| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد....
@eshghepool
ما تربیت نشدیم!
ما تربیت نشدیم.
تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرفشنو باشیم، صبحها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و …
اما سادهترین و ضروریترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.
کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم …
در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوههای نقد را به ما نیاموختند.
داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳میگوید: «اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانههای آن کشور نروید. اینها را بهراحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد. میتوان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیشبینی کنید، بروید در دبستانها؛ ببینید آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند؛ ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»
از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.
آیا باید در جوانی یا میانسالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!
به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی میکند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.
هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر میرویم و وقتی به خانه برمیگردیم، چند خط نمیتوانیم دربارۀ آنچه دیدهایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیدهایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است.
جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم میگفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری میکردم تا بچهها قبل از اینکه به نگاههای سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.»
میگفت: «کسی که به کلاسهای طراحی میرود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیقتر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت میرود تا در طراحی پیشرفت کند.»
اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم.
انسانی که نمیتواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشیهای غارنشینان نشان میدهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.
من پدرانی را میشناسم که در آتش محبت فرزندانشان میسوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمیشناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس میکرد و میبوسید و دست محبت بر سر و روی آنان میکشید.
بسیارند پدرانی که نمیدانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یکبار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمیدهد.
در جامعهای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل میبارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمانها میجوییم، ولی یکبار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشدهایم.
نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
انواع قرار داد کار
قرارداد کار به رابطهای اطلاق میشود که به صورت کتبی یا شفاهی در مقابل دریافت حقالسعی (شامل دستمزد و مزایای شغلی) برای مدت موقت یا مدت غیر موقت بین کارگر و کار فرما تنظیم شده باشد.
بنابراین اولین نکتهای که از تعریف قرارداد کار به دست میآید، این است که قرارداد کار جزو عقود غیر تشریفاتی است.
نکته دوم این است که پرداخت مزد حاکی از معوّض بودن قرارداد کار است و موارد کار مجانی را شامل نمیشود و سوم اینکه شامل قراردادهای دائم و موقت میشود.
قرارداد کار غیر موقت
قانونگذار در تبصره دو ماده 7 قانون کار، کلیه کارهایی را که دارای طبیعت مستمر هستند، چنانکه مدت در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی کرده است.
بدیهی است بهترین شکل ممکن که منجر به حفظ هر چه کاملتر حقوق کارگر خواهد شد، تنظیم رابطه به صورت دائمی (غیر موقت) است چرا که در این صورت، کارگر ضمن بهرهمندی از افزایش حقوق سنواتی و نیز بیمه در طول مدت اشتغال و همچنین بهداشت و ایمنی یا بهرهمندی از امتیازات کارهای سخت و زیانآور در محیط کار و نیز عیدی سالانه، در پایان کار نه تنها استحقاق دریافت حق سنوات به میزان آخرین حقوق ضرب در سالهای خدمت را خواهد داشت، بلکه پس از خاتمه کار به لحاظ بازنشستگی، از کار افتادگی یا فوت از حقوق لازم از محل صندوق تأمین اجتماعی نیز برخوردار خواهد شد.
علاوه بر آن فرزندان ذکور وی تا سن 18 سالگی و اناث تا هنگام ازدواج و همچنین همسر او پس از حیات وی از مستمری و امتیازات آن بهرهمند خواهند شد.
بنابراین ملاحظه میشود که اصرار قانون کار مبنی بر دائمی تلقی شدن رابطه قراردادی کار تا چه حد میتواند حافظ منافع کارگران و کارکنان بخشهای مختلف تولیدی و خدماتی باشد؛ اگرچه با توجه به شرایط اقتصادی موجود و عدم تعادل بین عرضه و تقاضا در بازار کار، روابط فعلی آنچنان دچار آسیب شده است که کارفرمایان به تنظیم قراردادهای موقت و حتی با تفسیر غلط ازماده 11 قانون کار که در مورد کارهای آزمایشی وضع شده است، در قالب 89 روزه، مبادرت به ایجاد رابطه قراردادی میکنند و از آنجایی که به لحاظ پیروی از انگیزههای اشتغالزایی و حمایت از توسعه کارآفرینی بعضاً مورد حمایت سیاستهای وزارت کار نیز قرار دارند، نتیجتاً از امتیازات تعیینشده در خصوص قراردادهای دائم بیبهره میشوند.
قرارداد کار با مدت موقت
بر اساس تبصره یک ماده هفت قانون کار، حداکثر مدت موقت برای کارهایی که طبیعت آنها جنبه غیر مستمر دارد باید توسط وزارت کار تهیه و به تصویب هیأت دولت برسد.
بنابراین ملاحظه میشود قانونگذار در جهت صیانت از استمرار رابطه قرارداد کار و این که در مواردی به بهانه طبیعت غیر مستمر، کارفرمایان مبادرت به تنظیم قرارداد موقت نکنند، تعیین آنها را، به ضوابطی منوط کرده است که توسط وزارت کار و امور اجتماعی تهیه و با تصویب هیأت وزیران لازمالاجرا خواهد بود.
قراداد کار معین
چنانچه از نام این نوع قرارداد برمیآید، قالب مذکور به انجام کار معینی توسط کارگر اطلاق میشود. بنابراین در صورت انجام دادن کار مورد توافق، تعهد کارگر پایان یافته تلقی میشود و قرارداد خاتمه مییابد.
از این جهت قراداد کار معین با قراردادهای پیمانکاری که مشمول مقررات قانون مدنی است، تشابهاتی دارد.
اما باید به این نکته توجه داشت که چنانچه کارگر با ابزار و لوازم متعلق به کارفرما و بنا به دستور او در محل کارگاه، اقدام به انجام کار معینی مانند رنگ کردن تعدادی خودرو کند، قرارداد آنها مشمول موارد حمایتی مندرج در قانون کار میشود.
بنابراین قرارداد کار مفهومی متفاوت از اجاره انسان پیدا میکند. اما در مواردی که کار به صورت کنتراتی سفارش داده میشود و نه تنها تهیه ابزار و لوازم کار بر عهده پیمانکار است، بلکه حدود و ثغور و ساعات و نیز چگونگی انجام کار تماماً با مدیریت وی انجام میپذیرد، کارهای پروژهای پیمانکار در قلمرو عمومات قانون مدنی قرار میگیرد.
برنده ها ممکن است که دست به تحلیل بزنند ولی هیچ وقت بهانه تراشی نمی کنند.دلیل تراشی کاربازنده ها است.همیشه بازنده ها کتابی پراز بهانه دارند که به شما می گویند که چرا آن ها نتوانستند فلان کار را انجام دهند.
مابهانه های زیر را از آن ها می شنویم:
*من بدشانسی آوردم
*طالع من نحس است
*سن من بسیار کم است
*سن من بسیار زیاد است
*من ناتوانم
*من به حد کافی زیرک نیستم
*من آموزش ندیده ام
*من جذاب به نظر نمی رسم
*من پارتی و آشنا ندارم
*من پول کافی ندارم
*وضعیت اقتصادی من بد است.
*اگر من فقط یک فرصتی به دست می آوردم
*اگر من فقط خانواده ی درست و حسابی داشتم
*اگر فقط ازدواج درستی کرده بودم
این فهرست می تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند.
زمانی که مشکلات غیر قابل حل به نظر می آیند،چنین پنداشته می شود که دست کشیدن آسان ترین کار باشد.این امر در مورد ازدواج،شغل و هرگونه رابطه ای صدق می کند.برنده ها زمین می خورند ولی از بازی کنار نمی کشند.ماهمه دچار اشتباهاتی در زندگی می شویم،ولی اشتباه کردن به معنای شکست خوردن نیست.بسیاری از افراد به علت این که دانش و توانایی لازم را ندارند و نه به این دلیل که خود را کنار کشیده اند شکست می خورند.رمز کلی موفقیت در دوکلمه ی پشتکار و استقامت نهفته است.پشتکار نسبت به آن چه که باید انجامش داد و مقاومت در مقابل آن چه که نباید آن را انجام داد.
یک فرد به این خاطر که شجاعتش بیشتر از دیگران است قهرمان نمی شود،بلکه او نسبت به دیگران 10 دقیقه شجاعت بیشتری به خرج می دهد (رالف والدو امرسون)
این موضوع شبیه پسر کوچکی است که می گوید وقتی که پسر بزرگی شدم،فلان و فلان مورد را انجام خواهم داد وخوشحال خواهم شد.وقتی او یک پسر بزرگ می شود می گوید وقتی که دانشگاه را تمام کردم فلان وفلان مورد انجام می دهم و خوشحال خواهم شد.وقتی او دانشگاه را تمام می کند،می گوید وقتی شغلی پیدا کردم،فلان و فلان مورد را انجام خواهم دادو خوشحال خواهم شد.وقتی شغلی را پیدا می کند او می گوید وقتی ازدواج کردم،فلان و فلان کار را انجام می دهم و خوشحال خواهم شد.وقتی که ازدواج کرد،می گوید وقتی بچه هایم از مدرسه فارغ التحصیل شدند وقتی که بچه هایش فارغ التحصیل شدند می گوید وقتی بازنشسته شدم فلان و فلان کار را انجام می دهم وخوشحال خواهم شد.وقتی او بازنشسته شد می بیند که زندگی در جلوی چشم های او تمام شده است.
برخی افراد تاخیر در کارها را تمرین می کنند وبه وسیله ی عبارات و کلمات آن را پنهان می کنند.می گویند:من تجزیه و تحلیل می کنم و شش ماه بعد آن ها هنوز در حال تجزیه و تحلیل هستند.آن چیزی که نمی فهمند این است که آن ها از بیماری به نام((فلج تجزیه و تحلیل))رنج می برند وآن ها هرگز موفق نخواهند شد.نوعی دیگر از افراد تاخیر کننده وجود دارند که می گویند:((من آماده می شوم))ماه بعد هنوز در حال آماده شدن هستند وشش ماه بعد آن ها باز هنوز آماده می شوند.چیزی را که آن ها درک نمی کنند این است که از یک بیماری به نام((بهانه سازی))در رنج هستند.آن ها بهانه هایی برای خود می سازند.
چه زمانی است و ما کجا هستیم؟پاسخ این است که اکنون زمان حال است و ما اینجا هستیم.اجازه دهید بهترین زمان یعنی زمان حال را ایجاد کنیم واز زمان حاضر کاملا مفید،بهره ببریم.پیام ما این نیست که نیاز به برنامه ای برای آینده نیست.پیام ما این است که برای آینده نیاز به برنامه داریم.اگر ما از زمان حال خود به صورت کامل استفاده کنیم.بذرهایی برای آینده ی بهتر به صورت خودکار کشته ایم.آیا چنین نیست؟
اگر شما می خواهید نگرش مثبت ایجاد کنید این عبارت را یاد بگیرید:((آن را حالا انجام بده))و عادت به تاخیر انداختن کارها را متوقف کن.
غمگین ترین کلمات درزندگی عبارتند از:
1-ممکن بود این طوری بشود
2-باید این کار را می کردم
3-می توانستم این کار را بکنم
4-ای کاش این کار را می کردم
5-ای کاش وقت بیشتری می گذاشتم
من مطمئنم که همه ی افراد موفق می خواهند تاخیر داشته باشند اما هرگز دوروبر آن نمی روند.
وقتی کسی می گوید:((من یکی از همین روزها آن کار را انجام می دهم))شما مطمئن باشید که آن به معنای این است که هیچ یک ازروزها انجام نمی دهد.
برخی افراد منتظر می مانند همه ی چراغ ها سبز بشوند تا از خانه شان خارج شوند.آن،هرگز اتفاق نخواهد افتاد آن ها قبل از آنکه شروع کنند شکست می خورند واین امر غمگین کننده است.تاخیر کردن درکارها را متوقف کنید،زمان آن فراررسیده است که بهانه ها را کنار بگذاریم.
زندگی ما یک میدان پر ازموانع است و ما به وسیله ی داشتن نگرش منفی،بزرگترین مانع برای خودمان می شویم.افراد دارای نگرش منفی،زمان بسیار سختی را برای حفظ دوستی ها،شغل ها،ازدواج و روابط شان دارند.نگرش آن ها منجر به:((تندی،خشم،زندگی بی هدف،حالت بیماری،سطح استرس بالا برای خودشان ودیگران،))می شود.آن ها یک محیط منفی را در خانه و کار ایجاد می کنندو به جامعه مدیون می شوند.آن ها هم چنین نگرش منفی را به افراد دوروبر خود و نسل های آینده منتقل می کنند.
میلیونر شدن چندان هم سخت نیست ، البته کم هستند افرادی که اعتماد به نفس و توانایی آن را داشته باشند که ایده های کوچک و جالب و در عین حال پردرآمد خود را به مرحله ی اجرا درآورده و از آن کسب درآمد کنند ، آنهم درآمدهای میلیونی !
همه ما در ذهنمان ایده هایی داریم که بنا به توجیهات خودمان - مانند وقت نداشتن و یا کمبود سرمایه - از آنها به راحتی می گذریم ، در حالی که تنها مشکلی که جلوی ایده های خلاقانه را می گیرد تنبلی و عدم اراده ی قوی است ، بنابراین سعی کنید ایده های خود را با همین دو عامل پیش ببرید و نتیجه ی آنرا نیز ببینید.
۱- مردی که پس از ازدواج وب سایتی برای مسائل عاطفی افراد متاهل ایجاد کرد
اAshleymadison.com سایت قرارهای عاشقانه است با یک فرق؛ تنها افراد متاهل یا کسانی که خواهان قرار با یک فرد متاهل هستند مورد پذیرش این سایت قرار می گیرند. شعار سایت این است:" زندگی کوتاه است. پس با عشق زندگی کن". موسس این سایت یک وکیل به نام نوئل بیدرمن است که به زعم خودش یک مرد متاهل بسیار خوشبخت است. سایت این مرد خوشبخت ۳٫۲ میلیون عضو دارد که بیانگر کارا بودن و موفق بودن ایده ی او است.
۲- مردی که کسب و کار یک میلیون دلاری وسیله نظافت سگ را به راه انداخت.
ماتیو اوسبرن از سرشناسترین پیشگامان در ساخت وسیله نظافت فضولات سگها است که Pooper-Scooper.com را راه اندازی کرده است.
او هرگز فکر آن را هم نمی کرد که روزی همین ایده او را میلیونر کند. شروع کار اوسبرن به سال ۱۹۸۷ برمی گردد که او یک مرکز خدمات حیوانات اهلی در کلمبوس اوهایو به راه انداخت. در آن هنگام او با داشتن ۲شغل تمام وقت از هرکدام ساعتی ۶دلار درآمد داشت. ماتیو در آن زمان همسر و یک دختر داشت و پسرش در شرف به دنیا آمدن بود. او که از کسب درآمد بیشتر ناامید شده بود، به این فکر افتاد که برای حدود ۱۰۰،۰۰۰ سگ که در ۱۵مایلی خانه او هستند ، کاری انجام دهد. نقطه سرآغاز کسب و کار او همینجا بود. ماتیو به امر نظافت محوطه ها پرداخت، با اینکه کار چندان جالب نبود ، اما او از رضایت مشتریان و کار در بهترین حیاطها لذت می برد.
کار ماتیو کم کم به جایی رسید که هفت نفر را به همراه شش ماشین حمل به کار گرفت که روزانه به ۷۰۰ مشتری ثابت خدمات ارائه می دادند. در حالیکه اوسبرن درحال تبلیغ و شناساندن چنین خدماتی بود، شخصی به نام مت "رد" بسول او را به آینده ای که انتظارش را نداشت نزدیک کرد. بسول مالک مرکز ارائه خدمات حیوانات اهلی(Pet Butler )در تگزاس بود. او پس از دیدن کار ماتیو ، او را شریک خود در امور نظافت حیوانات کرد ، در حال حاضر Pet Butler بزرگترین مرکز ارائه خدمات نظافت فضولات حیوانات اهلی در امریکا است که اکنون بالغ بر ۳۰۰۰ مشتری دارد.
۳- نوجوانی که از طریق فروش مربا با دستور پخت مادر بزرگش میلیونها دلار به دست آورد.
در حالیکه موفق ترین کارآفرینان درآمد خود را از ایجاد وب سایتهای پرطرفدار به دست می آورند، "فریزر دوهرتی" کسب و کار بزرگش را از راه سنتی به دست آورده است. فریزر پخت مربا را از سن ۱۴سالگی با دستورالعملهای مادربزرگش در آشپزخانه خانه ی خود شروع کرد ، وی در ۱۶سالگی مدرسه را ترک کرد تا به طور تمام وقت مشغول کار خود شود. این نوجوان در حال حاضر سالانه چیزی حدود ۵۰۰،۰۰۰ شیشه،مربا می فروشد که این مقدار ۱۰درصد بازار مربای انگلیس را تشکیل می دهد. سرمایه دوهرتی چیزی حدود ۱تا۲میلیون دلار تخمین زده می شود.
۴- شرکتی که از فروش عینک های ایمنی مخصوص سگها صاحب ثروت بزرگی شد
در جوامع غربی سگ و سایر حیوانات خانگی جزء لاینفک زندگی افراد هستند ، همین عامل باعث شده است تا چند دوست قدیمی تصمیم بگیرند برای سگ ها عینک بسازند !
عینک برای سگ خانگی؟ به نظر بی معنی می رسد ! اما اگر کسی به ساخت آن پرداخته و آن را تبدیل به کسب و کار چند میلیون دلاری کند، نتیجه می گیریم این کار چندان هم بی معنی نیست. این کار توجه زیادی از مردم و رسانه ها به خود جلب کرده است از جمله CNN, Women's World, People, Regis and Kelly, National Geographic and Animal Planet . آنها که کار را با ساخت عینک ایمنی شروع کردند در ادامه کار خود را توسعه داده و لوازم جانبی دیگری برای حیوانات را تولید کردند که شامل کوله پشتی، جلیقه شنا، تی شرت، کلاه و اسباب بازی می شود.