| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
قدرت و سیاست در سازمان
نفوذ: نفوذ فراگرد اثرگذاری بر افکار، رفتار و عواطف شخص دیگر است. این شخص ممکن است رئیس( نفوذ از پایین به بالا) کارمند( نفوذ از بالا به پایین) یا همکار( نفوذ مورب) باشد.
نتایج احتمالی اعمال نفوذ عبارتند از:
1-تعهد: طرفی که نفوذ بر وی اعمال شده با اشتیاق با درخواست اعمال نفوذ کننده موافقت می کند.
2-سازگاری و انطباق: طرفی که بر وی اعمال نفوذ شده با بی میلی خود را با درخواست اعمال نفوذ کننده سازگار می کند.
3-مقاومت: طرفی که بر وی اعمال نفوذ صورت گرفته برای عدم انجام درخواست بهانه می آورد و از انجام آن سر باز می زند.
قدرت: از دیدگاه رابینز قدرت توان بالقوه ای است که شخص الف دارد تا بر رفتار ب اثر بگذارد طوری که ب را وا می دارد تا کار مورد نظر او را انجام دهد ( اگر غیر این بود چنین نمی کرد).
نفوذ اجتماعی:فرایند اثرگذاری بر دیگری به طور مطلوب را نفوذ اجتماعی گویند.
رابطه قدرت و اختیار:
1-اختیار بدون قدرت: زمانی رخ می دهد که مدیر بدلیل ناسازگاری با مافوقش قدرت تنبیه ندارد.
2-قدرت بدون اختیار: فرد توانایی نفوذ دارد اما به طور مستقیم نمی تواند قدرت را اعمال کند مانند منشی مدیران کل.
3- اختیار توام با قدرت: شخص در این وضعیت هم قدرت دارد و هم اختیار.
*مدیر موفق کسی است که اختیارش را با قدرتش پشتیبانی کند.
تاکتیک های اعمال قدرت:
1-استدلال
2-دوستی
3-ائتلاف
4-چانه زنی و مذاکره
5-دستور مستقیم
6-توسل به مقامات عالی
7-تحریم و اعمال زور.
رفتار سیاسی:
1-استفاده از قدرت برای اثرگذاری بر تصمیم گیری در سازمان یا رفتار افراد به منظور تمرکز و دستیابی به اهداف شخصی
2-تلاش اعضای سازمان برای بسیج افراد در حمایت یا مخالفت با سیاست ها، قوانین،اهداف و یا دیگر تصمیماتی که نتایج حاصله از آنها بر کار و فعالیت و همچنین عملکرد آنها موثر بوده است.
3-آن دسته از فعالیت های که بعنوان بخشی از نقش رسمی در سازمان ضرورت ندارد ولی در امر توزیع مزایا و کاستی های درون سازمان اعمال نفوذ می نماید.
*زمانی که اعضای سازمان به قدرت خود جامه عمل بپوشانند گفته می شود سیاست مدار شده اند.
انواع رفتار سیاسی:
1-مشروع:
سیاست های عادی روزانه(شکایت کردن به سرپرست، تشکیل ائتلاف، رعایت نکردن سلسله مراتب و...).
2-نامشروع:
که باعث نقض قوانین و مقررات می شود مانند اغتشاش، نپوشیدن لباس کار و...
قواعد سیاسی حاکم بر سازمانها:
1-اتوکراسی: حکومت مطلقه یک نفر( دیکتاتوری)
2-تکنوکراسی( حکومت افراد متخصص)
3-بوروکراسی( حکومت قوانین، مقررات و مکتوبات)
4-دموکراسی:مستقیم( همه افراد با هم تصمیم می گیرند)
رابطه رفتار سیاسی و تمرکز:از آنجا که رفتار سیاسی برای فرد هزینه دارد معمولا به صورت گزینشی روی می دهد. در سازمانهای که قدرت متمرکز است کمتر روی می دهد چرا که در سازمانهای بوروکراتیک مجالی برای ائتلاف وجود ندارد.
آیا وجودرفتار سیاسی برای سازمان مفید است؟وجود رفتار سیاسی در حد کم و در حد زیاد برای سازمان مضر است چون در حالت اول فرد به کندی ارتقا می یابد و در حالت دوم نیز فرد به خود خدمتی محکوم شده و حیثیت و اعتبارش به خطر می افتد لذا سطح متوسط آن برای ادامه حیات سازمان مفید است.....
با تشکر از اقای دارابی فرد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چطور موفقیت و شادی را در محیط کار تجربه کنیم؟
نوع شغل شما با این که چطور می خواهید وظایفتان را انجام دهید، مقولهای متفاوت است. در واقع سِمَت نقش بسیار مهمی در میزان موفقیت شغلیتان دارد، اما عاداتی که دارید هم روی احساس خشنودی و کارآمدی تأثیرگذار است. عادات و آداب شما همان کارهایی است که قبل و بعد از سرکار رفتن و در طول روزهای کاری خود انجام می دهید.
اگر هفت عادت روزانه زیر را تمرین کنید، قطعاً موفقیت خود در محیط کار را تضمین کردهاید:
1️ روی نقاط قوت خود متمرکز شوید، نه نقاط ضعف
گاهی در پروسه تلاش برای این که کامل و بدون نقص باشیم، مقدار زیادی از زمان و انرژی خود را صرف بهتر شدن در کارهایی می کنیم که استعداد ذاتی ما بحساب نمی آید.
هر کارمندی کاری را باید انجام دهد که به او انگیزه و انرژی می دهد، نه کاری که سبب می شود احساس پوچی و بیارزشی کند. پس در محیط کار خود این عادت را به وجود آورید تا جای ممکن روی مهارتها و نقاط قوت خود تمرکز کنید نه روی نقاط ضعفتان.
2️به گونهای کار کنید که بهترین عملکرد را از خود نشان دهید
برخی افراد ترجیح می دهند در فضاهای باز کار کنند اما بعضی دیگر به کار کردن در اتاقهای در بسته علاقه دارند. پس تمام افراد در شرایط مشابه کار نمی کنند. اگر شرکت شما کارمندان را برای کار کردن به فضای باز می برد، شما نمی توانید کار کردن پشت درهای بسته را انتخاب کنید؛ اما برخی عادتهای شغلی وجود دارد که می توانید در جهت منافع خود از آنها استفاده کنید و تمرکزتان را بالا ببرید.
اگر شرکت شما فضای مناسبی در اختیار کارمندان قرار نمی دهد، به دنبال تغییرات کوچکی باشید که می توانید در محیط کار خود ایجاد کنید. مثلا اگر نیاز است کار مهمی انجام دهید، هدفون درون گوشتان بگذارید یا در گوشه دنجی بنشینید که مزاحمتی برای انجام کارهایتان وجود ندارد.
3️ کنترل نگرشتان را در دست بگیرید
ضربالمثلی قدیمی می گوید خوشبختی از ذهن شما به دست می آید. برای اینکه رضایتمندی بیشتری از شغل خود داشته باشید باید مرتب طرز تفکر خود را مورد بررسی قرار دهید، زیرا منفی گرایی تمام زندگیتان را خراب می کند. علاوه بر آن، منفی گرایی باعث می شود ذهن، جسم و روحتان افسرده و ناتوان شود و کاراییتان به طور قابل توجهی پایین بیاید.
4️ مواد غذایی سالم مصرف کنید
اینکه چه مواد غذایی مصرف می کنید و بدن خود را چطور قبل، حین و بعد از کار کردن تغذیه می کنید، تأثیر قابل توجهی روی توانایی شما در انجام وظایفتان دارد.
اکنون چند توصیه مهم برای تغذیه مناسب در محل کار بیان می کنیم: تا یک ساعت بعد از بلند شدن از خواب صبحانه بخورید و هر سه یا چهار ساعت غذا یا میان وعدهای مصرف کنید. در اولین وعده غذایی روزانه خود به سراغ یک غذای کم کالری و سرشار از پروتئین مانند تخم مرغ یا ماست یونانی بروید. با مصرف حداقل چهار تا شش فنجان نوشیدنی بدون شکر در محل کار، آب کافی به بدنتان برسانید و از چند ساعت قبل از ترک محل کار، از مصرف نوشیدنیهای کافئین دار مانند چای و قهوه خودداری کنید تا خوابتان دچار اختلال نشود.
5️ به کارمندان کمک کنید
باید در محل کار به نیازهای جسمی و روحی خود رسیدگی کنید. اگر عادت کنید کار خیرخواهانهای در حق همکارتان انجام دهید، حال بهتری خواهید داشت. خیرخواهی می تواند انجام کارهای ساده برای یک همکار دستپاچه و ناشی باشد یا تعارف قهوه در اول صبح. وقتی به تیمتان کمک کنید به طور شگفت انگیزی احساس خوشحالی خواهید کرد.
6️ فکر خودتان را مشغول نکنید
وقتی یک روز بد را پشت سر می گذارید، در مسیر خانه مدام اتفاقات آن روز را در ذهنتان مرور می کنید.
شما آن رویداد را به طور فیزیکی در بدن خود بازسازی می کنید و سطح هورمونهای استرس خود را افزایش می دهید. اگر می بینید ذهنتان هنوز درگیر آن قضیه است، 10 دقیقه آن اتفاق را در ذهن خود مرور کنید. ببینید چه تجربهای به دست می آورید، سپس دست از خیالبافی بکشید و اتفاق رخ داده را فراموش کنید.
7️ ساعتی از عصر را به تفکر و مدیتیشن اختصاص دهید
یک عادت مؤثر که می تواند به شما کمک کند از فکر و خیالهای منفی رها شوید، اینست یک مراسم عصرگاهی به تفکر و اندیشیدن اختصاص بدهید.
هر روز عصر پیش از اینکه وسایل خود را جمع و جور کرده و محل کار را ترک کنید، کمی وقت بگذارید و به سه اتفاق خوبی که در طول روز اتفاق افتاده یا سه چیزی که باید برای آنها شکرگزاری کنید، بیاندیشید.
مهم نیست چه روز سختی را پشت سر گذاشتهاید، مهم این است هر روز را با نگرشی مثبت به پایان برسانید.
منبع: usnews
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک درس اقتصادی از ایستگاههای صلواتی
این روزها بسیاری از هم میپرسند با گرانیهای اخیر چه کنیم؟ خیلیها راهکار را در خریدن میدانند. آنها زیاد خرید میکنند و انبار خود را پر از کالاهای مختلف میکنند و این را پاتکی به تکهای گرانی میدانند. برخیها هم میسوزند و میسازند چون راه دیگری ندارند.
مراسم محرم امسال اما شاهد یک اتفاق ویژه در برخورد با گرانیها بودیم. قیمت ظروف یکبار مصرف در آستانه محرم به شدت افزایش یافت. کسانی که ایستگاه صلواتی راه انداخته بودند یا میخواستند نذری بدهند، زانوی غم بغل نگرفتند و به سرعت راهکاری مشخص برای این گرانی پیدا کردند.
استکانهای شیشهای، جای لیوانهای یک بار مصرف را گرفت. بشقابهای رویی ( همان روحی خودمان) جای ظرفهای یک بار مصرف را گرفت. این ابتکار را به شخصه در 10 یا 15 ایستگاه صلواتی در تهران و کرج دیدم.
شرایط کشور چه بخواهیم و چه نخواهیم غیر عادی و ویژه است. مسؤولان کشور هم نشان دادهاند فعلا نمیتوانند به سرعت این وضعیت را کنترل کنند و باید خودمان را با این اوضاع غیر عادی هماهنگ کنیم.
خریدن، خریدن و خریدن راه حل مقابله با این وضعیت نیست. خریدن تنها باعث میشود قیمتها هر روز بالاتر رود چون آنهایی که دستی بر این آتش دارند، به فکر من و شما نیستند و تنها به سود زندگی خود فکر میکنند. برخی از این افراد برای سود بیشتر از خانواده خود میگذرند چه برسد به ما.
ما به عنوان کسانی که استخوانهایمان در حال خرد شدن در زیر چرخ اقتصاد است باید کار کنیم. اولین گام، نخریدن است و گام دوم جایگرین کردن درست مانند کاری که ایستگاههای صلواتی انجام دادند.
شاید در نگاه اول پیشنهاد استفاده از کهنه به جای پوشک خنده دار به نظر میرسید اما اگر بخشی از پدران و مادران بچههای خود را کهنه میکردند و پوشک روی دست صاحبان پوشک باد میکرد آنها مجبور بودند با قیمت پایین آن را به بازار عرضه کنند.
وقتی ما دوان دوان به سمت خرید کالاهای مختلف میرویم و از هر کدام چندتا هم میخریم، آنهایی که دستی بر آتش دارند به ویژه محتکران تلاش میکنند از این عطش بیشترین سود را ببرند.
واقعا وقتی ما برای ثبت نام خودرو سر و دست میشکنیم، نمیشود انتظار داشت قیمتها سیر نزولی داشته باشد. باور کنید ماشینهای شرکتهای خودروساز تا سالها نمیتواند در انبار خاک بخورد، بالاخره آنها مجبور میشوند آنها را به بازار عرضه کنند.
باید باور کنیم ما هم در بوجود آمدن این شرایط کم تقصیر نداریم. کسانی که کالا احتکار میکنند به خوبی ما را شناختهاند. آنها میدانند وقتی کالایی کم میشود، مردم به هم رحم نمیکنند و بسیاری به دنبال خریدن بیشتر کالایی هستند که کم است.
کالا کم عرضه میکنند ما هم کم بخریم تا ببینم بالاخره در این میان چه کسی کم میآورد. ما یا آنها!
مصطفی داننده
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
داستان موفقیت تلگرام از زبان پاول دورف، بنیانگذار این پیام رسان محبوب
تلگرام ، پیام رسان محبوبی است که میلیونها کاربر در سراسر دنیا دارد و توانسته رقیبان خود را پشت سر بگذارد و به موفقیت چشمگیری برسد. پاول دورف (Pavel Durov)، مؤسس تلگرام است که داستان زندگیاش بسیار جالب و شنیدنی است.
پاول دورف 34 ساله با عنوان "زاکربرگِ روسیه" معرفی می شود. او کارآفرین سنت پترزبورگ و بنیانگذار بزرگترین شبکه اجتماعی روسیه با نام ویکونتاکت (Vkontakte)، به معنای "در ارتباط با..." است. این شبکه اجتماعی در سال 2006 توسط پاول دورف راه اندازی شد و اکنون بیش از 350 میلیون کاربر دارد.
اصلیترین هدف دورف "حفظ امنیت حریم خصوصی کاربران شبکه اجتماعی" بود. به همین خاطر، دولت روسیه با دورف مشکل دارد. دورف شرایطی همانند تبعید دارد، اما باز هم دست از کار نکشیده و با دولت روسیه در تقابل است.
امنیت بالا و موفقیت چشمگیر شبکه اجتماعی ویکونتاکت باعث شد مشکلات زیادی برای دورف ایجاد شود.
دورف به خاطر مشکلات و تحمیلهای به وجود آمده مجبور شد کشور روسیه را ترک کند. او با خروج اجباری از کشور، 260 میلیون دلار همراه داشت و تصمیم گرفت یک شبکه اجتماعی در خارج از کشور تأسیس کند. او از سرمایه خود بهره برد و اپلیکیشن پیام رسانی با نام تلگرام راه اندازی کرد که هدف اصلی آن رمزگذاری و امنیت بود.
پاول دورف در بیخبری سرمایه گذاران ویکونتاکت، تلگرام را به صورت مخفی در منطقهای با نام بوفالو در نیویورک راه اندازی کرد. او کارمندان وفادار خود را به آمریکا آورد تا با او در شبکه اجتماعی جدید همکاری کنند. تلگرام، اپلیکیشن ایمن و رمزنگاری شده را می توان واکنش پاول دورف به نفوذ کرملین در شبکه اجتماعی ویکونتاکت دانست.
اکنون دورف با چهار نفر از کارمندان وفادارش به نقاط مختلف دنیا می رود و برای اقامت از Airbnb استفاده می کند. او هر چند ماه یک بار به مکان جدیدی می رود و برای این که شبکه اجتماعی تلگرام به سرنوشت ویکونتاکت و سیاستهای یک کشور خاص دچار نشود، آن را در چند کشور مختلف به ثبت رسانده است.
تلگرام توانست تمام رقبا را کنار بزند و به محبوبترین پیام رسان دنیا تبدیل شود. تعداد کاربران تلگرام تا فوریه 2014 به 100 میلیون نفر رسید و میزان رشد تعداد کاربران آن روزانه 350 هزار نفر بود. روزانه 15 میلیارد پیام از 200 کشور مختلف توسط کاربران تلگرام منتقل می شد و تمام اینها هیچ هزینهای برای بازاریابی نداشت. دورف معتقد است: "تلگرام را کاربران میان دوستانشان رواج دادهاند و از هیچ برنامهی تبلیغاتی برای بازاریابی استفاده نکردهایم."
تلگرام بهترین طراحی را در بین دیگر پیام رسانها دارد و امکانات زیادی چون ارسال موقعیت جغرافیایی به مخاطب، ارسال فایل با حجم 1 گیگابایت، ساخت انیمیشن (گیف)، بینهایت استیکر و ... در خود جای داده است. پس تلگرام چطور به درآمد می رسد؟ حقیقت این است تلگرام هیچ درآمدی برای پاول دورف ندارد.
تلگرام برخلاف محبوبیتی که دارد، کاملاً رایگان است و از هیچ برنامه تبلیغاتی و هزینه مکالمهای برخوردار نیست. پاول دورف تلگرام را با سرمایه شخصی خود مدیریت می کند. البته دورف می گوید اگر روزی هیچ سرمایهای نداشته باشم، اجازه نمی دهم این پیام رسان نابود شود بلکه برخی امکانات اضافی پولی را به تلگرام اضافه خواهم کرد. البته این امکانات اضافی در رایگان بودن آن خللی ایجاد نمی کند و اگر تمایل نداشتید می توانید از آن ویژگیهای اضافی استفاده نکنید.
دورف بعد از کسب تجربیات فراوان به این مسئله پی برد کاربران از ویژگی پیام رسان فیس بوک بیشتر از صفحه اصلیشان استفاده می کنند. به همین خاطر برنامهی کاربردی منحصر به فردی ایجاد کرد؛ اما چرا منحصر به فرد؟ زیرا دورف به این باور رسیده بود کاربران از این که حریم خصوصیشان در پیام رسانها نادیده گرفته می شود، ناراحت هستند. به همین خاطر تصمیم گرفت فضای امنتری برای کاربران به وجود آورد و این یک ویژگی منحصر به فرد تلگرام بود.
اگر میخواهید محصول قابل اعتمادی ارائه دهید، باید افراد قابل اعتمادی هم اطراف خود داشته باشید. پاول دورف تنها 15 طراح و توسعه دهنده در تیم خود دارد. این افراد تمام کارهای تلگرام را طراحی، توسعه و مدیریت می کنند. البته تعداد محدودی کارمند نیز برای انجام کارهای نظارتی در شرکت فعالیت دارند. وقتی در کارمندان اعتماد به وجود آورید، آنها پاسخ اعتمادتان را می دهند و محصولی ارائه خواهید داد که اعتبار بیشتری در بین رقبا دارد.
بدون شک پاول دورف کارآفرینی بزرگ در حوزه فناوری است و می خواهد دنیا را متحول کند. اگر بخواهیم او را با زاکربرگ مقایسه کنیم، لقب "زاکربرگِ روسیه" چندان درست نیست. قطعاً این عنوان نمی تواند واقعیت دستاوردهای شخصی پاول دورف را نشان دهد.
منبع: arabianbusiness
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
فرسودگی شغلی BURN OUT
فرسودگي شغلي، عواقب و هزينههاي بسياري بر سازمانها و كاركنان تحميل ميكند مانند تعويض مكرر شغل و محل كار (افزايش نقل و انتقالات)، غيبتها و مرخصيهاي فراوان ، افت كميت و كيفيت كار ، تحت تاثير قرار گرفتن سلامت رواني فرد ،كاهش كيفيت خدمت ارائه شده به ارباب رجوع، ركورد و تاخير در سلسله كارهاي تخصصي و اداري و ...
از اينرو با توجه به اهميت فرسودگي شغلي و تاثير آن در عملكرد كاركنان و ميزان بهرهوري سازماني در اين مقاله سعي بر آن است به تبيين فرسودگي شغلي، علل و عوامل بوجود آورنده آن، پيامدها و روشهاي مقابله با آن پرداخته شود.
مفهوم و تعاريف مربوط به فرسودگي شغلي:
رايج ترين تعريف فرسودگي شغلي مربوط به مازلاك و جكسون (1993 ) است كه ْآن را سندرمي روانشناختي متشكل از سه بعد خستگي احساسي يا هيجاني ، مسخ شخصيت و كاهش احساس كفايت شخصي دانستند.
در تعريف گيبسون ( 1994 ) فرسودگي كاري عبارت است از يك فرايند روان شناختي كه تحت شرايط استرس شغلي شديد حادث ميشود و خود را بصورت فرسودگي عاطفي، مسخ شخصيت Depersonalization ، كاهش انگيزه براي پيشرفت و ترقي نشان ميدهد.
خستگي هيجاني يا احساسي: كاملاً همانند متغير فشار رواني عمل ميكند، و به مثابه احساس زير فشار قرار گرفتن و از ميان رفتن منابع هيجاني در فرد قلمداد ميشود . در اين حالت ممكن است فرد بي رغبت و بي تفاوت شود و ديگر كار ، هيچ شور و احساس مثبتي را در او برنميانگيزد.
مسخ شخصيت : پاسخ منفي و سنگدلانه به اشخاصي است كه معمولاً دريافت كنندگان خدمت از سوي فرد هستند. در اين وضعيت ،نگرش فرد فرسوده نسبت به ارباب رجوع منفي است . او تصور ميكند در واقع ارباب رجوع يعني «طلبكار» و آغاز فشارها. به اين ترتيب به پرخاشگريهاي فعال ( كلامي و غير كلامي ) و نافعال ( كارشكني و تاخيرهاي عمدي) رو ميآورد.
كاهش احساس كفايت شخصي: كمشدن احساس شايستگي درانجام وظيفه شخصي است و يك ارزيابي منفي از خود درخصوص انجام كار به شمار ميرود. در واقع احساس عدم كفايت نتيجه طبيعي سيكل يا چرخه معيوبي است كه قبلاً ايجاد شده است كه اصطلاح « فسيل شده » كه در بين كارمندان به كار برده ميشود، قابل فهمتر شود.
مراحل پنج گانه فرسودگی شغلی عبارتند از :
۱- مرحله ماه عسل: در این مرحله فرد احساسات شادمانی و سرخوشی ناشی از برخورد با شغل جدید را تجربه می کند این احساسات عبارتند از: تهییج ، اشتیاق ، غرور و چالش
۲- مرحله کمبود سوخت: در این مرحله فرد نوعی احساس مبهم زوال ، خستگی و گیجی را تجربه می کند. نشانه های این مرحله عبارتند از: نارضایتی شغلی ، عدم کارایی ، اختلال در خواب و احساس خستگی
۳- مرحله نشانه مزمن: نشانه های عادی این مرحله عبارتند از: فرسودگی مزمن ، بیماری جسمی ، خشم و افسردگی
۴- مرحله بحران: در این مرحله فرد احساس می کند که بر او ستم رفته است و تمایلات مربوط به بدبینی ، شک و تردید نسبت به خود، در او افزایش می یابد.
۵- مرحله برخورد با دیوار: این مرحله از نشانگان فشار روانی ناشی از فرسودگی شغلی با به پایان رسیدن نیروی فرد برای سازگاری با محیط کار مشخص می شود و احتمال دارد در این مرحله فرد شغل خود را از دست بدهد.
با تشکر از اقای دارابی فرد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
نقطه حداکثر تأمل
بهترین ایدهها زمانی به سراغتان میآیند که مشغول نوشتن هستید، نه درحال فکرکردن.
اگر قرار باشد در یک جزیرهی دورافتاده در وسط اقیانوس یک همراه داشته باشید، چه کسی را با خودتان میبرید؟ همسرتان؟ دوستتان؟ یک مشاور؟ باهوشترین استاد دانشگاه؟ یکنفر که سرگرمتان کند؟ البته که هیچکدام برای بلندمدت بهکارتان نخواهد آمد. کسی را با خود ببرید که بتواند یک قایق بسازد.
دوستی دارم که برای راهاندازی و تاسیس شرکت داروسازیاش دهسال وقت گذاشت. او با دقت صدها کتاب در زمینهی کارآفرینی مطالعه کرد، ساعتها صرف یادگیری نحوه عرضه محصولاتش کرد. انبوهی از تحقیقات علمی درباره بازار را بررسی کرد و دوجین طرح برای کسب و کارش نوشت. نتیجه کار؟ فعلا هیچ؟ او همواره به نقطهای میرسد که تفکراتش به او میگویند:
"ایده خوبی است، اما بستگی به شیوه اجرایی تو و عملکرد رقبایت دارد."
ما در زمان فکرکردن به یک موضوع، به نقطهای میرسیم که دیگر هرچهقدر هم که فکر کنیم، حتی یک میلیمتر هم از این نقطه جلوتر نخواهیم رفت. از این لحظه به بعد، مقدار اطلاعات اضافی که با فکرکردن درباره آن موضوع بهدست میآوریم، به صفر میرسد. این همان لحظهای است که "نقطهی حداکثر تأمل" نام دارد.
البته منظورم این نیست که من با فکرکردن روی جزئیات مخالفم. بررسیکردن یک ایده حتی برای لحظاتی کوتاه میتواند دید فوقالعادهای به انسان بدهد. با اینحال بازدهی این فرآیند بهسرعت کاهش مییابد و شگفتآور است که چهقدر زود به نقطه حداکثر تأمل میرسیم.
البته ممکن است لازم شود کمی زمان اضافه هم به خودتان بدهید تا احساسات گذرا، بیجهت روی تصمیمتان تاثیر نگذارند. اما بعد از آن، فکرکردن، شما را از نتیجهای که گرفتهاید جلوتر نخواهد برد. اگر به اطلاعات جدید نیاز دارید، بهتر است دستبهکار شوید.
اگر تأملکردن را یک چراغقوه جیبی در نظر بگیریم، عملکردن مانند یک نورافکن بهمعنای واقعی کلمه است. بهمحض اینکه به یک جایگاه جدید و جذاب رسیدید، میتوانید مجددا چراغقوه خود را روشن کنید.
اما چرا ما عادت داریم بیش از اندازه روی مسائل فکر کنیم، بسیار فراتر از نقطه حداکثر تأمل! چرا؟
چون اینطور راحتتر است. خیلی سادهتر است که روی مسائل فکر کنیم تا اینکه ابتکار عمل آنها را بهدست بگیریم. گمانهزنی لذتبخشتر از عملگرایی است. مادامی که هنوز درحال سبکسنگینکردن گزینههایتان هستید، احتمال شکست صفر است؛ اما بهمحض اینکه وارد عمل میشوید، خطر شکستخوردن بهمراتب بیشتر خواهد بود. بههمین دلیل است که مردم فکرکردن و تحلیلکردن را ترجیح میدهند.
پیکاسو میگوید برای اینکه بدانید میخواهید چه چیزی بکشید، باید دستبهقلم شوید. در مورد امور زندگیتان هم همینطور است. برای اینکه بدانید چه میخواهید باید دستبهکار شوید. این مطلب ممکن است تلنگری به شما بزند ولی حواستان را جمع کنید که صرفا با فکرکردن به یک زندگی خوب، به آن نمیرسید.
لطفا دفعه بعد که میخواهید تصمیم مهمی بگیرید، بهدقت روی آن فکر کنید، اما فقط تا مرز نقطه حداکثر تأمل. غافلگیر خواهید شد از اینکه چقدر زود به نقطه حداکثر تأمل میرسید. بهمحض رسیدن، چراغقوه خود را خاموش و نورافکن را روشن کنید. این روش هم در محلکار و هم در خانه بهکارتان خواهد آمد؛ چه مشغول سرمایهگذاری روی حرفهتان باشید، چه دنبال بهبود زندگی عاشقانهتان.
هنر خوبزندگیکردن
رولف دوبلی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!
ما کسب وکارمان را طوری مدیریت میکنیم که انگار فقط با اعداد و ارقام سر و کار داریم، مثل تعداد نقصها در هر نوبت تولید یا تعداد دقایقی که یک کارمند تاخیر کرده است. اما این تنها دروغ رایج در دنیای کسب وکار نیست. دروغهای دیگری هم وجود دارند که یکی از آنها از بقیه بدتر است: «قرار نیست کار جذاب باشد. اگر جذاب بود، دیگر اسمش کار نبود.»
گر درباره این جمله بیشتر فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که اصلا با عقل جور در نمیآید. اگر قرار نیست کار جذاب باشد، پس یعنی کسلکننده یا طاقتفرسا است.
اگر در محیط کار به کارکنان خوش بگذرد، مثل این است که چیزی مجانی گیرشان آمده باشد. مدیران ترسو از اینکه کارکنانشان روز خود را با فراغ بال بگذرانند و همزمان با کار خوش بگذرانند، میترسند. احساس میکنند قدرت خود را از دست دادهاند. آنها معتقدند «کارمند باید هر روز به محل کار بیاید و کارها را طبق برنامهریزی پیش ببرد، نه اینکه شوخی کند و بخندد.»
برای این مدیران، خندیدن و شوخی کردن یک کارمند با همکارانش مساوی است با از زیر کار در رفتن و تنبلی. این قطعا درست نیست. ایدهآلترین حالت این است که کارمان را آنقدر دوست داشته باشیم که حاضر باشیم مجانی انجامش دهیم. اما به هر حال، همه ما به پول نیاز داریم.
پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید، یک موفقیت بزرگ است، نه اینکه بابتش احساس گناه یا عذرخواهی کنید. بعضی از مدیران نمیدانند کارمندی که عاشق شغلش است و از آن لذت میبرد، قطعا بهتر از بقیه کارکنان است.
وقتی محیط کار جذاب است، کارکنان آرامش دارند و ایدههای جالب به ذهنشان میرسد. آنها راحتتر و با میل خودشان با هم مشارکت میکنند و نوآوری و مشارکت خود به خود اتفاق میافتد.
اگر محیط کار برای کارکنانتان جذاب نباشد، این نشانه شکست شما بهعنوان یک مدیر است. دلیلی ندارد که یک کار، سخت یا کسلکننده باشد. مدیران ترسو دوست ندارند به کارکنان اختیار و آزادی عمل بدهند تا کارشان را آنطور که دوست دارند انجام دهند.
کار باید جذاب و سرگرمکننده باشد وگرنه دارید مشتریان و سهامداران خود را فریب میدهید. هیچ مدیری دوست ندارد در مقابل جمعی از سرمایه گذارانش بایستد و به آنها اعلام کند: «در شرکت ما، کار جذاب نیست. کارکنان در اینجا کار میکنند چون گزینه بهتری ندارند.» کدام مدیر از گفتن اینها احساس غرور میکند؟
هر کس اعتراف کند که کارکنانش شغلشان را دوست ندارند، در واقع به ناکارآمدی و بی کفایتی خودش اعتراف کرده. مشتریان و سهامداران انتظار دارند شرکتی که از آن خرید میکنند یا سهامش را میخرند، جای فوقالعادهای برای کار کردن باشد، چون حضور، اشتیاق و مشارکت کارکنان در امور به نفع آنها نیز هست.
جذب و حفظ کارکنان باهوش و استعداد چه خرجی دارد؟ هیچ خرجی! کافی است فرهنگ سازمان جذاب و انسان گونه باشد. ایجاد چنین فرهنگی مسوولیت هر مدیر در برابر مشتریان و سهامداران است.
مدیران هوشمند حقیقت را میدانند: اگر سرگرمی در محیط کار به یک اولویت استراتژیک تبدیل شود، همه چیز بهتر خواهد شد.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تأثیر همدلی مدیران در افزایش رضایت شغلی کارمندان
تقریبا همه افراد شاغل حداقل هشت ساعت از شبانهروز را به کار کردن میپردازند. پس اگر بگوییم رضایتمندی از زندگی در گروی داشتن رضایت شغلی است بیراه نگفتهایم.
شاید به همین خاطر است که همه بعنوان عضوی از یک سازمان دوست دارند رضایت شغلی بالایی داشته باشند و مدیران و کارفرمایان هم تلاش میکنند شرایطی فراهم کنند تا کارمندانشان رضایت شغلی بالاتری داشته باشند.
اگر بخواهیم در یک جمله ساده رضایت شغلی را تعریف کنیم باید بگوییم رضایت شغلی احساس مثبت و رضایتبخشی است که یک فرد نسبت به شغل خود دارد.
استیفن. پی. رابینز در کتاب رفتار سازمانی رضایت شغلی را اینگونه تعریف میکند:
"وقتی در اثر بررسی و ارزیابی ویژگیهای شغلی خود احساسی مثبت تجربه میکنیم پس رضایت شغلی داریم."
رضايت شغلي مفهومي چندبعدي است و تنها یک عامل سبب رضايت شغلي نمیشود. رضایت داشتن از ماهیت کار، مدیران و سرپرستان، همکاران، میزان درآمد، میزان پیشرفت در کار و... در کنار هم سبب میشود فرد در درون خود احساس رضايت و خشنودي کند، به كار خود علاقهمند شود، برای رسیدن به موفقیت بیشتر تلاش بیشتری کند و درنتیجه بازده شغلي بالاتری داشته باشد.
لزوم همدلی مدیران با کارمندان
همدلی یعنی احساس و درک کردن دیگران. مدیران برای اینکه بتوانند به درک بهتری از کارمندانشان برسند باید بتوانند از زاویه دید آنها به مسائل و موقعیتشان نگاه کنند. بنابراین درک و بینش بهتری نسبت به آنها پیدا میکنند و بهتر میتوانند در جهت رفع مشکلات و بهبود شرایط گام بردارند.
راهکارهایی برای افزایش همدلی مدیران با کارمندان:
▪️از زاویه دید آنها به مسائل نگاه کنید
مثلا اگر سازمان در پرداخت حقوقشان دیرکرد داشته، با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی به آنها حق بدهید که از این مسأله ناراضی باشند.
▪️تغییراتی که در رفتار و انتظارات شغلی آنها ایجاد می شود را بپذیرید
طبیعی است وقتی فردی چند سال است به انجام کاری اشتغال دارد دچار تغییراتی شده باشد. بهعنوان یک مدیر به جای مقایسه مدام و گوشزد کردن این تغییرات و بازخورد منفی دادن بهتر است تلاش کنید بفهمید برمبناي چه احساس، تفكر، عقیده و شرایطی دچار اين تغيير شده است.
▪️او را در موقعیتهای تنشزا درک کنید
در زندگي روزمره زياد پيش میآيد كه افراد تحت فشارهاي مقطعي قرار بگيرند. بهتر است به کارمندانتان حق بدهيد و آنها را مجاز بدانيد در اثر اين فشارهاي موقتي و مقطعي در روند کارشان تغییر و کاهش ایجاد شود.
▪️برای بهبود شرایط شغلی و رفع مشکلات و نارضایتیها تلاش کنید
یکی از مهمترين فرسودگيهایی که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند مربوط به دغدغهها و مشكلات شغلي است. اگر کارمندان شما دچار چنين حالتي شده باشند درك شما از علت اين خستگي و فرسودگی ميتواند در راستاي رهايي از آن، بسيار كمككننده باشد. بهعنوان يك مدیر و کارفرمای همدل و مسئول نبايد قضاوت كنيد؛ ميزان توان افراد در موقعيتهاي گوناگون متفاوت است.
▪️همواره شناخت تان را نسبت به نیازها و انتظارات کارمندانتان افزایش دهید
هر از گاهی سعی کنید در زمینههای مختلف نظر کارمندانتان را بپرسید و میزان رضایت آنها را از عوامل مختلف جویا شوید.
تحقیقات نشان داده همدلی بهطور خاص ممکن است یک عامل محافظ در برابر فرسودگی شغلی و خستگی کاری باشد. بنابراین اگر میخواهید به عنوان یک مدیر بازدهی بالاتری در کارتان مشاهده کنید باید روابط دوستانه و مبتنی بر درک مشترک یا همان همدلی را بین افراد بالا ببرید. پس لازم است:
▪️در درجه اول خود با آنها همدلانه رفتار کنید.
▪️همدلی و رفتار همدلانه را به آنها آموزش دهید.
▪️رفتار همدلانه را در محیط کار ترویج و کارمندانتان را تشویق به رفتار همدلانه کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
10 مانعی که برای شاد و خوشبخت بودن باید کنار بگذارید
گاهی لازم است نسبت به برخی مسائل بی خیال باشیم تا به آرامش برسیم. برخی از افراد چنان همه چیز را جدی و سخت می گیرند که انگار می خواهند بار تمام دنیا را به دوش بکشند؛ اما در آخر تنها دچار اضطراب و نگرانی می شوند.
اگر می خواهید به آرامش برسید و شاد باشید باید کمی بی خیال باشید و یاد بگیرید به برخی چیزها فکر نکنید.
برای شادتر بودن، به موارد نباید اهمیت دهید:
▪️آنچه دیگران فکر می کنند
کاری را که باید انجام دهید، انجام دهید و کاری به نظر مردم نداشته باشید. این زندگی شماست و مسئولیت انتخاب ها و تصمیم گیری ها به عهده خودتان است.
▪️غرق شدن در اشتباهات گذشته
هر کسی مرتکب اشتباه می شود. زندگی بدون اشتباه غیرممکن است، پس خیلی به خودتان سخت نگیرید. قبول کنید اشتباه بخشی از طبیعت انسان است. خود را از فرصت های زندگی محروم نکنید و بخشیدن را تمرین کنید.
▪️شکست
شکست نباید مانع حرکت تان شود و ترس به دلتان بیندازد. نوع برخورد با شکست به نگرش تان بستگی دارد. اگر شکست را نشانه نقص و ناشایستگی تلقی کنید، همیشه احساس ضعف و بیچارگی خواهید کرد. معنی واقعی شکست دست برداشتن از تلاش است. اگر دست از تلاش برنداشتید یعنی شکست نخورده اید. شکست را فرصتی برای یادگیری بیشتر بدانید؛ یک فرآیند آزمون و خطا.
▪️نداشته ها
ما با تمرکز روی نداشته هایمان، احساس کمبود می کنیم. این طرز تفکر هیچ کمکی به کارایی و بهره وری شما نمی کند. لیستی از چیزهایی که در زندگی برایتان ارزشمند است بنویسید. همیشه عده ای بیشتر دارند و عده ای کمتر. باور کنید هر آنچه دارید کافی است.
▪️شایدها
خیلی از ما بیش از اندازه درباره آینده فکر می کنیم. هیچ کسی از آینده خبر ندارد. پس هیچ وقت خود را با نگرانی درمورد چیزهایی که اصلا معلوم نیست اتفاق بیفتد یا نه، عذاب ندهید.
▪️"وقتی فلان اتفاق بیفتد، خوشحال می شوم"
وقتی این باور را در خود بوجود آورید که شادی تان در گرو اتفاق خاصی است، در حال انتظار برای آن اتفاق، شادی را از خود می گیرید. نباید لحظه های زندگی را هدر دهید؛ تصمیم بگیرید از همین حالا شاد باشید.
▪️غرق شدن در افسوس ها
افسوس ها بخشی از زندگی ما هستند. گذشته را نمی توانید تغییر دهید، اما می توانید از آن درس بگیرید. وقتی از تجربیات گذشته درس بگیرید، دیگر آن اشتباهات را تکرار نخواهید کرد و به سراغ مسیر دیگری می روید.
▪️ترس از طرد شدن
برخی افراد به قدری از طرد شدن و پذیرفته نشدن واهمه دارند که هیچ تلاشی برای بیرون آمدن از منطقه امن و راحت خود نمی کنند. کمی نترس باشید و از ناراحت شدن و دل شکستگی واهمه نداشته باشید.
▪️فشارهای جامعه
شاید تصور کنید برای اینکه دیگران دوست تان داشته باشند، باید لاغر، زیبا و ثروتمند باشید. این ها فشار جامعه است؛ اما اگر خودتان را همان طور که هستید دوست داشته باشید، دیگر نیاز نیست خودتان را به دیگران اثبات کنید. به خودتان با تمام بدی ها و عیب ها عشق بورزید. وقتی به موفقیت می رسیم که خودمان را همان طور که هستیم بپذیریم.
▪️به اندازه کافی خوب بودن
ما در دنیایی رقابتی زندگی می کنیم، پس خیلی خوب است به دنبال پیشرفت باشیم؛ اما اگر مدام خودمان را سرزنش کنیم که به اندازه کافی خوب نیستیم، هیچ پیشرفتی نخواهیم کرد. به نظر شما چه معیاری برای سنجش میزان شایستگی وجود دارد؟ کافی است از خودتان، جایی که در آن هستید، مهارت ها و پیشرفت هایتان رضایت داشته باشید؛ همین مهم است.
منبع: lifehack
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیریت استعداد در سازمانهای استعدادگرا
مقدمه
موفقیت سازمان های قرن ۲۱ به استفاده موثر از افراد مستعد بستگی دارد. سازمان های استعداد گرا دائماً در جستجوی استعداد جدیدند و با تامین نیازهایشان آنها را حفظ و محیط چالشی برایشان ایجاد می کنند تا بتوانند به کار و فعالیت بپردازند. افراد همزمان با ایجاد سازمان می توانند آنرا تخریب کنند. آنچه که در تجارت بیش از هر چیزی اهمیت دارد افراد هستند نه فناوری و سرمایه. نیروی انسانی هستند که سازمان های قرن ۲۱ را به سمت جلو به پیش می رانند.
استعداد چیست؟
استعداد مجموعه ای از توانائی های فرد شامل مهارت، دانش و ظرفیت برای رشد و توسعه می باشد. (کتاب جنگ استعداد ها - هاروارد - ۲۰۰۱)
مدیریت استعداد چیست؟
از مدیریت استعداد به صورت ابزاری برای توسعه و استخدام نیرو استفاده شده است. مدیریت استعداد توسعه افراد، با مهارت و توانایی مورد نیاز برای سازمانها را موجب می گردد.(Bhatnagar-2007)
گام های استعدادیابی
استعداد یابی دارای ۴ گام به شرح زیر است:
1- تشخیص استعداد
این بخش شامل موارد جذب، انتخاب، استخدام و تشکیل بانک است شد.
2- توسعه استعداد
این بخش شامل برنامه جانشین پروری، ارزیابی مورد نیاز برای توسعه رهبری و خط مشی می باشد.
3- ارزیابی استعداد
این بخش شامل تطبیق شغلی استعدادها، طرح توسعه خط مشی و ارزیابی عملکرد می باشد.
4- نگهداری استعداد
این بخش شامل مدیریت عملکرد، رتبه بندی، سیستم پاداش و طرح های بازنشستگی می باشد.
شرایط نظام مطلوب استعدادیابی
یک نظام مطلوب شناسایی استعداد ها باید شرایط زیر را داشته باشد:
• قابل دفاع:
روش شناسایی باید بر مبنای آخرین تحقیقات و مستندات باشد و تمام استعداد های افراد در حوزه مورد نظر را دربر بگیرد.
• عادلانه:
همه امکان یکسانی برای ورود داشته باشند. در صورتیکه نخبگی فرد به نحوی ثابت شود، نمرات کم در آزمونهای معمول مانع ورود او نباشد.
•جامعیت:
تمام افراد بالقوه و مستعد تا حد امکان شناسایی شوند و زمینه های جذب و بکارگیری آنها فراهم شود.
• عملگرا:
روش های شناسایی تا حد امکان عملیاتی، اقتصادی و با امکانات و نیروی انسانی موجود قابل اجرا باشند.
• ثبات روش:
روش های مختلف شناسایی باید حیطه های مختلف را مورد سنجش قرار دهند. لزومی ندارد روش های مختلف تایید کننده هم باشند.
• تکثر:
وسیع ترین تعریف قابل دفاع از استعدادها و توانایی های بالقوه ی افراد به کار گرفته شود.
نتیجه گیری
جوی لیمنت مدیر اجرایی نرم افزار تریلوجی که یک شرکت در حال رشد سریع نرم افزاری است، می گوید: شرکت با کارمندان طوری رفتار می کند که گویی همه آنان مدیر، شریک و صاحب سهام هستند و او دلیل موفقیت را همین مسئله می داند. ولی بزرگترین چیزی که مایه نگرانی اوست اینست که افراد با استعداد را از دست بدهد. او می داند که کارمندان با استعداد می توانند به هرکجا که می خواهند بروند. هیچ چیز مهم تر از استخدام نیروهای با استعداد و رشد یافته نیست. این کاری است که باید در درجه اول انجام دهد.
با تشکر از جناب اقای دارابی فرد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۱۰ روش جذب نیرو که کارجویان را فراری میدهد !
همه سازمانها استراتژیهایی برای جلب مشارکت مشتری دارند. اما اغلب سازمانها هیچ استراتژیای در رابطه با تجربه متقاضی ندارند.
چرا فرآیندهای جذب نیرو تا این حد فاجعهاند؟ چون ما هنوز هم ذهنیت قدیمی خودمان را داریم. هنوز هم فکر میکنیم قدرت دست کارفرماست و کارمند، مثل قطعهای است که میتواند عوض شود. متقاضیان کار حتی از کارکنان نیز کم اهمیت ترند.
بسیاری از کارفرمایان با متقاضیان بدرفتاری میکنند. در هر مرحله از فرآیند استخدام با متقاضی از موضع بالا رفتار میکنند: از آگهی استخدام گرفته تا نحوه اجرای مصاحبه. اما چرا کارجویان به این رویه اعتراض نمیکنند؟ چون به این بدرفتاریها عادت دارند. چون هیچ رفتار دیگری را تجربه نکردهاند. آنها نمیدانند که در این موازنه، قدرت بیشتری دارند. تنها چیزی که همیشه شنیدهاند این است: «همین که شغل پیدا کنی یعنی خیلی خوش شانسی!»
کارفرمایان باهوش میدانند چطور با متقاضیان کار رفتار کنند: مثل طلا.
بیرون از دیوارهای سازمان، یک جامعه یکدست وجود دارد، متشکل از همه کسانی که سازمان شما را میشناسند. کسانی که برای کار به شما رجوع میکنند، محصولات شما را نیز میخرند و تبلیغ میکنند. و اگر با کارجویان بدرفتاری کنید، ممکن است از شما و محصولاتتان بدگویی کنند.
باید با کارجویان همانقدر محترمانه و با فروتنی برخورد کنید که با مشتریان خود رفتار می کنید.
روشهای نادرست جذب نیرو:
1- آگهی استخدامی که به زبان خشک و رسمی نوشته شده. بعضی از آگهیها متقاضی را سوم شخص خطاب میکنند: «فرد منتخب این موارد را در اختیار خواهد داشت.» چرا به مخاطبان خود این را القا میکنید که انتخابشان نخواهید کرد؟
2- آگهیهایی که محدوده حقوق را تعیین نمیکنند. شما با این کار دارید وقت متقاضی و خودتان را تلف میکنید و تلویحا این پیغام را میدهید: «ما محدوده حقوقی در نظر داریم اما نمیخواهیم به شما بگوییم به این امید که رقم پیشنهادی شما کمتر باشد.»
3- سیستمهای ردیابی کمسرعت که جویندگان کار را وادار میکنند دهها فرم اینترنتی پر کنند. در اینجا نیز شما دارید یک پیغام واضح به متقاضی میفرستید: «شما یکی از دهها نفری هستید که به این شغل علاقهمند است. برای ما مهم نیست چه کار کنی. میتوانی فرم پر کنی یا بروی پی کارت.»
4- ایمیلهای اتوماتیکی که به متقاضی میگویند: «اطلاعات شما دریافت شد» اما هیچ اطلاعات مفیدی به متقاضی نمیدهند. پیامی که به متقاضی منتقل میشود: «شاید روزی به شما خبر بدهیم شاید هم نه. ولی خیلی هم امیدوار نباش.»
5- تستهای قبل از استخدام که به متقاضی اعلام میکند: «ما بیشتر به دنبال حذف گزینهها هستیم تا تعامل با افراد باهوش و بااستعدادی که برای این شغل مناسبند.»
6- مصاحبههایی که شامل سوالهای کلیشهای هستند و مسوول مصاحبهای که هیچ اطلاعاتی درباره شغل مربوطه ندارد و هنوز رزومه متقاضی را ندیده است.
7- درخواست از متقاضی مبنی بر افشای حقوق سابقش، بهعنوان یکی از شروط استخدام. یک مسوول استخدام باتجربه، به راحتی میتواند با نگاهی به رزومه فرد و صحبت با او، ارزش بازار او را تخمین بزند.
8- قطع ارتباط کامل با متقاضی، به محض اینکه فهمیدید قصد استخدامش را ندارید. آیا سه دقیقه وقت ندارید که یک «نامه تشکر» محترمانه به تک تک متقاضیانی که رد شدهاند بفرستید؟
9- درخواست از متقاضی برای اینکه قبل از استخدام، مجانی برایتان کار کند.
فرآیند استخدام یعنی غربال متقاضیان با هدف پیدا کردن یک گزینه بیعیب و نقص. این تفکر اشتباه است. فرآیند جذب نیرو یعنی گشتن به دنبال کارمندی که برای حل مشکل سازمان، راهحل دارد؛ نیازهای سازمان را میشناسد و برای حل مشکل، شایستگی و هیجان دارد.
بدرفتاری با متقاضیان در هیچ یک از مراحل استخدام، نه ضروری است، نه عاقلانه. وقت آن رسیده که فرآیند جذب نیرو را انسانگونه انجام دهیم و برند خود را بهعنوان کارفرما ارتقا دهیم.
نویسنده: Liz Ryan
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
نحوه سؤال کردن مدیران باهوش و کارآمد در محل کار
خیلی از ما در زندگیمان با پرسشهایی مواجه می شویم که پاسخ آنها را می دانیم، اما با این حال دوست داریم نظر دیگران را هم جویا شویم. گاهی بعد از پرسیدن این سؤالات احساس کم هوشی کردهایم، در بیشتر مواقع واکنش دیگران سبب ایجاد چنین احساسی در ما شده است. مهم این است چطور از دیگران سؤال بپرسیم.
افراد باهوش از دیگران سؤالاتی می پرسند که پاسخهای خوب و متنوعی دارد و می توانند چیزهای خوبی از آنها یاد بگیرند.
مشکل اینجاست که ما سؤالات محدودکنندهای داریم. بگونهای سؤال می کنیم که پاسخ آن از قبل مشخص است. حتی در خیلی موارد اصلاً به پاسخ طرف مقابلمان توجه نداریم. چون طوری سؤال میپرسیم که پاسخ آن واضح و روشن است.
◀️ سؤالات اشتباه در محیط کار و بهترین جایگزین برای آنها:
▪️سؤالاتی که برای دریافت تائید دیگران پرسیده می شود
این سؤالات تنها ذهن طرف مقابل را محدود می کند. پس او به جای فکر کردن و ارائه بهترین راه حل، تنها پاسخ دلخواهتان را به شما می دهد. مانند اینکه بپرسیم: "بهتر نیست آن سفارش را همین طور که هست تحویل دهیم؟ به نظر شما باز هم باید منتظر بمانیم؟"
خیلی از این سؤالات تنها یک پاسخ دارند و پاسختان کاملاً واضح و روشن است.
می توانید این سؤالات را بدین صورت مطرح کنید:
"به نظر شما درباره این سفارشها چه کاری می توانیم انجام بدهیم؟ فکر می کنید بهتر است چه کار کنیم؟"
این سؤالات پاسخ اصلی را در بر ندارد و هر یک از آنها به طرف مقابل امکان می دهد درباره پاسخ خوب فکر کنند. برای این سؤالات پاسخهای زیادی هم وجود دارد.
▪️سؤالاتی که تنها دو گزینه پیش روی طرف مقابل قرار می دهد
تصور کنید می خواهید یک سفارش به دست مشتری برسانید اما در بین راه متوجه می شوید کیفیت مطلوبی ندارد. درباره آن چاره اندیشی می کنید و فقط دو راه حل برای آن دارید که هر دو جوانب مثبت و منفی دارند. اکنون از اعضای گروهتان سؤال می کنید و دو راه حل مقابلشان می گذارید. "به نظر شما باید تمام کار را از اول شروع کنیم؟ یا باید ادامه دهیم و امیدوار باشیم مشتری متوجه نقصان سفارش نمی شود؟"
اعضای تیم یکی از این دو راه حل را انتخاب می کنند؛ زیرا تنها دو راه حل محدود وجود دارد و ذهنشان به همین دو راه معطوف است. قطعاً راه حل بهتری هم وجود دارد که شما به آن توجه نکردهاید.
پس با پرسش اشتباه و محدودتان، قدرت تفکر درباره راه سوم را از اعضای تیم گرفتهاید. نباید ذهن اعضای گروهتان را تنها با چند راه حل محدود کنید.
▪️سؤالاتی که واقعاً برای دانستن پرسیده نشدهاند
فکر می کنید اگر درباره چیزی سؤال کنید ضعف خود را نشان دادهاید؟ آیا بهعنوان یک مدیر ضعیف و آسیب پذیر جلوه می کنید؟ شاید حق با شما باشد. بهترین راه این است به جای سؤال پرسیدن، توضیح بخواهید. سؤال خود را به این صورت مطرح کنید:
"راه حل شما مرا تحت تأثیر قرار داد. تصور کنید من هیچ اطلاعی در این باره ندارم، چطور می توانید آن را برایم توضیح دهید؟"
◀️ نکاتی درباره نحوه بیان سؤال:
▪️سؤال خود را در قالب یک جمله بیان کنید
باید سؤالاتتان را واضح و با جزئیات بپرسید، اما تنها به یک جمله محدود شوند. برای مثال: "چطور می توان کیفیت محصول را بهبود داد؟"
▪️تنها وقتی برای سؤالاتتان گزینهای مطرح کنید که هیچ گزینه دیگری ممکن نیست
البته این موضوع در بیشتر مواقع صادق نیست؛ زیرا معمولاً برای هر مشکلی راه حلهای زیادی وجود دارد.
▪️پاسخ را در سؤالات خود نگنجانید
اگر پاسخ را می دانید، نیاز نیست آن را در سؤالتان بگنجانید. پس سؤالاتی که می پرسید، نباید پاسخهای احتمالی داشته باشد.
▪️تا جای ممکن کمتر حرف بزنید
وقتی از دیگران سؤال می کنید به معنای آن است که می خواهید چیزی که درباره این موضوع می دانند یا حدس می زنند را بدانید. پس ساکت بمانید و تنها گوش دهید. وقتی از فردی به روش درست سؤال می پرسید، باید انتظار داشته باشید چیزهای زیادی از پاسخهای او یاد بگیرید.
منبع: inc
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا حقوقی که دریافت می کنید، منصفانه است؟
در این روزها که بیشتر افراد از وضعیت اقتصادی موجود ناراضی هستند و ادعا دارند که حقوقی کمتر از چیزی که حقشان است، دریافت می کنند، بهتر است قبل از این که وقت ملاقاتی با مدیر تعیین کنید و درباره درخواست افزایش حقوق، صحبتی با مدیر کنید، دیدی واقع بینانه به میزان درآمدی که در حال حاضر دارید، داشته باشید.
برای همین منظور مواردی که در زیر آمده است را در نظر داشته باشید که بتوانید به صورت منطقی تری نتیجه لازم را بگیرید:
▪️به چگونگی استخدام و آخرین گفتگویی که پیرامون دستمزدتان انجام شد، فکر کنید
چنانچه مدت زمان طولانی ای است که در شرکتی مشغول به کار هستید و تاکنون در مورد افزایش حقوق تان صحبتی با مدیریت نکرده اید، این احتمال می رود که فرصت هایی که برای بالا بردن میزان درآمدتان داشته اید را از دست داده اید.
همچنین باید توجه داشته باشید که شرایط شرکت در زمانی که با شما قرارداد بسته شده به چه صورت بوده است و چنانچه در زمان رکود اقتصادی به سر می برده است و الان اوضاع بهتری پیدا کرده است به احتمال زیاد دستمزدی منصفانه ای دریافت نمی کنید.
▪️جستجو کردن در اینترنت و یا گفتگو کردن با دیگران
با وجود آن که صحبت کردن در مورد حقوق دریافتی در حالت معمول امری نامطلوب است اما می تواند اطلاعات سودمندی را در مورد اشخاص دیگر که شرایط کاری مشابهی دارند و میزان درآمدی که دارند، در دسترس شما قرار دهد. بهترین منبع برای این کار، همکاران شما هستند که دقیقا یک شغل مشابه چه در داخل شرکت شما و چه در شرکت هایی که رقیب هستند، دارند.
برای این کار حتی شما می توانید به فضای اینترنت و یا انجمن های گفتگو هم سر بزنید و در آن جا با افراد دیگر در مورد حقوق هایی که دریافت می کنند، صحبت کنید.
▪️برای مصاحبه کردن به شرکت های دیگر هم بروید
یکی از بهترین روش ها برای این که متوجه شوید استعدادها و مهارت هایی که شما دارید، چقدر با ارزش هستند، گرفتن پیشنهادهای شغلی در شرکت های دیگر است. اگر حقوق پیشنهاد شده به میزان قابل توجهی بیشتر از آن چیزی است که هم اکنون دریافت می کنید، بنابراین به احتمال زیاد در حال حاضر مطابق با چیزی که حق شماست، دستمزد نمی گیرید.
شما همچنین می توانید وقتی که از اختصاص یافتن آن موقعیت شغلی به خودتان اطمینان حاصل کردید، از آن برای افزایش حقوق تان در شرکت کنونی استفاده کنید.
▪️مزایای شغلی ای که دارید را در نظر بگیرید
زمانی که اعتقاد پیدا کردید حقوقی که دریافت می کنید، منصفانه نیست بهتر است پارامترهای دیگری که در میزان درآمد شما نقشی ندارند اما حضور دارند را هم مد نظر قرار دهید. برای مثال حق بیمه، منعطف بودن ساعت های کاری، توانایی کار کردن از راه دور و غیره.
در همین رابطه «مارک بابیت»، موسس شرکت YouTern عنوان کرده است که "بعضی مواقع افراد نمی توانند فرق میان مزایا را از دلار و سنت ها تشخیص بدهند. اگر می توانید به شرکت دیگری بروید و درآمد بیشتری در این زمینه بدست آورید اما اگر مجبور باشید ساعت های بیشتری را تلاش کنید و انعطاف پذیری پایین تری هم داشته باشید، به شما بستگی دارد که کدام نوع زندگی برای شما ارزشمند تر خواهد بود."
▪️عملکردتان را در نظر بگیرید
واقع بین باشید و مشاهده کنید که آیا واقعاً کارمند مفیدی برای شرکت بوده اید یا خیر. اگر به طور مکرر بازخوردهای مثبتی از عملکردتان دریافت می کنید احتمالاً شانس خوبی برای افزایش حقوقتان خواهید داشت. اما چنانچه برای رسیدن به اهداف با مشکل مواجه می شوید، بنابراین بهتر است پیش از صبحت کردن در مورد افزایش حقوق، کمی بیشتر روی ضعف هایتان کار کنید.
منبع: Business insider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا مسیر کاری واضحی برای شما در شرکتتان وجود ندارد؟
همه ما این نسخه قدیمی را میدانیم: در یک شرکت استخدام شو، به سختی کار کن و پیشرفت کن. اما دلیل اینکه این نسخه دههها وجود داشته است نه فقط بخاطر تعدیلات نیرو یا برونسپاری یا روباتها، بلکه به دلیل قابلاعتماد بودن این مسیر است.
این روزها، این عامل که بسیاری از افراد حرفهای را از شناسایی مسیر حرفهای واضح در شرکتشان بازمیدارد، دیگر وجود ندارد. با فرض اینکه شرکتهای موفق باید اغلب برای وفق دادن با تغییرات در بازار آماده باشند و نیمه عمر بسیاری از مهارتها اکنون پنج سال یا کمتر تخمین زده میشود، شرکتها اغلب هیچ ایدهای از نیازهای کارمندان در چند سال آینده یا اینکه چه کسی برای تامین آنها واجد صلاحیت است، ندارند.
ما در واقع از یک نردبان شرکتی به یک شبکه شرکتی حرکت کردهایم؛ که در آن پیشرفت کار افراد حرفهای ممکن است تنها «گاهی» خطی (داشتن شغل ثابت) باشد و اغلب ممکن است در عوض اریب یا غیر خطی ظاهر شود.
راهنمایی از سوی شرکتها در مورد نحوه پیشرفت در این محیط اغلب بسیار کم است؛ چرا که آنها نیز از مسیر اطمینان کافی ندارند.
در اینجا چهار استراتژی را آوردهایم که افراد حرفهای میتوانند برای هدایت موفقیتآمیز قلمرو جدید از آن پیروی کنند.
1- خودتان را از احتمالات آگاهسازید.
یکی از جاذبههای مسیر کاری خطی سنتی این بود که نیاز به تحقیقات زیاد نداشت؛ گرچه همه افراد به هدف نهایی (مانند یک ترفیع) دست نمییافتند، اما هدف نهایی کاملا روشن بود. در واقعیت محیط کار جدید، افراد حرفهای تقریبا باید در حالی که فرصتها را بررسی و آزمایش میکنند، یک نگرش کارآگاه مانند را اخذ کنند. این امر ممکن است در شرکتهای کوچکتر ممکن نباشد اما در بنگاههای بزرگ جهانی، اطلاعات امری کلیدی است.
2- بسیار مهم است که به دنبال کمک باشید.
حتی اگر کارفرمای شما راهنمای روشنی در مورد مسیر شغلی شما ارائه نمیکند، احتمالا ارزش کارمند متعهدی که درخواست حمایت میکند را میداند و به آن ارج مینهد. اگر با پیشنهادهایی در مورد برنامههای توسعه حرفهای کسبوکار نزد منابع انسانی شرکت بروید، آنها اغلب به شدت پذیرا خواهند بود؛ چرا که شما در حال مدلسازی رفتار ایدهآلی هستید که بسیاری از رهبران استعداد در دنیای امروز در جستوجوی ترویج آن هستند.
3- فرصتهای ایدهآلتان را بشناسید
یقینا، تغییر به سمت نقش جدید در یک شرکت، میتواند شبیه یک تغییر شغلی از یک مشاور مدیر به یک سرآشپز باشد. ممکن است بسیاری از شرکتها و بخشها دیدگاههای کوتهنظرانهای در مورد انتقالپذیری مهارتها و تجربیات داشته باشند ( مثلا «او تنها در بخش آسیا کار کرده است.» «در مورد بازار آمریکای لاتین چه میداند؟»)
این وظیفه شماست تا با دقت فرصتهایی را هدفگذاری کنید که برای شما بیشترین جذابیت را دارد و یک استراتژی برای ارتباط با آنها توسعه دهید.
4- همپیمانان موثر ایجاد کنید.
داشتن یک هیاتمدیره، مشاور و راهنما که بتواند هنگام سنجش احتمالات به شما راهنمایی برساند، همواره مفید است و داشتن یک حامی (sponsor)، یک رهبر سازمانی که میخواهد سرمایه حرفهای را به نفع شما بهکار ببرد نیز حتی بهتر است.
ولی با بهدست آوردن این دوستان و همپیمانان کلیدی، کار شما تمام نشده است. وقتی شما در شرکتتان و در شغلتان پیشرفت میکنید، ضروری است که مشاوران و حامیان خود را از پیشرفتتان مطلع کنید؛ به این ترتیب آنها از مهارتهای جدیدی که توسعه دادهاید و آرزوهای شغلی فعلی شما آگاه میشوند.
اگر شرکت شما یک پیشرفت شغلی خطی برای شما ایجاد نکرده است، ممکن است اندکی نگرانکننده باشد. اما این امر فرصت بزرگی برای ایجاد شغلی است که بهطور منحصربهفرد با نیازها، مهارتها و علایق شما متناسب باشد. با پیروی از گامهای گفته شده، میتوانید فعالانه آینده حرفهای خود را بسازید.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برخورد افراد موفق دنیا با شکست و انتقادات سازنده
افراد موفق نگرش متفاوتی نسبت به انتقادات سازنده دارند. به عقیده آنها، انتقاد دلیل اصلی هیجان مردم نسبت به یک محصول و عاملی برای پیشرفت بیشتر است. مواجهه با شکست اجتناب ناپذیر است و حتی نابغهترین افراد نیز بارها شکست را تجربه کردهاند. خیلی از افراد معمولی، شکست را پایان کار می دانند در حالی که این چنین نیست. هر بار شکست می خوریم یعنی تا جای ممکن تلاش کرده ایم؛ اما نباید امید خود را از دست بدهیم. باید یاد بگیریم همانند افراد موفق، از کلمه "نه" چیزهای جدیدی یاد بگیریم و از آنها در جهت پیشرفت استفاده کنیم.
هر وقت با انتقاد تند و سازنده مواجه شدیم یا احساس شکست کردیم به یاد بیاوریم که تمام افراد موفق نیز بارها در زندگیشان کلمه "نه" را شنیدهاند؛ اما بازهم با قدرت در مسیر حرکت کرده و توانستهاند به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کنند.
در ادامه، طرز تفکر پنج تن از نابغههای دنیا در مواجهه با مشکلات و انتقادات سازنده را مرور می کنیم.
◀️ نلسون ماندلا
نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی همواره به دنبال رفع تبعیض نژاد در این کشور بود و توانست به یکی از چهرههای ماندگار در دنیا تبدیل شود.
ماندلا ادعا کرده در زندگی از تمام اشتباهاتش درس گرفته و با هر تجربه پیشرفت کرده است.
ضربالمثل معروفی در این باره وجود دارد که می گوید: "آنچه تو را نمی کشد، قویترت میسازد."
نسلون ماندلا در جمله دیگری گفته است: "من هیچ وقت شکست نمی خورم یا برنده می شوم یا چیزهای جدیدی یاد می گیرم."
◀️ مایکل جردن
مایکل جردن، از ستارههای ورزش بسکتبال، با داشتن روحیه رقابتی و موفقیتهای پی در پی خود به شهرت جهانی دست یافته است. او در سخنرانی تالار مشاهیر گفت در مقطع دبیرستان از تیم بسکتبال مدرسه اخراج شده و از این بابت بسیار ناراحت بوده است. او در سالهای آتی توانست به NBA بپیوندد و در 6 مسابقه قهرمانی نیز برنده شود؛ اما هنوز طعم تلخ اولین شکست بزرگ خود را به یاد دارد. این احساس شکست سبب شد تمام تلاش خود را برای موفقیت در آینده به کار ببندد.
او در این باره گفت: "من در حرفه بستکبال بیش از 9 هزار پرتاب اشتباه داشتم. در 300 بازی دچار شکست شدم. 26 بار برای پرتاب ضربه سرنوشت ساز بازی انتخاب شدم و شکست خوردم. من بارها در زندگی با شکست مواجه شدم و همین عامل باعث موفقیت من شد."
◀️ جی کی رولینگ
جی کی رولینک، نویسنده مجموعه کتابهای هری پاتر از شکست برای انگیزه بیشتر بهره برده است. نه تنها شکست خوردن به او ثابت کرد در حال حرکت است بلکه به او یاد داده است می تواند در هر شرایطی زنده بماند و به سمت جلو حرکت کند. کتابهای معروف او بارها توسط ناشران مختلف رد شد؛ اما اکنون به عنوان یکی از ثروتمندترین زنان دنیا معرفی می شود.
او گفته است: "محال است کسی بدون شکست زندگی کند. مگر اینکه خیلی محافظه کار و محتاط باشد که در این صورت فردی شکست خورده است و نمی توان نام آن را زندگی کردن گذاشت."
◀️ ایندرا نویی
ایندرا نویی، مدیرعامل کمپانی پپسی، فردی است که به سادگی از کنار انتقادات سازنده نمی گذرد. او برای تحلیل و بررسی دقیق نظرات دیگران وقت صرف می کند حتی اگر این افراد مخالف او باشند. او به دنبال این است طرز تفکر فرد منتقد برچه اساس شکل گرفته است و چه چیزی می تواند از او یاد بگیرد. بیشتر مردم از انتقاد سازنده فرار می کنند و آن را نشانه شکست می دانند اما اگر کمی صبر کنند می توانند آن را به دلیلی برای پیشرفت و موفقیت تبدیل کنند.
ایندرا نویی می گوید: "همیشه برداشتی مثبت از صحبت ها و رفتارهای دیگران داشته باشید. بدین ترتیب از دیدی که نسبت به آن فرد یا موضوع مطرح شده پیدا می کنید، شگفت زده خواهید شد. "
◀️ رید هافمن
رید هافمن، مؤسس کمپانی لینکدین، شکست را برای نوآوری و خلاقیت لازم می داند. او معتقد است تقلید از روی کار دیگران بسیار آسان است اما وقتی می خواهید محصول جدیدی ارائه دهید شرایط سخت می شود. از نظر رید هافمن، اتخاذ تصمیمها و ریسکهایی که تاکنون فردی آنها را انجام نداده کار مشکلی است. او معتقد است نبود انتقادات سازنده نشانه این است که مردم به اندازه لازم برای محصول یا خدماتی که ارائه دادهاید هیجان زده نشدهاند.
رید هافمن می گوید: "اگر برای اولین نسخه از محصولی که عرضه کردهاید خجالت زده نیستید یعنی محصول خود را دیر وارد بازار کردهاید."
منبع: entrepreneur
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تمرین 30 روزه برای تقویت مهارتهای رهبری
آیا می دانید نقطه قوت مهارتهای مدیریت و رهبری شما چیست و چطور می توان به رهبر بهتری تبدیل شد؟
مارسل شوانتز، مؤسس سازمان آموزش رهبری، نکات زیادی از کتابهای رهبری را در مجموعهای متشکل از 30 راهنمایی کاربردی جمع آوری کرده است و معتقد است رهبران می توانند در بازه زمانی 30 روزه تمامی این توصیه ها را عملی کنند:
به نظرات تمام اعضای گروه گوش دهید و راههایی برای ارتباط با آنها، ارائه اطلاعات، اشتراک گذاری یا بحث در مورد ایدهها پیدا کنید.
با اشتیاق و انگیزه زیاد با تمام تیمها کار کنید و حمایت آنها را به دست آورید. این بدین معناست که با کسانی که بیرون از شبکه ارتباطات ضروری شما هستند هم ارتباط برقرار کنید.
این اطمینان را به دست آورید که اعمال و گفتار شما با هم مطابقت دارند.
هیچ وقت تعدادی از کارمندان را به تعدادی دیگر ترجیح ندهید، زیرا باعث ایجاد اختلافاتی درون تیم خواهید شد.
وقتی با رفتار یا ایدههای یکی از اعضای تیم مخالف هستید، مخالفت خود را در مکالمه دونفره و نه در جمع بیان کنید.
دست از کنترل دائمی اعضای تیم بکشید. به آنها آزادی عمل بدهید. بگذارید همان طور که در مسیر پیشرفت می کنند، خودشان مسئولیت اقدامات و تصمیماتشان را به عهده بگیرند.
هر اطلاعاتی که لازم است را با اعضای تیم در میان بگذارید. آنها هر چقدر بیشتر بدانند، اهداف و وظایف را بهتر درک خواهند کرد و احساس تعهد بیشتری خواهند داشت و وقتی خود را متعهد بدانند دست از سخت کوشی برنمی دارند.
برای کارمندانتان یادداشتهای تشکر ارسال کنید. مدیرانی که از تلاش کارمندانشان قدردانی می کنند، به آنها انگیزه بیشتری می دهند.
بهترینها را برای اداره شرکت انتخاب کنید و به آنها آزادی عمل بدهید، حتی اگر ممکن است مرتکب اشتباه شوند.
زندگی شخصی اعضای تیم را مورد کنکاش قرار دهید. بگذارید آنها بدانند شما برای زندگیشان هم ارزش قائل هستید.
این جمله را به خاطر بسپارید: "دادن بازخورد، صبحانه قهرمانان است" کارمندان تمایل دارند بدانند چگونه کار می کنند.
روحیه همکاری و روابط مثبت را گسترش دهید. وقتی اعضای تیم احساس همبستگی کنند، از بیان نظرات خود واهمهای ندارند و این مسئله باعث ارائه ایدههای خلاقانه بیشتری می شود.
به دیگران کمک کنید پیشرفت کنند و مهارتهای جدیدی بیاموزند.
رهبران موفق به نیازهای اعضای تیم واقف هستند؛ پس با کارمندان درباره نیازهای آنها صحبت کنید.
به این اطمینان برسید که کارمندان اهداف خود را می شناسند. هرگاه نیاز به راهنمایی شما داشتند، مربی خوبی باشید.
مسئولیت پروژهها و وظایف را به کارمندان بسپارید و بگذارید به روش خودشان کارها را انجام دهند.
تمام اطلاعات لازم را در اختیار کارمندان قرار دهید.
به جای بررسی عملکرد ماهانه، به صورت غیررسمی و دوستانه به کارمندان بازخورد بدهید.
درمورد روشهای تشویق کارمندان، دقت کنید. به جای عملکردهای معمول کارمندان به دنبال یک دستاورد خاص باشید تا او را تشویق کنید.
اگر وعدهای به کارمندان دادهاید حتماً آن را پیگیری کنید.
در مورد شکستها، چالشها و تصمیمات سختی که گرفتهاید، با کارمندان صحبت کنید. مسئله مهم این است در هر شرایطی صادق باشید.
در هر شرایطی به حرفهای اعضای تیم گوش دهید و یک شنونده فعال باشید. همیشه در دسترس باشید و خودخواهی را کنار بگذارید.
به این اطمینان برسید که تمام اعضا می دانند چرا به جلسات کاری دعوت شده اند. قوانینی وضع کنید که جلسات به فضایی امن و راحت برای گفتگو تبدیل شود.
به جای واکنش نشان دادن، پاسخگو باشید.
اعضای تیمتان را به روز نگه دارید. کارمندان باید بدانند کار آنها، چگونه باعث پیشرفت یک پروژه و نزدیک شدن به اهداف نهایی می شود.
روی مسائلی که اهمیت بیشتری دارند تمرکز کنید و اولویت بندیهای خود را براین اساس در نظر بگیرید.
قبل از اینکه نتیجه گیری و قضاوت کنید، این فرضیه را در نظر بگیرید که دیگران با بهترین نیت، کاری را انجام دادهاند و ممکن است شما از همه چیز مطلع نباشید.
به خودتان بازخورد بدهید؛ پس به کارهایی که انجام دادهاید و اینکه چگونه می توانید بهتر باشید فکر کنید.
کارمندان خود را دوست داشته باشید و به آنها عشق بورزید. وینس لومباردی، مربی فوتبال آمریکایی می گوید: "عشق وفاداری است. عشق، کار تیمی است. عشق یعنی به افراد احترام می گذارید. این همان چیزی است که به یک سازمان قدرت می بخشد."
منبع: inc
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هر کاری در چه ساعتی از روز با موفقیت بیشتری انجام می شود؟
آیا برای شما هم پیش آمده با شور و اشتیاق فراوان از خواب بیدار شوید و یک روز کاری را شروع کنید؛ اما شب که به رختخواب می روید احساس کنید اصلاً روز مفیدی نداشته و کار زیادی انجام ندادهاید. در بیشتر اوقات کاری که انجام می دهید مسئله نیست بلکه زمان انجام آن مهم است.
بهترین زمان برای ورزش: قبل از صبحانه
تحقیقات نشان می دهد ورزش صبحگاهی، خصوصاً قبل از صبحانه، بهترین ورزش برای لاغری و کاهش وزن است. ارین برادوین معتقد است دلیل تأثیرگذاری ورزش صبحگاهی روی کاهش وزن و افزایش انرژی این است که بدن از همان ابتدای صبح روی چربی سوزی تنظیم می شود.
بهترین زمان برای سرو قهوه یا چای: بعد از ساعت 9:30 صبح
پیشنهاد می کنیم بلافاصله بعد از بیدار شدن یا رفتن به محل کار به سراغ فنجان قهوه یا لیوان چای نروید. اگر چنین عادتی دارید، هر چه سریعتر این رویه را تغییر دهید.
یک دانشجوی دکترای عصب شناسی می گوید بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ساعت 9:30 صبح است زیرا کورتیزول، هورمون استرس که وظیفه تنظیم انرژی بدن را به عهده دارد معمولاً بین ساعت 8 و 9 صبح ترشح بیشتری دارد پس شما نیازی به خوردن قهوه و تحریک آن ندارید.
زمان انجام کارهایی که تمرکز زیادی می خواهند: در بهترین ساعت بیولوژیکی بدن
بهترین زمان بیولوژیک بدن BPT، زمانی از روز است که بدن دارای بیشترین سطح انرژی است.
هر کسی نمی داند BPT بدنش چیست. کریس بیلی، نویسنده کتاب "پروژه بهرهوری" راه حلی برای این منظور پیشنهاد کرده است.
بیلی، کافئین و الکل را از برنامهی غذایی خود کنار گذاشت، میزان شکر دریافتی بدنش را کم کرد و از هیچ زنگ هشداری برای بیدار شدنش استفاده نکرد. او به مدت سه هفته میزان انرژی خود را در هر ساعت یادداشت کرد. در نهایت به این نتیجه رسید، BPT های او بین ساعت 10 صبح تا ظهر و 5 تا 8 بعدازظهر هستند.
بعد از اطلاع از BPT خودتان، برنامه روزانه خود را تغییر دهید به طوری که سختترین و اصلیترین کارها را در طول ساعتهای BPT انجام دهید.
زمان مناسب برای مصاحبههای کاری: یکشنبه ساعت 10:30 صبح
اگر می خواهید برای مصاحبه قرار بگذارید، یک شنبه ساعت 10:30 صبح را انتخاب کنید. قطعاً این روز و ساعت برای مصاحبه کننده هم بهترین زمان است. مراقب باشید در ابتدا یا انتهای روز یا بلافاصله قبل یا بعد از ناهار قرار نگذارید.
بهترین زمان برای استراحت: اواسط صبح
به تازگی پژوهشی انجام شده که اعلام می کند بهترین زمان برای استراحت و زنگ تفریح اواسط صبح است. این بدین خاطر است منابع ذهنی فرد معمولاً بعد از بیدار شدن در بالاترین سطح خود قرار دارد. این منابع در طی روز استفاده می شوند. پس اگر استراحت به ابتدای روز کاری، یعنی اواسط صبح، موکول شود تجدید قوا آسانتر خواهد بود.
در این تحقیق گفته شده است، نیاز نیست در مدت زنگ تفریح فعالیت غیر کاری انجام دهید. همین که کاری را انجام دهید که به آن علاقه دارید و خودتان آن را انتخاب کردهاید کافی است.
بهترین زمان برای چرت روزانه: بین ساعت 2 تا 3 بعدازظهر
پژوهشی توسط کلینیک مایو انجام شده که نشان می دهد، اواسط بعدازظهر بهترین زمان برای چرت روزانه است. این بدین دلیل است که افراد بعد از ناهار کمی احساس خواب آلودگی یا کاهش سطح هوشیاری دارند و احتمال تداخل خواب روزانه با خواب شبانه در این ساعات از دیگر ساعتهای بعدازظهر کمتر است.
کلینیک مایو پیشنهاد می کند بیشتر از 10 الی 30 دقیقه چرت روزانه نداشته باشید وگرنه دچار خستگی و خمودگی خواهید شد.
بهترین زمان برای برگزاری جلسه: یکشنبه ساعت 3 بعدازظهر
نتایج یک تحقیق نشان می دهد ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه (دومین روز هفته کاری) بهترین زمان برای تشکیل جلسات تیمی است، زیرا زمانی است که احتمالاً تمام اعضا حاضر می شوند. در مقابل، ابتدای روز بدترین زمان برای برگزاری جلسه مشخص شده است.
کیت هریس، پژوهشگر ارشد این تحقیق می گوید: "باید به افراد برای آماده شدن زمان بدهیم. اگر جلسه را ساعت 9 صبح برگزار کنیم، شرکت کنندگان یا بدون آمادگی وارد جلسه می شوند یا روز قبل را به آماده سازی برای جلسه سپری می کنند."
انجام کارهای خلاقانه: وقتی خسته هستید
شاید تصور کنید کارهای خلاقانه را باید وقتی کاملاً هوشیار و پرانرژی هستید انجام دهید، اما پژوهشها خلاف آن را ثابت می کند.
پژوهشگران می گویند دلیل این مسئله آن است که تمرکز از نیروی بازدارندگی ذهن شرکت کنندگان می کاهد و ذهن آنها را برای پالایش اطلاعات غیرضروری از ناخودآگاهشان توانمند می سازد.
منبع: businessinsider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مهارت فکر کردن!
یادم میاید که سر کلاس درس استراتژی که در دانشکده MBA داشتم، استاد درس یک روز سر کلاس آمد و با تاکید بسیار گفت، لطفا قبل از هر کار مشخصی،فکر کنید؛ فکر کنید؛ فکر کنید.
این حرف بسیار ساده استاد، برای من عجیب بود؛ خب معلوم است که همه فکر میکنیم؛ مگر فکر کردن کار سختی است!
بعدها که مطالعات و تجربیاتم بیشتر شد، ارزش آن جمله را بسیار زیاد فهمیدم:
فهمیدم و اعتقاد دارم که ما آدمها سر یک موضوع مشخص، خیلی کم فکر میکنیم.
بنابراین همه چیز را ساده میبنیم و بنابراین قضاوت میکنیم و بنابراین خطا میکنیم و بنابراین ظلم! میکنیم و حال همه را بد میکنیم.
فکر کردن یک مهارت است؛ در برخی منابع گفته اند که شش سطح برای فکر کردن داریم:
سطوح پایین مهارت فکر کردن به ترتیب شامل مهارت بخاطر سپاری، مهارت فهمیدن و مهارت اعمال کردن است.
کسی که میتواند چیزی را بخاطر بسپارد، کمترین سطح از فکر کردن را دارد و کسی که میفهمد و آنچه را فهمیده میتواند اعمال کند، سطوح بعدی مهارت فکر کردن را دارند.
سطوح بالای مهارت فکر کردن ارزش بالاتری دارند و به ترتیب از ارزش کم به زیاد شامل تحلیل، ارزیابی(Evaluation) و خلق (Creation) هستند.
اگر شما بتوانید موضوعی را تحلیل کنید، یعنی میتوانید شناخت خود از موضوع را از جهات مختلف (همه جهات) مکتوب و دسته بندی کنید.
اگر شما میتوانید علاوه تحلیل کردن، به صورت مستدل در مورد خوبی یا بدی چیزی نظر دهید، شما توان ارزیابی دارید.
اگر بتوانید علاوه بر اینها (دقت کنید علاوه بر اینها!) حرف و روش تازه ای را با تحلیل و ارزیابی، اثبات کنید که بهتر است، شما توان خلق کردن دارید.
بنابراین صرف داشتن یک ایده، در ذهن، بصورت شفاهی، و بصورت توفان فکری، حتما یک خلق جدید نیست.
یک ایده جدید وقتی قابل خلق است که با تحلیل و ارزیابی در مورد بهتر بودن آن بتوان قضاوت کرد.
یک مدیر خوب، باید حداقل توانایی تحلیل خوب را داشته باشد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هدف را فراموش نکنید اما نتیجه را به دست فراموشی بسپارید!
منتظر نتیجه گرفتن کار و کوشش، سبب شکاف و شقاق درونی می شود.فرض کنید که شما میخواهید به یک هدفی برسید. مثلاً میخواهید در کنکور دکتری مثلاً فلان رشته قبول بشوید. خوب مثل هر انسان عاقلی،باید تمام مقدمات لازم را برای قبول شدن آماده کنید. مثلا باید درس بخوانید، تمرین حل کنید، تکلیف انجام بدهید، و هزار کار باید بکنید تا این که بتوانید در کنکور موفق باشید. همه این کارها را میکنید ،که البته هیچ عیب و ایرادی ندارد، وارد جلسه کنکور میشوید، آن جا هم دقت میکنید، عجله نمیکنید، با طمانینه، با وقار امتحان را می دهید و بیرون می آیید. تا اینجا هیچ مشکلی ندارد. مشکل از آن جا شروع میشود که وقتی از جلسه امتحان بیرون میآیید، تا وقتی نتایج امتحان را بدهند، دائماً دغدغه دارید، که کی نتایج را اعلام می کنند؛ آیا قبول میشوم، آیا قبول نمیشوم؟
عارفان به ما میگفتند هدف را فراموش نکنید، اما نتیجه را به دست فراموشی بسپارید، چون نتیجه به دست تو نیست. منتظر نتیجه ماندن تمرکز را کم می کند هدفت این بود که در کنکور قبول بشوی، به اندازه لازم هم زحمت کشیدی.به محض این که که از جلسه کنکور بیرون آمدی، به کار بعدیت مشغول شو
در قرآن به پیامبر گفته است که «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» وقتی از یک کاری فارغ شدی به کار بعدی بپرداز. برخی از عارفان از این آیه چنین برداشتی داشتند. یعنی می گفتند نباید درگیر نتیجه کارمان باشیم؛ چرا که نتیجه همیشه آدمی را در آینده نگه می دارد و از زمان حال بیرون می کند. ضمن این که منتظر نتیجه بودن هیچ تاثیری در خود نتیجه ندارد. وقتی منتظر بودن هیچ تاثیری در خود نتیجه ندارد چرا وجودمان را از آن تمرکزی که لازم است دور می کنیم و منتظر نتیجه می شویم؟
سعی و تلاش آدمی شرط لازم برای موفقیت است اما شرط کافی نیست. میلیاردها عامل خارج از اختیار ما وجود دارند که باعث موفقیت یا عدم موفقیت می شوند. ما تنها باید سعی و تلاش خودمان را انجام دهیم و در باقی امور توکل کنیم. یعنی آن را بر دوش عالم بیندازیم. قرآن می فرماید: «فاذا عزمت فتوکل علی الله » . وقتی تصمیمت را گرفتی که کاری را انجام بدی نتیجه را به خداوند بسپار، چرا که نتیجه در اختیار تو نیست.
آیا میشود گفت که هر که درس خواند در کنکور قبول می شود؟، نه، اگر همه دو میلیون آدمی که درکنکور شرکت میکنند، بیشترین حد درس را بخوانند، باز هم یک دهم آن ها در کنکور قبول میشوند، نه دهم آنها در کنکور عقب میافتند، چرا؟ چون اساساً شرط لازم برای موفقیت در کنکور و در هر کاری تلاش است، اما شرط کافی تلاش نیست، میلیاردها چرخ و دنده دیگر در عالم باید دست به دست هم بدهند تا تو قبول شوی .
«از رنج، کسی به گنج وصلت نرسید/ وین طرفه که بی رنج ، کس آن گنج ندید.میگوید که هیچ کس نیست که بگوییم لزوماً با رنج کشیدن به گنج میرسد، اما همه کسانی که به گنج رسیدند حتماً رنج کشیدند. این معنایش این است که رنج شرط لازم است اما شرط کافی نیست.تمام فعالیتهای عالم همین طور است، فقط عشق الهی و گنج محبت خدا و این ها نیست،
همه چیز این گونه است که تلاش من، شرط لازم موفقیت است، اصلاً شرط کافی نیست خیلی چیزهای دیگر باید دست به دست بدهند تا موفقیت حاصل شود. از نظر عارفان منتظر نتیجه ماندن هم تمرکز را از آدمی سلب می کند.
منبع: سخنرانی مجموع نشینی استاد مصطفی ملکیان
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
فریب زندگی اسلایسی دیگران را نخوریم!
یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف!
صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفتهاند. چند نفر نوشتهاند همین فردا میرم «شوور»! میکنم، دو سه نفر نوشتهاند اصلاً من به عشق همین پاها میخوام بچهدار شم و ...
مردی روی نوک کوهی ایستاده و دستهایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قلهها!
زنی در اینستاگرام عکسی از قورمهسبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش میخواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمهسبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.
دهها نفر نوشتهاند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما...حسودیم شد.... خوش به حال جفتتون... دلم برای خودم سوخت و ...
مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کردهاند که خوش به حالت و مبارکه و ...
اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. زندگی اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین میکنیم و به واسطه شبکههای مجازی به دیگران اجازه میدهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت میکنند.
بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوستداشتنی غش و ضعف میروند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار میشود، زار میزند، نمیخوابد، پوشکاش نیاز به تعویض دارد، شیر میخواهد، خواب را از آدم میگیرد و ...
بعید است هنوز فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمیخواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم میخواهد. میتوانید؟
این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمهسبزی در فضای خانه میپیچد یا مرد مینشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمیشود بسیاری از همسران احساس ناکامی میکنند که پس چرا زن من قورمهسبزی نمیپزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمیبافه پس دوستم نداره!
مردی که خسته از جدال در یک زندگی بیرحمانه به خانه میآید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بیثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمیماند که شب هنگام وقتی میرسد بنشیند به بافتن گیسو!
البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصلهاش را نداشتهباشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیدهاید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چینشده از یک زندگی است. یک اسلایس!
فتح قله ها لذتبخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوککوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرقریختن، زمینخوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و ... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک اسلایس لذتبخش!
مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطهخوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را میدانستیم هرگز غبطه نمیخوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن.
خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوستدارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگیشان فرض کنیم، دست به مقایسهاش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.
زندگی اسلایسی میتواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکسهایی که میبینیم و حرفهایی که میشنویم تنها بُرشهایی گزینش شدهاند، نه تمام آن!
عصرایران
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
روزمرگیهای سالم برای تقویت ذهن
1- صبحانه خوردن
صبحانه منجر به بهبود عملکرد شناختی، حافظه و تمرکز بهتر میشود. شکی نیست که صبحانه بهترین غذا برای مغز است.
2- نوشیدن چای سبز
یکی از سالمترین نوشیدنیها که سرشار از آنتی اکسیدان و آلکالوئیدها است و به عملکرد مغز کمک میکند، چای سبز است. این نوع چای به کاهش سطح افسردگی و استرس نیز کمک میکند.
3- حل پازل
وقتی روی روال حل پازل می افتید، به سادگی میتوانید ذهن خود را فعال نگه دارید و قدرت حافظه خود را بهبود بخشید.
4-مصرف آنتی اکسیدان ها
آووکادو، اسفناج، کلم بروکلی، مارچوبه، چغندر و ... سرشار از آنتی اکسیدان ها هستند و میتوانند به بهود تمرکز، حل توانایی مسئله و بهبود حافظه کمک کنند. آنتی اکسیدان ها به کند کردن روند پیری مغز معروفند.
5- خواب کافی
خواب مناسب با ذهن سالم در ارتباط مستقیم است و در عوض کمبود خواب تواناییهای فکری را کاهش میدهد.
6- يادداشت وقایع روزانه
محققان دریافتهاند که نوشتن خاطرات روزانه میتواند مغز را تحریک کند و منجر به تعادل بین ذهن، بدن و احساسات شود.
7- دور ماندن از داروهای مخدر
از آنجا که داروهای مخدر میتواند منجر به آسیبهای دائمی به مغز شود، دور ماندن از آنها با افزایش قابلیت در تفکر و قدرت توجه همراه است.
8- كاهش استرس
استرس شغلی و استرس در روابط اجتماعی تأثیر منفی روی عملکرد مغز دارد. مهار کردن استرس و در میان گذاشتن مشکلات با خانواده و دوستان از این تأثیر منفی به میزان قابل توجهی میکاهد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ضعف سوادرسانهای مخاطب و بازیچه رسانهها شدن!
اتفاقاتی که این روزها در بازار سکه و ارز شاهد آن هستیم تا مدتها میتونه موضوع پژوهشها و مقالات مختلفی باشه؛ از بررسی رفتار مردم گرفته تا بررسی نقش رسانهها.
اما چیزی که بیش از بقیه من رو عذاب میده سطح پایین سوادرسانهای مردم جامعه و نبود نگاه انتقادی در آنها نسبت به رسانهها است.
مثلا فرض کنید بنده به عنوان یک دلال یا مفسد اقتصادی یا آقازاده یا عامل دولت یا هرچیز دیگهای، تنها مبلغ یک میلیارد تومان رو بین کانالهای پرمخاطب تلگرام، توئیتر و فالشگرامهای اینستاگرام توزیع کنم و از اونا بخوام که یک خط خبری ثابت درباره افزایش قیمت دلار و هجوم مجدد مردم برای خرید ارز در میدان فردوسی و صرافیها رو دنبال کنند و همزمان چندین میلیارد دیگه بین دلالها توزیع کنم که توی میدان فردوسی شروع کنند به خرید و فروش دلار با قیمت بالا، به نظرتون عکسالعمل مردم و بازار نسبت به این کار من چیه و چه تاثیری روی بازار میذاره؟!!!
حالا اگه بگم یکی از دلایل اصلی افزایش دلار در ماههای گذشته همین بوده نظرتون چیه؟!!! اگه بگم عکس همین قضیه در روزهای اخیر برای کاهش قیمت ارز اتفاق افتاد چی؟!!!
متاسفانه در روزگاری که اخلاق رسانهای تقریبا مُرده و پول حرف اول رو میزنه، بی سوادی رسانه ای و عدم مواجههی انتقادی با رسانهها باعث شده که مردم جامعه طعمهی راحتی برای سودجویان باشند که همواره و در هر شرایطی متضرر می شوند!
فرض کنید طی یک هفته مدام اخباری در رسانههای پرمخاطب تلگرامی منتشر شود مبنی بر اینکه با توجه به شرایط اقتصادی کشور و به نظر کارشناسان اقتصادی و متخصصین حوزه خودرو، قیمت پراید در سال ۹۸ با رشد چهل درصدی مواجه خواهد شد یا اینکه عرضه پراید توسط شرکت سایپا تا هفتاد درصد کاهش خواهد یافت.
به نظرتون چه راهکاری راحت تر از این برای خالی کردن انبارهای شرکت سایپا و هجوم مردم برای پیشخرید پراید و جبران کمبود احتمالی بودجه شرکت سایپا وجود داره؟!!!
متاسفانه اخبار دقیقی داریم که بسیاری از کانالهای پرمخاطب تلگرامی به راحتی با دریافت رانت و هزینههای بالا، درباره موضوعات مختلف، اخبار کذبی رو منتشر میکنند و با مهندسی افکار عمومی جامعه، به رفتار مردم جهتدهی میکنند که همواره موجب سود عدهای خاص و ضرر عموم مردم میشود!
منبع: سواد رسانه ای
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مهمترین تفاوت افراد بسیار موفق با مردم عادی
«دارن هاردی» سردبیر مجلهی موفقیت و نویسندهی کتاب بسیار ارزشمند «اثر مرکب» با موفقترین افراد دنیا مصاحبه کرده است. وی معتقد است یک تفاوت اساسی میان افراد بسیار موفق و مردم عادی وجود دارد. فکر میکنید آن تفاوت چیست؟ داشتن استعداد خاص؟ آی کیوی بالا؟ مدرک تحصیلی؟ کشور محل سکونت؟ جنسیت و نژاد؟ شرایط جسمانی؟ پول و پارتی؟ ... خیر!
فکر میکنید افراد بسیار موفق، مشهور و ثروتمند مانند «وارن بافت» یا «استیو جابز» چه پاسخی به دارن هاردی دادهاند؟
تنها تفاوت افراد بسیار موفق و غیرموفق در «انتخابهای» آنهاست. افراد بسیار موفق از بین هر 100 انتخاب در روز، به 99 انتخاب «نه» میگویند. این همان جایی است که ما مردم معمولی مشکل داریم و بهسادگی به هر موقعیت وسوسهکنندهای «آری» میگوییم:
آری، بگذار کمی بیشتر بخوابم، آری بگذار این فیلم را هم ببینم، آری بگذار ببینم آن سریال چه میشود، آری بگذار در تلگرام کمی بیشتر چرخ بزنم، آری بگذار تمام عکسها و ویدئوهای فلان خواننده را در اینستاگرام ببینم، آری بگذار وارد فلان بحث سیاسی با دوستانم بشوم، ... «آری»های تمامنشدنی به موضوعات تمامنشدنی بیحاصل، کاری است که افراد موفق انجام نمیدهند. آنها انتخاب «دشوار و غیرشیرین» را به انتخاب «ساده و شیرین» ترجیح میدهند و میدانند که به چه گزینههایی «نه» بگویند.
تمام دستاوردهای فعلی زندگی ما (ثروت/فقر، سلامتی/بیماری، رفاه/گرفتاری ...)، نتیجهی انتخابهایی است که تا کنون در زندگی داشتهایم و تا زمانی که مسئولیت کامل و صددرصد انتخابهای روزمرهی خود را نپذیریم، زندگی فعلی ما تغییر چشمگیری نخواهد داشت.
چرا نمیتوانیم از وسوسههای زودگذر پرهیز کنیم؟
چون «عادت» کردهایم و ترک عادت بسیار سخت است. بسیاری از کارهای روزمرهی ما فقط و فقط به خاطر آنست که به آن عادت کردهایم.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
بابا؛ من خودکار میخواهم در نقد والدین هلیکوپتری!
میگوید: «وقتی کنکور قبول شدم پدرم برام یه پراید هاچ بک 111 خرید. اصلاً اونو دوس نداشتم. من 206 میخواستم». به او میگویم: «چرا انتظار داشتی که پدرت به خاطر قبولی در کنکور برات یه 206 بخره؟» با خونسردی پاسخ میدهد: «خب من می دونم که اون می تونست بخره، پولشو داشت».
در اواخر شهریور هرسال؛ نتایج نهایی کنکور منتشر میشود. فرزندان عدهای قبول میشوند و فرزندان عدهای دیگر؛ قبول نمیشوند. روشن است که این اتفاق؛ طبیعی است. کانون توجه این نوشتۀ کوتاه، نحوه مواجهه برخی والدین با قبولی فرزندشان در کنکور است. نحوه مواجهۀ گروه دیگر با مسئله « قبول نشدن فرزندشان در کنکور»؛ هم بسیار مهم است و بررسی مستقل دیگری را میطلبد.
ابراز خوشحالی و شعف خانوادگی ، مهمانی گرفتن، خرید هدیهای برای فرزند، ازجمله اقداماتی است که معمولاً والدین برای قبولی فرزندشان در کنکور انجام میدهند. البته هستند والدین اندکی که هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهند چون اساساً نمیدانند که برای موفقیتهای حتی کوچکِ فرزندشان باید خوشحالیشان را در مقابل او ابراز کنند تا او خوشحال شود. دهه شصتیها از این نوع واکنشها خاطرات بسیاری دارند. ولی رویۀ غلطی که طی سالهای اخیر از طرف برخی از والدینِ خوشحال در حال گسترش است خرید جایزههای آنچنانی برای فرزندشان است که برای نمونه میتوان به خرید ماشین صفر، آپارتمان، و در مواردی هم خرید تجهیزات تفریحی و سرگرمی به مبلغ پنجاه تا صد میلیون تومان اشاره کرد. نکته قابلتأمل آنکه چنین انتظاری بهتدریج در برخی از نوجوانان هم ایجادشده است که در صورت قبولی در کنکور، والدین باید با خرید جایزههای گرانقیمتی مانند ماشین، آنان را « سورپرایز» کنند. اما پرسش آن است: آیا فرزندان ما نباید توجیه و قانع شوند که قبولی در کنکور یا هر موفقیت شخصی دیگری، چیدمان پازلی به نام آینده (خودشان) است که آنان با دست خودشان در حال تکمیل آن هستند؟ آیا آنان نباید اقناع شوند که قبولی در کنکور، نه خدمت به والدین؛ بلکه خدمت به خودشان و نگارش دفتر آینده با دست خودشان است؟ آیا تعیین جایزه برای هر نوع فعالیتی، آنهم به شکلی که بیان شد، لزوماً به نفع فرزندان خواهد بود؟
آنچه بیان شد نشانهای از تغییر اجتماعی وسیعتری است که مدت هاست در ایران شروع شده است. متأسفانه با نوع جدیدی از «والدین هلیکوپتری» helicopter parent مواجه هستیم که مدام بالای سر فرزندانشان پرواز میکنند و مراقب آنان هستند تا اگر احیاناً به چیزی نیاز داشتند فوراً در اختیار آنان قرار دهند تا مبادا اندکی دچار سختی گردند. این والدین تقریباً هیچ مسئولیتی را به فرزندانشان نمیسپارند. البته ناگفته نماند که بسیاری از این والدین، نوجوانی یا جوانی خود را در دهه شصت یعنی دهه جنگ، تنگدستی و احساس محرومیت عمیق گذراندهاند. لذا معتقدند که « دیگه من بهاندازه کافی محرومیت کشیدم. نمیخوام بچه هام هم محرومیت بکشن». نتیجه آنکه این روزها با نوجوانان یا جوانانی مواجه هستیم که کوچکترین کارها را نمیتوانند بهتنهایی انجام دهند و در مواجهه با هر مشکل کوچک و بزرگی؛ در بالای سرشان به دنبال هلی کوپتر امدادی میگردند. این روزها فرزندان ما استقلال، خوداتکائی و مسئولیتپذیری را بهخوبی یاد نمیگیرند.
سایت مشهور «بیزنس انسایدر» در سال 2017 نام ثروتمندان و کارآفرینانی را منتشر کرد که از ثروت افسانهای خود چیزی برای فرزندانشان در نظر نگرفته یا درصد بسیار ناچیزی از آن را برای فرزندانشان به ارث گذاشتهاند. در بین این دوازده نفر دو نام بسیار مشهور هم وجود دارد: بیل گیتس، مؤسس شرکت معروف ماکروسافت با 89 میلیارد دلار و مارک زاکربرگ، مالک شبکه اجتماعی فیسبوک با 74 میلیارد دلار ثروت. بیل گیتس در مصاحبهای بیان داشت که مطمئن است چنین کاری به نفع فرزندانش خواهد بود. آنان باید با نبوغ و استعداد خودشان ثروتاندوزی کنند.
سخن آخر: عنوان این مطلب حکایت یکی از قبولشدگان در کنکور است. او به هنگام تکمیل برگههای ثبتنام در دانشگاه متوجه میشود که خودکار به همراه ندارد. به جای آنکه در همانجا مشکل را حل کند با « بابا» که در ساختمان دیگری حضور دارد تماس میگیرد و میگوید: بابا؛ من خودکار می خوام! بابا که از نوع والدین هلی کوپتری است فورا برای او خودکار می آورد!
فردین علیخواه|جامعهشناس
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۹ اشتباه که در ۱۰ دقیقه اول روز کاری مرتکب می شویم
۱۰ دقیقه اول روز کاری شما برای بهرهوری ۸ ساعت بعدی بسیار مهم و حساس است.
ما کمی تحقیق کردهایم و ۹ تلهی رایج را گردآوری کردیم که میتواند در ۱۰ دقیقه اول روز کاری شما را به دام بیندازد.
۱. دیر میرسید
ممکن است شما حتی قبل از اینکه روزتان شروع شود، آن را خراب کنید.
اخیرا پژوهشی که در هافینگتون پست به آن اشاره شدهاست، نشان دادهاست معمولا رؤسا کارمندانی را که دیر میرسند غیرمتعهدتر میپندارند و در ارزیابی عملکرد به آنها رتبهی پایینترین میدهند حتی اگر آن کارمندان محل کار را دیرتر ترک کنند.
این منصفانه نیست اما درحالحاضر واقعیت دارد. بنابراین سعی کنید تا حد امکان زود به دفتر کار برسید.
۲. با همکارانتان خوش و بش نمیکنید
شما با چند دقیقه گفتوگوی کوتاه میتوانید روحیهای خوب برای خودتان و اطرافیانتان بسازید.
بر اساس گفته یک متخصص محل کاراگر به اعضای تیمتان نمیگویید “سلام”، مهارتهای مردمی به ظاهر پایینتان میتواند قابلیت فنیتان را تحتالشعاع قرار دهد.
حتی اگر شما یک مدیر نیستید، در صورتی که بدون هیچ کلامی مستقیما به سوی میزتان بروید ممکن است خودتان را همکاری جلوه دهید که نزدیک شدن به او سخت است.
۳. قهوه مینوشید
اگر شما به محض بیدار شدن یک فنجان قهوه را سر نمیکشید، احتمالا به محض اینکه به دفتر کار برسید به سراغ قهوه میروید.
اما پژوهشها حاکی از این است که بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ۹:۳۰ دقیقه صبح است.
چون هورمون استرس، یعنی کورتیزول، که تنظیمکنندهی انرژی است، معولا بین ساعت ۸ و ۹ در بالاترین میزان است.
وقتی در طول این مدت قهوه مینوشید، بدن کورتیزول کمتری تولید میکند و بیشتر به کافئین اتکا میکند.
هنگامی که پس از ۹:۳۰ صبح کورتیزول بهتدریج کاهش پیدا میکند، ممکن است واقعا به بالا بردن کافئین نیاز داشتهباشید.
۴. به تمام ایمیلهای صندوق دریافت پاسخ میدهید
وقتی در صندلی خود قرار میگیرید، وسوسهکننده است که مستقیما در دریاچهی پیامهایی که در طول شب آمدهاست شیرجه بزنید.
اما بر اساس گفته مایکل کر، سخنران بینالمللی و نویسنده “شما نمیتوانید جدی باشید! درکار شوخطبع باشید”، ۱۰ دقیقه اول روز کاری باید صرف مرور سریع و اولویتبندی ایمیلها شود.
به این طریق میتوانید ببینید آیا ایمیلی فوری هست یا نه و برنامهای بریزید که بعدا سایر پیام هارا پاسخ دهید.
۵. بدون اینکه یک زمانبندی مبتنی بر تجربه در ذهن داشتهباشید، کارتان را شروع میکنید
۶. اول آسانترین وظایف را انجام میدهید
پژوهشها حاکی از این است که معمولا با سپری شدن روز، انرژی و انگیزه شما کاهش مییابد.
برای همین ضروری است در اسرع وقت مهمترین چیزها را انجام دهید و آنها را از سر راه وظایف دیگر بردارید.
بعضی آدمها این استراتژی را قورت دادن قورباغه مینامند، که بر گرفته از گفتاوردی از مارک تواین است: “اول صبح یک قورباغهی زنده بخورید و در باقی روز هیچ چیزی بدتر از آن برایتان اتفاق نخواهدافتاد.”
۷. چند وظیفهای هستید
چون صبحها انرژی خیلی زیادی دارید، ممکن است احساس کنید که میتوانید همزمان میلیونها کار مختلف را انجام دهید.
اما پژوهشها حاکی از آن است که چندوظیفهای بودن میتواند به عملکرد شما در وظیفهی اصلیتان آسیب بزند، و بهتر است در هر زمان فقط یک کار را انجام دهید.
۸. روی افکار منفی تمرکز میکنید
ممکن است یک عابر در مسیر رفتن به محل کار با شدت مستقیما به شما تنه بزند. یا شاید شب گذشته با نامزدتان دعوا کردهباشید.
اجازه ندهید این تجربهها حواستان را از وظایفی که باید امروز انجام شود پرت کند.
تیلور توصیه میکند ذهنتان را تقسیمبندی کنید و هنگامی که هفتهتان را شروع میکنید آن افکار منفی را در “جعبهای جداگانه” قرار دهید. اگر لازم باشد میتوانید بعدا این افکار را بازبینی کنید.
۹. جلسه دارید
جلسههای صبحگاهی میتواند منابع شناختی شما را هدر دهد.
بر اساس گفتهی لورا وندرکم، نویسنده “آنچه موفقترین آدمها قبل از صبحانه انجام میدهند”، باید صبح زود را به وظایفی مانند نوشتن اختصاص دهید که مستلزم تمرکز حواس و توجه زیاد است.
اگر در جلسات با رییس و همکارانتان حرفی برای گفتن دارید، مطمئن شوید آن را در زمانهایی برگزار میکنید که انرژیتان پایین است، مثل بعد از ظهر، مگر اینکه یقین دارید جلسهتان مستلزم انرژی ذهنی زیادی است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پنج بعد سلامت روان
1- خودپذیری
2- روابط مثبت با دیگران
3- خودمختاری
4- تسلط بر محیط
5- مقصود در زندگى
کسانی که سطح بالایی از این پنج ویژگی را دارند:
از نگرش مثبت به خود برخوردارند، جنبه های متعدد خود را می پذیرند، از جمله ویژگی های خوب و بد آن را و در مورد گذشته احساس خوبی دارند.
روابط گرم، رضایت بخش و مطمئنی با دیگران دارند، به رفاه دیگران اهمیت می دهند، از همدلی عمیق، محبت و صمیمیت برخوردار هستند، و مصالحه در روابط انسانی را درک می کنند.
خودمختار و مستقل هستند، در برابر فشارهای اجتماعی برای فکر کردن و عمل کردن به شیوه خاص مقاومت می کنند و رفتارشان را از درون تنظیم می کنند و با معیارهای شخصی خودشان را ارزیابی می کنند.
در رابطه با اداره کردن محیط,احساس تسلط و شایستگی می کنند؛ مجموعه پیچیده ای از فعالیتهای بیرونی را کنترل می کنند؛ از فرصتهای موجود در محیط استفاده موثر می کنند؛ می توانند موقعیتهایی را انتخاب کنند یا به وجود آورند که با نیازها و یا ارزشهای شخصی مناسب باشد.
در زندگی هدف دارند؛ احساس می کنند زندگی حال و گذشته معنی دارد ,برای زندگی کردن برنامه و هدفهایی دارند.
احساس می کنند جریان رشد ادامه دارد، خود را رشد کننده و گسترش یابنده می بینند، به روی تجربیات جدید گشوده هستند، به صورتی تغییر می کنند که بیانگر خودآگاهی و اثر بخشی بیشتر است.
منبع: کتاب انگیزش و هیجان
نوشته: مارشال ريو
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مهم ترین اندرزهای جکسون براون به پسرش
«از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن .»
«اگر مجبور شدی با کسی درگیر شوی اولین ضربه را بزن و محکم بزن .»
«برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر .»
«همیشه در حال آموختن باش .»
«آنچه میدانی به دیگران بیاموز .»
«روز تولدت یک درخت بکار .»
«دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر .»
«راز دار باش .»
«فرصت لذت بردن از خوشیها را به بعد موکول نکن .»
«به دیگران متکی نباش .»
«اشتباههایت را بپذیر. بدان تمام اخباری که میشنوی درست نیست .»
«به کسی کنایه نزن.»
«از بین کتابهایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.»
«افتخاراتت را با دیگران قسمت کن .»
«نگذار شرافتت لکه دار شود.»
«سعی کن کاری بکنی که دیگران احساس مهم بودن بکنند .»
«هیچ وقت شادی دیگران را از بین نبر.»
«یک اشتباه را دوبار تکرار نکن .»
«سعی کن برای دیگران الگو باشی .»
«همیشه شکر گذار باش .»
«کوچکترین پیشرفتها را هم موفقیت بدان .»
«وظیفه شناس باش.»
«به جزئیات توجه کن .»
«از افراد بدبین دوری کن .»
«بدان تمام چیزهایی که میشنوی درست نیست.»
«هرگز آرزوها و رویاهای دیگران را کوچک نشمار .»
«از صمیم قلب عشق بورز .»
«ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.»
«شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچکس نمیتواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد .»
«یادت باشد که محبت همه کس را تحت تأثیر قرار میدهد .»
«یادت باشد تمام مردم از چیزی وحشت دارند، به چیزی عشق میورزند، و چیزی را از دست دادهاند.
آرام صحبت کن اما در فکر کردن سریع باش .»
«سعی کن اولین کسی باشی که برای دفاع از خود برمیخیزد .»
«وقتی گوشی تلفن را بر میداری لبخند بزن بدان که طرف مقابل این را از صدایت حس میکند .»
«گشادهرو باش. وقتی قصد حمایت از کسی را نداری حداقل او را نترسان.»
«راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نگیر .»
«ثروت و موفقیت را یکسان تلقی نکن .»
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مردی که 16 بار پای پیاده به حج رفت، امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند
یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. مروری گذرا بر زندگی شمر گویای روحیه ی جاه طلبی و فرصت طلبی اوست. به دلیل همین روحیه، وی همواره در عرصه های گوناگون تاریخ اسلام حاضر بود. به ویژه آن جا كه نام و مسأله ی نان و جاه در میان بوده، حضور شمر آشكارتر است.
در تاریخ زندگانی او، نشانه هایی از مبارزه های بی باكانه ی وی به چشم می خورد. این پیشینه به گونه ای است كه در جنگ با سیدالشهداء (علیه السلام)، امیری یك لشكر چهار هزار نفری به او سپرده می شود.
شمر آدم کوچکی نبود، او کسی است که شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده بودند، آدم هایی بودند که پیشانی پینه بسته داشتند، بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
تعدادی از این افراد با پیغمبر (صلی الله و علیه و آله) هم دیده شده اند. وقتی امام حسین علیه السلام به کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود: « مگر شما پیغمبر را ندیدید؟»
این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز می خواندند، رو در روی امام ایستاده اند.
در کتاب تاریخ مسعودی آمده است که در کربلا هر روز 20000 نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین علیه السلام را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن اذان می گفتند، در طرف سپاه دشمن حسین علیه السلام هم نماز می خواندند؛ برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: « نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود و حبیب قبل از اذان ظهر روز عاشورا به شهادت می رسد.
هشداری برای امروز و فردای ماشمر جانباز امیر المومنین علیه السلام بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟
شمر در جنگ صفین حاضر بود و در شمار شیعیان لشكریان امام علی علیه السلام، شجاعت از خود نشان داد. او در این جنگ به دلیل درگیری با «ادهم بن محرز باهلی»، به سختی مجروح شد، به گونه ای كه شمشیر، استخوان پیشانی وی را شكافت. شمر نیز به عنوان انتقام، نیزه ای به او زد و او را از اسب به زیر افكند. با این حال ادهم با كمك شامیان از مرگ رهایی یافت.
در پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر مسلمان، به نام خوارج بود. هسته های نخستین این گروه منحرف كه به «خوارج نهروان» و «مارقین» معروف بودند، در زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله) برچیده شد، ولی در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با شعار «لا حكم الا لله» به مرحله ی ظهور رسید. در این زمان است که انحراف شمر از سپاه امام علی علیه السلام به گروه معاویه در تاریخ ذکر شده است.
◀️ چه خصوصیاتی شمر را از راه حق منحرف کرد؟
1- اولین خصوصیت شمر این بود که شکم پرست قهّاری بود؛
شکم از همه چیز برای او مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد. شمر عبدالبطن ؛ اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.
یک روز بهلول از راهی می گذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی کنی؟ می خواست او را دست بیندازد ... بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم. اگر غذا پایین رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می میرم؛ نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم.
بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است، توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد.
2- ویژگی شخصیتی دیگر شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت..
یک روحیه شقاوت پیشه داشت ... مدام از این و آن سخن می گفت ...
خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم "راست می گویی؟" این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.
در حقیقت شمر و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند و به جای آنكه نسبت به افرادی كه پیامبر اكرم (ص) معرفی كرده بود، شناخت پیدا كنند، به مسائل ظاهری و مطامع دنیویی پرداختند و عملكردشان را خوب و مستحق می دانستند
از دیگر خصوصیات شمر آن بود که افراد را دست می انداخت، زخم زبان می زد و این در حالی است که قرآن کریم مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند؛ سرزنش می کنند و می شکنند. در کربلا شمر بارها حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله (ع) زد.
3- شمر در شناخت حق، کم آورد. او و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند. از آنجا که خمیر مایه انسان ها و چگونگی شكل گرفتن آن را بسیار مهم است، چنانچه بعضی از افراد اگر هزاران مشكل سر راه دینشان قرار گیرد، دست از دینشان بر نمی دارند و به تعبیر امام حسین (ع) «وقتی انسان ها در برابر امتحانات قرار گیرند، تعداد افراد دین دار بسیار اندك می شود كه این نشان دهنده ضعف دینی افراد است. یعنی دین آنها دینی نبوده كه آنها را در مسیرهای دشوار زندگی ثابت قدم نگاه دارد، بنابراین در مقابل كوچك ترین مشكلاتی دین خودشان را از دست داده و اقدام به فعالیت هایی می كنند كه باعث غربت اسلام می شود.»
شمر نیز به همین مشكل دچار است به طوری كه از ابتدا دین او دین استواری نبوده است و به تعبیر قرآن مجید «اینان در استقامت كم آوردند» یعنی با روبه رو شدن با برخی مسائل، بلافاصله از دین خود خارج شدند.
جالب اینكه این افراد، خارج شدن خود از دین را قبول ندارند. در یك روایت در كتاب «الاعلام» نوشته «زركلی» آمده است: «بعد از حادثه كربلا شمربن ذی الجوشن در كوفه بود. روزی در مسجد كوفه مشغول نماز خواندن بود كه در نماز به خداوند عرض كرد: خداوندا! به شرافتم من را ببخش، به این معنا كه خود را یك انسان شریف می دانست. در این حین شخصی كه كنار او نشسته بود، به او گفت: من تو را می شناسم، تو به كربلا رفتی و پسر دختر پیغمبر (ص) را كشتی، حالا خودت را شریف می دانی؟ و ادعا می كنی كه خدا تو را به شرافتت ببخشد! شمر گفت: اگر نمی رفتم كربلا و حسین (ع) را نمی كشتم، شریف نبودم، چون دستور یك عالم و خلیفه رسول خدا (ص) را اطاعت كرده ام».
این عمل شمر نشان از این دارد که عمل صالح - حتی جانبازی در رکاب امام علی (ع) - به تنهایی نباید موجب غرور افراد شود؛ چون هیچ تضمینی در رستگاری دائمی فرد وجود ندارد. ایمان و اعتقاد شمر حتی اگر از روی فهم و یقین هم بود در نهایت مغلوب دنیاپرستی و منفعت طلبی او شد و به همین دلیل، او خواسته های نفسانی را بر خواست الهی مقدم داشت و به بدترین جنایت دست زد.
در قرآن نیز از این گونه افراد یاد شده که پس از دیدن آیات و معجزات الهی، مجدد از شیطان پیروی کرده و در مسیر گمراهی قرار می گیرند: «و خبر آن کسى را براى آنان بخوان که آیات خویش را بدو ارزانى داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد» [ اعراف، 175]
در حقیقت شمر و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند و به جای آنكه نسبت به افرادی كه پیامبر اكرم (ص) معرفی كرده بود، شناخت پیدا كنند، به مسائل ظاهری و مطامع دنیویی پرداختند و عملكردشان را خوب و مستحق می دانستند.
کلام آخر:
فراموش نکنیم که شمر بن ذی الجوشن، نخستین و آخرین بدطینت جهان نبوده و نیست. زمین، هیچگاه خالی از شمرها نبوده و نیست و نخواهد بود، چونان كه هیچ زمانی، زمین خالی از حجت و نیك نامان نبوده است. ممكن است در جهان پر از اضطراب، حسین بن علی ها كم باشند، اما رسوایی و نفرین حق طلبان همواره عاقبت بد اندیشی و بد خواهی امثال شمر است.
این خصوصیات از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.
کمی مراقب رفتارها و عملکرهایمان باشیم و کنکاش بیشتری از خود داشته باشیم، به نمازها و روضه رفتن ها و کارهای نیکمان غرّه نشویم که هیچ معلوم نیست می توانیم آنها راحفظ کنیم یانه
/تبیان
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند"
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم
1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda قرار می گیرند؛
2-حرف های تکراری می زنند؛
3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛
4-خود را نمی شناسند؛
5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛
6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛
7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛
8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛
9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛
10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛
11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛
12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛
13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛
14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛
15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛
16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛
17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛
18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛
19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛
20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛
22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛
23-زود عصبانی می شوند؛
24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛
25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛
26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛
27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛
28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛
29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛
30-نمی دانند جهل چیست.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هفت درس کار تیمی از اپل
1- درس اول: یک نفر مسئول هر کار
استیو جابز (رهبر سابق اپل) برای هر پروژه یا جریان کار فقط و فقط یک نفر مسئول قرار میداد. این یک نفر در عالیترین سطح مسئولیت پذیری، کار را به سرانجام میرساند
2- درس دوم: یک بار دور هم نشینی در هفته
زمانی که استیو جابز رهبر اپل بود، یکایک تیمهای کاری اپل یک بار در هفته دور هم جمع میشدند تا همدیگر را از همه جوانب و زوایای پروژههای خود آگاه سازند. هدف از این آگاه سازی همگانی این بود تا با همافزایی و همفکری بتوانند به چشم انداز خانواده اپل نزدیکتر شوند
3- درس سوم: شروع کار تیمی از سطوح مدیریتی بالای سازمان
تجربه نشان داد که خواسته یا ناخواسته، فرهنگ کار تیمی از مدیران رده بالای سازمان نشأت میگیرد و به تدریج به سطوح پایینتر سرایت میکند. اگر تیم ارشد مدیریتی سازمان به صورت واحدی یکپارچه عمل نکند، بعید است که سایر اعضای سازمان بتوانند به صورت تیمی کار کنند
4- درس چهارم: کلید اعتماد
اعتماد مهمترین و با ارزشترین ویژگی هر تیم به حساب میآید. وقتی اعضای تیم عمیقاً به هم اعتماد داشته باشند، بدون ترس یا تعارف هر انتقادی را که لازم و سازنده باشد بیان میکنند. هر زمان احساس کنند رفتار هم تیمیشان با فرهنگ تیم همخوانی ندارد، این مسأله را به او تذکر داده و با اطمینان به اصلاحپذیر بودن او رفتارش را به چالش میکشند.
به قول استیو جابز:
«کار یک رهبر این است که افراد فوقالعاده را به کار بگیرد و برای انجام کارها به آنها اعتماد کند»
5- درس پنجم: مباحثات شگفتانگیز
خیلی وقتها استیو جابز در دید عموم، یک رهبر بیرحم و ظالم به نظر میآمد. او یک بار گفت: «من نباید به افراد راحت بگیرم. من باید کاری کنم که آنها بهتر از چیزی شوند که الان هستند». او همیشه کارکنان اپل را برای یافتن بهترین راه حل در کسب و کار به چالش دعوت میکرد. او اعتقاد داشت که همیشه بهترین ایدهها برنده هستند!
6- درس ششم: اجازه تصمیمگیری
اگر در یک سازمان افراد خیلی باهوش و فوقالعاده کاربلد را به کار بگیریم اما آزادی عمل را از آنها سلب کنیم، نتیجه این میشود که در نهایت همان افراد ناامید خواهند شد و تعهد کاریشان را از دست خواهند داد. استیو جابز نه تنها برای هر کاری فقط یک نفر مسئول به کار میگرفت و کارکنان را به مباحثات شگفت انگیز دعوت میکرد، بلکه به آنها اعتماد میکرد و به ایشان اجازه تصمیمگیری میداد
7- درس هفتم: پیشروی به سمت یک هدف
یک ویژگی بارز همه تیمهای موفق این است که در این تیمها کارهای به ظاهر ساده (اما اساسی) به بهترین حالت ممکن انجام میشود. این همان نکتهای است که استیو جابز با دقت به آن توجه میکرد و مهارت عجیبی در به تصویر کشیدن هدف برای تیمهای کاری اپل داشت
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
25 خصوصیت بدترین و ناموفقترین مدیران دنیا!
ویژگیهای شخصیتیِ زیادی وجود دارد که در بین تمام مدیرانِ بد دیده می شود. یکی از خصوصیات این است که آنها هیچ وقت خود را مدیر بدی نمی دانند، بلکه فکر می کنند تمام کارهایشان به خوبی و روی اصول انجام می شود و مدیر خوبی هستند. در ادامه، به چندین ویژگی مشترک بدترین مدیران دنیا اشاره می کنیم، اگر این خصوصیات را در خود پیدا کردید، به سرعت به دنبال اصلاح آنها باشید.
ارتباط خوبی با کارمندان برقرار نمی کنند.
بسیار خودشیفته هستند
بیش از حد وسواس دارند و همیشه می خواهند کارهای جزئی کارمندانشان را هم کنترل کنند.
میان کارمندان فرق می گذارند. باید در محیط کار با تمام کارمندان به یک صورت رفتار شود و این صمیمیت بیش از اندازه منحصر به خارج از محل کار است.
از کارمندان انتظارات نامشخص دارند. وقتی مدیری نمی داند از کارمندانش دقیقا چه چیزی می خواهد، کارمندان چطور می توانند انتظارات او را برآورده کنند؟
به دنبال ترساندن کارمندان هستند و با این شیوه برای حرکت رو به جلوی تیم استفاده کرده و کارمندان را مجاب به انجام کاری می کنند.
خیلی زود عصبانی می شوند.
توان تصمیم گیری درست را ندارند.
در بیشتر موفقیتها، سهم زیادی برای خود قائل هستند.
کارمندان را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش می کنند و در شکستها همه را جز خودشان مقصر می دانند.
عاشق چاپلوسی هستند. یک مدیر خوب و موفق، علاقهمندی کارمندان را در قلب خود لمس می کند نه از طریق زبان آنها.
مسئولیت اشتباهاتشان را قبول نمی کنند و هرگز معذرت خواهی نمی کنند.
در مقابل تغییر مقاومت می کنند.
قادر به درک کارمندان نیستند. درک نکردن کارمندان و عدم قدردانی از آنها سبب می شود روحیه افراد تضعیف شود.
توانایی انگیزه دادن به تیم را ندارند.
وقتی کار زیادی برای انجام وجود دارد، غیب می شوند و زمانی که به حضور آنها برای انجام کارهای مختلف نیاز است، در دسترس نیستند.
با بروز مشکلات، ناپدید می شوند و از چالشها فرار می کنند. آنها وقتی کارمندانشان دچار مشکلی می شوند، در دسترس نیستند تا مشکل را حل کنند.
طرز فکر محدودی دارند.
چیزی که می گویند را باور ندارند. برخی مدیران در حضور کارمندان از آنها تعریف و تمجید می کنند، اما در ذهن و قلبشان نظر دیگری دارند.
انتظارات غیرواقعی از کارمندان دارند
فقط روی کار تمرکز دارند و قادر به برقراری تعادل میان کار و زندگیشان نیستند.
متوجه کم کاری کارمندان نیستند. وقتی یکی از اعضای تیم با کم کاری خود باعث می شود فشار بیشتری به بقیه وارد شود، قطعاً این مسئله سبب ایجاد تنفرِ اعضای تیم نسبت به او خواهد شد، اما یک مدیر خوب نباید اجازه دهد چنین اتفاقی بیفتد.
ریاکار و دو به هم زن هستند و در تیمهای کاری به دنبال اختلاف انداختن بین دیگران هستند.
همیشه به کارمندانشان پوزخند می زنند.
کارمندان را در جمع تحقیر و تمسخر می کنند و می گویند تحقیر کارمندان سبب بالا رفتن انگیزه آنها می شود.
منبع: linkedin
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا من اینقدر احساساتی هستم؟
آیا معمولا در شرایط بد کنترل احساسات خود را از دست میدهید؟ آیا فردی بسیار احساساتی هستید و این امر مانع پیشرفت شما شده است؟ اگر میتوانستیم حتی در بدترین شرایط احساساتمان را کنترل کنیم عالی نمیشد؟ این امر امکان پذیر است!
هنگامی که افکار و احساسات شما به شدت در جریان هستند، خود آگاهی و خود تنظیمی میتواند در وسط یک طوفان عاطفی بزرگ شما را آرام کند.
"چرا من خیلی احساسی هستم؟"
این سؤال ممکن است بیشتر از آنچه اعتراف کنید در ذهن شما وجود داشته باشد. شاید احساس خشم شما در حالی که با همکارانتان مواجه میشوید افزایش پیدا میکند. شاید در هنگام تماشای تلویزیون به راحتی گریه میکنید.
یادگیری نحوه تنظیم احساسات به شما کمک میکند تا فشار، عدم اطمینان و با طیف وسیعی از احساسات مقابله کنید. راهنماییهای زیر به شما کمک میکنند تا احساسات خود را تشخیص دهید و آنها را کنترل کنید قبل از اینکه آنها شما را کنترل کنند.
1- به یاد داشته باشید که چه چیزی اهمیت دارد.
در اصل، چیزهای کوچک و یا چیزهایی که واقعاً در زندگی شما تأثیری نخواهد گذاشت را نادیده بگیرید.
در مورد عواقب هر شرایطی که در آن هستید فکر کنید. سپس درباره بدترین سناریوی مورد نظر با خودتان صحبت کنید و تعیین کنید آیا واقعاً اینقدر بد است یا خیر.
2- یک برنامه ایجاد کنید.
از قبل برنامه ریزی کنید - نه تنها برای روز خود بلکه برای چیزهایی که میتواند در آینده اتفاق بیفتند.
چه چیزهایی در زندگی شما باعث میشوند احساساتی شوید؟ فکر کنید اگر این مسائل امروز اتفاق میافتادند چه میشد و برنامهای برای مقابله با آنها ایجاد کنید تا بتوانید آماده باشید.
داشتن یک برنامه به شما کمک میکند مانند زمانی که نمیدانید چه کار باید انجام دهید نگران نشوید.
3- انعطاف پذیر باشید.
در حالی که ممکن است برنامهای در دست داشته باشید، به یاد داشته باشید که همه چیز در آخرین لحظه ممکن است تغییر کند.
در صورتی که این اتفاق افتاد، به مرور زمان، افکار خود را تنظیم کنید و مطابق با آن پیش بروید.
4- وضعیت را به فاجعه تبدیل نکنید.
هنگامی که یک اشتباه کوچکی را مرتکب شدید، آیا فکر میکنید که شما فرد بدی هستید و یا کار خود را نمیتوانید انجام دهید؟
وقتی را صرف فکر کردن در مورد همه چیزهایی که درست انجام دادید در مقایسه با یک اشتباه کوچک کنید. تفکر مثبت بجای به فاجعه تبدیل کردنِ موقعیت را تمرین کنید.
5- سعی نکنید در یک زمان بیش از حد کار کنید
اگر اغلب تعجب میکنید که "چرا من خیلی احساسی هستم؟" ممکن است به این دلیل باشد که شما در یک زمان بیش از حد کار میکنید. با آنچه که انجام میدهید، به آرامی حرکت کنید و فقط بر یک چیز در آن واحد تمرکز کنید.
6- تنفس عمیق را تمرین کنید.
هر زمان که احساس اضطراب میکنید، نفسهای سریع و کم عمق بکشید. این کار را تا زمانی که احساس آرامش کنید انجام دهید.
7- موقعیتهای خود را انتخاب کنید.
از هرگونه شرایطی که میدانید به احتمال زیاد باعث ایجاد احساسات ناخواسته میشود دوری کنید.
به عنوان مثال، اگر میدانید زمانی که در عجله هستید، معمولا عصبانی میشوید، تلاش کنید وظایف خود را به آخرین لحظه نسپارید.
به همین ترتیب، اگر به افراد آزاردهندهای برخوردید، راهی برای دوری کردن از آنها ایجاد کنید.
8- وضعیت خود را تغییر دهید.
شاید شما سعی میکنید از احساس ناامیدی توسط خودتان و افراد دیگر دوری کنید. شاید شما همیشه امیدوار هستید که دوستان خاصی شما را شام دعوت کنند، اما هرگز دعوت نمیشوید.
وضعیت خود را با دعوت از آنها برای شام در خانه خود و یا رفتن به شام با دوستانی که دارید تغییر دهید. فعال باشید.
9- تمرکز خود را تغییر دهید.
شاید زمانی که به باشگاه میروید و افرادی را میبینید که به وضوح نتایج بهتری گرفتهاند احساس پایین بودن میکنید. در حالی که به این افراد غبطه میخورید، دشوار است که به آنها نگاه نکنید، اما سعی کنید تمرکز خود را بر افرادی که بیشتر در سطح شما هستند قرار دهید.
این به شما کمک خواهد کرد که در تواناییهای خود اعتماد به نفس داشته باشید.
واکنش خود را تغییر دهید.
اگر همه چیز به شکست ختم شود و احساسات بیرون بریزد، بهترین کار این است که واکنش خود را کنترل کنید.
نیروهای داخلی خود را جمع آوری کنید و حداقل یک لبخند بزنید - این امر ثابت شده است که تاثیر مثبتی روی خلق و خوی شما داشته باشد.
احساساتی شدن امری بسیار طبیعی است؛ یک واکنش طبیعی و سالم به شرایط خاص است. اما اگر احساسات شما اغلب از کنترل خارج میشوند و یا اغلب در زمان نامناسب آن را نشان میدهید وقت آن است که یاد بگیرید که چگونه آنها را مدیریت کنید.
منبع: Liveboldandbloom
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
6 عادت کاری مضر که باید ترک کنید!
برخی عادت های مشکل ساز وجود دارند که بر ما چیره شده اند. اگرچه ممکن است که آنها را بعنوان نشانه ای از سرسختی، اهمیت و کارایی خود تفسیر کنید، اما این عادتها در واقع پیامی به دیگران ارسال می کنند که شما خارج از کنترل هستید. این عادتها از تمرکز شما می کاهند و به اعتماد به نفس شما لطمه می زنند.
در اینجا به 6 عادتی که باید ترک شوند تا در کار خود پیشرو باشید، اشاره می شود:
کارها را با تاخیر انجام دادن
زمانی که شما کارهایتان را با تاخیر انجام می دهید، و به این کار عادت می کنید، به نظر می رسد که شما برنامه ریزی منسجمی ندارید و نمی توانید زمان خود را مدیریت کنید. با وقت شناسی و کنترل زمان خود، به خودتان، دوستان و همکارانتان احترام بگذارید.
تند حرف زدن
سریع صحبت کردن و تلاش برای کوتاه کردن جلسات برای ذخیره چند دقیقه زمان بیشتر، اغلب باعث می شود که به نظر برسد شما تحت فشار هستید و نمی توانید با فشار کاری خود مقابله کنید.
زمانی که شما با وضوح و شمرده صحبت کنید و برای انتقال پیام خود وقت بگذارید، تاثیرات بسیار بیشتری دارد و اعتماد بیشتری نسبت به برنامه ها و چشم اندازهای شما ایجاد می کند.
قوز کردن و خمیده بودن
خسته بودن، تبعات زندگی مدرن است. ولی نشان دادن خستگی از طریق وضعیت ظاهری شما، به شما زیان قابل توجهی وارد می کند.
مشغول بودن به تلفن همراه
اگر در جلسات، تلفن همراه شما جلویتان باشد، حتی در صورتیکه صفحه نمایش آن به سمت پایین باشد، نشان دهنده اینست که نمی توانید بین آنچه که اضطراری و آنچه مهم است تمایز قائل شوید. دانستن اینکه روی چه چیزی تمرکز کنید و با جدیت به آن بپردازید، چیزی است که رهبران را از دیگران جدا می کند.
عذرخواهی کردن و خجالت زده بودن
عذرخواهی مداوم (برای دیر کردن، خسته بودن و ...) توجه همه را به مساله جلب می کند و نشان می دهد که شما ضعف های خود را می شناسید اما نمی توانید بر آنها غلبه کنید.
عدم برقراری تماس چشمی
داشتن تماس چشمی با افراد، ساده ترین راه برای کسب اعتماد و احترام است و نشان دهنده اینست که شما بطور جدی تعهدات خود را می پذیرید و به آنچه که می گویید، باور دارید. تماس چشمی مناسب باعث می شود که همراهان بیشتری جذب کینید و بهترین نتیجه را از تیم خود بدست آورید. این کار را تمرین کنید تا به آن عادت کنید.
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پنج روش برای تسخیر قدرت در کار و زندگی
الیوت شرمن، استادیار رفتار سازمانی به افرادی که میخواهند در کار و زندگی به ردههای بالای قدرت برسند، موارد زیر را توصیه میکند:
1- یاد بگیرید که دیگران را تحت تاثیر قرار دهید. پیش رفتن به جلو در ابتدای کارتان، یعنی توسعه و نشان دادن قابلیتها. اما بعد از مدتی پیشرفت به این معنا خواهد بود که چطور میتوانید بر دیگران تاثیر بگذارید. آیا میتوانید در مورد یک رویکرد جدید برای حل مشکل آنها را با خود همراه کنید؟ آیا میتوانید با آنها به یک اجماع نظر برسید؟ دادن پاسخ درست به این سوالها کافی نیست. باید بتوانید پیشبینی کنید، انگیزههای افراد را بدانید و بفهمید چگونه آنها را با خود همراه کنید.
2- تفاوتهای فرهنگی را درک کنید. تفاوتهای فرهنگی نوع نگاه افراد به قدرت را شکل میدهند. در بیشتر فرهنگهای غربی، افراد قدرت را روشی برای رسیدن به اهداف شخصی خود میدانند، اما در برخی فرهنگهای شرقی قدرت میتواند محدودکننده باشد و حس مسوولیتپذیری در قبال رفاه دیگران را به مدیران القا کند.
حدود ۱۰ سال پیش، مدیر عامل شرکت ژاپن ایرلاینز حقوقش را به ۹۰ هزار دلار کاهش داد، دفتر کارش را رها کرد و تصمیم گرفت در کافی شاپ بنشیند و خوراکی بخورد. اما میتوانید تصور کنید مدیر یک بانک سرمایهگذاری در آمریکا چنین کاری کند؟
3- تشنه رقابت بمانید. همه میگویند یک همکار ایدهآل کسی است که به دیگران فکر و به آنها کمک میکند. اما این کل داستان نیست.
درست است، همه دوست دارند با فردی کار کنند که هدفش با آنها مشترک و قابل اعتماد است. اما افراد ردههای بالاتر، همکاری را میخواهند که تشنه رقابت مثبت باشد. آنها همیشه به دنبال سیگنالهایی هستند که تعهد طرف مقابل را بسنجند. آنها نیاز دارند به شما احساس اعتماد داشته باشند تا با خیال راحت روی شما سرمایهگذاری کنند.
4- سیاستها را بدانید. اگر میخواهید پلههای موفقیت در سازمان را طی کنید، دانستن سیاستهای کاری آن سازمان بسیار مهم است. باید در مورد موضع افراد نسبت به مسائل برجسته یا درگیریهایی که قبلا در شرکت پیش آمده، اطلاعات جمع کنید؛ بهخصوص اگر اخیرا به شرکت پیوستهاید.
معمولا کسی تمایل ندارد رک و راست به این سوالها جواب بدهد، بنابراین زمان و مکان مناسب را برای پرسیدن آنها انتخاب کنید و به یاد داشته باشید اگر افراد اطلاعات حساسی را در اختیارتان میگذارند، انتظار دارند شما هم این کار را انجام بدهید.
5- مساله جنسیت را در نظر بگیرید. بچه داشتن باعث میشود به قدرت رسیدن برای زنان سختتر شود. نگهداری از کودک معمولا کار زنان را تحتالشعاع قرار میدهد. جامعه میگوید زنان میتوانند به پیشرفت برسند، اما آنها در ضمن باید مادری نمونه باشند و به الگو تبدیل شوند. این یک هدف کاملا غیرواقعگرایانه است.
منبع: London business school
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
راهکارهای طلایی مدیریت زمان برای زنان شاغل
لارا وَندِرکَم، نویسنده چند کتاب پیرامون مدیریت زمان است. او می گوید اگر شاغل و دارای فرزند هستید، قطعاً همیشه سرتان شلوغ است. با این وجود، باز هم می توانید از یک زندگی کامل و رضایت بخش لذت ببرید.
او 10 راه را معرفی کرده که با استفاده از آنها زنان شاغل می توانند از وقت خود بیشترین بهره را ببرند:
1- با تفکری تازه به خود، کار و زندگیتان نگاه کنید
زنان باید طرز تفکر خود را درباره باورهای پیرامون زنان و مدیریت زمان تغییر دهند. وندرکم در تحقیقی دریافت زنان شاغلی که ساعت کاری معمول و درآمد سالیانه 6 رقمی دارند، حدود 44 ساعت در هر هفته کار می کنند. حتی زنانی که شغل پرمسئولیت و پرمشغله دارند و صاحب فرزند هستند نیز در حدود 54 ساعت وقت برای خوابیدن دارند. با وجود دغدغههای بسیار، زنان پرمشغله راهکارهای خوبی برای گذران وقت با خانواده و رسیدگی به کارهای شخصی پیدا می کنند.
2- تمام اتفاقاتی که رخ می دهد را به همراه زمان وقوع آنها یادداشت کنید.
خیلی از زنان وقتی یادداشتهای خود را مرور می کنند از این که می بینند ساعت کاری معقول و زمان کافی برای خواب، تفریح و استراحت داشتهاند، شگفت زده می شوند.
اکنون فکر کنید چه کاری را دوست دارید بیشتر انجام دهید؟ زمان آن را یادداشت کنید. ما زنان شاغلِ باهوشی هستیم و می توانیم وقتمان را با کارهای موردعلاقهمان پر کنیم.
3- کارها را جابجا کنید
کارهایتان را به چند شیفت تقسیم کنید. برای مثال، ساعت 5 بعدازظهر محل کارتان را ترک کنید، بعدازظهر را با خانوادهتان باشید و بعد از این که بچهها خوابیدند، به سراغ مابقی کارها بروید. داشتن شیفت کاری باعث می شود برای انجام کارهای شخصی وقت بیشتری داشته باشید.
توصیه می کنیم به 168 ساعت هفته فکر کنید نه 24 ساعت. این که فکر کنیم هر روز باید کارهای تکراری انجام دهیم تفکری اشتباه است.
4- به آینده امیدوار باشید
فهرستی از 100 آرزویی که در سر دارید تهیه کنید و سال بعدتان را در ذهن خود مجسم شوید. اگر دقیقا بدانید به کجا می خواهید بروید، رسیدن به آنجا آسانتر می شود. می خواهید تا پایان سال چه کاری انجام دهید؟ 5 مورد را انتخاب کنید.
5- جلوی دید باشید
برای ارتباطات خود در محل کار وقت صرف کنید. گاهی خیلی سخت کار می کنید و نتایج خوبی هم به دست می آورید، اما تصور می کنید دیگران خیلی از شما خوششان نمی آید. شاید این بدین خاطر است که آنها اصلاً شما را نمی شناسند.
پس شاغل بودن تنها به معنای کار کردن نیست. زنان شاغل هم می توانند ساعات خوبی در محل کار داشته باشند.
6- فرصت ایجاد کنید
داشتن بهره وری در کارهایی که اهمیت ندارند بیمعناست. شما می توانید بیشتر ساعات روز به این طرف و آن طرف بروید و در آخر به جایی نرسید. فکر نکنید حتماً باید تمام وقت خالی خود را پر کنید.
وقتهای آزاد سبب می شود فرصتها پدیدار شوند. وقتی یک مشتری جدید میخواهد با شما صحبت کند، تمام توجه خود را به او اختصاص دهید و نگران نباشید مبادا به کاری نرسید.
7- به موقع در خانه بمانید
خانه و خانواده شما به اندازه شغلتان به توجه و تمرکز نیاز دارند. در مسیر بازگشت به خانه به برنامههای شخصیتان فکر کنید، این خیلی بهتر است تا این که به خانه بیایید و روی مبل بخوابید. به همراه همسرتان به پیاده روی بروید یا غذای جدیدی را امتحان کنید.
8- کارِ خانه را سخت نگیرید
این خود ما هستیم که زندگی را سخت یا آسان می گیریم. اگر هر شب آشپزی می کنید به این خاطر که انجام این کار شخصاً برایتان ارزشمند است، اشکالی ندارد، اما اگر این کار را انجام می دهید چون فکر می کنید یک مادر ایده آل باید این کار را انجام دهد، به فکر تجدید نظر باشید.
شاید بعد از خوابیدن بچهها به سراغ جمع کردن اسباب بازیهایشان بروید. آنها صبح دوباره تمام اسباب بازیها را روی زمین پخش می کنند اما وقتی که شما صرف مرتب کردن آنها کردهاید هرگز بر نمیگردد. مطمئن باشید کسی زنگ در خانهتان را نمی زند تا به خاطر جمع نکردن اسباب بازیها جریمهتان کند.
9- از دیگران کمک بگیرید
بیشتر والدین از این که فرزندشان را در مهدکودک بگذارند اجتناب می کنند. شما با کمک گرفتن از دیگران، در محل کار و خانه از آرامش بیشتری بهرهمند خواهید شد.
باور غلطی وجود دارد که می گوید زنان شاغلی که به صورت تمام وقت کار می کنند، فرصت کافی برای رسیدگی به فرزندانشان ندارند. این حرف اصلاً درست نیست. زنان شاغل زمان زیادی را با فرزندان خود سپری می کنند. این زمان گاهی صبحها و گاهی روزهای تعطیل است.
به خودتان رسیدگی کنید
رسیدگی به خود به زنان فرصت می دهد به زندگی پرمشغلهشان رسیدگی کنند. وقتی به خودتان اهمیت بدهید، انرژی لازم برای تمرکز و بهره وری بیشتر را خواهید داشت.
منبع: chicagotribune
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک فرهنگ سازمانی شادیمحور چه مزیتهایی دارد؟
یکی از سوالات محوری و کلیدی که در ارتباط با راههای توسعه شادکاری در سازمانها مطرح است حول محور فرهنگ سازمانی حامی شادکاری متمرکز میشود. تجربه نشان داده که حتی اگر شرکتی بتواند بهترین کارکنان را جذب کند و بهترین دستمزدها را به آنها پرداخت کند باز هم بدون داشتن یک فرهنگ سازمانی مبتنی بر شادی نخواهد توانست کاری از پیش ببرد و از تمام پتانسیلهای نهفته در نخبگانی که برای آن شرکت کار میکنند بهرهمند شود.
حال سوال اینجاست که یک فرهنگ سازمانی شادیپرور چه مزیتهایی دارد و چگونه میتوان شادی را به فرهنگ سازمانی تزریق کرد؟ در ادامه به چند نکته در این زمینه اشاره خواهد شد:
▪️احساس شادی در کار را به بالا بودن دستمزدها ارجحیت دهید
تحقیقات نشان داده که برای ۳۶ درصد داوطلبان تصدی مشاغل در آمریکا، کار کردن در یک محیط شاد، بر بالا بودن سطح دستمزد اولویت دارد. از سوی دیگر مشخص شده که ادامه فعالیت موثر کارکنان برجسته و کارآمد در یک شرکت، وابستگی زیادی به وجود و استمرار جو شادی و رضایت از کار در آن شرکت دارد.
▪️فقط استعدادهای برتر را استخدام کنید
تحقیقات جدید در آمریکا نشان داده که تنها ۴۰ درصد از کسانی که در سال ۲۰۱۷ در مشاغل جدیدی مشغول به کار شدهاند از شغل جدیدشان رضایت دارند و ۶۰ درصد دیگر از شغل جدیدشان خوششان نمیآید و از کار کردن احساس شادی ندارند. تحقیقات دیگر نیز حکایت از آن دارد که هزینههای ناشی از اشتغال افراد در مشاغل بد و ناشاد، ۵/ ۲برابر دستمزدی است که باید به آنها پرداخت شود.
بنابراین استخدام بهترین نیروها و فراهم آوردن محیط کاری شاد برای آنها میتواند هزینههای ناشی از اتلاف نیروی انسانی در محیطهای کاری ناشاد را به حداقل برساند.
▪️جو مثبت را در سازمانها گسترش دهید
شرکتهایی که جو سازمانی مثبت و شادی را برای کارکنانشان فراهم میآورند تا ۱۰درصد بر رقبای خود برتری دارند و به شکل کمهزینهتری کارکنانشان را تشویق میکنند. به عبارت بهتر، تقویت بنیانهای شادکاری در سازمانها راهی است برای کاهش نیاز به مشوقها و پاداشهای مالی جهت انگیزهبخشی به کارکنان.
▪️پس از تعیین اهداف، کارکنانتان را به سمت تحقق آنها سوق دهید
یکی از مشکلات اساسی بسیاری از شرکتها به ویژه شرکتهای کوچک این است که آنها یا فاقد اهداف سازمانی مشخص هستند یا اینکه کارکنانشان به سمت اهداف مقرر حرکت نمیکنند. تعیین اهداف و خیز برداشتن کارکنان به سمت آن اهداف میتواند احساس مثبتی را در افراد به وجود آورد و باعث شود تا کارکنان در همه حال احساس مفید بودن کنند و احساش شادی در کار در آنها تقویت شود.
▪️کارکنانتان را به کار تیمی دعوت کنید
یکی از بهترین راهها برای ایجاد و تقویت روحیه شادی در کار و مثبت اندیشی در میان کارکنان یک سازمان این است که آنها را در قالب تیمهای کاری سازماندهی کرد و به سمت جلو حرکت داد.
تجربه نشان داده که فعالیت افراد با قابلیتها و مهارتهای گوناگون در قالب تیمهای کاری میتواند موجب تعامل هر چه بیشتر بین آنها شود و همین مساله باعث شادکاری و مثبت اندیشی حداکثری افراد در محل کار و در نهایت موجب افزایش چشمگیر بهرهوری بین آنها میشود.
منبع: مجله Happy Work
دنیای اقتصاد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تیپ های شخصیت- شغل شش گانه جان هالند را بیشتر بشناسید:
شخصیت قراردادی ( سنتی / معمول) ( Conventional)
فرد با شخصیت قراردادی تمایل دارد که کارها را به خوبی سازمان دهی کند و یک محیط کاری پایدار با اهداف سازمانی روشن را ترجیح می دهد. افرادی اهل عمل، مرتب و منظم و قادر به کنترل خویشاند. برخی جنبه های نامطلوب این شخصیت ممکن است ویژگی های چون کمبود تخیل و خلاقیت و الگوهای تفکر انعطاف ناپذیر باشد. این نوع شخصیت نوع گسترده ترین شخصیت شغلی در دنیای کسب و کار است.
شخصیت هنری (Artistic)
این نوع شخصیت مخالف شخصیت قراردادی است، افرادی تخیلی هستند و به شهود خود بسیار اتکا می کنند. آنها معمولا مهارت های کلامی خوبی دارند، اما اغلب دارای توانایی های ریاضی و قیاسی نیستند. برخی خصوصیات منفی ایندسته شامل تمایل به بی نظمی است. افراد تیپ هنری خود را به شکل آزاد و سازمان نیافته بیان مینمایند. ارزشهای این افراد اصالت، خلاقیت و آزادی است.
شخصیت واقع گرا(Realistic)
این افراد به عنوان افرادی واقع گرا، پایدار و عمل گرا توصیف شده اند. آنها اغلب خجالتی بوده و با خواسته ها و آرزوهای دیگران خود را تطابق می دهند. این افراد معمولاً از مهارتهای مکانیکی و فنی خوبی برخوردارند و تحمل کمی نسبت به مسائل انتزاعی و نظری دارند. ارزشهای این افراد پول، ثروت و مقام است و روابط انسانی برای این تیپ اهمیت کمتری دارد. یک فرد واقعگرا در بیان احساسات خود مقاومت میکند و بیشتر دوست دارد درباره فعالیتها و تخصصها صحبت نماید.
شخصیت اجتماعی (Social)
هسته مرکزی شخصیت افرادی که در این تیپ قرار میگیرند؛ " کمک کردن " است. این افراد در ایجاد ارتباط انسانی مهارت دارند. تمرکز اصلی آنها بر روی مشکلات اجتماعی است و خدماتی که به دیگران میدهند معمولاً از نوع ارتباطی است. آنها به فعالیتهای آموزشی علاقهمندند. معمولاً افراد اجتماعی دوست دارند مشکل خود را با تشکیل تیمهای گروهی و یا از راه مذهب، سیاست و خدمات اجتماعی حل کنند. بسیار اخلاقی هستند و از کار کردن با ماشین و ابزارآلات خوششان نمیآید.
شخصیت تهوری - جسور (Enterprising)
افرادی که در این تیپ قرار میگیرند؛ قدرت رهبری و نفوذ روی دیگران دارند. افرادی جاهطلب و سلطهجو هستند. قدرت کلامی آنها قوی است. دوست دارند در موقعیتهای رهبری قرار گیرند و کار کردن با دیگران را دوست دارند نه برای اینکه به آنها کمک کنند؛ بلکه برای اینکه آنها را مدیریت و رهبری نمایند. آنها تواناییهای خود را بیشازاندازه تخمین میزنند. به مشاغل جسورانه علاقمند هستند.
شخصیت جستجوگر(Investigative)
افرادی که در تیپ جستجوگر قرار میگیرند؛ تکلیف محورند. به ریاضیات و علوم علاقه زیادی دارند. معمولاً مستقلاند. ذهن تحلیلگر و باهوشی دارند. میخواهند دیگران دور آنها جمع شوند. این افراد در حل مشکلات خود اعتماد به نفس بالایی دارند و دوست دارند با سؤالاتی که جوابش معلوم نیست چالش داشته باشند. به مشاغل تفحصی علاقمند هستند. آنها در سازمانهای تحقیقاتی رشد می کنند و بر خود فشار کمی برای متقاعد کردن دیگران می آورند. این افراد تعامل کمتری با بقیه افراد دارند و معمولا با فراد اجتماعی بهتر کار می کنند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چهار دنیای کاری در سال ۲۰۳۰
دنیایی را تصور کنید که در آن کارکردهای منابع انسانی به شکلی که ما میشناسیم محو شود و اتوماسیون، برونسپاری و تیمهای خودسازماندهیکننده جایگزین آن شود؛ یا دنیایی که در آن جنگ بر سر جذب استعدادهای برتر آنقدر شدید است که بیشتر متخصصان حوزه تکنولوژی، مدیر برنامههایی را برای مذاکره و مدیریت امورشان میگمارند. این تصورات مثل یک داستان علمی است. اما دنیای کار آنقدر سریع در حال تحول است که هر سناریویی در آن میتواند به واقعیت تبدیل شود.
کارشناسان موسسه PwC چهار گزینه برای «دنیای کار آینده» متصور شدهاند که هر کدام با یک رنگ مشخص شده است. این سناریوها به سازمانها کمک میکنند احتمالات مختلف را بررسی کنند و برای مواجه شدن با آن آماده شوند.
مطمئنا، در آینده کاری یکی از عوامل چهار دنیایی که متصور شدهایم - قرمز، آبی، سبز و زرد - نفوذ و قدرت بیشتری دارد. اما منطقی که در پس هر یک از این دنیاها قرار گرفته، برای کسانی که مسوول استخدام و توسعه نیروی کار هستند و نیز برای خود نیروی کار، اثرات و معنیهای مهمی دارد.
دنیای قرمز
▪️در دنیای قرمز کوچکتر بودن نشانه قدرت است. تکنولوژی به کسبوکارهای بسیار کوچک امکان میدهد از ذخایر اطلاعات، مهارتها و پول که قبلا فقط در اختیار سازمانهای بزرگ بود، بهرهبرداری کنند. در دنیای قرمز، آهسته و پیوسته رفتن معنایی ندارد، بلکه متخصصانی موفق خواهند بود که خیلی سریع به نتیجه میرسند.
▪️در این دنیا واحد منابع انسانی دیگر کارکرد مجزایی ندارد. استفاده از اتوماسیون برای پیدا کردن استعدادهای مناسب و وفق دادن کارکنان با کارفرمایان و نیز وفق دادن مهارتها با تقاضا، متداول خواهد شد.
▪️در میان رقابت شدیدی که برای جذب استعدادها وجود دارد، کسانی که دارای مهارتهای پرتقاضا هستند، خیلی بیشتر از همه پول درمیآورند. مذاکرات کاری به جای اینکه منحصرا در مورد میزان حقوق و پاداش باشد، فاکتورهایی مثل مالکیت داراییهای فکری و آزادی داشتن در کار را شامل میشود.
دنیای آبی
▪️در دنیای آبی شرکتهای بزرگ جهانی محور قرار میگیرند و بیش از همیشه، بزرگتر و قدرتمندتر و تاثیرگذارتر میشوند.
▪️جنگ بر سر جذب استعدادها سختتر میشود. واحد منابع انسانی از معیارهای پیشرفته برای پیشبینی نیازهای استعدادهای آینده و سنجش عملکرد کارکنان استفاده میکند.
▪️شرکتها از گروه کوچکی از «ابرکارکنان» که بهرهوری خود را با تکنیکها و ابزارهای توسعه فیزیکی و پزشکی به حداکثر میرسانند، بهره خواهند برد. تقاضا برای نیروی کار قراردادی با مهارتهای تخصصی بالا خواهد بود و این گروه پاداشهای خوبی دریافت خواهند کرد.
دنیای سبز
▪️دنیای سبز بر اساس نیاز به آگاهی اجتماعی قدرتمندی پیش خواهد رفت و مسوولیتپذیری در برابر محیط زیست، تنوعگرایی، رعایت حقوق بشر و عدالت، الزاماتی هستند که شرکتها باید رعایت کنند.
▪️مدیر عامل هدایتکننده استراتژی مدیریت افراد برای سازمان است. واحد منابع انسانی به «مردم و جامعه» تغییر نام خواهد داد و نقشهای جدیدی مثل حفاظت از برند، بازاریابی، مسوولیت اجتماعی شرکتی و تجزیه و تحلیل داده به آن محول خواهد شد. استراتژیهای پاداش حول «شهروند شرکتی» و رفتارهای خوب حین عملکرد کارکنان خواهد چرخید.
▪️کارکنان میدانند که اخلاق کاری آنها بهطور جدی مورد توجه است و عملکردشان با طیف گستردهای از معیارها ارزیابی خواهد شد. کارکنان آینده ساعات کاری منعطف و متناسب با نیازهای خانواده خواهند داشت و برای شرکت در پروژههای مفید اجتماعی تشویق خواهند شد.
دنیای زرد
▪️در دنیای زرد ، کارکنان و شرکتها به دنبال معنا و ارتباطات بیشتری هستند و به ابعاد انسانی ارزش زیادی داده خواهد شد. کارکنان انعطاف و استقلال خواهند داشت و برای سازمانهایی با سوابق اجتماعی و اخلاقی قوی کار خواهند کرد.
▪️کارکردهای سنتی واحد منابع انسانی به رهبران کسبوکار یا یک مدیریت جمعی واگذار خواهد شد. مفهوم «پرداخت عادلانه» رواج خواهد یافت. درگیری بین تکنولوژی از یک طرف و ابعاد انسانی از طرف دیگر، معمولا به نفع مورد دوم حل و فصل خواهد شد. از آنجا که مشتریان در برابر همهگیر شدن اتوماسیون مقاومت میکنند، شرکتها روی محصولات خود نشانههایی میگذارند که نشان دهد این محصول به دست انسان ساخته شده، نه ماشین.
▪️کارکنان بیشترین وفاداری را نه به کارفرماهای خود، بلکه به افراد دیگری که مهارتها یا انگیزههای یکسانی دارند، نشان خواهند داد. این موضوع زمینه را برای ظهور انجمنهای صنفی جدید فراهم میکند که مسوول رفاه، مزایای بازنشستگی، آموزش و حتی تحصیلات دانشگاهی اعضای خود خواهند بود.
منبع: Strategy+Business
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چه زمانی کار تیمی واقعا ضروری است؟
اکثر رهبران سازمانی این طور فرض میکنند که آنها نیاز به پرورش کار تیمی بین افرادی دارند که مستقیم یا غیرمستقیم زیردست آنها هستند. مشکل زمانی شروع میشود که رهبران سازمانی تلاش میکنند تا نوع غلطی از همکاری در تیمهای خود ایجاد کنند و نتیجه آن زمان تلفشده و گاهی ناامیدی است.
به مثال نیکولاس توجه کنید:
نیکوکلاس، نایبرئیس بخش فروش منطقهای در شرکت تجهیزات پزشکی است. وقتی او به نقش جدیدش ارتقا پیدا کرد، وارث گروهی از مدیران فروش منطقه شد که مسوول فروش در مناطق جغرافیایی مخصوص به خود بودند. گرچه جلسات رودرروی او با زیردستانش که شامل بازبینی پیشرفت، انگیزه و مربیگری میشد، به شدت بهرهور بودند، اما جلسات تیمی ماهانه او چندان پرحاصل نبود. گرچه گروه او جمع شدن دور هم و انجام برخی فعالیتهای مشترک را دوست داشتند، اما افراد او اغلب تعجب میکردند که چرا در یک اتاق حضور دارند.
حال نگاهی به نقش کاترین میاندازیم:
او مدیر ارشد بازاریابی در همان شرکت نیکولاس است و هدایت یک تیم توسعه محصول را برعهده دارد. گرچه او گاهی نیاز به کار با اعضای تیم بهطور فردی را داشت، بهرهورترین کار در جلسات هفتگی اتفاق میافتاد که در آن بحثهای موثرتری در مورد مسائل کلیدی ارائه میداد. شرکتکنندگان این جلسات به ندرت احساس میکردند که وقتشان را تلف کردهاند.
البته بزرگترین تفاوت بین این دو موقعیت در میزان وابستگی بین اعضای گروه و کار تیمی منتج از آن نهفته است.
پیش از شروع هرگونه فعالیتی در ایجاد تیم یا حتی انجام جلسات تیمی، رهبران سازمانی باید از خودشان یک سوال بپرسند: آیا من گروهی از افراد با عملکرد بالا را مدیریت میکنم یا یک تیم با عملکرد بالا؟
در مورد نیکولاس، مورد اول درست است. بنابراین آنچه او بیشتر از همه نیاز داشت یک رهبری سازمانی به شکل تعامل رودررو از طریق جلسات هفتگی فردی بود. او پس از تشخیص این موضوع، از جلسات ماهانه به جلسات فصلی تغییر جهت دارد و تنها آن مسائلی را حل کرد که واقعا نیاز به کار تیمی داشت. آگاهی در مورد این کارآیی و تاثیر کلی آن به شدت افزایش یافت.
کاترین به شدت معتقد بود که او یک تیم با عملکرد بالا را هدایت و حتی ایجاد کرده است. این به معنای داشتن جلسات تیمی هفتگی فشرده و دو ساعته بود که تعاملات رودررو و «برحسب نیاز» ضمیمه آن شده است.
پس از ارزیابی اینکه زیردستان شما تا چه میزانی باید با یکدیگر هماهنگ و در ارتباط باشند، گام بعدی این است که تمرکز کار گروهی بر چه چیزی باشد. در اینجا هشت نقش معمول بیان شده است؛ نقشهایی که ممکن است زیردستان شما نیاز داشته باشند تا با یکدیگر ایفا کنند:
▪️تنظیمکنندگان برنامه کار: اولویتها را تعریف میکنند و به سایرین اطلاع میدهند.
▪️ادغامکنندگان: از یکپارچگی بین واحدها اطمینان حاصل میکنند.
▪️محرکان اجرا: محرک برنامهریزی، اجرا و پاسخگویی هستند.
▪️توسعهدهندگان استعداد: استعدادها را جذب، ارزیابی، توسعه و حفظ میکنند.
▪️دیپلماتها: پیوستگی درونی ایجاد میکنند و به محیط خارجی شکل میدهند.
▪️الگوها: ارزشها، رفتار و فرهنگ سازمانی را شکل میدهند.
▪️معمارها: سازمان را طراحی کرده و تغییرشکل میدهند.
بهعنوان مثال، زیردستان نیکولاس باید تنظیمکنندگان برنامه کار، توسعهدهندگان استعداد و پیشگامان میبودند. در مقابل، اعضای تیم توسعه محصول کاترین، باید ادغامکنندگان، محرکان اجرا و دیپلماتها میبودند.
گروه مدیران اجرایی که شرکتها یا واحدها را هدایت میکنند، باید بین هدایت همزمان تیمها و بنگاهشان توازن برقرار کنند. آنها اغلب باید هر هشت نقش را تا حدودی ایفا کنند. گرچه روشن کردن اینکه کدام یک نیاز به بیشترین تاکید دارد بسیار مهم است. قابل ذکر است که نقشهایی که گروه باید بهصورت جمعی ایفا کند، با گذشت زمان تغییر میکند.
از سوی دیگر، برای داشتن افرادی برنامهریزی کنید که نظراتشان را در مورد همه مسائل ارائه بدهند و در یک بحث گروهی شرکت کنند تا اطمینان یابید که همه افراد اتفاقنظر دارند. تلاشهای برای کار تیمی باید مناسب با هر گروه و موقعیت باشد.
منبع: hbr
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"نگهداشت کارکنان شایسته"
کارکنان شایسته آنهایی هستند که از شنیدن خبر رفتنشان خواب از سرمان میپرد، به آنها وابسته ایم، به آنها نیاز داریم و روی آنها سرمایه گذاری کرده ایم. سیاستها و تدابیر زیر میتواند خطر از دست دادن این قبیل کارکنان را کاهش دهد:
1- تناسب
هر چقدر تناسب کارمند با شغل و سازمان ما (از نظر فضا و فرهنگ و ارزشها) بیشتر باشد، احتمال از دست دادن او کمتر میشود.
2- ارتباط و اتصال
ارتباط صمیمانه کارمند با مافوق و همکارانش میتواند او را به سازمان وابسته کرده و در سازمان، ماندگار نماید.
3- پر هزینه کردن رفتن
هر چقدر تصمیم به ترک سازمان برای کارمند هزینه های بیشتری بهمراه داشته باشد، احتمال آنکه این تصمیم را بگیرد و به مورد اجرا بگذارد، کمتر میشود.
در ایران خودرو، شرکتی تأسیس شده بود به نام "تعاونی خاص کارکنان " که اغلب کارکنان بصورت داوطلبانه عضو و سهامدار آن بودند. سازوکار عضویت در این تعاونی و پرداخت حق عضویت در آن و نیز، سهمی که شرکت برای تکمیل سرمایه گذاری اعضاء به عهده گرفته بود و بقیه ضوابط، به گونه ای ماهرانه و سیاستمدارانه تنظیم شده بود که اعضای این تعاونی هر چقدر بیشتر در شرکت میماندند، از سود بیشتری برخوردار میشدند و بر عکس، با ترک شرکت که بمنزله پایان عضویت در این تعاونی محسوب میشد، سود قابل توجهی را از دست میدادند.
البته، نگهداری کارکنان شایسته در شرکت به تنهایی کافی نیست، بلکه باید آنها را بنحوی مدیریت کرد و با آنها به شیوه ای رفتار کرد که وقتی میمانند با رغبت کامل و با همه وجود بمانند.
دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید