| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
همه مشاغل مهم هستند، اما بعضی مشاغل مهم ترند!
این عنوان را از کتاب خواندنی قلعه حیوانات اثر جورج اورول به امانت گرفته ام آنجا که می نویسد "همه انسان ها برابرند اما بعضی ها برابرترند"!!
مشاغل کلیدی مشاغلی هستند که شکست و یا پیروزی سازمان را رقم می زنند. آنها تعیین کننده و تغییر دهنده سرنوشت بازی هستند. می گویند حدود 20 درصد از مشاغل سازمان را می توان شغل کلیدی محسوب کرد. این 20 در صد است که تکلیف 80 درصد عملکرد سازمان را روشن می کند.
یکی از اجزاء نظام های پرداخت حقوق و مزایا، پرداخت بر اساس "ارزش شغل" است. به این ترتیب که باید ابتدا مشاغل را از نظر اهمیتی که برای سازمان دارند و ارزشی که برای ذینفعان سازمان تولید می کنند ارزیابی و سپس طبقه بندی کنیم تا بتوانیم به مشاغل کلیدی (و شاغلین آنها)حقوق و مزایای بیشتر و جذاب تری بپردازیم.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
من معیارهای زیر را برای شناسائی مشاغل کلیدی و ارزیابی و ارزش گذاری آنها پیشنهاد می کنم:
شغل کلیدی شغلی است که :
▪️با ماموریت اصلی سازمان ارتباط نزدیک دارد.
▪️برای سازمان سود و درآمد تولید می کند.
▪️در ارتباط مستقیم با مشتری و بازار و سهم بازار قرار دارد.
▪️تامین نیروی انسانی شایسته برای آن، آسان و ارزان نیست.
▪️انجام آن نیاز به سطوح بالائی از دانش و مهارت دارد.
▪️در آن، تصمیمات پیچیده و مهم گرفته می شود.
▪️روی سایر مشاغل سازمان اثرگذار است.
▪️غیبت شاغل آن به سرعت احساس می شود.
▪️با اطلاعات محرمانه و با ارزش سر و کار دارد.
▪️در زنجیره تولید ارزش قرار دارد و برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد می کند.
▪️به راحتی و ارزانی قابل پیمان سپاری نیست.
▪️اشتباهات و ابتکارات در آن، آثار عمیق و بلند مدت بر سازمان دارد.
▪️پیچیده است و متغیرهای زیاد و پرتعدادی بر آن موثر است.
▪️حفظ و نگهداشت کارکنان شایسته آن، آسان نیست.
مشاغل سازمان مان را خوب بشناسیم و آنها را با معیارهای مناسب ارزیابی و مقایسه و طبقه بندی کنیم تا بتوانیم با آنها و شاغلین شان برخورد و رفتار مناسب و مقتضی داشته باشیم.
همچنین به خاطر داشته باشیم که این مشاغل را نباید فقط در سطوح بالای سلسله مراتب سازمان و در میان مشاغل مدیریتی جستجو و پیدا کنیم، برخی شغل های ظاهرا کم اهمیت و غیر مدیریتی گاهی و در بعضی شرایط ، تعیین کننده و به شدت اثر گذار هستند.
دکتر بهزاد ابوالعلائی
همه مشاغل مهم هستند، اما بعضی مشاغل مهم ترند!
این عنوان را از کتاب خواندنی قلعه حیوانات اثر جورج اورول به امانت گرفته ام آنجا که می نویسد "همه انسان ها برابرند اما بعضی ها برابرترند"!!
مشاغل کلیدی مشاغلی هستند که شکست و یا پیروزی سازمان را رقم می زنند. آنها تعیین کننده و تغییر دهنده سرنوشت بازی هستند. می گویند حدود 20 درصد از مشاغل سازمان را می توان شغل کلیدی محسوب کرد. این 20 در صد است که تکلیف 80 درصد عملکرد سازمان را روشن می کند.
یکی از اجزاء نظام های پرداخت حقوق و مزایا، پرداخت بر اساس "ارزش شغل" است. به این ترتیب که باید ابتدا مشاغل را از نظر اهمیتی که برای سازمان دارند و ارزشی که برای ذینفعان سازمان تولید می کنند ارزیابی و سپس طبقه بندی کنیم تا بتوانیم به مشاغل کلیدی (و شاغلین آنها)حقوق و مزایای بیشتر و جذاب تری بپردازیم.
من معیارهای زیر را برای شناسائی مشاغل کلیدی و ارزیابی و ارزش گذاری آنها پیشنهاد می کنم:
شغل کلیدی شغلی است که :
▪️با ماموریت اصلی سازمان ارتباط نزدیک دارد.
▪️برای سازمان سود و درآمد تولید می کند.
▪️در ارتباط مستقیم با مشتری و بازار و سهم بازار قرار دارد.
▪️تامین نیروی انسانی شایسته برای آن، آسان و ارزان نیست.
▪️انجام آن نیاز به سطوح بالائی از دانش و مهارت دارد.
▪️در آن، تصمیمات پیچیده و مهم گرفته می شود.
▪️روی سایر مشاغل سازمان اثرگذار است.
▪️غیبت شاغل آن به سرعت احساس می شود.
▪️با اطلاعات محرمانه و با ارزش سر و کار دارد.
▪️در زنجیره تولید ارزش قرار دارد و برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد می کند.
▪️به راحتی و ارزانی قابل پیمان سپاری نیست.
▪️اشتباهات و ابتکارات در آن، آثار عمیق و بلند مدت بر سازمان دارد.
▪️پیچیده است و متغیرهای زیاد و پرتعدادی بر آن موثر است.
▪️حفظ و نگهداشت کارکنان شایسته آن، آسان نیست.
مشاغل سازمان مان را خوب بشناسیم و آنها را با معیارهای مناسب ارزیابی و مقایسه و طبقه بندی کنیم تا بتوانیم با آنها و شاغلین شان برخورد و رفتار مناسب و مقتضی داشته باشیم.
همچنین به خاطر داشته باشیم که این مشاغل را نباید فقط در سطوح بالای سلسله مراتب سازمان و در میان مشاغل مدیریتی جستجو و پیدا کنیم، برخی شغل های ظاهرا کم اهمیت و غیر مدیریتی گاهی و در بعضی شرایط ، تعیین کننده و به شدت اثر گذار هستند.
دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا در آینده به اندازه کافی کار وجود خواهد داشت؟
امروزه، این نگرانی مطرح میشود که با توجه به رشد اتوماسیون آیا مشاغل کافی برای نیروی کار آینده وجود خواهد داشت یا نه.
تاریخ ثابت کرده که چنین نگرانیهایی بیاساس است:
بازارهای کار در طول زمان خودشان را با تغییرات ناشی از ویرانگریهایی که تکنولوژی ایجاد میکند، تطبیق میدهند؛ حتی اگر دستمزدها برای مدتی تحت تاثیر قرار بگیرد و کاهش یابد.
اگر تاریخ راهنمای ما باشد، میتوانیم انتظار داشته باشیم که ۸ تا ۹ درصد تقاضای نیروی کار در سال ۲۰۳۰ مشاغلی به شکل جدید خواهند بود که پیش از آن وجود نداشتهاند.
تحلیلهای مختلف ما را به این نتیجهگیری میرسانند که با کمک رشد اقتصادی، نوآوری و سرمایهگذاری کافی، آنقدر شغل جدید ایجاد میشود که اثر اتوماسیون جبران شود.
چالش بزرگتری که وجود دارد این است که مطمئن شویم کارکنان از مهارتها و حمایت مورد نیاز برای تغییر به سوی مشاغل جدید، برخوردارند. کشورهایی که نمیتوانند این تحول را مدیریت کنند، شاهد افزایش بیکاری و کاهش شدید دستمزدها خواهند بود.
وسعت ایجاد مشاغل جدید در آینده با توجه به اثر اتوماسیون، بر اساس چهار فاکتور مهم در هر کشوری کاملا متفاوت است. این چهار فاکتور عبارتند از:
▪️سطح دستمزد: کشورهایی که سطح دستمزد بالاتری دارند، بیشتر تحت تاثیر اتوماسیون در کسبوکار قرار میگیرند. اما به هر حال، اگر شرکتها از اتوماسیون برای افزایش کیفیت، کنترل بیشتر تولید یا مزایای دیگری فراتر از کاهش هزینههای نیروی کار استفاده کنند، کشورهایی که سطح دستمزد پایینی هم دارند، تحت تاثیر قرار خواهند گرفت.
▪️رشد تقاضا: اقتصادهایی که در رکود بهسر میبرند یا رشد بسیار کمی دارند، نمیتوانند مشاغل جدید زیادی ایجاد کنند.
بنابراین انتظار میرود کشورهایی که رشد اقتصادی بالاتری دارند، تقاضای نیروی کار بیشتری را تجربه کنند.
▪️جمعیتشناسی: کشورهایی مثل هند که نیروی کار به سرعت در حال رشدی دارند، از «تقسیم جمعیت در سن کار» که رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) را در صورت استخدام نیروی کار جوان افزایش میدهد، بهره میبرند. کشورهایی مثل ژاپن که جمعیت نیروی کارشان در حال کاهش است، در آینده شاهد کاهش GDP خواهند بود.
▪️ترکیب بخشهای اقتصادی و مشاغل: پتانسیل اتوماسیون برای کشورهای مختلف، نشاندهنده ترکیب بخشهای اقتصادی و ترکیب مشاغل در هر بخش است. بهعنوان مثال، ژاپن پتانسیل اتوماسیون بیشتری نسبت به آمریکا دارد، چون وزن بخشهایی مثل تولید صنعتی که قابلیت استفاده از اتوماسیون را دارند، بالاتر است.
منبع: McKinsey
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
در خیلی از مشاغل اخلاق و یا نبود آن را می تواند مشاهده کرد.پزشکان طمع کاری که جراحی های غیر ضروری را انجام می دهند.حقوق دانانی که واقعیت را کتمان می کنند.والدین و کودکانی که دروغ هایی مصلحت آمیز می گویند.حسابداران و منشی هایی که گزارش های اشتباه ارایه می دهند.
هنگامی که ما سر مردم اطراف مان کلاه می گذاریم،در واقع بیشتر از همه کلاه سر خودمان می رود.کامیابی مستلزم مسیولیت پذیری است.ما نمی توانیم در عین این که به تخریب ارزش ها و نهادهای اجتماعی می پردازیم،صنعت وزیر ساختی را هم بنا کنیم.
پیامدهای در پیش نگرفتن رفتارهای اخلاقی و رفتارهای قانونی مثل هم است.بعضی از افراد هیچ وقت نمی توانند اخلاقی باشند.آن ها فکر می کنند که راه آسانی را در پیش گرفته اند.اما واقعیت این است که راه آن ها سخت تر شده است.اگر شما کار شایسته برای مراجع خود انجام نداده باشید آیا می توانید با او روبرو شوید؟آیا می توانید با بچه هایتان بدرفتاری کنید و آنگاه به خود بالیده احساس خوبی داشته باشید؟اگر نتوانید،پس رفتارتان غیر اخلاقی بوده است.
احساس رضایت و افتخار به خود موجب می شود که شخص از راه به بیراهه نرود