| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
بازار یعنی اعتبار
در تیرماه سال ۶۴ یکی از بازاریان کرمان تماس گرفت و گفت: بابت مطالباتی که از شرکت تعاونی پسته داشتم سه دستگاه وانت دوکابین تویوتا دریافت کردم، میخواهم هر سه را مدتدار بفروشم خریدار هستی؟ گفتم باید ببینم.
بعدازظهر آن روز برای دیدن خودروها به محل کارش رفتم. راستش خیلی تمایل به خرید نداشتم اما به دو دلیل موافقت کردم. احساس کردم قیمت خودروها مناسب است و دیگر اینکه برداشتم این بود که خرید خودروها میتواند کمکی برای آن شخص باشد. به قول معروف نفع هر دو طرف را دیدم. برای همین بود که در نهایت چکی صادر کردم و تحویل فروشنده دادم.
وقتی به محل کارم رسیدم، شنیدم که در چند روز گذشته، شرکت تعاونی پسته رفسنجان تعداد زیادی خودرو بابت پرداخت بدهیهایش واگذار کرده و عملا باعث شده قیمت خودروها در بازار کاهش پیدا کند.
به این ترتیب متوجه شدم در خرید سه دستگاه خودرو، حدود ۹۰۰ هزار تومان زیان کردهام. خیلی ناراحت شدم به خصوص اینکه مبنای خرید من، اعتماد به اطلاعات فروشنده بود.
بلافاصله تماس گرفتم و اعلام کردم که از خرید خودروها منصرف شدهام. نپذیرفت.من هم گفتم راضی نیستم و چطور میپذیری که در کمتر از یک ساعت،۹۰۰ هزار تومان زیان به من تحمیل شود در حالی که هدفم کمک به تو بوده؟
یکی از دوستان را برای پس گرفتن چکها به دفتر کارش فرستادم. قبول نکرد و چکها را پس نداد.
ماجرا را برای پدرم تعریف کردم. حق را به فروشنده دادند و گفتند: شما معامله کردهای و چک را هم دادهای. کجایش ایراد دارد؟ گفتم حتما تلافی میکنم. موعد چک که رسید، آنقدر امروز و فردا میکنم تا وصول پول چند ماه طول بکشد.
پدرم گفتند: کار درستی نیست. میدانی با این کار چقدر به اعتبار خودت لطمه میزنی؟ من جای تو باشم، دو ماه مانده به سررسید چک، تماس میگیرم و میگویم حسابم پول دارد و میتوانی زودتر چک را نقد کنی.
متعجب شدم و گفتم: پدرجان چرا باید با کسی که کلاه سرم گذاشته سخاوتمندانه برخورد کنم؟
گفتند: ۹۰۰ هزار تومان زیان چیزی نیست که برنگردد، اعتبار است که بر نمیگردد. تأخیر انداختن در پرداخت بدهی یعنی بی اعتبار کردن خودت.طرف همه جا مینشیند و چک برگشت خورده تو را نشان همه میدهد و اعتبارت را به چالش میکشد.ضمن اینکه روابط کاری تو را به خطر میاندازد. این دعوا ممکن است منجر به قطع ارتباط کاری شما شود و او همواره خواهد گفت چه خوب کردم دیگر با او معامله نکردم چون خیلی بدحساب و بد قول بود. برعکس اگر به تعهدت عمل کنی، اعتبارت صد چندان میشود. در این صورت او همواره خواهد گفت فلانی با وجود زیانی که دید، پولش را زودتر هم پرداخت کرد و قطعا پشیمان خواهد بود که چرا اعتماد چنین بازاری خوش حسابی را به خاطر یک معامله کوچک خدشه دار کرده است؟
مطمئن باش این بهترین درس است اگر میخواهی او را متوجه خطایش کنی.
به صحبتهای پدرم فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که کاملا درست میگویند و تصمیم گرفتم به توصیه ایشان گوش کنم.
سه هفته مانده به سررسید چک، تماس گرفتم و گفتم حسابم اعتبار دارد و میتوانید زودتر از موعد چک را نقد کنید. تعجب کرد و گفت: یعنی چک را زودتر به بانک ببرم؟ گفتم: بله،خودروها را فروختم و پولش را به حسابم واریز کردهام.فکر میکنم دو روز بعد نقد شد.
این ماجرا به این شکل تمام شد اما همان طور که پدرم پیش بینی کردند، فروشنده خودروها تلاشش را آغاز کرد تا رابطه مان را بازسازی کند.درست چند روز پس از آنکه چک را نقد کرد،تماس گرفت و پیشنهاد کاری داد. من هم به صراحت گفتم ؛ دوستیمان سرجای خود، اما هنوز از معامله قبل ناراحتم و تصمیم گرفتهام با شما کار نکنم.
خلاصه بارها و بارها اعلام کرد که حاضر به همکاری و جبران خسارت است اما من نپذیرفتم. یکی دو سالی گذشت که یک روز وارد دفتر کارم شد،صورتم را بوسید و گفت: من را ببخش. روزی نیست که از کاری که با تو کردم ابراز پشیمانی نکنم.من هم صورتش را بوسیدم و روابط کاری ما دوباره برقرار شد.
از این داستان چهار درس گرفتهام:
1- تا اطلاعاتم نسبت به بازارها تکمیل نشده،خرید و فروش نکنم.
2- اعتبار بلندمدتم را بر منافع یا زیانهای کوتاه مدت ترجیح ندهم.
3- در تصمیمهایم ثابت قدم باشم و در صورت زیان احتمالی،عقب ننشینم.
4- برای تنبیه افراد،اصول و اخلاق کسب وکار را زیر پا نگذارم و در مقابل این اصول را تقویت کنم.قطعا پافشاری بر اصول کسب وکار در درازمدت بر اعتبار من میافزاید حتی اگر در کوتاه مدت به زیان من باشد.
محسن جلالپور
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
زنگ خطر برای کدام کسب و کار های ایرانی به صدا در آمده است؟
در سالهای آتی پیش رو ، بازار ایران ناگریز، مسیری که کشورهای پیشرفته اندکی قبل پیمودند را، اندکی دیرتر خواهد پیمود.
تکنولوژی های جدید و صنایع جایگزین خواهند رسید و باعث تحول کسب و کار و جابه جایی بازارها خواهند شد .
دیجیتالی شدن و فروش اینترنتی ، رشد سریع فروشگاه های زنجیره ای ،رشد بالا خدمات آنلاین و تولید انبوه و ... آینده این کسب و کارها را ،زودتر از آنچه که فکر میکنید، متحول خواهند کرد و در نتیجه در سالهای آتی با چالش جدی مواجه خواهند شد.
لذا کارفرمایان و کارکنان آنها باید دنبال شغل دیگری باشند و یا اینکه ماهیت کار خود را با تکنولوژی جدید تطبیق دهند.
در ليست زير اسامي برخي از اين كسب وكارها آورده شده است.
١- بنگاه های مسکن سنتی
٢- آژانس های تاکسی تلفنی ، با توجه به ورود پدیده جدید تاکسی های شخصی اینترنتی مانند اسنپ
٣- آژانس های سنتی مسافرتی فروش بلیط
٤- تولید بنزین و مدیریت پمپ بنزین ها ،با توجه به کاهش مصرف سوخت در خودروهای برقی و هیبریدی
٥- فروشگاه های خرده فروشی غیر زنجیره ای و غیر برند ، مانند لوازم خانگی و برقی و موبایل و ... با توجه به ورود فروشگاه های زنجیره ای بزرگ (بیش از 300 هایپر در حال ساخت است ) و رشد نمایی فروش اینترنتی همانند فروش شرکت دیجی کالا
٦- سوپرمارکت های کوچک غیر زنجیره ای و غیر رقابتی ، که نمیتوانند از ویژگی خرید کلان بهره ببرند به ویژه در در مراکز شهری بزرگ
٧- شغل ویزیتوری و فروشندگی، به خصوص در شرکت های پخش مویرگی با توجه به اوج گیری استفاده از فروش اینترنتی و آپ های سفارش گیری مشتریان
٨- کتابخانه های سنتی ، که فقط کتاب امانت میدهند و خدمات دیگری در کنار آن ندارند
٩- دفاتر خدمات ترجمه ، با توجه به رشد سریع نرم افزارهای خبره ترجمه
١٠- دفاتر خدمات کپی و نشر و اسکن و ...
١١- روزنامه های کاغذی، به خصوص آگهی های روزنامه ای
١٢- برگزاری دوره های آموزش حضوری و مدارک حرفه ای
١٣- پیک های موتوری، زودتر از آنچه فکر میکنید با آمدن پهبادها تهدید جدی خواهند شد.
١٤- مشاغل دلالی، مثل فروش خودرو دست دوم
١٥- تعمیرگاه های خودرو و فروش لوازم یدکی ، با توجه به ورود برندهای جدید و افزایش سطح کیفیت و ارتقا تکنولوژی خودرو و انجام تعمیرات بيشتر توسط نمایندگی ها انجام خواهد شد.
١٦- خدمات انبارداری و اجاره انبارها ، با توجه به ورود نرم افزارها و تکنولوژی های جدید مانند اینترنت اشیا IOT که باعث میشوند به شدت موجودی های شرکت ها کاهش یابد.
١٧- سد سازی و بهره برداری از آب و برق سدها، با توجه به کاهش منابع آبی
١٨- تولید و فروش مصالح سنگین ساختمانی، مانند بلوک سیمانی و آجر و درب و پنجره سنگین و ... با توجه جایگزینی مصالح جدید و ارتقا استانداردها
١٩- دفاتر و نمایندگی های فیزیکی بیمه
٢٠- شغل پزشک عمومی غیر متخصص
٢١- نانوایی های سنتی در شهرهای بزرگ
٢٢- مغازه های فروش سنتی سبزی و میوه، با توجه به ورود فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای که میوه و سبزی بسته بندی شده عرضه میکنند.
٢٣- شعبات فیزیکی بانک ها
٢٤- داروخانه های کوچک غیر زنجیره ای
و این فهرست ادامه دارد ....
اما خبر خوش اینکه، در مقابل، دهها صنعت دیگر با رشد تقاضا مواجه خواهند شد. و کسانی که میخواهند شغل خود را تغییر دهند میتوانند انتخاب های بهتری داشته باشند.
مانند ؛ فروشگاه های زنجیره ای ، فروش اینترنتی، خدمات شخصی، غذاهای نیمه آماده ، رستوران ، تبلیغات و بازاریابی حرفه ای بهداشت و درمان ، گردشگری خارجی و داخلی، صنایع تبدیلی پتروشیمی، ساختمان سازی مدرن و پیش ساخته، بازسازی ساختمان ها ، صنعت ایمنی ، بازیافت، خدمات محیط زیست تولید انرژی پاک مانند باد و آفتاب ، صنایع تصفیه هوا و دهها مورد دیگر ...
که چشم انداز مثبتی برای آینده ایجاد میکند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
راهبرد قمار در زندگی و بازار
من یک اسکناس ٢٠ دلاری دارم.
آن را به هر قیمتی که بخواهید به شما می فروشم، فقط دقت کنید هر مبلغی را بگویید باید پرداخت کنید.
پیشنهادها از یک دلار شروع می شود و با گام های یک دلاری بالا می رود، ولی نکتهای كه وجود دارد این است که افراد دیگر هم می توانند روی این اسکناس ٢٠ دلاری پیشنهاد قیمت دهند و اگر کسی توانست قیمت بالاتری از شما پیشنهاد داده و شمارا شکست دهد، شما همچنان باید به اندازه پیشنهاد آخرتان به من پول بدهید و در ازای آن چیزی دریافت نخواهید کرد!
افراد در ابتدا از اینکه میتوانند یک اسکناس بیست دلاری را ۲ یا ۵ یا ۱۰ دلار بخرند، هیجان زده میشوند، پول مفت است، ولی در قیمت های ۱۷ و ۱۸ دلار یک جنگ تمام عیار بین پیشنهادهای دو نفر که می فهمند ممکن است در انتها مجبور شوند، پول خیلی زیادی را برای هیچ پرداخت کنند، در میگیرد.
آن ها برای آن که نبازند، پشت سر هم پیشنهادهای بالاتری میدهند!
ناگهان شخصی برای یک اسکناس ۲۰ دلاری ۲۱ دلار پیشنهاد می دهد؛ که در حقیقت منطقی است، چون در این قیمت برنده ۱ دلار می بازد (با احتساب بیست دلاری که دریافت می کند.) در حالی که بازنده ۲۰ دلار خواهد باخت.
از اینجا همه چیز بالا میگیرد، جنگ برای برد تبدیل میشود به جنگ برای کمتر باختن، و باعث می شود تا پیشنهادها برای یک اسکناس ۲۰ دلاری به طور کاذب بالا برود.
استاد مدیریت دانشگاه وارتون آدام گرنت ( Adam Grant ) که در جلسات مشاوره از این بازی استفاده می کند، میگوید که یک افسر ارتش یک بار حدود ۵۰۰ دلار برای یک اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت.
استاد مدرسه کسب و کارِ هاروارد مکس بیزرمن (Max Bazerman) ادعا می کند که حدود ۱۷۰۰۰ دلار از به مزایده گذاشتن یک اسکناس ۲۰دلاری بین دانشجو هایش بدست آورده و حداقل یک دانشجو بوده است، که ۲۰۴دلار برای یکعدد اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت کرده است.
طبق دانسته های روانشناسان افراد بیشتر از آنکه از بردن لذت ببرند از باخت متنفرند.
به این نکته «بیزاری از باخت» گفته میشود که از عوامل اصلی ضرر در بورس و سایر بازارهای مالی یا زندگی شخصی است.
شما هنگامی که در معامله سود می کنید، به سرعت جایگاه خود را تثبیت می کنید و به آن اجازه رشد بیشتر نمی دهید ولی وقتی در ضرر هستید به آن اجازه رشد و بزرگ شدن می دهید، چون ناخوداگاه ذهن شما از ضرر متنفر است و همین بیزاری از باخت عامل اصلی حباب قیمتی نیز هست.
تحلیل راهبردی:
در زندگی یا تصمیمات مالی مهم حتما از مشاوران با تجربه استفاده کنید!
زیرا مواردی از این دست می تواند کل روند زندگی را تحت تاثیر قرار دهد.
هیچ گاه در رقابت کاذب برای بدست آوردن شخص،کالا و... قرار نگیرید!
زیرا نقطه ضعف یا پافشاری شما عاملی برای پرداخت هزینه ای است که هیچ گاه تناسبی با خواسته شما ندارد.
خواسته یا تمایل خود را بر پایه تمایلات دیگران پایه ریزی نکنید و نیازهای واقعی خود را ملاک قرار دهید.
در نهایت تحت تاثیر جو بوجود آمده قرار نگرفته و بیشتر از بهای چیزی هیچ هزینه ای اعم از مادی یا عاطفی نپردازید.
بازار تنزیل
بازار تنزیل بازاری است برای فعالیت موسسات تنزیل، بانک ها و دیگر سازمانهای مشابه جهت اعطای وامهای کوتاه مدت.
از این رو بازار تنزیل کارکردی شبیه بازار پول دارد. فعالترین بازار تنزیل در لندن است، ولی چنین بازارهایی کمابیش در اغلب مراکز مالی فعالیت دارند.
در تفکر اسلامی، موضوع بیع دین ( تنزیل )، ریشه ای عمیق و دیرینه دارد و در جامعه اسلامی و تاریخ اقتصادی آن از صدر اسلام مورد پذیرش قرار گرفته و به آن عمل شده است؛ یکی از معاملات رایج در جزیره العرب که در اسلام نیز با شرایطی مورد قبول واقع شده، خرید دین یا ذمه شخص توسط شخص دیگر است. این موضوع در اندیشه متفکران اسلامی و اقتصاددانان مسلمان معاصر نیز مطرح بوده و لذا درباره آن به تبادل نظر و اندیشه پرداخته اند. نمونه ذیل یکی از مواردی است که به این مساله پرداخته و در آن بازارهای اولیه و ثانویه خرید و فروش دین را مطرح می نماید:
بازار اولیه آن بازاری است که ارتباط در آن به طور مستقیم بین داین فروشنده دین با خریدار دین است. حال اگر خریدار دین، مالکیت دین خریداری شده را حفظ کند تا مهلت آن دین فرا برسد و به اصطلاح دین حال گردد، معامله در سطح بازار اولیه، خاتمه می پذیرد و از آن فراتر نمی رود.
اما بسیاری از دیون، معامله و بیع آنها، تکرار گردیده و در بازارهای منظم و مخصوصی صورت می پذیرد. این دیون در این بازارها دست به دست می شوند تا مهلت آنها خاتمه یابد و حال گردند، در چنین صورتی این بازارها، بازارهای ثانویه برای دیون می باشند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
بهترین را انتخاب می کنید یا مناسب ترین را ؟
در بین دو محصول که یکی زودتر اختراع شده و باکیفیت تر و دیگری بعد از آن و کم کیفیت تر ولی عامه پسند تر، کدام یک فروش بیشتری دارد؟
نکته مهم این نیست که کدام یک زودتر بود.
نکته مهم این است که کدام یک عام المنفعه شد.
این که یکی کاری بزرگ بکند و یا اختراعی شگرف داشته باشد که کسی نتواند از آن استفاده کند، ماهیتا متفاوت است از این که کسی کاری کوچکتر انجام دهد ولی همگان بتوانند از آن استفاده کنند.
تاریخ اثبات کرده که دومی مقبولیت عامه داشته و اولی شاید ناشناخته بماند.
چند نفر یونیکس را می شناسند؟
ویندوز به چند نفر نفع رسانده است؟
همه از مشکلات ویندوز خبر داریم و آن را ناکارآمد می دانیم. اما همه از آن استفاده می کنیم. اصولا به نظر من استراتژی گیتس نیز همین است.
همه کارآفرینان و بزرگان حوزه فناوری اطلاعات سیر صعودی و نزولی خود را داشتند، اما گیتس همواره یک خط سیر صعودی خوب را پیش گرفته است.
همه در حالی که از اپل و آیفون با به به و چه چه صحبت می کنیم، باز در موقع خرید، و حتی پس از دیدن محصولات اپل، در این لحظه سرنوشت ساز، دلارها را به جیب اندرویدسازان روانه می کنیم.
این هنر توجه به نیاز مخاطب است.
این هنر محصول عامه پسند و نه لزوما بهترین محصول است.
شما وقتی به بازار می روید، بهترین را انتخاب می کنید یا مناسب ترین را؟
هادی آدینه
برای مشتری اعتماد ایجاد کنید یا به عبارتی اعتماد بفروشید. اعتماد = فروش.
۹۰ درصد وقت صحبت را به مشتری بدهید.
شناخت مناسبی از خود و محصول تان ارائه دهید.
بایستید! زمانی که تلفنی عمل فروش را انجام میدهید.
مثبت اندیش باشید و نه خیلی واقع گرا.
بازار مناسب را پیدا کنید. در هیمالیا یخ نفروشید!
پیگیری کنید.
به مشتری وقت دهید تا تصمیم گیری کند.
به خاطر داشته باشید که برای دریافت یک پاسخ بله , چندین و چند بار باید نه بشنوید
چگونه هزينه شركت را كنترل كنيم
فشارهاي فعلي بر بسياري از صنايع ايران به ويژه تهديداتي كه از طرف شركتهاي چيني و امثالهم به بخشهايي از بازارهاي ما وارد شده است ميتواند درس آموزندهاي براي توليدكنندگان ايراني باشد.
به زعم بسياري از كارشناسان عمدهترين دليل ضعف توليدكنندگان ايراني بالا بودن هزينههاي توليد يا همان بهاي تمام شده محصولات ميباشد.
اين در حالي است كه در كشور ما منابع توليد مثل نيروي انساني و انرژي بسيار ارزانتر از بسياري از كشورهاي رقيب است.
يكي از دلايل اصلي اين ضعف ميتواند ناشي از عدم استفاده از روشهاي علمي و تجارب شركتهاي رقيب در زمينه توليد، توزيع، فروش، تبليغات و امثال آن باشد.
بنابراين با پيروي از تجارب ديگر شركتهاي موفق دنيا و به كارگيري روشهاي علمي و تجربه شده در زمينه كاهش هزينهها و همزمان افزايش كيفيت محصولات ميتوان شركتها و سازمانها را در آستانه پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني آماده رقابتپذيري كرد و بقا و موفقيت آنها را تضمين كرد.
شركتها و سازمانها، فرآيندهايي را براي مديريت هزينه طراحي ميكنند. در ابتداي هر فرآيندي بايد در مورد اينكه چه هزينههايي و چقدر بايد كاهش يابند، از كجا بايد شروع كرد و كجا بيشترين توان را براي كاهش هزينه دارد، تصميمگيري كرد.
پس از اينكه مشخص شد چه هزينههايي را بايد كاهش داد و هدف مورد نظر تعيين شد، نوبت به تعيين ابزارهايي كه به اين امر كمك ميكنند ميرسد كه ميتواند شامل تجزيه و تحليل ارزش سربار، مهندسي مجدد فرآيند، الگوبرداري (Benchmarking)، مديريت زنجيره تامين، واگذاري امور به پيمانكاران (Outsourcing) و غيره باشد.
بعد از اجراي اين روشها بايد نتايج به دست آمده را با استفاده از معيارهاي تعيين شده ارزيابي و آن را با هدف مورد نظر تطبيق داد. با دريافت بازخورد بايد نسبت به اصلاح روشها يا معيارها اقدام كرد.
در هر سازماني تصميمات مربوط به كاهش هزينهها بايد براساس شناخت و درك عميق از تمام مراحل توليد محصول، از طراحي محصول گرفته تا فروش و خدمات پس از فروش باشد. مديران بايد هزينههايي كه خلق ارزش ميكنند و همچنين هزينههايي را كه هيچ ارزشي نميآفرينند، شناسايي كنند.
با اينكه هيچ روش و الگوي مشخصي كه براي همه شركتها كاربرد يكساني داشته باشد وجود ندارد اما هر شركتي ميتواند بنا به موقعيت و شرايط خود، روشي براي كاهش هزينه را انتخاب كند و با اجرايي كردن آنها، هزينههاي خود را كنترل و كاهش دهد و از اين طريق به بقا و سودآوري بيشتر خود كمك كند:
كاهش هزينههاي نيروي انساني
به طور كلي، حقوق و دستمزد مهمترين بخش از صورت سود و زيان يك شركت را تشكيل ميدهد و براي بسياري از شركتها بهترين نقطه براي شروع كاهش هزينهها است. اما بايد قبل از كاهش هزينههاي مربوط به حقوق و دستمزد اين نكته را مدنظر قرار داد كه با اخراج يك كارمند لزوما كاهش هزينهها اتفاق نميافتد.
اخراج نيروها هزينهزا ميباشد و ممكن است بحث پرداختهاي بازخريدي و بيمه بيكاري مطرح شود. شركتها با كاهش نيروي انساني، احتمالا در آينده با هزينههاي آموزش نيروهاي تازه استخدام شده مواجه خواهند شد و اين هزينهها بعضي مواقع از صرفهجويي ناشي از تعديل نيرو فراتر خواهد رفت. از طرفي، كاهش نيرو هزينه مذاكرات و توافق با اتحاديه كارگري را نيز افزايش ميدهد. بنابراين لازم است قبل از تعديل نيرو تمام اين موارد به دقت بررسي شود.
به همين دليل، بعضي از شركتها براي كاهش هزينهها، به جاي سياست اخراج نيروها از ساير روشها استفاده ميكنند يا اينكه با بررسي دقيق شرايط، همواره آن را با ساير روشها به كار ميگيرند.
از نظر بسياري از شركتها اخراج نيروها باعث هزينههايي همچون جذب مجدد نيرو و آموزش آنها، حق سنوات خدمت، جبران خسارات ناشي از دعاوي حقوقي كارگران اخراج شده، از بين رفتن اعتماد به مديريت، عدم دستيابي به نيروي كار ماهر در وضعيت رونق اقتصادي، كاهش كارآيي نيروهاي بازمانده و ريسكگريزي و منفينگري آنان راجع به مديريت و شركت خواهد شد.
اما بالعكس، برنامه كاهش ساير هزينهها باعث وفاداري و فعالتر شدن نيروها، افزايش رضايتمندي مشتري، بهبود بهرهوري نيروي كار و تعهد كاري آنان خواهد شد.
لذا، ضروري است قبل از تعديل نيرو، پيامدهاي آن به دقت مورد بررسي قرار گيرد. اخراج نيروها بهترين گزينه براي كاهش هزينهها نيست و اجراي آن حتي از طريق يك برنامه هماهنگ و با ثبات نيز همواره عملكرد مطلوبي براي شركتها به همراه ندارد.
اما اگر تصميم مديران راجع به كاهش نيروي انساني تنها با هدف كاهش هزينه نباشد، بلكه در راستاي برنامه راهبردي شركت باشد ميتواند مطلوب باشد و بر ارزش شركت و قيمت سهام آن ميافزايد. هر گونه اخراج نيرو در راستاي برنامههاي كوتاهمدت خسارات قابل ملاحظهاي به شركتها وارد ميكند.
باوجود اين، اگر سطح درآمد شركت شما شديدا كاهش پيدا كند و ناچار به اجراي برنامه تعديل نيرو شويد، بايد از روشهايي استفاده كنيد تا هم هزينههاي جانبي آن كاهش يابد و هم پذيرش آن توسط كاركنان قابل قبولتر باشد. در مطالب بعدي روشهايي معرفي ميشود كه ميتواند در راستاي تعديل نيرو يا كاهش هزينههاي نيروي انساني- نه لزوما اخراج نيروها- به كار گرفته شود.
كتاب مدير- تاليف تيمور آقايي
انتشارات كتاب طلايي جامع