| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
تبلیغات برای شما مثل زهر است !!اگر ...
◀️ اگر محصول شما دارای اشکالات و ایرادات اساسی است ، بازاریابی نکنید!
◀️ اگر دروغ می گوئید ، بازاریابی نکنید!
◀️ اگر برنامه بودجه برای کل کسب و کارتان ندارید ، تبلیغ نکنید!
◀️ اگر ظرفیت خدمت رسانی شما متناسب با حجم کاربری که می خواهید جذب کنید نیست ، تبلیغ نکنید!
◀️ اگر گوش شنوا ندارید ، تبلیغ نکنید!
قاعدتاً مطلبی که در وبلاگِ متعلق به یک آژانس تبلیغاتی منتشر می شود نباید اینقدر صریح بگوید که تبلیغ نکنید ! ولی از آنجا که رویکرد من و کالج تپسل در افزایش آگاهی مخاطبین و انتقال تجربه هاست ، ممانعتی برای انتشار این متن از سوی کالج تپسل صورت نپذیرفت.
در این مطلب پنج (اگر) را برای شما معرفی می کنم تا بدانید در صورت بروز آنها، پروسه بازاریابی و تبلیغات شما در فضای دیجیتال رو به شکست خواهد رفت و در حقیقت بهتر است که تحت هیچ شرایطی بودجه خود را در راه تبلیغات هدر ندهید.
1- اگر محصول شما دارای اشکالات و ایرادات اساسی است ، بازاریابی نکنید!
مشکلات لزوماً به مفهوم باگ های فنی نیستند. گاهی روندها و رویه های پیش بینی شده در محصول شما منطقی نیست ، گاهی قیمت گذاری انجام شده تناسبی با نوعی یا اندازه سرویس ندارد ، گاهی ارزش افزوده ای برای کاربر در نظر گرفته نشده یا به راحتی آن را درک نمیکند. در این صورت بازاریابی نکنید چون کاربران به سرعت به سمت شما خواهند آمد ولی به همان سرعت شما را ترک خواهند کرد و هزینه متقاعد کردن آنها برای بازگشت مجدد بسیار بالاتر خواهد بود. پیشنهاد می کنم عجله نداشته باشید و به صورت آزمایشی و در تعداد محدود محصولتان را به دست کاربر نهایی برسانید. نظرات آنها را جمع آوری کنید ، سیستم و رویه ها را اصلاح کنید و بعد پروسه بازاریابی خود را آغاز کنید.
2- اگر دروغ می گوئید ، بازاریابی نکنید!
گاهی حتی قصدمان دروغ گفتن نیست ولی در حقیقت آرزویمان را در تبلیغات می گوییم که در واقعیت امکان انجام آن را نداریم. عبارت هایی مثل تحویل دو ساعته ، گارانتی فلان و امثالهم اگر قرار نیست محقق شود یا حتی اگر قرار نیست که به آن کیفیت که می گویید عملی شود بهتر است تبلیغ نکنیم. این موضوع پاشنه آشیل شما خواهد بود که از آن منطقه در آینده صدمات فراوانی خواهید خورد.
3- اگر برنامه بودجه برای کل کسب و کارتان ندارید ، تبلیغ نکنید!
معمولاً مدیران بازاریابی در شرکت ها و بنگاه های نوپا ، ذوق و تمایل فراوانی به اجرای یک برنامه جامع بازاریابی با ایده های خلاقانه و درخشان دارند که این برنامه قطعاً بودجه قابل توجهی را به خود اختصاص خواهد داد. اگر بودجه و سرمایه خود را به صورت منطقی بین بخش های مختلف تقسیم نکنید و عمده بودجه خود را به امید جذب کاربر، در بازاریابی و تبلیغات هزینه کنید خیلی زود از پا درخواهید آمد. کافیست عمده بودجه شما صرف بازاریابی شود و وقتی در ماه بعدی در پرداخت حقوق به مشکل بر خوردید و کارکنانتان بهره وری قبلی را نداشتند یا انگیزه های خود را از دست دادند متوجه می شوید که ارزشش را نداشت.
4- اگر ظرفیت خدمت رسانی شما متناسب با حجم کاربری که می خواهید جذب کنید نیست ، تبلیغ نکنید!
وقتی که سرعت رشد شما در جذب کاربر از سرعت عملیاتی شما در ارائه خدمات بیشتر باشد ، قطعاً یک نتیجه حاصل می شود و آن چیزی جز نا رضایتی نیست. نیازی به نام بردن از برخی از سرویس های ایرانی که تعداد میلیونی کاربر دارند نیست که با تبلیغات زیاد برای جلو افتادن از رقبا اقدام به تبلیغات گسترده می کنند و نتیجه ای که حاصل می شود عدم توانایی در سرویس دهی مناسب و سپس پست های خشم آلود در شبکه های اجتماعی یا کامنت های آتشین کاربران معترض است.
5- اگر گوش شنوا ندارید ، تبلیغ نکنید!
معمولاً درصد کمی از مشتریان راضی رضایت خود را در شبکه های اجتماعی اعلام می کنند ولی درصد زیادی از مشتریان ناراضی بیش از یک جا نارضایتی خود را اعلام می کنند. حتماً کامنت هایی که در شبکه های اجتماعی برای شما گذاشته می شود و پیام های خصوصی که ارسال می شود را کامل مطالعه کنید ، در راستای بر طرف کردن مشکل حتماً به صورت جدی قدم بردارید ، نتیجه را به اطلاع فرد شاکی برسانید و از او دلجویی کنید تا رضایت وی به صورت کامل جلب شود. در غیر این صورت هزینه ای که برای جذب او انجام داده اید بر باد فنا خواهد رفت و خبر پراکنی های وی در جاهای مختلف باعث خواهد شد هزینه جذب کاربر برای شما بالاتر برود و برنامه های بازاریابی و تبلیغاتتان افزایش چشم گیری داشته باشد.
سامان فائق
منبع:
https://college.tapsell.ir/advertising-mistakes/
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا مردم به سرعت، انتخابات، فوتبال یا سایر انتخابهای پیچیده را دوقطبی می کنند؟
ریشه این مساله به ساختار ذهنی و کودکی ما بر می گردد.
اولین انتخابهای پیش روی یک کودک، با سوال بله یا خیر شروع میشود. مثلاً از یک کودک میپرسیم که این غذا را دوست داری یا خیر؟
این سادهترین شکل از انتخاب است که هرکسی با هر سطح از هوش از پس آن بر میآید. ممکن است نتواند پاسخ صحیح بدهد ولی میتواند سریعاً پاسخ دهد. چرا که فقط لذت انتخاب را تجربه میکند و به دلیل این که تنها یک گزینه پیش روی اوست، رنج از دست دادن را تجربه نمیکند.
سن کودک که بیشتر میشود، سوال بله یا خیر تبدیل به سوال پیچیدهتری میشود. از او میپرسیم که ماکارونی بیشتر دوست دارد یا پیتزا؟
اینجا کودکی که به انتخابهای زوجی بله-خیر عادت کرده است، باید ویژگیهای دو غذا را با هم مقایسه کند و پاسخ بدهد.
این نوع از انتخاب علاوه بر لذت انتخاب، رنج انتخاب را نیز به کودک تحمیل میکند، چرا که با انتخاب هر گزینهای، گزینه دیگر را از دست میدهد. به همین دلیل است که برخی از کودکان در این نوع از انتخاب دچار تردید میشوند. اما اگر از همان کودک مجدداً بپرسیم که آیا ماکارونی دوست دارد و سپس، در صورت دریافت پاسخ منفی، از وی بپرسیم که آیا پیتزا دوست دارد، راحتتر به پاسخ نهایی دست مییابیم.
راهکاری که اشاره شد، در فروش و مذاکره و بازاریابی بسیار اهمیت دارد، چرا که بسیاری از مشتریان همانند یک کودک، اطلاعات ناقصی درباره یک محصول یا خدمت دارند و اگر بخواهند بین حتی دو گزینه انتخاب کنند، دچار تردید میشوند، لذا تبدیل دو گزینه به یک سوال بله-خیر بصورتی که در مثال بالا اشاره شد، می تواند تاثیر چشمگیری در متقاعدسازی مخاطبان و افزایش فروش شما داشته باشد.
اگر تعداد گزینهها بیش از دو گزینه باشد و با یک انتخاب پیچیده طرف باشیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فرض کنید میخواهیم بین 3 گزینه پیچیده انتخاب کنیم، به دلیل ساختار مقایسهای زوجی مغز ما که ریشه در ذات بشر و کودکی ما دارد، مغز ما معمولاً گزینه الف و ب را با یکدیگر، گزینه ب و ج را با یکدیگر و گزینه الف و ج را نیز با یکدیگر مقایسه میکند تا بتواند مساله انتخاب را تاحدی سادهتر کند.
حال فرض کنید بجای 3 گزینه پیچیده، 5 گزینه پیچیده پیش روی ما باشد. چنانچه با مقایسه زوجی بخواهیم این گزینهها را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید 10 مقایسه زوجی صورت پذیرد تا به جواب نهایی دست پیدا کنیم که برای بسیاری از افراد باهوش جامعه نیز مساله پیچیده ای محسوب میشود.
نکته مهم این است که حتی افراد باهوش جامعه نیز وقتی بین 5 گزینه، 1 گزینه را انتخاب میکنند، بجای لذت بردن از انتخاب خود، دچار رنج ناشی از عدم انتخاب 4 گزینه دیگر می شود، چرا که ما بصورت غریزی، ویژگیهای مثبت پنج گزینه را با یکدیگر ترکیب میکنیم و یک گزینه ایدهآل غیرواقعی در ذهن خود ایجاد میکنیم. این گزینه ایدهآل غیرواقعی که قطعاً ویژگیهایی فراتر از گزینه انتخابی ما دارد و وجود خارجی ندارد، باعث تحمیل رنج انتخاب به ما می شود.
لذا به واسطه ظرفیت پردازشی محدود مغز عموم مردم و گریز از رنج انتخاب، ما در ناخودآگاه مان علاقهمندیم تا 10 گزینه را به سرعت و بدون تحلیل زیاد به 2 گزینه یا نهایتاً 3 گزینه تبدیل کنیم و حتی برای انتخاب بین این سه گزینه از روش تبدیل آن به مقایسههای زوجی بله یا خیر استفاده میکنیم.
به همین دلیل است که عموم مردم کشور بجای انتخاب بین 5 تیم باشگاهی بزرگ کشور و حمایت از آنها، تمایل به حمایت از دو تیم محبوب و قدیمی دارند. چرا که انتخاب بین این دو، پیچیدگی کمتری نسبت به انتخاب بین 5 تیم دارد و با هواداری از این دو تیم پرطرفدار، فشار اجتماعی کمتری را نیز متحمل میشوند.
در هنگام انتخابات سیاسی نیز، معمولاً همین اتفاق رخ میدهد. مردم به سرعت، انتخابات را دو قطبی میکنند تا بتوانند راحتتر بین یکی از دو قطب اصلی موجود که بیشترین طرفدار را دارد، انتخاب کنند
نوشته حسین مرادی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید
پاسخ به 9 سوال متداول در مورد رزومهنویسی
1 آیا میتوانم برای آنکه رزومهام جذابیت بصری داشته باشد، از چند فونت مختلف استفاده کنم؟
این کار اصلا توصیه نمیشود مگر اینکه گرافیست باشی. یک فونت خوانا انتخاب کن. اندازه فونت بهتر است ۱۲ باشد تا خواندنش راحت باشد. نوشتههایت نباید درهم باشند. تا جایی که میتوانی میان نوشتهها فضای خالی بگذار.
2 در بالای رزومه در بخش اطلاعات تماس، چه اطلاعاتی را قرار دهم؟
بالای رزومه را به درج این اطلاعات اختصاص بده: نام، نام شهر و ایالت (یا استان)، آدرس ایمیل، لینک حساب کاربری در لینکدین و شماره تلفن.
3 آیا میتوانم از سرصفحه (header) یا پاصفحه (footer) در رزومه استفاده کنم؟
میتوانی یک پاصفحه ایجاد کنی و در آن، نام خود و شغلی را که به دنبالش هستی درج کنی. اگر رزومهات بیش از دو صفحه است، شمارهگذاری صفحات فراموش نشود.
4 هنگامی که رزومه را روی کامپیوترم ذخیره میکنم، اسمش را چه بگذارم؟
وقتی میخواهی رزومهات را در کامپیوتر ذخیره کنی، اسمش را این گونه بگذار: نام+رزومه. اما اگر خواستی آن را به شرکتی ارسال کنی، نام آن را عوض کن.
5 آیا وقتی میخواهم زمان شروع و پایان همکاری با یک کارفرما را بنویسم، باید ماه و روز را ذکر کنم یا ذکر سال کفایت میکند؟
ذکر سال کافی است. کسی که رزومه را میخواند نیازی به اطلاعات بیشتر ندارد.
6 اگر به دنبال کاری باشم که در یک شهر دیگر قرار دارد، آیا باید آدرس محل سکونتم را ذکر کنم یا از ذکر آدرس صرفنظر کنم؟
میتوانی در شهری که میخواهی در آن کار کنی برای خودت یک صندوق پستی دریافت کنی و همان آدرس را در رزومهات بنویسی. یا میتوانی نام استان و شهر محل سکونتت را ذکر کنی و سپس در قسمت فوقانی رزومه، بهطور خلاصه توضیح دهی که قصد داری به آن شهر نقل مکان کنی.
7 اگر خواستم از رزومهام پرینت بگیرم تا در جلسه مصاحبه یا گردهماییها آن را همراه داشته باشم، آیا بهتر است آن را روی یک کاغذ عادی پرینت بگیرم یا از کاغذ خاصی استفاده کنم؟
اولا، هیچ وقت رزومهات را به گردهماییها یا رویدادها نبر. شرکت در گردهماییها و آشنا شدن با افراد جدید عالی است اما در گردهماییها نباید رزومه همراه داشته باشی، مگر اینکه گردهمایی با هدف به اشتراک گذاشتن رزومه افراد برگزار شده باشد.
اگر خواستی از رزومهات پرینت بگیری، بهتر است از یک کاغذ با کیفیت و ضخیمتر از کاغذهای عادی استفاده کنی. نیازی به خرید کاغذ رزومه نیست، مگر اینکه خودت دوست داشته باشی رزومهات را روی یک کاغذ متفاوت چاپ کنی.
8 میتوانم یکی از شغلهای قدیمیام را به میل خودم از رزومه حذف کنم؟
رزومه، یک سند بازاریابی است نه یک سند قانونی. میتوانی به میل خودت بعضی از شغلها را حذف کنی. بیشتر افراد، تمام شغلهای خود را در رزومه ذکر میکنند اما اگر برای مدت کوتاهی در شغلی کار کردهای، نیاز نیست آن را ذکر کنی.
9 آیا باید اطلاعات مربوط به درآمدهای سابقم را در رزومه ذکر کنم؟
به هیچ وجه! من با آگهیهایی که متقاضیان کار را وادار میکنند که حقوق سابق خود را در رزومه ذکر کنند کاملا مخالفم. این کار به ضرر آنها تمام میشود.
هوشمندانهترین راه برای استخدام افراد این است که شرکتها، محدوده درآمد پیشنهادی خود را در آگهی استخدام ذکر کنند. شما نیز بهعنوان متقاضی کار میتوانید درآمد دلخواهتان را در رزومه ذکر کنید، اما به هیچ وجه میزان درآمد سابق خود را فاش نکنید.
نویسنده: liz ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
یک ضربالمثل معروف وجود دارد که میگوید: «انسانهای جهان به دو دسته تقسیمبندی میشوند: کارآفرینان و مابقی افراد.»
کارآفرینان نوع خاصی از انسانها هستند که صفات خوب و بد زیادی دارند. در ادامه بیشتر به بررسی تفاوت افراد کارآفرین و دیگران میپردازیم.
۱. کارآفرینان کسانی هستند که اهل ریسک هستند و سعی میکنند کارهای خود را با ابتکار عمل پیش ببرند؛ در حالی که افراد معمولی کارهای خود را از راههای اصولی و تکراری انجام میدهند. آنها به صحبتهای دیگران گوش میدهند و تمایلی به رهبری کردن دیگران ندارند. همچنین از موقعیت شغلی ثابت خود لذت میبرند.
۲. در مقایسه با این افراد، کارآفرینان همواره سعی میکنند سنتهای قدیمی را از بین ببرند و کسبوکار جدیدی را از هیچ راهاندازی کنند. این درست همان چیزی است که به آنها انگیزه میدهد.
کارآفرینان ویژگیهای برجستهی دیگر نیز دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
۳. اولین ویژگی آنها این است که انعطافپذیرند و بسیار سخت کار میکنند. راهاندازی یک کسبوکار کوچک بسیار انرژی میخواهد و افرادی که تجربهی شخصی دارند یا کسانی را میشناسند که این کار را انجام داده باشند، این موضوع را درک میکنند.
۴. کارآفرینان نقشهای متفاوتی در شرکت دارند. این افراد وظایف متعددی از جمله مدیریت شرکت، بازاریابی و حتی نظارت بر حملونقل را ممکن است تجربه کنند. طبق نظرسنجی که در سایت New York Life صورت گرفت، مشخص شد کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
۵. کارآفرینان مانند تکه سنگهایی هستند که به آب پرتاب میشوند و موجهایی زیبا خلق میکنند. اینکه آنها چه کسانی هستند و چه چیزی خلق میکنند، مانند همان موجهای مثبتی است که دیگر مردم جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
اولین موج، کارآفرینی است که کسبوکار جدیدی راهاندازی میکند.
موج دوم مربوط به تیمی است که این فرد میسازد و شغلهایی که برای آنها خلق میکند.
موج سوم مربوط به امور اقتصادی است. این افراد حقوق دریافت میکنند و مالیات میپردازند.
موج آخر الهامبخشی است. فرد کارآفرین و کسبوکارش به یک مثال ملموس تبدیل میشوند و دیگران از فعالیتهای آنها درس میگیرند.
۶. مالکوم گلدول در یکی از کتابهای خود، کارآفرینان را به «اتصالدهندگان» تشبیه کرده است؛ زیرا از نظر او این افراد در مرکز فعالیت قرار دارند و افراد زیادی را میشناسند و سپس آنها را به یکدیگر پیوند میدهند.
اگر کمی به حرف های او دقت کنید متوجه میشوید که درست میگوید. صاحب یک کسبوکار در مرکز فعالیتها قرار گرفته است و به اندازهی سه نفر فعالیت میکند. او مانند چسبی است که همه را در کنار یکدیگر نگه میدارد. او مسئول استخدام کارمندان، بازاریابی، رشد کسبوکار و پرداخت حقوق و دستمزد است و زندگی افراد زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد. همین موضوع باعث میشود که اگر اتفاق غیر منتظرهای برای صاحب کسبوکار بیفتد، همه چیز با خطر روبهرو میشود و هزینهی زیادی برای حفظ و نگهداری آن کسبوکار باید پرداخت شود.
۷. صاحبان کسبوکارهای کوچک میدانند که زندگی افراد زیادی به آنها و فعالیتشان بستگی دارد؛ بنابراین نهایت تلاش خود را انجام میدهند تا از سقوط کسبوکار جلوگیری کنند. این افراد میدانند که انجام دادن کار درست برای کارمندان، در آینده به نفع خودشان خواهد بود. کارمندان خوشحال به معنای مشتریهای راضی خواهند بود و مشتریهای راضی همان مشتریهای وفادار یک برند هستند.
۸. کارآفرینان دوست دارند به آینده بیندیشند و استراتژیهایی پیدا کنند که در راه اثرگذاری مثبت به آنها کمک کند.
۹. یک کارآفرین همیشه میداند که چگونه با انجام دادن کارهایی مانند انرژی و انگیزه دادن به کارمندان و حمایت از مشتریها، روی دیگران تأثیر مثبت بگذارد.
منبع: ENTREPRENEUR
بنفشه نیکبخت، زومیت
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اصول و استراتژی قیمت گذاری
مانند کسی نباشید که، قیمت همه چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند!
"اسکار وایلد"
مانند دیگر جنبه های مدیریت، قیمت گذاری و بازاریابی تلفیقی از هنر و دانش است.
علیرغم منعطف به نظر رسیدن بحث قیمت، اصولا تصمیم گیری درمورد قیمت، برگشت ناپذیر است و یکی از پر ریسک ترین( p) از ( ۴p) بازاریابی است.
برخلاف آن چه بسیاری ازشرکت های ایرانی همچنان به عنوان پارادایم فکری خود درقیمت گذاری محصولات و خدمات در ذهن دارند، نقطه عزیمت قیمت گذاری تحلیل جایگاه رقابتی شرکت در بازار و رحجان مخاطب است و نه محاسبات هزینه ای مدیریت مالی.
مارپیچ مرگبار قیمت گذاری
spiral deat pricingg
اگر نماینده خرید مشتری در هنگام خریدبه شمابگوید که قیمت فروش رقیب شمابرای همین کالا بجای ۱۰ دلار، ۸ دلار است و شما نیز به تخفیف ۲دلاری راضی شوید، در اینصورت احتمالا شرایط به اینصورت پیش میرود که نماینده خرید تخفیفی ۲دلاری را کافی نداند و به سراغ فروشنده قبلی برود و از وی بخواهد که کالا را ارزان تر از ۸ دلار بفروشد تا خرید خود را از آنان انجام دهد.بدین ترتیب یک فرآیند رفت و برگشتی آغاز می شود که استراتژی باخت –باخت را برای فروشنده رقم میزند و تنها خریدار نفع می برند.
راه حل :
در مورد بالا باید با چانه زنی خریدار را قانع کرد که تفاوت قیمت بخاطر اختلاف کیفیت و عملکرد محصول است وحتی می تواند کالایی مشابه کالای رقیب را به قیمت ۷٫۹دلار بفروشد! در واقع باید به او بفهماند که هر ارزانی بی دلیل نیست .
در این صورت فروشنده برنده است، چه محصول ارزانتر خود را بفروشد که قیمت آن رقابتی است و چه محصول گرانتر خود را که عملکرد آن رقابتی است.
قاعد بازی:
1 قانون اول:
عادت تخفیف را باکمی غرور جایگزین کنید
2 قانون دوم:
ارزش ارائه شده به مشتریان خود را بشناسید .
3 قانون سوم:
یکی از ۳ استراتژِی ساده قیمت گذاری را به کار ببرید.
4 قانون چهارم:
با مشتریان خود بهتر بازی کنید.
5 قانون پنجم:
برای افزایش سود، قیمت گذاری کنید.
6 قانون ششم:
برای رشد و افزایش انعطاف پذیری در مذاکره، بر محصولات و خدمات خود بیافزایید.
7 قانون هفتم:
رقبای خود را مجبور کنید نسبت به قیمت های شما واکنش نشان دهند.
8 قانون هشتم:
ستون فقرات فروش خود را تشکیل دهید
9 قانون نهم:
حرکت ازقیمت گذاری مبتنی بر تجربه به سمت قیمت گذاری مبتنی بر ارزش
10 قانون دهم:
با اطمینان قیمت گذاری کنید به یاد داشته باشید که شما چه کسی هستید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
یک بازار جذاب این 11 ویژگی را دارد:
چک لیست
بعضی از صاحبان مشاغل مدعی اند که همه کار برای همه کس می کنند و در همه موارد نیز عملکرد خوبی دارند. آنها استراتژی بازار هدف= همه را دنبال می کنند که نتیجه آن چیزی جز شکست نیست. همگی نخبگان و فعالین عرصه بازاریابی بر این باورند که راه اندازی یک کار و کسب و پیشبرد اهداف آن مستلزم گزینش دقیقتر و سنجیدهتر بازار هدف است. تلاش برای فائق آمدن برکل بازار و اصطلاحاً بازارگشایی و تولید هرگونه محصول، تلاشی بیهوده است. در عوض باید دنبالهروی استراتژی تمایز و انتخاب قسمتی متمرکز از بازار باشیم که قابلیت هدفگذاری را دارا باشد. درواقع به بیان دیگر، استراتژی «خوشامدگویی به همه»، یک روش منسوخ بوده و به سهم بالاتر از بازار منجر نخواهد شد.
متاسفانه بویژه درکشورمان، بسیاری از شرکتها فاقد ساز و کارلازم برای شناسایی فرصتهای بالقوه کار و کسب و ارزیابی و انتخاب بازار مناسب هستند، و از این رو تلاشی برای شناسایی نیازهای فراموش شده یا برآورده نشده گوشههای دنج و جذاب بازار نمیکنند.
بنابراین قبل آنکه در کار و کسب، قدمی از قدمی برداشته شود باید ابتدا بازار هدف مناسب با استراتژی سازمان و محصولات و خدمات آن مشخص و یا طراحی شود. به طور مثال بازار هدف فروشگاه های همواره تخفیفی نظیر جانبو و یا در مقیاس خیلی بزرگ تر وال مارت، افرادی هستند که علاقه به چانه زنی و خرید با قیمت کم دارند. با این وجود تحقیقات نشان مي دهد علي رغم کثرت متغیرهایي که مدیران در اختیار دارند و دامنه ي گسترده تصمیم گیري آن ها، بسیاري از شرکت ها همچنان بر اساس معیار سودآوري کوتاه مدت، بازار هدف خود را تعیین مي کنند.
هیچ کدام از بازارها چندان تشابهی با یکدیگر ندارند. برخی بزرگ تر، بهتر و فریبنده تر از سایر بازارها هستند. آگاهی از چگونگی ارزیابی و انتخاب بازار هدف مناسب مانند کاری است که ماهیگیران حرفه ای انجام می دهند. آنها نقاط زیادی از رودخانه را بررسی و درمی یابند که کدام نقطه مناسب ترین محل برای صید است.
از 11 ویژگی که در ادامه می خوانیم در راستای ارزیابی سریع و آسان بازار مورد نظر خود و به تبع آن هدایت صحیح کار و کسب تان در مسیر موفقیت بهره ببرید. یک بازار جذاب و ارائه خدمات و محصولات متناسب با آن، به منزله کشتی نجاتی است که می تواند شما را از طوفان ها و امواج سهمگین به سلامت عبور دهد.
به منظور ارزیابی بازار مناسب خود قلم و کاغذی بردارید و در مورد 11 ویژگی که خواهید خواند ارزیابی درستی صورت دهید.
می توانید به هر شاخصی از عدد 1 تا 10 و بر اساس یک طیف نمره دهید. و اگر در نهایت نمره مجموع، عدد مناسبی بود می توانید نسبت به بازار انتخاب شده و جذابیت آن اطمینان داشته باشید:
1- اندازه: هر چه اندازه بازار بزرگ تر باشد بهتر است.
2- فوریت و اضطرار: هر چه مشتریان این بازار نیاز ضروری تری به محصول داشته باشند، بهتر است.
3- سرعت: هر چه سریع تر بتوانید ایده خود را به محصول قابل فروش تبدیل کنید، بهتر است.
4- پتانسیل قیمت گذاری بالا: هر چه بتوانید بابت محصول خود بهای بالاتری بگیرید و مشتری توان و تمایل پرداخت آن را داشته باشد، بهتر است.
5- هزینه پایین جذب مشتریان جدید: هرچه جذب مشتریان جدید آسان تر و ارزان تر باشد، بهتر است.
6- سهولت و هزینه پایین تحویل محصول.
7- منحصر به فرد بودن: هر چه محصول یا خدمت شما منحصر به فردتر باشد (و یا نحوه ارائه و عرضه آن اعم از کانال توزیع و مواردی نظیر بسته بندی) بهتر است.
8- سرمایه گذاری قبلی: هر چه برای تست بازار و ایجاد کار و کسب و شروع آن به منابع کمتری نیاز داشته باشید، بهتر است.
9- امکان بیش فروشی و فروش جانبی: هر چه بتوانید محصولات مرتبط بیشتری را به ههمراه محصول اصلی به مشتری بفروشید بهتر است. کار و کسبی که در آن تنها می توان یک محصول را یک بار به یک فرد فروخت عاقبت خوبی ندارد، چرا که پتانسیل رشد چندانی ندارد. شما باید بتوانید در بازار مورد نظر خود به فروشی سالم و موثر (تکرار شونده) دست یابید.
10-ظرفیت همیشه سبز بودن: دست روی محصولاتی بگذارید که همیشه برای آن بازار وجود دارد (البته این بازار می تواند خیلی کوچک باشد و به طور مثال محصول لوکسی را شامل شود).
11- دسترسی پذیری: هر چه راحت تر بتوانید به بازار خود دسترسی پیدا کرده و با آنها ارتباط بگیرید، بهتر است. پس براي به دست آوردن قسمتي از بازار که از نظر فعالیت هاي بازاریابي قابل دسترس نیست، نباید اقدامي صورت گیرد؛ براي مثال، به صرفه نیست که براي تعداد کمي از افراد بي سواد که در منطقه زندگي مي کنند و از طریق روزنامه یا وسایل ارتباط جمعي نمي توان به آنها دسترسی یافت، تبلیغ کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
پنج ایده برای کارآفرینی با کمترین سرمایه اولیه:
@eshghepool
منابع مالی محدود و نداشتن سرمایه اولیه زیاد، موانع مشترک در بین بسیاری از علاقمندان به کسب و کار است؛ اما این محدودیت بدین معنی نیست که برای شروع کارآفرینی گزینههای دیگری وجود ندارد!
اگر شما ترکیبی مناسب از مهارت، اخلاق و دانش بازاریابی داشته باشید، شروع کسب و کار با پول بسیار کم نیز امکانپذیر است.
اگر به کارآفرینی علاقمندید و برای شروع کسب و کار شخصی خود ذوق و شوق دارید ولی نگران نداشتن پول کافی برای شروع هستید، این پنج گزینه را مدّ نظر قراردهید:
۱. چیزی بسازید.
اگر در ساختن عروسک، مجسمه، لوازم دکوری، اپلیکیشن و هرچیز دیگری مهارت دارید گزینهی اول شما برای کارآفرینی استفاده از این مهارتتان است.
بله، ساختن هر چیزی هزینههای اولیهای دربرخواهدداشت، اما معمولاً این هزینههای آنقدر هنگفت نیست که نیاز به سرمایهی اولیهی آنچنانی داشتهباشد. از طرف دیگر، چون برای ساختن اینگونه محصولات یا خدمات نیاز به اجازه دفتر کار ندارید، هزینهی فرآیند تولید خیلی زیاد نخواهدشد و در نتیجه بخش زیادی از درآمد شما از فروش این محصولات سود خالص خواهدبود.
تصمیم اینکه چه محصولی بسازید بر عهدهی خودتان است، اما برای فروش محصولات گزینههای زیادی در اختیار دارید.
۲. واسطهگری در فروش یک کالا یا خدمات.
اگر به هر دلیل قصد ساختن چیزی را ندارید، میتوانید واسطهی فروش کالا یا خدمات دیگران باشید و از این راه کسب درآمد کنید.
بسیاری ازصاحبان کسب و کار ها، با دوباره فروشی (واسطهگری) محصولاتی که قبلاً توسط شخص یا کمپانی دیگری ساخته شدهاند، کسب و کارهای بزرگی راهاندازی کردهاند.
۳. خدمات بفروشید.
یک راه دیگر برای شروع کسب و کار و کارآفرینی با حداقل سرمایه، فروش خدمات به جای یک محصول فیزیکی است. تنوع خدماتی که میتوانید ارائه دهید به پیشزمینه، مهارتها و علایق شما بستگی دارد.
بعضی دیگراز خدمات مستلزم مدارج تحصیلی بالا هستند، مثل حسابداری، و برخی دیگر تنها دانشی ابتدایی برای انجام کار لازم دارند (مثل مراقبت از کودکان در منزل، چمنزنی، رانندگی و ...)
اگر تصمیم گرفتید از طریق استفاده از مهارتهای شخصی خود از راه فروش خدمات کارآفرینی کنید، یکی از مهمترین مسائل، تهیه یک برنامهی برای ساخت و تقویت نام تجاری شماست.
باید مطمئن شوید اسم شما و نام تجاری کسب و کارتان در مقابل دیدگان مشتریان بالقوهی شما قرار میگیرد.از شبکههای اجتماعی و روشهای کم هزینه دیگر برای تقویت نام تجاری خود استفاده کنید.
داشتن وبسایت راهی مفید برای نشان دادن نمونه کارهای شما به مشتریان و حتی سرمایهگذاران است.
تجارب و سوابق خود را لیست کنید، و دربارهصنعت یا حوزهای که در آن فعالیت میکنید وبلاگنویسی را آغاز کنید تا به مرور بازدیدکننده جلب کنید.
۴. معاملات کالا به کالا، خدمات با خدمات!
برای کارآفرینان جوانی که با کمترین سرمایه کسب و کار خود را راهاندازی میکنند استفاده از تمامی منابع موجود مهم است.
اگر توانایی انجام خدماتی را برای سایر کسب و کارهای نوپا و کوچک دیگر دارید و آنها نیز میتوانند گوشهای از نیازهای شما را برآورده کنند، حتماً به سراغ آنها بروید و پیشنهاد همکاری دهید.شاید به این راحتی پاسخ مثبت دریافت نکنید، ولی چیزی را از دست نخواهیدداد.
از مهارتهای خود برای کمک به دیگران استفاده کنید و مطمئن باشید نتیجهای که میخواهید را بهدست خواهیدآورد.
اگر کالاها یا قطعاتی دارید که از آنها استفاده نمیکنید و جزو وسایل بیمصرف شماست، از کامپیوتر قدیمی گرفته تا قطعات الکترونیکی و ...، افرادی هستند که به آنها نیازمندند. از تمامی منابع خود استفاده کنید.
۵. از خدمات کم هزینه استفاده کنید:
در تمامی مراحل کارآفرینی، از آغاز تا مرحله رشد و توسعه، در کنار روشهای اثربخش و البته گرانقیمت، ابزارها و روشهای کمهزینه نیز وجوددارد.
کافی است خلاق باشید و بابرنامه
تاریخ ارسال پست: 30 / 2 / 1396 ساعت: 8:20 بعد از ظهر
10 فاجعه ی برندسازی در جهان
برند Braniff شعار کوتاه «رو چرم پرواز کنید.» را برای جلب مشتری ها انتخاب کرد، اما ترجمه ی این شعار در زبان اسپانیایی به مفهوم «برهنه پرواز کنید» بود.
شعار انتخاب شده coors -«راحت باشید»- در زبان اسپانیایی به مفهوم «از اسهال رنج ببرید» ترجمه می شود.
برند frank predue شعار «طبخ یک مرغ برشته کار هر مردی نیست» را برای خود برگزید اما این شعار در زبان اسپانیایی معنای ضد اخلاقی دارد.
نام خودروی chevy nova در زبان اسپانیایی به «راه نمی رود» ترجمه می شود. بنابراین، فروش این محصول هرگز در کشورهای اسپانیایی زبان با موافقت مواجه نشد.
زمانی که pepsi فعالیت بازاریابی خود را چنین آغاز کرد، شعار زیبای «pepsi شما را به زندگی باز میگرداند.» را انتخاب کرد، در حالی که واژه های انتخاب شده برای این شعار در زبان چینی معنای «pepsi اجداد شما را از قبر بیرون می آورد.» بودند.
زمانی که coca-cola برای نخستین بار به بازار چین وارد شد نام محصولش را به گونه ای انتخاب کرد که تلفظ آن در زبان چینی شبیه coca-cola باشد. اما کاراکترهای به کار رفته، مفهوم «قوباغه مومیایی شده را بجوید» میرساند. این شرکت با متوجه شدن این اشتباه به سرعت ترکیب کاراکترهای خود را تغییر داد و کاراکترهایی را انتخاب کرد که معنای «لذت در دهان» را انتقال دهد.
شرکت تولید کننده ی موی clairol محصول جدید خود را با نام Mist-stick نوعی دستگاه برای مجعد ساختن مو- به بازار آلمان معرفی کرد، اما مشکل اینجا بود که mist در زبان آلمانی به معنای «فضولات» است.
زمانی که شرکت gerber برای نخستین بار فروش غذاهای مخصوص نوزادان را در آفریقا آغاز کرد، از بسته بندی های کاملا مشابه با بسته بندی هایی که در آمریکا عرضه می کرد، استفاده کرد. روی برچسب بسته بندی، تصویر یک نوزاد زیبای خندان قرار گرفته بود. بعدها این شرکت دریافت که در آفریقا به دلیل نرخ بالای بی سوادی تمامی شرکت ها تصویری از محتوای بسته را روی بسته بندی نصب میکنند.
شرکت ژاپنیMitsubishi مجبور شد نام مدل Pajero را در کشورهای اسپانیایی زبان تغییر دهد، زیرا این واژه در زبان اسپانیایی در برگیرنده مفاهیم غیر اخلاقی است.
مدل خودرو Mr2 تولید Toyota از فروش اندکی در فرانسه برخوردار شد، زیرا تلفظ این نام در زبان فرانسوی شبیه یک ناسزا است.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
تفاوت فروش و بازاریابی
با الهام از فیلم "گرگ وال استریت"
امیدوارم به سینما علاقمند باشید و فیلم “گرگ وال استریت” ساخته “مارتین اسکورسیزی” و با بازی درخشان “لئوناردو دی کاپریو” را دیده باشید. در یکی از سکانسهای پایانی فیلم ، جردن بلفورت (لئوناردو دی کاپریو) در سمیناری که همگی مدیران فروش هستند، خودکاری از جیب در میآورد و از حضار میخواهد خودکار را به او بفروشند. خودکار را به یک نفر میدهد و شخص مقابل شروع میکند به تعریف از آن. ” چه خودکار جذاب و جالبی و …” جردن میگوید: قانع نشدم و خودکار را میگیرد و به نفر بعدی میدهد. نفر بعدی هم به توصیف خودکار میپردازد. جردن خودکار را از او هم میگیرد و به نفر بعدی میدهد. این در حالی است که در ابتدای فیلم جردن از دوست مواد فروشش می خواهد که خودکار را به او بفروشد. دوستش از او شماره اش را میخواهد و جردن میگوید خودکار ندارم ! دوستش میگوید: بفرمائید خودکار !
این یعنی فروش! یعنی ایجاد نیاز …
با این مثال میخواهم بگویم فروش یعنی تغییر شرایط از طریق مهارت های فروشنده. این در حالی است که بازاریابی، با شرایط آن طور که هست برخورد می کند. به عبارت ساده تر فروش ترغیب است و بازاریابی آنالیز اوضاع.
اسکورسیزی ذهنیت بازاریابی من را به خوبی نمایش میدهد: هیچ کسی آن چیزی را که شما میفروشید، نمیخرد، افراد آن چیزی را میخرند که برای آنها ارزش دارد. اما متأسفانه بازاریابان بخش اول جمله (هیچ کسی آن چیزی را که شما میفروشید، نمیخرد) را نادیده میگیرند و سعی در غالب کردن محصولات دارند.
فروشنده باید در ایجاد نیاز مصنوعی در خریدار متبحر باشد. او باید خریدار را متقاعد به خرید چیزی کند که نیاز ندارد. زمانی که احساس نیاز ایجاد شد، در مورد شرایط قرارداد صحبتها ادامه پیدا میکند.
در بازاریابی بازاریاب میباید پیشنهادی ارائه کند که نیاز مشتری را در زمان و مکان مناسب و با زبان او پاسخگو باشد. بنابراین اثربخش ترین شیوه بازاریابی تعامل با نیاز مشتری است و نه دستکاری نیازها.
این جملهی طلایی این نگارش است :
"فروش عبارت است از پیدا کردن مشتری برای محصولات خود و بازاریابی یعنی حصول اطمینان از اینکه شما اقلام مورد نیاز مشتری را در اختیار دارید."
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
چگونه از آدم مشهورهاي شبكه هاي اجتماعي به بهترين نحو براي بازاريابي استفاده كنيم
هر روزی که پشت سر میگذاریم، احتمال به دست آوردن توجه و اعتماد و ساختن ارتباط در تبلیغات کمتر میشود. آشفتگی در شبکههای اجتماعی، پرهیز از تبلیغات، طبقهبندی رسانهها از دلایل این امر محسوب میشوند.
به نظر میرسد این موانع، بازاریابی اینفلوئنسرها (توصیهکنندگان) را بیشتر در کانون توجه قرار میدهند. در اصل، ۵۱درصد برندها بودجه خود را برای بازاریابی توصیهکنندگان در سال ۲۰۱۷ افزایش دادهاند. فهمیدن دلیلش ساده است. با کمک توصیهکنندگان، برندها میتوانند با نیشمارکت و مخاطبان تازهای ارتباط بگیرند که به نظر میرسد با تبلیغات میانهی خوبی ندارند. آنها میتوانند از شیوهی تولید محتوای این افراد برای بازگو کردن داستانهای معناداری استفاده کنند که از میان آشفتگیهای فضای مجازی عبور کند. اینفلوئنسرها میتوانند در نقش وکیل مدافع برندها ظاهر شوند و گزینهی اعتماد و احترام به برند را فعال کنند.
بازاریابی توصیهکنندگان میتواند به این چیزها و بسیار بیشتر از آن دست یابد، به شرط آنکه… یک “به شرط آنکه”ی بزرگ در اینجا وجود دارد: به شرط آنکه که طبق ترتیب خاصی اصالت آن احراز شود.
این سه شرط (احتمالا شگفتیآور) برای به دست آوردن اصالت عبارتند از:
۱. دو تا شش اینفلوئنسر برای هر کمپین مناسب است. از وسوسهی فعالکردن بیش از ۱۰ اینفلوئنسر در آن واحد پرهیز کنید. این تماسی شخصی و تجربهای دوخته شده به قامت اینفلوئنسر است که به آنها اجازه میدهد تا با موفقیت پروژهی شما به شکلی عمیق همراه شوند.
۲. با انتخاب اینفلوئنسر آغاز کنید، نه با استراتژی درگیر کردن مخاطب: این راهی است که میتوانید ارزش تبادل را انجام دهید. مثلا تجربهای که به اینفلوئنسر شما دلیلی دهد تا در مورد برند شما صحبت کند. این کار را با تمرکز بر علایق، انگیزشها و نقاط کشش کنونی اینفلوئنسر پیش ببرید.
۳. کمپین را با کمک اینفلوئنسرهای انتخابی خود بسازید. با آنها پیرامون ایدهتان صحبت کنید. از آنها بپرسید که چگونه این ایده میتواند برای آنها شخصیسازی شود. به آنها گوش دهید. حال که آنها بیشتر برای بازی وقت میگذارند، باید موفقیت کمپین را پیشاپیش احساس کنند. هرچقدر که احساسات اینفلوئنسر بیشتر درگیر کمپین شود، محتوای تولید شده توسط او بیشتر اصالت خواهد داشت و به عبارتی خروجی او بیشتر از یک انجام وظیفه خواهد بود. مخاطبان اینفلوئنسرها به هر حال زرنگاند. آنها میدانند که اینستاگرامر محبوبشان چه زمانی از کار با یک برند هیجان زده شده و چه زمانی فقط این کار را برای گذران امور مالی انجام میدهد.
در بازاریابی توصیهکنندگان میانبری وجود ندارد. اگر میخواهید آن را انجام دهید، درست انجامش دهید. معنای تمرکز دقیق بر اصالت همین است.
شارلوت تنسیل / مدیر ارشد تولید محتوای دیجیتال آژانس آگیلوی نیویورک
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
براي موفقيت در بازاريابي در سال ٢٠١٧، ويدئو بسازيد
پیشبینیهای هاباسپات و مجله فوربز نشان میدهد استفاده از محتوای ویدئویی و اثربخشی آن در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است به طوری که در سال ۲۰۱۷ حدود ۷۴% ترافیک وب مربوط به محتوای ویدئویی است و این درصد تا سال ۲۰۱۹ به ۸۰% خواهد رسید.
پیادهسازی بازاریابی ایمیلی بر اساس محتوای ویدئویی نرخ کلیک دکمههای فراخوان موجود در ایمیلها را تا ۳۰۰-۲۰۰% و افزودن ویدئو در صفحات فرود نرخ تعامل را تا ۸۰% افزایش میدهد.
تحقیقات حاکی از آن است که ۹۰% مشتریان اعتقاد دارند که محتوای ویدئوی محصول برای اتخاذ تصمیم خرید به آنها بسیار کمک کرده است و ۶۴% آنها بعد از تماشای ویدئو آن محصول را خریداری کردهاند.
افراد حدود یک سوم زمان آنلاین خود را به تماشای ویدئو میپردازند.
حدود ۵۹% تصمیمگیران سازمانی ترجیح میدهند به جای خواندن محتوای متنی به تماشای ویدئو بپردازند.
مهمتر از همه آنکه یک دقیقه محتوای ویدئویی برابر است با ۱.۸ میلیون کلمه!
بازاریابی ویدئویی پیام برند شما را تقویت
میکند. این محتوا بهترین ابزاری است که شما میتوانید از طریق آن واقعیت پیام برند خود را به مخاطبانتان انتقال دهید.
محتوای ویدئویی قابلیت انتشار ویروسی دارد. مطالعات نشان داده است که ۹۲% افرادی که محتوای ویدئویی را از طریق تلفن همراه خود دریافت میکنند، اقدام به اشتراکگذاری آن مینمایند
.
ویدئوها ۱۲۰۰% بیشتر از متنهایی که حتی حاوی لینک باشند، به اشتراک گذاشته میشود و حدود۶۰% بازدیدکنندگان پیش از آنکه متنهای شما را بخوانند اقدام به تماشای فایلهای ویدئویی شما میکنند.
منبع: فرامحتوا
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
به روش مك دونالد، بازاريابي كنيد
در سال ۱۹۷۴, از ‘ری کراک’ موسس رستوران های زنجیره ای مک دونالد درخواست شد تا برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد بازاریابی و بازرگانی دانشگاه تگزاس در شهر آستین سخنرانی کند. یکی از دوستان من به نام کیت کانینگهام، از دانشجویان آن کلاس بود. پس از یک صحبت قوی و الهام بخش کلاس به کار خود پایان داد و دانشجویان از ری کراک دعوت کردند در صورت امکان در زمان استراحتش به سئوالات آنها پاسخ دهد و کراک با خوشرویی پذیرفت. بعد از آنکه پرسش ها به پایان رسید کراک از آنها پرسید: به نظر شما تجارت و کسب وکار من چیست؟ دوستم کیت میگفت؛ در این هنگام همه بچه ها زدند زیر خنده. بیشتر دانشجویان ما فکر می کردند که کراک آنها را دست انداخته یا دارد سر به سرشان میگذارد. کسی پاسخ نداد. پس کراک، بار دیگر سئوالش را تکرار کرد: شما تصور میکنید من به چه حرفه ای اشتغال دارم؟
دانشجویان دوباره خندیدن و سرانجام شجاع ترینشان پاسخ داد: ری، مگر کسی هم در این دنیای بزرگ وجود دارد که نداند، حرفه تو در همبرگر سازی است؟ ری با دهان بسته خنده ای کرد؛ میدانستم این جواب را می دهید؛ کمی مکث کرد و سپس گفت:خانم ها آقایان حرفه من همبرگر سازی نیست. کار اصلی من بازاریابی در املاک و مستغلات است!!!!
کیت شرح داد که کراک زمان زیادی را صرف نقطه نظر خود پرداخته است. کراک میدانست که از نقطه نظر اهداف کاری، حرفه اصلی اش فروش و بازاریابی مجوز تولید همبرگر، تحت نام مک دونالد بوده است. اما آنچه او هیچگاه از آن غفلت نکرد، موقعیت و مکان هر کدام از این رستوران های عرضه همبرگر بود. او میدانست که ملک و مکان واقع شدنش، مهمترین عامل موفقیت شعبات عرضه کننده می باشد. در نتیجه بهترین مکان ها را بازاریابی می کرد و بر می گزید و از سوی دیگر، کسانی که این حق امتیاز یعنی امتیاز تولید و فروش محصولات مکدونالد را از او میخریدند؛ در اصل، پول زمینی را که در آن شعبه زده بودند، برای تشکیلات ریکراک فراهم می ساختند. امروزه مک دونالد، بزرگترین مالک مستغلات، در دنیا است که حتی بیش از کلیسای کاتولیک، زمین دارد. بهترین چهار راه ها و با ارزش ترین حاشیه های خیابان ها در دنیا را به خود اختصاص داده است.
جلوي چشم بودن و در معرض ديد مردم قرار گرفتن، يكي از رموز موفقيت كسب وكارها در دنياي امروزي مي باشد،اگر شما قدرتي مثل مك دونالد نداريد تا در بهترين جاها قرار بگيريد، در عوض اينترنت كه داريد، شبكه هاي اجتماعي كه داريد، از پتانسيل هاي بينظير آنها براي هرچه بيشتر و بهتر ديده شدن، نهايت استفاده را ببريد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
فروش مستقیم یا همان فروش به شیوه بازاریابی شبکه ای چه فوایدی برای اقتصاد کشور دارد؟
حذف واسطه های سنتی و دلال ها
افزایش سود تولید کننده داخلی
کیفیت و کمیت بالای محصول تولیدی
توسعه کارخانجات داخلی و جذب نیرو
پرداخت عانی و به موقع مالیات به دولت
نظارت دقیق بر قیمت ها
خرید آسان و مطمئن
خرید محصولات به قیمت واقعی
تثبیت قیمت محصولات
ارائه جنس اصل و اورجینال به مشتری
جلوگیری از تورم
قیمت یکسان در سراسر کشور
هر یک از اینها به تنهایی می تواند یک دلیل محکم و قانع کننده برای اثبات برتری شیوه فروش مستقیم نتورک مارکتینگ باشد.
تفاوت فروش و بازاریابی با الهام از فیلم "گرگ وال استریت"
امیدوارم به سینما علاقمند باشید و فیلم “گرگ وال استریت” ساخته “مارتین اسکورسیزی” و با بازی درخشان “لئوناردو دی کاپریو” را دیده باشید. در یکی از سکانسهای پایانی فیلم ، جردن بلفورت (لئوناردو دی کاپریو) در سمیناری که همگی مدیران فروش هستند، خودکاری از جیب در میآورد و از حضار میخواهد خودکار را به او بفروشند. خودکار را به یک نفر میدهد و شخص مقابل شروع میکند به تعریف از آن. ” چه خودکار جذاب و جالبی و …” جردن میگوید: قانع نشدم و خودکار را میگیرد و به نفر بعدی میدهد. نفر بعدی هم به توصیف خودکار میپردازد. جردن خودکار را از او هم میگیرد و به نفر بعدی میدهد. این در حالی است که در ابتدای فیلم جردن از دوست مواد فروشش می خواهد که خودکار را به او بفروشد. دوستش از او شماره اش را میخواهد و جردن میگوید خودکار ندارم ! دوستش میگوید: بفرمائید خودکار !
این یعنی فروش! یعنی ایجاد نیاز …
با این مثال میخواهم بگویم فروش یعنی تغییر شرایط از طریق مهارت های فروشنده. این در حالی است که بازاریابی، با شرایط آن طور که هست برخورد می کند. به عبارت ساده تر فروش ترغیب است و بازاریابی آنالیز اوضاع.
اسکورسیزی ذهنیت بازاریابی من را به خوبی نمایش میدهد: هیچ کسی آن چیزی را که شما میفروشید، نمیخرد، افراد آن چیزی را میخرند که برای آنها ارزش دارد. اما متأسفانه بازاریابان بخش اول جمله (هیچ کسی آن چیزی را که شما میفروشید، نمیخرد) را نادیده میگیرند و سعی در غالب کردن محصولات دارند.
فروشنده باید در ایجاد نیاز مصنوعی در خریدار متبحر باشد. او باید خریدار را متقاعد به خرید چیزی کند که نیاز ندارد. زمانی که احساس نیاز ایجاد شد، در مورد شرایط قرارداد صحبتها ادامه پیدا میکند.
در بازاریابی بازاریاب میباید پیشنهادی ارائه کند که نیاز مشتری را در زمان و مکان مناسب و با زبان او پاسخگو باشد. بنابراین اثربخش ترین شیوه بازاریابی تعامل با نیاز مشتری است و نه دستکاری نیازها.
این جملهی طلایی این نگارش است : "فروش عبارت است از پیدا کردن مشتری برای محصولات خود و بازاریابی یعنی حصول اطمینان از اینکه شما اقلام مورد نیاز مشتری را در اختیار دارید." نوشته: دکتر محمدجواد نیکبخت
گوریلا مارکتینگ یا بازاریابی چریکی ( پارتیزانی ) چیست؟
بازاریابی پارتیزانی روشی خاص است. بنابراین در حال حاضر نویسندگان دیدگاه خود را در رابطه با این پدیده تغییر دادهاند. آنها اظهار میکنند که بازاریابی پارتیزانی نوعی روش تفکر است که فرد میتواند بر اساس عملکردهای خاص، آن را تشخیص دهد و فرد دیگری نیز میتواند بر اساس عملکردهای مختلف به شناسایی این نوع بازاریابی بپردازد.
در این نوع بازاریابی از ذهنهای باز و نگرشهای مختلف برای کسب امتیاز در نبرد برای جذب مصرف کنندگان استفاده میشود.
بنابراین مهمترین اختلاف بین بازاریابی پارتیزانی و سنتی، حالت ذهنی کار است.
در بازاریابی پارتیزانی، فرد به دنبال استفاده از کانالها و روشهای جدید به منظور رسیدن به مصرف کنندگان جدید است.
این کار دارای اثرات خاص و بلند مدت است و منجر به ایجاد همهمه و جنب و جوش میشود.
تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی با هدف سرعت بخشیدن به کسب سود طراحی شدهاند، بدون اینکه سرمایهگذاری عظیمی بر روی زمان یا هزینه صورت گیرد.
در اغلب موارد این تاکتیکها بر خلاقیت روابط خوب و تمایل برای آزمایش روشهای مختلف تمرکز یافته است.
بین بازاریابی پارتیزانی و بازاریابی سنتی تفاوتهای اساسی وجود دارد.
فرق اصلی بین این دو، تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی است که بر خلاقیت، روابط خوب و رضایت تأکید دارد.
لوینسون اظهار میدارد که بازاریاب خوب پارتیزانی در بیشتر موارد باید از روابط موجود و پتانسیل توسعه روابط اضافه، آگاهی کافی داشته باشد. پس یکی از اصول پایهای بازاریابی پارتیزانی، رابطه است که در کانون موفقیت بازاریابی جای دارد.
روابط انواع مختلفی دارد:
روابط مشتری:
هر رابطهای با مشتریان بالقوه میتواند به وسیله فکر کردن در باره این که چه چیزی اساس یک رابطه خوب هست، ارتقا پیدا کند.
برای مثال، فرستادن نامه به صورت دست نوشته یا تماس با یک مشتری موجود به او فکر ادامه تجارت را میدهد.
روابط کارکنان:
هر یک از کارکنان شرکت شما باید بازاریابی حرفهای را بداند و از چگونگی روش ارتباط با مشتری، دستفروش و هر کسی که تجارت شما را عرضه میکند، به خوبی آگاهی داشته باشد.
روابط با رقبا:
روش بازاریابی پارتیزانی به ترویج روابط خوب با رقبا میپردازد.
به جای فکر کردن درباره شرکتهای دیگر به عنوان رقیب خود، بازاریابی پارتیزانی راههای همکاری را بیان میکند.
صاحبنظر برجسته بازاریابی در این باره میگوید:
بازاریابی پارتیزانی را میتوان بازاریابی همجوشی خواند و بر این اساس، شرکتهای کوچک میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و یک شرکت بزرگتر را بوجود آورند.
تحقیقات بازاریابی چیست؟
رفتار مشتری شما برای مثال در فصل پاییز ممکن است با بهار تفاوت داشته باشد.
شرایط اقتصادی کشور، اوضاع سیاسی و دهها و صدها عامل مختلف میتواند بر رفتار مشتریان فعلی و احتمالی شما تاثیر بگذارد.
تحقیقات بازاریابی این بینش را به شما میدهد که در جمع آوری اطلاعات بتوانید ذهن مشتریتان را در زمانها و شرایط مختلف بخوانید و همچنین میتوانید برای دریافت یک ایده بهتر برای توسعه کسب و کار خود به تحقیق و افزایش آگاهی از روندی که در بازار صنعت شما طی میشود بپردازید.
چرا به طرح بازاریابی
(Marketing Plan)
نیازداریم؟
بازاریاب موفق باید محصول یا خدماتی را که به مشتری ارائه می دهد بشناسد و بداند که این کالا یا خدماتی که به مشتری میدهد چه تفاوتهایی با کالا و خدمات رقبا دارد؟
طرح بازاریابی مناسب میتواند به شناخت مزایا، ویژگیها و تفاوتهای خاص یک محصول یا خدمات و همچنین راههای جذب نوع مناسب مشتری و البته وفادارسازی آن کمک کند.
طرح بازاریابی در اصل یکی از اصلی ترین اجزای طرح کسب و کار (Business plan) میباشد.
طرح بازاریابی خوب، شما را با اهداف روشن آشنا میکند؛ به طوری که شما میتوانید دستاوردها و نتایج تلاشهای خود را در بازاریابیتان اندازهگیری کنید.
گلچین 28 درس عملی مدیران موفق
1- هفده اصل مدیریت :
کسی که به من اعتماد می کند از کسی که مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است .
BY JOHN MAXWELL
2- هشت خوان تحول :
فرآیند "دیدن – حس کردن – متحول شدن " بسی نیرومند تر از فرآیند " تحلیل – تفکر – تحول " است .
BY JOHN KOTTER
3- با بزرگان بازاریابی :
نقش شرکت ایجاد مشتری های جدید است و فقط 2 عامل درونی می تواند این کار را بکند : بازاریابی و نوآوری .
BY LOURA MAZUR
4- بازاریابی تک به تک :
به جای فروختن محصول ، سعی کنید مشکل مشتری را حل کنید . محصولات گذار هستند اما این رابطه است که باقی می ماند .
BY DON PEPPERS
5- بازیهای استراتژیک بازاریابی :
اگر خودتان و رقبایتان را می شناسید ، نباید از جنگ بترسید . اگر خود را می شناسید و رقیبتان را نمی شناسید برای هر موفقیتی انتظار شکست را هم داشته باشید . اگر خود و رقیبتان را نمی شناسید شکست خواهید خورد .
BY JOHN ZAGULA
6- بی واسطه از دل :
توجه خود را بر مشتریان متمرکز کنید نه رقیبان . رفتار رقیبان وضع گذشته را نشان می دهد مشتریان نمایانگر آینده ، فرصتهای تازه ، اندیشه های و شاهراه پیشرفت هستند .
BY MICHAEL DELL
7- تمایز یا نابودی :
مدیران هوشمند هر روز با این سوال از خواب بر می خیزند که چرا مشتری باید از میان این همه گزینه کالا یا خدمت ما را خریداری کند .
BY JACK TROUT
8- شرکتهای بزرگ ، مشکلات بزرگ:
وقتی از دیگران تقلید می کنید شهروند درجه 2 شناخته می شوید . در دنیای امروز نگریستن به دنیا از پشت میز کار عملی بسیار خطرناک است .
BY JACK TROUT
9- فلسفه نام های تجاری :
بازاریابان امروز به دنبال تصاحب یک تکه از ذهن مشتری هستند. BMW در ذهن شماست نه در پارکینگ شما .
BY THOM BRAUN
10- گاو بنفش :
امنیت خطرناک است . همرنگی امروز جای خود را به تک رنگی داده است .
BY SETH GODIN
11- رهبری پروژه :
هر رفتاری در نظر صاحبش دلیل و معنا دارد . اگر رفتار کسی در نظر ما بی معنا باشد به این دلیل است که با باورهای ما یکسان نیست .
BY JAMES LEWIS
12- مدیریت پروژه به اندازه :
مسئولیت پذیرفتنی است نه واگذار کردنی ، چون یک تعهد درونی است .
BY CURTIS COOK
13- معجزه شش سیگما :
اگر به من بگویی فراموش می کنم . اگر به من نشان دهی به خاطر می سپارم . اگر مرا درگیر کنی آن را درک می کنم .
BY SUBIR CHOWDHURY
14- بابای دار ، بابای نادار
انسان در بازی گاهی می برد گاهی یاد می گیرد .
BY RIOBERT KIOSAKI
15- ثروت آفرینان :
هیجان انگیزترین اکتشافات پیش روی ماست نه پشت سر ما . اگر امروز چیزی نسازیم فردا هم چیزی که تماشایی باشد نخواهیم داشت .
BY LESTER THUROW
16- جهانی شدن :
جهانی شدن چیزی نیست جز جابجایی فعالیتها به منظور کسب سود بیشتر . از 100 اقتصاد بزرگ جهان 29 تای انها شرکت هستند نه کشور
BY LESTER THUROW
17- کارراهه بابای دارا :
تنها تفاوت داراها و نادارها این است که اوقات خود را به روشهای متفاوت می گذرانند .
BY RIOBERT KIOSAKI
18- آینده مدیریت :
وقتی عمر استراتژی کوتاه است، نوآوری تنها راهی است که شرکت می تواند حضور خود را در آینده تضمین کند .
BY GARY HAMEL
19- باز مهندسی فراگیر :
در بسیاری از سازمانهای پویادرخواست رعایت استاندارد همانند درخواست سکوت در یک کنسرت جاز است .
BY JAMES CHAMPY
20- درس هایی از آینده :
آنچه در تصور انسان می گنجد روزی تحقق خواهد یافت . آینده قابل پیش بینی نیست زیرا انسان آن را می سازد .
BY STAN DAVIS
21- روح تشنه :
به فرزندانم در پایان آموزش عالی چنین توصیه کردم . به جای شغل به دنبال مشتری باشید . اگر بتوانید محصولی ارایه کنید که خواهان داشته باشد از بیکاری نجات پیدا می کنید .
BY CHARLES HANDY
22- سازمان فردا:
در شرایط امروز هیچ چیز خطرناک تر از دل بستن به کامیابی های دیروز نیست .
BY THE DRUCKER FOUNDATION
23- راهنمای خودباوری زنان :
خود باوری عبارتست از تمایل به این که خود را فردی شایسته مواجهه با چالش های اساسی زندگی و لایق شادی بدانیم .
BY NATHANIEL BRANDEN
24- سخنرانی موثر
وقتی آدمها مثل هم فکر می کنند پیداست که هیچ کدام آن قدر که باید فکر نمی کنند .
BY BRIESINGS PUBLISHING group
25- مدیریت ارتباطات :
هیچ کس اهمیت نمی دهد که شما چقدر می دانید . مگر آنکه بداند چقدر به او اهمیت می دهید .
BY JOHN MAXWELL
26- مدیریت بر خود :
آرمان بدون عمل رویاست و عمل بدون آرمان ، کابوس
BY HYRUM SMITH
27- مدیریت جلسه موثر :
فقط کسانی را فرخوانید که حضورشان در جلسه لازم است ، فقط کسانی را دعوت کنید که به حرف آنها گوش می دهید .
BY ROBERT MILLER
28- مدیریت زمان :
اولین گام در مدیریت زمان هدفمند زیستن است
BY KEN BELANCH
شبکه خوب، شبکه بد!
جمله دیشب در مورد شرکت هرمی باعث شد خیلی از افرادی که با عنوان بازاریابی شبکه ای و MLM کار می کنند جبهه بگیرند. جالب بود کسی در مورد تفاوت بین شبکه هرمی با بازاریابی شبکه ای، صحبتی نمیکرد و فقط درگیر کلمات و اصطلاحات هستند. انقدر تعصب داشته باشی اما ندونی کار تو رو با چه چیزی اشتباه می گیرند؟ شاید یکی از دلایلش این باشه که این دو روش کسب درآمد، الگوی شبیه به هم دارند و به صورت "چند سطحی" کار می کنند. یکی دیگه از دلایل هم شاید این باشه که صلاح نیست تفاوتشون رو بدونی چون شرکتهای زیادی دچار مشکل میشن. من برخی از تفاوت های MLM و طرح هرمی (pyramid scheme) رو طبق تعاریف wfdsa و ftc براتون میارم:
در بازاریابی شبکه ای MLM (نوع سالم و پایدارتر بازاریابی شبکه ای نسبت به هرمی):
اعضای شبکه برای جذب اعضای جدید، پورسانت دریافت نمی کنند و یا سود ناچیزی دریافت می کنند و تنها راه کسب سود اصلی اعضای شبکه، فقط فروش محصول به مصرف کننده ی نهایی است حتی اگر عضو شبکه نباشد. پس تمرکز بر فروش محصول، سود بیشتری نسبت به عضوگیری دارد.
برای ورود و یا ماندن در شبکه، اجباری برای خرید اولیه و یا حتی خرید به صورت ماهیانه از شرکت وجود ندارد. (در شرکت های هرمی، اصل درآمد و پورسانتها از طریق پول اعضای جدید تامین می شود و زمانی که شبکه اشباع شود و عضو جدیدی وجود نداشته باشد که عضو شبکه شود، شبکه از هم می پاشد).
در شرکت های MLM کالاهایی که اعضا دریافت می کنند تا بازاریابی اش کنند، در صورت فروش نرفتن، قابل عودت و پس گرفتن توسط شرکت می باشد و قوانین شفاف و نه مبهم در این زمینه دارند.
همچنین هنگام خروج از شبکه، شرکت MLM اجناس مانده در دست بازاریاب (عضو شبکه) را خریداری می کند. البته مشاهده می شود که شرکت های هرمی با سواستفاده از نام MLM و فروش محصولات دارای تاریخ انقضای نزدیک، به نوعی این قانون را دور می زنند.
مدل کسب و کار شرکت های MLM به راحتی قابل درک است. آنها به جای دادن وعده های خارق العاده و ثروت آفرینی عجیب و یا صحبت از یک انقلاب و یا تاکید بر عضوگیری های بیشتر، کاملا مشخص می کنند که سود معقول و منطقی آنها به چه مقدار و به چه نحو تامین و پرداخت می شود.
اگر فردی وارد شرکت های MLM شد و نتوانست فرد دیگری را وارد شبکه کند، به هیچ عنوان ضرر نمیکند. همچنین تعداد افرادی که سود نمی کنند اختلاف فاحشی با تعداد افرادی که سود می کنند، ندارد. البته بحث اختلاف درآمد، جدا است.
@eghtesadjahani
اگر از "پنتاگونا" که صرفا بازی پول بود و خیلی هم زود دستش برای همه رو شد بگذریم، نتورک مارکتینگ با ظهور شرکت"مای سون دایاموندز m7d "وارد ایران عزیز شد و با حضور گلدکوئست در سال 79 رنگ جدی تری به خود گرفت. دو شرکتی که یکی ادعای فروش الماس داشت و دیگری طلا!
کوئست در سال 81 بود که با ظهور تیم جدیدی که بنیان گذار آموزش و تکثیر بودند، عملا رشد تصاعدی خود را شروع کرد و خیلی زود به سراسر نقاط ایران کشیده شد.
در این میان شرکت های متعددی به صرافت افتادند که نه در رقابت با کوئست بلکه در کنار آن به فعالیت بپردازند که از آن جمله می توان از "ای بی ال" با محصولی موهوم یا "گلد ماین" و "گاما" و... نام برد. شرکت هایی که در ماهیت و پلن تفاوت و تمایز چندانی با هم نداشتند و حقیقتا به خاطر رقم ورودی پایین ترشان توانستند بخشی از بازار هدف را از چنگ کوئست در بیاورند!
اما به هیچ کدام از این شرکت ها نمی توان لفظ نتورک مارکتینگ را اطلاق کرد. زیرا در این شرکت ها، کسی محصول خاصی را بازاریابی نمی کرد و تنها و تنها هدف استفاده از طرح درآمد زایی یا همان پلن بود. به عبارت دیگر نتورکر های ایران، پلن فروش بودند تا محصول فروش. و در این شرایط معلوم است که برنده ی اصلی کمپانی ست که پول محصول را تمام و کمال گرفته و درصد بسیار اندکی هم پورسانت داده است.
تا این که در سالهای 83 و 84 به دلیل نارضایتی مردم و عکس العمل دولت، تبلیغات منفی سنگین علیه این دست شرکت ها زیاد شد و به همین دلیل روش های بسیار غیر علمی و بعضا ناجوانمردانه در نتورک ایران شکل گرفت. از دعوت های دروغین به کار تا زندانی کردن پراسپکت! و در این شرایط که دیگر محصولات نه چندان ارزشمند کوئست به ایران نمی رسید، محصول شد بهانه و نتورک هم شد، هوا فروشی و پلن فروشی!
در این آشفته بازار دو شرکت"آسو" و "وست ویژن" هم با داعیه ی دروغین قانونی بودن و صرفا با استفاده از ارتباط های مدیران عاملشان در نهادهای دولتی و قانونی، دست به کار شدند و مدتی از این آب گل آلود، ماهی های خوبی هم صید کردند. اما دیری نپایید که با تغییر پلن و آگاه شدن اعضا، این شرکت ها هم تبدیل به خاطره شدند.
در این اثنی به مرور همه متوجه شده بودند که باید برای موفقیت در این صنعت به فروش محصول حقیقی و با قیمت واقعی رو بیاورند. شرکت هایی محصول محور با این اندیشه شکل گرفتند که به ازای تمام مبلغ ورودی، کالا فروخته شود و پورسانت فقط از منبع پس انداز هزینه ی تبلیغات و حذف واسطه تامین شود. فرمولی که اساسا عامل شکل گیری نتورک مارکتینگ بود ولی ما طی سال ها به بیراهه رفته بودیم.
اما....
طوفان "اینوست" از راه رسید و تخم سوخته ای را در خاک کرد که هیچ وقت محصولی نداد! تبری به نام "سوییس کش" در سال 86 ریشه ی همان نتورک نوپایی که رفته رفته داشت به مسیر صحیح وارد می شد را از ته زد و آتشی هولناک را در سفره ی فعالان شبکه ای انداخت.
عمر کوتاه سوییس کش 9 ماه بود و از خاکستر آن فرزند نامشروعی متولد شد که دیگر اسامی مختلفی داشت: ایمپریال، گالف، پالینور و...
سایت هایی که رقابتشان با هم در درصد سود ماهیانه بود. وقاحت به جایی رسید که تا 50 درصد سود هم داده شد!! سایت های هایپ گونه ای که ادعای سرمایه گذاری در بازارهای نوین مالی از جمله فارکس را داشتند. اما در حقیقت چند تا از لیدرهای ایرانی شرکت های مختلف پشت همه ی این دسیسه های هرمی بودند.
نهایتا در پاییز 88 این فتنه های اینوستی، ناگهان توسط تیم های مختلف اطلاعاتی و امنیتی خاموش شد و همزمان کلیه ی سایتهای موجود در اختیار آن ها قرار گرفت و رهبرانشان نیز روانه ی زندان شدند!
لیکن نمیشد وجود اشتیاق و تقاضا برای بازاریابی شبکه ای در بین توده ی مردم را نادیده گرفت و یا خاموش کرد! بنابراین با توجه به پتانسیل این بخش عظیم اجتماعی و اقتصادی، دولت سعی در تدوین قانون جامع بازاریابی شبکه ای در اواخر سال 1388 کرد و اولین شرکت قانونی نتورک در ایران به طور رسمی کار خودش را در سال 1390 آغاز کرد.
1:قانون رهبری:
اول بودن بهتر از برتر بودن است.
2:قانون طبقه:
اگر در یک طبقه نمی توانید اول باشید،طبقه دیگری درست کنید.
3:قانون ذهن:
وارد شدن به دنیای ذهن مشتریان بهتر از ورود به بازار است.
4:قانون تصورات:
بازاریابی جنگ محصولات نیست،جنگ تصورات است.
5:قانون توجه:
اثرگذارترین مفهوم در بازاریابی،داشتن کلمه ای در ذهن مشتریان است.
6:قانون انحصار:
دو شرکت نمی توانند یک کلمه مشترک در ذهن مشتری داشته باشند.
7:قانون نردبان:
استراتژی مورد استفاده شما،به پله ای بستگی دارد که در نردبان روی آن ایستاده اید.
8:قانون مسابقه دو نفره:
در بلند مدت هر بازاری به محل مسابقه دو اسب تبدیل می شود.
9:قانون عکس:
اگر هدفتان جایگاه دوم است،استراتژی شما را رهبر بازار تعیین می کند.
10:قانون تقسیم:
در طول زمان مقوله تقسیم،و به دو یا چند مقوله تبدیل می شود.
11:قانون چشم انداز:
آثار بازاریابی در گستره زمان نمایان می شود.
12:قانون توسعه خط:
فشار غیر قابل مقاومتي برای توسعه محصولات با نام تجاری پیشین وجود دارد.
13:قانون قربانی:
برای به دست آوردن چیزی،به ناچار باید چیز دیگری را از دست بدهید.
14:قانون ویژگی ها:
در برابر هر ویژگی،یک ویژگی اثر گذار دیگر وجود دارد.
15:قانون صداقت:
هنگامی که شما امتیاز منفی را می پذیرید،مشتری یک امتیاز مثبت به شما می دهد.
16:قانون حرکت جسورانه:
در هر موقعیت،تنها یک حرکت نتیجه غایی را تعیین می کند.
17:قانون غیر قابل پیش بینی بودن:
اگر نتوانید برنامه رقبای خود را بنویسید،نمی توانید آینده را پیش بینی کنید.
18:قانون موفقیت:
موفقیت معمولا غرور می آفریند و غرور به شکست می انجامد.
19:قانون شکست:
باید در انتظار شکست بود و آن را پذیرفت.
20:قانون سر و صدا:
شرایط در بیشتر موارد بر عکس چیزی است که در مطبوعات درج می شود.
21:قانون شدت:
برنامه های موفق مبتنی بر مد نیستند،بلکه بر پایه روند ها تنظیم می شوند.
22:قانون منابع:
بدون پول کافی هیچ ایده ای به نتیجه نمی رسد.
۱- یک پوشه برای نگهداری ایده های بازاریابی اختصاص دهید. سعی کنید همیشه اهداف و ایده های خود را مکتوب کنید.
۲- هر روز و هر ساعت کارت ویزیت را همراهتان داشته باشید. مخصوصا آن که نام سایت و ایمیل شخصی شما بر روی آن درج شده است.
۳- یک سنجاق سینه ی شخصی با آرم شرکت تان طراحی کنید و در جلسات به کت خود بزنید. این مساله خیلی مهم است.
۴- فقط سعی نکنید یک بازار جدید ایجاد نمایید. سعی کنیدفرصت سازی کنید. فرصت سازی به اندازه ی نیازسنجی مهم است.
۵- آزمودن، کلید موفقیت در بازاریابی است.
۶- در بازاریابی اول به فکر تجربه اندوزی از شیوه های رقباباشید.
۷- داشتن موقعیت بی همتا در اینترنت مهمتر از محتوای تبلیغاتی شما است.
۸- تنها به کاهش قیمت کالاها در سایت اکتفا نکنید.
۹- قبل از ایجاد و توسعه ی محصول، بازار آن را پیدا نمایید.
۱۰- به دنبال جماعت حریص و مشتاق به محصول یا خدمات باشید.
۱۱- هدف تمام تبلیغات شما باید افزایش فروش باشد.
۱۲- تبلیغات در مجله بسیار موثر است. تبلیغات در مجلات مهم است. اما معرفی علمی توانمندی های کارآفرینی شما درنشریات، یک فرهنگ سازی گسترده می کند که برای آینده ی شغلی شما بسیار مهم است.
۱۳- مقالاتی را به روزنامه و مجلات ارسال کنید. خیلی مهم است که معرفی شما به عنوان یک مبتکر کارآفرینی در حوزه کسب و کار، با انتشار مقالات و گزارشات تخصصی و عمومی در نشریات مختلف همراه باشد.
۱۴- اخبار خود را به همراه با عکس به مطبوعات بفرستید.
۱۵- از انتشار نشریات جدید آگاه شوید تا اخبار خود را به رسانه و فرد مناسب بفرستید.
۱۶- در روزنامه های عادی یا اقتصادی و نشریات تخصصیمطلب بنویسید.
۱۷- مقاله ای با قلم خود چاپ کنید و نسخه های آن را برای همکارانتان بفرستید.
۱۸- در تنظیم اخبار فعالیت شرکت خود کوشا باشید و آن ها را به موقع و چندین بار برای مطبوعات ارسال کنید.
۱۹- یکصمین، پانصدمین یا یکصدهزارمین مشتری خود را در مطبوعات معرفی کنید.
۲۰- یک جایزه ی سالیانه به راه اندازید و آن را در بوق و کرنا کنید، مثلا می توانید به بهترین کارمند سال شرکت یا سازمان خود جایزه دهید.
۲۱- در سمینارهای بازاریابی حضور یابید.
۲۲- کتاب های بازاریابی را بخوانید.
۲۳- مشترک نشریات مکتوب و اینترنتی بازاریابی شوید.
۲۴- هر ماه یک جلسه بازاریابی با کارکنان یا مباشران خود بگذارید تا درباره استراتژی و وضعیت بازار بحث کنید و ایده های تازه بگیرید.
۲۵- به انجمن یا سازمان های مرتبط با حرفه تان ملحق شوید.
۲۶- یک پوشه را برای یافتن طراح، نویسنده و سایر حرفه ای های بازاریابی کنار بگذارید.
۲۷- در نمایشگاه های مربوط به حرفه تان حتما یک غرفهبگیرید.
۲۸- همراه سازمان های غیرانتفاعی، مانند موسسات حمایت از کودکان معلول، سازمان بهزیستی، کمیته امداد شوید.
۲۹- در دبیرستان ها و دانشگاه ها سخنرانی کنید و به دانش آموزان و دانشجویان درباره حرفه ی آینده شان توصیه کنید.
۳۰- برچسب های جالبی برای نصب روی شیشه ی اتومبیل طراحی و بین مشتریان توزیع کنید.
۳۱- آگهی های خود را کدگذاری و نتایج شان را دنبال کنید.
۳۲- تابلو ساختمانتان و تابلوهای راهنمای داخلی و خارجی آن را بهبود ببخشید.
۳۳- اگر فکر میکنید آرم شرکت شما منسوخ شده، آن را از نو رنگ آمیزی کنید.
۳۴- حامی مالی یک مسابقه ورزشی یا برنامه رادیویی و تلویزیونی شوید.
۳۵- امکان خرید توسط کارت های اعتباری را در سایت خود قرار دهید.
۳۶- برای سفارش دهی، گزینه های مختلفی را به کاربرپیشنهاد دهید.
۳۷- فراموش نکنید ارائه ی کالاهای رایگان کلید فروش است. این روش برای ابتدای فعالیت یک کارآفرین پیشنهاد می شود.
۳۸- کالاهای خوب و باارزش را به صورت رایگان هدیه دهید.
۳۹- یک گارانتی بی قید و شرط را پیشنهاد دهید.
۴۰- برای افزایش ارزش کالاهای خود انعام نیز درنظر بگیرید.
۴۱- در فرم سفارش پیشنهادات دیگری را نیز ارائه دهید.
۴۲- سایت شما باید بر روی مزایا تمرکز داشته باشد.
۴۳- نشانی سایت خود را در سربرگ نامه ها، کارت ویزیت و بر روی تمامی کالاها قرار دهید.
۴۴- مطبوعات بهترین تبلیغات رایگان برای شما هستند.
۴۵- به مشتریان اینترنتی خود اطمینان دهید که سیستمامنیتی سایت شما قابل اعتماد است.
۴۶- هر سال اهداف خاص بازاریابی را تعیین و هر سه ماهیک بار آن ها را ارزیابی و تنظیم کنید.
۴۷- در فصل های اوج فعالیت تجاری برای کسب و کارتانتبلیغ کنید.
۴۸- یک شماره تلفن راحت و به یاد ماندنی بگیرید.
۴۹- برای سایت اینترنتی خود، آدرس به یدماندنی انتخاب کنید و آن را در کلیه ی ارتباطات بازرگانی قید نمایید.
۵۰- از طریق پست مستقیم، کسب و کار خود را به مشتریان و خریداران تبلیغ کنید.
ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﻼﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻮﻝ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﺻﻼ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮔﺎﻡ، ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺑﻼﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ، ﻓﯿﻠﻢ، ﻣﺪ، ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ. ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﻮﺩ، ﮐﻢ ﮐﻢ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻥ ﻭﺑﻼﮒ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﺎﻥ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻧﺎﻣﻤﮑﻦ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺍﻣﺎ Johns Wu ﺻﺎﺣﺐ Bankaholic.com ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺵ، ﻭﺑﻼﮒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺒﻠﻎ ۱۴.۹ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﺷﺮﮐﺖ Bankrate ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ.
ﻭﺑﻼﮒ ﻓﻨﯽ TechCrunch، ﻣﺜﺎﻝ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ. ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺰﺭﮒ AOL ﺍﯾﻦ ﻭﺑﻼﮒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۰ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ۳۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﻮﻝ، ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﯽ Affiliate ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ Amazon Affiliates ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﯽ، ﺻﺎﺣﺐ ﻭﺑﻼﮒ ﻟﯿﻨﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻨﮏ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ (ﻣﺜﻼ ﺁﻣﺎﺯﻭﻥ) ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﺩ، ﺩﺭﺻﺪﯼ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﻭﺑﻼﮒ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ
و گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش،اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: ....
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟