| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
درچهارم جولای،1952فلورانس گادویک درمسیری قرار داشت که به عنوان اولین زن در کانال کاتالینا شنا می کرد.اوقبلا از کانال انگلیس گذشته بود.جهان در تماشای او بود.گادویک با مه متراکم،سرمای گزنده ی استخوان هاو بسیاری از موانع دیگر و با کوسه ها نیز نبرد می کرد.اوبرای رسیدن به ساحل تلاش می کرد.اما هر موقع چشمش را به سوی ساحل خیره می کرد تنها چیزی که می دید مه متراکم بود.اونمی توانست ساحل را ببیندولذا شکست خورد.گادویک وقتی متوجه شد او تنها نیم مایل از ساحل فاصله داشته بسیار مایوس شد.او تسلیم شد نه به علت این که او ناتوان بود،بلکه به این دلیل که هدف او آشکارنبود.عوامل او را متوقف نکرد.او گفت:من هیچ بهانه ای نداشتم اگر ساحل را دیده بودم،می توانستم موفق شوم.
دوماه بعد،اودوباره برگشت و در کانال کاتالینا شنا کرد.این بار،علی رغم هوای بد،هدفش را ذهن داشت ونه تنها آن را انجام داد،بلکه او از رکورد مردان که دو ساعت بود،بهتر عمل کرد.
یک مرد دانای هندی در قدیم به پیروانش هنر تیر اندازی با کمان را آموزش می داد.او یک پرنده ی چوبی را به عنوان هدف قرارداد وازآن ها خواست چشم پرنده را هدف بگیرند.دراولین مرحله ی تمرین،سوال می کرد هرچه را که فرد می بیند توصیف کند.تیراندازمی گفت:((من درختان،شاخه ها،برگ ها،آسمان،پرنده و چشمش را می بینم))مرد باهوش از شاگردانش می خواست تا این مرحله را خوب تمرین کنند.سپس او در دومین مرحله همان سوال را می پرسید و پاسخ می شنید:((من فقط چشم پرنده را می بینم))مرد باهوش گفت:((خیلی خوب،پس شلیک کن))تیر به طرف هدف می رفت و به چشم پرنده اصابت می کرد.
نتیجه ی اخلاقی این داستان چیست؟اگر ما تمرکز نکنیم،نمی توانیم به هدفمان برسیم تمرکز کردن سخت است اما مهارتی است که می توان یادگرفت.
ابراهام مازلو می نویسد : « داستان نژاد بشر داستان زنان و مردانی است که خودشان را دست کم می گیرند » اکثر مردم به دلایل ترس به چیزهای کمتر از شایستگی خود قانع می شوند .
در شغلی که خواستارش نیستند خواهند ماند . به رابطه ای که در آن احساس خوشبختی نمی کنند ادامه می دهند عاداتی دارند که برای سلامتی شان متناسب و مطلوب نیست . پول و دارایی شان را در مواردی سرمایه گذاری می کنند که در موردش اطلاعات کافی ندارند و حتی بعد از اینکه متوجه اشتباهشان می شوند پولشان را در آنجا نگه می دارند . اگر از هر قسمتی از زندگی یا از جایگاه فعلی تان راضی نمی باشید به خاطر داشته باشید که همیشه می توانید بهایی را برای آزادیتان بپردازید و خوب می دانید این ها چیست ؟!
برایان تریسی
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت:
مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن.
پیرمرد خنده ای کرد و گفت : اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است.
پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد.
پیرمرد: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد.
بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه کودکان است!
یاعلی
یاعلی
روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود وپیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود
و به بازرگان گفت :
از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی که تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت ..
سپس تاجر به معاونش سپردکه آدرس آن خانم را پیدا کند وبرایش یک بشکه عسل ببرد ...
آن مرد تعجب کرد وگفت
ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی .
تاجر جواب داد :
ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند ومن در حد و اندازه خودم به او میدهم
اگر کسی که صدقه میداد به خوبی میدانست ومجسم میکرد که صدقه ی او پیش از دست نیازمند در دست خدا قرار می گیرد ...
هراینه لذت دهنده بیش از لذت گیرنده بود
این یک معامله با خداست
بسیاری از مشکلات را نباید حل کرد،
بلکه باید منحل کرد،
چون زاییدۀ ذهن ماست.
همیشه با افکار زیبایت زندگی کن،
چون زندگی فقط با فکرهای تو زیبا می شود.
چرا وقتی که انسان ها از عادت منفی خود آگاهی پیدا می کنند.آن ها را تغییر نمی دهند.دلیل این که تمایل به تغییر ندارند این است که نمی خواهند احساس مسئولیت کنند.در ضمن لذت ادامه دادن آن بیشتر از درد و رنج است.آن ها ممکن است:
1-تمایلی به تغییر نداشته باشند
2-کمبود نظم برای تغییر داشته باشند
3-اعتقادی به تغییر ندارند
4-آگاهی آن ها برای نیاز به این تغییر کم باشد.
تمام این عوامل باعث می شوند که ما عادات منفی خود را ترک نکنیم.همه ی ما حق انتخاب داریم.می توانیم از عادات منفی چشم پوشی کنیم و امیدوار باشیم که از ما دورشوندویا با آن ها مقابله نموده و برای همیشه بر آن ها غلبه کنیم(رویکرد شتر مرغ)اصلاح رفتار از غلبه بر ترس های غیر منطقی و نامعقول و خارج شدن از راحت طلبی حاصل می شود.به خاطر داشته باشید که ترس یک رفتار آموخته شده است و می تواند آموخته هم نشود.عذر تراشی های زیر رایج ترین توضیحات برای تغییر ندادن عادات منفی هستند:
1-ما همیشه آن کار را به آن طریق انجام داده ایم.
2-ما هرگز آن کار را به این طریق انجام نداده ایم.
3-آن به من مربوط نیست.
4-فکر نمی کنم تفاوتی ایجاد کند
5-خیلی مشغولم
انسان بی شباهت به «آب» نیست
اگربخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد
باید جریان داشته باشد
باید پی برخورد با سنگ ها و سختی ها را به تنش بمالد
باید شجاعت چشیدن گرم و سرد روزگار را داشته باشد
تا باران شود و بر جهان ببارد…
وگرنه کسی که تحمل سختی ها را نداشته باشد
همچون آب ساکنی است که صدایش به کسی آرامش نمی دهد
با دیگران که کنار نمی آید هیچ
خودش راهم نمی تواند نجات دهد..!
مرداب می شود و می گندد...
وقتي شما به شهر نيويورك سفر كنيد، جالب ترين بخش سفر شما هنگامي است كه پس از خروج از هواپيما و فرودگاه، قصد گرفتن يك تاكسي را داشته باشيد. اگر يك تاكسي براي ورود به شهر و رسيدن به مقصد بيابيد شانس به شما روي آورده است. اگر راننده ي تاكسي شهر را بشناسد و از نشاني شما سر در آورد با اقبال ديگري روبرو شده ايد. اگر زبان راننده را بدانيد و بتوانيد با او سخن بگوييد بخت يارتان است و اگر راننده عصباني نباشد، با حسن اتفاق ديگري مواجه هستيد. خلاصه براي رسيدن به مقصد بايد از موانع متعددي بگذريد.
هاروي مك كي مي گويد: «روزي پس از خروج از هواپيما، در محوطه اي به انتظار تاكسي ايستاده بودم كه ناگهان راننده اي با پيراهن سفيد و تميز و پاپيون سياه از اتومبيلش بيرون پريد، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفي خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذاريد.»
سپس كارت كوچكي را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتي كه رسالت مرا تعريف مي كند توجه كنيد.»
بر روي كارت نوشته شده بود: «در كوتاه ترين مدت، با كمترين هزينه، مطمئن ترين راه ممكن و در محيطي دوستانه شما را به مقصد مي رسانم.»
✈️من چنان شگفت زده شدم كه گفتم نكند هواپيما به جاي نيويورك در كره اي ديگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبيل بسيار آراسته اي شدم. پس از آنكه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من كرد و گفت: «پيش از حركت، قهوه ميل داريد؟ در اينجا يك فلاسك قهوه معمولي و فلاسك ديگري از قهوه مخصوص براي كسانيكه رژيم تغذيه دارند، هست.»
گفتم: «خير، قهوه ميل ندارم، اما با نوشابه موافقم».
راننده پرسيد: «در يخدان هم نوشابه دارم و هم آب ميوه.»
سپس با دادن يك بطري نوشابه، حركت كرد و گفت: «اگر ميل به مطالعه داريد مجلات تايم، ورزش و تصوير و آمريكاي امروز در اختيار شما است.»
آنگاه، بار ديگر كارت كوچك ديگري در اختيارم گذاشت و گفت: «اين فهرست ايستگاههاي راديويي است كه مي توانيد از آنها استفاده كنيد. ضمنا من مي توانم درباره بناهاي ديدني و تاريخي و اخبار محلي شهر نيويورك اطلاعاتي به شما بدهم و اگر تمايلي نداشته باشيد مي توانم سكوت كنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.»
از او پرسيدم: «چند سال است كه به اين شيوه كار مي كنيد؟»
پاسخ داد: « دو سال.»
پرسيدم: «چند سال است كه به اين كار مشغوليد؟»
جواب داد: «هفت سال.»
پرسيدم: «پنج سال اول را چگونه كار مي كردي؟»
گفت: «از همه چيز و همه كس،از اتوبوسها و تاكسي هاي زيادي كه هميشه راه را بند مي آورند، و از دستمزدي كه نويد زندگي بهتري را به همراه نداشت مي ناليدم. روزي در اتومبيلم نشسته بودم و به راديو گوش مي دادم كه وين داير شروع به سخنراني كرد. مضمون حرفش اين بود كه مانند مرغابيها كه مدام واك واك مي كنند، غرغر نكنيد، به خود آييد و چون عقابها اوج گيريد. پس از شنيدن آن گفتار راديويي، به پيرامون خود نگريستم و صحنه هايي را ديدم كه تا آن زمان گويي چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاكسيهاي كثيفي كه رانندگانش مدام غرولند مي كردند، هيچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبي نداشتند. سخنان وين داير، بر من چنان تاثيري گذاشت كه تصميم گرفتم تجديد نظري كلي در ديدگاهها و باورهايم به وجود آورم.»
پرسيدم: « چه تفاوتي در زندگي تو حاصل شد؟»
گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسيد. نكته اي كه مرا به تعجب واداشت اين بود كه در يكي دو سال گذشته، اين داستان را حداقل با سي راننده تاكسي در ميان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنيدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال كردند. بقيه چون مرغابيها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوي خود را متقاعد كردند كه چنين شيوه اي را نمي توانند برگزينند.»
شرح حكايت
شما، در زندگي خود از اختيار كامل برخورداريد و به همين دليل نمي توانيد گناه نابسامانيهاي خود را به گردن اين و آن بيندازيد. پس بهتر است برخيزيد، به عرصه پر تلاش زندگي وارد شويد و مرزهاي موفقيت را يكي پس از ديگري بگشاييد.
دنيا مانند پژواك اعمال و خواسته هاي ماست.
اگر به جهان بگويي: «سهم منو بده...»
دنيا مانند پژواكي كه از كوه برمي گردد، به تو خواهد گفت: «سهم منو بده...» و تو در كشمكش با دنيا دچار جنگ اعصاب مي شوي.
اما اگر به دنيا بگويي: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»، دنيا هم به تو خواهد گفت: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»
یاعلی
یاعلی
یاعلی
آیهای از قرآن بر روی جلد مجله تایم
"هرکس جان یک نفررانجات دهد،بشریت رانجات داده است" (آیه 32سوره مائده)
یاعلی
یاعلی
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
در هر 3 ثانیه یه نفر تو دنیا میمیره و یکی از این 3 ثانیهها نوبت ماست.
در همین مدت که جمله ی بالا رو خوندی حداقل 2 نفر مردن!
پس قدر ثانیه ثانیه ی زندگیتون رو بدونید...
من ۳ بار در کالج رد شدم. بیش از ۳۰ بار برای استخدام اقدام کردم اما همیشه تقاضای من رد شد.
زمانی که KFC برای اولین بار به چین وارد شده بود، ما ۲۴ نفر بودیم که برای استخدام تقاضا داده بودیم اما من تنها نفری بودم که نتوانست وارد شود.
برای ورود به پلیس هم تقاضا داده بودم که آنجا هم تنها متقاضی ناکام بودم.
در ضمن ۱۰ بار برای ورود به دانشگاه هاروارد در آمریکا اقدام کردم که هر ۱۰ بار پاسخ منفی بود.
شاید فکر کنید اینها خاطرات یک بیمار روانی یا آخرین نامهی کسی است که به دلیل افسردگی شدید خودکشی کرده است.
اما اگر چنین فکر میکنید سخت در اشتباهید، چرا که اینها جملات جک ما (Jack Ma) خالق سایت Alibaba و صاحب رتبهی ۳۳ در بین ثروتمندترین افراد دنیا است که ثروت او بالغ بر ٢٨/٨ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
این ثروتمندترین مرد چینی، قبل از موفقیت این سایتش، در دو بیزینس اینترنتی دیگر شکست خورده بود.
لطفا بلند شوید و به حرکت ادامه دهید.
دهه سوم زندگی هر فردی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ زیرا زمانی است که تصمیمات مهمی در این دوره از زندگی گرفته میشود. جوانان اصولا در این بازه زمانی انتخاب میکنند که تا چه مقطعی تحصیلات خود را ادامه دهند، تواناییهای خود را در چه شغلهایی محک بزنند و در نهایت شغل ایدهآلشان را انتخاب کرده و دنبال کنند.
به عبارتی دهه سوم زندگی را میتوان زمانی توصیف کرد که هر جوانی سعی میکند اولین گامهای خود را در کسب و کار برداشته و آیندهاش را بسازد. یکی از مواردی که ممکن است جوانان از آن غافل شده و به درستی آن را استفاده نکنند اوقات فراغتشان است.
هر یک از ما معنی متفاوتی از موفقیت داریم اما اصولا جوانان موفقیت را در شادمانی، سلامتی، داشتن روابط اجتماعی قوی و زندگی متعادل میبینند. طبق گفته متخصصان، اینکه چطور از اوقات فراغتتان استفاده کنید میتواند به رشد تواناییهایتان کمک بسزایی کرده و شما را در رسیدن به خواستههایتان یاری بخشد. نویسنده کسب و کار، لین تیلور گفته است:
اگر از زمان فراغت برای برطرف کردن خستگیتان استفاده کرده و به تغذیه مناسب و فعالیتهای ورزشی بپردازید میتوانید به مرحلهای برسید که همیشه پر انرژی در محل کارتان حاضر شده و برای رسیدن به موفقیت انگیزهی بیشتری داشته باشید.
وی ادامه داده است:
در نظر داشته باشید که یک ذهن خلاق و بدن سالم باعث میشود تا بهترین عملکرد را داشته باشید. همچنین دانستن اینکه توانستهاید عملکرد خوبی در محل کارتان داشته باشید به شما شهامت اینکه از اوقات فراغتتان بهتر استفاده کنید را داده و میتوانید علایقتان را مصممتر دنبال کنید. این موضوع باعث میشود تا میان زندگی شخصی و کارتان به یک تعادل مناسب برسید.
دانستن اینکه باید از اوقات فراغتتان به درستی استفاده کنید قدم اولی است که به شما در کسب موفقیت بیشتر کمک میکند اما ممکن است که در نحوه انتخاب فعالیت مناسب در اوقات فراغت مردد باشید. به همین دلیل قصد داریم ۱۶ کاری که جوانان موفق در زمانهای فراغتشان به انجام آنها مشغول هستند را با هم مرور کنیم. ادامه مقاله را با زومیت دنبال کنید:
اوقات فراغتتان را با خانواده و دوستانتان سپری کنید
همراه بودن خانواده یا دوستانتان، در زمان تحصیل یا حضور در محل کارتان معمولا امکان پذیر نیست. به همین دلیل باید از اوقات فراغتتان برای سپری کردن زمان با کسانی که به فکر شما بوده و به شما اهمیت میدهند استفاده کنید.
در نظر داشته باشید که تشویق شدن برای رسیدن به رویاهایتان توسط افرادی که شما را دوست دارند میتواند در بیشتر شدن انگیزه برای فعالیت بیشتر، تاثیر بسزایی داشته باشد.
فعالیتهای ورزشی داشته باشید
خیلی از افراد موفق با وجود برنامه سنگین کاری که دارند زمانی را در میان فعالیتهای روزانه خود به ورزش اختصاص میدهند. این کار کمک میکند تا در کنار داشتن سلامتی جسمی، انرژی مثبتی نیز جذب کنند؛ انرژی که قادر است از نظر روحی نیز به آنها در رسیدن به بهترین سطح عملکرد کمک کند. شما میتوانید در اوقات فراغتتان به انجام دوچرخهسواری، اسکی، شنا، پیادهروی یا دیگر فعالیتهای خوب ورزشی بپردازید.
در زندگی روزمره، بیشتر با استرس و اضطراب رو به رو میشویم که میتوانند روی ما تاثیر منفی بگذارند. فعالیتهای ورزشی با آدرنالینی که تولید میکنند میتوانند ما را از این استرسها دور سازند و به زندگی ما هیجان بخشند. به همین دلیل افراد موفق به انجام تمرینهای ورزشی مشغول میشوند.
دانستههای خود را افزایش دهید
جوانان موفق همیشه نسبت به مسائل مختلف کنجکاو هستند و علاقه دارند بیشتر بدانند. آنها با مطالعه، ثبت نام در دورههای آموزشی، تحقیق در اینترنت و استفاده از تجربیات دیگران سعی میکنند بر میزان دانششان بیفزایند.
در نظر داشته باشید این اقدام برای هر جوانی فوق العاده مفید است زیرا زمانی که بخواهند وارد کسب و کاری شوند هرچه دانش آنها بیشتر باشد احتمال استخدامشان افزایش مییابد.
عقاب چگونه دوباره متولد میشود؟ ﻋﻤﺮ ﻋﻘﺎﺏ 70 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ سن 40 ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﭼﻨﮕﺎﻝﻫﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑِ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻃﻌﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﮕﺮ ندﺍﺭﺩ. ﻧﻮﮎ ﺗﯿﺰﺵ ﮐُﻨﺪ، ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻬﺒﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﺴﺎﻝ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﮐﻠﻔﺘﯽ ﭘﺮ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯿﭽﺴﺒﺪ ﻭ پرﻭﺍﺯ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ: بمیرد یا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﻮﺩ. ﻭﻟﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻧﻮﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮ ﺻﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻮﺑﺪ ﺗﺎ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﻧﻮﮐﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮﻭﯾﺪ. ﺑﺎ ﻧﻮﮎ ﺟﺪﯾﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﭼﻨﮕﺎﻝﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻧﻮ ﺩﺭﺁﯾﺪ . ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﻥ ﭘﺮﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ 150 ﺭﻭﺯ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﻭﻟﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ 5 ﻣﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ 30 ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ، ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺷﺖ، ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، یا ﺑﺎید مُرد.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ، ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ بازيگوشى ﺑﻪ ﻧﺎﻡ غلام درس ميخواند.
ﺭﻭﺯﯼ خانم معلمش كه از شيطنت هاي او به تنگ آمده بود با او دعواي سختي كرد و به او گفت كه در آينده هيچ چيز نميشود .
غلام آنقدر در مقابل هم كلاسي هايش خجالت زده شد كه مدرسه خود را عوض كرد و تا سالها كسى از او خبر نداشت.
بيست ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺣﻤﺪﯼ ﺑﻌﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺭﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ،
ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ،
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ ، ﺩﮐﺘﺮﺟﻮﺍﻥ ﺭﻋﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻠﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺣﺮﻑﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝﮐﺒﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﮐﺘﺮﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺖ ،
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ،
پس از بررسی متوجه شد
ﻧﻈﺎﻓﺘﭽﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭﺷﺎخه ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ
ﻭ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ
اون نظافتچی کسی نبود جز
غلام ! ! !
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ غلام دکتر شده ؟ !
نكته مديريتى :
هرگز از تلاش دست برنداريد حتى اگر از نظر روحى آسيب ديديد . بياييد غلام دوم نباشيم
هر وقت احساس کردی برای کاری ساخته نشده ای، به این تصویر 5 ثانیه نگاه کن، شاید نظرت عوض شد
یا علی
سالهاِ بعد،بابتِ کارهایی که نکردی بیشتر افسوس میخوری تا بابتِ کارهایی که کردی
پس روحیه ی تسلیم را کنار بگذار
از حاشیه ی امن بیرون بیا
آرزو کن ،بگرد، کشف کن ...
1.اگر میخواهید یک سرمایه گذار باهوش باشید، باید ریسک های زیادی انجام دهید و این ریسک های زیاد، قرار نیست همه شان تبدیل به موفقیت شوند. حتی ریسک های زیاد بر روی تصمیم گیری نیز، قمار نیستند. در واقع قمارباز کسی است که غرورش با پولش ازدواج کرده.
2.تصمیم گیری احساسی خطرناک است و زمانی خطرناک تر میشود که توسط یک گروه تصمیم گیری میشود! البته که شما انسان هستید، احساسات دارید. طبیعی است که واکنش های احساسی به شرایط داشته باشید! چه منفی و چه مثبت! اما به عنوان یک فرد بالغ، در کسب و کار و زندگی تان باید یکبار برای همیشه یاد بگیرید، هنگام تصمیم گیری های، احساساتتان را کنار بگذارید و با واقعیات و عینیات تصمیم تان را بگیرید.
3.زمانی که پولتان را از دست میدهید، شکست میخورید، معمولا بر حسب عادت، دوست دارید آنرا بین خودتان نگه دارید یا به اصطلاح درونی اش کنید و هیچکس را از آن خبردار نکنید. این یکی از خطرناک ترین اقداماتی است که سرمایه گذاران جوان انجام میدهند.آنها ارزش خالص دارایی شان را با ارزش خالص خودشان برابر میدانند؛ این اشتباه است. شما اگر شکستی متقبل شدید ویا پولتان را از دست دادید، شما در واقع شخصی هستید که شکست خورده، نباید تصور کنید یک “فرد شکست خورده” هستید.
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.
انشاالله ما هم به هم چین مراحلی می رسیم
بزرگترین بلا ناامیدی است مولا علی
سخت است بدون همکاری و مشارکت دیگران به موفقیت رسید.یک شخصیت جذاب ضمن حفظ آرامش،انعطاف پذیر و سازگار است.انعطاف پذیری به معنی رفتار ناامیدانه یا بی فایده نیست،بلکه به معنی ارزیابی و پاسخ دهی مناسب در شیوه ای به موقع و به جا در موقعیت های خاص است.انعطاف پذیری شامل اصول و ارزش ها نمی شود.
کارهای اشتباهی که درباره ی دیگران انجام می دهیم و یا از چیزهایی که رنج می بریم به گونه ی متفاوت تعببیر و تفسیر می شوند.همدلی به تنهایی ویژگی مهم یک شخصیت مثبت است.افراد همدل از خودشان این سوال را می پرسند((چه احساسی به من دست می دهد اگر کسی با من چنین برخوردی کند؟))
دوستی ها به شرح زیر می توانند طبقه بندی شوند:
1-دوستان تفریحی.شما دوست هستید مادامی که روابط برای سرگرمی وتفریح پابرجایند.مثل رفیق نیمه راه.
2-دوستی برای راحتی وآسایش.افراد این نوع دوستی را برای رسیدن به سود برقرار می کنند.این دوستی تا وقتی دوام پیدا می کند که فایده ی شخص تمام نشده باشد این دوستی ها دوام ندارند.
3-دوستی واقعی.این نوع دوستی مبتنی بر تایید و احترام متقابل است.دوستان واقعی افرادی هستند که در خوب بودن بر یکدیگر برتری گیرند.دوستان واقعی کسانی هستند که خیر یکدیگر را در دل و در عمل می خواهند.اعمال خوب به وسیله دوستان خوب به وقوع می پیوند وخوبی از هر دوطرف ادامه می یابد.خوب بودن بر پایه ی منش و تعهد حاصل می شود.
خوشی ها،دوستی ها را به وجود می آورند و گرفتاری های آن ها را آشکار می کنند.رفیق نیمه راه در متن زیر به خوبی توصیف شده است.
افراد در شادی شما را جست و جو می کنند و هنگام سختی روی برمی گردانند و می روند.
آن ها می خواهند از شما شادی کامل را کسب کنند،اما غم و غصه ی شما را نیاز ندارند.اگر خوش و سرحال باشید.
دوستان شما زیادند،اما اگر گرفتار باشید تمام آن ها را از دست می دهید.هیچ یک از آن ها نمی خواهند از شربت خوشی شما کمی بنوشند،اما شما باید تمام تلخی ها را به تنهایی سر بکشید (ویلکوک)
افرادی که دوستان واقعی دارند واقعا به یکدیگر کمک می کنند و هیچ گونه چشم داشت مادی از یکدیگر ندارند و آن چه که لازمه ی دوستی است به جا می آورند.
اگر آن ها نتوانند یکدیگر را کمک کنند در روابطشان شکست می خورند.
روابط اتفاقی به وجود نمی آیند،بلکه برای ایجاد شدن به زمان نیاز دارند.آن ها براساس مهربانی،فهم،ازخودگذشتگی و نه براساس حسادت،خودخواهی،خودرا بالا کشیدن و رفتار غیر مودبانه ایجاد می شوند.
روابط دوستانه نباید حالت بده و بستان داشته باشند.همین که دوستی ها برقرار شد،نیاز دارند که به طور مداوم افزایش یابند.به یاد داشته باشید که هیچ کس کامل و ایده آل نیست و چنین انتظاری در دوستی منجر به نومیدی می شود.
1-نه گفتن
2-استقبال از انتقاد
3-خوش بینی
4-عدم ترس از شکست
5-توانایی تمرکز بر هدف
شوخی های منفی می توانند شامل طعنه زدن،خراب کردن و اذیت و آزار باشند.هر نوع شوخی طعنه آمیز برای مسخره کردن دیگران بسیار ناپسند است.هر نوع زخم بدنی زودتر از یک زخم روحی مداوا می شود.
هنگامی که یک نفر از خجالت سرخ می شود،هنگامی که درد کسی را فرا می گیرید،وقتی که به مقدسات کسی توهین می شود،وقتی که با خنده،ضعف کسی برملا می شود،وقتی بی حرمتی به مقدسات باعث سرگرمی می شود،هنگامی که اشک کودکی سرازیر می شود،وهنگامی که فرد نمی تواند در خنده ی دیگران شرکت کند،یک شوخی بی مزه و کم محتوا در کار بوده است. کلیف توماس
برای کسی که از آزار دیگران لذت می برد هر چیز که باعث سرگرمی او شود،خوشایند است.غیر معمول نیست کودکانی را ملاحظه کنید که با پرتاب سنگ به سوی قورباغه ها برای خودشان سرگرمی درست می کنند زیرا سرگرمی برای آن ها مساوی با مرگ قورباغه هاست اما این امر برای قورباغه ها سرگرمی نیست.
شوخی می تواند ارزشمند ویا خطرناک باشد بستگی به این دارد که فرد با دیگران بخندد و یا این که به دیگران بخندد.وقتی که شوخی به تمسخر دیگران می پردازد و یا باعث سرگرمی فرد می شود،حالت خوبی نداردو فرد شوخی کننده مقصر است.اذیت دیگران می تواند باعث جریحه دار شدن احساسات شود.برخی از افراد با خراب کردن دیگران برای خود سرگرمی درست می کنند.طعنه زدن،دیگران را نسبت به فرد بیگانه می سازد.خوب است شوخی برای هیچ کس خطر چندانی نداشته باشد.
دکتر نورمن کوزینس،نویسنده ی کتاب((تشریح یک بیماری))نمونه ی بارزی است از این که فرد چگونه می تواند بیماری لاعلاجش را معالجه کند.او یک به پانصد شانس بهبود داشت اما کوزینس خواست ثابت کند که هیچ چیزمانند ذهن و فکرمهم نیستندوآن را ثابت کرد.او پی برد اگر هیجان های منفی،مواد شیمیایی منفی در بدن تولید می کنند بنابراین عکس آن نیز صادق می باشد.یعنی هیجان های مثبت مثل شادی و خنده مواد شیمیایی مثبتی به سیستم ما وارد می کنند.او از بیمارستان به هتل نقل مکان کردوفیلم های خنده داری را اجاره می گرفت و خودش را با خندیدن درمان کرد.البته کمک های طبعی هم مهم است،اما خواسته ی بیمار برای زنده مانده نیز به همان اندازه اهمیت دارد.
شوخ طبعی می تواند زندگی را نجات دهد،مضافا این که می تواند مصایب را نیز آسان کند.
کوکا کولا تو سال اولش فقط ۹ بطری فروخت اما امروز 1/7 بطری رو در روز می فروشه.
هیچ وقت ناامید نشو.
سخاوت نشانه ی بلوغ عاطفی است.سخاوتمند بودن به معنی در فکر دیگران و با ملاحظه بودن،بدون تمنا است.افراد سخاوتمند در زندگی ثروتی را تجربه می کنند که شخص خودخواه نمی تواند حتی آن را در رویا هم تجربه نماید
خودخواهی انتقام می آورد.به احساسات دیگران حساس باشید.
یا علی
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
موسسهی جیپی مورگان چیس، ۱۵ میلیارد تراکنش اعتباری و بدهی را در ۱۵ ناحیهی شهری بررسی کرد تا دریابد نحوهی خرج کردن آدمها براساس درآمدشان چه تفاوتی دارد. ۲۰٪ امریکاییهای گروهی که کمترین درآمد را داشتند تقریبا بیش از هر گروه درآمدی دیگری پول بیشتری خرج کردند. همچنین سهم زیادی از درآمدشان را در خواروبارفروشیها خرج می کنند.
اصلا عجیب نیست. کالاهایی مانند سوخت و خواروبار همیشه هزینهی زیادی برای خانوارهای کمدرآمد محسوب میشود. آنچه عجیب است سهمی از درآمد است که توسط فقرا در رستورانها خرج میشود: ۱۶.۶٪.
فقط ثروتمندترین امریکاییها، با اختصاص ۱۷.۸٪ از درآمدشان به رستورانها، بیشتر از این میزان خرج میکنند.
آیا فقرا ولخرجی میکنند و در رستورانهای معروف اسپاگو، مسا گریل، و لوسیرک ریختوپاش میکنند؟ خیلی به ندرت. مطالعات دیگری نشان میدهد امریکاییهای کمدرآمد خارج از خانه پول زیادی را در فستفودهای زنجیرهای و سایر مکانها صرف غذا میکنند تا در ازای قیمت کم غذایی حاضری بگیرند.
طبق یک گزارش مهم توسط نشنال جئوگرافیک به نام ”چهرهی جدید گرسنگی“ در بسیاری موارد خانوادههای تک والدی یا خانوارهای فقیر با کمبود وقت روبهرو هستند. ماشین ندارند، روی وسایل نقلیهی عمومی نامنظم حساب میکنند تا از کاری به کار دیگری برسند و اغلب با رفتوآمدهای طولانی مواجه میشوند. وقتی یک والد دیر به خانه میرسد و بچهها گرسنه هستند فستفود راهحلی سریع است.
مادری در هیوستون به این نشریه گفت: ”میدانید، شاید نتوانم آن را برای یک نفر که اینجا نبوده که بفهمد، توجیه کنم اما نمیتوانم آنها را ناامید کنم و غذایی نگیرم. “
از سوی دیگر ثروتمندان بیشتر از هر گروه درآمدی برای بیرون غذا خوردن، و اغلب در رستورانهای شیک و گرانقیمتی که قیمت غذاها در آنها ممکن است به صدها دلار برسد، هزینه میکنند.
یافتههای دیگر: در حالیکه فقرا حدودا ۵۱٪ پولشان را برای کالاهایی نظیر غذا، سوخت و پوشاک هزینه کردند، ثروتمندترینها حداقل ۴۰٪ درآمدشان را صرف این اقلام کردند.
همچنین ثروتمندان پول بیشتری صرف کالاهای بادوامی مانند ماشین، قایق شخصی، و وسایل برقی خانه کردند. بیش از ۱۹٪ درآمدشان به اقلام گرانقیمت اختصاص یافته بود، تقریبا دوبرابر مقداری که امریکاییهای گروه کمدرآمد برای آنها میپرداختند.
ترجمه:تحریریه سایت کسب و کار بازده_اسما حسنی
منبع: مارکتواچ
رایجترین دلیل پایین بودن قیمت سهام شرکتها این است: بدبینی عام و خاص به شرکت یا صنعت. قصد داریم تا تجارت را در چنین محیطی انجام دهیم؛ البته نه به خاطر طرفداری از بدبینی بلکه به دلیل علاقه به چنین قیمتهایی. بدبینی، یکی از دشمنان یک خریدار منطقی است
. اکثر مردم جذب سهامهایی میشوند که دیگران آنرا میخواهند اما باید به دنبال سهامی باشید که کسی آن را نمیخواهد. نمیتوانید چیزی را که همه به دنبال آن هستند، بخرید و بخواهید تا خوب عمل کند
.بازار کوتاه مدت مانند زندان است و مکان امنی ندارد و کار دراین بازار کودکانه است
.زمان، دشمن تجارت ضعیف و دوست تجارت قوی است. چنانچه شما ۲۰ الی ۲۵ درصد سود از سرمایه خویش بدست آورید؛ زمان دوست شماست اما اگر بازده تجارت شما پایینتر بود, زمان دشمن شماست
بسیار آزار دهنده است از دوستی که مشکلی دارد این سوال را بپرسیم:((آیا من می توانم به شما کمکی بکنم؟))این گفته بیشتر حالت تظاهر دارد.اگر شما واقعا قصد کمک دارید،در مورد چیزی که مناسب و شایسته انجام دادن است فکر کنید و سپس آن را انجام دهید.
بعضی از افراد به جای خود پسندی ردای صداقت را به تن می کنند و امیدوارند که روزی بتوانند مدعی شوند که دریافت کمک حق شان می باشد.
از شوخی های بی معنی و نادرست اجتناب نمایید.احتیاط و صداقت ابزار خوبی برای قضاوت کردن نیست.فرد می تواند بی ریا و صادق باشد اما اشتباه کند.
معناي ۷سال رو کي خوب ميفهمه؟
دانشجوهاي پزشکی...
معناي ۴سال رو کي ميفهمه؟
بچه هاي کارشناسی...
معناي ۲سال رو کي خوب ميفهمه؟
سرباز ها...
معناي ۱سال رو کي خوب ميفهمه؟
پشت کنکوري ها...
معناي ۹ماه رو کي خوب ميفهمه؟
بانوان باردار...
معناي ۱ماه رو کي خوب ميفهمه؟
روزه داران ماه مبارک رمضان...
معناي ۱هفته رو کي خوب ميفهمه؟
سر دبيرهاي مجلات هفتگی...
معناي ۱روز رو کي خوب ميفهمه؟
کارگران روز مزد...
معناي ۱ساعت رو کي خوب ميفهمه؟
عاشق منتظر...
معناي ۱دقيقه رو کي خوب ميفهمه؟
اونايي که از پرواز جا موندند...
معناي ۱ثانيه رو کي خوب ميفهمه؟
اونايي که در تصادف جون سالم به در بردند...
معناي ۱دهم ثانيه رو کي خوب ميفهمه؟
مقام دوم تو المپيک...
معنای لحظه را چه کسی درک میکنه ؟
کسی که دستش از دنیا کوتاهه...
این فقط یک یادآوری بود تا
قدر لحظه لحظه هاي زندگيمون رو
بدونيم
خيلي زود دیر میشه...
نه...!
خیلی زود تموم ميشه!
شايد فرصتي رو که الان داريم،
لحظهای ديگر فقط یک خاطره باشد
شاید تلخ و زشت...
و شاید شیرین و زیبا..