| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
تفاوت افرادی که مانند مرغابی هستند،با افرادی که عقابند!
وقتی شما به شهر نیویورک سفر میکنید، جالبترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است؛ اگر راننده تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شدهاید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید...
هاروی مک کی میگوید: روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطهای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان رانندهای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: "لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید." سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: "لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید." بر روی کارت نوشته شده بود: در کوتاهترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئنترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد میرسانم. من چنان شگفتزده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کرهای دیگر فرود آمده است.
راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراستهای شدم. پس از آنکه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت: "پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانی که رژیم تغذیه دارند هست." گفتم: "خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم". راننده پرسید: "در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید؟" و سپس با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت: "اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است." آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: "این فهرست ایستگاههای رادیویی است که میتوانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من میتوانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید میتوانم سکوت کنم.
در هر صورت من در خدمت شما هستم." از او پرسیدم: "چند سال است که به این شیوه کار میکنید؟" پاسخ داد: " دو سال." پرسیدم: "چند سال است که به این کار مشغولید؟" جواب داد: "هفت سال." پرسیدم "پنج سال اول را چگونه کار میکردی؟" گفت: "از همه چیز و همهکس، از اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند میآورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت مینالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش میدادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که مانند مرغابیها که مدام واک واک میکنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود نگریستم و صحنههایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم.
تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند میکردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند. سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم." پرسیدم: "چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟" گفت: "سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید. نکتهای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند. بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر و بهانهها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوهای را نمیتوانند برگزینند."
شما در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به همین دلیل نمیتوانید گناه نابسامانیهای خود را به گردن این و آن بیندازید. پس بهتر است برخیزید، به عرصه پر تلاش زندگی وارد شوید و مرزهای موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تفاوت کارکنان امروزی با کارکنان ۱۰ سال پیش:
مطالعه موردی در ایران
طی تحقیقی که چند سال پیش به همت دکتر بهزاد ابوالعلایی پدر منابع انسانی نوین در ایران انجام شد، مهمترین تغییرات کارکنان امروزی نسبت به کارکنان 10 سال پیش بررسی شد و اینکه کارکنان امروزی در زمینه روحیات، انتظارات و عملکرد چه تفاوت بزرگی با کارکنان گذشته دارند. نتایج بسیار جالب توجه بود:
کارکنان امروزی انتظارات و توقعات بیشتری دارند. ترقیخواه و افزونطلبند. حرمت و احترام بیشتری میخواهند. عجول و تیزبینترند. باهوشتر و باسوادتر شدهاند. پایبندی سازمانی کمتری هم دارند. سازمان را محلی برای امرارمعاش میدانند. خود را مدیون سازمان نمیدانند. دوست دارند مشارکت کنند. طالب حضور در صحنه هستند. میخواهند یاد بگیرند. بیانضباطتر شدهاند. برخوردهای خشک را نمیپذیرند. ابهام را نمیپذیرند. انتظار رشد شغلی دارند. بیش از قدیمیها پرسش میکنند. دوست ندارند بگوییم چرا انجام بده و چگونه انجام بده و تعداد دیگری از پاسخها که با همین تعابیر بود. سپس از مدیران پرسیده شد، حال که معتقدید کارکنان نسبت به گذشته تغییر یافتهاند، مدیران چگونه باید رفتار خود را تغییر دهند تا بتوانند بهرهوری منابع انسانی را افزایش دهند. پاسخ مدیران به این پرسش نیز بسیار نقاط مهم و کلیدی داشت:
1- باید به کارکنان امروزی تفویض اختیار بیشتری کرد.
2- تبدیل مدیریت آمرانه به مدیریت مشارکتی و ایجاد سبک رهبری سازمان مناسب.
3- فرصت بیشتری برای نوآوری کارکنان بهوجود آورد.
4- به ایده آنان احترام گذاشت و استفاده از خرد جمعی اولویت سازمان باشد.
5- باید اهمیت بیشتری به شخصیت و نیازهای روحی کارکنان داد.
6- فرصت رشد برای کارکنان را باید پدید آورد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
شیوه رفتاری افراد تأثیر گذار:
۱- بیشتر از آن که سخن بگویند ، می شنوند .
۲- صرف نظر از افراد به دیدگاه هایشان خوب گوش می دهند .
۳- در هنگام ارتباط خود را مشغول حاشیه و لوازم شخصی نمی کنند .
۴- به جای تمرکز بر چیزهایی که به دست می آورند به چیزهایی که برای دیگران می توانند فراهم کنند فکر می کنند .
۵- به گونه افراد از خود راضی که خود را مهم می پندارند عمل نمی کنند .
۶- مردمان دیگر را مهم می دانند چون می توان از آنان آموخت .
۷- نقاط مثبت دیگران را می بینند و آن را تقدیر می کنند .
۸- در انتخاب کلماتی که به کار می برند دقت می کنند .
۹- بر نقاط ضعف دیگران تمرکز و پافشاری نمی کنند .
۱۰- نقاط ضعف خود را با گشاده رویی می پذیرند .
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
ما تربیت نشدیم!
ما تربیت نشدیم.
تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرفشنو باشیم، صبحها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و …
اما سادهترین و ضروریترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.
کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم …
در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوههای نقد را به ما نیاموختند.
داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳میگوید: «اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانههای آن کشور نروید. اینها را بهراحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد. میتوان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیشبینی کنید، بروید در دبستانها؛ ببینید آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند؛ ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»
از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.
آیا باید در جوانی یا میانسالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!
به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی میکند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.
هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر میرویم و وقتی به خانه برمیگردیم، چند خط نمیتوانیم دربارۀ آنچه دیدهایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیدهایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است.
جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم میگفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری میکردم تا بچهها قبل از اینکه به نگاههای سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.»
میگفت: «کسی که به کلاسهای طراحی میرود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیقتر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت میرود تا در طراحی پیشرفت کند.»
اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم.
انسانی که نمیتواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشیهای غارنشینان نشان میدهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.
من پدرانی را میشناسم که در آتش محبت فرزندانشان میسوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمیشناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس میکرد و میبوسید و دست محبت بر سر و روی آنان میکشید.
بسیارند پدرانی که نمیدانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یکبار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمیدهد.
در جامعهای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل میبارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمانها میجوییم، ولی یکبار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشدهایم.
نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
چهار قانون شادکامی و موفقیت
قانون اول: نعمت هايت را بشمار
نعمت هايي را که در زندگي داري، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روي نداشته هايت متمرکز مي کني و فکرهايت را درهم مي ريزي؟ اين اولين قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمي بردار و تمام داشته هايت را که خداي مهربان، تقديمت کرده است، بنويس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنيدن، صحبت کردن، ديدن و هر چيزي را که داري. تو چيزهاي زيادي داري. نعمت هاي تو از ظرفيتت بيشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمي کني و از آ ها بهره نمي بري. خداوند، اين نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خيلي عادي و معمولي جلوه کرده است.
حتي اکنون، تو از نعمت هايي که مي توانند به تو سربلندي و افتخار ببخشند، برخورداري. اين ها گنجينه هايي هستند که مانند ابزاري براي ساخت، مي توانند آينده بهتر تو را پي ريزي کنند. از امروز شروع کن، ضعف هايي که شکست تو را فراهم مي آورند، فقط در فکر تو زندگي مي کنند.
فهرست نعمت هايت را دوباره مرور کن، دارايي هايت را حساب کن. تو خيلي از چيزها را داري که ديگران از آن محروم اند. روي اين قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بي نظير بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامي ها و فکرهاي منفي، دفن کرده اي و همان طور که دراز کشيده اي، حتي نمي تواني شکست هايت را ببخشي و خودت را با تنفر از خويشتن و متهم سازي خود، نابود سازي و خود را در مقابل ديگران، مقصر مي داني. حالا از قبرستاني که در آن، جز ناکامي و نااميدي نيست، بيرون بيا و به خودت هر روز بگو: من گنجينه با ارزشي هستم، چون خداي يکتا من را آفريده و در دنيا يکي مانند من خلق نشده است. بي نظير بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کساني که تو را خوار مي پندارند، گوش مي دهي و از همه بدتر، آنان را باور داري؟
من بي نظيرم و به خودم افتخار مي کنم. اين را با فرياد، هر روز بگو.
قانون سوم: يک کيلومتر، بيشتر از آن چه بايد راه بروي، راه برو
تنها عامل دست يابي به موفقيت، آن است که خدمتي بهتر و بيشتر از آن چه از تو انتظار مي رود، ارائه دهي. مهم نيست که وظيفه تو چيست. مطمئن ترين راه براي اين که خودت را به حد متوسط بکشاني، اين است که به اندازه وظيفه اي که برايت مشخص شده است، کار کني. به اين فکر نکن که اگر بيش از دستمزدت کار کني، به تو اجحاف شده است زيرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
يک کيلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لياقت تو بيش از اين هاست، آن را به سوي خود بکش. هر خدمتي که انجام مي دهي، بي پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دريافت نکردي، نگران مباش زيرا هرچه دير آيد، خوش آيد. تو نمي تواني موفقيت را احضار کني، تو فقط مي تواني لياقت و شايستگي آن را داشته باشي.
قانون چهارم: از نيروي انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داري، تو مي تواني بين شکست و نااميدي يا شادماني و کاميابي، يکي را انتخاب کني. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابي که داري، مي تواني در شکلي بالاتر، دوباره متولد شوي. به خودت بنگر، به انتخاب هايي فکرکن که تاکنون کرده اي، به لحظه هايي که روي زانو افتاده اي تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جاي تنفر، عشق، به جاي ايستايي، پويايي، به جاي تأخير، عمل و به جاي فکرهاي منفي، فکرهاي مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامي و موفقيت را ياد گرفتي، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببري. ديگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانايي اين را داري که شگفتي هاي عظيمي در زندگي ات به وجود آوري. پتانسيل تو نامحدود است. خودت را هميشه باور کن.
هفتاد نکته از کتاب های روانشناسی
1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.
2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.
3- برای فردایت برنامه ریزی کن.
4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.
5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.
6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
7- احمقانه رفتار مکن.
8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.
9- اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.
10- همیشه در حال آموختن باش.
11-آنچه می دانی به دیگران بیاموز.
12- روز تولدت یک درخت بکار.
13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.
14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.
15- راز دار باش.
16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
17- به دیگران متکی نباش.
18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.
19- اشتباه هایت را بپذیر.
20- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست.
21- بعد از تنبیه بچه هایت , آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.
22- گاهی برای خودت سوت بزن.
23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.
24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.
25- به کسی کنایه نزن.
26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.
27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.
28- سحر خیز باش
29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.
30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.
31-کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد
32-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند
33-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار
34-وقت شناس باش
35-از افراد ناشایست دوری کن
36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش
37-اصالت داشته باش
38-هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن
39-از حدی که لازم است مهربانتر باش
40-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن
41-بهترین دوست همسرت باش
42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده
43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی
44-از کسی کینه به دل نگیر
45-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو
46-شکست را به راحتی بپذیر.
47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.
48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.
49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.
50- همیشه به قولت وفادار باش.
51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.
52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.
53- زندگی را سخت نگیر.
54- هیچ وقت قمار بازی نکن.
55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.
56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.
57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.
58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.
59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.
60- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.
61- خودت را دست کم نگیر.
62- متواضع و فروتن باش.
63- در ماشینت را همیشه قفل کن.
64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.
65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.
66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.
67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.
68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.
69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در زندگیش پشیمان نبود .
70- و از همه مهمتر آنکه...،
"انسانیت" انسان...، از جایی آغاز میشود...، که نسبت به حقوق دیگران...، احساس مسئولیت میکند؛ و میزان "انسانیت" هرکس...، به همت و خدمت او... برای رفع یا کاهش غم ها و مشکلات دیگران بستگی دارد.
از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم.
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:
ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ...
یکی از اصلیترین پایههای شخصیت سالم، داشتن "اصالت" است.
این که تن به انجام هركاری نمیدی، به این معنی نیست كه نمیتونی!
بهش میگن "چهارچوب"!
چهارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره...
كسی كه چهارچوب داره، " اصالت " داره...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداشو درآورد و نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید!
اصالت یعنی :
دلت نمیاد خیانت كنی،
دلت نمیاد دل بشكنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …
این بیعرضگی نیست!
این اسمش اصالته..
9 راه برای داشتن روزی شادتر
شادکامی یکی از اصلی ترین مقیاس های موفقیت در زندگی شخصی است. خوشحال کردن دیگران بدون اینکه فرد خودش خوشحال باشد، امری غیرممکن است. با توجه به این مساله، در اینجا 9 تغییر کوچک برایتان نام برده ایم که می تواند رنگ تازه ای به زندگی روزمره شما ببخشد.
هر چه مردمان بیشتری را دوست داشته باشیم، شادکامی و رضایت ما هم از زندگی بیشتر خواهد بود.
روزتان را با امید آغاز کنید
اگر یک حقیقت واقعی در مورد زندگی وجود داشته باشد، آن زندگی کردن بر اساس امیدها و انتظارهاست. بنابراین، هنگامی که از رختخواب بیرن می آیید، سعی کنید نخستین فکرتان این باشد که: «امروز اتفاق فوق العاده ای رخ خواهد داد». به این ترتیب روز خود را با امیدهای مثبت بسازید.
برنامه ریزی و اولویت بندی کنید
یکی از رایج ترین منابع استرس در زندگی، فکر کردن به این است که کارهای زیادی برای انجام وجود دارند. به جای اینکه این مساله را برای خود بزرگ کنید و خودتان را آزار دهید، بهتر است کارهای خود را اولویت بندی کنید و بر اساس آن پیش بروید. به این فکر کنید که با انجام هر کدام از کارهای خود یک قدم به هدف و مقصود خود در زندگی نزدیک تر می شوید.
به دیگران هدیه بدهید
منظور از هدیه، یک کادوی رسمی و بسته بندی شده نیست. هدیه شما می تواند لبخند شما، کلمه ای برای تشکر یا قوت قلب دادن به کسی، ادب و احترام و حتی یک تکان سر دوستانه باشد. حتی می توانید به گدایی در شهر پولی کمک کنید. آسودگی خاطر بهترین راه برای تغییر است.
بحث های سیاسی و مذهبی را کنار بگذارید
بحث و گفت و گو در مورد مسایل سیاسی و مذهبی هیچ گاه پاسخ درست و شفافی ندارند و اصولا باعث خشمگین شدن مردم می شود زیرا نمی توانند چیزی را کنترل کنند. هنگامی که چنین بحث های پیش می آید بهترین کار این است که عقب بکشید و با گفتن یک جمله :«فکر کردن به این مسایل باعث سردرد من می شود» خود را از این شرایط خلاص کنید.
منفی به قضیه نگاه نکنیم
از آنجا که ما قدرت خواندن افکار دیگران را نداریم، بنابراین سخت است که پاسخ چرایی کاری که دیگران انجام می دهند را متوجه شویم. اینکه از رفتارهای عجیب مردم برداشت های بدی داشته باشیم و فکر کنیم از روی قصد و نیت بد آن کار خاص را انجام داده اند، فقط ناراحتی های زندگی را بیشتر می کند. بنابراین، برای آسودگی خاطر بیشتر و رها شدن از فازهای منفی بهتر است همیشه برداشت خوبی از کارهای دیگران داشته باشیم و منفی به قضیه نگاه نکنیم.
غذاهای پرانرژی میل کنید
گاهی نمی توانیم کارهای خود رابه آن خوبی که انتظار داریم انجام دهیم. در این حالت، بهتر است دست کم یک بار در روز خوراکی یا غذایی بسیار خوشمزه همچون یک تکه شکلات بخورید. از خوردن آن لذت ببرید و با همه وجود احساسش کنید.
نگرانی را از خود دور کنید
بزرگ ترین دشمن شادکامی، نگرانی است. نگرانی نیز در نتیجه فکر کردن به مسایلی پیش می آید که از کنترل ما خارج هستند. وقتی کاری را انجام داده اید، بدانید کار دیگری نمی توانید برای آن انجام دهید. سعی کنید بیشتر حواس خود را روی کارهایی متمرکز کنید که در دست انجام دارید نه کارهایی که تصور می کنید ممکن است پیش بیاید.
تلویزیون را خاموش کنید
بسیاری از خانه دارها هنگام انجام کارهای خانه تلویزیون را نیز روشن می گذارند تا صدایی در خانه وجود داشته باشد. اما بهتر است این کار را انجام ندهید زیرا بیشتر برنامه های تلویزیون حس ناامیدی و عدم رضایت از زندگی را به بیننده القا می کنند. آگهی ها تبلیغاتی نیز شما را ترغیب به خریداری کالاهایی می کنند که شاید واقعا به آنها نیازی ندارید. پس چرا همچون یک خریدار بی فکر عمل می کنید؟
روز خود را با شکرگزاری تمام کنید
سعی کنید پیش از اینکه به رختخواب بروید، دست کم یک اتفاق بسیار خوب در طول روز را برای خود یادداشت کنید. این می تواند خنداندن یک کودک یا کسب پول زیادی باشد. هرچه که هست، سعی کنید برای اتفاقات آن روز شکرگزار و قدردان باشید زیرا دیگر این روز تکرار نخواهد شد.
یکی از ویژگی های مثبت یک شخصیت سالم و بهنجار،عزت نفس است،کسی که از شخصیتی سالم،برخوردار است،احساس شایستگی و ارزشمندی می کند و درست در نقطه مقابل آن کس که عزت نفس ندارد،احساس خواری،پستی و ذلت می کند و خود را فردی بی لیاقت و بی ارزش می پندارد.عزت نفس از آنجا اهمیت ویژه دارد که می تواند در واقع کسی که عزت نفس دارد آن قدر،شان وشخصیت انسانی خودرابه عنوان عالی ترین مخلوق خداوند بالا می داند که حاضر به انجام رفتارهای غیر اخلاقی و غیر انسانی نیست و بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری از او سر نمی زند،اما کسی که خود را خوار و پست و ذلیل می پندارد حاضر است دست به هر رفتار زشتی بزند.به همین جهت امام هادی(ع)در یکی از فرمایشات گهربار خود می فرماید:((از شر کسی که خود را پست و خوار و ذلیل می پندارد ایمن مباش))
خیانت،ظلم،تعدی وتجاوز،آزار و اذیت دیگران و رفتارهایی از این دست همه از فقدان عزت نفس ناشی می شود.من و شما برای حرکت در مسیر رشد و کمال باید درک فردی مثبتی از خودمان داشته باشیم و احساس شایستگی و ارزشمندی کنیم.
1-از کسی چیزی نخواهید:هر چه توقع و درخواست و تقاضای شما از دیگران بیشتر وبیشتر باشد به عزت نفس شما آسیب بیشتری وارد می شود.تلاش کنیم تا آنجا که ممکن است از کسی چیزی نخواهیم ودرخواست انجام کاری را نداشته باشیم.البته ممکن است موارد بسیاری ضروری پیش بیاید که باید از کسی چیزی بخواهید.مثلا کسی فرزندش تصادف کرده و اکنون در اتاق عمل بیمارستان است و حتما باید پولی تهیه کند که خودش ندارد.اینجاروشن است که این فرد باید از یک فرد امین و محترم و خیر خواه،مبلغی را قرض بگیرد،اما جز در این موارد بسیاری اضطراری و لازم،هر درخواست و تقاضایی،آسیبی است به عزت نفس شما،چرا باید من و شما به دنبال قرض و وام و رو انداختن به این و آن باشیم که ماشین و خانه و مبلمان خانه خود را بهتر کنیم؟قناعت کردن به آنچه داریم موجب عزت نفس انسان می شود.تصمیم بگیریم که روحیه تقاضا و خواهش را در خود اصلاح کنیم.
2-قناعت کنید:گاهی آنچه از دیگران درخواست و تقاضا می کنیم،مورد نیاز جدی ما نیست وصرفا آنچه باعث این خواهش و تمنا می شود،حرص و آزمندی است.کسی که برای داشتن بیشتر و بیشتر،حرص می زند،معمولا حیا و عزت نفسش آسیب می بیند.حتما دیده اید که مثلا در یک جشن عروسی میهمانان را برای صرف شام سر میز دعوت می کنند،دراین شرایط متاسفانه برخی با عجله به سمت میز می روند و با حرص و طمع فراوان بشقاب خود را پراز غذا می کنند(بیش از آنچه نیاز دارند)این افراد معولا از دیدگاه دیگران ،مورد احترام نیستندبلکه مورد ملامت و سرزنش واقع می شوند.قناعت کردن به آنچه دارم و آنچه نیاز من است موجب عزت نفس انسان می شود.خصوصا این درخواست و تقاضا و حرص زدنها وقتی با التماس توام شودعزت نفس انسان را ویران می کند.
3-کاری نکنید که مجبور به عذر خواهی شوید:آنچه روشن و بدیهی است اینکه انسان اگر خطایی کرد و باعث اذیت و آزار کسی شد باید عذر خواهی کند،اما آنچه اینجا می گوییم این است که پیشگیری کنیم.مراقب باشیم کاری نکنیم و حرفی نزنیم که بعدها لازم باشد اظهار تاسف و پشیمانی و یا عذر خواهی کنیم.خطاهای عمدی و مستمر و عذر خواهی های فراوان به عزت نفس انسان لطمه می زند.بنای ما باید براین باشد که حرف خطایی نزنیم وکسی را آزرده نسازیمو اگر سهوا کارنادرستی کردیم معذرت خواهی کنیم.نه اینکه تعمدا وآگاهانه مرتکب کارزشتی شویم و با خود بگوییم فوقش اگر ناراحت شدند می گویم:(ببخشید،دیگر تکرار نمی کنم)
4-احترام دیگران را به خود جلب کنید:برای داشتن عزت نفس و احساس ارزشمندی باید شخص محترمی باشید و بهترین راه برای محترم بودن،این که به دیگران احترام بگذارید.هرچه بادیگران باادب،احترام و متانت صحبت کنید خود به خود به شما احترام بیشتری می گذارند.همان که در کلام معصوم(ع)آمده است که بادیگران زیبا سخن بگویید تا باشما زیبا سخن بگویند.روابطی که توام با احترام باشد به شما عزت نفس و حس ارزشمندبودن می دهدو درست در نقطه مقابل اگر گفتگو و نوع ارتباط مابا اطرافیانمان با توهین،تحقیر،تمسخر و بی احترامی باشد،دیگران هم به ما بی احترامی می کنند واین به تخریب عزت نفس مان منجر می شود.دقت کنید که در دوجا من و شما روابطمان از دایره احترام خارج می شود.یکی در ارتباط با کسانی که با آنها صمیمی هستیم و یکی در هنگام خشم و عصبانیت.یعنی صمیمیت و عصبانیت دو لغزشگاه احترام است.خصوصا در خانواده باید بیشتر مراقب باشیم.چراکه باآنها بیشتر صمیمی هستیم و از دست آنها بیشتر عصبانی می شویم.برای تقویت عزت نفس با همه با احترام صحبت کنیم.از خانواده و بستگان گرفته تا دوستان و همکاران.این یعنی جلب احترام دیگران و احساس ارزشمندی
5-آراسته باشید:آراستگی نیز از آن دسته از رفتارهایی است که هم به جلب احترام دیگران منجر می شود و هم به خودمان احساس خوبی می دهد.تمیزی و پاکیزگی،مرتب بودن و آراستگی لازمه داشتن و تقویت عزت نفس است.هرچه کثیف تر،نامرتب تر و ژولیده تر باشیم ناخودآگاه به دیده احترام به ما نگاه نمی کنند.دقت کنید که منظور ما خرید دهها دست لباس وهزینه کردن فراوان نیست،بلکه آراستگی مد نظر است.شاید واکس زدن کفشها،هزینه چندانی نداشته باشد،اما در درک فردی مثبت ما نسبت به خودمان اهمیت دارد
6-به نقاط قوت و قابلیت های خود فکر کنید:همه ما مجموعه ای از نقاط قوت و ضعف هستیم،هیچ کس بی عیب و نقص نیست.توجه کردن به قابلیت ها،ظرفیت ها،صفات مثبت و توانمندی ها به انسان احساس ارزشمندی می دهد.به خود تلقین کنید که اشرف مخلوقاتید و خداوند مهربان و آن قادر بی همتا،درخلقت و آفرینش شما به عنوان انسان به خود آفرین گفت.به این فکر کنید که ظرفیتهای رشد و کمال شما انتها ندارد و اگر در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرید مرتبه و مقامی بالاتر از ملائک و فرشتگان پیدا می کنیدوبه این فکر کنید که قدرت تفکر دارید،توانایی مطالعه و درک دارید،قابلیت تغییر وتحول دارید وشوق و انگیزه فراگیری دارید.همین الان که مشغول خواندن این مطلب هستید یعنی میل به تحول مثبت دارید و همین کافی ست تا برای این تمایل درونی ارزشمند،احساس لیاقت و ارزشمندی کنید.
7-کاری ارزشمند انجام دهید:برای ایجاد و تقویت عزت نفس باید کاری ارزشمند و در خور تحسین انجام دهید.بیهودگی،کسالت،تنبلی،ضایع کردن عمر و وقت،خوابیدن زیاد و تماشای افراطی تلویزیون نمی تواند به شما احساس ارزشمند بودن بدهد.تصمیم بگیریدکه کار ارزشمندی انجام دهید.لازم نیست این کار،کاری خارق العاده و عظیم باشد.مثلا شما ممکن است امروز یک کتاب خوب درباره تربیت فرزند بخوانید و به پدر و مادرهای فامیل هدیه دهید.آیا این کارارزشمندی نیست؟
دوستانی که امروز روز خیلی بدی داشتند به این نکته هم توجه کنید که امروز می تونست بدتر هم بشه.