| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
حرفه ای بودن در محیط کار به چه معناست؟
حتما میدانید که اگر میخواهید موفق باشید، حرفه ای بودن بسیار ضروری است. اما «حرفه ای بودن» دقیقا به چه معناست؟
شاید برای بعضیها به معنای هوشمندانه لباس پوشیدن در محل کار، توانایی ایجاد ارتباطات یا انجام درست کارشان باشد. برای برخی دیگر، حرفهای بودن به معنای داشتن مدارک پیشرفته یاگواهی هایی است که آنها را روی دیوار دفتر نصب کردهاند. حرفهایگری همهی این تعاریف را در بر میگیرد، اما تعاریف بیشتری هم دارد.
دیکشنری وبستر حرفهایگری را اینطور تعریف میکند: «رفتار، اهداف، یا ویژگیهایی که معرف یا نشانگر حرفه یا فرد حرفهای است»؛ و حرفه را «شغلی که مستلزم دانش تخصصی و اغلب آمادگی آکادمیک در درازمدت و به صورت فشرده است» تعریف میکند.
این تعاریف میگویند حرفهایگری شامل ویژگیهای مختلف بسیاری است و این ویژگیها فرد حرفه ای را مشخص و تعریف میکنند. اما این ویژگیها چه هستند؟
▪️دانش تخصصی
نخست آنکه افراد حرفهای به خاطر دانش تخصصی خود شناخته میشوند. آنها تعهد شخصی عمیقی به پیشرفت و بهبود مهارتهای خود دارند.
البته همهی حوزههای کسب و کار دارای صلاحیتهای دانشگاهی مرتبط نیستند. با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که افراد حرفه ای، جدی و اندیشمندانه و با پشتکار کار کردهاند تا بر دانش تخصصی لازم برای موفقیت در حوزههای کاریشان تسلط یابند.
▪️شایستگی
افراد حرفهای کار را به انجام میرسانند. آنها قابل اعتماد هستند و به قول خود عمل میکنند. اگر شرایطی به وجود بیاید که نتوانند به عهدشان وفا کنند، از قبل انتظارات را مدیریت میکنند و نهایت تلاش خود را میکنند تا وضعیت را سر و سامان ببخشند.
▪️صداقت و راستی
افراد حرفهای به قولشان عمل میکنند و به همین دلیل قابل اعتماد هستند. هرگز ارزشهای خود را به خطر نمیاندازند و کار درست را انجام میدهند؛ حتی اگر این امر به معنای در پیش گرفتن مسیر دشوارتر باشد.
▪️مسئولیتپذیری
افراد حرفهای خود را مسئول تفکرات و سخنان و اقدامات خودشان میدانند؛ به ویژه اگر دچار اشتباه شده باشند. این مسئولیت پذیری شخصی، پیوند نزدیکی با صداقت و راستی دارد و عنصری حیاتی در حرفهایگری است.
▪️خودتنظیمی
آنها تحت فشار نیز حرفهای باقی میمانند. برای مثال کارمندی در بخش خدمات مشتریان را در نظر بگیرید که با مشتری عصبانیای مواجه میشود. به جای آنکه کارمند هم در واکنش به او آشفته و عصبانی شود، با حفظ آرامش و انجام رفتاری متناسب با محیط کسبوکار و با انجام هر کاری که وضعیت را بهتر میکند، حرفهایگری حقیقی را نشان میدهد.
▪️ظاهر
افراد حرفهای ظاهر مناسبی دارند. آنها با لباس شلخته و موهای ژولیده سر کار حاضر نمیشوند. آراسته هستند و متناسب با وضعیت لباس میپوشند. به همین دلیل از خود اطمینان ساطع میکنند و برای این کار احترام هم میبینند.
با توجه به این ویژگیها میبینید که افراد حرفهای کسانی هستند که دیگران به آنها احترام میگذارند و برای آنها ارزش قائلند. آنها اعتباری حقیقی برای سازمانشان هستند و نخستین کسانی هستند که برای ترفیع در نظر گرفته میشوند و پروژهها یا مراجعهکنندگان ارزشمند را به آنها ارجاع میدهند.
بنابراین به منظور پیشرفت حرفهایگری خود، باید بر روی بهبود هر کدام از این ویژگیها تمرکز کنید. به علاوه، راهبردهای دیگری نیز وجود دارد که به شما کمک خواهند کرد تا در محل کار حرفهایتر باشید:
▪️مهارتسازی کنید
نگذارید دانش و مهارتهایتان منسوخ شوند. نسبت به یادگیری مهارتهای جدید حساس باشید و در صنعتتان بهروز بمانید.
▪️هوش هیجانی خود را تقویت کنید
افراد حرفهای میتوانند نیازهای عاطفی دیگران را درک کنند. آنها قادرند به مراجعهکنندگان و همکارانشان آنچه را نیاز دارند بدهند؛ زیرا میدانند چگونه فعالانه گوش بدهند و آنچه را که رخ میدهد مشاهده کنند.
▪️برای تعهدات خود احترام قائل باشید
هر زمان به رئیس یا همکار یا مراجعهکنندگان قولی میدهید، به آن عمل کنید.
▪️بهانهتراشی نکنید.
در عوض بر روی برآوردن انتظارات به نحو احسن و بر روی سامان بخشیدن به وضعیت تمرکز کنید.
▪️مؤدب باشید
با هر کسی که ارتباط دارید، فارغ از سِمَت او و احساس خودتان، رفتار خوبی داشته باشید.
▪️ابزار موردنیازتان را همراه داشته باشید
آیا به محل کار میرسید و تازه متوجه میشوید که فایل بسیار مهمی را در خانه جا گذاشتهاید؟ روی بهبود مدیریت زمان و مهارتهای برنامه ریزی تمرکز کنید تا همیشه همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
◀️ توجه:
اگر چه حرفهای بودن به معنای حفظ تعهدات، انجام کار باکیفیت و داشتن خبرگی است، اما گاهی اوقات، حرفهای بودن یعنی برای پروژههایی که خارج از توانمندیهایتان است داوطلب نشوید!
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هر کاری در چه ساعتی از روز با موفقیت بیشتری انجام می شود؟
آیا برای شما هم پیش آمده با شور و اشتیاق فراوان از خواب بیدار شوید و یک روز کاری را شروع کنید؛ اما شب که به رختخواب می روید احساس کنید اصلاً روز مفیدی نداشته و کار زیادی انجام ندادهاید. در بیشتر اوقات کاری که انجام می دهید مسئله نیست بلکه زمان انجام آن مهم است.
بهترین زمان برای ورزش: قبل از صبحانه
تحقیقات نشان می دهد ورزش صبحگاهی، خصوصاً قبل از صبحانه، بهترین ورزش برای لاغری و کاهش وزن است. ارین برادوین معتقد است دلیل تأثیرگذاری ورزش صبحگاهی روی کاهش وزن و افزایش انرژی این است که بدن از همان ابتدای صبح روی چربی سوزی تنظیم می شود.
بهترین زمان برای سرو قهوه یا چای: بعد از ساعت 9:30 صبح
پیشنهاد می کنیم بلافاصله بعد از بیدار شدن یا رفتن به محل کار به سراغ فنجان قهوه یا لیوان چای نروید. اگر چنین عادتی دارید، هر چه سریعتر این رویه را تغییر دهید.
یک دانشجوی دکترای عصب شناسی می گوید بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ساعت 9:30 صبح است زیرا کورتیزول، هورمون استرس که وظیفه تنظیم انرژی بدن را به عهده دارد معمولاً بین ساعت 8 و 9 صبح ترشح بیشتری دارد پس شما نیازی به خوردن قهوه و تحریک آن ندارید.
زمان انجام کارهایی که تمرکز زیادی می خواهند: در بهترین ساعت بیولوژیکی بدن
بهترین زمان بیولوژیک بدن BPT، زمانی از روز است که بدن دارای بیشترین سطح انرژی است.
هر کسی نمی داند BPT بدنش چیست. کریس بیلی، نویسنده کتاب "پروژه بهرهوری" راه حلی برای این منظور پیشنهاد کرده است.
بیلی، کافئین و الکل را از برنامهی غذایی خود کنار گذاشت، میزان شکر دریافتی بدنش را کم کرد و از هیچ زنگ هشداری برای بیدار شدنش استفاده نکرد. او به مدت سه هفته میزان انرژی خود را در هر ساعت یادداشت کرد. در نهایت به این نتیجه رسید، BPT های او بین ساعت 10 صبح تا ظهر و 5 تا 8 بعدازظهر هستند.
بعد از اطلاع از BPT خودتان، برنامه روزانه خود را تغییر دهید به طوری که سختترین و اصلیترین کارها را در طول ساعتهای BPT انجام دهید.
زمان مناسب برای مصاحبههای کاری: یکشنبه ساعت 10:30 صبح
اگر می خواهید برای مصاحبه قرار بگذارید، یک شنبه ساعت 10:30 صبح را انتخاب کنید. قطعاً این روز و ساعت برای مصاحبه کننده هم بهترین زمان است. مراقب باشید در ابتدا یا انتهای روز یا بلافاصله قبل یا بعد از ناهار قرار نگذارید.
بهترین زمان برای استراحت: اواسط صبح
به تازگی پژوهشی انجام شده که اعلام می کند بهترین زمان برای استراحت و زنگ تفریح اواسط صبح است. این بدین خاطر است منابع ذهنی فرد معمولاً بعد از بیدار شدن در بالاترین سطح خود قرار دارد. این منابع در طی روز استفاده می شوند. پس اگر استراحت به ابتدای روز کاری، یعنی اواسط صبح، موکول شود تجدید قوا آسانتر خواهد بود.
در این تحقیق گفته شده است، نیاز نیست در مدت زنگ تفریح فعالیت غیر کاری انجام دهید. همین که کاری را انجام دهید که به آن علاقه دارید و خودتان آن را انتخاب کردهاید کافی است.
بهترین زمان برای چرت روزانه: بین ساعت 2 تا 3 بعدازظهر
پژوهشی توسط کلینیک مایو انجام شده که نشان می دهد، اواسط بعدازظهر بهترین زمان برای چرت روزانه است. این بدین دلیل است که افراد بعد از ناهار کمی احساس خواب آلودگی یا کاهش سطح هوشیاری دارند و احتمال تداخل خواب روزانه با خواب شبانه در این ساعات از دیگر ساعتهای بعدازظهر کمتر است.
کلینیک مایو پیشنهاد می کند بیشتر از 10 الی 30 دقیقه چرت روزانه نداشته باشید وگرنه دچار خستگی و خمودگی خواهید شد.
بهترین زمان برای برگزاری جلسه: یکشنبه ساعت 3 بعدازظهر
نتایج یک تحقیق نشان می دهد ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه (دومین روز هفته کاری) بهترین زمان برای تشکیل جلسات تیمی است، زیرا زمانی است که احتمالاً تمام اعضا حاضر می شوند. در مقابل، ابتدای روز بدترین زمان برای برگزاری جلسه مشخص شده است.
کیت هریس، پژوهشگر ارشد این تحقیق می گوید: "باید به افراد برای آماده شدن زمان بدهیم. اگر جلسه را ساعت 9 صبح برگزار کنیم، شرکت کنندگان یا بدون آمادگی وارد جلسه می شوند یا روز قبل را به آماده سازی برای جلسه سپری می کنند."
انجام کارهای خلاقانه: وقتی خسته هستید
شاید تصور کنید کارهای خلاقانه را باید وقتی کاملاً هوشیار و پرانرژی هستید انجام دهید، اما پژوهشها خلاف آن را ثابت می کند.
پژوهشگران می گویند دلیل این مسئله آن است که تمرکز از نیروی بازدارندگی ذهن شرکت کنندگان می کاهد و ذهن آنها را برای پالایش اطلاعات غیرضروری از ناخودآگاهشان توانمند می سازد.
منبع: businessinsider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مهمترین تفاوت افراد بسیار موفق با مردم عادی
«دارن هاردی» سردبیر مجلهی موفقیت و نویسندهی کتاب بسیار ارزشمند «اثر مرکب» با موفقترین افراد دنیا مصاحبه کرده است. وی معتقد است یک تفاوت اساسی میان افراد بسیار موفق و مردم عادی وجود دارد. فکر میکنید آن تفاوت چیست؟ داشتن استعداد خاص؟ آی کیوی بالا؟ مدرک تحصیلی؟ کشور محل سکونت؟ جنسیت و نژاد؟ شرایط جسمانی؟ پول و پارتی؟ ... خیر!
فکر میکنید افراد بسیار موفق، مشهور و ثروتمند مانند «وارن بافت» یا «استیو جابز» چه پاسخی به دارن هاردی دادهاند؟
تنها تفاوت افراد بسیار موفق و غیرموفق در «انتخابهای» آنهاست. افراد بسیار موفق از بین هر 100 انتخاب در روز، به 99 انتخاب «نه» میگویند. این همان جایی است که ما مردم معمولی مشکل داریم و بهسادگی به هر موقعیت وسوسهکنندهای «آری» میگوییم:
آری، بگذار کمی بیشتر بخوابم، آری بگذار این فیلم را هم ببینم، آری بگذار ببینم آن سریال چه میشود، آری بگذار در تلگرام کمی بیشتر چرخ بزنم، آری بگذار تمام عکسها و ویدئوهای فلان خواننده را در اینستاگرام ببینم، آری بگذار وارد فلان بحث سیاسی با دوستانم بشوم، ... «آری»های تمامنشدنی به موضوعات تمامنشدنی بیحاصل، کاری است که افراد موفق انجام نمیدهند. آنها انتخاب «دشوار و غیرشیرین» را به انتخاب «ساده و شیرین» ترجیح میدهند و میدانند که به چه گزینههایی «نه» بگویند.
تمام دستاوردهای فعلی زندگی ما (ثروت/فقر، سلامتی/بیماری، رفاه/گرفتاری ...)، نتیجهی انتخابهایی است که تا کنون در زندگی داشتهایم و تا زمانی که مسئولیت کامل و صددرصد انتخابهای روزمرهی خود را نپذیریم، زندگی فعلی ما تغییر چشمگیری نخواهد داشت.
چرا نمیتوانیم از وسوسههای زودگذر پرهیز کنیم؟
چون «عادت» کردهایم و ترک عادت بسیار سخت است. بسیاری از کارهای روزمرهی ما فقط و فقط به خاطر آنست که به آن عادت کردهایم.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پدیده "ویل راجرز" : با میانگینها گول نخوریم!
ویل راجرز اصطلاحا پدیدهای است که در آن، با انتقال تعدادی از اعضای یک مجموعه به مجموعهای دیگر، مقدار میانگین هر دو مجموعه را افزایش میدهیم. این پدیده، از جملهای منسوب به ویل راجرز، کمدین معروف آمریکایی، برگرفته شده است که در آن گفته میشود:
"وقتی که اُکلاهماییها، اُکلاهما را به مقصد کالیفرنیا ترک میکنند، آنها میانگین بهره هوشی هر دو ایالت را بالا میبرند!"
این پدیده زمانی که هر دوی این شرایط، در آنِ واحد برقرار باشند، حتما روی خواهد داد:
▪️اول اینکه اعضایی که از مجموعهی اول منتقل میشوند، مقدارشان از مقدار میانگین آن مجموعه، کمتر باشد.
▪️دوم اینکه اعضایی که از مجموعه اول منتقل میشوند، مقدارشان از مقدار میانگین اعضای مجموعه دوم، بیشتر باشد.
هر چند که این دو شرط، شرطهای لازم برای رویدادن این پدیده محسوب نمیشوند.
مثال عددی:
دو مجموعه A و B را در نظر بگیرید که:
اعضای A عبارتنداز: ۱ و ۲ و ۳ و ۴
و اعضای B عبارتند از: ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹
میانگین حسابی مجموعهی A برابر است با ۲.۵ و میانگین حسابی مجموعه B برابر است با ۷.
حال اگر عدد ۵ را از مجموعه B به مجموعه A منتقل کنیم آنگاه:
اعضای A عبارت خواهند شد از: ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵
و اعضای B عبارت خواهند شد از: ۶ و ۷ و ۸ و ۹
که میانگین حسابی مجموعه A به ۳ و میانگین حسابی مجموعه B به ۷.۵ افزایش یافتهاند.
حالا فرض کنید مدیرعامل یک بانک خصوصی هستید. مشتریان این بانک افراد ثروتمند هستند. دو مدیر مالی الف و ب به شما گزارش میدهند. مدیر مالی الف پول تعدادی از مشتریان بسیار بسیار ثروتمند را اداره میکند. مشتریان مدیر مالی ب هم ثروتمندند، اما نه خیلی زیاد. هیئتمدیره از شما میخواهد حجم سرمایه میانگین هر دو مدیر مالی را در عرض ششماه بالا ببرید. اگر موفق شوید، پاداش خوبی دریافت خواهید کرد وگرنه این کار را به فرد دیگری میسپارند. از کجا شروع میکنید؟
خیلی ساده است. در واقع یک مشتری با حجم سرمایه بالا اما نه بالاتر از میانگین از میان مشتریان گروه الف انتخاب میکنید و او را به گروه ب منتقل میکنید. با یک حرکت میانگین هر دو گروه الف و ب زیاد میشود و شما حتی یک مشتری جدید هم پیدا نکردهاید!
هنر شفافاندیشیدن
رولف دوبلی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
از اردک ها، عقاب نسازید!
(نکته ای حیاتی در خصوص رهبری تیم)
اگر رهبری یک تیمی رو در دست دارید، مسئول هستید که افراد رو تربیت کنید وبه آنها انگیزه بدین که عملکرد بالاتری رو نشان دهند، یک نکته ای رو همیشه یادتون باشه:
" اردک ها هیچ وقت عقاب نمی شوند".
بلاشک در هر تیم کاری، هم اردک ها هستند و هم عقاب ها و البته از هر دو هم باید باشند و حتی اصلا there is nothing wrong with ducks اما به عنوان یک رهبر تیم، باید تشخیص بدین که چه کسانی اردک های تیم هستند و از آنها در حد خودشان کار بخواهید و بهشون انگیزه برای رشد و پیشرفت بدین.
اما سوال این جاست که اردک ها رو چطور شناسایی کنیم؟!
ببینید، اردک ها همیشه یک بهانه ای دارند، نق و غر زیاد میزنند یا میگن: "ای وای من اصلا این کار رو نمیتونم انجام بدم، من با همین کاری که میکنم راحتم; این وظیفه من اصلا نیست...". حتی اگر اردک ها در برابر درخواست شما هم جواب مثبت بدهند، در نهایت دوست دارند که تو محدوده خودشان شنا کنن و انتظار دارند که تیم هم به پرواز در بیاد.
بنابراین هیچ وقت از اردک های گروه نخواین که مثل عقاب ها باشند، چون اون ها به این تیپ زندگی عادت کردند. اما عقاب عادت به پرواز داره، NO MATTER WHAT هر اتفاقی هم که بیافته، هیچ چیز مانع کار آنها نمیشود.
رهبری به معنای این است که افراد را در جای "درست" قرار دهیم تا اینکه موفق شوند و افراد را از جایی که هستند به جایی که میخواهند بروند هدایت کنید، اما واقعیت را باید ببینید که اردک های تیم ، همیشه اردک می مونند، هر چقدر هم که منبع صرف کنید، هیچ وقت شبیه یک عقاب عمل نمیکنند.
اگر اردک ها رو با عقاب های تیم یکی کنید :
1 خود اردک های تیم تان خسته و فرسوده می شوند، چون فراتر از انتظار از انها کار میخواهید.
2 عقاب های تیم رو هم فرسوده می کنید، چون این دسته از افراد تمایلی به هم نشینی با افرادی که آنها را یک جا نگه دارند، ندارند.
3 در نهایت خود شما هم فرسوده می شید.چون هر چقدر هم که انرژی مثبت بدین، برای این افراد وقت بزارید ... آنها مطابق انتظارات شما عمل نمیکنند و این جا دیگه اشکال از آنها نیست، بلکه از خود شماست.
در نهایت، ما هیچ نمی تونیم مردم را تغییر بدیم که افراد خوبی بر فرض مثال شوند، بلکه باید افراد خوب رو از همان اول انتخاب کنیم. مردم اگر بخواهند خودشون می توانند تغییر کنند، اما ما نمی تونیم آنها را تغییر دهیم هر چقدر هم که انرژی صرف کنیم، در اخر آنها همان رفتاری که قبلا انجام میدادند، باز هم انجام خواهند داد.
منبع:
snacks4es
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برخورد افراد موفق در مقابل کسانی که از آنها خوششان نمیآید!
هر کسی ممکن است در زندگی از برخی افراد خوشش نیاید؛ اما دوری از تمام کسانی که از آنها خوشمان نمیآید، کار محالی است. وقتی قطع ارتباط با این افراد امکان پذیر نیست، باید به دنبال راههایی برای مدیریت ارتباطتان با آنها باشید.
دیپ پتل، نویسنده کتاب "قصه یک پسر کاغذی: 11 اصل موفقیت"، نکاتی را مطرح می کند که افراد موفق برای کنار آمدن با کسانی که از آنها خوششان نمیآید، استفاده می کنند.
1 بپذیرید که نمی توان همه را دوست داشت
به عقیده پتل، باید بپذیریم که هر انسانی عیوبی دارد. وقتی از کسی خوشمان نمیآید، بهترین کار این است که قبول کنیم لزوماً نباید از همه خوشمان بیاید. البته این به معنای آن نیست که شما فرد نرمالی نیستید یا طرف مقابلتان بدجنس است. ممکن است شما و طرف مقابلتان هیچ تناسبی باهم نداشته باشید. در واقع رفتارهای متفاوت و تفاوتهای ما سبب بروز اختلافات می شود.
2 به حرفهای کسانی که از آنها خوشتان نمیآید انرژی مثبت بدهید
بهتر است به دیگران نگاه کنید و ببینید چه رفتارهای متفاوتی دارند. شاید منظور خانواده همسرتان این نبوده که شما باهوش نیستید یا همکارتان نمیخواسته شما را تخریب کند.
اگر کسانی که از آنها خوشتان نمیآید، به دنبال تخریبتان هستند، باز هم عصبانی نشوید زیرا در صورت خشونت و بدزبانی وجهه خود را زیرسوال می برید و همه چیز به ضرر شما تمام می شود. پس کاملاً خونسرد باشید و به حرفهای او بار مثبت دهید.
3 نسبت به احساسات و هیجانات خود مطلع باشید
پتل می گوید باید به عواطف و هیجانات خود اهمیت دهید زیرا خودتان باید هیجانات را تحت کنترل خود بگیرید و در موقعیتهای مختلف بهترین واکنش را از خود نشان دهید.
پتل توصیه می کند به تمام افرادی که با آنها ارتباط دارید، به یک میزان احترام بگذارید. این به معنای آن نیست که در مقابل کسی که با او موافق نیستید، تسلیم شوید، بلکه با این رفتار خود را فردی متمدن و مودب نشان خواهید داد. بدین ترتیب، می توانید مواضع خود را حفظ کنید، دست بالا را داشته باشید و به فرد مقابل حمله نکنید.
4 همه چیز را به خودتان نگیرید
در بیشتر مواقع سوء تفاهماتی پیش می آید که باعث ناراحتیمان می شود. اگر هیچ سوء تفاهمی میان شما و طرف مقابل نیست و از بنیان با طرف مقابل مخالف هستید سعی کنید قضیه را از زاویه دید او ببینید. نباید واکنش تندی نشان دهید، زیرا او هم همین کار را می کند. سعی کنید واکنش طرف مقابل را، هر چقدر هم غیرعقلانی است نادیده بگیرید.
بهتر است روی مسئله تمرکز کنید نه فرد. بهترین راهکار این است حد و مرزی برای ارتباط با افراد تعیین کنید.
5 احساسات خود را بروز دهید و سعی کنید از فردی بیطرف استفاده کنید
اگر فردی باعث آزارتان می شود، وقت آن رسیده احساسات خود را به شیوهای درست بیان کنید. هر چقدر واضحتر حرف بزنید، امکان بیشتری وجود دارد که طرف مقابل منظورتان را بهتر درک کند و شما فرصتی در اختیار او قرار دادهاید تا از زاویه دید شما به مسئله نگاه کند.
برای مواجهه با فرد مقابل بهتر است از یک فرد واسطه و بیطرف استفاده کنید. حتی ممکن است با طرف مقابل دوستی کنید و ارتباط مؤثر و خوبی میان شما ایجاد شود.
6 وارد بحث و جدل نشوید
نباید وقت و انرژی خود را صرف هر چیزی کرد. پتل می گوید بهترین راه برای یافتن پاسخ این پرسش این است که ببینید آیا مسئله موردنظر دائمی است یا اتفاقی به وجود آمده است؟ آیا در طی زمان شرایط بهبود می یابد یا بدتر می شود؟ اگر فکر می کنید شرایط بدتر می شود انرژی خود را حل آن صرف کنید؛ اما اگر همیشگی نیست و اتفاقی به وجود آمده، به احتمال زیاد به خودی خود از بین می رود.
7 حالت تدافعی به خود نگیرید
اگر کسی همواره شما را مورد تحقیر و سرزنش قرار می دهد، خونسردی خود را حفظ کنید. بهتر است تمام توجهتان را جمع کنید و از او بپرسید چه مشکلی با شما دارد؟ چرا مدام شما را تحقیر می کند و به دنبال بهانه گیری است؟
اگر به شما زور می گویند خیلی رُک به آنها بگویید. اگر توقع دارند به آنها احترام بگذارند باید قبول کنند برای دریافت احترام باید به شما هم احترام بگذارند. غیبت و زورگویی در محل کار راهی برای ابراز قدرت و سلطه جویی بر دیگران است.
8 خودتان کنترل شادیتان را در دست دارید نه دیگران
نباید به کسی اجازه دهید موفقیت و شادی شما را بگیرد. اگر نظرات دیگران باعث اعصاب خوردیتان می شود، از خود بپرسید چرا این چنین است. آیا نسبت به چیزی حساس هستید یا دچار اضطراب شدهاید؟ اگر پاسخ مثبت است، تمرکز خود را روی آن مسائل بگذارید نه انتقادات دیگران.
منبع: Businessinsider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"تا میتوانید به کسانی که دوستشان دارید، بازخورد بدهید"
بازخورد یک فرصت و یک نعمت است و حیف است که آن را از کسانی که دوستشان داریم، دریغ نماییم. یکی از وظایف همیشگی همه مدیران و سرپرستان، دادن بازخوردهای منصفانه و محرمانه و خیرخواهانه به کارکنان است. بازخورد را باید مثل یک "کادو" به دیگران بدهیم. کادو یا هدیه چند ویژگی جالب دارد. این ویژگیها برای ارائه بازخورد نیز صادق هستند:
کادو را به کسانی میدهیم که برایمان عزیز هستند.
کادو را با نیت خوب و خیرخواهانه به دیگران میدهیم.
کادو را در بسته بندی زیبا و دلپذیر به دیگران میدهیم.
دریافت کننده کادو میتواند هدیه ما را بگیرد، کنار بگذارد و بعد آن را باز کند و ببیند.
بسته هدیه میتواند حاوی چیزی باشد که دریافت کننده آن را دوست داشته باشد یا نه، اما مهم این است که خیرخواهانه داده شده است.
کادو را میتوان نگاه داشت یا دور انداخت و اجباری برای استفاده از آن نداریم.
بازخورد را به همه کارکنانمان بدهیم. تصور نکنیم که کارکنان خوب ما نیاز به بازخورد ندارند، بلکه آنها هم به بازخورد نیاز دارند؛ زیرا آنها هم هنوز به اوج عملکرد و پتانسیل خود نرسیده اند. پس، آنها هم باید بدانند که چقدر موفق و مورد تحسین هستند.
بازخورد باید نماد توجه و علاقه ما به مخاطب باشد. حتی بازخوردهای تلخ و انتقادی هم میتوانند با فلسفه "خشونت عاشقانه" ارائه و هدیه شوند.
بازخورد دادن به شیوه سازنده را یاد بگیریم و بعنوان دهنده یا گیرنده بازخورد، آن را فرصتی برای یادگیری تلقی کنیم.
به نقل از "جناب آقای دکتر بهزاد ابوالعلایی"
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
9 فن علمی برای داشتن یک مذاکره موفق :
انسان موجودی اجتماعی است و تقریبا تمام منافعش ارتباط مستقیمی با نحوهی مذاکره و گفتگو با دنیای پیرامونش دارد. هر فردی در مذاکره معمولا تلاش میکند تا امتیازاتی را به دست بیاورد و قطعا مذاکرهای موفق است که شما بتوانید امتیاز بیشتری بهدست بیاورید و کمترین امتیاز را به طرف مقابل خود بدهید. البته نگهداشتن طرف مقابل تا پایان کار هم یک بُرد برای شما محسوب میشود.
در این گزارش سعی شده تا شما با ۹ فن علمی برای داشتن یک مذاکره موفق، آشنا شوید:
▪️با نوع گفتگو آشنا شوید
▪️یک پیشنهاد تهاجمی بدهید
▪️قبل از مذاکره یک کفِ قیمتی برای خودتان مشخص کنید
▪️در مذاکره مانند آیینه باشید
▪️بر روی پتانسیلهای خود پافشاری کنید
▪️بر روی یک رقم پافشاری نکنید
▪️در مورد خودتان صحبت کنید
▪️اولین پیشنهاد را شما بدهید
▪️همهی گزینهها را روی میز نگه دارید
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
12 نشانه موفقیت در کسب و کار
هدایت یک کسبوکار کوچک میتواند گیجکننده باشد. بسياري از صاحبان کسب وکار تنها به قدری موفق هستند که کسبوکارشان را بهکل رها نکنند و ضرر ندهند. مسیر پیش روی کسبوکارهای کوچک مبهم و پرخطر است. آیا کسب وکارتان را باید به امید آینده باز نگه دارید یااینکه باید همین حالا از آن دست بکشید؟
چه زمان درخواهید یافت که موفق بودهاید یا نه؟
12 نشانه که به شما میگوید کسب وکارتان تنها نبردی برای ادامه بقا است یا توانستهاید فراتر از آن حرکت کنید.
1 وقتی به تعطیلات رفتهاید، باز هم شرکتتان درآمد کسب میکند.
2 در صدر نتایج جستوجو هستید.
3 شما زندگی مشتریان را تغییر میدهید.
4 مشتریان شما را به راحتی پیدا میکنند.
5 میدانید که تنها نیستید.
6 مشتریان به شما ارجاع میدهند.
7 شما دوباره به مسیر اصلی بازمیگردید.
8 در اخبار رسانهها نامتان میآید.
9 برخی از مشتریانتان را رها میکنید.
10 شما به جریان نقدی مثبت رسیدهاید.
11 ناشران از شما میخواهند کتاب بنویسید
12 اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت میکند.
و حالا شما بگویید:
بهترین لحظه کسبوکارتان، لحظهای که از کسبوکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا سازمانهاي عريض و طويل كارايي ندارند؟
(يك داستان مرتبط)
مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد و بلافاصله کار خود را شروع می کرد. مورچه خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.
سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود. شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.
سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد. سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک کارمند استخدام کرد، شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند. تا شیر بتواند این نمودار ها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد.
سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد.سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد. مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را می گرفت دوست نداشت.
شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.این پست به ملخ داده شد. اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.
ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.
با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است. بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.
جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و باید تعدیل نیرو صورت گیرد. پس بنابر این شیر دستور داد که مورچه را اخراج كنند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.
استراتژی سود مرکب
زیاد شنیده ایم که افراد ثروتمند برای 3 نسل آینده شان هم برنامه دارند.بازار بورس هم طوری است که شما باید برنامه ریزی مناسب و بلندمدت داشته باشید.
ثروتمندان در چنین بازاری یک استراتژی دیگر هم دارند و آن استراتژی سود مرکب است.
فرض کنید که در حال حاضر یک میلیون تومان سرمایه دارید،هر ماه اگر 10 درصد به سرمایه قبلی تان اضافه کنید و به سود سرمایه تان هم دست نزنید سرمایه تان به طرز عجیبی افزایش پیدا خواهد کرد.
درماه اول،سرمایه شما با احتساب سود 10 درصد برابر یک میلیون و 100 هزار تومان می شود.حالا ماه دوم میزان سود شما با سرمایه جدیدتان یعنی یک میلیون و 100هزار تومان محاسبه می شود.
افراد خیلی محدودی هستند که می توانند جلوی وسوسه خود را بگیرند وبه سود ماهانه سرمایه خود دست نزنند.اما اگر موفق شوید برخود غلبه کنید مطمئنا راه مناسبی برای سود کردن را در پیش گرفته اید.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
چگونه میتوانید باعث بهبود وضعیت اقتصادی خود شوید؟
1 اول پس انداز کنید ،بعد خرج کنید.
آدم های مستمند و فقیر برعکس عمل می کنند آنها اول خرج میکنندبعد اگر چیزی ماند پس انداز میکنند.برای ثروتمند شدن اول باید نقشه کشید و سپس به آن عمل کرد.
2 افراد ثروتمند را زیر نظر بگیرید.
کمی از وقتتان را در کنار افراد ثروتمند سپری کنید.تفاوت میان خود و آنها را ببینید و نکات مثبت و ارزنده ی آنها را بیاموزید.و همچنین عقاید و نظراتشان را بررسی کنید و آنها را بکار بگیرید.
3 دائما به خود یادآوری کنید که شایسته ی ثروتمند شدن هستید.
4 هر از گاهی برای خودتان پول خرج کنید.
بخشی از روند رسیدن به استقلال مالی این است که بدانید میتوانید برای خود پول خرج کنید در عین حال هر چقدر شما از پولتان لذت بیشتری ببرید برای بدست آوردن پول انگیزه و اشتیاق بیشتری خواهید داشت.
5 همیشه با خود مقداری پول داشته باشید به سه دلیل:
به دلیل اینکه بیشتر احساس ثروتمند بودن میکنید.
داشتن پول برایتان عادی میشود و به آن عادت میکنید.
اگر پولی با خودتان داشته باشید اعتماد به نفستان بیشتر میشود و مطمئن میشوید که آن را بی جهت خرج نخواهید کرد.
6 برای موقعیت و وضعیتی که دارید والدین اوضاع جوی اقتصادی دولت تحصیلات و……را مقصر ندانید.
7 فقط بخاطره پول کار کردن را کنار گذاشته وو مشتاقانه و با حرارت و تعهد شروع کنید.
هر جا که هستید همان جا نقطه ی شروع است .تلاش امروز فردایتان را میسازد و آن را متحول میکند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
طرح احداث واحد تولید پودر گوشت
آرد يا پودر گوشت فرآوردهاي است كه مازاد كشتار گاهي , كنسرو سازي ( كنسرو گوشتي ) ، لاشه و اندامهاي ضبطي حيواناتي كه در كشتارگاه به علل مختلف براي انسان غير قابل مصرف تشخيص داده مي شوند و همچنين ضمائم قرمز لاشه ( كبد , قلب , ريه ها) و ضمائم سفيد لاشه (معده و روده كه خالي و شسته شده باشد) و دستها و پاها بدست مي آيد.
پودر گوشت به عنوان منبع پروتئين و اسيدهاي امينه در تغذيه دام، طيور و آبزيان داراي حساسيت هاي بسياري در ايران و جهان ميباشد.
عملا براي توليد پودر خوراكي براي دام و طيور ميتوان از تمام منابع گوشتي استفاده كرد .اما بسياري از اين منابع از كيفيت بالايي برخوردارند و لذا مصرف خوراكي دارند و بالطبع استفاده از آنها براي پودر گوشت و سپس خوراك دام و طيور مقرون به صرفه نميباشد .
بنابراين در فرآيند توليد پودر مي بايستي از منابعي بهره برد كه غير خوراكي باشند يا به عبارتي ديگر استفاده از ضايعات گوشتي پيشنهاد ميگردند.
با توجه به رشد روز افزون جمعيت، نياز انسان به غذا و همچنين اهميت مواد پروتئيني و گوشتي در سبد غذايي خانواده ايراني، پرورش دام و طيور و آبزيان روز به روز اهميت بيشتري پيدا ميكند.
غذاي دام در رشد و كيفيت گوشت حاصل از آن نقش مهمي را ايفا ميكند حتي غذاي دام در طعم گوشت دام و طيور و آبزيان نقش به سزايي دارد لذا با توجه به انچه كه ذكر شد، غذايي كه بتواند نياز هاي دام و در نتيجه انسان را ارضا نمايد از اهميت خاصي برخوردار است.
میشل آمس
در کتاب خود دلايل زير را براي شکست کسب وکارها در سال اول فعالیت خودشان بيان کرده است:
1- رقابت
2-فروش پائين
3- عدم کنترل قوي
4- عدم وجود تجربه
5- نداشتن جايگاهي مناسب
6 -عدم سرمايه کافي
7 -قراردادهاي اعتباري ضعيف
8- سرمایهگذاری بيش از اندازه در دارائیهای ثابت
9- استفاده شخصي از سرمایههای تجاري
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
نکات بسیار مهم درباره نحوه نگهداری دفاتر حسابداری
1 چنانچه ثبت عملیات فروردین ماه و تراز افتتاحیه قبل از تاریخ پلمپ دفاتر قانونی باشد آیا اشکالی دارد چنانچه شرکت ۱۰۰% متعلق به دولت باشد چه حکمی دارد؟
ج – هرگونه ثبت عملیات در دفاتر بایستی بعد از پلمب دفاتر صورت گیرد و از این بابت تفاوتی بین شرکتهای دولتی و خصوصی وجود ندارد.چنانچه عملیاتی در دفاتر پلمب شده به تاریخ قبل از پلمب ثبت گردد مشمول مقررات تاخیر ثبت و پلمب خواهد بود.
2 آیا در مواردی که عملیات بطور کامل در دفاتر قانونی ثبت میگردد ولی اسناد با کامپیوتر صادر میگردند مودی مکلف به تسلیم گزارش سه ماهه میباشد یا خیر؟
ج – خیر زیرا سیستم به طور کامل مکانیزه نیست ضمن اینکه در آئین نامه تحریر دفاتر عنوان شده است مودیانی که از سیستم مکانیزه استفاده می نمایند حداقل بایستی ماهی یک بار خلاصه عملیات را در دفاتر روزنامه ثبت نمایند، بنابراین ثبت روزانه عملیات در دفاتر مشمول تسلیم گزارش موضوع قسمت اخیر ماده ۱۷ آئین نامه نحوه تنظیم و تحریر دفاتر قانونی ….. نخواهد بود.
3 چرا با وجود غیر کاربردی بودن دفاتر روزنامه و کل اقدامی برای مکانیزه و یکنواخت نمودن ثبت عملیات مالی به عمل نمی آید؟
ج- هر چند عبارت غیرکاربردی بودن دارای مفهوم مشخص نمی باشد معهذا استفاده از دفاتر قانونی روزنامه و کل مادامی که قانون تجارت اصلاح نگردد الزامی خواهد بود.
4 آیا اشتباه حسابداری که در خلال سال کشف نشده باقی بماند در سال بعد موجب رد دفاتر است؟
ج – طبق تبصره ماده ۱۱ و بند ۱۰ ماده ۲۰ آئین نامه تنظیم دفاتر (تبصره ۲ ماده ۹۵) موجب رد دفاتر است ولی با استاندارد حسابداری و اصلاح اشتباهات مغایر است.
5 در صورتی که تراز افتتاحیه ( اختتامیه سال قبل ) دارای اشکال باشد ، آیا با ثبت تعدیلات ، دفاتر قابل قبول است ؟
ج – اگر تعدیلات مربوط به ارقام باشد مانند مانده بانک ها ، دفاتر رد می شود .
6 عدم ثبت چه مواردی از اسناد حسابداری باتوجه به ماهیت حساب موجب رد دفاتر میگردد؟
ج- به موجب بند ۲ ماده ۲۰ آئین نامه نحوه تحریر دفاتر عدم ثبت یک یا چند فعالیت مالی در دفاتر به شرط احراز موجب رد دفاتر است.
7 آیا اظهارنامه مالیاتی تعریف مشخصی دارد و آیا درج اسم به تنهایی در فرم مخصوص به معنی دادن اظهار نامه است؟
ج – اظهار نامه مالیاتی برای منابع مختلف مالیاتی طبق نمونهای میباشد که توسط سازمان امور مالیاتی تهیه و در دسترس قرار می گیرد.
8 با توجه به مهلت ۴ماهه برای اصلاح حسابهای پایان سال، مودیان گزارش خلاصه عملیات سه ماهه خود را درچه زمانی باید ارسال نمایند؟
ج- حداکثر تا دهم بعد از سه ماه آخر(شرکتهایی که پایان سال مالی آنها منطبق با سال شمسی است حداکثر تا دهم فروردین)
9 آیا عدم ارائه اظهارنامه موجب سلب معافیت میگردد در صورت ارائه اظهارنامه و عدم ارائه صورتهای مالی و دفاتر چگونه باید برخورد شود؟
ج- در کلیه مواردی که مودیان مکلف به نگهداری دفاتر قانونی می باشند به استناد تبصره ماده ۱۹۳ قانون مالیاتهای مستقیم عدم تسلیم اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان در دوره معافیت، مانع از برخورداری از معافیت مقرر در آن سال خواهد بود.
لکن عدم ارائه صورتهای مالی با وجود تسلیم اظهارنامه در موعد مقرر موجب تشخیص مالیات به طور علی الراس خواهد شد که در این صورت علاوه بر پرداخت مالیات بابت عدم تسلیم صورتهای مالی در موعد مقرر مشمول جریمه معادل ۲۰ درصد مالیات می باشد و چنانچه دفاتر خود را برای رسیدگی ارائه ندهد باید معادل ۲۰ درصد دیگر جریمه بابت عدم ارائه دفاتر پرداخت کند.
مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت:
از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش! ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش!
من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم. این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش! توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم! همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم! شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی! شکست پشت شکست!
مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد. چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد! بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید. اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم. هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!
به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم. شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد. من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل.
مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش، از حضار پرسید: همونطور که شنیدید، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم. عذاب کشیدم. آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟
هیچ کس دستشو بلند نکرد! مرد میلیاردر پوز خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین : خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
خاطره بسیار جالب توسط یک دانشجوی پزشکی
زماني كه ما دانشجوي پزشكي بوديم در بخش قلب استادي داشتيم كه از بهترين استادان ما بود.او در هر فرصتي كه بدست مي آورد سعي مي كرد نكته جديدي به ما بياموزد و دانسته هاي خود را در بهترين شكل ممكن به ما منتقل مي كرد.او در فرصتهاي مناسب،ما را در بوته تجربه و عمل قرار مي داد.
در اولين روزهاي بخش ما را به بالين يك مرد جوان كه تازه بستري شده بود برد.بعد از سلام و اداي احترام، به او گفت:اگر اجازه مي دهيد اين همكاران من نيز قلب شما را معاينه كنند. مرد جوان نيز پذيرفت. سپس رو به ما كه تركيبي از كارآموز و كارورز بوديم كرد و گفت:هر يك از شما صداي قلب اين بيمار را به دقت گوش كنيد و هر چه مي شنويد روي تكه كاغذي يادداشت كنيد و به من بدهيد. نظر استاد از اينكه اين شيوه را بكار مي برد اين بود كه اگر كسي از ما تشخيص اش نادرست بود از ديگري خجالت نكشد.
هر يك از ما به نوبت،قلب بيمار رامعاينه كرديم و نظر خود را بر روي كاغذي نوشته،به استاد داديم.
همه مايل بوديم بدانيم كه آيا تشخيصمان درست بوده يا خير؟ استاد نوشته هاي ما را تك تك مشاهده و قرائت كرد. جوابها متنوع بودند.يكي به افزايش ضربان قلب اشاره كرده بود،يكي به نامنظمي ريتم آن،يكي نوشته بود ضربانات طبيعي هستند،يكي ريتم گالوپ ضعيف شنيده بود، يكي اظهار كرده بود كه بيمار چاق است و صداهاي مبهم شنيده ميشوند و يكي به وجود صداي اضافي در يكي از كانونها اشاره كرده بود.
استاد چند لحظه اي سكوت كرد و به ما مي نگريست، منتظر بوديم تا يكي از آن نوشته ها را كه صحيح تر بوده معرفي نمايد.اما با كمال تعجب استاد گفت:متاسفانه همه اينها غلط است.
و در حاليكه تنها كاغذ باقيمانده دردست راستش را تكان مي داد، ادامه داد: تنها كاغذي كه مي تواند به حقيقت نزديك باشد اين كاغذ است كه نويسندة آن بدون شك انساني صادق است كه
مي تواند در آينده پزشكي حاذق شود نوشته او را مي خوانم، خودتان قضاوت كنيد.
همه سر پا گوش بوديم تا استاد آن نوشته صحيح را بخواند.ايشان گفت: در اين كاغذ نوشته متاسفانه به علت كم تجربگي قادر به شنيدن صدايي نيستم و در حاليكه به چشمان متعجب ما مي نگريست ادامه داد:من نمي دانم در حاليكه اين بيمار دكستروكاردي دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه اين همه صداهاي متنوع را در طرف چپ سينه او شنيده ايد؟ بچه هاي خوب من ، از همين حالا كه دانشجو هستيد بدانيد كه تشخيص ندادن عيب نيست ولي تشخيص غلط گذاشتن بر مبناي يك معاينه غلط، عيب بزرگي محسوب ميشود و مي تواند براي بيمار خطرناك باشد. در پزشكي دقت، صداقت، حوصله و تجربه حرف اول را مي زنند. سعي كنيد با بي دقتي براي بيمار خود، تشخيص نادرستي ندهيد و يا براي او تصميمي نا صواب نگيريد.
در هر موردی تشخیص منصفانه باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت پس مطلب فوق یک درس انسانی است نه فقط پزشکی
بیاییم انصاف را بیاموزیم تا انسانیت را در زندگی جاری کنیم.
گلچین 28 درس عملی مدیران موفق
1- هفده اصل مدیریت :
کسی که به من اعتماد می کند از کسی که مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است .
BY JOHN MAXWELL
2- هشت خوان تحول :
فرآیند "دیدن – حس کردن – متحول شدن " بسی نیرومند تر از فرآیند " تحلیل – تفکر – تحول " است .
BY JOHN KOTTER
3- با بزرگان بازاریابی :
نقش شرکت ایجاد مشتری های جدید است و فقط 2 عامل درونی می تواند این کار را بکند : بازاریابی و نوآوری .
BY LOURA MAZUR
4- بازاریابی تک به تک :
به جای فروختن محصول ، سعی کنید مشکل مشتری را حل کنید . محصولات گذار هستند اما این رابطه است که باقی می ماند .
BY DON PEPPERS
5- بازیهای استراتژیک بازاریابی :
اگر خودتان و رقبایتان را می شناسید ، نباید از جنگ بترسید . اگر خود را می شناسید و رقیبتان را نمی شناسید برای هر موفقیتی انتظار شکست را هم داشته باشید . اگر خود و رقیبتان را نمی شناسید شکست خواهید خورد .
BY JOHN ZAGULA
6- بی واسطه از دل :
توجه خود را بر مشتریان متمرکز کنید نه رقیبان . رفتار رقیبان وضع گذشته را نشان می دهد مشتریان نمایانگر آینده ، فرصتهای تازه ، اندیشه های و شاهراه پیشرفت هستند .
BY MICHAEL DELL
7- تمایز یا نابودی :
مدیران هوشمند هر روز با این سوال از خواب بر می خیزند که چرا مشتری باید از میان این همه گزینه کالا یا خدمت ما را خریداری کند .
BY JACK TROUT
8- شرکتهای بزرگ ، مشکلات بزرگ:
وقتی از دیگران تقلید می کنید شهروند درجه 2 شناخته می شوید . در دنیای امروز نگریستن به دنیا از پشت میز کار عملی بسیار خطرناک است .
BY JACK TROUT
9- فلسفه نام های تجاری :
بازاریابان امروز به دنبال تصاحب یک تکه از ذهن مشتری هستند. BMW در ذهن شماست نه در پارکینگ شما .
BY THOM BRAUN
10- گاو بنفش :
امنیت خطرناک است . همرنگی امروز جای خود را به تک رنگی داده است .
BY SETH GODIN
11- رهبری پروژه :
هر رفتاری در نظر صاحبش دلیل و معنا دارد . اگر رفتار کسی در نظر ما بی معنا باشد به این دلیل است که با باورهای ما یکسان نیست .
BY JAMES LEWIS
12- مدیریت پروژه به اندازه :
مسئولیت پذیرفتنی است نه واگذار کردنی ، چون یک تعهد درونی است .
BY CURTIS COOK
13- معجزه شش سیگما :
اگر به من بگویی فراموش می کنم . اگر به من نشان دهی به خاطر می سپارم . اگر مرا درگیر کنی آن را درک می کنم .
BY SUBIR CHOWDHURY
14- بابای دار ، بابای نادار
انسان در بازی گاهی می برد گاهی یاد می گیرد .
BY RIOBERT KIOSAKI
15- ثروت آفرینان :
هیجان انگیزترین اکتشافات پیش روی ماست نه پشت سر ما . اگر امروز چیزی نسازیم فردا هم چیزی که تماشایی باشد نخواهیم داشت .
BY LESTER THUROW
16- جهانی شدن :
جهانی شدن چیزی نیست جز جابجایی فعالیتها به منظور کسب سود بیشتر . از 100 اقتصاد بزرگ جهان 29 تای انها شرکت هستند نه کشور
BY LESTER THUROW
17- کارراهه بابای دارا :
تنها تفاوت داراها و نادارها این است که اوقات خود را به روشهای متفاوت می گذرانند .
BY RIOBERT KIOSAKI
18- آینده مدیریت :
وقتی عمر استراتژی کوتاه است، نوآوری تنها راهی است که شرکت می تواند حضور خود را در آینده تضمین کند .
BY GARY HAMEL
19- باز مهندسی فراگیر :
در بسیاری از سازمانهای پویادرخواست رعایت استاندارد همانند درخواست سکوت در یک کنسرت جاز است .
BY JAMES CHAMPY
20- درس هایی از آینده :
آنچه در تصور انسان می گنجد روزی تحقق خواهد یافت . آینده قابل پیش بینی نیست زیرا انسان آن را می سازد .
BY STAN DAVIS
21- روح تشنه :
به فرزندانم در پایان آموزش عالی چنین توصیه کردم . به جای شغل به دنبال مشتری باشید . اگر بتوانید محصولی ارایه کنید که خواهان داشته باشد از بیکاری نجات پیدا می کنید .
BY CHARLES HANDY
22- سازمان فردا:
در شرایط امروز هیچ چیز خطرناک تر از دل بستن به کامیابی های دیروز نیست .
BY THE DRUCKER FOUNDATION
23- راهنمای خودباوری زنان :
خود باوری عبارتست از تمایل به این که خود را فردی شایسته مواجهه با چالش های اساسی زندگی و لایق شادی بدانیم .
BY NATHANIEL BRANDEN
24- سخنرانی موثر
وقتی آدمها مثل هم فکر می کنند پیداست که هیچ کدام آن قدر که باید فکر نمی کنند .
BY BRIESINGS PUBLISHING group
25- مدیریت ارتباطات :
هیچ کس اهمیت نمی دهد که شما چقدر می دانید . مگر آنکه بداند چقدر به او اهمیت می دهید .
BY JOHN MAXWELL
26- مدیریت بر خود :
آرمان بدون عمل رویاست و عمل بدون آرمان ، کابوس
BY HYRUM SMITH
27- مدیریت جلسه موثر :
فقط کسانی را فرخوانید که حضورشان در جلسه لازم است ، فقط کسانی را دعوت کنید که به حرف آنها گوش می دهید .
BY ROBERT MILLER
28- مدیریت زمان :
اولین گام در مدیریت زمان هدفمند زیستن است
BY KEN BELANCH
رالف وانگر-موفقیت در سهام کوچک وانگی
رالف وانگر،مدیر بازنشسته صندوق کلمبیا آکورئف،بدنبال سهام کوچکی است که معتقد است هنوز توسط وال استریت کشف نشده اند.وانگر برای سرمایه گذاری بدنبال شرکت هایی است که از نظر مالی قوی هستند و فرصت های رشد مهمی در پیش روی آنها قراردارد.اینها معیارهای آشکاری است که اغلب سرمایه گذاران بدنبال آن هستند.
باوجود این،در حالیکه سرمایه گذاران بدنبال آن هستند وتمایل دارند تا از ارزشگذاری سهام چشم پوشی کنند،وانگر معتقد است که شرکت های رشدی تنها باید بایک قیمت منطقی خریداری شوند.بازارها در اغلب موارد سهام رشدی را بیش از حد ارزشگذاری می کنند.در نتیجه باید به این نکته ی مهم،توجه داشت.با وجود این،ازجنبه مثبت،شرکتهای کوچکی که وانگر بدنبال آنها است اغلب توسط تحلیل گران وال استریت مورد غفلت قرار می گیرند.
بنابراین،بسیاری از سرمایه گذاران از فرصت های رشد بالقوه آگاه نیستند.چون سر مایه گذاران کمی به شرکت های کوچک تر توجه دارند،شانس یافتن سهامی که پایین قیمت گذاری شده اند احتمالا بیشتر است.بجای استفاده از روش بالا به پایین برای سرمایه گذاری که در آن،سرمایه گذاران ابتدا روندهای شاخص های اقتصاد کلان مثل رشد تولید ناخالص داخلی در یک کشور خاص را تجزیه و تحلیل می کنند.وانگر از ایده های سرمایه گذاری مبتنی بر طرح ها استفاده می کند.برای مثال،اگر وانگر معتقد باشد که ثروت مردم چین افزایش می یابد،او ممکن است تولید کنندگان کالاهای مصرفی را که اقلام مصرفی در کشور می فروشند،انتخاب کند.
وانگر از حرکت در خلاف جهت روند نیز هراسی ندارد.دراوخر سالهای 1990،بسیاری از همتایان او که به دنبال شرکت های کوچک رشدی بودند با شرط بندی برروی سهامی که قبلا قیمت بالایی داشتند به دلیل اشتیاق سرمایه گذاران برای سهام فن آوری،بازده های بالایی کسب کردند.(این استراتژی اصطلاحا((حماقت بزرگتر))نامیده می شود)
البته آن تاکتیک با ریسک همراه بود،و بسیاری از صندوق ها قیمت بالایی برای خرید پرداخت کرده اند.
با وجود همه این موارد،وانگر مثل همیشه عمل کرد:او بدنبال کسب و کارهای درستی که سودآوری قوی داشتندو جریان نقدی آنها به نظر می رسید ناچیز است،بود.این تاکتیک در سال 1999باعث شد تا صندوق وانگر عقب بماند،اما او سرانجام ثابت کرد که کار او درست است.از مارس 2000تا 30 آوریل 2001 صندوق او در کل 16/8درصد بازده بدست آورد،درحالیکه شرکت های مشابه او در کل31%زیان دیدند.به همین دلیل وانگر از نظر عملکرد سالهای مدیدی در لیست افراد برتر مورنینگ استار قرار داشته است.
اگر شما 10000دلار در سال 1970 در این صندوق سرمایه گذاری کرده بودید در ژوئن 2003 سرمایه شما به حدود 1/3 میلیون دلار رسیده بود.برعکس،همین میزان پول اگر در شاخص s&p500سرمایه گذاری می شد بیشتر از 400000 دلار،رشد نمی کرده است.
3 ویژگی افراد با نفوذ
1 - سخنوری
نفوذ افراد معمولا از زبان و کلامشان آغاز می شود؛ به این معنا که این نوع افراد ارتباط کلامی درست و قدرتمندی با سایرین برقرار می کنند و همین امر باعث می شود اولین قدم را محکم بردارند.
2 - بازارگرمی
این یکی از ویژگی های بسیار تاثیرگذار افراد بانفوذ است. این جور افراد به مسائل عادی و پیش پا افتاده از نظر من و شما چنان آب و تابی می دهند که طرف مقابل باور می کند یکی از مهمترین اتفاقات زمین روی داده است.
بازارگرمی از دیدگاه ما ایرانی ها کلا ناپسند است و چهره خوبی ندارد اما خوب است بدانید این کیفیت و ویژگی یکی از مهمترین ویژگی های افراد بانفوذ است.
3 - اهل شلوغ کردن و انرژی دادن
بانفوذها بمب انرژی هستند. هر جا می روند یک بغچه انرژی هم همراه خود می برند و میان دیگران تقسیم می کنند.
اینطور افراد را همه دوست دارند و ازشان تاثیر میگیرند.
دانستنی های قانون جذب :
1- آیا می دانستید که قدرت تاثیر یک عکس ( تصویر ) بر ضمیر ناخودآگاه به اندازه ی 1000 جمله ارزش دارد
2- آیا می دانستید که تمرکز ذهن به هنگام نوشتن کلمات و جملات 75 % افزایش می یابد
3- آیا می دانستید که انسانی که دارای باور است برابر 99 انسان علاقمند است
4- آیا می دانستید که به هر آن چیزی که در زندگی فکر می کنید همان چیز چندین برابر در کائنات به شما فکر میکند
5- آیا می دانستید که عجله کردن برای رسیدن به هدف خود یکی از بزرگترین موانع رسیدن به آرزو است
6- آیا می دانستید که تکرار منظم روزانه تمارین روند خلق اهداف حدود 40 برابر موثرتر از تکرار همان تمرینات یک روز در میان است
7- آیا می دانستید که ضمیر ناخودآگاه قوه ی استدلال و تعقل ندارد در مقابله با ضمیر خودآگاه همیشه برنده است
8- آیا می دانستید که تنها پل ارتباط ما با کائنات ، احساس است
9- آیا می دانستید که آرزو بهترین فردی را که می تواند آن را تحقق بخشد انتخاب می کند
چطور پول خرج کنیم؟
گاهی وقتها عدم موفقیتهای مالی به علت داشتن الگوهای مالی قدیمی و نادرست اتفاق میافتد.
شما با تغییر این الگوها، میتوانید رفتارهای مالیتان را بهبود بخشید و به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنید.
یک راه خوب برای خارجشدن از چهارچوب الگوهای قدیمی این است که برنامه مالی مشخصی داشته باشید و مصارف و مخارجتان را بودجهبندی کرده و درصد مشخصی از درآمدتان را به کارها و فعالیتهای موردنظرتان تخصیص دهید و سعی کنید از این الگو پیروی کنید.
این کار کمک میکند تا بهتر بتوانید هزینههایتان را مدیریت کنید. برای شروع میتوانید از الگوی پیشنهادی زیر استفاده کنید.
تاریخ ارسال پست: 25 / 9 / 1395 ساعت: 7:30 بعد از ظهر
مدیریت زمان در فضای مجازی
عصر حاضر، عصر ارتباطات است. امروزه فضای مجازی و اینترنت زمان قابل توجهی را به خود اختصاص داده است .فضای مجازی دنیایی از اطلاعات درست ونادرست است . اطلاعاتی که هم میتواند مفید باشد و هم میتواند آسیب هایی را برای زندگی افراد به همراه داشته باشد. پس بهتر است با آگاهی ، برنامه ریزی و مدیریت زمان در فضای مجازی قدم بگذارید.
فضای مجازی با همه خوبی هایی که دارد معایبی نیزدارد مثلا :
– حجم اطلاعات طبقه بندی نشده .زمانی که شما دراین فضا به دنبال اطلاعات مشخصی هستید ممکن است چندین مطلب غیر ضروری که هیچ ارتباطی به موضوع شما ندارد روی صفحه باز شود .
– وجود اطلاعات کذب ودروغی که برای جذب بیشتر افراد در این فضا وجود دارد
– رعایت نکردن شئونات-دسترسی تمامی گروه های سنی به هر نوع اطلاعاتی
– عدم وجود قانون خاصی که بر رفتار افراد در فضای مجازی حاکم باشد
جذابیتی که فضای مجازی دارد بسیار وسوسه برانگیز است و همین جذابیت باعث میشود که ما زمانی که وارد این فضای میشویم مدیریت زمانی خود را از دست بدهیم و زمان زیادی را بدون هدف خاصی از دست بدهیم .
شما جزء کدام دسته از افراد هستید ؟ افرادی که مدام سرتان در گوشی موبایلشان است و بدون اینکه متوجه شوید زمان زیادی را صرف حضور در این فضا میکنید یا نه جزء آن دسته از افراد که توانایی مدیریتی زمان خود را برای حضور در این فضا دارند؟
راهکارهایی برای مدیریت زمان در فضای مجازی وجود دارد که باید سعی کنیم باتوجه به آن زمانمان را مدیریت کنیم.
1- باید سعی کنید خود را وادار کنید که در شبانه روز ساعت مشخصی را برای استفاده از فضای مجازی اختصاص دهید .
2- از برنامه هایی استفاده کنید که محتوای علمی و ارزشمندی در اختیارتان قرار دهد. محتوایی که سودمند و کاربردی برای زندگیتان باشد.
3- حجم اطلاعاتی که در فضای مجازی دریافت میکنید بسیار زیاد است. مطالب مفید را ذخیره و بقیه را حذف کنید .
4- زمانی که قصد دارید زمانی را صرف این فضا کنید ، هم زمان از برنامه های کمتری استفاده کنید تا بتوانید زمان را مدیریت کنید . استفاده هم زمان از گروه ها و برنامه های مختلف با مضامین متفاوت باعث میشود که وقتتان را از دست بدهید و نتوانید از اطلاعات مفیدی استفاده کنید .
5- اگر عضو گروهی میشوید ، گروهی باشد که اهداف مشخص و شفافی داشته باشد.
6- استفاده از این فضا را در راستای افزایش اطلاعات و پیش برد اهدافتان قرار دهید و از اتلاف وقت برای امور غیر ضروری جلوگیری کنید .
دو ویژگی تعیین کننده افراد موفق
1 - افراد موفق هنگام مواجهه با موقعیت های جدید و تغییرات بزرگ به خود می گویند :
" می دونم این موقعیت ترسناکه اما انجامش میدم "
و شعارشان این است :
"بترس ولی انجام بده "
2 - افراد موفق هنگام روبرو شدن با چالش های بزرگ و موقعیت های مبهم بجای اینکه بگویند :
" اگر نشد چی ؟ "
به خود می گویند :
" اگر شد چی ؟"
"اگر اینبار موفق شدم چی ؟"
"اگر جواب مثبت بود چی ؟"
این تغییر رویکرد و تغییر نگرش شما را از یک فرد منفی گرای ناخوآگاه به فردی مثبت اندیش تبدیل می کند
یادتان باشد وقتی می ترسید احتمال گرفتن تصمیم های اشتباه زیاد است.
7 اصل طلائی برای موفقیت در مذاکره
1-خود را جای طرف مقابل بگذارید
2-سوالهای خوب بپرسید و خوب گوش بدهید تا اطلاعات دقیق تری بدست آورید.
3-به منفعت های پنهان درپشت خواسته های مطرح شده توجه کنید.
4-بگذارید اولین پیشنهاد را طرف مقابل مطرح کند.
5-تک بعدی برخورد نکنید و خود را برای ارائه پیشنهادهای جدید آماده سازید
6- به این نکته توجه کنید که اگر مذاکره به نتیجه مطلوب نرسد شما چه جایگزین هایی دارید
7-احساس برنده بودن را در طرف مقابل ایجاد کنید
در اینجا با شعار تبلیغاتی و استراتژیک ۲۵ شرکت معتبر دنیا آشنا می شوید
۱- فولکس واگن : کوچک فکر کنید.
۲- پورشه: جایگزینی نیست.
۳- آستون مارتین: قدرت، زیبایی و روح.
۴- وال مارت: پول بیشتری ذخیره کنید، زندگی بهتری داشته باشید.
۵- ریبوک: من همانی هستم که هستم.
۶- نایک: فقط انجامش بده!
۷- آدیداس: غیر ممکن وجود نداره.
۸- مارک اند اسپنسر: حق همیشه و کاملاً با مشتری است.
۹- تری ام: نوآوری
۱۰- آی بی ام: راه حلی برای سیاره هوشمند.
۱۱- سونی: باورش کن.
۱۲- آی مکس: بزرگ فکر کن.
۱۳- دوپونت: معجزه دانش.
۱۴- انرگایزر: به مسیرت ادامه بده، ادامه بده، ادامه بده …
۱۵- پلی استیشن: در دنیای خود زندگی کنید، در دنیای ما بازی کنید.
۱۶- بلاگر: دکمه انتشار را فشار دهید.
۱۷- کانن: آن چیزی که ما اعتقاد داریم را ببینید.
۱۸- نیکون: در قلب تصویر
۱۹- کداک: لحظاتت را به اشتراک بذار، زندگی ات را به اشتراک بذار.
۲۰- فدکس: وقتی که هیچ فردایی نیست.
۲۱- دیزنی لند: شادترین نقطه ی روی زمین
۲۲- فورچن: برای افرادی که تغییر را رقم خواهند زد.
۲۳- مک دونالد: من عاشقشم!
۲۴- کوکاکولا: درب قوطی را باز کن تا سرحال شی.
۲۵- ام اند ام: در دهانتان آب می شود، نه در دستانتان
اﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮقع ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮقع ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺵ!
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎهى ﮔﺎﺯ مى ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎهى ﺩمى ﺗﮑﺎﻥ مى دهد.
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ مچ ﺑﮑﻦ ﺗﻮیِ ﮐﻮﺯﻩ یِ ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ.
ﺭﺍﺳﺖ مى ﮔﻮﯾﺪ
ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐنى، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ مى ﺷﻮﻧﺪ
ﺭﺍحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪگى مى كنى
در پاسخ به این سوال عرض میکنم، پولدار ها سه دسته اند :
✔️ پولدار به دنیا آمده اند (ارث)
✔️ عاشق پول بوده اند
✔️ عاشق کارشان بوده اند
ما که وارث نبوده ایم و از طرفی احتمالا "عاشق پول وکارمان نبوده ایم در نتیجه پولدار هم نشده ایم، ما حداکثر پول و کارمان را دوست داشته ایم.
عاشق برای کسب معشوق از خود میگذرد ما برای کسب پول حاضر نبوده ایم از همه چیز بگذریم. از خواب، تفریح، غرور، عزت، اعتقادات، شرافت و...
به همین خاطر پولدار نشده ایم و از طرفی عاشق کارمان هم نبودیم، اگر بودیم اول از پول میگذشتیم، بعد پول خودش می آمد. مثل بسیاری از مخترعین و کارآفرینها.
آنها که عاشق پول بوده اند وقتی پولدار شدند، مردم هم بیشتر عاشق پولشان میشوند تا خودشان
ولی آنهایی که عاشق کارشان هستند که بسیار هم اندک اند وقتی پولدار شدند مردم بیشتر عاشق خودشان میشوند تا پولشان.
به هر تقدیر باید برای رسیدن به هر چیزی عاشق شد، اگرچه لزوماً همه عاشق ها به معشوق نمیرسند ولی نامشان می ماند.
مرتضی یوسفی طهارم
موفق ترین افراد هر اجتماع کسانی هستند که در تصمیم گیری های روزانه شان بلند ترین دوره زمانی را در نظر می گیرند.
در هر اجتماع هر چه یک نفر بالاتر میرود، نگرش زمانی یا افق زمانیش بلند تر است. افرادی که در بالاترین سطوح اجتماعی و اقتصادی هستند ، امروز تصمیم هایی می گیرند و فداکاری هایی می کنند که ممکن است تا سال های زیاد و حتی پایان عمرشان هم نتیجه ندهد.
کسانی که نگرش بلند مدت دارند ، حاضرند بهای موفقیت را خیلی خیلی قبل از رسیدن به آن بدهند. به فکر پیامد های انتخاب های مالی شان هستند که 5، 10 ، 15 وحتی 20 سال بعد ممکن است چه اهمیتی داشته باشد.
متاسفانه مردم در پایین ترین سطوح اجتماع، کوتاه تریم نگرش را دارند. بیشتر به لذت های آنی توجه دارند و معمولا رفتار های مالی شان طوری است که قطعا در بلند مدت منتهی به بدهکاری ، فقر و مشکلات مالی می شود و خیلی وقت ها در کوتاه مدت هم همینطور می شود.
از همان روزی که شروع می کنید به در نظر گرفتن پی آمد های احتمالی بلند مدت کارهای تان، از نظر مالی و اجتماعی شروع به ترقی می کنید . وقتی شروع می کنید به تفکر بلند مدت تر و زندگی و اولویت های مالی تان را با در نظر گرفتن هدف ها و آرزوهای آینده سازمان دهی می کنید، کیفیت تصمیمات تان بهتر میشود و تقریبا بلافاصله زندگی تان شروع به بهتر شدن می کند.
اولین نتیجه قانون نگرش بلند مدت می گوید : به تعویق انداختن لذت، کلید موفقیت مالی است.
نقطه شروع ایجاد نگرش بلند مدت این است که بتوانید تسلط شخصی ، کنترل شخصی و خودداری شخصی داشته باشید که در کوتاه مدت فداکاری کنید تا بتوانید در بلندمدت از پاداش های بزرگ تری بهره مند شوید . این نگرش برای هر نوع موفقیت مالی ضروری است.
دومین نتیجه قانون نگرش بلند مدت می گوید: انضباط شخصی ، مهم ترین خصیصه برای تضمین موفقیت بلند مدت است.
سال ها قبل آلبرت هابارد انضباط شخصی را اینطور تعریف کرد: ((توانایی وادار کردن خودتان به انجام کاری که باید بکنید در زمانی که باید انجام دهید ، چه حالش را داشته باشد و چه نداشته باشد)).
توانایی تان در اینکه خودتان را منضبط کنید تا بهای موفقیت را پیشاپیش بدهید و به این کار ادامه بدهید تا به هدفی که گذاشته اید برسید ، نشانه واقعی یک انسان برنده است.
سومین نتیجه قانون نگرش بلند مدت می گوید : فداکاری در کوتاه مدت بهایی است که برای اطمینان خاطر در بلند مدت می دهید.
کلمه مهم در اینجا فداکاری است. وقتی در برابر وسوسه انجام کار های خوشایند و ساده مقاومت می کنید و به جا یش خودتان را منضبط می کنید که کار های سخت و لازم را انجا م بدهید ، در خودتان شخصیتی ایجاد می کنید که برای تان یک زندگی بهتر در آینده را تضمین می کند.
اگر وقت و پول تان را با معاشرت بیهوده و تلوزیون نگاه کردن تلف نکنید و آن ها را به طور دایم برای رشدتان سرمایه گذاری کنید ، خودتان را در مسیر درست قرار می دهید و عملا آینده تان را تضمین می کنید.
بومیان ﺍﻓﺮﯾﻘﺎ، ﺭﻭﯼ ﺗﻨﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻭ، ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩﻫﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺸﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺩﯾﮕر نمیتوﺍﻧﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺟﯿﻎ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﭘﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻡ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ًﺷﮑﺎﺭ ﺷﮑﺎﺭﭼﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
باور ها ، ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻏﻠﻂ و نادرست و تعصب های کور و بی منطق، ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﻢ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ.
معمولا ما زندانی افکار خودمان هستیم نه شرایط
ترس از «نه شنیدن» بیش از خود رد شدن خواسته هایمان، ما را عقب نگه می دارد.
ذهنتان را باز کنید و از این که چیزی بخواهید، نترسید. اگر با جواب منفی روبرو شدید، بیاد داشته باشید که این جواب منفی در مورد شما نیست بلکه درباره خواسته شماست و مخاطب شما حق دارد به درخواست شما پاسخ منفی بدهد. مگر اینکه با دانستن تکنیکهای متقاعد سازی تلاش کنید نه را به بله تبدیل کنید.
«نه شنیدن» بیشتر شبیه یک بازی بخت آزمایی (لاتاری) است. گاهی اوقات ایده های خیلی پرت هم جواب مثبت میگیرد.
اگر شما با تعداد کافی افراد جامعه هدفتان صحبت کنید بالاخره یک نفر به شما جواب مثبت می دهد.
نویسندۀ کتاب هری پاتر دوازده بار با جواب منفی روبرو شد.
سرهنگ ساندرز موسس کنتاکی ۶۲۳ بار پاسخ منفی شنید. اما در پایان به دلیل سماجت و پیگیری موفق شدند به هدفشان برسند.
اینکه مردم چگونه با برندها آشنا میشوند میتونه بهتون کمک کنه تا هزینه های تبلیغاتی تون رو هدفمند کنید.
ظاهر: یک بازاریاب برای فروش کالا باید ظاهری آراسته و لباسی تمیز و مرتب بر تن داشته باشد. افراط و تفریط در این مورد، شما را در اولین قدم ارتباطی با مشتری شکست خورده خواهد کرد.
البته توجه داشته باشید که همیشه هم نیازی به خرید لباس های گران و متنوع نیست، خیلی وقت ها می توان با کمی سلیقه با همان لباس های قدیمی، جذاب و حرفه ای ظاهر شد!
فن بیان: یک بازاریاب باید فن بیان مناسبی داشته باشد. به مدیران فروش توصیه می شود در آموزش فروش افراد تیم بسیار دقیق و حساس عمل کنند.
فن بیان مناسب، ادب و احترام در همان رفتارهای اولیه کاملا مشخص هستند، از این رو لازم است تا چشمان خود را کاملا باز کنیم.
صبر: یک بازاریاب باید به قابلیت صبر و حوصله در اندازه بی نهایت آن مجهز باشد
در هنگام آموزش فروش بهتر آن است که صبر و حوصله وی را نیز اندازه گیری کنید. البته در طول آموزش نمی توان خیلی شرایط واقعی فروش را برای افراد ترسیم کرد،لذا بهتر است برای شروع کار آن ها را سریع تر وارد مراحل فروش کرد تا ترسشان بریزد.
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم نادان اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
نحوه گفتار هر جامعه تا حدود زیادی نشان دهنده طرز تفکر آن جامعه است . ما در مورد" پول " بیشتر از فعل در آوردن ، استفاده میکنیم ، یعنی پولی هست ما باید " در بیاوریم" ، " از جیب کسی ، از زیر زمین و ..."
ولی در انگلیسی تا جایی که من میدانم : بیشتر از فعل پول ساختن (making money) استفاده میشود یعنی پولی وجود ندارد ، باید آن را ساخت، به تنهایی یا با دیگران .
تغییر غیر قابل اجتناب است،چه آن را دوست داشته باشیم چه از آن بدمان بیاید،آن به وقوع خواهد پیوست.تاریخ مصرف نسل((ما))و اخلاقیات موقعیتی آن تمام شده است.بنابراین پشیمانی برای انجام غلط آن ها به مراتب بهتر از چسبیدن به آن ها ست.
درسال 1958 در یک پژوهش از مدیران مدارس متوسطه این سوال پرسیده شد که اصلی ترین مشکل دانش آموزان شما چیست؟پاسخ ها این ها بودند:
1-انجام ندادن تکالیف
2-احترام قائل نشدن به اموال شخصی-برای مثال پرت کردن کتاب ها
3-روشن گذاشتن چراغ ها و باز گذاشتن در و پنجره ها
4-پرتاب کاغذ در کلاس
5-دویدن در راهروها
درپژوهش مشابهی پس از 30 سال در سال 1988(یک نسل بعد)همان سوال ها دوباره پرسیده شد.پاسخ ها به نحو تکان دهنده ای متفاوت بودند.این ها مشکلات دانش آموزان دبیرستانی امروز هستند.
1-سقط جنین
2-ایدز
3-تجاوز به عنف
4-استعمال به مواد مخدر
5-ترس از رخداد اعمال جنایت کارانه،قتل و همراه داشتن اسلحه و چاقو در مدرسه
سعی کنید انسان ارزشمندی باشید تا این که انسان موفقی باشید (آلبرت انیشتین)
زغال هاي خاموش را کنار زغال هاي روشن ميگذارند تا روشن شود چون همنشيني اثر دارد،
ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم
اگر کنار افرادي بنشينيم که روشنند و گرما و حرارتي دارند، به تبع آن ها نور ،حرارت و گرما پيدا ميکنيم.
پس آدمی را انتخاب کنید
که به شما انرژی ببخشد!
چرا دیوانهها بیشتر موفق میشن؟
۱. اونها برای مردم چارچوب فکری جدید میسازن
۲. مجنونتر از اون هستن که بترسن
۳. تشنهٔ متمایز بودن هستن
۴. انرژی زیادی دارن
۵. جرات شکستن قواعد رو دارن
۶. از سر نیاز دست به نوآوری میزنن
۷. دیوانههای دیگه رو میشناسن
۸. همیشه کنجکاون
۹. مثل کنه هستن
۱۰. برچسب نمیزنن
وحالا که تو جزئی از خدایی باید رفتارت خدایی باشد.
خدا قدرتمند است، پس تو نیز قدرتمندی.
خدا عادل است، پس تو نیز عادلی.
خدا بخشنده است، پس تو نیز بخشنده ای.
خدا مهربان است، پس تو نیز مهربانی.
خدا داناست، پس تو نیز دانایی.
خدا زیباست پس تو نیز زیبایی.
توجه می کنی به حرفهای من ...
من نه با تو شوخی دارم و نه دیوانه شده ام.... تو بدون شک جزئی از خدایی...
پس مانند خدا رفتار کن... قدرتمند، عادل، بخشنده، مهربان، دانا و زیبا....
حالا برای رسیدن به رفتارهای خدایی، قلم و کاغذت را بردار و به تمام کارهای بد گذشته ات اعتراف کن، متوجه شدی تمام کارهای بد گذشته.... حتی فکرهای نادرستی که کرده ای ولی به انجام نرسیده اند.
تا جایی که می توانی از بدکاری هایت بنویس.... یادت باشد تو عادلی، پس به خودت عادلانه نگاه کن و هرچه کرده ای بنویس...
حتی اگر لازم است در هنگام نوشتن اشک هم بریز تا احساسات بیشتر درگیر شود و زودتر تو آنها را از درون به بیرون سوق دهی....
نمی دانم اعترافت چقدر به طول خواهد انجامید.... مهم نیست.
مهم این است که تو اعتراف کنی، آن هم به تمام گناهانت...
راستی یادت باشد کسی غیر تو و خدا در دادگاه تو حاضر نیست، تو که جزئی از خدایی، خجالت که ندارد، پس همه چیز را بنویس...
حتی اگر لازم است که فکر کنی و به یاد اوری این کار مهم را چند ساعت انجام بده تا کاملا از این احساس رها شوی... تا تمام آنچه که تا به حال انجام داده ای و چه بسا از دیگران پنهان کرده ای به خاطرت بیاید و از درون به برونت راه یابد....
اگر نوشتنت تمام شد و تو احساس سبک بودن کردی حتما جلوی آینه یک بوسه ی کوچک برای خودت بفرست زیرا تو عادل بوده ای و درباره ی خود به عدالت رفتار کرده ای و هرچه گناه و اشتباه کرده ای گفته ای...
حالا که نوشتنت تمام شد می خواهم مراسم باشکوه سوزاندن را انجام دهی، تو مگر عادل نیستی
عدالت حکم می کند برای کسی که خودش به گناهش اعتراف کرده است تخفیف قائل شویم، پس به خودت تخفیف بده...
بلند شو و انقدر استقامت نکن باید تمام گناهانت را به نیروی برتر بدل کنی...
لباس زیبا بپوش و مراسم سوزاندن را انجام بده.... و در هنگام انجام این مراسم این جمله را با خود تکرار کن:
خدایا، من خود می دانم در گذشته گنهکار بوده ام، اما اکنون به خود آمده ام و می خواهم بهترین باشم پس با عشق الهی یاری ام کن تا تمام این حس های نا زیبا را از خود دور کرده و رهایشان کنم. یاری ام کن تا خود را به بهترین شکل ممکن و در کمترین زمان عفو نمایم.
برای اینکه بدانید ۲۱ ویژگی فروشندگان بزرگ چه هستند، بهتر است آزمون زیر را انجام دهید. جواب سوالات زیر را می بایست با بله و یا خیر پاسخ دهید.
۱) اهدافم را بصورت مکتوب دارم؟
۲) نظم شخصی خوبی دارم؟
۳) خودانگیخته هستم؟
۴) همواره بدنبال کسب دانش جدید هستم؟
۵) علاقه مند به ارتباط با دیگران هستم؟
۶) اعتماد به نفس دارم؟
۷) خودم را دوست دارم؟
۸) مردم را دوست دارم؟
۹) چالش را دوست دارم؟
۱۰) پیروزی را دوست دارم؟
۱۱) می توانم ایراد را با نگرش مثبت بپذیرم؟
۱۲) می توانم بر روی جزئیات تمرکز کنم؟
۱۳) وفادار هستم؟
۱۴) مشتاق هستم؟
۱۵) تیزبین و هوشیار هستم؟
۱۶) شنونده خوبی هستم؟
۱۷) درک کننده خوبی هستم؟
۱۸) دارای هنر برقراری ارتباط با دیگران هستم؟
۱۹) ساعی و پرتلاش هستم؟
۲۰) می خواهم امنیت مالی داشته باشم؟
۲۱) شخص مقاومی هستم؟
اگر صادقانه بیش از ۱۵ امتیاز مثبت دارید ، شما در چهارچوب نوابغ فروش قرار دارید . اگر شما ویژگی های بالا را داشته باشید بی شک می توانید در فروش بسیار موفق باشید و اگر کمتر از ۱۰ امتیاز بدست آوردید توصیه می کنم فروش را کنار بگذارید و به سراغ کار دیگری بروید .