| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
مقاله کوتاه (مدیران، کاتالیزورهای شادی در کار)
هیچ مدیری نمیتواند کارمندانی مولد و پربازده و البته، شاد و سرزنده بسازد، بلکه فقط میتواند این روند را تسریع و تسهیل کند. در واقع، مدیران نقش کاتالیزور را در دستیابی به بهرهوری از طریق افزایش شادی در کار بازی میکنند. آنها میتوانند به کارمندان در پیداکردن مسیری با کمترین مانع و مقاومت برای رسیدن به اهدافشان کمک کنند و به ایشان یاد بدهند که چگونه میتوانند برای شغل خود برنامهریزی کنند. البته، باید گفت که مدیران هیچ کدام از این کارها را نمیتوانند بدون همکاری و تلاش جدی از سوی کارمندان انجام دهند. از نظر مدیران بزرگ، کارمندان مانند ستارههایی عمل میکنند که میتوانند به شدت بدرخشند و همه جا را روشن کنند و برای این درخشش، به روحیه شاد نیاز دارند. آنچه در ادامه خواهد آمد انتظاراتی هستند که مدیران از کارمندان بااستعداد و شاد خود دارند:
از هر فرصتی برای نگریستن به خود استفاده کنید؛ از هر ابزار بازخوردی که شرکت در اختیارتان قرار میدهد برای افزایش شناخت از خودتان و نگرش دیگران راجع به خودتان استفاده کنید.
تفکر عمیق داشته باشید؛ در طول ماه چند بار و هر بار بین 20 تا 30 دقیقه بنشینید و مروری بر آنچه طی هفته گذشته انجام دادهاید، داشته باشید. از خود بپرسید که طی این هفته چه آموختید و چه کارهایی را انجام دادید؟ از چه چیز لذت برده و از چه چیز تنفر پیدا کردهاید؟ ارتباط آنها با استعدادهایتان چیست؟ و ...
خودتان را کشف کنید؛ سعی کنید در طول زمان، تصویر کاملتری از مهارتها، دانش و استعدادهای خود پیدا کنید و از این درک و فهم فزاینده برای انتخاب و بر عهده گرفتن نقشهای مناسبتر، تبدیل شدن به همکاری بهتر، کسب آموزههای بیشتر و در نهایت، پیشرفت و ارتقا بهره ببرید.
سازگار شدن با دیگران را بیاموزید؛ به مرور زمان، انواع مؤثرتر و مفیدتر همکاری با دیگران را که به بهتر شدن کارتان کمک میکند، شناسایی کنید. تجربه ثابت کرده است که کارمندان دارای درجات بالاتر، انعطافپذیری و سازگاری بهتر و بیشتری با همکاران خود دارند و محیطهای کاری متفاوت را تحمل میکنند.
پیگیر باشید؛ بهطور دائم به آموختهها و کشفیات خود توجه داشته باشید و سعی کنید آنها را به کار ببندید. به کاربستن پی در پی و مؤثر دانستهها و آموختهها میتواند به کارتان هویت ببخشد و شما از کاری که انجام میدهید، احساس شادی و شعف بیشتری کنید.
هنگامی که وارد محل کارتان میشوید، تصمیم بگیرید کیفیتی بهتر از روز قبل داشته باشید و عملکردی برازندهتر ارائه دهید؛ کارمندان شاد کسانی هستند که در آغاز روز کاری، تصمیم میگیرند که بهتر از روز قبلشان کار کنند و در پایان روز و پس از نگریستن به عملکرد روزانهشان، به شدت احساس رضایت و خرسندی میکنند.
منبع: کتاب Work Happy Now
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ویژگی شخصیتها بر اساس مدل مایرز و بریگز یا مدل ام بی تی آی MBTI
افراد درونگرا(introversion)✔️
۱) از تنهایی انرژی میگیرند
۲) نمیخواهند کانون توجه باشند
۳) شنونده های خوبی هستند
افراد برونگرا(extraversion)✔️
۱)از تعامل با دیگران لذت میبرند
۲)بیش از انکه گوش بدهند حرف میزنند
۳)دوست دارند کانون توجه باشند
افراد حسی(sensing)✔️
۱)تمرکز بر دریافت اطلاعاتشان با حواس پنجگانه است
۲)به زمان حال توجه دارند
۳)از تکرار یک مهارت خسته نمی شوند
ویژگی شهودی(Intuition)✔️
۱)به الهام و دریافت قلبی معتقدند
۲)از تکرار یک مهارت خسته می شوند
۳)برای نوآوری و تخیل ارزش زیادی قائلند
ویژگی افراد احساسی(feeling)✔️
۱)به همدلی و درک دیگران اهمیت میدهند
۲)به راحتی از دیگران تشکر می کنند
۳)از طرف دیگران بیش از اندازه عاطفی ارزیابی میشوند
ویژگی افراد منطقی(Thinking)✔️
۱)بیش از حد برای منطق و عدالت بها قائل اند
۲)از طرف دیگران خشک و بی انعطاف ارزیابی می شوند.
۳)بزرگترین انگیزه ی آنها در کار موفق شدن است
‼️ویژگی افراد قضاوت کننده(judging)✔️
۱)معتقدند اول کار بعد تفریح
۲)زمان را منبع تمام شدنی می دانند
۳)نتیجه گرا هستند
ویژگی افراد دریافت کننده(perciving)✔️
۱)اول تفریح بعد کار
۲)زمان را منبع تجدید شدنی می دانند
۳)نتیجه گرا نیستند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پاسخ به 9 سوال متداول در مورد رزومهنویسی
1 آیا میتوانم برای آنکه رزومهام جذابیت بصری داشته باشد، از چند فونت مختلف استفاده کنم؟
این کار اصلا توصیه نمیشود مگر اینکه گرافیست باشی. یک فونت خوانا انتخاب کن. اندازه فونت بهتر است ۱۲ باشد تا خواندنش راحت باشد. نوشتههایت نباید درهم باشند. تا جایی که میتوانی میان نوشتهها فضای خالی بگذار.
2 در بالای رزومه در بخش اطلاعات تماس، چه اطلاعاتی را قرار دهم؟
بالای رزومه را به درج این اطلاعات اختصاص بده: نام، نام شهر و ایالت (یا استان)، آدرس ایمیل، لینک حساب کاربری در لینکدین و شماره تلفن.
3 آیا میتوانم از سرصفحه (header) یا پاصفحه (footer) در رزومه استفاده کنم؟
میتوانی یک پاصفحه ایجاد کنی و در آن، نام خود و شغلی را که به دنبالش هستی درج کنی. اگر رزومهات بیش از دو صفحه است، شمارهگذاری صفحات فراموش نشود.
4 هنگامی که رزومه را روی کامپیوترم ذخیره میکنم، اسمش را چه بگذارم؟
وقتی میخواهی رزومهات را در کامپیوتر ذخیره کنی، اسمش را این گونه بگذار: نام+رزومه. اما اگر خواستی آن را به شرکتی ارسال کنی، نام آن را عوض کن.
5 آیا وقتی میخواهم زمان شروع و پایان همکاری با یک کارفرما را بنویسم، باید ماه و روز را ذکر کنم یا ذکر سال کفایت میکند؟
ذکر سال کافی است. کسی که رزومه را میخواند نیازی به اطلاعات بیشتر ندارد.
6 اگر به دنبال کاری باشم که در یک شهر دیگر قرار دارد، آیا باید آدرس محل سکونتم را ذکر کنم یا از ذکر آدرس صرفنظر کنم؟
میتوانی در شهری که میخواهی در آن کار کنی برای خودت یک صندوق پستی دریافت کنی و همان آدرس را در رزومهات بنویسی. یا میتوانی نام استان و شهر محل سکونتت را ذکر کنی و سپس در قسمت فوقانی رزومه، بهطور خلاصه توضیح دهی که قصد داری به آن شهر نقل مکان کنی.
7 اگر خواستم از رزومهام پرینت بگیرم تا در جلسه مصاحبه یا گردهماییها آن را همراه داشته باشم، آیا بهتر است آن را روی یک کاغذ عادی پرینت بگیرم یا از کاغذ خاصی استفاده کنم؟
اولا، هیچ وقت رزومهات را به گردهماییها یا رویدادها نبر. شرکت در گردهماییها و آشنا شدن با افراد جدید عالی است اما در گردهماییها نباید رزومه همراه داشته باشی، مگر اینکه گردهمایی با هدف به اشتراک گذاشتن رزومه افراد برگزار شده باشد.
اگر خواستی از رزومهات پرینت بگیری، بهتر است از یک کاغذ با کیفیت و ضخیمتر از کاغذهای عادی استفاده کنی. نیازی به خرید کاغذ رزومه نیست، مگر اینکه خودت دوست داشته باشی رزومهات را روی یک کاغذ متفاوت چاپ کنی.
8 میتوانم یکی از شغلهای قدیمیام را به میل خودم از رزومه حذف کنم؟
رزومه، یک سند بازاریابی است نه یک سند قانونی. میتوانی به میل خودت بعضی از شغلها را حذف کنی. بیشتر افراد، تمام شغلهای خود را در رزومه ذکر میکنند اما اگر برای مدت کوتاهی در شغلی کار کردهای، نیاز نیست آن را ذکر کنی.
9 آیا باید اطلاعات مربوط به درآمدهای سابقم را در رزومه ذکر کنم؟
به هیچ وجه! من با آگهیهایی که متقاضیان کار را وادار میکنند که حقوق سابق خود را در رزومه ذکر کنند کاملا مخالفم. این کار به ضرر آنها تمام میشود.
هوشمندانهترین راه برای استخدام افراد این است که شرکتها، محدوده درآمد پیشنهادی خود را در آگهی استخدام ذکر کنند. شما نیز بهعنوان متقاضی کار میتوانید درآمد دلخواهتان را در رزومه ذکر کنید، اما به هیچ وجه میزان درآمد سابق خود را فاش نکنید.
نویسنده: liz ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
9 نشانه یک مصاحبه شغلی موفقیت آمیز
در فاصله زمانی بین مصاحبه شغلی تا اعلام پذیرش، عدم قطعیت در نتیجه مصاحبه برای متقاضیان کار رنج آور می باشد. اما اگر استخدام کنندگان نظر سریعی راجع به درخواست شغلی شما بدهند، حتی اگر نتیجه آن منفی هم باشد، میتوانید با آن به خوبی کنار بیایید.
برخی نشانهها وجود دارند که میتوانند حاکی از اخبار خوبی باشند. بنابراین دفعه بعدی که به مصاحبه کاری رفتید، بجای نگرانی در مورد حذف شدن، به سادگی بررسی کنید که آیا این 9 نشانه در مصاحبه به وقوع پیوسته اند یا خیر.
1 شما در مورد "کی" میشنوید، نه "اگر" :
مصاحبهکنندگان به دنبال این هستند که بی جهت متقاضیان کار را امیدوار نکنند، بنابراین آنها به طور کلی عباراتی از این قبیل را خواهند گفت "فرد در این موقعیت باید فلان کار را انجام دهد" . اما اگر آنها کاملا مطمئن باشند که شما برای این شغل ساخته شدهاید، آنگاه ممکن است ناخواسته در انتخاب لغاتشان تغییر ایجاد کنند.
مثلا میگویند: "بعد از آموزشهای منابع انسانی متصدی پذیرش ما به شما کمک خواهد کرد که آنها را به کار بگیرید".
به نشانههای کلامی همچون این نشانههای محکم، گوش فرا دهید.
2 زبان بدنشان شما را آگاه میکند:
حتی اگر مصاحبه کنندهها تلاش کنند با خونسردی با شما برخورد کند، اما زبان بدنشان به آنها اجازه نمیدهد که اشتیاقشان را نسبت به شما پنهان کنند.
"تکان دادن سر، لبخندهای ریز خوشایند و "اوهوم" گفتن ها و دیگر صداهای تاییدی حاکی از این است که آنها شما را پذیرفتهاند".
3 اگر در برخی موارد، مدیر استخدام کننده صحبت در مورد شغل را متوقف کرد و مصاحبه بیشتر به صورت دوستانه پیش رفت، نشانه مطمئنی است از اینکه مدیر استخدام کننده به صلاحیت عملکردی شما برای شغل مورد نظر پی بردهاست و حالا به امید اینکه به تیمش می پیوندید، علاقهمند می باشد بیشتر با شما آشنا شود.
4 آنها نشان میدهند که تمایل به شنیدن صحبت های شما دارند
گاهی اوقات مصاحبه کننده ممکن است خیلی واضح به شما بگوید شما همان مهارتها و تجاربی را دارید که آنها به دنبالش هستند.
5 با اعضای بیشتری از تیم آشنا می شوید:
ممکن است معرفی به تک تک اعضای تیم در مصاحبه حضوری خسته کننده باشد. اما مطمئن باشید این نشانه خوبی برای پذیرفته شدن شما است.
6 آنها صحبت از حقوق و مزایا میکنند:
اگر مصاحبهکنندگان شما را برای شغل مورد نظر بسیار مناسب بدانند همه چیزهای عالی شرکتشان را که می توانند به شما پیشنهاد دهند برجسته خواهند کرد، بطوری که اگر شما در شرکتهای مختلفی مصاحبه دارید، پیشنهاد آنها را قبول کنید.
7 مصاحبه بیش از حد معمول طول میکشد:
هیچ کسی زمان اضافی برای انجام مصاحبه ندارد، پس اگر شما متوجه شدید که آنها به خاطر اینکه کمی بیشتر با شما صحبت کنند از زمان ناهار خود استفاده می کنند، پس میتوانید به این فکر کنید که مناسب این نقش هستید و میخواهند شما را بهتر بشناسند.
8 شما جزئیاتی را در مورد گام بعدی بدست میآورید:
به وضوح، اگر کسی چنین چیزی بگوید "ما هفته بعد پیشنهادمان را به شما میگوییم" شما پذیرفته شدهاید. اما عباراتی مانند "به شما اطلاع خواهیم داد" نشان از بیعلاقگی است.
9 پاسخ سریع و مثبتی به ایمیل های پیگیری شما داده می شود:
بطور واقع بینانه، مصاحبهکنندگان همیشه وقت ندارند تا سریعا پاسخ این ایمیلها را بدهند، بخصوص اگر کاندیدایی کمتر نظرشان را جلب کرده باشد. بنابراین اگر آنها وقت گذاشتند و خیلی سریع جواب ایمیل شما را دادند، پس بدانید که شانس بالایی برای استخدام دارید.
منبع: glassdoor
سایت skillema
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تمرکز؛کالایی کمیاب در عصر اینترنت
برخی پژوهش ها نشان می دهد که وقتی می خواهید چند کار را با هم انجام دهید، هوشبهر (آی کیو) شما 5 تا 15 امتیاز کاهش می یابد، تحقیق دیگری داریم که اگر دو کار فکری را همزمان انجام دهید؛ عملکرد شما می تواند تا 50 درصد کم شود و همچنین در پژوهشی مشهور گفته شده است که شلوغی محیط کار و حواس پرتی می تواند توانایی ذهن را در فیلتر کردن اطلاعات نامربوط کاهش دهد.
در عصر دیجیتال و شبکه های اجتماعی جلوگیری از حواس پرتی و پرهیز از انجام همزمان کارها برای بهبود تصمیم گیری مدیران ضروری است، این مشکل جدی برای خود من است و شاید سه توصیه زیر به افزایش تمرکز کمک کند:
1- درست مانند یک جلسه زمانی را برای تمرکز و تنهایی و دوری از شلوغی در "کار" برنامه ریزی کنید (15 دقیقه زمان مناسبی است)، همه روز نباید مشغول کارهای جاری باشید، بخشی از زمان "کار" را برای تنهایی اختصاص دهید.
2- برای بهبود تمرکز لیستی برای کارهایی که نباید انجام دهید، تهیه کنید.
3- استفاده از شبکه های اجتماعی و اینترنت گردی را مدیریت کنید و زمانی خاص در روز را برای آن اختصاص دهید؛ برای جلوگیری از حواس پرتی بستن برنامه ها و مرورگرتان یک راه خیلی خوب است.
رهیافت
كانال تلگرامي عشق پول،دنياي تجارت كليك كنيد
تا آخر بخونید
حکایتی بسیار زیبا...
زنی ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ هر شب قبل از خواب ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍو ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﺪ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺍﯾن گوﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ،ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮم ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮف ها ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ ، اﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ در خیابان ها پرﺳﻪ نمی زﻧﺪ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽ پرداﺯﻡ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ لباس هاﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ پاﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ پا میاﻓﺘﻢ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ پنجرﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺧﺎنهاﯼ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ می شوم، ﺍﯾﻦﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻢ !
ﺧﺪﺍ رﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ می کند ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮایشان ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ !
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ که ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ!
ﺁﺭﯼ ... ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ میبایست
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شرایط لازم برای جلب سرمایه گذار در صنعت گردشگری:
حوزه فعالیتهای مربوط به گردشگری بسیار گسترده است و ورود به هر یک از عرصه های آن مستلزم شرایط متفاوتی از لحاظ میزان سرمایه مورد نیاز، نیروی انسانی، دوره مورد انتظار برای بازده اقتصادی و میزان ریسکپذیری سرمایه گذاران می باشد. بنابراین با توجه به شرایط، اهداف و امکانات هر یک از علاقه مندان، باید استراتژی مناسبی برای نحوه ورود و نوع فعالیت مناسب در کوتاه و بلند مدت برای آنها طراحی گردد.
در این راستا نقش دولت در نحوه ورود و فعالیت موفقیت آمیز بخش خصوصی بسیار تعیین کننده است. چرا که اگر شرایط مناسب و واقع گرایانهای بر این فعالیت حاکم نباشد، امکان شکست سرمایه گذاریها و ایجاد دلسردی در میان سایر صاحبان سرمایه وجود خواهد داشت. بنابراین به نظر میرسد موارد زیر از سوی دولت باید لحاظ گردد:
رصد مداوم شرایط حاکم بر بخش گردشگری و تلاش برای ایجاد ثبات در بخش و ارائه اطلاعات شفاف و دقیق در این خصوص به جامعه
انجام مطالعات دقیق و شناسایی فرصتهای سرمایه گذاری در نقاط مختلف کشور
تولید بستههای سرمایه گذاری حاوی اطلاعات لازم از پروژههای مورد نظر برای
سرمایه گذاری شامل : مشخصات جغرافیای، وضعیت زیرساختها، شرایط بازار و ارزیابی اقتصادی
به کارگیری اعتبارات دولتی به عنوان مکمل سرمایههای خصوصی برای ایجاد زیرساختهای مورد نیاز. البته در چارچوب اهداف تعیین شده برای توسعه گردشگری در گستره جغرافیایی کشور بویژه با هدف متنوع سازی مقاصد سفر.
تلاش برای تسهیل مراحل اخذ مجوزهای لازم از مراجع قانونی.
تسهیل اعطای وامهای بانکی با نرخ بهره پایین برای نوسازی تاسیسات گردشگری
همدلی و همراهی با سرمایه گذاران در مراحل اجرایی سرمایه گذاری و تلاش برای کاهش حواشی و درگیریهای اداری.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
انسان های موثر چه عادت هایی دارند
با استفاده از یافته های کتاب هفت عادت مردمان موثر نوشته استفان کاوی به این سوال پاسخ می دهیم:
آدم هایی که در زندگی و جامعه تاثیر گذار هستند هفت عادت مهم رفتاری را در خود ایجاد کرده اند که این عادت ها روزانه آنها را به سمت اهداف شان پیش می برند
1 آنها می دانند از زندگی شان چه چیزی می خواهند جهت گیری روشنی دارند و اهداف خود را به روشنی و وضوح تعیین کرده اند.
2 آنها منابع، انرژی و امکانات خود را براساس اولویت های زندگی به کار می گیرند زندگی براساس اولویت ها عادت همیشگی آنهاست.
3 آنها در قبال خود، خانواده، محیط کار و جامعه ای که در آن زندگی می کنند فوق العاده مسئولیت پذیر هستند و مسئولیت پذیری خود را نه در شعار بلکه در عمل اثبات می کنند.
4 بینش و رفتار آنها مبتنی بر الگوی برنده-برنده است یعنی وقتی فکر می کنند فقط به منافع خود نمی اندیشند بلکه منافع همه افرادی را که آن فکر بر آنها تاثیر می گذارد را در نظر می گیرند و در عمل هم بگونه ای رفتار می کنند که هیچ کس بازنده نباشد بلکه همه ذی نفع ها در بازی احساس برنده بودن می کنند.
5 آنها از مشکلات فرار نمی کنند و آنها را گردن دیگران نیز نمی اندازند بلکه عادت دارند مسائل را ابتدا کاملا درک کنند، ابعاد آنرا بشناسند و تعریف درستی از صورت مسئله داشته باشند و سپس آنرا به افرادی که در حل مشکل نقش آفرین هستند می فهمانند این عادت آنها را در ایجاد تفاهم در سخت ترین مسائل توانمند ساخته است.
6 هم افزایی هنر آنهاست آنها این توانمندی را در خود ایجاد کرده اند که بتوانند توان های خود را با قابلیت های دیگران هم افزا نمایند مثلا اگر منابع مالی دارند اما خوش فکر یا متخصص نیستند با یک فرد متخصص مورد اعتماد کار اقتصادی مطمئنی را انجام می دهند یا بلعکس و... آنها می دانند همکاری و مشارکت از ضرورت های موفقیت در عصر جدید است همکاری هایی که منجر به ایجاد توانمندی جدید و قابلیت های لازم برای انجام کارهای بزرگ و موثر شود.
7 یک عادت خوب دیگر آنها این است که خود ارزیابی مستمری دارند و این طریق ضعف ها، کاستی ها را به صورت منظم تشخیص و اصلاح می کنند این عادت آنها را قادر ساخته است که در کار و زندگی شان بهبود مستمر داشته باشند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چه کسی در نهایت مسئول موفقیت شماست؟
حس عالی رفتن به محل کار و حاضر بودن در میان گروهی از همکاران فعال با هدفی مشترک و پشتیبانی از انگیزهای خاص میتواند کارمندان را بهتر از هر نیروی دیگری وادار به فعالیت کند. نکته کلیدی اینست که کارمندان احساس کنند جزئی از یک مجموعهای بزرگتر از خودشان هستند، هدف دارند و انگیزه درستی پشتیبان آنها است که موجب میشود نهایت تلاش خود را بهکار گیرند.
قبل از اینکه بفهمید چطور مدیریت خود را بهبود ببخشید، باید بدانید مدیران خدمتگزار چه ویژگیهایی دارند:
▪️مدیران خدمتگزار مسوول ایجاد فرصتهای همکاری و مشارکت در تمام بخشهای شرکت هستند.
▪️آنها باید محیطی را فراهم کنند تا مشوق کارمندانی باشد که با هم همکاری میکنند و برای دستیابی به نتایج بهتر، اتحاد ایجاد میکنند.
▪️آنها باید در ابتدا خودشان پیشرفت کنند و با فعالیتهایشان نشان دهند که چگونه پیشرفت شخصی و حرفهای اتفاق میافتد.
▪️آنها باید هرروز با انرژی زیاد در محل کار حاضر شوند و این انرژی کارمندان همکار را ترغیب میکند که طبق خواسته مدیر عمل کنند.
▪️مدیر به مثابه یک مربی، سازوکارهایی را طراحی میکند تا از موفقیت کارمندان و اهداف مشخص شرکت اطمینان حاصل کند.
▪️آنها باید به دنبال باور و عمل باشند، همانطور که شکسپیر در هملت بیان کرد «با خودتان صادق و روراست باشید و کار درست را انجام دهید.»
بهمنظور کمک به دیگران، باید در ابتدا هرکس به خودش کمک کند. روند پیشرفت شخصی شامل کشف عاطفی و ذهنی تیپ شخصیتی خودتان است. به طرز جالبی، هنگامی که روشهای مختلف پیشرفت شخصی را بررسی میکنید، میتوانید تصمیم بگیرید که آیا یک تیپ شخصیتی مفید است یا خیر و سپس طبق آن عمل کنید.
اینکه خودتان الگویی برای مدیریت دیگران باشید، مهم است، پس ابتدا باید خودتان را مدیریت کنید. اگر من به شما بگویم کاری را انجام بدهید ولی خودم آنرا انجام ندهم، نتیجه خیلی ساده است، شما کاری که گفتم را انجام نخواهید داد. این نمونهای از رهبری از طریق الگوسازی است.
رهبران خدمتگزار، مسوول ایجاد سیستمی هستند که به کارمندان کمک میکند اهداف خود را شناسایی کنند و فرآیندهایی را بهکار بگیرند که از اقدامات لازم برای موفقیت پشتیبانی میکند. برای توسعه این سیستم، رهبران خدمتگزار باید سازوکاری را بهکار گیرند که رفتارهای بجا را تشویق، حفظ و تنظیم میکند.
هریک از ویژگیهای بالا به تنهایی و جمعا منافع کارمندان را بهطور خاص و منافع سازمان را بهطور کلی پشتیبانی میکند. درواقع این رویکرد به حفظ بزرگترین پتانسیل برای دستیابی به استراتژی شرکت با یک طراحی بالا به پایین برای موفقیت گره خورده است.
بهعنوان سرپرست یا مدیر نوپا این ویژگیها نشاندهنده سطحی از بلوغ است که معمولا در کارمندان رده پایین از یک شرکت دیده نمیشود. مدیران میانی که چند فرآیند اجرایی را تاکنون توسعه دادهاند به خوبی میتوانند این ویژگیها را اتخاذ کنند تا از گزارشهای بسیاری (مانند این) حمایت کنند. این فرآیندهای اجرایی همچنین میتوانند قابلیت و پتانسیل رشد مدیران میانی را برای رسیدن به ردههای مدیریتی بالاتر نشان دهند.
در سطح مدیریت شرکت، نمایش رفتار مدیر خدمتگزار رفتار واضحی مبنی بر اینکه محیط شرکت محیطی برای رشد است را به کارمندان میرساند: "مدیری که ارزش کارمندان را بالا میبرد و بعلاوه به کارمندانش به عنوان انسان احترام میگذارد، مدیرانی که در سطوح بالای یک شرکت قرار دارند اطمینان حاصل میکنند که با افرادی که در سطوح پایین قرار دارند، با احترام برخورد میشود و رشد آنها به اندازه رشد مدیران اجرایی سطح بالا اهمیت دارد."
آنچه در مورد این مدل برای مدیریت جالب است، اینست که به همان اندازه که در محیط کسبوکار بهکار گرفته میشود در زندگی شخصی و خانوادگی نیز کاربرد دارد. هرچه بیشتر بتوانید منافع شخصی یک فرد را با زندگی حرفهایاش بیامیزید، روابط و تعهداتی که در زمان نیاز بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، تقویت میشوند.
با این حال بسیاری از مدیران با این دیدگاه آشنا نشدهاند و مزایای پشتیبانی از طریق الگوسازی و هدایت سازنده را از دست دادهاند.
منبع: Forbes
به نقل از مجله مدیریت معنا
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیر یا کارشناس؟
از کجا بفهمیم که برای مشاغل و مناصب مدیریتی ساخته شده ایم یا مشاغل و مناصب کارشناسی و از کجا بفهمیم که با ورود به کدام مسیر( مدیریتی یا کارشناسی) به حداکثر موفقیت خود می رسیم؟
همه ما می خواهیم بدانیم برای کدام مسیر مناسب یا مناسب تریم. مارکوس باکینگهام از پژوهشگران ارشد موسسه گالوپ می گوید : هر چه" بیشتر" ماندن درشغل و مسیری که دوست ندارید "کمتر" شما را به پیروزی نزدیک می کند.
برخی خصوصیاتی که برای هر یک از این دو مسیر مناسب است، در زیر آورده است.:
خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای مدیریتی مناسب هستند عبارتند از :
تصمیم گیر هستند.
تخصص گرائی افراطی را محدودیت می دانند.
مهارت های ارتباطی قوی دارند.
از چالش ها و بحران ها به هیجان می آیند.
جنگنده اند و اعتماد به نفس دارند.
از دستور دادن و کنترل کردن و به کار گیری ابزار قدرت لذت می برند.
ابهام و چالش و تعارض و دردسرهای ناشی از مسئولیت را تحمل می کنند.
رقابت جو هستند و از برنده شدن لذت می برند.
خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای کارشناسی مناسب هستند عبارتند از:
استعداد و علاقه ویژه و عمیقی به نوع خاص و محدودی از مشاغل دارند.
شناخته شدن به عنوان یک متخصص به آنها رضایت و احساس موفقیت می دهد.
مایلند فرصت هائی برای یاد دادن به دیگران داشته باشند.
از تصمیم گیری و مواجهه با چالش لذت نمی برند.
بیشتر مایلند با داده ها و واقعیات کارکنند تا اینکه درگیر چالش های انسانی شوند.
اهل سیاسی کاری و حضور در جنگ های قدرت نیستند.
بیشتر با خودشان رقابت می کنند تا با دیگران
دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ده راهکار برای تضمین امنیت شغلی شما
این روزها هیچ کارفرمایی نمیتواند امنیت شغلی شما را تا پایان عمرتان تضمین کند. به همین منظور، باید این مهارتها را کسب کنید:
۱. نباید به خودتان به عنوان مجموعهای از مدارک تحصیلی و آموزشی یا سالها تجربه نگاه کنید. باید بدانید که در حل چه مشکلاتی مهارت دارید و این مشکلات را به خوبی بشناسید.
۲. باید همواره در جریان تحولات بازار باشید تا ببینید مشکلی که در حل آن مهارت دارید ، چگونه در گذر زمان دستخوش تغییر میشود.
۳. باید ارزش خودتان را بدانید.
۴. حتی اگر شاغل هستید و از شغلت راضی هستید ، باید بازار استعدادها را زیر نظر داشته باشید و ببینید آیا به خدمات شما نیاز هست یا نه.
۵. باید مهارتهایتان را بهروزرسانی کنید.
۶. ارتباطاتتان را حفظ کنید و گسترش بدهید.
۷. مهارتی را فرا بگیرید که کمتر کسی آن را بلد است.
۸. خودتان را مثل یک کالا برندسازی کنید.
۹. همزمان که به مهارتهایتان افزوده میشود، بهعنوان یک شخص حرفهای شناخته خواهید شد.
۱۰. نهایتا به نقطهای خواهید رسید که به راحتی و بدون استرس، یک ماه به خودتان مرخصی بدهید.
مرکز توسعه استراتژیک شغل و شاغل
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
راز موفقیت آلمانیها با تعداد ساعات کم!
شاید شما هم تعجب کنید اگر بدانید در یکی از ثروتمندترین و صنعتی ترین کشورهای دنیا، ساعت کاری کارمندان در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی، پایین است.
طبق مقاله سایت «هافینگتون پست» در قانون کار آلمان، ساعت کاری 35 ساعت در هفته تعیین شده است؛ یعنی روزی پنج و نیم ساعت. اما چطور این کشور فوق پیشرفته می تواند با این میزان ساعت کار، همچنان جایگاهش را در صحنه رقابت با ژاپن و آمریکا حفظ کند؟
کارمندان آلمانی تحت هیچ شرایطی در زمان کار حق صحبت غیر کاری با یکدیگر را ندارند. استفاده از شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، اینستاگرام و شبکه های پیام رسان نظیر تلگرام در محل کار تقریبا قدغن است و هیچ تماس تلفنی غیر کاری در ساعات کار نباید گرفته شود.
در مستند معروف BBC با نام «از من یک آلمانی بساز»، یک زن جوان آلمانی به انگلیس سفر می کند و از این که کارمندان در محل کار به راحتی با یکدیگر درباره مسائل زندگی خصوصی شان صحبت می کنند، بهت زده می شود. این زن می گوید آن ها در آلمان حتی حق بررسی ایمیل شخصی شان را هم در محل کار ندارند.
البته ساعات کاری خارج از کار برای آلمانی ها، کاملا فارغ از مسائل کاری است. طبق بررسی های نویسنده «هافینگتون پست»، آلمانی ها ارزش زیادی برای تفکیک کار از زندگی شخصی قائلند و مدیران در زمان غیر کاری حتی از ارسال ایمیل کاری به کارمندانشان هم خودداری می کنند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
از همین شنبه شروع می کنم!
سهل انگاری و امروز و فردا کردن امور یکی از مشکلات روزمره بشر است و بسیاری از ما با این پدیده روبرو هستیم. ما یا خود از این گروه از افراد هستیم یا در محیط با افرادی روبرو هستیم که مسامحه کار هستند. گاهی اسم این رفتار را تنبلی و گاهی بی مسئولیتی می نامیم، اما بروز آن به عوامل مختلفی بستگی دارد که ابتدا باید آن را شناخت.
این 2 سوال را از خودتان بپرسید
اغلب پیش می آید وقتی می خواهید یک کار جدی مانند رژیم غذایی یا فعالیت ورزشی و... را شروع کنید برای خود قول و قرارهای زمانی می گذارید. برای مثال می گویید از فردا، از اول هفته یا ماه آن کار خاص را شروع خواهید کرد. افراد هنگام رویارویی با چنین شرایطی بهتر است 2 سوال اساسی از خود بپرسند؛ سوال اول اینکه ویژگی مسامحه و امروز و فردا کردن جزو خصیصه های همیشگی من بوده است؟
یعنی از زمانی که یادم می آید این ویژگی همیشه با من بوده یا مدتی است که به این نوع مسامحه کاری مبتلا شده ام؟ اگر تاخیر در کارها مدتی است برایتان اتفاق افتاده مربوط به مسائل خلقی شماست که برطرف خواهد شد. یعنی این احتمال وجود دارد که نسبت به گذشته بی حوصله تر شده باشید، تنش های بیشتری را متحمل شده اید یا شاید درگیری بیماری افسردگی شده اید و به دلیل این عوامل حوصله انجام کاری را نداشته اید و آن را به افراد یا روزهای بعد موکول می کنید.
از همین شنبه شروع می کنم
اما اگر ویژگی مسامحه کاری مدت طولانی ای است که در شما وجود دارد باید متفاوت به این اتفاق نگاه کرد. گاهی اوقات دلیل اینکه امری را به تعویق می اندازیم این است که دوست دارید آن را به بهترین صورت ممکن انجام دهید و از آنجا که تصور می کنید کار عالی تر و دقیق تر نیازمند زمان بیشتری است، کارها را به تاخیر می اندازیم. در این حالت دلیل به تعویق انداختن به ویژگی کمال گرایی شما مربوط است که به دلیل این ویژگی دوست دارید کارها را در زمان بهتری انجام دهید تا در بهترین حالت ممکن انجام شود.
گاهی اوقات به تعویق انداختن کارها به دلیل شخصیت وسواسی یک فرد است. مخصوصا اگر ویژگی به تعویق انداختن مدت های طولانی در فرد وجود داشته باشد این ویژگی را به شخصیت وسواسی فرد ربط می دهیم. اگر این مسامحه کاری از حد بگذرد نشان دهنده آسیب و نوعی اختلال در فرد است.
بعضی از افراد وقتی به خود رجوع می کنند متوجه می شوند احساس عمیق و پایداری که در آنها وجود دارد اغلب غمگینی و شاد نبودن است، گویی همیشه غمی در دلشان وجود دارد. اطرافیان این گروه از افراد آنها را از لحاظ خلقی انسان هایی بی ثبات می دانند. این گروه از افراد با داشتن خلق افسرده نیز در انجام امورشان آن را به تاخیر می اندازند.
نکته مهم دیگر در مورد برنامه ریزی روزانه، گنجاندن بخشی برای فعالیت های روز بعدی است. خوب است که در برنامه روزانه کارهایی که قرار است روز بعد انجام دهید را یادداشت کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چقدر بخندیم خوب است؟
پرفسور باربارا فردریکسون، روانشناسی که به خاطر پژوهشهایش درباره هیجانهای مثبت شهرت جهانی دارد، میگوید: ما برای اینکه حالمان خوب باشد و بتوانیم در مسیر رشد و شکوفایی گام برداریم، باید میزان هیجانات مثبتمان از هیجانات منفیمان بیشتر باشد.
فردریکسون برای اینکه بفهمد میزان هیجانات مثبت دقیقا باید چه مقدار از هیجانات منفی بیشتر باشد تا فرد در مسیر رشد و بالندگی قرار گیرد، از ریاضیدانی به نام مایکل لوزادا کمک گرفت.
لوزادا با استفاده ازروشهای دقیق ریاضی و آمار به نتایج جالبی رسید:
بر اساس نتایج این پژوهشها برای اینکه رشد و پیشرفت اتفاق بیفتد، میزان هیجانهای مثبت فرد حداقل باید سه برابر هیجانهای منفیای باشد که او تجربه میکند.
به عبارت دیگر فرد باید به ازای هر هیجان منفی سه هیجان مثبت تجربه کند.
فردریکسون و لوزادا نام این نسبت را نسبت مثبتگرایی گذاشتند. اما به دلیل اینکه لوزادا این نسبت را به دست آورده، به نسبت لوزادا هم معروف شده است.
شایان ذکر است که این نسبت (۳ به ۱) حداقل نسبت لازم برای حرکت در مسیر شکوفایی است و هرچه این نسبت بالاتر رود، میزان شادکامی، رشد و شکوفایی فرد نیز بیشتر میشود.
شاید این سوال برای شما پیش بیاید، که این وضعیت تا کجا ادامه دارد؟ آیا حداکثری برای این نسبت وجود دارد؟ یا اینکه هرچه نسبت تجربه هیجانات مثبت به هیجانات منفی افزایش پیدا کند، فرد وضعیت بهتری خواهد داشت؟
جواب این سوال منفی است و دلیل آن هم مشخص است ما برای ادامه بقا باید هیجانات منفی را هم تجربه کنیم.
اگر فردی از هیچ چیزی نترسد، ممکن است به فعالیتهای خطرناکی بپردازد و جانش را از دست بدهد و یا اگر ما موقع امتحانات کمی اضطراب نداشته باشیم، درس نمیخوانیم و پیشرفتی هم نمیکنیم.
پس افزایش نامحدود هیجانات مثبت و حذف هیجانات منفی نه تنها تاثیر مثبتی بر روی سلامت روان ما نمیگذارد، بلکه ممکن است تبعات منفی جبرانناپذیری برایمان داشته باشد.
فردریکسون و لوزادا بر این عقیدهاند که حداکثر نسبت مثبتگرایی یازده به یک است. یعنی حالتی که در آن فرد به ازای هر هیجان منفی، یازده هیجان مثبت را تجربه میکند.
به طور کلی نسبت لوزادای بین ۳:۱ تا ۱۱:۱ نسبت مثبتگرایی بهنجار است. نسبت پایینتر یا بالاتر از این طیف میتواند نشانگر اختلال روانی در فرد باشد (شیدایی در صورت بالاتر بودن از حد بهنجار و اضطراب و افسردگی در صورت پایینتر بودن از حد بهنجار)
به کوشش دکتر زهره قربانی مدرس و پژوهشگر
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پیشبینی گرایشهای نیروی کار در سال ۲۰۱۸
ترویج تعاملات انسانی از سوی رهبران سازمانها
شرکتها محیط کار خود را طوری طراحی خواهند کرد که ارتباطات میان کارکنان را سهولت بخشند. آیبیام (IBM) برنامههای دورکاری را متوقف کرده و از هزاران کارمند راهدور، خواسته تا برای حمایت از این برند به محیط کار بازگردند. ساختمان جدید اپل طوری طراحی شده تا کارکنان را به برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات تشویق کند. کافههای گوگل با هدف تشویق واحدها به تعامل با یکدیگر طراحی شدهاند.
موج جدیدی از مدارک و دورههای آموزشی
یکی از حوزههایی که دستخوش تحولات بنیادین بوده، حوزه آموزش است. موسساتی مثل لینکدین که مستقیما در حوزه آموزش فعالیت نمیکنند، حالا دورههای آموزشی آنلاین برگزار میکنند و مدرک می دهند.
بسیاری از کارفرمایان، برای آنکه به طیف وسیعی از استعدادها دسترسی داشته باشند، انواع مدارک آموزشی را قبول می کنند. در نتیجه دانشجویان دیگر مجبور نیستند زیربار قرض بروند و میتوانند بدون ترس از بیکاری، هر طور که راحتند درس بخوانند.
تمرکز شرکتها بر آموزش مهارتهای بیشتر به کارکنان و حفظ کارکنان فعلی
شرکت AT&T اعلام کرده تا ۱۰ سال آینده، بسیاری از مشاغل منسوخ خواهند شد و بیش از ۱۰۰ هزار کارمندی که در این مشاغل کار میکنند، بیکار میشوند. برای جلوگیری از بیکاری کارکنان، آنها با سرمایهای برابر با یک میلیارد دلار، برنامهای را اجرا میکنند تا مهارتهای جدید را به این کارکنان بیاموزند. مشکل فقط کمبود مهارتها نیست. بسیاری از مهارتها به مرور زمان بلااستفاده میشوند. بیش از نیمی از وظایف کارکنان به زودی خودکارسازی خواهند شد. به منظور رفع شکاف مهارتی، سرمایهگذاری سازمانها در زمینه «آموزش و توسعه» افزایش خواهد یافت.
هوش مصنوعی در محیط کار
طی چند سال آینده، تقریبا تمامی دستگاهها و خدمات به هوش مصنوعی مجهز خواهند شد. «چتباتها» در محیط کار رواج بیشتری خواهند یافت و مکاتبات میان کارکنان را سهولت خواهند بخشید (چتبات برنامهای مبتنی بر هوش مصنوعی است). چتباتها میتوانند مصارف متعددی داشته باشند، ازجمله بهعنوان دستیار شخصی یا برای حمایت فوری از مشتری، دادهکاوی، احیای اطلاعات و پاسخگویی به سوالات مشتریان.
سلامت مالی و روانی، از مهمترین اولویتها
سلامت روانی در محیط کار نیز بیش از پیش مورد توجه سازمانها قرار گرفته است. منابع انسانی با حمایت از کارکنانی که دچار مشکلاتی مثل استرس یا افسردگی هستند، نقش یک مشاور را بازی میکند.
در PwC، خدمات مشاوره به صورت شبانهروزی به کارکنان ارائه میشود تا مبحث سلامت روانی و رجوع به مشاور، میان کارکنان عادی شود.
فرسودگی کارکنان، عامل اصلی گردش نیروی کار
حجم کاری که کارکنان انجام میدهند بیشتر شده، بیآنکه اضافه حقوقی دریافت کنند. برخی از کارکنان حتی پس از پایان ساعات کار یا وقتی در تعطیلات هستند از مدیران خود ایمیل کاری دریافت میکنند. بر اساس تحقیقات ما، حدود نیمی از رهبران منابع انسانی، خستگی و فرسودگی کارکنان را عامل اصلی گردش نیروی کار میدانند. برای جلوگیری از فرسودگی کارکنان، شرکتها به اجرای برنامههای سلامت و انعطافپذیری روی آوردهاند.
تاثیر برخورد با متقاضی در رفتار مشتری
رفتار مشتری تا حد زیادی تحت تاثیر تجربه متقاضی کار است. ۶۴ درصد متقاضیان کار میگویند یک تجربه ناخوشایند در برخورد با یک شرکت (مثلا در جلسه مصاحبه) میتواند باعث شود دیگر از آن شرکت خرید نکنند. علاوه بر رفتار متقاضی، عدم سرمایهگذاری در برنامههای آموزشی و جذب نیرو نیز باعث میشود کارکنان با استعداد خود را از دست بدهید.
جدی گرفتن تنوع نیروی کار
این روزها شرکتها بیش از پیش به مقوله تنوع روی آوردهاند و کارکنانشان را از میان جنس، قومیتها و سنین مختلف انتخاب میکنند، به خصوص شرکتهای «سیلیکون ولی».
حذف برخی محدودیتها از قانون کار
نیمی از شرکتهای مورد مطالعه ما میگویند که هر تغییری که در قوانین ایجاد میشود، به طور متوسط ۱۰۰ هزار دلار برای آنها هزینه دارد. بیش از دوسوم آنها میگویند که هزینههای تطبیق قانونی (compliance) در سال گذشته افزایش یافته و طی یک دهه گذشته نیز یک سیر صعودی را طی کرده است.
نیروی کار سالخورده
سن نیروی کار در ایالات متحده رو به افزایش است. از هر چهار نفر، سه نفر تصمیم دارد پس از بازنشستگی به کار ادامه دهد و دوسوم آنها کار نیمهوقت را ترجیح میدهند.
افزایش سن نیروی کار برای شرکتها هزینه دارد، ازجمله مزایای بازنشستگی، بیمه خدمات درمانی و ایجاد فرصتهای برابر. وقتی افراد مسن در جایگاههای ارشد مدیریتی کار میکنند، امکان پیشرفت جوانترها کمتر میشود و همین امر به گردش نیروی کار، استرس و سرخوردگی جوانان خواهد انجامید.
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
15جمله شگفت انگیز یک نابغه فروش
بسیاری اوقات در گفتوگو با مشتریها، پرسشها و صحبتهایی پیش کشیده میشود که فروشندگان معمولی، پاسخهایی کلیشهای و اغلب نچسب به آنها میدهند. امافروشنده نابغه چگونه به این پرسشها پاسخ میدهند؟ پانزده جملۀ شگفتانگیز آنها را در ادامه میخوانید.
۱. فروشندگان معمولی میگویند: «نمی دانم».
فروشندگان نابغه میگویند: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»
۲. فروشندگان معمولی میگویند: «جنس فروختهشده پس گرفته نمی شود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور میتوانیم رضایت شما را جلب کنیم.»
۳. فروشندگان معمولی میگویند: «خونسرد باشید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من از شما عذرخواهی میکنم.»
۴. فروشندگان معمولی میگویند: «این که تمام شده؛ چرا این یکی را نمیبرید؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «شاید از این جنس هنوز در انبار داشته باشیم، اجازه بدهید نگاهی بکنم. اگر نبود، پیشنهادهای دیگری هم برایتان دارم.»
۵. فروشندگان معمولی میگویند: «ساعت کار ما تمام شده.»
فروشندگان نابغه میگویند: «تعطیلی فروشگاه ساعت … و شروع به کار آن ساعت …. است. آیا کاری هست که بتوانم خیلی سریع برای شما انجام بدهم؟»
۶. فروشندگان معمولی میگویند: «خرید شما همین است؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «آیا این محصول را هم دیدهاید که همراه با کالایی که شما خریدهاید استفاده میشود؟» یا: «آیا تا به حال از فلان کالای ما استفاده کردهاید؟»
۷. فروشندگان معمولی میگویند: «چیزی که میخواهید آن طرف است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا با من بیایید؛ به شما نشان میدهم که کجاست.»
۸. فروشندگان معمولی میگویند: «من نمیتوانم این کار را انجام بدهم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که...»
۹. فروشندگان معمولی میگویند: «این بخش به من مربوط نمیشود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»
۱۰. فروشندگان معمولی میگویند: «ما الان این کالا را تمام کردهایم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «الان از این کالا در فروشگاه نداریم، اما … روز دیگر خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»
۱۱. فروشندگان معمولی میگویند: «این برخلاف سیاست فروشگاه ماست.»
فروشندگان نابغه میگویند: «سیاست مغازه ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من میتوانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»
۱۲. فروشندگان معمولی میگویند: «من اینجا تازهکار هستم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»
۱۳. (هنگام مکالمۀ تلفنی) فروشندگان معمولی میگویند: «گوشی...»
فروشندگان نابغه میگویند: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»
۱۴. فروشندگان معمولی میگویند: «الان سرم شلوغ است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «خوشحال میشوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هماکنون چه کمکی میتوانم به و بکنم؟»
۱۵. فروشندگان معمولی میگویند: «شما اشتباه میکنید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «فکر میکنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.»
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
وقتی توهم تکثیر میشود!
امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
در سال ۱۹۹۵، یک مرد میانسال به نام «مک ارتور ویلر» (McArthur Wheeler) در روز روشن بدون ماسک یا پوشاندن صورتش، به دو بانک Pittsburgh در یکی از شهرهای امریکا دستبرد میزند. او حتی صورتش را رو به دوربین می گیرد و لبخند میزند.
عصر همانروز وقتی پلیس به خانهاش میریزد و دستگیرش میکند، ناباورانه میگوید «ولی من به صورتم آبلیمو زده بودم!» او ایمان داشت با زدن آبلیمو به صورتش دوربینها نمیتوانند تصاویرش را ضبط کنند.
ایمان ویلر به معجزهی آبلیمو و عدم تصویربرداری، نوعی از تعصب است که امروز به نام «توهم توانمندی» (illusion of competence) شناخته میشود. نوعی از توهم که در آن فرد به توانمندیهای خود یا دیگری (مانند آبلیمو) ایمان دارد و آن را میستاید.
«توهم توانمندی» هم ویلر را در انجام ماموریتاش ناموفق میکرد و هم فرصت یادگیری و آموختن را از او میربود. این توهم یکی از گستردهترین و رایجترین توهمها و موانع رشد، هم در سطح فردی و هم سطح جمعی است.
نمونههایی از توهم توانمندی
توهم دانش: زمانی که مدرک دانشگاهی برابر با دانش دانسته میشود، این توهم دوچندان میشود. در این وضعیت فردی که دارای مدرک دانشگاهی باشد، خود را دارای تخصص در آن زمینه و احتمالا زمینههای مشابه میداند. توهم دانش آفت دنیای مدرن آموزش و اصلیترین مانع یادگیری است.
توهم مدیریت: توهمی که در آن فرد تمامی موفقیتها را به توانمندی خودش نسبت میدهد و شکستها را حاصل شرایط و وضعیت جامعه میداند. استارتآپهایی که خود را اپل و مدیری که خود را استیو جابز فرض میکند تا کارگردانی که خود را اسکورسیزی میبیند، آیینههای توهمی یکسانی دارند.
توهم کنترل: فردی که مجموعه، سازمان یا جامعه را تحت کنترل خویش میداند. این توهم همان پاشنهی آشیل دیکتاتورها در تاریخ بوده است. دیکتاتورها توهم کنترل جامعهی خود را پیشفرض اصلی داشتهاند.
تمامی این توهمهای توانمندی در هر شکلی که باشند، راه یادگیری و اصلاح را میبندند.
رهایی از توهم توانمندی
سه روش پیشنهادی برای رهایی از توهمهای توانمندی عبارتند از:
1 رقابت: رقابت با دیگران اصلیترین ابزاری است که انسانهای متوهم را درمان میکند. انسانی که توهم دانش دارد، در زمان شکست از دیگران، در آزمونها، ممکن است از توهم دست بکشد، همانطور که مدیر متوهم در رقابت در بازار آزاد است که میتواند خود را در محک ارزیابی قرار دهد. مدیر متوهم هیچ تمایلی ندارد تا هیچ بازار آزادی یا اساسا هیچ رقابتی شکل بگیرد. او دوست دارد تا در دنیای مصنوعی و متوهم خویش یگانه مدیر توانمند جهان بماند.
2 مقایسه با دیگران: مقایسهی یک سازمان با استانداردهای جهانی و یک سازمان در قیاس با سازمانهای دیگر است که به مدیر متوهم نشانه میدهد. هر چند همواره انسان متوهم با استدلال اینکه «شرایط ما فرق دارد» تلاش دارد تا راه مقایسه را ببند تا از توهم توانمندی خویش محافظت کند.
3 نقد: تنها نقد است که میتواند فرد متوهم توانمندی را در مقابل واقعیت پرسشهای سخت قرار دهد. نقد حتی اگر حاوی هیچ پیشنهاد جایگزینی نباشد، میتواند توهم توانمندی را به چالش بکشاند. نقد به انسانی در هر جایگاهی کمک میکند تا از افتادن در دام توهم توانمندی رها شود. نقد هم البته خوشایند فرد متوهم توانمندی نیست. او راه نقد را به بهانههای مختلف میبندد.
هر سه ابزار فوق راههای نجات یک جامعه از توهم است. جامعهای که این راهها را ببند سرشار از بازندگان متوهمی خواهد شد که در جایگاههای مختلف از خود تصویر قهرمانان بزرگ دارند. ارتباط جهانی اگر هیچ فایدهای نباشد، از شکلگیری انسانهای متوهم توانمندی جلوگیری میکند. وقتی بازندگان در کنار توانمندها قرار میگیرند، هم فرد و هم جامعه هستند که نجات مییابند.
شرکت نوپایی که توهمهای بزرگ دارد، هرچه زودتر شکست بخورد به نفع خودش و جامعهاش هست، همانطور که مدیر دولتی و سیاستگذار متوهم هر چه سریعتر شکست بخورد. وقتی توهم تکثیر میشود؛ شکست یک هدیه الهی است.
بزرگترین دشمنان نقد، رقابت و مقایسه، بدون شک متوهمان توانمندی هستند که از کاریکاتوری شدن عکسهایشان میهراسند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ضریب هوشی مهمتر است یا هوش هیجانی؟
بسیاری از روانشناسان معتقدند که ضریب هوشی به تنهایی تمام تواناییها و ظرفیت هوشی انسان را بازگو نمیکند. در عوض هوش هیجانی و توانایی بروز احساسات نقش بسیار مهمتری در موفقیتهای زندگی دارد.
تفاوت ضریب هوشی و هوش هیجانی چیست؟
ضریب هوشی، نمرهای است که از یک آزمون استاندارد و مشخص هوشی کسب میشود و با تقسیم سن عقلی هر فرد بر سن تقویمی او و سپس ضرب کردن این مقدار در عدد ۱۰۰، حساب میشود. پس فردی با سن عقلی ۱۵ و سن تقویمی ۱۰، ضریب هوشی ۱۵۰ را خواهد داشت. برای احتساب ضریب هوشی، معمولا نمره هر فرد با سایر همسالانش نیز مقایسه میشود. اما هوش هیجانی چیست؟ هوش هیجانی اندازهگیری واکنشهای احساسی هر فرد است. یعنی توان فرد در درک، کنترل، ارزیابی و ابراز احساساتش.
هوش هیجانی مهمتر است یا ضریب هوشی؟
در گذشته ضریب هوشی به عنوان کلید اصلی موفقیت شناخته میشد و احتمال موفقیت افراد با ضریب هوشی بالا، بسیار زیادتر از سایرین برآورد میشد. دانشمندان سعی میکردند ارتباط میان میزان ضریب هوشی با ژنتیک و محیط را پیدا کنند. با این وجود تعدادی از دانشمندان منتقد شروع به تحقیق در زمینهای جدید کردند. آنها عقیده داشتند که ضریب هوشی بالا لزوما ضمانتی برای موفقیت نیست و همهی ابعاد شخصیتی یک فرد را پوشش نمیدهد.
البته شکی در این نیست که برای موفقیت، درآمد بیشتر و حتی سلامت بهتر، ضریب هوشی مناسبی لازم است، اما این نوع از هوش به هیچ وجه کافی نیست. برای مراودات روزانه، تعامل با دیگران و ابراز واکنشهای احساسی به موقع، نیاز به نوعی دیگر از هوش است. هوش هیجانی در این مواقع به کمک شما میآید و هرچه مهارت و توانایی شما در موارد مرتبط با آن بیشتر باشد، موفقتر خواهید بود. تحقیقات نشان میدهند، افرادی که ظرفیت بالقوهی رهبری دارند، از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند.
شاید این سؤال به ذهنتان رسیده است که آیا میتوان هوش هیجانی را تقویت کرد یا آن را آموخت؟ طبق پژوهشهای آماری که به بررسی برنامههای آموزشی احساسی و اجتماعی پرداختهاند، محققان دریافتهاند که پاسخ به سؤال شما مثبت است. تقریبا ۵۰ درصد از کودکانی که در برنامههای تقویت هوش اجتماعی و احساسی شرکت میکنند، وضعیت تحصیلی و معدل بهتری دارند.
نکات قابل توجه:
شرکتی فعال در زمینهی بیمه، دریافته است آن دسته از کارشناسان فروش که در رقابتهای مرتبط با احساسات و کنترل آن مانند اعتماد به نفس، خلاقیت و همدلی با دیگران، مشکل داشتند، فروشی تقریبا معادل ۵۴۰۰۰ دلار کسب کردند. زیاد بد به نظر نمیرسد اما واقعیت این است که کارشناسان فروش با هوش هیجانی بالاتر، فروشی بالغ بر ۱۱۴۰۰۰ دلار داشتهاند که اصلا با رقم قبلی قابل قیاس نیست. بر اساس تحقیقاتی در دانشگاه کارنگی (Carnegie)، بیش از ۸۵ درصد موفقیت هر فرد وابسته به هوش هیجانی وی و مهارتهای او در زمینهی «مهندسی انسانی» است. مهندسی انسانی، به معنای نوع شخصیت و توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران، توان مذاکره و رهبری است. برخلاف تصور عموم توانایی فنی و ضریب هوشی تنها ۱۵ درصد در موفقیت نقش دارد. پس ضریب هوشی به تنهایی کافی نیست. تلفیق آن با هوش هیجانی میتواند شما را موفقتر و قویتر کند. در مجموع، محققین میگویند سهم ضریب هوشی در موفقیت ۱۰ درصد یا در بهترین حالت ۲۵ درصد است و مابقی اختصاص به هوش هیجانی دارد.
در دنیای امروز با پیشرفت و توسعهی علوم مختلف به ویژه روانشناسی، برای حکم دادن و قضاوت کردن دربارهی هوش انسانها نیاز به تعمق و تفکر بیشتر داریم. باید کلیشههای رایج در زمینهی هوش را کنار گذاشت. اهمیت صرف به علومی که مرتبط با ریاضیات هستند و فراموش کردن جنبههای متنوع روح و روان انسانها بسیار نادرست است.
باید پذیرفت که هوش هیجانی خیلی مهم و در برخی موارد حتی مهمتر از ضریب هوشی در موفقیت و کامیابی است.
تذکر: بهتر است هوش هیجانی٬ هوش عاطفی یا هوش احساسی گفته می شود. زیرا منظور از هوش عاطفی٬ هیجانی شدن و هیجانی رفتار کردن نیست بلکه مدیریت وکنترل عواطف و احساسات است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه امنیت شغلی خود را تضمین کنیم؟
راز امنیت شغلی در سال ۲۰۱۸ و سالهای پیش رو این است که این نکته را به یاد داشته باشیم که ما امنیت شغلیمان را خودمان ایجاد میکنیم. این روزها هیچ کارفرمایی نمیتواند امنیت شغلی شما را تا پایان عمرت تضمین کند. به همین منظور، باید این مهارتها را کسب کنید:
نباید به خودتان به عنوان مجموعهای از مدارک تحصیلی و آموزشی یا سالها تجربه نگاه کنید. درست مثل هر متخصصی (وکیل، لولهکش یا نماینده بیمه)، شما نیز باید بدانید که در حل چه مشکلاتی مهارت دارید و این مشکلات را به خوبی بشناسید. باید بدانید حل یک مشکل چقدر برای مشتریانتان هزینه دارد، چگونه ایجاد شده و چطور رفع میشود.
باید همواره در جریان تحولات بازار باشید تا ببینید مشکلی که در حل آن مهارت دارید، چگونه در گذر زمان دستخوش تغییر میشود. اگر خودتان را محدود به دیوارهای دفتر کارتان کنید، از تحولات بازار استعدادها بیخبر خواهید ماند. در این صورت به سختی میتوانید به مشکلات اشراف داشته باشید، ریشههایشان را شناسایی کنید و راه حل ارائه کنید.
باید ارزش خودتان را بدانید. اینکه بگویید «آخرین حقوقی که گرفتم، ۷۰ هزار دلار بود» کافی نیست. این اطلاعات به درد کسی که میخواهد شما را استخدام کند نمیخورد. ممکن است بگوید: «چه عالی، اما حقوق پیشنهادی ما ۶۰ هزار دلار است.» آیا میتوانی به آنها توضیح دهید که وجود شما در سازمان، چگونه باعث افزایش درآمد یا کاهش هزینههایشان میشود؟ آیا میتوانید برای حقوق پیشنهادیاتان یک دلیل قانعکننده بیاورید؟
حتی اگر شاغل هستید و از شغلتان راضی هستید، باید بازار استعدادها را زیر نظر داشته باشید و ببینید آیا به خدمات شما نیاز هست یا نه. هوشیار باشید و آگهیهای استخدام را همیشه مرور کنید، حتی وقتی مشغول کار هستید.
باید مهارتهایتان را بهروزرسانی کنید. ممکن است برای سازمانی کار کنید که از زمانه عقب باشد یا با تکنولوژیهای روز بیگانه باشد. شاید این سیستم جوابگوی نیازهای آنها باشد، اما برای شما اینطور نیست. فرقی نمیکند که پیشرفت شما برای کارفرمایتان مهم است یا نیست. برای آنکه قابل عرضه به بازار باشید، باید مهارتهایتان را به روز کنید.
ارتباطاتتان را حفظ کنید و گسترش بدهید. بسیاری از مردم وقتی شغل دارند، به ارتباطات اهمیت نمیدهند و فقط وقتی به دنبال برقراری ارتباط هستند که شغل خود را از دست داده باشند. این یک اشتباه بزرگ است. اگر تا به حال ارتباطاتتان محدود بوده، سعی کنید هر هفته یک دیدار رو در رو با یک دوست جدید یا قدیمی داشته باشید یا در یک رویداد شرکت کنید. عادت کنید با افراد جدید صحبت کنید.
مهارتی را فرا بگیرید که کمتر کسی آن را بلد است، مثلا متخصص نرمافزارهای آموزشی یا تبدیل مجلات چاپی به آنلاین. صرف نظر از اینکه چه کارهایی را به خوبی انجام میدهید، باید در یک زمینه خاص تخصص داشته باشید تا ارزش واقعی خود را نشان دهید.
از آنجا که مشکل را میشناسید و ارزش خودتان را میدانید، میتوانید همزمان که به دنبال کار میگردید یا حتی وقتی شاغلید، به صورت پارهوقت یا تماموقت مشاوره ارائه دهید. این روزها همه ما، چه بدانیم چه ندانیم، مشاوریم. خودتان را مثل یک کالا برندسازی کنید. هیچ چیزی به اندازه برندسازی نمیتواند عرضهپذیری تو را افزایش دهد.
همزمان که به مهارتهایتات افزوده میشود، بهعنوان یک شخص حرفهای شناخته خواهید شد. کسانی که شما را میشناسند پروژههایشان را به شما خواهند سپرد. میتوانید شغلهای قراردادی یا تماموقت پیدا کنید. به مرور میان گروه بزرگی از افراد که حتی آنها را نمیشناسید، وجهه و اعتبار پیدا میکنید. ارتباطات به شما کمک میکند که همیشه شغل داشته باشید. به لطف انجام پروژهها آنقدر پول دارید که اگر چند ماه بیکار شدید، نگران مخارجتان نباشید.
نهایتا به نقطهای خواهید رسید که به راحتی و بدون استرس، یک ماه به خودتان مرخصی بدهید. البته اگر به دنبال شرکتی باشید که تا زمان بازنشستگی برایشان کار کنید، هرگز به این نقطه نخواهی رسید. به دنبال امنیت در یک شغل یا سازمان نباشید. امنیت را خودتان ایجاد کنید تا کسی نتواند آن را از شما بگیرد.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
از مردم ایران می ترسم !
چند سال پیش که استان گیلان و شهررشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود ، از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته تا بیست هزارتومان فروخته شد .
قبل از زلزله کرمانشاه ، قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زلزله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید.
با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده ، قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است .
اینکه مسئولین مدیریت بحران بلد نیستند ، عجیب نیست ، چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند.
اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است . خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزارتومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم ، برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه ؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب می کند ، به کدام خدا اعتقاد دارد ؟
حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام می دزدند !
من از مردم ایران می ترسم !
از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت می کشم که در تربیت این نسل مسئولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام ، معلمان مدرسه ، روحانیون و وعاظ ، صدا و سیما ، آموزش و پرورش ، وزارت فرهنگ و ارشاد و ... همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم باید خجالت بکشیم .
وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما ، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنک نگهداشتن رآکتور هسته ای (مرگ ) تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند ، درجه شرمساری ام بیشتر می شود .
وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا می کردند ، از شدت خجالت آب می شوم.
من از مردم ایران می ترسم !!
من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم . -
دکتر امیدهاشمی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه ! حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود ...!؟
به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید ؛ داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت ؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها
دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند
و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن را بالا بکشند
به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده ..!
روزی ؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد و شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان دزدها میامدند ؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند ومیرفتند...
اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه
وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود و هرشبی که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روزبعدهم چیزی برای خوردن ندارد !
بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد ، آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود.
میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد بهخانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است .
در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برایخوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود !
چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه ازاین قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود!
او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی درازکند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.
به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس ، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هرچیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند .
به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار ؛ این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.
به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها
"به جای ما هم بروند دزدی ؟!"
قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند : آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و ...
اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست ، آنها که پولدارتر بودند ؛ ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛
چون فقیرها
در هر حال از آنها میدزدیدند
فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند ..؟!
اداره پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد!
به این ترتیب مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیاوردند، صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود ،
اما در واقع هنوز همه دزد بودند ...
ایتالو کالوینو | دارا و ندار
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اندازه اتاقی که در آن فکر می کنید روی تصمیمات شما تاثیر می گذارد
حتما تا حالا این جمله را زیاد شنیده اید: خارج از چارچوب فکر کنید! معنی این جمله این است که پیش فرض ها و پیش دانسته ها را کنار بگذارید و مرزها را بشکنید .اما ظاهرا حتی از نظر فیزیکی هم این جمله معنا دارد.
به نوشته آکادمی تفکر، پژوهشگران دانشگاه ميشيگان از دانش آموزان خواستند تا چند مسئله را حل كنند درحالي كه يكبار داخل يك اتاقك مقوايي با ابعاد محدود نشستند و بار ديگر خارج از آن. البته در زماني كه دانش آموزان داخل اتاقك مقوايي بودند احساس تنگي نمي كردند. نتيجه اين بود كه وقتي دانش آموزان در خارج از چارچوب (اتاقك مقوايي) بودند بهتر توانستند مسايل را حل كنند.
در آزمايش دوم، دانش آموزان را در حاليكه يكبار آزادانه و بارديگر در يك مسير مشخص و تعيين شده راه مي رفتند، اقدام به حل مسئله كردند. نتيجه اين بود كه در حالت راه رفتن آزادانه، دانش آموزان داراي تفكر واگراي بيشتري بودند. تفكر واگرا، شرط لازم براي تفكر خلاق است.
بنا به عقيده پژوهشگران، چنانچه محيط هاي آموزشي و كاري داراي چارديواري هاي كمتري بوده و از سالن ها و فضاهاي بازتري استفاده شود، توان خلاقيت دانش آموزان و كارمندان افزايش مي يابد.
اگر کمی به دستاوردهای فکری خود فکر کنیم، به تجربه نیز درخواهیم یافت که فضای فیزیکی کاملا بر نحوه تفکر ما موثر است. شاید به همین خاطر باشد که بسیاری از ثروتمندان و مدیران بخشی از گفتگوهای خود را در فضاهایی باز مانند زمین گلف انجام می دهند و جالب اینجاست که ایده برخی از کسب وکارهای موفق در زمین گلف استارت خورده است.
در همین راستا پیشنهاد می شود این چهار راهکار را تجربه کنید: دو تایش برای زندگی شخصی و دو تایش برای محیط کاری تان:
زندگی شخصی:
1- هر از چند گاهی تا مکان های مرتفع پیاده روی کنید و در حین پیاده روی فکر کنید و مدتی از آن جا به پایین و دور دست بنگرید و در راه بازگشت دوباره فکر کنید و اگر به ایده ای رسیدید صدای خود را ضبط کنید.
2- اتاق نشیمن و خواب خود را برانداز کنید شاید ما پول نداشته باشیم که یک اتاق بزرگ و زیبا و با پنجره هایی بزرگ رو به دریا داشته باشیم اما می توانیم از چراغ های نورانی تر، رنگ های شادتر و خلاقانه تر و تصاویر الهام بخش تراستفاده کنیم.
محیط کاری:
1- هر چند وقت یک بار مکان جلسات خود را تغییر دهید. آن را در بیرون سازمان برگزار کنید. حتما مکانی را انتخاب کنید که سقف بلندی داشته باشد و پنجره های بزرگ رو به بیرون با یک افق دید بسیار مناسب و جایی برای راه رفتن، قدم زدن و گفتگوهای غیر رسمی. گاهی اوقات با تغییر مکان، فضای فکری عوض می شود.
2- سه فاکتور اتاق جلسات خود را مجدد بررسی کنید: آیا اتاق شما به اندازه کافی نور دارد؟ آیا رنگ اتاق شما مهیج و خلاق است یا مرده و بی روح؟ آیا تصاویری که در اتاق جلسات هست به اندازه کافی جذاب، انرژی بخش و الهام بخش است؟ ما ممکن است برای ویدئو پرژکتور، صندلی و میز اتاق جلسات میلیون ها خرج کنیم بد نیست اندکی از هزینه را به سرمایه گذاری در تغییر فضای فیزیکی تخصیص دهیم.
دکتر لشکربلوکی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
با روحیهای آزادتر و ارادهای قویتر روزتان را آغاز کنید
جولیا کامرون در کتاب معروفش به نام «The Artist’s way» ضمن اشاره به نوشتن روزانه برنامههای روتین از افراد میخواهد روزشان را با نوشتن «صفحات صبحگاهی» آغاز کنند.
به عقیده او این کار به شما کمک میکند تا با روحیهای آزادتر و ارادهای قویتر روزتان را آغاز کنید. پس اولین کاری که پس از بیداری، پیش از هر کار دیگری باید انجام دهید همانا نوشتن صفحات صبحگاهیتان آن هم به صورت روتین و بدون فکر کردن است.
به یاد داشته باشید که این صفحات، فقط برای دیدگان شما نوشته خواهد شد، پس آنها را از دیگران دور نگه دارید. همین مساله به شما جرات میدهد که با خیال آسوده هر چه دل تنگتان میخواهد روی کاغذ بنویسید.
برای شناخت درون در ابتدا باید به بیرون از خود نگریست. شما نیاز دارید که فعالیتهای جدیدی را انجام دهید، از مکانهای جدیدی بازدید کنید و افراد جدیدی را ملاقات کنید. همه این کارها به شما کمک میکند تا خود را در معرض فرصتهای جدیدی قرار دهید.
پس اگر فعالیتها یا تجربیاتی را میخواهید امتحان کنید، حتما اینکار را انجام دهید.
البته این درست است که شما نمیتوانید همه چیز را انجام دهید و یکی از اهداف اصلی مراقبه نیز مشخص کردن مناسبترین فعالیتهایی است که شما قادر به انجام و درک آنها هستید. در این میان، شرایط، پیشینه فردی و تجربیات زندگیتان حائز اهمیت هستند و نتایج گوناگونی را برای شما رقم خواهند زد.
متوقف کردن عوامل مزاحم، تغییر دیدگاه و امتحان کردن، سه فرآیند اصلی در مسیر شناخت عنصر درونتان به شمار میآید. البته نباید فقط به یک بار انجام دادن این کارها اکتفا کنید و امیدوار باشید که خیلی زود به نتیجه برسید، راز موفقیت شما در این مسیر تکرار این فرآیندها است.
برای این کار:
▪️روی یک صفحه کاغذ، فهرستی از واژگان کلیدی یا تصاویری از چیزهایی که در طول هفته انجام میدهید، تهیه کنید. این فهرست میتواند شامل جلسات، ایمیلها، تمیز کردن خانه، خرید کردن، مطالعه، جستوجو در اینترنت، گوش کردن به موزیک و... شود.
▪️از رنگهای مختلفی در تهیه این فهرست استفاده کنید. در ضمن فعالیتهای مرتبط بههم را با رنگهای مشابه بنویسید تا معنای روشنی را منتقل سازند.
▪️در یک تکه کاغذ دیگر، برای هر کدام از گروهها، حلقههای جداگانهای ترسیم کنید و اندازه حلقهها را با توجه به مدت زمانی که به آن کارها اختصاص میدهید کوچک یا بزرگتر کنید. مثلا اگر بیشتر از آنکه استراحت کنید، کار میکنید، دایره مربوط بهکار کردن را بزرگتر ترسیم کنید.
▪️حالا به احساس خود درباره اینکارها فکر کنید و ببینید آیا انجامدادن آنها را دوست دارید یا خیر. شما همچنین میتوانید آنها را نسبت به علاقهمندیتان از یک تا سه درجهبندی کنید.
▪️در یک صفحه دیگر یک دایره بزرگ رسم کنید، سپس آن را به سه بخش تقسیم کنید که نشاندهنده احساسات سهگانه شما نسبت به کارهایتان است:
یک بخش مربوط به کارهایی که دوست دارید انجام دهید. یک بخش برای کارهایی که دوست ندارید انجام دهید و یک بخش هم اختصاص به کارهایی دارد که نسبت به انجام آنها احساس خاصی ندارید.
همین کار را میتوانید در مورد کارهایی که در طول ماه یا سال انجام میدهید تکرار کنید.
نویسنده: کارل استایب
کتاب: Work happy now
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه میتوان از استرس بهطور موثری سود برد؟
افراد این توانایی را دارند که جهت پیشرفت از انرژی موجود در استرس استفاده کرده و آن را به موفقیت تبدیل کنند. استرس معمولا با احساس خوبی همراه نیست، اما باید باور کرد که در نهایت میتواند نتایج مثبتی به دنبال داشته باشد.
هدف از داشتن استرس این است که افراد بتوانند از حوادث به آرامی عبور کنند. انسانها هرگز خلاقانهتر از زمانی نیستند که تحت استرس قرار میگیرند؛ زیرا تقریبا هرکاری میکنند تا از استرس خلاص شده و بار دیگر آرامش را تجربه کنند.
اگر نسبت به استرس واکنش شدیدی نشان دهید، مطمئنا میزان آن بیشتر شده و مشکلات جدیتری پیش میآید. برای اینکه بتوان از استرس بهطور موثری سود برد باید با حفظ آرامش، به استفاده از بهترین استراتژیهایی فکر کرد که از شدت مشکلات بکاهد؛ همچنین موفقیت و پیشرفت فرد را تضمین کند.
هر اندازه استراتژیهای بیشتری یاد بگیرید و بهکار ببرید، برای مواجهه با چالشهای احتمالی در آینده از آمادگی بیشتری برخوردار خواهید بود و میزان موفقیت را افزایش میدهید.
هنگامی که افراد استرس بیش از حدی را متحمل میشوند، مجبور هستند تا برای درخواست کمک، مشاوره و حل مشکلات از دیگران کمک بخواهند. زمانی که دیگران را در چالشهای خود درگیر میکنید، نهتنها سریعتر و کارآمدتر میشوید، بلکه متوجه چگونگی حل و فصل مشکلات از سوی دیگران نیز میشوید. در واقع این یک هدیه ارزشمند است که میتوانید راهکارهای جدیدی را برای رفع مشکلات احتمالی بیاموزید. مشکلاتی که پیش از این، حتی به عنوان مشکلات به آنها فکر هم نمیکردید.
علاوهبر این زمانی که فشار استرس را با دیگران قسمت میکنید، احتمال اینکه بیش از حد خسته و فرسوده شوید به مراتب کمتر است.
هیچ عاملی بیشتر از یک طرز فکر منفی که به علت قرار گرفتن در شرایط تنشزا به وجود میآید، مانع موفقیت افراد نمیشود.
اگر میخواهید از استرس به بهترین نحو استفاده کنید، باید از سیگنال استرس بهعنوان یادآوریها کمک بگیرید تا بتوانید تفکر مثبتی را برگزینید.
اینکه از استرس برای موارد مثبت یا منفی استفاده کنید به خود فرد بستگی دارد. چگونگی پاسخ به اتفاقات پیرامون یک انتخاب است. نتیجه داشتن طرز فکر منفی هرگز اتفاقات خوب و مثبتی نیست. به همین دلیل، لحظاتی که استرس را تجربه میکنید، به اندازهای اعتقادات مثبت را در خود تقویت کنید تا بتوانید تمرکز کافی بر یافتن راهحلهای ممکن برای حل مشکلات را داشته باشید.
منبع: Entrepreneur
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا سرمایهگذاری ترسناک است؟
برای خیلی از ما پول و سرمایهگذاری مثل یادگیری الفبا و دوچرخهسواری نبوده که در دوران بچگی تمرینشان کنیم و بیاموزیمشان و چهار تا بزرگتر هم برایمان دست بزنند و با اهدای «اوجولات» تشویقمان کنند که به همین راه ادامه بدهیم. اصلا خیلی از خانوادهها گفتگو دربارهی سرمایهگذاری را آنقدر خستهکننده میدانند که ترجیح میدهند صدای تلویزیون را زیاد کنند تا اگر کسی هم حرفش را زد، نشنوند.
همین میشود که فرزندشان دوران خوب ۲۰ سالگی را به یللی تللی میگذراند – نهایتش این است که دانشگاهش را تمام میکند و وارد بازار کار شود – و تازه وقتی شمع تولد ۳۰ سالگیاش را فوت کرد، متوجه میشود که اندوختهی قابل اتکایی برای آینده ندارد و از الان تا ۵۰ یا ۶۰ سالگی باید یک نفس این زمین دوار را طی کند تا محتاج نان شب نباشد.
خلاصه که برای عموم مردم، خانه جایی نیست که بتوانند از درونش استراتژیهای سرمایهگذاری را یاد بگیرند. پدر و مادرها – علیرغم نیت خوبشان – جور دیگری فکر میکنند و بیشتر توصیه میکنند پولتان را ذخیره کنید، اما شما دلتان میخواهد سریعتر پیشرفت کنید.
این دو خواستهی متفاوت – میل به احتیاط و میل به پیشرفت – در مقابل هم قرار میگیرند و منجر میشوند به اینکه سرمایهگذار بیتجربهی قصه ما بخواهد روی دندهی لج بیفتد و چند شب شام نخورد و به جای کار اصولی بخواهد حقانیت خودش را به والدینش اثبات کند. بعدش هم چون عجله دارد، بدون اینکه هِر را از بِر تشخیص بدهد میرود و کل پولش را مثلا برنج پیشخرید میکند و… . خلاصه که دردسرتان ندهم… او چون اینکاره نیست حسابی ضرر میکند و دلسرد میشود.
سرمایهگذاری کاری آیندهنگرانه است و هدف دور دست را نشانه میرود. سرمایهگذاری مثل موشک کروز قاره پیماست نه تفنگ آبپاش با بُرد مفید ۳۰ سانتیمتر. اینکار صبر و حوصله میخواهد. باید تا جایی که میتوانید از بازار اطلاعات کسب کنید و در نهایت با اتخاذ استراتژی، ریسک باخت سرمایهی خود را به حداقل برسانید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
❤️به ایران شلیک نکنیم!❤️
گاهی می بینیم که دانشجو، کارمند، راننده تاکسی، نگهبان توالت عمومی، رئیس بانک تا چشمشان به یک خارجی می افتد. شروع می کنند:
- اوه! ایران ایز نات گود! خارج ایز اوکی!
وی آر لییو این بدبختی! ... هلپ می گو تو خارج! پلیز!
وقتی تا این اندازه دست به خودتخریبی می زنیم چرا انتظار داریم همه چیز بشود عین سوئیس!
باور کنیم اگر از این شرایط ناراضی هستیم ما خودمان هم بخشی از زمینه های بروز آن هستیم و مدام انگشت شماتت را به سوی دیگران دراز نکنیم.
خلایق! مسلمانها! اینجا کشور ماست. تنها کشوری که داریم.
هر جای دیگر برویم مهاجر به حساب می آییم. اینجا تنها کشوری است داریم؛ با همین خیابان های پرچاله چوله، ماشین های کم کیفیت، بیکاری، ریزگرد. با همین «پشمینه پوش های تُند خُو»ی طالبان و داعش که می خواهند به زور هم شده ما را ببرند به بهشت.
با همین روشنفکرهایش که شیطان پرستی را در شلوار جین «جورج کلونی» کشف می کنند و از تلویزیون به خورد خلایق می دهند.
با همین مدیرانی که مدرسه و دانشگاه ها را با کارخانه بسته بندی پفک و پوشک اشتباه گرفته اند. با همین آدمها که ...
من هم در همین کشور دارم زندگی می کنم. بیش از خیلی از چه گوارهای بی نام و نشان اینترنتی اتفاقاً با نام و نشان و عکس خودم این رفتارها و کردارهای خودم و دیگران را نقد کرده ام. فحش شنیده ام. تلخی و تشر چشیده ام.
بیکاری را تجربه کرده ام. کامم از پارتی بازی و جایگزینی رابطه به جای ضابطه تلخ شده و ...
اینها را نمی نویسم که در مسابقه «کی از همه بدبخت تره» مدال طلا بگیرم. می نویسم چون با علم به همه این چالش ها عمیقاً و تا اطلاع ثانوی باور دارم که با فحش دادن، با تحقیر، با سرزنش کشورمان چیزی درست نمی شود. شما فقط یک مورد را نشانم بدهید و بگویید:
- به لطف خدا و همت هموطنان توانستیم با مقادیری فحش این مشکل را حل کنیم!
برخی هم تا پایشان می رسد آنور آب شروع می کند به خاک بر سر کردن کشوری که همانجا بزرگ شده اند و پا گرفته اند.
می نویسند «نمونید توی اون خراب شده»!
درست با همین ادبیات گزنده و بی رحمانه!
به همین اندازه توام با قدرنشناسی و ناسپاسی نسبت به سرزمینی که در آن حرف زدن، راه رفتن و حتی دشنام دادن را یاد گرفتند!
که چه بشود؟ چه مشکلی حل می شود؟ جز خالی کردن دل و زیر پای جوان هایی که شاید هنوز می خواهند بمانند و اینجا را آبادتر کنند.
_مگر آلمانی ها که در جنگ دوم جهانی به فجیع ترین شکل ممکن شکست خوردند جملگی شال و کلاه کردند و وطن شان را به امان خدا رها کردند؟ مگر ژاپنی ها که دو شهرشان در نتیجه بمباران اتمی خاکستر شد راه حل را در گریختن دیدند؟
مشکل فقط داعش و آمریکا و اسرائیل نیست، بخشی از مشکل خود ما هستیم که دست به خودزنی رقت باری زده ایم و ول کن ماجرا هم نیستیم.
خود ما برای این کشور چه کرده ایم که این همه طلبکارش هستیم؟
مخاطب این نوشته «شما» نیستید. «شما» با همه ما فرق می کنید.
_توجه کنید : این سبک حمله و هجوم به کشور و تخریب اعتماد به نفس نسل جوان، خطرناک تر از هر حمله انتحاری است.
عضویت افتخاری در گروهک داعش برای صدمه زدن به کشور است.
حرف آخر اینکه «ایران» مادر همه ماست. شاید همیشه مادر مهربانی نبوده، گاهی پشت دستمان را با قاشق داغ کرده، گاهی فلفل توی دهانمان ریخته اما مادر ماست. تاب نیاوریم و فحاشی به او نپذیریم. بخصوص اگر از همزبان باشد.
اگر دلمان می سوزد و رنج می کشیم از این شرایط، به جای سنگ زدن به این مادر همیشه زخم خورده، همیشه تحقیر شده، همیشه به تاراج رفته، کمکش کنیم. سخت تر کار کنیم. شرافتمندانه تر زندگی کنیم.
خم شویم و یک مُشت خاک برداریم، این خاک نیست، خاکستر سزاوارترین فرزندان این سرزمین است.
چپ و راست و مسلمان و یهودی و مسیحی ...
لطفاً به مادرمان فحش ندهیم.
اگر گاهی حالش بد است، اگر تب دارد، اگر لباسش ژنده و پاره است، اگر صورتش پر لک و زیر چشم هایش گودرفته است، اگر بوی گریه می دهد و ناخن هایش از فرط کندن گور همیشه خونین است، شاید «یک» دلیل اش این باشد که ما فرزندهای خوبی نبوده ایم.
بچه های ناسپاسی که هر وقت، هر کس دل چرکین مان کرد، مادرمان را نفرین کرده ایم.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
6 مهارت شغلی تاثیرگذار برای افزودن به رزومهتان
در بازار کار امروز که استخدام کنندگان تعداد بالایی از درخواست ها را برای یک موقعیت شغلی مورد بررسی قرار میدهند، برای موفقیت می بایست رزومه برجسته و درخوری ارسال نمایید. اما باید از کجا شروع کنید؟
علاوه بر مهارت های تخصصی خاصی که مرتبط با حوزه کاری شماست، مهارت های شغلی دیگری نیز وجود دارند که استخدام کنندگان با دیدنشان در رزومه شما شگفت زده خواهند شد. در ادامه به بیان شش مهارت شغلی اثر گذار برای افزودن به رزومه تان می پردازیم.
مهارتهای سخت
خواه شما یک دانشمند علوم داده در صنایع با تکنولوژیهای سطح بالا باشید یا یک معلم با عملکرد فوقالعاده، میتوانید مهارت های سختی را که در ادامه بیان میشود فرا بگیرید و در عرصه رقابت ایستادگی کنید.
1جمعآوری و تحلیل دادهها
مواردی که در شغل فعلیتان از جمع آوری و تحلیل داده ها استفاده نموده اید را در رزومه خود عنوان کنید. اگر فاقد این مهارت می باشید می توانید در دوره های آموزشی تحلیل داده شرکت کرده و آن را در شغل فعلی خود به کار گیرید.
2شبکههای اجتماعی
صرفنظر از زمینه تخصصی شغلی، داشتن مهارت مدیریت شبکههای اجتماعی برای هر کاندیدایی یک امتیاز مثبت محسوب می گردد.
اگر شما دوره ای در مورد مدیریت شبکه های اجتماعی به اتمام رسانده اید یا در شغل فعلیتان درگیر شبکههای اجتماعی با کاربرد حرفه ای بوده اید آن را در رزومهتان ذکر کنید.
3 سیستمهای مدیریت محتوا
طراحی و ایجاد وب سایت صرفا مخصوص کدنویسان نیست. یادگیری سیستم های مدیریت محتوا برای طیف وسیعی از مشاغل مفید می باشد.
نحوه استفاده از این پلتفرمها را از طریق کلاسهای آنلاین یا آموزشهای مجازی فرا بگیرید و در قسمت مهارتهای رزومه خود درج کنید.
مهارتهای نرم
مدیران استخدام کننده مایل به استخدام کاندیداهایی هستند که مهارتهای نرم قوی دارند حتی اگر در مهارتهای فنی لازم کمبودهایی داشته باشند.
لیست کردن صرف مهارت های نرم نیز یک روش غیر حرفهای است و قانع کننده نمیباشد. به جای آن، چگونگی بهره گرفتن از این مهارت ها را به تصویر بکشید.
1 مهارت های ارتباطی
مهارت های ارتباطی جزء مهمترین مهارتهایی هستند که متقاضیان کار باید آنها را دارا باشند، هم گفتاری و هم نوشتاری.
رزومهتان را با دقت از نظر گرامری، املایی و از نظر رسایی ویرایش کنید و جملههای بلند را به جملههای کوتاه تبدیل کنید. مهارت های ارتباطی خود را در ایمیل ها، تلفن ها و در هر جایی که با استخدام کنندگان در تعامل هستید به اثبات برسانید.
2 مهارت حل مسأله
کارکنانی که قادرند راهحلهای خلاقانه برای مسائل پیچیده ارائه کنند، ارزش فوقالعادهای را برای کارفرما ایجاد می کنند و به یک عضو ضروری سازمان تبدیل می شوند.
بیشتر بر روی راه حل مسائل متمرکز شوید. در نتیجه، استخدام کنندگان می توانند با چگونگی بکارگیری مهارت حل مساله شما آشنا شوند.
3 نگرش مثبت
درک اینکه چرا کارفرمایان برای این نوع مهارت ارزش خاصی قائلند سخت نیست. این مهارت میتواند تقریبا به هر موقعیتی که شما در محیط کار با آن روبرو میشوید کمک کند.
نگرش مثبت را در یک مصاحبه آسانتر از یک رزومه میتوانید به نمایش بگذارید، با استفاده از افعالی مانند "غلبه کردن"، "فائق آمدن"، "موفق شدن" و "برنده شدن" میتوانید در خلق یک تاثیر کلی مثبت و پرانرژی نقش داشته باشید.
مهم نیست یکی از میلیونها بیکاری هستید که به دنبال شغل است یا در حال حاضر شاغلید اما به دنبال جایگاه های بهتری می باشید، میتوانید با فراگیری و اضافه کردن هر تعداد ممکن از این مهارت های ذکر شده به رزومه خود شانس استخدام خود را ارتقاء دهید.
منبع: glassdoor
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سواد تمام کردن رابطه
پایان دادن به یک رابطه عاطفی
خیلی از افراد درگیر رابطه ای بودند که بعد از مدتی به هر دلیلی بهم خورده و حالا می خواهند بدانند باید چه کار کنند تا حال بدشان را تغییر دهند.
متاسفانه اکثر ما همانطور که سواد ایجاد رابطه مناسب و ماندن در آن را نداریم، در پایان دادن به روابطمان نیز با بی سوادی کامل عمل می کنیم.
تمام کردن یک رابطه احساسی برای هر فردی سخت و طاقت فرساست، اما افرادی که سواد پایان دادن به رابطه را دارند، اقداماتی انجام می دهند که عبور از این بحران را برای خود و شریکشان آسان تر می سازد.
افراد باسواد این گونه عمل می کنند:
فرد با سواد یک دفعه ناپدید نمی شود.
شاید شما هم رابطه ای را تجربه کرده باشید که در آن طرف مقابل یک باره غیب شده است.
شما روز قبل با هم بوده و اوقات خوشی را گذرانده اید، اما او از دیشب نه جواب تلفنتان را می دهد، نه پیام هایتان را می خواند.
اگر به هر دلیلی تصمیم به پایان دادن رابطه گرفته اید، مسئولیت تصمیم گیری تان را بپذیرید و طرف مقابل را از تصمیمتان باخبر کنید.
فرد با سواد محترمانه رفتار می کند.
یاد اولین روزهای آشنایی بیفتید که چطور با عشقتان رفتار می کردید.
مدام مراقب بودید که مبادا از دستتان ناراحت شود.
مسلما رابطه شما نقص هایی داشته که به خاطرش تصمیم به جدایی گرفته اید، اما یادتان باشد بی احترامی کردن به طرف مقابل، در واقع بی احترامی کردن به انتخاب خودتان است، بنابراین بهتر است محترمانه رفتار کنید
این کار مثل این می ماند که چون جراحی خارج کردن تومور از بدن دردناک است، به طور مداوم به بیمار مسکن بدهیم.
آیا این کار به نفع بیمار است؟ درست است که ما با این کار باعث می شویم بیمار درد نکشد، اما با تزریق مسکن غده از بین نمی رود که هیچ، روز به روز هم رشد و پیشرفت می کند و در نهایت این کار ما ممکن است باعث مرگ بیمار شود. بنابراین باید هرچه زودتر این غده (رابطه ناسالم) تمام و کمال بیرون آورده شده و محیط اطرافش هم پاکسازی شود.
قطع کردن تدریجی رابطه فقط باعث آزار دیدن بیشتر دو طرف و درگیر شدن دوباره در یک پروسه احساسی می شود که نتیجه آن ممکن است ادامه یک رابطه ناسالم باشد.
فرد با سواد احساسات و تقصیرهایش را می پذیرد.
در هر رابطه دو طرف حضور دارند، ممکن است سهم یکی از طرفین در به بن بست رسیدن رابطه بیشتر از دیگری باشد، اما مسلما هر دو طرف در رسیدن به نقطه پایانی نقش داشته اند. اشتباهات خود را بپذیرید و به خاطر آنها از طرف مقابل عذرخواهی کنید. بدانید که طی فرایند جدایی احساسات و هیجانات منفی را تجربه خواهید کرد، به جای اینکه طرف مقابل را مسئول حال بدتان بدانید، در فکر یافتن راهکارهایی برای تغییر خلقتان باشید.
فرد با سواد حضوری خداحافظی می کند. فرض کنید تصمیم گرفته اید برای ادامه زندگی از ایران بروید و احتمال زیادی وجود دارد که دیگر عزیزانتان را نبینید، چگونه با آنها خداحافظی می کنید؟
با یک پیام یک خطی در تلگرام؟ با ایمیل؟ با یک تماس تلفنی کوتاه؟ یا اینکه از آخرین فرصت استفاده می کنید، به دیدنشان می روید و به خاطر همه لحظات خوبی که با آنها داشته اید تشکر می کنید؟
خب پایان دادن به یک رابطه عاشقانه هم همین طور است. شما قرار است دیگر کسی را که زمانی عزیزترین فرد زندگی تان بوده نبینید، برای خداحافظی یک قرار حضوری بگذارید. با این کار هر دویتان راحت تر و بهتر می توانید پایان یافتن رابطه را بپذیرید.
حالا با توجه به چیزهایی که در بالا خواندید، به نظر خودتان سواد پایان دادن به یک رابطه را دارید یا نه؟
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تدبیر در تشویق کاركنان
تا حالا شده به میز کار خود باز گردید و کاغذ یادداشت زرد رنگی روی میز خود ببینید؟ کاغذ یادداشتی که رئیس شما روی آن نوشته باشد "کار امروزت عالی بود!".
هر وقت که سخنرانی دارم این را از حاضرین میپرسم. در یک جمعیت ۱۰۰ نفری معمولا ۲ یا ۳ نفر دست خود را بلند میکنند. از آنها میپرسم "آن را چه کردید؟"، تنها یکبار شده که کسی بگوید آن را دور انداخته است. تمام افراد دیگر، آن را در محل کارشان در معرض دید نگاه داشتهاند. مثلا برای مدت زیادی روی صفحه نمایش رایانه خود چسپانده بودند.
شگفتآور است که اکثر ما توجه بسیار کمی از طرف رئیس خود دریافت میکنیم که در نتیجه، یک کاغذ یادداشت با چند کلمه روی آن اهمیت یک جایزه بزرگ را پیدا میکند. کاغذ یادداشت یادآوری است که نشان میدهد ما کاری انجام دادهایم که ارزش تقدیر و صرف ۳۰ ثانیه از وقت رئیس ما را داشته است.
کارکنان ممکن است برای حقوق سرکار حاضر شوند ولی کاغذهای یادداشت زرد رنگ بسیار با ارزشتر از حقوق هستند. این کاغذها هستند که تلاش آینده کارکنان را نتیجه میدهند.
برگرفته از کتاب «چماق و هویج دیگر کارایی ندارد»
نوشته پاول مارسیانو
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"دم به دنبال سر می رود"
این جمله را از ماتسوشیتا - مدیر موفق و نامدار کمپانی ژاپنی پاناسونیک - قرض کرده ام. مشابه این جمله حکیمانه را "پیتر دراکر" هم گفته است. آنجا که میگوید: "روح هر سازمان از بالا در آن دمیده میشود"
مافوقها نقش زیادی را در امر فرهنگ سازی در سازمانها بر عهده دارند. مافوق باید شخصیت یکپارچه داشته باشد. گفتار و رفتار او باید یکپارچه باشد. نمیتوانیم حرف هایی بزنیم یا شعارها و معیارهایی را مطرح کنیم و از کارکنان، انتظاراتی داشته باشیم، اما خودمان به آن حرفها و شعارها عمل نکنیم و آن انتظارات را برآورده نسازیم. بعنوان مثال، وقتی از ضرورت صرفه جویی حرف میزنیم و از کارکنان سازمان میخواهیم که کمربندها را سفت کنند، سیاست ریاضت اقتصادی را بپذیرند و کمبودها را تحمل کنند، خودمان هم نباید ریخت و پاش های قبلی را ادامه دهیم.
مدیران و سرپرستان را از شمول مقررات و دستورالعمل ها و محدودیت ها مستثنی نکنیم. بر عکس، آنها باید بیش و پیش از کارکنان مشمول این ضوابط باشند. آنها در این موارد الگوی سایرین هستند. آنها متولی امامزاده هستند و باید احترام امامزاده را نگه دارند، در غیر اینصورت نمیتوانند از دیگران چنین انتظاری را داشته باشند.
بارها به مدیران محترم گفته ام که حرفهای خوب و شعارهای زیبای کمتری را به زبان بیاورید و در این کار افراط و اغراق نکنید، اما به شعارهای معدود و محدودی که میدهید، عمل کنید. کارکنان از شنیدن حرف های خوب و شعارهای زیبا که توسط مدیران گفته میشود، ولی اجرا نمیشود، خسته شده اند و در قبال آنها واکسینه شده اند. این حرف ها و شعارها بی اثر شده است و گاها اثر معکوس دارد.
هیچ چیز برای اعتبار یک مدیر و اعتماد کارکنانش به او بدتر از آن نیست که کارکنان، بین رفتار و گفتار او تناقض ببینند.
به نقل از دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید