی بفروش!!!
تا یه جایی این بازی خوب بود، سود بود پس خوب بود، ولی کسی هم فک نمی کرد این بازی تا کجا؟؟؟ این همه مسکن رو کی قراره بخره، یهو حباب ترکید، وام ها سررسید شد، هی تمدید هی تمدید، کم کم اصل و فرع رفت برا بانک، تقاضا که ضعیف شد بازار ملک رفت به فنا، اقتصاد هم برد به کما!!!
چیکاره ای: تو کار ملک و ساختمانم!
(همچی می گفت تو کار ملک و ساختمانم، آدم فک می کرد طراح برج های دبی و سنگاپوره، می رفتی می دیدی نشسته بنگاه سر کوچه یه قطعه زمین رو در روز دو سه بار می خره، می فروشه)
چیکاره ای: تو کار ماشینم!
( نه که فک کنی تعمیرکاره، یا صافکاره، یا طراح ماشینه، نه!!! می ره مجتمع، روزی سه چهار تا ماشین دست دوم دست به دست می کنه رو هر کدوم هم سیصد چهارصد نون می خوره)
قطعا سالهای قبل با این دو دیالوگ برخورد داشتید، کسانی که کارشون بنگاه نشینی بود، زمین، ملک، آپارتمان، خودرو ... من خودم شاهد بودم که یه دلال زمین، یه قطعه زمین رو سه بار خریده بود با قیمت های مختلف، یعنی فروخته بود، چند دست چرخیده بود، بعد باز این خریده بود به قیمت بالاتر، باز فرداش فروخته بود، باز خریده بود... شاید به نظر کمدی بیاد ولی واقعیت داشت!!!
سریال برره یادتونه، یادتونه چجوری کار می کردن، می رفتن می نشستن تو مزرعه زل می زدن به زمین دیم!!!
خیلی وقتا تصور ما از کار هم دقیقا همون بود و هست، طرف می نشست بنگاه حرف می زد داستان می گفت، چایی می خورد، ماهی یه معامله هم می کرد ده برابر حقوق کارمند درآمد داشت اسمش هم می شد کار کردن، یا کارمند می ره اداره کارت می زنه، زل می زنه به مانیتور، با همکاراش صبحانه می خوره، شوخی می کنه، تایم اداره که تموم می شه می ره خونه اسمش می شه کار!!!
خیلی جاها ما هم اونجوری کار میکردیم، یعنی تورم رو می ذاشتیم پای کار، الان که این تورم به هر دلیلی، دقت بکنید به هر دلیلی، دیگه نیست خیلی از کسب و کارها هم به مشکل برخورده و خیلی شغل ها ماهیت خودش رو از دست داده.

امیدواریم همینطور بمونه و کمتر بشه تا هر کی بره سر کار خودش..

 

کانال تلگرامی ما

https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg


تاریخ ارسال پست: 21 / 1 / 1396 ساعت: 4:19 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هر آنچه که در مورد سامسونگ نمی دانستید

هر آنچه که در مورد سامسونگ نمی دانستید.

اصلاً مهم نیست که شغل شما چی باشه، و یا در چه کشوری زندگی می کنید و یا میزان درآمدتان چقدر باشه. بدون شک شما از یکی از محصولات سامسونگ استفاده می کنید. اگر چشمانتان را باز کنید متوجه می شوید که با تولیدات متنوع سامسونگ محاصره شده اید.

تلوزیون سامسونگ، یخچال سامسونگ، دروبین عکاسی، تلفن همراه سامسونگ، کاپیوتر سامسونگ و کلی محصولات دیگر.

بدون شک شما هم فهمیده اید که سامسونگ هر چیزی دستش برسد را تولید می کند. و این درست است. سامسونگ هر چیزی به دستش برسد تولید می کند. هر چیزی. شاید باورش سخت باشد اما برج خلیفه بلند ترین برج دنیا با 160 طبقه و 869 متر ارتفاع توسط شرکت سامسونگ ساخته شده. جالب تر است بدانید که برج دوقلو در مالزی هم که یکی از نماد های این کشور هست هم ساخته ی شرکت سامسونگ است.
دایره ی فعالیت سامسونگ خیلی گسترده تر از چیزی هست که حتی فکرش را می کردید و شامل تولید یخچال، کامپیوتر، دوربین عکاسی، تلفن همراه، لباس، تانک، موتور جت و کشتی می شود.

و اصلاً می دانید که این شرکت با این گستردگی از کجا شروع کرد؟
از یک سبزی فروشی.

بله همه چیز از سال 1938 میلادی شروع شد که شخصی به نام لئوچائو در کره یک سبزی فروشی با چهل کارمند را افتتاح کرد. بعد از مدتی تجارت او رونق گرفت و او وارد تولید نودل و بعد از آن وارد تولید شکر و بعد نخ و بعد بیمه و خدمات امنیتی شد. در اولخر سال 1960 سامسونگ وارد صنعت الکترونیک شد و اولین تولید آن یک تلویزون 12 اینچی سیاه و سفید بود که در سال 1970 وارد بازار شد. در سال 1983 سامسونگ اولین کامپیوترش را که از سیستم عامل ویندوز استفاده می کرد را منتشر کرد. در دهه ی 90 بود که سامسونگ تصمیم گرفت که در زمینه های دیگر هم فعالیت کند و امروز شرکت سامسونگ در 80 زمینه ی مختلف فعالیت می کند که شامل شرکت سرمایه گذاری سامسونگ، شرکت صنایع مهندسی سامسونگ، شرکت صنایع سنگین سامسونگ، شرکت مد و فشن سامسونگ، شرکت بیمه سامسونگ، شرکت الکترونیک سامسونگ، شرکت الکترومکانیک سامسونگ، شرکت بیمه سامسونگ، هتل های زنجیره ای سامسونگ و ده ها شرکت دیگر می شود.

و همین تنوع فعالیت باعث شده که این شرکت که کارش را از یک سبزی فروشی شروع کرد حالا به تنهایی 17 درصد از شاخص جی دی پی کشور کره ی جنوبی را پوشش بدهد. شاخص جی دی پی یعنی تولید ناخالصی یک کشور و تولید ناخالصی یک کشور یعنی کل ارزش تولید کالاها و خدمات در یک کشور به قیمت بازار در یک دوره ی معمولاً یکساله.

قابل ذکر است که دایره فعالیت های شرکت سامسونگ تنها در بخش محصولات خانه و الکترونیک و فعالیت های خدماتی باقی نمانده این شرکت خودش را وارد صنایع نظامی هم کرده که از محصولات آن می توان به تانک K9 اشاره کرد و همینطور ربات های هوشمندی که به یک دوربین و اسلحه مجهز است و وظیفه ی محافظت از مرز کره ی جنوبی در مقابل کره ی شمالی را دارد و این ربات به طور کامل جای سرباز ها را در مرز دو کره گرفته.

نکاتی جالب در مورد سامسونگ که مطمئنن نمی دانستید.

1-از سال 1993 شرکت سامسونگ بزرگ ترین تولید کننده ی میکرو چیپ در دنیاست به طوری که اولین آی فون های تولید شده همگی با میکرو چیپ ها و محصولات این شرکت کره ای کار می کردند. در سال 2010 شرکت سامسونگ 25 درصد از بازار گوشی جهان را در دست داشت.

2-کلمه ی سامسونگ در زبان کره ای یعنی 3 ستاره که به گفته ی بنیانگذاران این شرکت این 3 ستاره هر کدام نماد بزرگی، قدرت و تنوع هستند.

3-از سال 2006 سامسونگ بزرگ ترین تولید کننده ی تلوزیون در جهان است.

4-شرکت سامسونگ در سال 2014 مبلغ 14 میلیارد دلار را هزینه ی تحقیق و توسعه کرد.

5-حرف S در سری گوشی های Galaxy S نماد کلمه ی Super Smart به معنی بسیار باهوش است.

6-تعداد کارمندان شرکت سامسونگ از مجموع کارمندان شرکت گوگول، اپل و مایکروسافت بیشتر است و همینطور درآمد این شرکت از مجموع در آمد اپل و گوگل هم بیشتر بوده دلیلش هم تنوع زیاد زمینه های فعالیت سامسونگ است.

7- شرکت سامسونگ 20 سال است که در زمینه ی تولید خودرو فعالیت می کند.

 

کانال تلگرامی ما

https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg


تاریخ ارسال پست: 16 / 11 / 1395 ساعت: 6:50 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۲۰ سوال اساسی که قبل از راه اندازی کسب و کار باید پاسخ داد

۲۰ سوال اساسی که قبل از راه اندازی کسب و کار باید پاسخ داد:

۱ - چرا میخواهم این کار را شروع کنم؟

۲ - قصد راه اندازی چه نوع کاری را دارم؟
۳ - جامعه مشتریان من چه کسانی هستند؟
۴ - چه نوع خدمت یا محصولی را قصد دارم ارائه دهم؟
۵ - آیا وقت و سرمایه لازم را برای کار خواهم گذاشت؟
۶ - مزیت رقابتی در برابر رقبا در چیست؟
۷ - محل کار من کجاست؟

۸ - به چند نفر کارمند و کارگر و با چه تخصصها و مهارتهای فنی نیاز دارم؟

۹ - به چه نوع تامین کنندگانی نیاز دارم؟
۱۰ - چقدر سرمایه مورد نیاز است؟

۱۱ - آیا به وام نیازمندم؟

۱۲ - چه زمانی لازم است تا کالا یا خدمت به بازار ارائه شود؟

۱۳ - چه زمانی نیاز است تا به سود برسم؟
۱۴ - رقبایم در این کار چه کسانی هستند؟
۱۵ - برای رعایت اصل رقابت چگونه قیمت گذاری کنم؟
۱۶ - چگونه مستندات قانونی طرح را آماده کنم؟
۱۷ - مبالغ مالیات و دارایی و بیمه چقدر است؟
۱۸ - چگونه مواد اولیه خود را تامین کنم؟
۱۹ - چگونه کسب و کار خود را مدیریت کنم؟
۲۰ - چگونه محصولات و خدمات خود را بازاریابی کنم؟




تاریخ ارسال پست: 12 / 10 / 1395 ساعت: 8:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تراژدی خفگی در کوچه بن بست در شهری پر از آزادراه

تراژدی خفگی در کوچه بن بست در شهری پر از آزادراه

بگذارید با یکی دو مثال آزاردهنده شروع کنم
اینفوسیس یک شرکت هندی گمنام در سال 1981 و تنها با شش کارمند تاسیس شد. امروز که این مطلب را در انتهای سال 2016 برای شما می نویسم 190 هزار کارمند از 129 کشور دارد! جزو 8 شرکت‌برترخدمات‌فناوری‌اطلاعات دنیاست. درآمدی حدود 10 میلیارد دلار دارد و از طریق شش بازار سهام مختلف در دنیا تامین مالی می کند! تصورش را بکنید این شرکت توانسته است از 129 کشور دنیا، سرمایه انسانی جذب کند.

کشوری هست که در آن فوتبال ورزش اول نیست. هیچکس این کشور را به فوتبال نمی شناسد. اما بیشترین توپ های دست دوز درجه اول فوتبال دنیا را این کشور تولید می کند. رونالد و مسی هر دو پاهایشان با توپ های ساخت این کشور معجزه می کنند. این کشور یاد گرفته است که با دنیا کار کند. فوروارد اسپورتز از کشور پاکستان آموخته است که با اکثر شرکت های معروف دنیا از جمله آدیداس کار کند.

این دو مثال را زدم که فکر نکنید فقط کشورهای پیشرفته جهانی عمل می کنند. جهان، جهانی شده است. این جمله یعنی چه؟ سرمایه، محصولات، خدمات، ایده ها، نیروی انسانی و دانش فنی از مرزها عبور می کنند. حتی کشاورزی هم دیگر بین المللی شده است. چین، کره و برخی کشورهای عربی در سرزمین خود کشاورزی نمی کنند.

اما متاسفانه ایران نه بواسطه تحریم های اقتصادی بلکه به واسطه محدودیت های ذهنی، در کوچه بن بست گیر افتاده است. ایران پر از پتانسیل های جهانی است اما این پتانسیل ها جهانی نشده است.

چرا می گویم محدودیت های ذهنی؟ بگذارید برای شما مثال دیگری بزنم: فکر می کنید که رییس کل بانک مرکزی انگلستان از چه کشوری است؟ خوب بدیهی است که چنین پستی را به هیچ کس جز یک انگلیسی نمی دهند اما ریاست کل بانک مرکزی این کشور را به یک اجنبی سپرده اند: یک کانادایی. دقت کنید ما داریم راجع به انگلستان صحبت می کنیم. کشوری که مهد صنعت مالی و همچنان پیشرو جهان در صنعت مالی و بانکداری است. آنها آموخته اند که باید جهانی عمل کنند. حالا این رفتار را مقایسه کنید با استخدام یک مربی خارجی برای یکی از تیم های ورزشی ما. مثلا فکرش را بکنید که بخواهند مدیر عامل ایران خودرو را یک خارجی بگذارند. اگر رییس جمهور استیضاح نشود حتما وزیر صنعت استیضاح می شود.

خب بلافاصله به ذهن ما می رسد که دولت باید کاری کند که کشور ما نیز بین المللی و جهانی عمل کند. دولت ناتوان تر و گرفتارتر از آن است که بتواند چنین کند. بهترین راهکار آن است که تک تک ما و سازمان ها و شرکت ها مسیر جهانی شدن را طی کنند.

تجویز راهبردی
برای شروع در سطح فرد چند توصیه کلیدی دارم: در شبکه های اجتماعی مانند لینکدین به افراد خارج از کشور وصل شوید. خود را از دایره تنگ رفقای محلی و بومی برهانید. یک زبان خارجی بیاموزید. فرهنگ، آداب و رسوم یک کشور خارجی را مطالعه کنید. هر ماه یک روز یک روزنامه خارجی مطالعه کنید.
به این فکر کنید در هر رشته ای که هستید چگونه می توانید هنر/توانمندی خود را در یک بازار خارجی عرضه کنید.
میزبان توریست های خارجی شوید آن ها را به یک عصرانه یا شام دعوت کنید.

شاید یکی از زیباترین شعرهایی که خوانده ام این شعر از ايرج جنتي عطايي باشد (شما هم با دقت بخوانید):
میون این همه کوچه که به هم پیوسته. کوچه قدیمی ما کوچه بن بسته

توی این کوچه به دنیا اومدیم. توی این کوچه داریم پا میگیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید. تو همین کوچه بن بست بمیریم

اما ما عاشق رودیم مگه نه؟ نمیتونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم، مگه نه؟ نباید آیه حسرت بخونیم .

خداوند نیز نگران این است که ما در کوچه بن بست بمانیم و بمیریم از این رو گفته است: بروید و در زمین خداوند سیر کنید!

دکتر مجتبی لشکربلوکی


تاریخ ارسال پست: 30 / 9 / 1395 ساعت: 7:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا برخی کارمندان کم کارند؟

بارها شده بعنوان مدیر یا ارباب رجوع از کم کاری یک کارمند کلافه بشید؟

وقتی در یک شرکت کارها درست انجام نمی شود یا اصلا انجام نمی شود سوال بالا ذهن مدیر را به خود مشغول می کند. طبق تحقیقات گسترده ای که فردیناند فورینز انجام داده است عمده ترین دلیلی که کارمندان کارهایی را که شما می خواهید انجام نمی دهند این است که:

 آن ها نسبت به کارهایی که باید انجام دهند توجیه نیستند؛ یا به عبارتی آن ها اصلا نمی دانند قرار است چه کاری انجام دهند.

وقتی یک کارمند نمی داند دقیقا باید چه کاری انجام دهد مشکل از او نیست بلکه از مدیر است.

برای اینکه شرکت بتواند بازدهی بالایی داشته باشد، مدیر باید به 4 چیز به طور جدی پایبند باشد:

1) انتظارات خود را به طور صریح به همه انتقال دهد.

2) اطلاعات و امکانات لازم را برای درست انجام دادن کارها فراهم کند.

3) بازخورد بگیرد و ارزیابی کند، کارمندان خوب را تشخیص دهد و از آن ها به خوبی تجلیل کند.

4) کارمندان را به پیشرفت تشویق کند.


تاریخ ارسال پست: 2 / 9 / 1395 ساعت: 10:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تعهد به ارزش ها

وفاداری را نمی توان خرید،بلکه بایستی آن را به دست آورد.ما نسبت به چه کسانی احساس وفاداری می کنیم؟به سازمان ها یا افراد؟پاسخ هیچ کدام از این دو نیست.ما به خاطر ارزش ها وفاداری می کنیم.در جایی که تضاد نظام های ارزشی باشد،افراد نمی توانند زیر یک سقف زندگی کنند،آن ها نمی توانند در یک سازمان مشغول به کار شوند.

هنگامی که فردی نسبت به یک فرد یا یک سازمان وفاداری نشان می دهد،کلام واقعی او چیست؟او می گوید((من با تو می مانم،زیرا همان چیزی را باور دارم که تو باور داری))

اگر شخصی که نسبت به او حس تعهد داریم،حتی اگر او رهبر،همسر،کارمند و یا رئیس مان باشد،جاسوس کشور دشمن باشد؟آیا به این خاطر که من قبلا با او عهد بسته ام بایستی از او حمایت کنم؟مسلما نه.من معتقد به حمایت از رفتارهای غیر اخلاقی و غیر قانونی نیستم

پیمان شکنی منجر به عوامل زیر می شود:

**از هم پاشیدگی خانواده ها

**زندگی ناخوشایند

**کودکان رها شده

**روابط ضعیف

**فشار روانی مضاعف

**گناه

**از دست دادن شغل

**تنها ماندن

**افسردگی

عهد ببندید و به عهدتان پایبند بمانید!


تاریخ ارسال پست: 13 / 8 / 1395 ساعت: 5:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نفس نگرش((من همه چیز را می دانم))

برای یک فرد خود محور،دنیا باید برای او آغاز و پایان یابدوبه خاطر او بچرخد.شخص خودخواه با کوتاهی در انجام وظایفش می تواند خنده دار شود.رئیس از یکی از کارمندانش سوال کرد چگونه می خواهی با این وضعیت ترقی کنی؟کارمند جواب داد:واقعا((به بدی))،اما من به درگاه خداوند دعا کرده ام که پیشرفت شامل حالم شود.رئیس جواب دادک((مطمئن باش که تو یکی از آن فرد همیشگی نیستی زیرا به طور کلی از ذهن من پاک شده ای))

فرد خود محور با گفتار و نگاه،دیگران را تحقیر می کند.

 

خود محوری داروی بیهوشی است که درد کودن را تسکین می دهد    (کونات روکنی)


تاریخ ارسال پست: 18 / 6 / 1395 ساعت: 6:45 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 468
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 468 صفحه بعد