| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
ده خصلتی که شما برای موفقیت ندارید !
همین الان قلم و کاغذ بدست بگیرید و ده خصلتی که کسب و کار شما از دید مشتری ندارد را بنویسید
به فکر آمدن روز های خوب نباشید ، به فکر ساختن روزهای خوب باشید
شصت درصد فعالین اقتصادی به دیوار خورده اند وعلت یک چیز است : عامل شکست تاخیر در بروز رسانی محصولات و خدمات است
چه چیز هایی را در شرکت یا بیزینس خود می توانید حذف کنید ، لیستی ده گانه از آن تهیه کنید
نگاهی مثبت به شکست داشته باشید
چه چیزی محصول شما را برای مشتری خواستنی تر می کند ؟ ( ویژگی آن را بنویسید )
شما نیاز به باز تعریف بازار دارید ، بازار نسبت به نرخ ارز ، واکنش نشان داد و بازار دیگری شده است ، بیزینس هایی که شکست خورده اند ، پوست اندازی بازار را نفهمیده اند و تمرکز آنها بر پیش بینی نرخ ارز است ، تا ضرورت تغییر در نوع بیزینس
رصد فعالیت رقبا لازم است
عامل شکست ، ناتوانی در واکنش به تغییر نگرش مشتری نسبت به محصول شماست
از خواسته های مشتریان کنونی فاصله زیادی دارید
شناختی از روحیات مشتریان خود ندارید
آیا فضایی در شرکت ایجاد کرده اید که پرسنل بتوانند از پتانسیل های درونی خود به بهترین شکل استفاده کنند ؟
هر جا تجارت موفقی دیدید بدانید کسی ، زمانی ، تصمیم جسورانه ای گرفته است.
محمد حسین ادیب
چند مهارتی که برای موفقیت در هر کاری نیاز دارید!
موفقیت فردی نیازمندِ عمل است و هر عملی نیز مهارت های خاصی را می طلبد. برخی از این مهارت ها را در مدرسه یاد می گیریم، برخی دیگر را وقتی شاغل هستیم می آموزیم و بعضی ها را در طی تجربیات زندگی، کسب می کنیم. در اینجا 10 مهارت ضروری که برای موفقیت در هر کاری لازم هستند، معرفی می شود.
این مهارت های عمومی به تمام افراد کمک می کند در هر زمینه ای به موفقیت و پیشرفت برسند. البته مهارتهایی هم وجود دارند که نیازمند متخصص حوزه ی کاری خود هستند، اما می خواهیم مهارتهایی را معرفی کنیم که برای تمام رشته ها و حوزه ها کاربرد دارند و هر کسی در هر جایگاهی میتواند آنها را بیاموزد.
▪️ مهارت سخنرانی
داشتن فنِ بیان نافذ به شما کمک می کند تا هر چیزی، از محصولات گرفته تا ایده ها و دیدگاه هایتان را عرضه کنید و به فروش برسانید. مهارت سخنرانی، سخنران خوب بودن، مهارتی است که به شما در ارتقای شغلی، جذب مشتریان مهم تر و تامین مالی کسب و کارتان کمک خواهد کرد.
▪️مهارت نگارش
بیانِ خوب به توانایی نگارش موثر کمک می کند. نویسندگان مستعد، در معرفی و فروش محصولات، ایده ها و حتی خودشان موفق تر از دیگر نویسندگان هستند. البته تسلط به دستور زبان کافی نیست و اینگونه نمی توان نویسنده ی خوبی شد، بلکه سازماندهی ایده ها و تبدیل آنها به جملات تاثیرگذار از مهم ترین اصول نگارش حرفه ای است که باید به آن توجه داشته باشید.
▪️مهارت خود-مدیریتی
برای اینکه در مسیر موفقیت و پیشرفت قرار بگیرید باید عادت های مفید و موثر داشته باشید و مهارت هایی مانند سازماندهی و نظم را به دست آورید؛ به تمام این موارد خود-مدیریتی گفته می شود.
▪️مهارت برقراری ارتباط با دیگران
ایجاد ارتباط با دیگران فرصتی فراهم می کند تا ایده ها بهتر منتقل شوند و ایده های نو، خلق گردند. شبکه ارتباطی گسترده نه تنها فرد را به تعدادی از مخاطبان جدید وصل می کند، بلکه فرد را با مجموعه ای از روابط پیوند می دهد که ارزش بسیار بیشتری از تک تکِ افراد گروه دارند. پدید آمدن این روابط باعث نوآوری و خلاقیت بیشتر می شود و تحقق ایده های نو را سرعت می بخشد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
▪️مهارت تفکر انتقادی
ما نسبت به دهه های اخیر در معرض صدها برابر اطلاعات بیشتری هستیم. پس توانایی ارزیابی این اطلاعات و تمایز میان اطلاعات ارزشمند از بی فایده و همچنین تحلیل، ارتباط و درک معنای آنها و ارتباط دادن آنها با دیگر موضوعات، اهمیت به سزایی دارد.
▪️مهارت تصمیم گیری
تصمیم گیری مناسب بدین معناست که با توجه به اطلاعات موجود بدانیم چه کاری بازدهی بیشتری دارد. توانایی درک زمان مناسب برای وارد عمل شدن و نشان دادن واکنش سریع و موثر، همان چیزی است که شما را از افراد بی عمل جدا می کند.
▪️مهارت تحلیل سریع داده ها
منظور ما این نیست در ذهن تان انتگرال بگیرید تا فردی موفق به حساب بیایید؛ اما محاسبه ی سریع و ذهنی اعداد و ارقام، توانایی انجام برآوردهای دقیق و درک مفاهیمی چون بهره ی مرکب، می تواند شما را در مرتبه بالاتری نسبت به دیگران قرار دهد.
داشتن این مهارت ها به شما کمک می کند تا داده ها را سریع تر تحلیل و ارزیابی کنید و در نتیجه ی آن، تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
▪️مهارت تحقیق و پژوهش
نمی توان انتظار داشت در مورد همه چیز اطلاعات داشته باشید. حتی ممکن است در حوزه ی تخصصی تان هم اطلاعات تان کامل نباشد. قرار نیست از هر موضوعی، سر در بیاورید، اما باید بتوانید به اطلاعاتی که نیاز است بدانید به سرعت دست پیدا کنید. این مهارت با یادگیری استفاده ی موثر از اینترنت، کتابخانه و یادگیری مطالعه ی موثر حاصل می شود. همچنین باید یاد بگیرید از افرادی که با آنها ارتباط دارید، در تحقیق هایتان بهره ببرید و در موقع لزوم، نزد کارشناس مربوطه بروید.
▪️مهارت استراحت و تمدد اعصاب
کمبود استراحت و آرامش سبب می شود خیلی از مهارت های موردنیاز برای دست یابی به موفقیت را از دست بدهید. اینکه بتوانیم با خرد و دانش خود به بهترین روش با بحران ها مواجه شویم، احتمالا مهم ترین مهارت موردنیاز ماست.
▪️مهارت حسابداری مقدماتی
در زندگی امروزی پول اهمیت به سزایی دارد. پس لازم است هر یک از ما مهارت حسابداری مقدماتی را کسب کنیم. اطلاع از نحوه ثبت هزینه و درآمدهای خانوار و پیگیری مخارج اهمیت زیادی دارد. البته اصول حسابداری در کارهای بسیار وسیع تری نیز مفید خواهد بود.
منبع: lifehack
با ترک 6 خصوصیت اخلاقی، با سرعت بیشتری به موفقیت برسید!
▪️نبود اعتماد به نفس کافی
اعتماد به نفس، نقش کلیدی در رسیدن به موفقیت دارد. اگر در کاری که مشغول انجام آن هستید اعتماد به نفس کافی نداشته باشید، نمیتوانید به موفقیت برسید؛ باید بدانید تظاهر به داشتن اعتماد به نفس کارساز نیست و نمیتواند مشکلاتتان را حل کند.
▪️به تاخیر انداختن کارها
وقتی کارهایتان را به تاخیر میاندازید، همانند این است که هیچ وقت نمیخواهید آن را انجام دهید، یا اصلا نمیخواهید برای انجام آن هیچ تلاشی کنید.
▪️خود را قربانی دانستن
گاهی ممکن است فکر کنید هیچ انتخابی ندارید و قربانی شرایط شده اید. لازم است این جمله را به یاد داشته باشید: «همیشه حق انتخاب برایتان وجود دارد.» حتی ممکن است مجبور شوید «بد» را انتخاب کنید تا در دام «بدتر» نیفتید. پس دست از گله و شکایت بردارید و از بین گزینه های موجود یکی را انتخاب کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
▪️انجام چند باره یک کار برای رسیدن به نتیجه متفاوت
آلبرت اینشتین میگوید: «اینکه بارها یک کار را تکرار کنید و انتظار رسیدن به نتیجه متفاوت داشته باشید، خود دیوانگی است.» اگر شما اینگونه رفتار میکنید، باید بدانید در یک موقعیت باقی میمانید و به موفقیت نمیرسید.
▪️همیشه «بله» گفتن
عده ای عادت دارند به هر خواسته ای پاسخ مثبت بدهند. اگر شما هم اینگونه هستید، بدانید با هر «بله»ای که میگویید، به معنای این است که به موضوع دیگری «نه» گفتهاید؛ مثلا وقتی قبول میکنید بیش از ساعات معمول در محل کار بمانید، یک «نه» به ورزشی که بعد از وظایف روزمره انجام میدهید، یا وقت گذرانی با خانواده گفته اید. پس لازم است گاهی «نه» گفتن را یاد بگیرید.
▪️کارها خود به خود پیش میروند
عده ای فکر میکنند کارها خود به خود پیش میروند؛ مثلا اگر به دنبال ترفیع شغلی هستند، منتظر میمانند تا مدیر خود به آنها پیشنهاد ترفیع بدهد و هیچ وقت این موضوع را به زبان نمیآورند. اگر چنین طرز تفکری دارید، باید بدانید این شما هستید که باید برای تغییر شرایط خود تلاش کنید و نباید منتظر بمانید کارها خود به خود مطابق میلتان پیش بروند. پس دست از تعلل بردارید و هر چه زودتر دست به کار شوید.
منبع: inc
پنج درس موفقیت از دنیای ورزش
برای آنهایی که یک مصاحبه کاری حساس دارند یا باید جلسهای مهم با مدیران یا مشتری خود برگزار کنند، توصیههایی از دنیای ورزش وجود دارد که با استفاده از آنها میتوانند عملکردشان را حتی در شرایط پرفشار افزایش دهند.
1- با هدف تمرین کنید
آن دسته از بازیکنان انگلیس که در گذشته پنالتیهای خود را خراب کرده بودند، اعلام کردهاند که تنها به یک چیز میاندیشیدهاند: «من نباید این پنالتی را خراب کنم!» این هراس باعث میشد تا تمرکز خود را از دست بدهند و فشار زیاد هم منجر میشد تا رویههای تمرینی خود را فراموش کنند. نکته مهم این است که تا حد ممکن شرایط رقابت و محیط پرفشار باید در تمرینات برای فرد شبیهسازی شود.
اصول کسبوکار هم تفاوت چندانی ندارد. اگر قرار است که یک ایده جدید را بهصورت ایستاده برای هیات مدیره توضیح دهید، آن را در حالت نشسته تمرین نکنید. برای پرسشهای چالشی آماده باشید و همواره یک برنامه جایگزین برای شرایط پیشبینی نشده در نظر بگیرید. نمیتوان بهطور کامل شرایط پرفشار را شبیهسازی کرد اما اگر با هدف تمرین کنید، میتوانید برای آن آماده شوید.
2- زمان کافی در نظر بگیرید
در رقابتهای پیشین، بازیکنان فوتبال انگلیس همواره برای زدن ضربات پنالتی خود عجله میکردند. این وضعیت در جام جهانی ۲۰۱۸ تغییر کرد: بازیکنان مدت بیشتری پس از سوت داور صبر میکردند. آنها نفس عمیقی میکشیدند؛ خود را آرام میکردند، سپس به توپ ضربه میزدند که اکثر آنها موفقیتآمیز بودند.
همه ما هم میتوانیم در زمان افزایش فشار روانی، اندکی سرعت کار را کاهش دهیم. تنها کشیدن یک نفس عمیق بیشتر قبل از صحبت یا رفتن به پشت تریبون میتواند تغییرات چشمگیری به دنبال داشته باشد. آرامش یکی از رموز موفقیت است و در صورت اقدام، صحبت و حتی فکر کردن سریع ممکن است آن را از دست بدهیم. در کسبوکار، انجام دادن درست یک کار بهتر از نخستین بودن است.
3- عکسالعملهای شما مهمند
مطالعات نشان دادهاند اگر یک بازیکن، با پنالتی موفق خود تیمش را جلو بیندازد و با مشتهای رو به آسمان به شادمانی بپردازد، احتمالا تیمش پیروز میشود. روانشناسان باور دارند که زبان بدن نقش بسیاری در القای احساسات به همتیمیها و افزایش فشار روانی روی زننده پنالتی بعدی حریف دارد. همچنین در آغوش گرفتن آن همتیمی که پنالتیاش را خراب کرده، بسیار مفید است؛ چرا که پیغام اتحاد را به همه بازیکنان میرساند و از هراس آنها برای گل نشدن توپهایشان میکاهد.
زبان بدن نقش ارزشمندی در ارتباطات غیرکلامی بر عهده دارد. شیوه ایستادن، دست دادن محکم، ارتباط چشمی و تقلید حالتهای جسمی دیگران هم میتواند در محیط کار بسیار موثر باشند.
4- ذهن خود را درگیر نکنید
عصبشناسی به نام مایکل اندرسون آزمایشی روی تعدادی گلفباز انجام داد. اندرسون آنها را به ۲ گروه تقسیم کرد که باید از فاصلهای مشابه، گوی گلف را به سمت سوراخ هدایت میکردند. اما پیش از آن، یک زمان استراحت ۵ دقیقهای به تمام بازیکنان داده میشد. گروه اول در این ۵ دقیقه به بررسی تمام ابعاد و جوانب سوراخ مورد نظر میپرداختند و پس از آن مسابقه میدادند. اما گروه دوم به استراحت میپرداختند و به تماشای مناظری از سواحل و خودروها مشغول میشدند.
اما آنهایی که تمام تمرکز خود را روی تجزیهوتحلیل گذاشته بودند، عملکرد بسیار بدتری به جا گذاشتند و حتی در سطح خود هم ظاهر نشدند.
ما هم در بسیاری از مواقع به حدی در مورد یک جلسه کاری یا نزدیک شدن یک مهلت تحویل کار نگران میشویم که تمرکز خود را از دست میدهیم. در این زمان، باید در کمال آرامش به مجموعه کارهایی که باید انجام داد، اندیشید و خود را برای رویههای تمرینشده آماده کرد.
5- اعتماد به نفس، تضمینکننده موفقیت نیست
مارچلو لیپی، سرمربی ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶، برای آخرین ضربه پنالتی مقابل فرانسه و در فینال جام، دو مهاجم سرشناس به نام لوکا تونی و وینچنزو یاکوئینتا را داشت. با این حال، پنالتی را به فابیو گروسو داد که یک دفاع چپ بیحاشیه بود و ۲ سال پیش از آن در لیگ دوم ایتالیا بازی میکرد. استدلال لیپی این بود که گروسو بهتر میتواند فشار روانی را تحمل کند. توپ گل شد و ایتالیا به قهرمانی جام جهانی رسید.
در محیط کار و حتی در زندگی اجتماعی هم همواره پر سروصداترین فرد اتاق، بهترین و حتی باصلاحیتترین گزینه نیست. او ممکن است تنها پرسروصداترین باشد. اشتباه سیستم شناختی ما این است که همواره افراد برونگرا را برای انجام وظایف مهم مدنظر قرار میدهیم؛ حتی اگر برای آن کار مناسب نباشند. نگاه دیگری به اطراف بیندازید و ببینید که چه کسی میتواند زیر فشار بهترین عملکرد را داشته باشد. درونگراها میتوانند حتی از آن هم بهتر باشند!
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هفت قانون طلایی NLP برای موفقیت :
۱- قانون اعتقادات
به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه هوشیار ذهن تأثیر میگذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در میآید. هر امر باید ابتدا در قالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.
۲- قانون انتظارات
هر آنچه که انتظارش را میکشید به سرتان میآید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را میکشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر این قانون را در زندگی روزمره زیاد دیدهاید.
۳- قانون جاذبه
منفیها، منفیها را جذب میکنند و مثبت ها، مثبتها را. افراد با ذهنیت منفی، اشخاص منفی را جذب میکنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت، اشخاص پر انرژی و مثبتاندیش را.
۴- قانون جانشینی
ذهن نیمههوشیار در یک لحظه میتواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند (مثبت یا منفی). یعنی زمانی که میخواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم. مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود.
۵- قانون کارما
آدمی تنها آنچه را که میدهد باز میستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگ هاست. پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز میگردد.
کارما واژهای است سانسکریت به معنای «بازگشت». آنچه که آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. بسیاری از مردم از این واقعیت غافلند که هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است و اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد.
۶- قانون بخشایش
این قانون میگوید خطاهای خود و دیگران را فراموش کنید و ببخشید. فراموش کردن خطاهای خود این حسن را دارد که تصویر ذهنی شخص از خود، مخدوش نمیشود. هر اندیشهی خشک و محدودکنندهای مثل مقصر دانستن خود، یا کینه و ناراحتی داشتن از دیگران بر ذهن نیمههوشیار اثر گذاشته، مانع پیشرفت میشود.
۷- قانون پرهیز از تردید و هراس
جز تردید و هراس هیچ چیز نمیتواند میان انسان و آرمانهایش فاصله ایجاد کند. اگر انسان بدون دلهره، برای تحقق آرزوهایش تلاش کند، بیدرنگ برآورده خواهد شد. ترس، دشمن بزرگ بشر است. ترس از تنگدستی، ترس از بدبختی، ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس از دست دادن و …
آنتونی رابینز
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چطور موفقیت و شادی را در محیط کار تجربه کنیم؟
نوع شغل شما با این که چطور می خواهید وظایفتان را انجام دهید، مقولهای متفاوت است. در واقع سِمَت نقش بسیار مهمی در میزان موفقیت شغلیتان دارد، اما عاداتی که دارید هم روی احساس خشنودی و کارآمدی تأثیرگذار است. عادات و آداب شما همان کارهایی است که قبل و بعد از سرکار رفتن و در طول روزهای کاری خود انجام می دهید.
اگر هفت عادت روزانه زیر را تمرین کنید، قطعاً موفقیت خود در محیط کار را تضمین کردهاید:
1️ روی نقاط قوت خود متمرکز شوید، نه نقاط ضعف
گاهی در پروسه تلاش برای این که کامل و بدون نقص باشیم، مقدار زیادی از زمان و انرژی خود را صرف بهتر شدن در کارهایی می کنیم که استعداد ذاتی ما بحساب نمی آید.
هر کارمندی کاری را باید انجام دهد که به او انگیزه و انرژی می دهد، نه کاری که سبب می شود احساس پوچی و بیارزشی کند. پس در محیط کار خود این عادت را به وجود آورید تا جای ممکن روی مهارتها و نقاط قوت خود تمرکز کنید نه روی نقاط ضعفتان.
2️به گونهای کار کنید که بهترین عملکرد را از خود نشان دهید
برخی افراد ترجیح می دهند در فضاهای باز کار کنند اما بعضی دیگر به کار کردن در اتاقهای در بسته علاقه دارند. پس تمام افراد در شرایط مشابه کار نمی کنند. اگر شرکت شما کارمندان را برای کار کردن به فضای باز می برد، شما نمی توانید کار کردن پشت درهای بسته را انتخاب کنید؛ اما برخی عادتهای شغلی وجود دارد که می توانید در جهت منافع خود از آنها استفاده کنید و تمرکزتان را بالا ببرید.
اگر شرکت شما فضای مناسبی در اختیار کارمندان قرار نمی دهد، به دنبال تغییرات کوچکی باشید که می توانید در محیط کار خود ایجاد کنید. مثلا اگر نیاز است کار مهمی انجام دهید، هدفون درون گوشتان بگذارید یا در گوشه دنجی بنشینید که مزاحمتی برای انجام کارهایتان وجود ندارد.
3️ کنترل نگرشتان را در دست بگیرید
ضربالمثلی قدیمی می گوید خوشبختی از ذهن شما به دست می آید. برای اینکه رضایتمندی بیشتری از شغل خود داشته باشید باید مرتب طرز تفکر خود را مورد بررسی قرار دهید، زیرا منفی گرایی تمام زندگیتان را خراب می کند. علاوه بر آن، منفی گرایی باعث می شود ذهن، جسم و روحتان افسرده و ناتوان شود و کاراییتان به طور قابل توجهی پایین بیاید.
4️ مواد غذایی سالم مصرف کنید
اینکه چه مواد غذایی مصرف می کنید و بدن خود را چطور قبل، حین و بعد از کار کردن تغذیه می کنید، تأثیر قابل توجهی روی توانایی شما در انجام وظایفتان دارد.
اکنون چند توصیه مهم برای تغذیه مناسب در محل کار بیان می کنیم: تا یک ساعت بعد از بلند شدن از خواب صبحانه بخورید و هر سه یا چهار ساعت غذا یا میان وعدهای مصرف کنید. در اولین وعده غذایی روزانه خود به سراغ یک غذای کم کالری و سرشار از پروتئین مانند تخم مرغ یا ماست یونانی بروید. با مصرف حداقل چهار تا شش فنجان نوشیدنی بدون شکر در محل کار، آب کافی به بدنتان برسانید و از چند ساعت قبل از ترک محل کار، از مصرف نوشیدنیهای کافئین دار مانند چای و قهوه خودداری کنید تا خوابتان دچار اختلال نشود.
5️ به کارمندان کمک کنید
باید در محل کار به نیازهای جسمی و روحی خود رسیدگی کنید. اگر عادت کنید کار خیرخواهانهای در حق همکارتان انجام دهید، حال بهتری خواهید داشت. خیرخواهی می تواند انجام کارهای ساده برای یک همکار دستپاچه و ناشی باشد یا تعارف قهوه در اول صبح. وقتی به تیمتان کمک کنید به طور شگفت انگیزی احساس خوشحالی خواهید کرد.
6️ فکر خودتان را مشغول نکنید
وقتی یک روز بد را پشت سر می گذارید، در مسیر خانه مدام اتفاقات آن روز را در ذهنتان مرور می کنید.
شما آن رویداد را به طور فیزیکی در بدن خود بازسازی می کنید و سطح هورمونهای استرس خود را افزایش می دهید. اگر می بینید ذهنتان هنوز درگیر آن قضیه است، 10 دقیقه آن اتفاق را در ذهن خود مرور کنید. ببینید چه تجربهای به دست می آورید، سپس دست از خیالبافی بکشید و اتفاق رخ داده را فراموش کنید.
7️ ساعتی از عصر را به تفکر و مدیتیشن اختصاص دهید
یک عادت مؤثر که می تواند به شما کمک کند از فکر و خیالهای منفی رها شوید، اینست یک مراسم عصرگاهی به تفکر و اندیشیدن اختصاص بدهید.
هر روز عصر پیش از اینکه وسایل خود را جمع و جور کرده و محل کار را ترک کنید، کمی وقت بگذارید و به سه اتفاق خوبی که در طول روز اتفاق افتاده یا سه چیزی که باید برای آنها شکرگزاری کنید، بیاندیشید.
مهم نیست چه روز سختی را پشت سر گذاشتهاید، مهم این است هر روز را با نگرشی مثبت به پایان برسانید.
منبع: usnews
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هر کاری در چه ساعتی از روز با موفقیت بیشتری انجام می شود؟
آیا برای شما هم پیش آمده با شور و اشتیاق فراوان از خواب بیدار شوید و یک روز کاری را شروع کنید؛ اما شب که به رختخواب می روید احساس کنید اصلاً روز مفیدی نداشته و کار زیادی انجام ندادهاید. در بیشتر اوقات کاری که انجام می دهید مسئله نیست بلکه زمان انجام آن مهم است.
بهترین زمان برای ورزش: قبل از صبحانه
تحقیقات نشان می دهد ورزش صبحگاهی، خصوصاً قبل از صبحانه، بهترین ورزش برای لاغری و کاهش وزن است. ارین برادوین معتقد است دلیل تأثیرگذاری ورزش صبحگاهی روی کاهش وزن و افزایش انرژی این است که بدن از همان ابتدای صبح روی چربی سوزی تنظیم می شود.
بهترین زمان برای سرو قهوه یا چای: بعد از ساعت 9:30 صبح
پیشنهاد می کنیم بلافاصله بعد از بیدار شدن یا رفتن به محل کار به سراغ فنجان قهوه یا لیوان چای نروید. اگر چنین عادتی دارید، هر چه سریعتر این رویه را تغییر دهید.
یک دانشجوی دکترای عصب شناسی می گوید بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ساعت 9:30 صبح است زیرا کورتیزول، هورمون استرس که وظیفه تنظیم انرژی بدن را به عهده دارد معمولاً بین ساعت 8 و 9 صبح ترشح بیشتری دارد پس شما نیازی به خوردن قهوه و تحریک آن ندارید.
زمان انجام کارهایی که تمرکز زیادی می خواهند: در بهترین ساعت بیولوژیکی بدن
بهترین زمان بیولوژیک بدن BPT، زمانی از روز است که بدن دارای بیشترین سطح انرژی است.
هر کسی نمی داند BPT بدنش چیست. کریس بیلی، نویسنده کتاب "پروژه بهرهوری" راه حلی برای این منظور پیشنهاد کرده است.
بیلی، کافئین و الکل را از برنامهی غذایی خود کنار گذاشت، میزان شکر دریافتی بدنش را کم کرد و از هیچ زنگ هشداری برای بیدار شدنش استفاده نکرد. او به مدت سه هفته میزان انرژی خود را در هر ساعت یادداشت کرد. در نهایت به این نتیجه رسید، BPT های او بین ساعت 10 صبح تا ظهر و 5 تا 8 بعدازظهر هستند.
بعد از اطلاع از BPT خودتان، برنامه روزانه خود را تغییر دهید به طوری که سختترین و اصلیترین کارها را در طول ساعتهای BPT انجام دهید.
زمان مناسب برای مصاحبههای کاری: یکشنبه ساعت 10:30 صبح
اگر می خواهید برای مصاحبه قرار بگذارید، یک شنبه ساعت 10:30 صبح را انتخاب کنید. قطعاً این روز و ساعت برای مصاحبه کننده هم بهترین زمان است. مراقب باشید در ابتدا یا انتهای روز یا بلافاصله قبل یا بعد از ناهار قرار نگذارید.
بهترین زمان برای استراحت: اواسط صبح
به تازگی پژوهشی انجام شده که اعلام می کند بهترین زمان برای استراحت و زنگ تفریح اواسط صبح است. این بدین خاطر است منابع ذهنی فرد معمولاً بعد از بیدار شدن در بالاترین سطح خود قرار دارد. این منابع در طی روز استفاده می شوند. پس اگر استراحت به ابتدای روز کاری، یعنی اواسط صبح، موکول شود تجدید قوا آسانتر خواهد بود.
در این تحقیق گفته شده است، نیاز نیست در مدت زنگ تفریح فعالیت غیر کاری انجام دهید. همین که کاری را انجام دهید که به آن علاقه دارید و خودتان آن را انتخاب کردهاید کافی است.
بهترین زمان برای چرت روزانه: بین ساعت 2 تا 3 بعدازظهر
پژوهشی توسط کلینیک مایو انجام شده که نشان می دهد، اواسط بعدازظهر بهترین زمان برای چرت روزانه است. این بدین دلیل است که افراد بعد از ناهار کمی احساس خواب آلودگی یا کاهش سطح هوشیاری دارند و احتمال تداخل خواب روزانه با خواب شبانه در این ساعات از دیگر ساعتهای بعدازظهر کمتر است.
کلینیک مایو پیشنهاد می کند بیشتر از 10 الی 30 دقیقه چرت روزانه نداشته باشید وگرنه دچار خستگی و خمودگی خواهید شد.
بهترین زمان برای برگزاری جلسه: یکشنبه ساعت 3 بعدازظهر
نتایج یک تحقیق نشان می دهد ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه (دومین روز هفته کاری) بهترین زمان برای تشکیل جلسات تیمی است، زیرا زمانی است که احتمالاً تمام اعضا حاضر می شوند. در مقابل، ابتدای روز بدترین زمان برای برگزاری جلسه مشخص شده است.
کیت هریس، پژوهشگر ارشد این تحقیق می گوید: "باید به افراد برای آماده شدن زمان بدهیم. اگر جلسه را ساعت 9 صبح برگزار کنیم، شرکت کنندگان یا بدون آمادگی وارد جلسه می شوند یا روز قبل را به آماده سازی برای جلسه سپری می کنند."
انجام کارهای خلاقانه: وقتی خسته هستید
شاید تصور کنید کارهای خلاقانه را باید وقتی کاملاً هوشیار و پرانرژی هستید انجام دهید، اما پژوهشها خلاف آن را ثابت می کند.
پژوهشگران می گویند دلیل این مسئله آن است که تمرکز از نیروی بازدارندگی ذهن شرکت کنندگان می کاهد و ذهن آنها را برای پالایش اطلاعات غیرضروری از ناخودآگاهشان توانمند می سازد.
منبع: businessinsider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برای رسیدن به موفقیت، باید ۸ چیز را قربانی کنید. آیا آماده قربانی دادن هستید؟!
1- زمان
کارهای زیادی وجود دارد که می توانید در یک روز انجام دهید؛ مسئله، در اختیار داشتن زمان کافی نیست، بلکه استفاده درست از آن است.
2- ثبات
برای اینکه به رویاهایتان دست پیدا کنید، باید ثبات را قربانی کنید و یک زندگی غیرقابل پیش بینی را برگزینید.
3- زندگی شخصی
اگر برای رسیدن به موفقیت مصمم هستید، باید تغییراتی در زندگی شخصی، دوستی ها و روابطتان ایجاد کنید.
4- خواب
مهم نیست در طول روز چقدر کارایی دارید، گاهی اوقات به ساعت های آرام و ساکت شب احتیاج پیدا می کنید.
5- سلامتی
متاسفانه، واقعیت این است که انسان های موفق سالم غذا نمیخورند، کمتر ورزش می کنند و حتی سلامتی روحی و ذهنی شان را به خطر می اندازند.
6- آرامش
همه ما می دانیم که باید لحظه را غنیمت بشماریم اما این را هم می دانیم که باید برای آینده برنامه ریزی کنیم. انسان های موفق می دانند که مشغله ها تا ابد ادامه پیدا نخواهند کرد.
7- سلامت عقل
تلاش برای رسیدن به اهداف بزرگ در زندگی هیچ وقت آسان نبوده است. این اهداف و آرزوها همیشه ما را امتحان می کنند و به چالش می کشند.
8- آرزوهای آنی
چیزهای زیادی هستند که می خواهیم همین حالا انجام دهیم. اما باید بین آرزوهای آنی و نیازهایی که باعث پیشرفت ما می شود، یکی را انتخاب کنیم.
آیا هنوز هم دوست داری فرد موفقی باشی!!؟
پس خودت را برای قربانی دادن آماده کن
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
در زمان پریشان حالی در محیط کار چه باید کرد؟
گاهی اوقات پیچیدگیهای زیادی در زندگی انسان و دنیای پیرامون رخ میدهد، طوری که توان تمرکز از فرد سلب میشود. زمانی که پشت میزتان مینشینید و احساس پریشانی و حواسپرتی میکنید چه اقداماتی باید انجام دهید؟
ابتدا سعی کنید بفهمید دلیل حواسپرتی چیست، مثلا تلفنی که دائم زنگ میخورد یا پیامهایی که از توئیتر دریافت میشود.
برای غلبه بر این مشکل و بازیابی تمرکز قدمهای زیر را بردارید.
1- به خطرات چند وظیفه بودن واقف باشید
ابتدا به تاثیری که چند وظیفه بودن، مثلا پاسخ به تلفن و رسیدگی به پیامهای توئیتر، بر مغز شما دارد واقف باشید. ما شبکهای از ساختارهای مغزی داریم که با تمرکز فرد در ارتباط هستند. یک «شبکه حالت پیشفرض» وجود دارد که مسوول تجزیه و تحلیل گذشته، پیشبینی یا برنامهریزی برای آینده و بازتاب اثر آن روی شخص و دیگران است. زمانی که لازم است فکر خود را متمرکز کنید وارد «شبکه مستقیم توجه» میشوید که به شما اجازه میدهد خاطرات را کنار بگذارید و روی کار تمرکز کنید.
پریشانی یا حواسپرتی، شما را مجددا به حالت پیشفرض بازمیگرداند و هزینه شناختی بازیابی تمرکز بسیار بالاست.
2- پاسخ عاطفی خود را آزاد بگذارید، اما مسوول باقی بمانید
احساس درماندگی میتواند با عواطف گوناگونی همراه باشد (استیصال، خشم، هیجان) که میتواند اثر مخربتری روی بهرهوری فرد داشته باشد. بهتر است احساسات خود را شناسایی و نامگذاری کنید و بعد از خودتان درباره این احساسات سوال بپرسید. باید تایید کنید که چنین احساساتی وجود دارند. این احساسات مشروع و مهم هستند. اما نباید بر موج این احساسات سوار شد.
3- توجه خود را جمع کنید
زمانی که خودتان را پریشان یافتید، مکث کرده و وضعیت را بررسی کنید، آگاه باشید که در چنین وضعیتی هستید. سپس نقطه کانونی توجه خود را عوض کنید و تمرکز خود را روی موضوعات آنی و جزئی قرار دهید مثلا تنفس کردنتان.
این به معنی تلاش برای نادیده گرفتن احساس پریشانی نیست: لازم نیست این احساس را سرکوب کنید. آن را یادداشت کنید، تایید کنید و آن را در گوشهای از ذهن خود قرار دهید که بعدا درباره آن فکر کنید، یا با کسی در میان بگذارید یا زمانی که سر کار نیستید و وقت فکر کردن دارید به آن بپردازید.
4- بر ارزشهای خود تکیه کنید
زمانی که توجه خود را جمع کردید، میتوانید انتخاب کنید که آن را در چه حوزهای متمرکز کنید. تمرکز روی ارزشهایتان به شما احساس کنترل میدهد. اگر همکاری کردن از ارزشهای اصلی شماست، روی آن متمرکز شوید. چگونه میتوانید به افراد کمک کنید که احساس کنند بخشی از تیم هستند؟ و به این مساله فکر کنید که عدم تمرکز شما چه تاثیری بر احساساتتان دارد.
5- مرزها را مشخص کنید
وقتی آگاهی بیشتری درباره علت پریشانی خود بهدست آوردید، برای خود قانون بگذارید. اگر متوجه شدید زمانی که صبحها اخبار را دنبال میکنید باعث میشود در محیط کار ناراحت و غیرمتمرکز باشید، در اینصورت به خودتان بگویید که تا زمان ناهار به سراغ اخبار جهان نخواهید رفت. پس وقت بگذارید و به ذهن خود آموزش دهید که روی یک کار متمرکز باقی بماند.
6- افرادی را که با آنها تعامل دارید، هوشمندانه انتخاب کنید
سرایت اجتماعی یک مساله واقعی است. اگر همکارانی دارید که همواره دچار حواسپرتی هستند، یا کسانی که همواره شما را از کار اصلیتان دور میکنند، سعی کنید وقت کمتری با آنها بگذرانید. لازم نیست بیادب باشید؛ میتوانید از عبارات ساده استفاده کنید، مثلا «میتوانیم این گفتوگو را بعدا ادامه دهیم؟ باید این گزارش را تمام کنم و بعد میتوانیم استراحت داشته باشیم».
7- همکاران خود را حمایت و از آنها حمایت دریافت کنید
بهجای آنکه از همکاران حواسپرت خود فاصله بگیرید، میتوانید همدیگر را تشویق کنید که متمرکز باقی بمانید. با همکارانتان قرار بگذارید، زمانی را مشخص کنید که طی آن بدون مزاحمت برای یکدیگر یا بدون سر زدن به رسانههای اجتماعی یا سستی بتوانید کار کنید. وقتی به کسی میگویید که قصد دارید روش خود را تغییر دهید، احتمال اینکه این کار را واقعا انجام دهید، افزایش مییابد.
8- از بدن خود مراقبت کنید
اگر خسته و پریشان هستید، نسبت به احساس درهم شکستگی آسیبپذیرتر خواهید بود. به اندازه کافی خوابیدن و ورزش کردن مهم است. استراحت کنید، ناهار سالم بخورید، موبایل خود را در وضعیت بیصدا قرار دهید. اگر بهطور معمول ساعت ناهار خود را در فیسبوک میگذرانید، تلفن خود را کنار بگذارید و بهجای آن برای پیادهروی بیرون بروید.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
قانون 5 ساعته که شما را به موفقیت و پیشرفت شخصی می رساند!
بعضی افراد شب و روز کار می کنند، اما هیچ موفقیتی نصیبشان نمی شود. نه وضعیت مالیشان بهتر می شود و نه به دانششان افزوده می شود؛ اما چطور می توانیم فردی موفق باشیم و به بیشترین بهره وری دست یابیم؟
گاهی به گوش مان می رسد فلانی در شغل خود ترفیع گرفته یا خودرو و خانهای گران قیمت خریده است؛ از خودمان میپرسیم چرا ما هیچ پیشرفتی نداریم و تغییری در زندگیمان حاصل نمی شود؟
اگر شما هم چنین زندگیای دارید، لازم است برنامه ریزی و قوانین زندگیتان را تغییر دهید. خیلی از افراد موفق دنیا از یک قانون 5 ساعته استفاده می کنند که زندگی آنها را به پیشرفت رسانده است؛ از جمله این افراد موفق می توان به بیل گیتس، اپرا وینفری و مارک زاکربرگ اشاره کرد.
برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی و دستیابی به موفقیت و پیشرفت، همواره در حال یادگیری باشید. حتی وقتی که سرتان شلوغ است و کارهای روزانهتان را به سختی انجام می دهید، باز هم یادگیری را رها نکنید. بهتر است 5 ساعت در هفته را به یادگیری اختصاص دهید. پس در 5 روز کاری، روزی یک ساعت به یادگیری بپردازید. یادگیری باعث جوان شدن مغز می شود و با این کار به پیشرفت بیشتری خواهید رسید. 5 گام زیر را برای یادگیری بپیمایید:
1- مطالعه کنید
تمام افراد موفق به مطالعه کردن عادت دارند. با مطالعه می توانید به معلومات خود بیافزایید. پس هر هفته برای خود برنامه ریزی مطالعاتی داشته باشید. برنامه بریزید و هر روز چند صفحه یا یک البته می توانید در هنگام ترافیک و در مسیر رسیدن به سرکار به کتابهای صوتی گوش دهید. بیل گیتس یک کتاب خوان حرفهای است که هر ساله بیش از 50 جلد کتاب می خواند و مطالعه را عامل اصلی پیشرفت خود تلقی می کند.
2- انعکاس آموختهها و استفاده از آن
انعکاس چیزی که آموختهاید از اصلیترین بخش یادگیری است. اگر فقط بخواهید حجم زیادی از اطلاعات را بدون هدف در ذهن خود نگه دارید، به هیچ دستاوردی نمی رسید و فقط از یادگیری مهارتهای جدید باز می مانید. پس از اطلاعات خود استفاده کنید و آنها را با دیگران به اشتراک گذارید.
3- آزمون و خطا
خیلی از محصولات و دستاوردها، نتیجه آزمون و خطا هستند. آزمونهایی که در طی آن ایدههای جدید و ناب به دست میآید. البته این تنها مختص دانشمندان و مخترعان نیست، بلکه هر ایده جدیدی سبب رشد و شکوفایی می شود. اگر خانه دار هستید در آشپزخانه غذاهای جدید بپزید و در آشپزی به ایدههای نو برسید. در محل کار روشهای جدیدی را برای انجام کارهای خود امتحان کنید و از این طریق به زندگیتان شادابی و نشاط دهید.
4- کار کردن با یادگیری متفاوت است
باید بدانید کار کردن با یادگیری فرق دارد. ممکن است هفتهای 40 ساعت کار کنید و به این احساس برسید که در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار دارید. خیلی خوب است که با انگیزه کار کنید اما حتماً می دانید فشار کاری فرصت رشد و یادگیری را از شما می گیرد. براساس قانون 5 ساعته، زمانی جداگانه را به یادگیری اختصاص دهید. برای آموختن مهارتی جدید اقدام کنید تا با ایجاد تنوع ذهنی، یادگیری مؤثرتری نیز داشته باشید.
5- روی پیشرفت تمرکز کنید نه بهرهوری
خیلی از افراد تصور می کنند وقتی بهرهوری بیشتری داشته باشند موفقترند؛ اما بهرهوری یکی از کلیدهای اصلی موفقیت است و با یادگیری متفاوت است. شاید کارهای روزانهتان را به خوبی انجام دهید و در شغل خود موفق باشید، اما باید برنامهای جداگانه برای پیشرفت شخصی و یادگیری در نظر بگیرید.
در پایان، 5 ساعت در هر هفته را به یادگیری اختصاص دهید. در این زمان کتابهای مفید بخوانید، مستند تماشا کنید و مهارتهای جدید را به دست آورید. یادگیری کوتاه مدت شما را به موفقیتهای قابل توجهی می رساند. از زندگی و مسیر افراد موفق الگو بگیرید و مطمئن باشید به پیشرفت خوبی خواهید رسید.
منبع: Lifehack
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک ساعت زودتر بیدار شوید تا به موفقیت برسید!
اگر برای یک سال، هر روز یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را به خود اختصاص دهید، بهرهوریتان تا 1000 درصد افزایش خواهد یافت. در یک ساعت می توانید کارهای موردعلاقهتان را انجام دهید، این کارها همان کارهای دلخواه است نه کارهایی که هر روز انجام می دهید. لحاظ کردن این زمان می تواند عملکردتان را بهبود ببخشد و شما را به یک زندگی مثبت و عالی برساند.
در اینجا، نکاتی را بیان می کنیم تا از این زمان حداکثر استفاده را ببرید:
برای یک روز یا یک هفته جلوتر حرکت کنید
هر روز روی برنامههای آینده خود تمرکز کنید و از آنها فراری نباشید. این کار نه تنها تجربه لذت بخش تر با استرس کمتری به دنبال خواهد داشت بلکه باعث می شود از زمان خود نیز نهایت استفاده را ببرید.
بدین ترتیب مغزتان به اندازه کافی استراحت می کند و می توانید بدون هیچ استرسی برای برنامههای آتی خود آماده شوید.
مثلاً وقتی بدانید با شروع روز باید کارهای اداری را انجام دهید و وقتی به منزل بازگشتید باید به سراغ پرداخت قبضها بروید کارتان سادهتر می شود؛ تا اینکه خسته و درمانده به خانه برسید و تازه به دنبال این باشید چه کارهای دیگری باید انجام شود.
به دنبال یادگیری مستقل باشید
با یک ساعت زودتر بیدار شدن می توانید برای بهبود مهارتهای دلخواه خود تلاش کنید. این زمان اضافی فرصت خوبی برای یادگیری برنامه نویسی یا طراحی یا انجام یک سرگرمی جذاب است. انجام این کارها باعث افزایش شور و اشتیاق و تحریک مغز شما خواهد شد.
انسان با یادگیری و پیشرفت شادتر است. معمولاً افراد بعد از اتمام مدرسه یا دانشگاه ذهن خود را توسعه نمی دهند؛ اما جا دادن این کارها در برنامه روزمره میتواند مزایای زیادی برای شما به دنبال داشته باشد.
آغاز یک عادت جدید
یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را صرف توسعه یک عادت جدید کنید. این عادت می تواند نوشتن پستی در وبلاگ شخصی ، ارسال ایمیل ، ارتباط با یک نفر و ... باشد. به خودتان زمان و فرصت دهید تا به این برنامههای روزانه عادت کنید و به فواید آن در طولانی مدت دست یابید.
ورزش
فقط 15 دقیقه تمرین ورزشی در روز می تواند باعث سلامتی و تناسب اندامتان شود. اگر ورزش از برنامههای روزانه شماست پس نیاز نیست آن را جز عادتهای جدید خود لحاظ کنید. وقتی زمان زیادی ندارید یا ضربان قلب تان به شدت بالا رفته، انجام یک ورزش سریع می تواند باعث کاهش استرس شود. ورزش اول صبح راهی سریع برای شروع یک روز خوب و احساس بهرهوری بالاست.
تفکر
تفکر ، فعالیت مؤثری است که معمولاً توجهی به آن نمی شود. تفکر فقط فرصت تمرکز نیست بلکه می تواند ارزشهای زیادی به دنبال داشته باشد. تفکر درباره عملی کردن یک تصمیم مشخص، چالش برانگیز است زیرا نیاز به صرف زمان و انرژی ذهنی دارد. اگر فکر کردن را به اولویت خود تبدیل نکنید، جامعه انتخابهای خود را به شما تحمیل می کند.
با تفکر و تأمل در مورد کارهای خود به انتخابهای بهتری می رسید و می توانید روی خودتان سرمایه گذاری کنید.
منبع: entrepreneur
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
روشهایی برای انگیزه دادن به خودتان برای شروع جستوجوی شغلی
آیا از شغلتان ناراضی، دلسرد و ناامید و به دنبال شغل جدیدی هستید؟ پیش از اینکه رزومه خود را بنویسید، ابتدا باید ذهنیت درستی در مورد موفقیت در خودتان ایجاد کنید. اینکه در مورد رئیس یا همکارتان غر بزنید و به اطرافیانتان بگویید که میخواهید از این زندان شغلی رها شوید، بسیار آسان است. آنچه دشوار است تبدیل رویاهایتان به عمل است.
در اینجا سه روش برای توسعه ذهنیت درست برای شروع فرآیند مصاحبه با اعتماد به نفس و اشتیاق آورده شده است.
1 از غر زدن دست بردارید و همین الان دست بهکار شوید.
همه ما بخش زیادی از زمان باارزشمان را به امید اینکه همه چیز بهطور معجزهآسایی تغییر کند و یکشبه بهتر شود، به هدر میدهیم. اما این روش موثر واقع نمیشود. در واقعیت، بهجای گله کردن از رئیس و شغل فعلیتان، باید تغییر ایجاد کنید و تصمیم بزرگی برای تعقیب رویایتان بگیرید. نیازی نیست تا برای جستجوی شغل جدیدی که پول بیشتر، چالشهای فکری و فرصتهای بهتری برای رشد ارائه میدهد، اجازه کسی را کسب کنید.
ممکن است خانواده و دوستانتان حتی شما را تشویق کنند که رویایتان را به تعویق بیندازید و به این ترتیب میتوانید زمان بیشتری با آنها تفریح کنید. اما آن زمان هم بهانهای خواهید داشت که رویایتان را باز هم عقبتر بیندازید.
همه آنچه نیاز دارید اینست که جدی باشید و در مورد ایجاد تغییر به شدت تمرکز کنید و واقعا تصمیم به شروع بگیرید.
2 یک برنامه و نقشه عمل برای یافتن یک شغل بنویسید.
یک برنامه یا استراتژی سریع و آسان که بتوانید به صورت روزانه آن را وارد عمل کنید، برای خودتان پیشنویس کنید.
رزومه خود را برای تناسب با مشاغلی که میخواهید آنها را درخواست دهید، سازماندهی کنید. پروفایل لینکدین خود را بهروز کنید و با ارتباط با پرسنل منابع انسانی و اعضای لینکدینی که میتوانند در رسیدن به شغل بعدی به شما کمک کنند، شروع به شبکهسازی روی این پلتفرم کنید. موقعیتهای مناسب شغلی را پیدا کنید و رزومه خود را برای آنها ایمیل کنید.
با همکاران، همکاران قبلی و افرادی که میتوانند به راهنمایی شما کمک کنند، متصل شوید.
این یک برنامه عملی است که شما هر روز بدون استثنا از آن پیروی خواهید کرد. به خودتان قول دهید که با قدرت و شجاعت با آنها میجنگید.
3 از افراد منفیباف اجتناب کنید و دور و بر خودتان را با یک گروه همفکر و باانگیزه پر کنید.
اکثر افراد بهطور تاسفباری ناراضی هستند. بهجای شاد بودن برای شما، در نهان میخواهند که شکست بخورید و در بدبختی آنها شریک باشید. اگر اینها دوستان و خانواده شما هستند، قاطعانه برای مدتی خودتان را از آنها جدا کنید. نباید آنها را رد کنید، بلکه تنها باید فاصله درست را با آنها حفظ کنید تا بتوانید فعالانه هدفتان را دنبال کنید و به زندگی دلخواهتان برسید.
در عوض، افرادی همفکر بیابید. افرادی را پیدا کنید که اشتیاق و انگیزه شما را به اشتراک میگذارند. اگر افرادی را میشناسید که آنها نیز به دنبال شغل جدیدی هستند، از آنها ایده بگیرید. شما با انرژی آنها نیروی تازهای خواهید گرفت و تکنیکهای جدید در مصاحبه یاد میگیرید. شما میتوانید دلیل اینکه چرا آن پیشنهاد شغلی را دریافت نکردهاید تجزیهوتحلیل کنید و برای ایجاد تغییرات مثبت در سبک و نگرش مصاحبه خود گامهای مهمی بردارید.
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"تکبر یا تواضع، مسأله این است!!"
زنگر و فولکمن دو پژوهشگر مدیریت هستند. آنها اخیرا یک ارزیابی 360 درجه را با کمک 750 هزار نفر در مورد 69 هزار مدیر انجام داده اند که نتیجه آن در شماره نوامبر 2015 مجله HBR چاپ شده است.
یافته های جالب و تا حدی غیر منتظره این تحقیق نشان میدهد که مدیران متواضع، قابلیت ها و مهارتهای خود را کمتر از آنچه دیگران ارزیابی کرده اند، میبینند. این مدیران در مقایسه با مدیران مغرورتر که مهارتها و قابلیت های خود را بالاتر از دیگر ارزیابان، ارزیابی کرده اند، هم در تحقق اهداف (اثربخشی) و هم از نظر داشتن کارکنانی باانگیزه، وضعیت بهتری دارند.
دلایل موفقیت مدیران متواضع تر عبارتند از:
آنها انرژی روانی بیشتری را صرف اثرگذاری بر دیگران، همراه کردن دیگران و اثبات خود میکنند؛ زیرا خود را نیازمند این کار میدانند.
▪️آنها استانداردهای کاری بالاتری دارند و اصولا به همین دلیل است که آنقدر که دیگران از آنها راضی هستند، از خودشان راضی نیستند.
آنها چون مغرور نیستند، خود را درگیر فعالیتهای چالشی تر و دشوارتر از سطح واقعی مهارت ها و قابلیت هایشان نمیکنند.
▪️آنها چون خودشان را دارای نقاط ضعف میدانند، برای خودشان برنامه یادگیری و بهبود مهارت و شایستگی دارند.
آنها با دیدن و شنیدن ارزیابی مثبت دیگران از خودشان، حس و انرژی مثبت پیدا کرده و مشتاقانه تر کار میکنند.
لذا، متواضع باشیم تا مدیران موفق تری باشیم و کارکنان مشتاق تر و باانگیزه تری داشته باشیم.
به نقل از دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید
10 قانون کلي انتونی رابینز:
قانون يکم:
به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيد که در طول زندگي در دنياي خاکي با شماست.
قانون دوم:
در مدرسه اي غير رسمي و تمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگي نام دارد.
قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.
قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار مي شود تا آموخته شود.
قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد.
قانون ششم:
قضاوت نکنيد،
غيبت نکنيد،
ادعا نکنيد،
سرزنش نکنيد،
" تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد."
قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.
قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز را در اختيار داريد.
قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.
قانون دهم:
خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.
آرزوی مرگ خواهی برای کسی نکنید. چون موج منفی اون نفرت اول به خودتون برمیگردد. نفرت پراکنی نکنید، لعنت نکنید. بگذارید رحمت کائنات نصیب مردم بشود.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
فروپاشی چگونه رخ می دهد؟
احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال 2007 به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟». نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از 250 به کمتر از 4 میلیارد یورو سقوط کرد.
خیلی از ما وسیلهای به نام موبایل را با برند نوکیا شناختیم. به خاطر دارم که یکی از همکلاسیهایمان در دانشگاه، گوشی نوکیایی به نام 6600 را تازه خرید بود (جدیدترین مدل آن زمان) که از دوربینش برای تقلب سر جلسه امتحان استفاده کرد و همه دهانمان از تعجب باز مانده بود که دوربین این گوشی چنان کیفیتی دارد که میشود از برگه بغلدستی عکس گرفت و همان را خواند و نوشت!
یکی از جالبترین تحلیلهایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسبوکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرفهای شنیدنی را در قالب سه نکته طرح میکند که خود حاصل 120 مصاحبه (شامل 9 مصاحبه با اعضای هیئتمدیره و 19 مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است. اما این سه راز سقوط چیست؟
راز اول: نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفتوگوها و بحثهای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل میکند که بین سالهای 2007 تا 2011، خیلی از اعضای هیئتمدیره احساس میکردند که دیگر نمیتوانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجهاش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمیشد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!
راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستمعامل سیمبین وابسته شده بودند و همه گوشیهایش را با این سیستمعامل عرضه میکرد. کسی به خودش اجازه نمیداد به گزینه دیگری فکر کند. مدت ها روی سیستمعامل خودش پافشاری کرد وقتی هم در سال 2012 با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!
راز سوم: اینکه تحلیلها و تصمیمات براساس دادههای واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل میشود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت بهجای سیمبین از سیستمعامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستمعامل ویندوز را پیشنهاد میدادند. این در حالی بود که دادهها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستمعامل ویندوز نشان نمیداد و موفقیت این سیستمعامل بسیار بعید به نظر میرسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشیهایش استفاده کرد و نتیجهاش هم شکست کاملش در سال 2013 بود.
تحلیل و تجویز راهبردی:
سه نکتهای که بهعنوان عوامل سقوط نوکیا بیان شد، میتواند عوامل شکست هر سیستم اقتصادی یا سیاسی باشد.
در هر سیستمی که نشود به راحتی نقد کرد، نظر داد، مفروضات را به چالش کشید و خطوط قرمز دایره گفتگوی شما را محدود کند، یک گام به سقوط نزدیک شده است.
در هر سیستمی که وابستگی بی دلیل به گذشته، به تصمیمات گذشته، به نمادهای گذشته زیاد شود به گونه ای که به جای آنکه تصمیم عقلایی بگیریم، بحث ها حیثیتی-ناموسی شود گام بلند دوم را به سمت سقوط برداشته ایم. هر جا احساس کردید داریم تصمیم می گیریم نه به خاطر ساختن آینده بلکه دقیقا به خاطر دفاع از عملکرد گذشته، این یک نشانه بی بدیل سقوط است.
اگر خواسته های شخصی و انتخاب های احساسی-هیجانی جای تصمیم گیری مبتنی بر داده ها، آمار، اطلاعات، مقایسه گزینه ها را گرفت، آنگاه جایگزین شدن احساسات و هیجانات به جای واقعیات و عقلانیت، میخ آخر سقوط را محکم خواهد کوبید. زمانی که چشم هایمان را به واقعیت بستیم و گوش هایمان سنگین شد، سقوط به ما نزدیک می شود
باور کنیم سقوط نزدیک است! خیلی نزدیک؛ لای این شب بوها! تاریخ را بنگریم بزرگ ترین امپراطوری ها به زیر کشیده شدند، شرکت های بزرگ در هم شکستند، مقتدرترین نظام ها به خاطره ها پیوستند و برندهای نام آور سرنوشتی شرم آور پیدا کردند. چرا که خطوط قرمز گلوی گفتگوی آزاد را فشرد، بحث ها حیثیتی-ناموسی شد و دفاع از گذشته به جای ساختن آینده نقش آفرین شد، چشم ها بسته و گوش ها سنگین شد. واقعیت ها و عقلانیت در برابر احساسات و هیجانات شکست خوردند.
فروپاشی از آن چه می بینید به شما نزدیک تر است.
نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
8 عاملی که موفقیت استارتاپ شما را با شکست تهدید می کند
منبع : Forbes
نویسنده : مارتین زوئیلینگ
ترجمه و انتشار در فضای مجازی : محمد امین بامیان
1- نوآوری بدون تجاری سازی ایده، کسب و کار نیست.
ممکن است ایده یا فناوری شما، شگفت انگیز و فرصتی بزرگ باشد ولی این به تنهایی موفقیت کسب و کار شما را تضمین نمی کند. شما هنوز نیازمند راهکاری جهت عرضه محصول، افرادی که بتوانند در کنار هم بصورت یک تیم کار کنند و مشتریانی هستید که حاضر به خرید محصول یا خدمات شما باشند. اطمینان حاصل کنید آنچه ارائه می کنید همان چیزی است که مشتری میخواهد نه آنچه شما توانایی عرضه اش را دارید.
2- عدم تامین منابع مالی (کافی) نتایجی بد بهمراه دارد.
حقوق و دستمزد فروشندگان و سایر کارکنان تان را به موقع پرداخت کنید چرا که در غیر اینصورت ممکن است کارشکنی بسرعت جایگزین وفاداری آنها به شما شود. تصمیمات حیاتی آنها در مواقع بحران میتواند برخلاف استراتژی کسب و کار شما بوده و موجب شکافی عمیق در فرآیند کار شود. تامین کردن پرسنل و پاسخ مناسب به درخواست های بجای آنها بسیار پر اهمیت تر از توسعه کسب و کار است.
3- یک شرکت نمی تواند بطور همزمان چندین خط مشی را دنبال نماید.
"خط مشی" در یک بیان ساده راه و روشی است که کلیه فعالیت ها حول محور آن انجام می پذیرد و همواره باعث پیشبرد استراتژی شما می شود. تعیین خط مشی در برخی شرکت ها برمبنای فناوری و در برخی دیگر بر مبنای مشتریان صورت می پذیرد. این بنیانگذار کسب و کار است که گفتار و عملکرد خط و مشی را تبیین میکند.
4- رهبران استارتاپ بایستی خود نمایانگر اعتماد و شفافیت باشند.
کارآفرینان موفق عرصه فعالیت کسب و کارشان را به گونه ای فراهم می آورند که بوجود آورنده تعهد و وفاداری است. آنها بر عملکرد افراد تمرکز دارند نه بر شخصیت شان. منظورشان همان چیزی است که بر زبان می آورند و آنچه بیان میکنند همان نیت آنهاست و همواره این را ثابت می کنند.
5- ناسازگاری بین اعضای تیم که به بروز اختلافات بیانجامد از سرعت پیشرفت شما می کاهد.
بهترین استارتاپ ها از مباحثات سالم بین مدیران و سایر اعضای تیم اجتناب نمی کنند. با این روش است که افراد باهوش با نگرشی نوآورانه تغییراتی اساسی ایجاد می کنند، اما جر و بحث های جنجالی تنها باعث بروز اختلاف و ایجاد اصطکاک بین افراد می شود و از یک تیم خوب، تیمی ناکارآمد می سازد.
6- تعصب بیجا بر روی راهکارهای اشتباه، نجات بخش نیست.
چنانچه راهکار شما در حل مساله موثر نیست و یا مشکلات جدی در بازار کارتان وجود دارد، در اینصورت هر چقدر هم که مصمم و خبره باشید با راه حل غلط کار به جایی نمی برید بالاخص در سولوشن های با فناوری "های تک" سماجت در ادامه کار برابرست با شکست . در اینگونه مواقع مدیران نیاز دارند تا با واقع بینی و درک اینکه چه زمانی لازم به عقب نشینی است از ادامه دادن مسیر اشتباه اجتناب نموده و با یک ریکاوری خوب تغییر مسیر دهند.
7- رسیدن به موفقیت در زمان کوتاه استراتژی با دوامی برای یک استارتاپ نیست.
آن دسته از کارآفرینانی که کسب ثروت اولویت اصلی آنهاست معمولا دیری نمی پاید که نا امید شده و خیلی زود دست از تلاش می کشند و یا انگیزه شان سست می گردد. ست گودین کارآفرین و نویسنده در حوزه کارآفرینی(با خوشبینی) می گوید: برای رسیدن به موفقیت یک استارتاپ معمولا 6 سال زمان لازم است. اطمینان حاصل کنید از فرآیند کارتان به همان اندازه لذت می برید که از رسیدن به هدف تان
8- بی برنامگی در کسب و کار، عین برنامه ریزی برای شکست است.
اگر نمی دانید به کجا می روید احتمالا به جای دیگری غیر از آنچه می خواهید می رسید. چنانچه طرح و برنامه مشخصی نداشته باشید هر کسی مسیر خود را دنبال می کند، کار تیمی و بهره وری که جهت ادامه حیات کسب و کارتان نیاز دارید از بین می رود. هیچ استارتاپی آنقدر ساده نیست که هر کسی بداند چه در سر شما میگذرد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
لحظههای بد میتوانند شما را به شخص بهتر یا بدتری تبدیل کنند
ما در زندگی خود با سختیها و مشکلات زیادی روبرو میشویم و گاهی این مشکلات مانع از موفقیت ما میشوند و ما را از ادامه کارمان بازمیدارند، اما آیا این موانع واقعا تاثیرات بدی دارند؟
قاعده کلی "یک شکست مقدمهای برای یک بازگشت است"، منطبق با فلسفه مربی بسکتبال معروف دانشگاه کالیفرنیا-لسآنجلس جان وودن برای برخورد با سختیها و مشکلات است.
در کتاب او "هرم موفقیت" به همکاری جی کارتی، وودن دیدگاه خود در مورد سختیها و مشکلات را اینگونه بیان میکند:
"ما نمیتوانیم اجازه دهیم تا مشکلات ما را دلسرد کنند. موانع ممکن است موجب تغییر مسیر ما شوند، اما ما نمیتوانیم به آنها اجازه دهیم تا ما را از مقصدمان بازدارند.
من اغلب گفتهام که ما با سختیها قویتر خواهیم شد. ما با یک برنامه وزنه برداری از لحاظ جسمی قویتر میشویم. ماهیچههای ما در برابر اشیای سنگین کار میکنند. این اشیا همان سختیها و مشکلات هستند.
ما با سختی رو به افزایش در دوران تحصیلمان از لحاظ ذهنی قویتر میشویم. ما با حساب دیفرانسیل تحصیلات خود را شروع نمیکنیم بلکه ما با جمع و تفریق و ضرب و تقسیم شروع میکنیم و پس از اینکه اصول را یاد گرفتیم، به جبر میرسیم و پس از آن به هندسه و همینطور ادامه میدهیم تا به حساب دیفرانسیل برسیم.
ما به همین ترتیب به وسیله آزمونهای زندگی از لحاظ روحی و روانی قویتر میشویم.
نویسنده سایت Success، کریگ ایمپلمن میگوید از دست دادن همسرم، نلی، سختترین رویداد در زندگی من بود. برای چند سال، این واقعه سرعت زندگی من را کاهش داد؛ اما هرگز من را متوقف نکرد. در نهایت، حتی از دست دادن او باعث شد تا من از هر لحاظ (از لحاظ جسمی، اخلاقی، احساسی و معنوی)، قویتر شوم.
ما هنگامی که زندگی سخت است، قدرت خود را افزایش میدهیم؛ بنابراین، ما نباید نگران سختیهای باشیم و نه میتوانیم اجازه دهیم تا ما را متوقف سازند تا بتوانیم بهترین راه را برای رسیدن به اهدافمان دنبال کنیم. در حقیقت، با قویتر شدن ما میتوانیم و باید بتوانیم اهداف خود را گسترش دهیم. گسترش تواناییهایمان به آخرین حدشان نیازمند آن است که ما به صورت واقعیتگرایانِ قدرت و تواناییهای خود را دوباره ارزیابی کنیم."
در سال 1962، تیم دانشگاه کالیفرنیا-لسآنجلس وودن در مسابقات نیمهنهایی شکست خورد. در کتاب مربیها وودن درباره رهبری با استیو جمیسون، فرد اسلاتر، یکی از اعضای تیم، این تجربه را اینگونه توصیف کرد:
"ما در نیمهنهایی مسابقات قهرمانی ملی به سینسیناتی به دلیل گرفتن خطای اشتباه به سود تیم حریف در دقایق آخر، بازی را باختیم. این یک خطای اشتباه بود و باعث شد تا تیم دانشگاه کالیفرنیا-لسآنجلس بازی و حتی شاید قهرمانی ملی را از دست بدهد.
واکنش مربی در اتاق رختکن طوری بود که انگار ما بازی را برده بودیم و هیچ شکایتی نکرد. او به ما گفت که سرهای خود را بالا بگیریم "سختیهای و مشکلات ما را قویتر خواهند ساخت" و سپس به ما گفت "به یاد داشته باشید که شما هنوز هم یکدیگر را دارید."
سالها طول کشید تا بازیکنان وودن از درس زندگی او بهره ببرند. بیل والتون درس زندگی وودن را اینگونه توصیف کرد:
"29 سال از زمانی که من تیم دانشگاه کالیفرنیا-لسآنجلس را ترک کردم میگذرد و این من را شگفتزده میکند که در طی این 29 سال مربی وودن به این اندازه باهوش شده باشد. من 50 سال دارم و در آن زمان فکر میکردم که او دیوانه است. او یک عتیقه زنده بود و من زمانی که دچار سختیها و مشکلات شدم، متوجه شدم که او راست میگفت."
کنار آمدن با سختیها در یک مسیر مثبت نیازمند دو قسمت نهایی بالای هرم موفقیت مربی وودن، اعتقاد و شکیبایی، است. ما باید همانگونه که مربی گفت به یاد داشته باشیم که، "قرار گرفتن در مقابل سختیها و مشکلات، حالتی است که هر فرد به آسانی میتواند با آنها با خود آشنا شود، به ویژه هنگامی که از تحسینکنندگان رهایی یابد."
منبع: Success
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیرانتان را مدیریت کنید!
کارکنان کمی در جهان این شانس را دارند تا برای بزرگانی کار کنند که استاد ایجاد تعادل بین رفتار دوستانه و فرماندهی، یا بین اقتدار انگیزهبخش و کنترل هستند.
متاسفانه بیشتر کارمندان در حال حاضر برای مدیرانی کار میکنند که محدود کردن کارمندان را بیشتر میپسندند و بر نقاط ضعف کارمندان بیش از نقاط قوت تمرکز دارند. این نوع مدیران زمان زیادی را صرف اعلام دستورات به کارمندانشان میکنند درحالیکه گوش شنوایی برای شنیدن درد دلها و خواسته کارمندان ندارند.
چنین مدیرانی به کارمندان اعتماد ندارند و اگر چه برای موفقیتهای آنها ارزش قائل هستند، اما با ناکامیهای آنها به شکل مخربی برخورد کرده و به شدت سرزنش میکنند.
حال سوال اینجاست که اگر شما هم برای چنین مدیری کار میکنید، چگونه باید به این شرایط واکنش نشان دهید؟ و چگونه میتوانید به این مدیران کمک کنید؟ در اینجا به نکاتی کاربردی اشاره شده که با استفاده از آنها میتوانید، مدیرانتان را مدیریت کنید:
▪️اگر مدیرتان آنقدر پرمشغله است که فرصتی برای صحبت با شما درباره عملکرد یا اهدافتان ندارد:
در این شرایط لازم است که در اولین فرصت ممکن برای برگزاری یک جلسه برنامهریزی عملکرد با او اقدام کنید. شما باید بار سنگین این برنامهریزی را از دوش مدیرتان بردارید و به او بگویید که خودتان به صورت داوطلبانه نسبت به برنامهریزی برای جلسه ارائه گزارش کار و بررسی عملکردتان با او اقدام میکنید. در این جلسات باید گزارش کوتاه در مورد آنچه در سه ماه گذشته انجام دادهاید، ارائه کنید و پس از آن به سراغ برنامههایی بروید که قرار است در سه ماه آینده انجام دهید.
اما اگر مدیرتان چند بار و به دلایل مختلف برگزاری این جلسات را لغو کرد یا به تاخیر انداخت یا در حین برگزاری جلسات، نسبت به شما بیتوجه بود، مشخص میشود که او مدیر پرمشغلهای نیست، بلکه به علت ضعف مدیریت نمیتواند مدیر قوی و بزرگی باشد.
در چنین شرایطی شما دو راه بیشتر نخواهید داشت، یا به خاطر علاقه به شغلتان مجبورید چنین مدیری را تحمل کنید یا اینکه اگر خود را در شغل یا شرکت دیگری مفید میدانید، میتوانید به تغییر شغل یا شرکت اقدام کنید.
▪️اگر مدیرتان شما را مجبور میکند دقیقا همانطور که او میخواهد کارها را انجام دهید:
اگر با چنین مدیری سر و کار دارید، از او بخواهید که نقش و فعالیتهایتان بیشتر بر اساس نتایج کسب شده سنجیده شود، نه چگونگی دستیابی به آنها. از او بخواهید بهطور شفاف به شما بگوید از نظر او کدام دستاورد و عملکرد، مصداق عملکرد مطلوب است. علاوهبر این برای او توضیح دهید که چگونه سبک کاری شما حتی اگر متفاوت با مدیرتان است، به کسب موفقیت مورد نظر او منتهی میشود.
با این همه، گاهی اوقات، مدیران با هدف حفظ کنترل و به خاطر احساس اقتدار دست به این کار میزنند و دوست دارند در تمام مراحل کار دخالت داشته و به همین دلیل کارمندان را وادار میکنند تا در تمام مراحل کار و اتخاذ تصمیمات از آنها کسب تکلیف کنند. در این حالت اگر میتوانید با این شرایط کنار بیایید، میتوانید به کارتان زیر نظر چنین مدیری ادامه دهید، در غیر این صورت بهتر است به جابجایی شغلی یا کار در شرکتی دیگر فکر کنید.
در هر دوی این موقعیتها آنچه که حائز اهمیت است اینکه کارکنان یک سازمان دارای نقشی فعال در فرآیندهای ارتباطی بین مدیران و کارمندان هستند. آنها باید بتوانند به کمک مدیران پرمشغله و سنتگرایی بشتابند که به تنهایی یا با استفاده از روشهای سنتی و قدیمی به دنبال حل مشکلات و چالشهای نوین و پیچیدهای هستند که در محیط کسبوکار امروز وجود دارد.
منبع: گالوپ
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا برخی کارکنان در موقعیتی که باید اظهار نظر کنند، سکوت میکنند؟
چرا برخی کارمندان با وجود آگاهی از در خطر بودن پروژه یا هر فرآیند سازمانی، سکوت می کنند و یا از هر گونه تلاش بالقوهای برای پیشگیری از آن اجتناب میکنند؟
دلیل این امر عدم احساس امنیت برای مشارکت و تعامل در سازمان است. بهنظر مزایای ناشی از سکوت بیش از منافع اظهار نظر است. کارکنان معمولا از این واهمه دارند که ایدههای جدید بهدلیل مخاطرات ذاتیشان رد شوند یا از طرف مدیران به شدت به چالش کشیده شوند. بنابراین ترجیح میدهند سرشان را پایین انداخته و اظهار نظری نکنند.
دادههای موسسه Gallup نشان میدهد که سه نفر از هر ۱۰ کارمند 8آمریکایی موافق تاثیرات مثبت اظهار نظر در محل کار هستند. با این حال، با تغییر این نسبت به ۶ نفر از هر ۱۰ نفر، سازمانها میتوانند ۲۷ درصد کاهش گردش مالی، ۴۰ درصد کاهش حوادث ایمنی و ۱۲ درصد افزایش بهرهوری را تجربه کنند.
دکتر امی ادمونسون، استاد مدرسه کسب وکار لندن، مفهوم «امنیت روانی» را مطرح کرده و آن را فضایی تعریف میکند که در آن افراد در بیان نظرات شخصی خود احساس راحتی میکنند. ادمونسون تاکید میکند که امنیت روانی زمینهساز بهبود کیفیت، یادگیری رفتار و بهرهوری است.
مطالعهای داخلی در شرکت گوگل نشان میدهد که تیمهای کاری دارای امنیت روانی بالاتر در اجرای ایدههای متنوع و بهبود عملکرد خود بهتر از تیمهای دیگر عمل میکنند. علاوهبر این، اعضای این تیمها به احتمال بیشتری در آینده سازمان را ترک نخواهند کرد.
فرهنگ امنیت روانی کارکنان را قادر به مشارکت در مسائل سازمانی میکند. به این ترتیب میتوانند بدون هیچ ترسی ریسک کرده و تجربه کنند. آنها میتوانند بدون هراس از شکست یا مجازات اظهار نظر کنند. چنین فرهنگی را با شرایطی مقایسه کنید که در آن کارمندان از هرگونه اظهار نظری و مطرح کردن ایدههای جدید وحشت دارند. حتی تصور مشارکت آنها در خصوص مسائل مختلف مربوط به سازمان دشوار است.
چهار پرسش برای رسیدن به امنیت روانی عبارتند از:
۱- بر سر چه قابلیتهایی میتوانیم به یکدیگر تکیه و اعتماد کنیم؟
۲- هدف تیم ما چیست؟
۳- شهرتی که به دنبال آن هستیم چیست؟
۴- در رسیدن به این شهرت چه اقدامات بدیعی باید انجام دهیم؟
این سوالات برای ایجاد فرهنگ امنیت روانی طراحی شدهاند. ترتیب آنها به اندازه خود سوالات بسیار مهم است.
درحالیکه برخی عناصر حیاتی نظیر ساختار سازمانی، فرآیندها و ویژگیهای سیستم بر فرهنگ سازمان تاثیرگذارند، ابعاد رفتاری فرهنگ توسط تک تک افراد، تک تک تیمها و هر روز در حال شکلگیری است. امنیت روانی تیمی و فردی هر دو از الزامات سازمان بهشمار میروند اما امنیت روانی فردی در فرآیند شکلگیری امنیت روانی نقش پررنگی ایفا میکند.
رهبران و مدیران میتوانند از این چهار پرسش برای تشویق کارکنان به تعامل و صداقت بیشتر استفاده کنند. رهبران باید به چهار پرسش از یک دیدگاه تیمی و سازمانی پاسخ دهند. در این صورت به بقیه اعضای سازمان ثابت خواهد شد که رفتار مورد انتظار قابل دستیابی است و هماهنگی یک قابلیت در دسترس برای سازمان است.
درحالیکه تغییر فرهنگی در سازمان به ندرت مسیری مستقیم و ساده را دنبال میکند، اما عملکرد حتی یک تیم در سازمان میتواند تاثیرات اجتماعی قابل توجهی به جای بگذارد. نباید بیش از این صبر پیشه کرد. مدیران باید بهسرعت زمینههای شکلگیری امنیت روانی در تیمهای خود را به کمک این چهار پرسش ساده فراهم کنند.
منبع: Gallup
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تا آخر بخونید
حکایتی بسیار زیبا...
زنی ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ هر شب قبل از خواب ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍو ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﺪ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺍﯾن گوﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ،ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮم ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮف ها ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ ، اﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ در خیابان ها پرﺳﻪ نمی زﻧﺪ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽ پرداﺯﻡ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ لباس هاﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ پاﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ پا میاﻓﺘﻢ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ پنجرﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺧﺎنهاﯼ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ می شوم، ﺍﯾﻦﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻢ !
ﺧﺪﺍ رﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ می کند ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮایشان ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ که ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ!
ﺁﺭﯼ ... ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ میبایست
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چه کسی در نهایت مسئول موفقیت شماست؟
حس عالی رفتن به محل کار و حاضر بودن در میان گروهی از همکاران فعال با هدفی مشترک و پشتیبانی از انگیزهای خاص میتواند کارمندان را بهتر از هر نیروی دیگری وادار به فعالیت کند. نکته کلیدی اینست که کارمندان احساس کنند جزئی از یک مجموعهای بزرگتر از خودشان هستند، هدف دارند و انگیزه درستی پشتیبان آنها است که موجب میشود نهایت تلاش خود را بهکار گیرند.
قبل از اینکه بفهمید چطور مدیریت خود را بهبود ببخشید، باید بدانید مدیران خدمتگزار چه ویژگیهایی دارند:
▪️مدیران خدمتگزار مسوول ایجاد فرصتهای همکاری و مشارکت در تمام بخشهای شرکت هستند.
▪️آنها باید محیطی را فراهم کنند تا مشوق کارمندانی باشد که با هم همکاری میکنند و برای دستیابی به نتایج بهتر، اتحاد ایجاد میکنند.
▪️آنها باید در ابتدا خودشان پیشرفت کنند و با فعالیتهایشان نشان دهند که چگونه پیشرفت شخصی و حرفهای اتفاق میافتد.
▪️آنها باید هرروز با انرژی زیاد در محل کار حاضر شوند و این انرژی کارمندان همکار را ترغیب میکند که طبق خواسته مدیر عمل کنند.
▪️مدیر به مثابه یک مربی، سازوکارهایی را طراحی میکند تا از موفقیت کارمندان و اهداف مشخص شرکت اطمینان حاصل کند.
▪️آنها باید به دنبال باور و عمل باشند، همانطور که شکسپیر در هملت بیان کرد «با خودتان صادق و روراست باشید و کار درست را انجام دهید.»
بهمنظور کمک به دیگران، باید در ابتدا هرکس به خودش کمک کند. روند پیشرفت شخصی شامل کشف عاطفی و ذهنی تیپ شخصیتی خودتان است. به طرز جالبی، هنگامی که روشهای مختلف پیشرفت شخصی را بررسی میکنید، میتوانید تصمیم بگیرید که آیا یک تیپ شخصیتی مفید است یا خیر و سپس طبق آن عمل کنید.
اینکه خودتان الگویی برای مدیریت دیگران باشید، مهم است، پس ابتدا باید خودتان را مدیریت کنید. اگر من به شما بگویم کاری را انجام بدهید ولی خودم آنرا انجام ندهم، نتیجه خیلی ساده است، شما کاری که گفتم را انجام نخواهید داد. این نمونهای از رهبری از طریق الگوسازی است.
رهبران خدمتگزار، مسوول ایجاد سیستمی هستند که به کارمندان کمک میکند اهداف خود را شناسایی کنند و فرآیندهایی را بهکار بگیرند که از اقدامات لازم برای موفقیت پشتیبانی میکند. برای توسعه این سیستم، رهبران خدمتگزار باید سازوکاری را بهکار گیرند که رفتارهای بجا را تشویق، حفظ و تنظیم میکند.
هریک از ویژگیهای بالا به تنهایی و جمعا منافع کارمندان را بهطور خاص و منافع سازمان را بهطور کلی پشتیبانی میکند. درواقع این رویکرد به حفظ بزرگترین پتانسیل برای دستیابی به استراتژی شرکت با یک طراحی بالا به پایین برای موفقیت گره خورده است.
بهعنوان سرپرست یا مدیر نوپا این ویژگیها نشاندهنده سطحی از بلوغ است که معمولا در کارمندان رده پایین از یک شرکت دیده نمیشود. مدیران میانی که چند فرآیند اجرایی را تاکنون توسعه دادهاند به خوبی میتوانند این ویژگیها را اتخاذ کنند تا از گزارشهای بسیاری (مانند این) حمایت کنند. این فرآیندهای اجرایی همچنین میتوانند قابلیت و پتانسیل رشد مدیران میانی را برای رسیدن به ردههای مدیریتی بالاتر نشان دهند.
در سطح مدیریت شرکت، نمایش رفتار مدیر خدمتگزار رفتار واضحی مبنی بر اینکه محیط شرکت محیطی برای رشد است را به کارمندان میرساند: "مدیری که ارزش کارمندان را بالا میبرد و بعلاوه به کارمندانش به عنوان انسان احترام میگذارد، مدیرانی که در سطوح بالای یک شرکت قرار دارند اطمینان حاصل میکنند که با افرادی که در سطوح پایین قرار دارند، با احترام برخورد میشود و رشد آنها به اندازه رشد مدیران اجرایی سطح بالا اهمیت دارد."
آنچه در مورد این مدل برای مدیریت جالب است، اینست که به همان اندازه که در محیط کسبوکار بهکار گرفته میشود در زندگی شخصی و خانوادگی نیز کاربرد دارد. هرچه بیشتر بتوانید منافع شخصی یک فرد را با زندگی حرفهایاش بیامیزید، روابط و تعهداتی که در زمان نیاز بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، تقویت میشوند.
با این حال بسیاری از مدیران با این دیدگاه آشنا نشدهاند و مزایای پشتیبانی از طریق الگوسازی و هدایت سازنده را از دست دادهاند.
منبع: Forbes
به نقل از مجله مدیریت معنا
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
از همین شنبه شروع می کنم!
سهل انگاری و امروز و فردا کردن امور یکی از مشکلات روزمره بشر است و بسیاری از ما با این پدیده روبرو هستیم. ما یا خود از این گروه از افراد هستیم یا در محیط با افرادی روبرو هستیم که مسامحه کار هستند. گاهی اسم این رفتار را تنبلی و گاهی بی مسئولیتی می نامیم، اما بروز آن به عوامل مختلفی بستگی دارد که ابتدا باید آن را شناخت.
این 2 سوال را از خودتان بپرسید
اغلب پیش می آید وقتی می خواهید یک کار جدی مانند رژیم غذایی یا فعالیت ورزشی و... را شروع کنید برای خود قول و قرارهای زمانی می گذارید. برای مثال می گویید از فردا، از اول هفته یا ماه آن کار خاص را شروع خواهید کرد. افراد هنگام رویارویی با چنین شرایطی بهتر است 2 سوال اساسی از خود بپرسند؛ سوال اول اینکه ویژگی مسامحه و امروز و فردا کردن جزو خصیصه های همیشگی من بوده است؟
یعنی از زمانی که یادم می آید این ویژگی همیشه با من بوده یا مدتی است که به این نوع مسامحه کاری مبتلا شده ام؟ اگر تاخیر در کارها مدتی است برایتان اتفاق افتاده مربوط به مسائل خلقی شماست که برطرف خواهد شد. یعنی این احتمال وجود دارد که نسبت به گذشته بی حوصله تر شده باشید، تنش های بیشتری را متحمل شده اید یا شاید درگیری بیماری افسردگی شده اید و به دلیل این عوامل حوصله انجام کاری را نداشته اید و آن را به افراد یا روزهای بعد موکول می کنید.
از همین شنبه شروع می کنم
اما اگر ویژگی مسامحه کاری مدت طولانی ای است که در شما وجود دارد باید متفاوت به این اتفاق نگاه کرد. گاهی اوقات دلیل اینکه امری را به تعویق می اندازیم این است که دوست دارید آن را به بهترین صورت ممکن انجام دهید و از آنجا که تصور می کنید کار عالی تر و دقیق تر نیازمند زمان بیشتری است، کارها را به تاخیر می اندازیم. در این حالت دلیل به تعویق انداختن به ویژگی کمال گرایی شما مربوط است که به دلیل این ویژگی دوست دارید کارها را در زمان بهتری انجام دهید تا در بهترین حالت ممکن انجام شود.
گاهی اوقات به تعویق انداختن کارها به دلیل شخصیت وسواسی یک فرد است. مخصوصا اگر ویژگی به تعویق انداختن مدت های طولانی در فرد وجود داشته باشد این ویژگی را به شخصیت وسواسی فرد ربط می دهیم. اگر این مسامحه کاری از حد بگذرد نشان دهنده آسیب و نوعی اختلال در فرد است.
بعضی از افراد وقتی به خود رجوع می کنند متوجه می شوند احساس عمیق و پایداری که در آنها وجود دارد اغلب غمگینی و شاد نبودن است، گویی همیشه غمی در دلشان وجود دارد. اطرافیان این گروه از افراد آنها را از لحاظ خلقی انسان هایی بی ثبات می دانند. این گروه از افراد با داشتن خلق افسرده نیز در انجام امورشان آن را به تاخیر می اندازند.
نکته مهم دیگر در مورد برنامه ریزی روزانه، گنجاندن بخشی برای فعالیت های روز بعدی است. خوب است که در برنامه روزانه کارهایی که قرار است روز بعد انجام دهید را یادداشت کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه میتوان از استرس بهطور موثری سود برد؟
افراد این توانایی را دارند که جهت پیشرفت از انرژی موجود در استرس استفاده کرده و آن را به موفقیت تبدیل کنند. استرس معمولا با احساس خوبی همراه نیست، اما باید باور کرد که در نهایت میتواند نتایج مثبتی به دنبال داشته باشد.
هدف از داشتن استرس این است که افراد بتوانند از حوادث به آرامی عبور کنند. انسانها هرگز خلاقانهتر از زمانی نیستند که تحت استرس قرار میگیرند؛ زیرا تقریبا هرکاری میکنند تا از استرس خلاص شده و بار دیگر آرامش را تجربه کنند.
اگر نسبت به استرس واکنش شدیدی نشان دهید، مطمئنا میزان آن بیشتر شده و مشکلات جدیتری پیش میآید. برای اینکه بتوان از استرس بهطور موثری سود برد باید با حفظ آرامش، به استفاده از بهترین استراتژیهایی فکر کرد که از شدت مشکلات بکاهد؛ همچنین موفقیت و پیشرفت فرد را تضمین کند.
هر اندازه استراتژیهای بیشتری یاد بگیرید و بهکار ببرید، برای مواجهه با چالشهای احتمالی در آینده از آمادگی بیشتری برخوردار خواهید بود و میزان موفقیت را افزایش میدهید.
هنگامی که افراد استرس بیش از حدی را متحمل میشوند، مجبور هستند تا برای درخواست کمک، مشاوره و حل مشکلات از دیگران کمک بخواهند. زمانی که دیگران را در چالشهای خود درگیر میکنید، نهتنها سریعتر و کارآمدتر میشوید، بلکه متوجه چگونگی حل و فصل مشکلات از سوی دیگران نیز میشوید. در واقع این یک هدیه ارزشمند است که میتوانید راهکارهای جدیدی را برای رفع مشکلات احتمالی بیاموزید. مشکلاتی که پیش از این، حتی به عنوان مشکلات به آنها فکر هم نمیکردید.
علاوهبر این زمانی که فشار استرس را با دیگران قسمت میکنید، احتمال اینکه بیش از حد خسته و فرسوده شوید به مراتب کمتر است.
هیچ عاملی بیشتر از یک طرز فکر منفی که به علت قرار گرفتن در شرایط تنشزا به وجود میآید، مانع موفقیت افراد نمیشود.
اگر میخواهید از استرس به بهترین نحو استفاده کنید، باید از سیگنال استرس بهعنوان یادآوریها کمک بگیرید تا بتوانید تفکر مثبتی را برگزینید.
اینکه از استرس برای موارد مثبت یا منفی استفاده کنید به خود فرد بستگی دارد. چگونگی پاسخ به اتفاقات پیرامون یک انتخاب است. نتیجه داشتن طرز فکر منفی هرگز اتفاقات خوب و مثبتی نیست. به همین دلیل، لحظاتی که استرس را تجربه میکنید، به اندازهای اعتقادات مثبت را در خود تقویت کنید تا بتوانید تمرکز کافی بر یافتن راهحلهای ممکن برای حل مشکلات را داشته باشید.
منبع: Entrepreneur
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
راز موفقیت شما چیست؟
این سوال، یکی از سوالات رایج در دنیای کسب و کار است. فرقی نمیکند از چه کسی بپرسید؛ چون همیشه جوابهای متفاوتی دریافت میکنید. برخی کارآفرینان میگویند که روی دانش صنعتی یا مجموعه تواناییهای فنی خود تکیه میکنند و برخی شهود داشتن یا شوخ طبعی خود را عامل موفقیتشان میدانند.
شورای کارآفرینان جوان (YEC)، سازمانی تشکیل شده از ۴۰ کارآفرین بسیار موفق و جوان است. این شورا از ۱۱ تن از اعضای خود در مورد سلاح مخفی آنها بهعنوان یک کارآفرین پرسیده است. ممکن است این سلاح، یک ویژگی شخصیتی، یک طرز تفکر ویژه یا یک رفتار بهخصوص باشد. اما فرقی نمیکند؛ چرا که یکی از همین دلایل، علت موفقیت این رهبران کسب و کار در تمامی اوقات و شیوه مورد استفاده آنها است:
1. داشتن مهارتهای مردمی و شهود
۲. حس کنجکاوی و برگشت پذیری
۳. سازگاری برای تغییر کردن
۴. شناخت از خود
۵. داشتن دیدگاههای متنوع
۶. ریسک پذیری حساب شده
۷. داشتن سابقه غیر کارآفرینانه
۸. شوق همیشگی برای یادگیری
۹. علاقه به دوی استقامت!
۱۰. مشتری خود بودن
۱۱. برخورد عالی با کارکنان
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۱۰ لازمه موفقیت که هیچ ربطی به هوش شما ندارد
هرکس تعریف مخصوص خود را برای «موفقیت» دارد؛ ولی بخش مشترک همه این تعاریف عبارت است از تاثیر بزرگی که روی هزاران انسان میگذاریم؛ به این معنی که از لحاظ احساسی آنها را تحت تاثیر قرار می دهیم.
اگر به موفقیت دست یافتید؛ قطعا روی هزاران یا شاید هم میلیونها آدم تاثیرگذار خواهید بود و باعث میشوید که به نحوه خاصی رفتار یا عمل کنند. من این لیست را از خصوصیات افرادی تهیه کردهام که دقیقا به این مرحله از موفقیت رسیدهاند.
طولانیمدت فکر میکنید
هیچکس یک شبه ره صد ساله را طی نمیکند. برای کسب اعتبار به سالها وقت نیاز دارید. اگر حاضر نیستید چند سال از عمرتان را صرف کاری که برایش تلاش میکنید، بگذارید ایده شما به جایی نمیرسد.
به دنبال «پول» هستید
فرقی ندارد؛ از هر زاویهای که نگاه کنید پول است که دنیا را میگرداند. شاید قوانینی وجود داشته باشند که بتوان از آنها چشمپوشی کرد ولی از قانون پول هرگز.
برای موفقیت شما باید چیزی خلق کنید که به زندگی مردم بها بدهد و برای اینکه قدر آن را بدانند باید به ازایش پول پرداخت کنند.
از به دست آوردن پول شرمنده نباشید، اینگونه بیشKee
میتوانید به بقیه کمک کنید.
به افرادی که میخواهید روی آنها موثر باشید؛ واقعا اهمیت میدهید.
این خصوصیت، واضح است. حتی هنگامی که میلیونها انسان را در آن واحد تحت تاثیر قرار میدهید، هر یک از آنها را بهعنوان یک فرد در نظر میگیرید. چیزی که خلق میکنید تا زمانی که نمیدانید برای چه کسی است؛ بهدرد نخور است.
روی کارهایی تمرکز میکنید که دستمزد ساعتیشان رقم بالایی دارد.
شغلها انواع مختلفی دارند. جراحان، وکلا و مدیران ارشد دستمزد بسیار بالایی دارند. چون مشکلی که حل میکنند قیمت بالایی دارد یا بسیار ارزشمند است. زمانی که به موفقیت دست مییابید، در واقع این اثر را چند برابر میکنید و همچنین مشکل بزرگی را حل میکنید. به همین علت دستمزد و ارزش کار شما بسیار بالا است.
دنبال جواب «نه» هستید
واقعیت این است که تا زمانی که جواب «نه» نگرفتهاید، مذاکره شروع نشده است. برخی نه میتوانند «نه» بگویند و نه «بله». اینها افرادی نیستند که به شما کمکی بکنند. همچنین کسانی که به همهچیز جواب مثبت میدهند؛ معمولا در حال پنهان کردن چیزی هستند. پس به دنبال «نه» بروید. این زمانی است که میفهمید بالاخره دارید رشد میکنید.
هر هفته رشد میکنید
افراد موفق دائما در حال رشد هستند. شما هرگز به موفقیت نهایی نمیرسید بلکه به رشد خود ادامه میدهید. شما یک شبه به موفقیت عالی نمیرسید.
پنج نفر از دوستان شما نفوذگر هستند
افرادی که دور خودتان جمع کردهاید، مجموعه شما را تشکیل میدهند. مشخصا همه افراد متفاوتی هستید ولی هیچکس به تنهایی موفق نمیشود. شناخت افرادی که مسیری طولانی را طی کردهاند؛ تنها میانبری است که میتواند شما را به موفقیت هدایت کند. آنها نفوذگر هستند و با شناساندن شما به دنبالکنندههایشان کار شما را راحتتر میکنند. به همین خاطر بسیار مهم است که متوجه باشید با چه کسانی همردیف قرار میگیرید.
دیگران دائما در حال دلسرد کردن شما هستند
این افراد بیشتر از هر کس دیگری به فکر شما هستند. آنها نمیخواهند که شما آسیب ببینید، پول یا وقتتان را هدر دهید و در آخر هم ناامید شوید. اگر دیگران سعی میکنند مانع شما شوند، نشانه خوبی است. چون شما در راه درست قرار گرفتهاید و موفق خواهید شد. چیزهایی که هیچ سقفی ندارند هیجانانگیزترند و همچنین ترسناک برای کسانی که امنیتشان را دوست دارند.
روی مشکل تمرکز میکنید؛ نه محصول
اگر به دنبال موفقیت هستید این ترتیب «میم»هایی است که باید به خاطر بسپارید: مشکل، مردم، محصول
هرکاری که میخواهید انجام دهید اگر روی مشکل تمرکز کنید موفقیت برای شما اجتنابناپذیر خواهد بود. لازم نیست جواب همه چیز را بدانید.
راکد ماندن شما را میترساند
شما را نمیدانم ولی تصور اینکه ۱۰ سال دیگر همانجایی باشم که اکنون هستم مرا میترساند. اینکه هیچکس نباشم وقتی میتوانستم کسی باشم مرا میترساند. این ترس از «چه میشد اگر» میآید.
بیایید صادق باشیم؛ همه ما پتانسیل داریم و میخواهیم کسی باشیم ولی اینکه "چقدر میخواهیم به آن تبدیل شویم" است که به کارهای ما از امروز شکل میدهد.
چه باور کنید چه نه، هستند افرادی که فقط با خیالبافی درباره چیزی که میخواهند راضی هستند. از تصوراتشان هیجانزده میشوند ولی دوباره به سرگرم کردن خود با اینستاگرام میپردازند.
آخرین چیزی که میخواهم اینست که یک روز بیدار شوم و ببینم که ۴۳ سالهام دو فرزند دارم که دیگر فکر نمیکنند پدرشان بهترین مرد دنیاست و همسری که قبول کرده است شریک اشتباهی را برای خود انتخاب کرده است.
نویسنده: Johnson Kee
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چند نصیحت پولساز...
حقوق نگیرید
شما با دریافتن بهترین حقوق ها هم نمیتوانید ثروتمند شوید.
حتی یک ریال از پول تان را هم سرمایه گذاری نکنید
سرمایه گذاری برای حفاظت از ثروت است، نه برای تولید ثروت، پس در قدم اول باید با پولتان پول بسازید و بعد از آن محافظت کنید.
تصور نکنید که با نوشیدن چای از دکه به جای نوشیدن قهوه در کافی شاپ و یا استفاده از وسایل نقلیه به جای خودروی شخصی، شما را پولدار میکند
اینها فقط افسانه هستند. بهترین راه پس انداز پول، تولید پول بیشتر است.
یادبگیرید کپی کنید
هر وقت ثروتمند شدید، بیش از 2% از ثروتتان را در ایده شخصی سرمایه گذاری نکنید.
وارد کسب و کاری با رقیب های زیاد نشوید
وارد کسب و کارهایی شوید که به صورت مونوپل یا تقریبا انحصاری است. زیرا در چنین رقابت هایی، تقاضا بالاست، قیمت بالاست و تخصص و دانش آن مهارت نیز بالاست.
در مورد چیزهایی که ارتباطی با پول و مادیات ندارند مطالعه کنید
بعد آنها را به همدیگر ربط بدهید.
خوابیدن 8 ساعت در روز میتواند بهترین سرمایه گذاری شخصی تان باشد.
کنار افرادی باشید که دوستتان دارند و شما آنها را دوست دارید
از افرادی که بودن در کنار آنها باعث اذیت شدنتان میشود دوری کنید.
شکرگزاری = فراوانی
شما میتوانید از هر آنچه در زندگیتان جاری است شکرگزار باشید تا بیشتر از آن به فراوانی وارد زندگیتان شود، حتی اگر کم باشد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۵ اصل برای شروع تجارت آنلاین
شما چه یک پیشگام در راه اندازی یک استارتاپ باشید و یا یک مغازه دار، اگر به فکر فروش کالا یا خدمات خود به صورت آنلاین هستید بهتر است که این ۵ اصل را مد نظر داشته باشید:
1. ایده یا محصولتان بد است؟
قبل از هر اقدامی شما باید دست به تحقیق بزنید که آیا اصلا بازاری برای محصول و یا ایده شما وجود دارد! یا نه؟ کسی که شما را دوست دارد و می شناسد به شما در مقابل ایده یا محصول وحشتناکتان چه نظری خواهد داد؟! پس منابع نظرسنجی مناسب را انتخاب کنید.
2. استراتژی تجاری شما چیست؟
این موضوع برای من جای تعجب دارد که چطور بعضی از افراد بدون تعیین استراتژی پول گزافی را خرج بازاریابی می کنند. بر چه اساس محصول خودتان را قیمت گذاری کرده اید؟
3. رقبایتان در چه حدی هستند؟
4. چگونه مشتریان جدید را جذب و حفظ میکنید؟
5. چه چیزی باعث رشد تجارت شما میشود؟
وقتی به این پرسش ها (و بسیاری دیگر ) پاسخ دادید و طرح کسب و کار خود را آماده کردید آنگاه آماده اید که به بازار حمله کنید. البته اگر شما طرح خود را با زندگی واقعی مقایسه نمودید و بخش هایی را به آن افزودید و یا کاستید آنگاه نتایج مثبت را خواهید دید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تچارت کلیک کنید
سندرم کارشیفتگی
یا
اعتیاد کارکردن
برای کارشیفتگان هیچ موضوعی غیر از کار مفهوم ندارد. آنها همواره یک ایمیل دیگر برای خواندن دارند، یک تماس تلفنی برای زدن و... . کار آنها تمامی ندارد.
اوقات فراغت، آخر هفته ها، تعطیلات، خانواده و... هیچ یک برای افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی محلی از اعراب ندارد. در گذشته مرز میان کار و زندگی شخصی تا حد زیادی مشخص بود، اما امروز گویا کار بر زندگی شخصی ما حمله ور شده و دیگر حفظ تعادل میان کار بیرون از خانه و زندگی شخصی به راحتی امکان پذیر نیست.
معتادان به کار لزوما از کار خود لذت نمی برند بلکه، دلیل شیفتگی وسواس گونه و اختلالی آنها نسبت به فعالیت خود آن است که کارشیفتگان تصور می کنند که تنها خود آنها هستند که می توانند کار مربوطه را انجام دهند. نشانه های سندرم کارشیفتگی به شرح زیر است:
کارکردن در خارج از دفتر کار
در حالی که همکاران مشغول تفریح و استراحت هستند، اما یک کارشیفته تنها به کار می اندیشد. کارشیفتگان اگر کاری صورت ندهند، احساس کسالت و عدم بهره وری می کنند و به شدت دچار تنش می شوند.
هیچ گاه از کار دل نمی برند
این از نشانه های اولیه افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی است. هرچند که ممکن است ساعت اداری پایان یافته باشد، اما بیشینه زمان این افراد پیرامون مسائل کاری است. به طور کلی کار اولویت تمام در تک تک لحظات کارشیفتگان دارد. آنها به طرق مختلف (لپ تاپ، تلفن همراه و...) ارتباط مداوم با کار دارند.
امتناع از محول کردن برخی وظایف به دیگران
کارشیفتگان این گونه تصور می کنند که کسی بهتر از آنها در انجام وظایف وجود ندارد.
کار، ورد زبان آنها است
آنها هیچ حرفی جز کار ندارند و شاید همین امر اصلی ترین عامل ایجاد اختلال در زندگانی شخصی شان باشد.
درمان سندرم کارشیفتگی از طرق زیر امکان پذیر است:
نه گفتن را فراموش نکنید: چه همکارتان از شما تقاضای انجام کاری اضافه را داشته باشد، چه معلم کودک تان از شما کاری بخواهد، به یاد داشت باشید که کاملا طبیعی خواهدبود اگر با احترام به او نه بگویید.
کار را برای محل کار بگذارید: با وجود انواع فناوری های مدرن و پیشرفته امروزی که می توان هر لحظه با هر کسی و تقریبا از هر مکانی ارتباط برقرار کرد، ممکن است هیچ مرزی میان کار با خانه و خانواده وجود نداشته باشد، مگر اینکه خودتان این مرز را ایجاد کنید. پس خوب است آگاهانه تصمیم گیری کنید که زمان کار را از فرصت های شخصی خود جدا کنید. به عنوان مثال می توانید وقتی که در کنار خانواده هستید، تلفن همراه خود را خاموش کنید و رایانه شخصی خود را کنار بگذارید.
زمان خود را مدیریت کنید: یک برنامه روزانه از کارهایی که قرار است انجام دهید، آماده کنید. در نهایت کارهایی که باید انجام شود را انجام دهید و سایر کارها را رها کنید.
پرویز درگی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
کنترل همه چیز و همه کس، اشتباه مهلک مدیران
یکی از اشتباهاتی که از اغلب مدیران تازه کار سر میزند این است که آنها علاقه بی موردی به کنترل همه چیز و همه کس در شرکتهای تحت رهبری شان دارند و معمولا دوست دارند به کارمندان دیکته کنند که چه باید کنند و چگونه کارها را انجام دهند.
هر مدیر تازه کاری برای این کار دلایل خاص خود را دارد که در ظاهر منطقی به نظر میرسد که اغلب این استدلالها ریشه در وسوسههایی دارند که در اینجا به آنها اشاره خواهد شد.
وسوسه شماره یک : افراد کامل
این وسوسه، بسیار آشنا و رایج است. مدیری را در نظر بگیرید که دارای حسن نیت است، میخواهد به همه کارمندان کمک کند تا بر ضعفهای خود غلبه کنند. او نسبت به تمام مشکلات اطرافش آگاهی دارد و معتقد است که اگر کارکنان یکسری گامهای ساده را بردارند، کارها به شکل بهتری انجام خواهد شد، سپس همه از او تشکر خواهند کرد.
با این همه، تجربه نشان داده که تفکر «یک راه عالی» یا «بهترین روش» در عمل با شکست روبهرو میشود؛ چرا که اولا در تضاد با ویژگی منحصربهفرد بودن استعدادهای افراد است، ثانیا مانع خلاقیت افراد بوده و نمیگذارد آنها سبک و سیاق خاص خود را برای انجام کارها در پیش گیرند و ثالثا عامل نابودکننده یادگیری چه به صورت فردی و چه سازمانی است.
وسوسه شماره دو: افراد من از استعداد کافی برخوردار نیستند
بعضی از مدیران به اشتباه فکر میکنند برخی نقشها آنقدر ساده و پیش پا افتاده هستند که انجام آنها نیازمند استعداد خاصی نیست و هر کس از عهده آن برمیآید و این مقدمهای است بر استخدام افرادی با استعدادهای کم و بیارتباط با نقشها و شغلها.
پیامد این مساله، نارضایتی مدیران از عملکرد افراد و اخراج آنها و تلاش برای جذب نیروهای جایگزین است که ادامه این سیکل معیوب موجب صرف هزینه و زمان زیادی خواهد شد.
وسوسه شماره سه: اصل بر بیاعتمادی است، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود
بعضی از مدیران حتی پس از انتخاب استعدادهای موردنظر خود نیز، اصل را بر بیاعتمادی به افرادشان میگذارند، مگر اینکه افرادشان بتوانند اعتماد آنها را کسب کنند.
ریشه این بیاعتمادی، در این تفکر مدیران نهفته است که انسانها ذاتا به دنبال منافع فردی خود هستند، به همین دلیل باید همواره آنها را زیرنظر داشته و افراد باید قابل اعتماد بودن خود را به اثبات برسانند.
مدیرانی که اسیر این وسوسه میشوند به هیچ عنوان رضایت نمیدهند که افرادشان به روش خود کارها را انجام میدهند.
این مدیران عاشق وضع قوانین متعدد هستند؛ چراکه معتقدند تنها از طریق مقررات و دستورالعملها است که میتوان جلوی خودمحوریهای کارکنان را گرفت.
چنین رویکردی میتواند به شدت استرسزا باشد؛ چرا که این مدیران همیشه دچار این استرس هستند که کارمندان به آنها خیانت کرده و قابل اعتماد نیستند.
وسوسه چهار: بعضی از نتایج و دستاوردها را نمیتوان تعریف کرد
بعضی از مدیران میگویند که مایل هستند نتایج مطلوب را تعریف کرده و سپس به هر فردی اجازه دهند تا مسیر خود را پیدا کند. اما مشکل اینجاست که برخی دستاوردها به آسانی قابل تعریف نیستند و در نتیجه، تنها گزینه ممکن، مشخص کردن مراحل درست کار خواهد بود.
این نظر تا حدی درست و منطقی به نظر میرسد. بعنوان مثال، رضایت مشتریان و رعایت اصول اخلاقی در کار از سوی کارمندان، ازجمله دستاوردهایی است که تعریف آنها کار دشواری است. راه حل بهتر برای این گونه موارد، عبارت است از تمرکز کردن روی جنبههای ملموس و قابل تعریف رضایتمندی مشتریان یا اخلاقیات کاری. تنها در این حالت است که میتوان امیدوار بود عملکرد کارمندان در چنین حوزههایی به نتایج مطلوب نزدیک شود و کیفیت کار ارتقا یابد.
منبع: گالوپ
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
نگذارید اشتباهات کاری، شادی را از شما بگیرند
یکی از واقعیتهای غیرقابل انکار که باعث کمتر شدن احساس شادی در محل کار میشود، اشتباهات کاری است. واقعیت آن است که هیچ کدام از ما مصون از اشتباه کردن نیستیم و امکان اتخاذ تصمیمات نادرست و اقدامات اشتباه از طرف هر فردی وجود دارد.
در این میان نحوه برخورد افراد با اشتباهات خود و دیگران دارای اهمیت تعیین کننده است که تا حد زیادی از بروز خسارات بیشتر جلوگیری میکند.
در ادامه پنج توصیه برای برخورد بهینه و عاقلانه با اشتباهات ارائه شده است.
1 اشتباهتان را بپذیرید قبل از آنکه همه از آن مطلع شوند:
دیل کارنگی در کتاب مشهورش تحت عنوان «چگونه با دیگران دوست شوید و در آنها نفوذ کنید» پیشنهاد میکند که بهترین راه برای مدیریت و برخورد با اشتباهاتمان این است که باید قبل از اینکه دیگران از اشتباه ما آگاه شوند و نسبت به آن واکنش نشان دهند آن اشتباهات را بپذیریم و در اسرع وقت نسبت به اصلاح امور اقدام کنیم.
2 تلاش نکنید که اشتباهاتتان را پنهان کنید:
یکی از چیزهایی که مدیران مافوق را بسیار عصبانی میکند انکار اشتباهات افراد و تلاش آنها برای پنهان کردن اشتباهاتشان است. واقعیت این است که یک اشتباه هر چقدر هم پنهان بماند روزی افشا خواهد شد و فردی که مرتکب اشتباه شده است دچار استرس و ترس از افشا شدن آن خواهد بود؛ پس چه بهتر که به جای پنهان کاری در جهت حل مساله گام برداشت.
3 به اعضای تیمتان اجازه دهید برای جبران اشتباهاتتان به شما کمک کنند:
هنگامی که پذیرفتید اشتباه کردهاید بهطور حتم به کمک نیاز خواهید داشت. بعضی از ما نسبت به اینکه دیگران بخواهند به ما کمک کنند موضع منفی میگیریم اما در واقع کسانی را که داوطلبانه به کمک ما شتافتهاند، میرنجانیم.
در این زمان باید به یاد داشته باشیم که زیردستان و اعضای تیممان برای کمک به ما در رسیدن به اهداف مقرر استخدام شدهاند و باید از پتانسیلهای آنها به بهترین نحو استفاده کرد.
4 خیلی سریع سراغ حل مساله بروید:
آنچه کسانی را که از اشتباه ما مطلع شدهاند عصبانیتر میکند تعلل ما برای حل مشکلات ناشی از اشتباه است. پس مهمترین اولویت کاری پس از پذیرفتن اشتباهمان، اقدام فوری در جهت حل مساله است تا از وخامت اوضاع کاسته شود.
5 در راستای بازگشت و تقویت اعتماد و اعتبار از دست رفتهتان گام بردارید:
این کاملا طبیعی است که زیردستانتان پس از علنی شدن اشتباهی که از شما سر زده است تا حدی اعتماد خود را به شما از دست بدهند. پس لازم است با یک بازگشت مقتدرانه و موفق هرگونه بیاعتمادی را در میان اعضای تیمتان از بین ببرید و همه را برای پیروزیهای پی در پی آینده آماده سازید.
کارل استایب
کتاب Work Happy Now
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اگر کسی از ایده شما کسب اعتبار کند، چه باید کرد؟
فرض کنید در محل کار خود ایده ای را با ذکاوت خود مطرح می کنید. این ایده با مقاومت مواجه می شود و موردقبول واقع نمی گردد. بعد از مدتی، یک همکار یا مدیر ایده شما را با کلمات خود بازنویسی و تصحیح می کند. در این حالت از ایده او در شرکت شما پشتیبانی می شود و برای ارائه آن مورد تشویق قرار می گیرد!
در این حالت آنچه که باید به او بگویید این است:
"از توجه شما به نقطه نظر من متشکرم !"
این جمله اگر با آرامش بیان شود، کارکردهای زیر را دارد:
• با اشاره کردن به تخلفی که در مورد ایده شما شده، مانع از آن می شود که موضوع، شما را ناراحت کند.
• این امکان را به شما می دهد تا ایده خود را بدون نیاز به تجدید نظر، مجددا به دست آورید.
• هنگام رسیدگی به موضوع با مدیرتان، جایگاه شما را بالا می برد.
• در صورت بیان آن در مقابل دیگران، با ارائه جزئیات یا شفاف سازی جهت تأثیر بیشتر، فرصتی برای مالکیت بیشتر بر ایده تان بدست می دهد.
می توانید بگویید: "ممنون بابت توجه شما به نقاط نظر من، چند موضوع دیگر نیز وجود دارد که باید در کنار هم قرار بگیرند. من آنها را سریعا بررسی خواهم کرد و می توانیم در جلسه بعدی جزئیات بیشتری را مطرح کنیم. "
برگرفته از: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیران، رهبران آینده نیستند !
«مدیران کسانی هستند که کارها را به درستی انجام میدهند، رهبران کسانی هستند که کارهای درست را انجام میدهند.»
این جمله را بارها شنیدهایم، جملهای که عرف شده است. چنین برخوردی با مدیریت باعث میشود مدیران تلاش کنند مبدل به رهبرانی تاثیرگذار شوند که کارکنان میتوانند به آنها تکیه کنند.
مهمترین تفاوت بین یک مدیر بزرگ و یک رهبر بزرگ در میزان تمرکز آنها نهفته است.
مدیران بزرگ به درون مینگرند. آنها بر درون شرکتها، افراد، تفاوت سبکهای کاری کارمندان، اهداف و نیازهای آنها و انگیزههای متفاوت افراد تمرکز میکنند. آگاهی کامل از این تفاوتها میتواند مدیران را به سوی راه درست برای آزاد کردن استعدادهای منحصربهفرد هرکدام از کارکنان و تبدیل آنها به بهترین عملکرد ممکن راهنمایی کند.
در نقطه مقابل، رهبران بزرگ قرار دارند؛ کسانی که به برون مینگرند. آنها توجه زیادی بر رقابتهای آینده و مسیرهای جایگزین دارند. این رهبران میکوشند استعدادها و توانمندیهای کارمندان را به هم پیوند بزنند. رهبران سازمانی بزرگ افرادی پر از اندیشههای استراتژیک هستند.
همچنین، مدیران بزرگ مانند مجریان خردهپایی که به شدت به رهبران سازمان وابستهاند، نیستند؛ همانطور که رهبران بزرگ نیز صرفا مدیرانی دارای تجربیات و دانش فردی نیستند.
واقعیت آن است که فعالیتهای هستهای یک مدیر و یک رهبر سازمانی، با هم تفاوت دارند. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که یک نفر، مدیری فوقالعاده باشد، اما در رهبری سازمان ناتوان و عاجز. عکس این حالت هم امکانپذیر است.
در دنیای کسب و کار، کسانی که هم مدیران بزرگی هستند و هم رهبرانی تاثیرگذار، افرادی استثنایی به حساب میآیند. بنابراین ترکیب کورکورانه نقشهای مدیریتی و رهبری در یک فرد، در هر شرکتی میتواند به فروپاشی آن شرکت منجر شود.
آنچه شرکتها میتوانند برای حمایت از مدیران بکار گیرند، کمک به آنها برای متمرکز شدن روی چهار فعالیت محوری است که عبارتند از:
انتخاب افراد مناسب، مشخص کردن انتظارات از افراد، انگیزه دادن به افراد و کمک به پیشرفت آنها.
لذا صرفنظر از سبک مدیریتی هر مدیر، چنانچه او بتواند در انجام این چهار نقش موفق باشد و بتواند استعدادهای کارمندان را به عملکرد مطلوب تبدیل کند، آن مدیر، مدیر موفقی خواهد بود.
منبع: Gallup
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اصول موفقیت در بازاریابی تلفنی:
در این مطلب قصد داریم روش های اصولی بازاریابی تلفنی را توضیح دهیم. با استفاده از این روش ها و رعایت باید ها و نباید ها می توانید درصد موفقیت تماس های تلفنی را افزایش دهید. همواره به یاد داشته باشید اگر خط قرمز های بازاریابی تلفنی را رعایت نکنید به موفقیت دلخواه دست پیدا نخواهید کرد.
پر انرژی صحبت کنید.
تمام وسایل مورد نیاز را روی میزتان قرار دهید.
یکی از اشتباهات مرگبار بازاریابی تلفنی منتظر گذاشتن مخاطب است. شما باید برای تمام شرایط آماده باشید و تحت هیچ شرایطی مشتری احتمالی را پشت تلفن منتظر نگذارید.
گوشی تلفن را زمین نگذارید .
محاورات پرکاربرد را برای خودتان بنویسید.
منشی را دست کم نگیرید.
بدانید به چه کسی قرار است بفروشید.
مزاحم مشتری نشوید .
وقت شناس باشید.
زمانی که با فردی برای فروش محصول تماس میگیرید مطمئن شوید در فرصت مناسبی تماس گرفته اید. این کار میتواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم صورت پذیرد و شما باید در این کار حرفه ای شوید. زمانی که مشتری نمی تواند به مکالمه با شما ادامه دهد از او عذرخواهی کنید و به او بگویید بعدا با او تماس می گیرید.
پایان مکالمه را به یاد ماندنی کنید.
مسلما اگر قرار باشد روزانه با ده ها نفر تماس بگیرید ، گفتن خدانگهدار و عبارات این چنین در پایان تماس برای شما سخت خواهد بود و تاثیر چندانی هم در ذهن مخاطب نخواهد داشت. سعی کنید برای پایان مکالمه خود چندین جمله زیبا پیدا کنید و روی همان کاغذ محاورات رایج آنها را یادداشت کنید و در پایان هر مکالمه از یکی از آنها استفاده کنید. سعی کنید جملاتی انتخاب کنید که در عین حفظ عرف و ادب توجه مشتری را جلب کند.
در صورتی که وقت کافی در اختیار دارید قبل از پایان مکالمه می توانید ضمن حسن جویی از طرف مقابل از او بابت وقتی که در اختیار شما قرار داده است تشکر کنید این به شما کمک می کند تا دفعه ی بعد شانس بیشتری برای فروش داشته باشید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه نگاه فلسفی میتواند یک کارآفرین بزرگ بسازد؟
نویسنده: Nicholas Mille
مترجم: بهناز پذیرایی
یک کلیشه قدیمی وجود دارد که میگوید فارغالتحصیلان رشتههای فلسفه بیکار هستند، اما این بیشتر شبیه شوخی است. کارآفرینانی همچون ریدهافمن(موسس لینکدین)، پیترتیل (از موسسان پیپال) و کارلی فیورینا(یکی از بزرگترین مدیران شرکت اچپی) از پیشزمینه و سابقه تحصیلی خود در فلسفه برای موفقیتشان استفاده کردند.
حتما از این موضوع شگفتزده شدهاید! میخواهیم در ادامه این موضوع را بیشتر بررسی کنیم.کارآفرینان رشتههای مختلف در بازار کار دیدگاههای خود را دارند؛ بهطور مثال یک فارغالتحصیل دانشکده مهندسی میپرسد: «سیستم چگونه کار میکند؟» یا فارغالتحصیل دانشکده حقوق میپرسد: «آیا این قانونی است؟» یا فارغالتحصیل رشته فلسفه میپرسد: «رویکردهای شرکت اخلاقی است؟» اما آیا واقعا یک فارغ التحصیل فلسفه میتواند در کسب و کار موفق باشد؟ آمار و ارقام میگویند: نه!
هر دو شغل به ارتباط روشن، تفکر انتقادی و توانایی فروش ایدههایشان نیاز دارند؛ درحالیکه این فقط چند مهارت است که کارآفرینان با فیلسوفان به اشتراک میگذارند. درسهای ارزشمند زیادی وجود دارد که بنیانگذاران و مدیران اجرایی میتوانند از این رشته انسانی دیرینه بیرون بکشند. در ادامه پنج دلیل که فارغالتحصیلان رشته فلسفه را تبدیل به کارآفرینان بزرگی میکند، ذکر میکنیم.
۱- آنها دوست دارند بحث کنند.
یکی از راههایی که میتواند کسبوکار شما را ارزشمند کند، پیادهسازی یک سیاست بحث آزاد است. کارمندان خود را بدون توجه به سطح کاری، تشویق کنید تا دیدگاههای مختلف خود را به اشتراک بگذارند یا دلیل موافق نبودن با تصمیمات را اعلام کنند.
۲- آنها مشکلات و پیچیدگیها را مدیریت میکنند.
فلسفه به شما میآموزد که عدم قطعیت را مدیریت کنید و آرام باشید. به گفته والت ویتمن بهعنوان یک کارآفرین «فایق آمدن و توانایی کنترل، تحمل، جسارت، انجام کار پرمخاطره» را در پیشروی خود دارید و احتمالا زمان زیادی را برای ناشناختهها صرف میکنید، بنابراین باید بتوانید ابهام را تحمل کنید و بار دیگری که خود را بر سر دوراهی دیدید، تصمیمگیری را با اعتماد به نفس بیشتر انجام دهید.
۳- آنها تصورات بزرگی از کوچکترین جزئیات دارند.
داشتن یک نگاه فلسفی ارزشمند است؛ زیرا به شما کمک میکند تا بدانید که تصمیمهای بزرگ در نهایت به تصمیمهای کوچکتر بستگی دارد و چگونه نظرات شما میتواند به پیشرفت کسبوکارتان کمک کند.
۴- آنها احساسات خود را کنترل میکنند.
در فلسفه شما یاد میگیرید احساسات خود را رها کرده و تصمیمات منطقی بگیرید. بهعنوان یک کارآفرین، این درس ارزشمندی است که نباید به خاطر اینکه عاشق ایده یا محصولی هستید، زمان یا پول را در آن سرمایهگذاری کنید و نقاط ضعف آشکار آن را نادیده بگیرید.
۵- آنها مشکلات پیچیده را حل میکنند.
آلبرت انیشتین میگوید: «اگر یک ساعت وقت برای حل یک مساله داشتم، ۵۵ دقیقه به خود آن مساله فکر میکردم و پنج دقیقه در مورد راهحل آن.» بهعنوان یک کارآفرین بالاخره دیر یا زود با مسائل پیچیده روبهرو میشوید؛ به جای اینکه روی یک مساله کلی تمرکز کنید، باید بتوانید آن مساله را بشکافید و به مسائل کوچکتر تقسیم کنید
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چهار منبع قدرت برای حاضر شدن در پای میز مذاکره
هدف اصلی یک مذاکرهکننده پشت میز مذاکره این است که به بهترین نتیجه ممکن برسد. این نتیجه میتواند حقوق بالاتر، قطعات جانبی بیشتر هنگام خرید یک خودرو یا تملک یک شرکت با قیمتی پایینتر از معمول باشد.
صرفنظر از اینکه فرد در مورد چه چیزی مذاکره میکند، مهمترین عامل پیشبینیکننده نتیجه مذاکره، میزان قدرتی است که یک نفر دارد. این قدرت به دو روش اساسیتر میتواند به نفع مذاکرهکنندگان باشد.
1) قدرت افراد را به مذاکرهکنندگانی جسور و با اعتمادبنفس تبدیل میکند.
2) قدرت از فرد مذاکرهکننده در برابر تاکتیکهای طرف مقابل حفاظت میکند. افرادی که قدرت بیشتری دارند، کمتر با عقاید دیگران همراه میشوند.
چهار منبع قدرت مذاکرهکننده
با توجه به مزیتهای متعدد قدرت داشتن در یک مذاکره، بسیار مهم است که بدانیم چطور این مزیتها را به دست آوریم. در اینجا چهار منبع مهم قدرت در مذاکره شناسایی و معرفی میشوند:
منبع قدرت اول: پیشنهاد جایگزین
داشتن گزینههای دوم و سوم و... یا داشتن بهترین گزینه در یک توافق مورد مذاکره، شاید مهمترین منبع قدرت باشد. یک پیشنهاد جایگزین ارزشمند، به کسی که آن را مطرح کرده قدرت میدهد که طرف مقابل را تحت فشار بگذارد.
منبع قدرت دوم: اطلاعات
دومین منبع قدرت از اطلاعاتی نشات میگیرد که به مذاکره ربط پیدا میکند. به عنوان مثال، داشتن اطلاعات در مورد اولویتهای طرف مقابل یا قیمت کلام آخر او، بسیار ارزشمند است.
مذاکرهکنندهها به روشهای مختلفی مانند سوال پیچ کردن طرف مقابل یا قرار دادن خود جای طرف مقابل و ادراک اولویتهای او میتوانند اطلاعات به دست آورند.
منبع قدرت سوم: جایگاه
افراد با جایگاه بالا و پایین با هم فرق دارند و تقاضاهای گروه اول معمولا بیشتر اجابت میشود. همچنین مذاکرهکنندگانی که جایگاه بالا دارند معمولا شایستهتر به چشم میآیند و افرادی که در تیم مذاکره حضور دارند، بیشتر به سمت آنها متمایل هستند.
منبع قدرت چهارم: سرمایه اجتماعی
هر چقدر یک مذاکرهکننده ارتباطات اجتماعی یا حرفهای بیشتری داشته باشد، از نظر دیگران بانفوذتر است. سرمایه اجتماعی به عنوان تسهیلگری برای سه منبع قدرت دیگر هم کاربرد دارد. به عنوان مثال، مذاکرهکنندگانی که شبکه اجتماعی بزرگی دارند، از شانس بیشتری برای ارائه پیشنهادهای جایگزین، گرفتن اطلاعات ارزشمند و دیده شدن به عنوان پیششرط جایگاه بالا، برخوردارند.
در اختیار داشتن هر چهار منبع قدرت، بهترین حالت است، اما همیشه ضروری نیست. به عنوان مثال، مذاکرهکنندهای که پیشنهاد جایگزین مهمی ندارد، همچنان میتواند با تکیه بر اطلاعاتی که از طرف مقابل دارد یا به کمک جایگاه ویژه خود، به دستاوردی سودمند برسد.
منبع : Knowledge Insead
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اینجا ژاپن است! با زور باید لبخند بزنی تا اخراج نشوی؟!
دکتر تهرانی که چندین سال در شرکت تویوتا ژاپن کار کرده متنی باور نکردنی در فیسبوک خود منتشر کرده است.
محیط کار شاد در شرکتهای ژاپنی!!!
چند وقت قبل دستورالعملی در راستای "ایجاد محیط کار شاد" در شرکت ابلاغ شد مبنی بر اینکه باید همه هنگام ورود به شرکت، به نفرات گروه اجباراً "سلام" کنند!! ولی در عمل صبح، اکثراً اخمها در هم میامدند و از سلام و صبح بخیر فقط "سین" آنرا رو به آرامی میگفتند و می نشستند!! بعدا دستور العمل تکمیلی آمد که باید سلام بطور کامل و بلند گفته شود ولی بازهم صبح اکثراً به زور و با اخم سلام کاملی میگفتند و سر جاشون می نشستند. تا اینکه در نهایت دستور آمد که باید سلام و صبح بخیر با صدای بلند و همراه با لبخند گفته شود و یکی از افراد گروه هم مسول چک کردن هر روزه آن شد!
مشکل از اینجا بوجود آمد که معیار سنجش لبخند چیست !! در کمال شگفتی مشخص شد که باید در هنگام سلام کردن سفیدی دندان، به نشانه لبخند نمایان شود !! باورش برای من مشکل بود که میدیدم برخی از همکاران، بارها تمرین لبخند و نشان دادن سفیدی دندان خود را بیکدیگر انجام میدادند!!
این مطلب را از این جهت نوشتم که یکی از دوستان که در ایران کار میکند درباره راهکارهای ایجاد محیط کار شاد در شرکتهای ژاپنی سوال میکرد و به دنبال راه کار برای شرکت خود میگشت !!
اینقدر خودناباوری، تقلید کورکورانه در همه چیز و عدم اعتماد به نفس، نوبر و غیر قابل باور است!!
در پاسخ این دوست نوشتم که خودت ایرانی هستی، آشنایی کاملی با آداب و فرهنگ خودمان داری، اگر کمی فکر کنی و وقت بزاری قطعا میتوانی بهترین راه کارها را استخراج کنی!!
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سبکهای متفاوت رهبری در سازمانها
1- رهبری اقتدارگرایانه (Autocratic Leadership): در سازمانهایی که دچار بحران جدی شدهاند و نیاز به تصمیمگیریهای سریع دارند و فرآیندهای کاری روتین و غیرتخصصی است، اجرا میشود. برای سازمانهای نظامی این سبک رهبری مناسب است و مزایایی مانند سرعت در تصمیمگیری و قدرت بلامنازع در رهبری را به همراه دارد.
2- رهبری بوروکراتیک (Leadership Bureaucratic): برای سازمانهایی که کارهای دقیق و علمی و نا ایمن انجام میدهند و لزوم توجه به قوانین و دستورالعملها برای انجام درست و ایمنی جدی است، بسیار مناسب است. مزایای این روش رهبری سازمانی بالا بردن ایمنی و کمکردن ریسک ناشی از کارکردهای تعیین نشده است.
3- رهبری کاریزماتیک (Charismatic Leadership): برای سازمانهایی که از بیتفاوتی و عدم احساس مسوولیت کارکنان ناراضی هستند انتخاب این سبک رهبری میتواند مفید باشد که با شور و انرژی خود سازمان را به حرکت درمیآورند. این سبک از رهبری برای سازمانهایی که به تغییرات درونی نیاز دارند، مناسب است و رهبری در این سبک باید با الگو قرار دادن خود سایرین را به عملکردهای فوقالعاده مجاب کند.
4- رهبری مشارکتی (Participative Leadership): در سازمانهایی که نوآوری و خلاقیت رمز موفقیت و نیاز به مشارکت کارکنان مهمترین عامل در ماندگاری سازمان است این سبک از رهبری مناسب است. این نوع رهبری برای شرایط غیربحرانی بسیار موثر است و در شرایط بحرانی که نیاز به سرعت در تصمیمگیری دارد پاسخ معکوس میدهد. برای سازمانهایی که تمرکز بر بهبودهای عملیاتی و بهبود محصول یا ارائه بهتر خدمت دارند، نیز مناسب است و از معایب آن طولانی شدن تصمیمگیریها و مشخص نشدن برخی از ناکارآمدیهای فردی است.
5- رهبری عدم مداخله ( Laissez - Faire Leadership): برای سازمانهایی که نیاز به روشهای خود مدیریتی دارند و مدیریت زمان اهمیت زیادی دارد مورد استفاده قرار میگیرد. برای کارهایی که نیاز به هدایت نداشته و اطمینان داریم که کارها با حداقل خطا انجام میگیرد مناسب است و اگر دانش مناسب در بین کارکنان نباشد ریسک زیاندهی آن بالا است.
6- رهبری مردم محور (People - oriented Leadership ): این سبک رهبری برای توسعه کارهای تیمی است و با توجه به اینکه رهبری سازمان نگاه یکسانی به کارکنان دارد تیمهای مقتدر و قوی در آن تشکیل میشود. نقطه ضعف بزرگ این نوع سبک رهبری فراموشی مسوولیتهای فردی است و باعث میشود قابلیتهای فردی کارکنان نادیده گرفته شود.
7- رهبری خدمتگزار (Servant Leadership): این سبک رهبری برای سازمانهای آموزشی یا خدماتی مانند بیمارستان، دانشگاه بسیار مناسب است و معمولا رهبری سازمان به شاخصهای فرهنگی و ارزشی بسیار پایبند است و تعهد بهکار، صداقت، راستگویی و همدلی از ارزشهای مطرح در این نوع رهبری است. در این سبک بهرغم کندی تصمیمگیری ایجاد فرهنگ ارزشی و خدمت در سازمان از نکات مثبت آن است.
8- رهبری وظیفهگرا (Task - Oriented Leadership): این سبک از رهبری توجه وسیعی برکنترل کار، وظایف و دستورالعملها دارد و معمولا بهدلیل عدم توجه به مشکلات کارکنان نارضایتی در بین آنها گسترش مییابد.
9- رهبری تعاملی(Transactional Leadership): این نوع سبک رهبری مناسب با سازمانهایی است که کارها را به شکل پروژهای انجام میدهند و برای سازمانهای دانش محور که نیاز به نوآوری و خلاقیت دارند، مناسب نیست.
10- رهبری تحولی (Transformational Leadership): این سبک رهبری با تعیین چشمانداز و اهداف روشن و مکالمه آن در سازمان سعی در جذب مشارکت کارکنان میکند. این مهم با درک درستی از تحولات پیرامونی و شیوههای ایجاد انگیزه امکان مییابد و رهبری با هوش عاطفی خود توانمندیهای جدیدی نسبت به قبل برای سازمان ایجاد میکند. از نقاط ضعف این سبک تایید رهبری از سوی تمامی ردههای سازمانی است و درصورتیکه زیرساختهای تغییر را ایجاد نکند امکان موفقیت بسیار کاهش می یابد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اگر در آغاز يك كسب و كار هستيد يا در حال تلاش براى تميز كردن منزلتان و يا چيزى ميانه اين دو، يافتن انگيزه مى تواند براى شما كمى دشوار باشد. اين مطلب را بخوانيد تا با ده راهكار ساده براي زمان هايى كه به نظر مى رسد شروع كار سخت تر است، آشنا شويد.
1. يك دفتر يادداشت روزانه داشته باشيد.
دنبال كردن افكار و احساساتتان در نوشته هايتان يك راه خوب براى ديدن الگوهاى فكرى و رفتار خودتان است. اين كار همچنين مى تواند براى ثبت حالات مثبت و الهام بخشى به خودتان در روزهايى كه انرژى بيشترى داريد، به شما كمك كند. بعد از آن، مى توانيد به نوشته هاى خودتان نگاه كنيد و از آن ها براى الهام گرفتن و شروع با انگيزه بهره ببريد.
2. يك تابلوى تجسمى بسازيد.
گاهى، براى اينكه بر روى نتيجه و جايزه تان متمركز بمانيد، نياز داريد كه جايزه تان را عينا ببينيد. با تصاويرى كه هدف و رويايتان را نشان مى دهند، يك تابلو بسازيد. مى توانيد از نمادهايى براى موارد غير قابل لمس مثل عشق و خانواده و يا تصاويرى از اشياء فيزيكى كه براى رسيدن به آن ها تلاش مى كنيد، مثلاً يك خودروى جديد، استفاده كنيد.
3. وارد جامعه شويد.
مسئوليت هاى شخصى و تاثير هاى متقابل گروه ها، براى با انگيزه ماندن اهميت زيادى دارند. به يك پرتابل آنلاين ملحق شويد. ارتباط با ديگران، شنيدن داستان هايشان و به اشتراك گذاشتن داستان هاى خودتان شما را باانگيزه نگه مى دارد و به شما كمك مى كند دوستان جديد پيدا كنيد.
4. يك ليست پخش الهام بخش بسازيد.
يك ليست پخش از آهنگ هايى كه به شما الهام مى دهند و انگيزه تان را بالا مى برند بسازيد. آهنگ ها مى توانند با ريتم تند و يا از نظر متن آهنگ و احساس تاثيرگذار باشند. اين آهنگ ها هرچه كه هستند باعث مى شوند شما بهترين احساس را پيدا كنيد و بخواهيد كارتان را همين امروز با تمام وجود شروع كنيد
5.دليل شروع كارتان را به خاطر داشته باشيد.
تمركز داشتن بر روى دليل تان براى رفتن به دانشگاه، يا اين كه هم زمان در دو شغل مشغول به كار هستيد تا پول بيشترى ذخيره كنيد، يك راه خوب براى ماندن در مسير اصلي است. با به ياد آوردن دليل تان براى شروع و هدف نهايى، خارج شدن از مسير را براى خود سخت تر كنيد.
6. با كسى كه در جايگاه مطلوب شما هست هم كلام شويد.
يك فرد موفق كه همان جايى كه شما مى خواهيد باشيد، بوده است و آنچه شما مى خواهيد انجام بدهيد را انجام داده است، مى تواند يكى از عالى ترين منابع براى شما باشد. اين كار نه تنها باعث نوسازى برنامه هايتان مى شود، بلكه ممكن است نكته هاى مفيدى براى تمركز بيشتر بر روى مسيرتان به شما بدهد.
7. داستان هاى الهام بخش بخوانيد و به سخنرانى هاى انگيزشى گوش دهيد.
برانگيخته شدن به خصوص پس از شنيدن صحبت هاى ديگران درباره موفقيت و تصميم گرفتن، به نظر آسان مى رسد. خواندن يك مجموعه از گفتار هاى الهام بخش، گوش دادن به يك سخنگوى انگيزشى آنلاين، و يا خواندن داستان هايى از موفقيت هاى مطرح، مي تواند يك جهش پرقدرت براى شروع پروژه شما باشد.
8. بلاگ شخصى خود را بسازيد.
تاريخچه ى سفر خود را به صورت آنلاين ثبت كنيد و با ديگر وبلاگ نويسان در تعامل باشيد تا نسبت به هدف خود مسئوليت پذير بمانيد. به روزرسانى وبلاگتان، به شما حس مسئوليت پذيرى بيشترى نسبت به برنامه خودتان و همچنين خواننده هايتان مى دهد. علاوه بر اين، داشتن كسى كه شما را تحسين و ستايش مى كند يك محرك بزرگ است.
9. به خودتان پاداش بدهيد.
اگر بدانيد پس از انجام يك كار دشوار به يك مقصود رضايت بخش مى رسيد، طى كردن مسير بسيار فريبنده تر به نظر مى رسد. البته به هنگام شروع كار، شما يك هدف بلند مدت داريد، اما داشتن اهداف كوتاه مدت نيز مى تواند بسيار انگيزه بخش باشد.
10.بخش به بخش به جنگ هدفتان برويد.
هدف كلىتان را به بخش هاى كوچك تقسيم كنيد و يك ليست از جزئيات جايى كه مى خواهيد در پايان كار به آن برسيد درست كنيد. قدم هاى بزرگ و اصلي براي رسيدن به هدف را مشخص كنيد و در نهايت آن ها را به وظايفي كه بايد هر روز يا هر هفته به آن ها عمل كنيد، تقسيم بندي كنيد. وقتى كه مكرراً پيشبرد خود را ببينيد، احساس موفقيت مى كنيد، كه اين خود باعث افزايش انگيزه شما مى شود.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
نکاتی برای افزایش کاریزما و بهبود ارتباطات
۱. آدم ها تمایل دارند با کسانی کار کنن که دوستشان دارند . پس جوری رفتار کنید که دوست تان داشته باشند . مودب و صبور باشید .
۲. مردم جذب آدم هایی می شوند که سر حرفشان می ایستند . یعنی اگر قولی می دهید ، دقیقا چیزی را که گفته اید ، انجام دهید.آن را در همان زمان که گفته اید یا حتی زودتر انجام دهید .
۳. مردم به آدم های خوش قلب اعتماد می کنند . وقتی به آن ها توصیه ای می کنید که به آن ها بیشتر از خودتان سود می رسانید ، به خوش قلبی تان ایمان می آورند .
۴. مردم تمایل دارند با آدم هایی کار کنند که در کارشان متخصص باشند . پس اول از همه احتیاج دارید تا در زمینه ی فعالیت تان از طریق تمرین ، تحقیق ، تعلیم ،آموزش و مطالعه تخصص پیدا کنید .
۵. مردم دوست دارند که سرمایه شان را در اختیار آدم های صادق، با اخلاق و درست قرار دهند. پس در مطالب بازاریابی تان دروغ نگویید .
۶. مردم به اشخاصی گرایش دارند که از نظر ظاهری ، گیرا باشند و یا حداقل زننده نباشند پس همیشه آراسته باشید .
۷. مردم با آن هایی که واقعی به نظر بیایند راحت تر هستند . بهترین راه برای نشان دادن این که آدم عادی هستید این است که صمیمی و دوستانه رفتار کنید و به بقیه علاقه نشان بدهید .
۸. مردم به افرادی که به آن ها گوش می دهند و توجه می کنند ، جواب میدهند . این کلیشه ی قدیمی یادتان باشد : شما دو گوش دارید و یک دهان .
۹. مردم کنار کسانی که مثل خودشان هستند ، احساس راحتی می کنند .رمز این کار این است که یک مورد مشترک بین خودتان پیدا کنید . بعد ، از همان برای برقراری ارتباط استفاده کنید .
۱۰. مردم جذب افراد فروتن می شوند . پس خودستایی نکنید .
۱۱. مردم تحت تاثیر اشخاصی قرار می گیرند که پرمشغله به نظر می رسند ، پس هیچ وقت از کسادی بازارتان نگویید :)
۱۲. مردم تمایل دارند افراد مفید دور برشان باشند .افرادی که با آن ها زندگی شان راحت تر می شود.
منبع: کتاب تبدیل رویا به ثروت، نوشته مایکل مسترسون، ترجمه ژان بقوسیان
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه ژیلت از یک فروشنده دورهگرد،به میلیاردری بزرگ تبدیل شد
کینگ کمپ ژیلت، فروشندهای دورهگرد و مردی خیالباف بود. او به تمام شهرها سفر میکرد تا اجناسش را بفروشد، در حالی که رویای خلق جامعه آرمانی را در سر میپروراند که عاری از فقر، جرم، جنایت و جنگ باشد. همچنین آرزوی ابداع وسیله یا راهی را داشت تا او را به شهرت و ثروت برساند اما برای هیچیک از اختراعاتش، نتوانست پولی به دست آورد.
چیزی که زندگی ژیلت را عوض کرد، سر بطری نوشابه بود. مشتریان پس از یکبار مصرف، آن را دور میانداختند و جدیدش را میخریدند؛ این موضوع به شدت نظر ژیلت را جذب کرد. ژیلت سالها وقت صرف کرد تا فهرستی از کالاهای یکبار مصرف را تهیه کند.
یک روز صبح در سال 1895، تیغ ریشتراشی خود را برداشت تا صورتش را اصلاح کند. در آن دوران، تیغها لبه فولادی کلفتی داشتند که آنها را باید مرتب به چرم میکشیدند تا تیز بمانند. تیغ ژیلت آنقدر کند شده بود که به چرم کشیدنش نیز فایدهای نداشت، باید آن را پیش چاقو تیز کن میبرد تا تیزش کند.
اینجا بود که فکری به ذهنش رسید. ژیلت نخستین سالی که محصولش را به بازار عرضه کرد، 51 تیغ و کمتر از دویست لبه تیغ فروخت! سال بعد، نودهزار تیغ و 15 میلیون لبه تیغ فروخت! ژیلت تا آخر عمرش، بیش از بیست میلیون تیغ در سال فروخت...!
چرا لبه تیغی به نازکی کاغذ و آنقدر ارزان نسازیم تا بتوان پس از یکبار مصرف آن را دور انداخت؟ هشت سال طول کشید تا ژیلت به این فکر جامه عمل بپوشاند اما تیغ ژیلتی که در سال 1903 به بازار آمد برای همیشه ریشتراشی را عوض کرد. همچنین راه را برای فرهنگ یکبار مصرف امروزی باز کرد که در نوع خود یک تحول بود...
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید