| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
۸۰ درصد رفت و آمدهای شهری حذف خواهد شد!
آینده جهان از زبان مدیر عامل شرکت بنز
رقیبان ما شرکتهای تولید خودرو نیستند بلکه شرکتهایی مثل اپل, گوگل و سیسکو هستند.
در پنج تا ده سال آینده نرم افزار و اطلاعات همه صنایع را خواهد بلعید.
شرکت خدماتی اوبر UBER که الآن بزرگترین شرکت تاکسیرانی است صاحب یک ماشین هم نیست و فقط یک نرم افزار هست.
هم اکنون شرکت ایرباس بزرگترین شرکت هتلداری جهان است بدون داشتن حتی یک هتل ملکی
شرکت Watson با ارایه نرم افزار تشخیصی خود، با دقت صد در صد به کمک پزشکان در تشخیص انواع سرطان خواهد آمد.
نرم افزارهای شبیه ساز ساختار DNA ، شانس موفقیت در لقاح مصنوعی یا IVF را به ۹۹ درصد خواهند رساند.
تا ۸۰ درصد از رفت و آمدهای شهری حذف خواهند شد و سیستمهای اطلاعاتی جای آنها را خواهند گرفت ... بنابراین آلودگی هوا نداریم، تصادف به حداقل خواهد رسید و وقت بیشتری برای تفریح خواهیم داشت.
به دو دلیل شرکتهای بیمه به لبه ورشکستگی خواهند رسید، اول بخاطر کاهش فعالیتهای فیزیکی بخصوص در حمل و نقل و دوم پیش بینی بسیار دقیق سیستمهای هوش مصنوعی از آینده، نیاز ما به بیمه را کمتر خواهد کرد.
کشاورزی بدون خاک و مبتنی بر اطلاعات با بهره وری ۹۹ درصدی در مصرف آب ، جای کشاورزی سنتی را خواهد گرفت
پول جای خود را به اطلاعات یا پول دیجیتالی میدهد ، پول دیجیتالی نقش پشتوانه ارز را در جهان بازی خواهد کرد.
شاید بتوان گفت تنها کسب و کار فیزیکی که در آینده رشد خواهد کرد ، گردشگری است.
انسانها کارهای خود را به سیستمهای اطلاعاتی واگذار خواهند کرد و تفریح را برای خود نگه خواهند داشت.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
طبق اعلام يك موسسه تحقيقاتي در كانادا، موارد زير ويژگي هاي مشترك افراد موفق است:
در يك برگه سفيد، ويژگي هاي زير را بنويسيد و هر كدام كه با شما سازگار تر است تيك بزنيد
هر چه قدر از اين ويژگي هاي مثبت بيشتر به سمت ويژگي هاي منفي متمايل باشيد، از مسير موفقيت و نيل به اهداف خود دورتر هستيد:
١- از ديگران تعريف و تمجيد ميكنيد يا دائما انتقاد ميكنيد؟
٢- بيشتر قدرداني و تشكر ميكنيد يا حس حق به جانب داريد؟
٣- بخشش و گذشت داريد يا موضوعي به مدت طولاني در دل شما مي ماند؟
٤- مسئوليت شكست را ميپذيريد يا ديگران را به خاطر ناكامي هاي خود سرزنش ميكنيد؟
٥- هر روز ساعتي را مطالعه ميكنيد يا فقط تلوزيون تماشا ميكنيد؟
٦- درباره آينده صحبت ميكنيد يا هميشه از شرايط بد گله مي كنيد؟
٧- عادت به نوشتن وقايع داريد يا به ذهن مي سپاريد؟
٨- برنامه هاي شما از پيش مشخص است يا برنامه خاصي نداريد؟
٩- ديگران از شما چيزهايي ياد ميگيرند يا با شما وقتشان تلف مي شود؟
١٠- داراي يك ليست اهداف كوتاه مدت هستيد يا معتقيد در اين مملكت امكان پذير نيست؟!
١١-فكر مي كنيد خيلي نياز به آموزش داريد يا معتقديد تقريبا همه چيزهايي كه لازم است مي دانيد؟
١٢-سخت كوش هستيد يا معتقديد دنيا ارزش سخت كوشي ندارد؟
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
هفت اصل طلایی برای موفقیت از طریق شکست:
شکست و ناکامی جزو لاینفک موفقیت است چه در زندگی شخصی و چه در مدیریت سازمان ها و چه در اداره کشورها. حال که نمی شود شکست را حذف کرد باید از آن حداکثر استفاده را کرد. در ادامه به اصول استخراج طلای موفقیت از پسماند شکست می پردازم.
اجازه ندهید یک اشتباه دوبار تکرار شود.
اشتباه ایرادی ندارد. اما تکرار دوباره یک اشتباه یا انجام اشتباهات رایج دیگران اشتباه بزرگیست.
از شکست غیرقابل جبران اجتناب کنید
از ریسک های بزرگ که ممکن است کیان زندگی/سازمان/خانواده شما را نشانه بگیرد پرهیز کنید. در عوض استراتژی “شکست های کوچک آموزنده و آگاهانه را در پیش بگیرید.
شکست هایتان را با همان دقت پیروزی هایتان تحلیل کنید.
با همان دقت! چرا؟ اگه از یک شکست چیزی نیاموزید، تبدیل به اشتباهی میشود که دوباره تکرار خواهد شد.هر شکست لایق یک تحلیل اساسی می باشد. بدینصورت شما میتوانید مشکل را به طور اساسی برطرف کنید و نه فقط مسبب آن را.
فعالانه شکست ها را جستجو کنید و بازخوردهای منفی را نادیده نگیرید
موفقیت پیشگان فکر میکنند که کمی اصلاح و تغییر لازمه کار است. لذا فعالانه به دنبال بازخوردهای منفی مردم هستند، شکست ها را شناسایی و برطرف میکنند. آن ها از لجبازی نمی کنند بلکه خاضعانه می پذیرند و یاد می گیرند.
از چرایی منفی به چگونگی مثبت حرکت کنید.
نه تنها ببینید اشکال کار کجا بوده، بلکه ببینید چه طور میتوانید درستش کنید! در تحلیل بدبیاری ها نمانید بلکه شجاعت داشته باشید که برخی امور را نمی توان تغییر داد و برخی امور را می شود. بر دسته دوم متمرکز شوید.
انتظار راهبردی (صبوری و محکم ماندن) کلید پیشرفت است.
توماس ادیسون صبور بود و پس از ۱۰۰۰ شکست در اختراع لامپ باز هم دست از تلاش برنداشت. خیلی اوقات دلیل اصلی شکست کمبود منابع و تخصص نیست، بلکه زود جا زدن است. بنابراین یادتان باشد هر ناکامی ای شکست نیست. گاهی اوقات ناکامی یک موفقیت ناقص است. هر چیزی را به شکست تعبیر نکنیم.
دیر یا زود شکست می خورید. دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
ممکن است موفقیت همیشه با شکست شروع نشود ولی باید انتظار شکست را داشت، آن را پذیرفت و به آن به چشم فرصتی برای یادگیری نگاه کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
بدون افزایش حقوق به کارمندان انگیزه دهید!
شما بهعنوان صاحب یک کسب و کار، کاپیتان تیمتان هستید. کار شما کمک کردن به تیمتان و کارمندانتان است که تا جایی که امکان دارد چه بهصورت فردی و چه بهصورت یک واحد، پربار باشند و این در واقع تحریک تیم و انگیزه بخشیدن به آنها از طریق افزایش عملکرد شخصی و همکاری برای تلاش در رسیدن به عظمت و کارآمدی است. یکی از راههای ایجاد انگیزه، انگیزههای پولی مثل افزایش حقوق و پاداش است، اما این تنها راه یا حتی لزوما بهترین راه نیست. این خبر خوبی است، چرا که شاید شما همیشه قادر به متناسب ساختن پاداشهای مالی با بودجه خود نباشید. انگیزههای غیرپولی درست، فقط کارمندان را تحریک میکند تا موثر باشند چرا که این کار به تیم شما اجازه میدهد برای منافعی که زندگی کاری و روحیه آنها را بهبود میبخشد، کار کنند. شما کارمندان خود را میشناسید و میدانید که آنها چه کاری را به بهترین نحو انجام میدهند، اما آیا واقعا میدانید چه چیزی الهام بخش آنها است تا از همه توان خود استفاده کنند؟ در اینجا پنج راه حل افزایش انگیزه غیرپولی را شرح میدهیم تا در پیدا کردن آن مورد الهام بخش کارمندان به شما کمک کنیم.
1. در طول پروسه انگیزش، با کارمندان خود تعامل داشته باشید. چنانچه شما در مورد آنچه به کارمندانتان انگیزه میبخشد، ایدهای داشته باشید، عالی است. ایدههای خود را یادداشت و آنها را بهصورتی که به نظرتان منطقی میرسد، سازماندهی کنید. در صورتی کهایدهای ندارید، از طریق ملاقاتهای ناگهانی، نظرسنجی، جعبه نظرات و پیشنهاد یا با پرسش در بازنگریهای دورهای کارمندان، از آنها بپرسید که چه نوع پاداشی را دوست دارند. آنها را به خلاق بودن تشویق کنید. پس از آن از بازخورد کارمندان برای ایجاد اهداف روشنی که آنها در نهایت برای افزایش جمع کل درآمد شرکت به کار میگیرند، استفاده کنید. وقتی که شما در این پروسه کارمندان را شریک میکنید، در واقع به همکاری آنها ارج نهادهاید و همین مساله آنها را برای شرکت در برنامههای تشویقی تحریک میکند.
2. کار خوب را تشخیص دهید. ارتباطات کلید برنامه انگیزشی موثر است، چرا که کارمندان باید بدانند که چه چیزی میتواند آنها را موفق سازد. این شامل پروسه دومرحلهای ارتباطات است. اول، در مورد اینکه کارمندان چگونه میتوانند با یک برنامه نوشته شده پاداش دریافت کنند، شفاف و روشن باشید. اهداف و مقاصد ممکن است در موقعیت فردی، گروه یا تیم کار متفاوت باشد. دوم، وقتی کسی کار خود را خوب انجام میدهد، پاداشی که رسمیت عمومی دارد به او بدهید، این میتواند ایمیلی از طرف شرکت باشد یا پیغام تبریک در جلسه، میهمانی یا چیزهای قابل توجهتری مثل ارتقای عنوان شغلی باشد.
3. دادن مزایا و امتیازات. کیفیت کار روزانه افراد برای آنها مهم است و آنها وقتی که روزهای کاریشان لذتبخشتر و با ارزشتر باشد، سختتر و دقیقتر کار خواهند کرد. قدرت نفوذ و نیروی مزایای بیشتر در محیط کار مانند شانس بهدست آوردن کار در خانه، داشتن پارکینگ، ناهار فوقالعاده یا فرصت صرف زمان بیشتر در انجام وظایفی که دوست داریم، است. همان طور که وقتی کارمندان از کار خود لذت میبرند بهرهوری بیشتری دارند، در نظر گرفتن پاداش اضافه برای کسب و کار هم برای همه یک بازی برد-برد است.
4. برای یادگیری مهارتهای مورد نظر، فرصتی ارائه دهید. وقتی کارمندان شما در روزهای متمادی یک کار را انجام میدهند، نشان دهنده این است که آنها درگیر یک عادت شدهاند. در این صورت آنها میتوانند خود را عمیقا وارد یک کار خستهکننده و روتین کنند که باعث میشود آنها انگیزه و خلاقیت کمتری داشته باشند و در نهایت از کار خود راضی نباشند. این منجر به کاهش بهرهوری و حتی هزینه مالی بالاتر میشود. برای برگرداندن این مسیر باید به کارمندان استثنایی که در طول روز کاری به یادگیری مهارتهای جدیدی که از آنها درخواست شده میپردازند، پاداش داد. این کار باعث افزایش میزان رضایت شغلی آنها، بهبود خروجی کار و افزایش تواناییهایی که شما میتوانید برای تقویت کسب و کار خود از آن استفاده کنید، میشود.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
8 دستورالعمل روزانه موفقیت از 8 مدیرعامل موفق
چه خانهداری را انتخاب کرده باشید و چه کارآفرینی آرزومند و یا مدیرعامل یکی از 500 شرکت برتر فهرست فورچون باشید؛ شکی نیست که موفقیت شما ریشه در ایجاد و حفظ عادتها و رفتارهای روزمرهی سازنده دارد. مساله اینجاست که بیشتر مردم نمیدانند کدام عادات سازنده هستند. و اگر عدهای هم این را بدانند، باز بیشتر این تعداد قلیل هم از انضباط و انسجام فکری کافی جهت حفظ این عادات بهرهمند نیستند.
هرچند هیچ دو نفری رفتارهای مشابه ندارند و همه دارای شرایط یکسان نیستند و به همین دلیل نمیتوان نسخهای واحد برای موفقیت همه صادر کرد، اما الگوبرداری آگاهانه از رفتارها و عادتهای سازنده انسانهای موفق میتواند سودمند باشد. پس اگر به دنبال ارتقا توانایی های خودتان هستید، تلاش کنید این راهکارها را در زندگی روزانهتان محقق کنید و فایده و مطلوبیت آنها را در کار و زندگی شخصی تان ببینید. در ادامه همراه ما شوید تا نسخه موفقیت هشت مدیرعامل برتر را مرور کنیم:
1. جک دورسی؛ مدیرعامل توییتر و
اسکوئیر: کار هوشمندانه؛ فراغت
بهرهور
جک دورسی زاده نوامبر سال ۱۹۷۶ طراح نرمافزار آمریکایی، بنیانگذار و مدیر عامل توییتر و همچنین اسکویر "شرکت پرداخت همراه"، به عنوان یک نوآور برجسته شناخته شدهاست. در سال 2008، دورسی از سوی مجله بررسی تکنولوژی MIT به عنوان یکی از 35 مبتکر برتر جهان با سن زیر 35 سال معرفی شد. مجله وال استریت ژورنال نیز در سال 2012 «جایزه مبتکر سال» برای تکنولوژی را به او داد.
شبکه اجتماعی توییتر در مارچ 2006 به وسیله جک دورسی، اوان ویلیامز، بیز استون و نوح گلس تأسیس شد. در آغاز، دورسی عنوان مدیرعامل این شرکت را در اختیار داشت ولی ظاهراً به علت ترک زودهنگام محل کار به منظور پرداختن به سایر فعالیتها مثل یوگا و طراحی مُد سِمَت خود را از دست داد. در سال 2015 وی مجدداً به عنوان مدیرعامل توییتر معرفی شد. اولین توییت روی وبسایت توییتر برای دورسی است. در آن زمان توییتر twttr نام داشت. دورسی هم نوشته است: “مشغول راه انداختن twttrام هستم.” دورسی در میان مدیران عامل برتر جهان عادتهای منحصر بفردی دارد. او به خوبی میداند که چطور میتوان هم در زندگی شخصی و هم در کار و کسب خوش درخشید.
او برای هر روز خود یک موضوع قرار داده است. هفته دورسی به این شکل است (فراموش نکنیم در کشورهای غربی روز یکشنبه تعطیل است):
• دوشنبه – مدیریت و اداره شرکت
• سهشنبه – محصول
• چهارشنبه- بازاریابی و ارتباطات/ توسعه بازار
• پنجشنبه – توسعهدهندگان و شراکتها
• جمعه – فرهنگ سازمانی و استخدام
• شنبه – فراغت بهرهور
• یکشنبه – تفکر و تدبیر
2. مایکل براش، مدیرعاملویلو: بازار را
رصد کنید.
مایکل براش مدیرعامل پلتفرم اجتماعی ویلو میگوید، "من روزانه یک تا دو ساعت را صرف رصد بازار و مرور اخبار مرتبط با فناوری در منابعی مثل توییتر میکنم" این گفته براش اهمیت هوشمندی بازار را گوشزد میکند. در واقع همانطور که من پرویز درگی گفتهام؛ وظیفه رصدگری بازار مثل دیده بان های ارتشی است که باید بر اساس طبقه بندی مناطق؛ بازار، مشتریان، و رقبا را رصد و تغییر و تحولات را بررسی و گزارش کنیم.
البته براش در این عادت منحصربفرد نیست و این رفتار در بسیاری دیگر از مدیران موفق دیگر نیز دیده میشود. اگر چشمها و گوشهای خود را بروی روندهای جدید و جریانهای جاری صنعت ببندیم، قدرت نوآوری و آفرینش خود را از دست خواهیم داد.
3. زک سوپالا، مدیرعامل پارتیکل: تنها
چیز ثابت در دنیای فانی تغییر است.
زک سوپالا در دانشگاه کامپيوتر میخواند٬ اما به علم طراحی علاقمند شد و و به همین دلیل مدیریت و طراحی خواند. در دوران تحصيل با دورههای کارآفرینی آشنا شد و تصميم گرفت کار و کسبی برای خودش راهاندازی کند؛ اما قبل از اقدام به انجام هر کاری به عنوان یک کارآموز در چند شرکت دانشبنيان مشغول به کار شد و توانست تجربه با ارزشی کسب کند و شبکه خوبی از دوستان متخصص و مفيد در اطراف خود گرد آورد.
به نظر زک سوپالا که یکی از نوآورترین مدیران عامل حال حاضر جهان است؛ کلید موفقیت در ایجاد تحول در عادتهای روزانه نهفته است. به بیان دیگر اگر عادتهای مشابهی را به مدت 25 سال حفظ کنید، نمیتوانید انتظار تغییر در زندگی خود داشته باشید. میتوانید روی اصول خود پایبند باشید، اما این به معنای آن نیست که از تطبیق با شرایط روز چشمپوشی کنید.
بقول خودش: «من همیشه چیزهای جدید را امتحان میکنم و شکل کار کردنم را تغییر میدهم».
4. برت یورمارک، مدیرعامل بروکلین نتز:
خداحافظ رختخواب
برت یورمارک شاید یکی از سحرخیزترین مدیران عامل جهان باشد. جوان ترین مدیر عامل لیگ بسکتبال NBA ساعت ۳:۳۰ از خواب بلند می شود و ساعت ۴:۳۰ به محل کارش می رود. در آنجا ورزش می کند و ایمیل هایی سرشار از انگیزه به اعضای تیمش می فرستد. اگر نمی توانید تصور کنید که بیدار شدنکنید.
این ساعت از صبح چگونه است، یک فرصت بزرگ را برای افزایش بهره وری روزانه از دست خواهید داد. پس زود از بستر جدا شوید و کار روزانه تان را شروع کنید. زمان بیشتر،کار شما برای پیوستن به جمع مدیرعاملان موفق هموار میکند.
5. مارک کوبان، مدیرعامل و کارآفرین
سریالی: جلسات بیفایده ممنوع
در سن 12 سالگی کودکی دست و پا چلفتی به نام مارک با یک عینک تهاستکانی در محلههای اطراف کیسه زباله میفروخت و اندک درآمد خود را صرف هزینههای ضروری کودکانهاش میکرد. در همان روزها بود که اصول اولیه تجارت را به خوبی آموخت. مارک کوبان که امروز در فهرست ویکی پدیا با عناوین تاجر، سرمایه گذار، تهیه کننده ی فیلم، نویسنده، شخصیت تلویزیونی و خیر از او یاد شده است، اولین شرکت خود را در سن 25 سالگی تأسیس کرد و در حال حاضر ثروتی حدود 3 میلیارد دلار دارد.
مارک کوبان یکی از مدافعان سرسخت لغو برگزاری جلسات بیفایده است. از نظر او جلسات یکی از قاتلان زمان هستند. جلسات زمان و توان نیروی انسانی را اتلاف می کنند چنان که بعضی از مدیرعاملها آن را به کلی غیر ضروری می دانند، مگر آنکه به معاملهای ختم شوند. مارک کوبان در این خصوص میگوید: «جلسات اتلاف وقت هستند مگر زمانی که جوش خوردن یک معامله در میان باشد. روشهای بسیاری برای برقراری ارتباط همزمان یا غیر همزمان وجود دارد که می تواند از برگزاری جلسات غیر ضروری جلوگیری کند»
6. اوان ویلیامز، مدیرعامل پیشین
توییتر: زندگی با آدرنالین را تجربه
کنید.
اوان ویلیامز یکی از غول های کارآفرینی و موسس دو وبسایت از ده وبسایت برتر دنیای اینترنت یعنی بلاگر و توییتر است. او بیش از هر کسی بر ضرورت فاصله گرفتن از میزکار و بلندشدن از روی صندلی تاکید دارد. بقول ویلیامز، وقتی نمی خوابید، تغذیه خوبی ندارید، ورزش یا تمرین نمی کنید و زندگی بدون آدرنالین را برای مدت زیادی تجربه می کنید، اینگونه عملکرد شما مختل می شود. در نتیجه تصمیمات شما هم مختل می شوند. و در نهایت حتی شرکت شما هم مختل می شود.
7. تونی شوارتز، مدیرعامل انرجی پراجکت: مراقبه
مشکل دنیای پرهیاهوی امروز، دشواری تمرکز است. در این دنیا همه چیز با سرعت برق و باد در حال حرکت است و انسان براحتی میتواند در انبوه همهمهها غرق شود. راهکار شوارتز برای مقابله با این شرایط، مراقبه و مدیتیشن ذهنی است. مراقبه راهکار بسیار رایجی برای خالی کردن ذهن و تمرکز کردن است. در مجموع مراقبه موجب بهره وری و خلاقیت بیشتر میشود. در واقع انسان ها هرچند ظاهری عقلایی دارند اما در باطن به مراتب احساساتی تر از آن چیزی هستند که نشان می دهند. در این بین احساسات منفی به شدت باعث افت عملکرد افراد می شود، جالب آنکه تحقیقات روانشناسان نشان میدهد ذهن انسان به طور خودکار تمایل بیشتر به امور منفی نشان می دهد و اگر شما ذهن را به حال خود رها کنید، بیشتر به اندیشیدن در مورد جنبه منفی مسایل می پردازد به همین خاطر برای جبران این انحراف ذهنی ناخودآگاه، باید تلاش کنید که به جنبه مثبت امور بیاندیشید و دقایقی از روز را صرف مراقبه و آموختن متدهای NA کنید.
8. گری میلفسکی، مدیرعامل اسنوپوال:
خدایا شکر
میلفسکی توصیه میکند که روز خود را با نگرش مثبت و شکرگزاری به دلیل وجود موهبتها و نعمات زندگی اغاز کنیم. نگرش ترکیبی از باورها و هیجان هایی است که شخص را پیشاپیش آماده میکند تا به دیگران ، اشیا و گروه های مختلف به شیوه ی مثبت یا منفی نگاه کند . نگرشها در زمینه سازی و شکل دهی به رفتارها، ایجاد انگیزش ها، ارضای نیازها و جهت دهی به گرایش ها تاثیری جدی دارند.
البته بقول آنتونی رابینز؛ اگر داشتن فکر و اندیشه مثبت به تنهایی کارساز بود، باید همه در کودکی اسب های کوچک داشته و اکنون نیز زندگی رویایی داشته باشیم؛ در واقع هر موفقیت بزرگ با عمل به دست می آید. گری میلیفسکی نیز تاکید میکند که هیچ چیز آسان بدست نمیآید و نیازمند سختکوشی و پرداخت هزینههای آن است. پس نگرش مثبت میتواند شروع قدم نهادن در مسیر درست باشد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
برخی از وجوه مشترک رهبران محبوب وماندگار در تاریخ:
1- صلاحیت علمی و تخصصی در حوزه کاری خویش و داشتن دانش کافی برای درک مشکلات جامعه در سطوح مختلف آن
2- داشتن چشم انداز و افق های روشن
3- بلندپروازی و راضی نبودن به آنچه که موجود است. دائما در صدد تغییر دادن و تغییر یافتن از کهنه به نو هستند.
4- امیدواری و داشتن روحیه سرشار از باور به پیروزی بر مشکلات و موانع
5- نگاه مثبت به انسان های دیگر و از این منظر دوست داشتن انسان ها
6- اعتماد سازی از طریق حفظ حرمت دیگران
7- عزت نفس و نجابت و احترام گذاشتن به حریم دیگران
8- پشتکار و شکیبائی در سختی ها
9- فروتنی و فداکاری.
10- در هر موردی یک قدم جلوتر از دیگران هستند. شاید این مهمترین ویژگی آنهاست.
11- صداقت و امانت داری در تعامل با دیگران.
12- از فریب کاری و تحمیق دیگران دوری می جویند و به شدت شفاف هستند.
13- انعطاف و نرمش در برخورد با مخالفان و رقیبان
14- دل رحمی و مهربانی
15- نوآوری و هوشیاری
16- توان متحد و همسو کردن سازمان یا جمعیت تحت رهبری خود
17- انتقاد پذیری، مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن. بیش از هر کس دیگری مسئولیت می پذیرند و بار پیامد تصمیم ها را بر دوش می کشند.
18- تصمیمات را با دیگران تقسیم می کنند
19- آنچه را برا ی خود مفید می دانند به دیگران هم روا می دارند.
20- خود را با قانون تطبیق داده و از روح حاکم بر جامعه پیروی می کنند
21- حرف و عمل آنها تا حدود زیادی با هم مطابقت دارد و خود الگوی خوبی از ایده ال هائی هستند که به دیگران معرفی می کنند.
22- سخت گیر و بی رحم نیستند و به افرادی که اشتباه کرده اند شانس دیگری برای جبران می دهند
23- از پرنسیب های اخلاقی و اصول مهم زندگی پیروی می کنند
24- شنونده های خوبی هستند و پذیرای پیشنهاد و همفکری هستند. فکر نمی کنند که تمام حقیقت یکجا در جیب آنهاست.
25- رابطه نزدیک با مردم دارند و برای خود حق ویژه قائل نمی شوند.
26- در صدد هستند از تفرقه و تشتت و جبهه بندی پرهیز کرده و در جمعیت تحت رهبری خود سازگاری ایجاد کنند.
27- استراتژی روشن دارند و خیلی کم بحران آفرین هستند. اما هرگاه بحرانی هم بروز کند برای برون رفت از آن چشم انداز و برنامه راهبردی روشن دارند.
28- امکان رشد و بالندگی دیگران را فراهم می سازند و در این رابطه هیچ مانعی نمی تراشند.
29- مترقی و هم فاز با تحولات زمان خویش هستند
30- گذشته گرا نیستند و همیشه به فردا های بهتری باور دارند
31- به شدت واقعگرا، خردورز و کاربردی هستند و از خیال پردازی ها بی حد و مرز دوری می جویند
32- خود نمونه موفقی از آنچه هستند که به دیگران توصیه می کنند. بین حرف و عمل آنها وحدت وجود دارد. خود پیش از همه به استقبال خطرها می روند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا افراد خنگ سریع تر از افراد باهوش پولدار میشوند؟
تا حالا برایتان اتفاق افتاده:
روز و شب به فکر یک کار خوب، یک درآمد خوب، یک ماشین خوب، یک خونه خوب در کل یک زندگی خوب کار میکنید، زحمت میکشید، جون میکنید و تلاش میکنید، خسته میشید اما باز کار میکنید بعد یک روزی ،یک جایی دوستِ خـنــگِ (!) دوران مدرسه تان را میبینید که چه ثروتی اندوخته و چه درآمدی داره و چه زندگی شیک و لوکسی داره، ماشین گرانقیمت، شرکت بزرگ، چند صد نفر کارمند و …
بعد درست در همون لحظه است که این سوال معروف به ذهن تان خطور میکنید:
خدااااااااااااااااااا مگه من چیم از این خِنگه(!) کمتر بود؟؟؟؟
میدونی؛
در واقع هیچیزت کمتر از اون خنگِ پولدار نیست. مشکل از اضافات است!
تو درس خوندی، خیلی هم خوب خوندی تا معدلت بالا باشه، رفتی دانشگاه، پروژه خوب تحویل دادی، رفتی یه جایی سرتو انداختی پایین کار کردی تا افزایش حقوق بگیری، خوب کار کردی تا ترفیع بگیری، بیشتر کار کردی تا اضافه حقوق بگیری، بعد دوباره ادامه تحصیل دادی تا باز اضافه حقوق بگیری و پولت رو گذاشتی بانک تا یک ذره بیشتر بشه !
اما میدونی اون خنگه پولدار چیکار کرده؟
وقتی تو درس میخوندی، اون ترک تحصیل کرده بود
وقتی تو درس میخوندی، اون شروع کرده بود یه جا کار کردن
وقتی تو درس میخوندی، اون بیشتر کار کرده بود
وقتی تو درس میخوندی، اون فهمید چون مدرک درست و حسابی نداره، پس برای پول بیشتر باید بهتر کار کنه
وقتی تو فارغ التحصیل شدی و مدرکت رو گرفته بودی دستت دنبال کار میگشتی، اون روی مهارت هاش کار میکرد
وقتی یه جایی استخدام شدی، اون فهمید که از مهارت هایی که الان داره، میتونه بیشتر درآمد داشته باشه بنابراین تصمیم گرفت برای خودش کار کنه
وقتی تو به فکر اضافه حقوق بودی، اون صبح ظهر شب داشت کار میکرد تا پول بدست بیاره
وقتی تو به فکر اضافه کاری بودی، اون فهمید به زندگیش نمیرسه اگر همیشه کار کنه، برای همین دو نفر رو استخدام میکنه که براش کار کنن
وقتی تو به فکر یک شرکت بهتر با حقوق بهتر بودی، اون به فکر این بود که چطور دو نفر کارگر/کارمندش رو تبدیل به 20 نفر کنه تا بیشتر درآمد داشته باشه
وقتی تو به فکر ترفیع بودی، اون به فکر این بود که شرکت خودش رو ثبت کنه و به صورت رسمی شروع به استخدام کنه
وقتی تو فکر مصاحبه استخدامی بودی، اون به فکر استخدام کارمند خوب
وقتی تو به فکر ادامه تحصیل مجدد بودی برای حقوق بیشتر، اون به فکر دفتر دوم شرکتش بود
و وقتی تو اتفاقی اون خنگِ دوران مدرسه ت رو دیدی با خودت گفتی “خداااااا مگه من چیم ازین کمتر بود؟؟؟؟”
اون داشت میگفت:
“خدایا… ممنونم که شرایطم بدتر از اون بود“
همیشه، با بیشتر دانستن، در شرایط بهتر بودن و یا دسترسی به منابع بیشتر بودن موفقیت حاصل نمیشه… هر کمبودی در زندگی وجود دارد، شانسی برای یک بهتر کردن آن به شما داده شده، واگرنه هیچوقت در چنین شرایطی قرار نمیگرفتید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
کارآفرین ٤۰ کاره
شاگرد بیشفعال مدرسه که دست چپش را با گونی بستند تا راستدست شود و شیطانی که در وجودش حلول کرده بود، بیرون بیاید، بعدها شد یکی از برترین تولیدکنندههای کشور در صنعت مواد غذایی؛ برندی که در ساعات مختلفی از شبانهروز بر صفحه تلویزیونی هم ظاهر میشد و با شعار «دوست من سلام» روحمان را تازه میکرد. اما این توان کاری ریشه در تجارب بسیاری دارد. فروتنی که سرمایه ۵ هزار تومانیاش به بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان تبدیل میشود، روزی روزگاری در مغازه آهنگری، شاگردی کرده است. برگه تبلیغاتی بر دیوار مسیر مدرسه چسبانده، توپ فوتبال را با دهان باد کرده و به دوستانش اجاره داده و پول گرفته. انگار از همان نخستین سالهای عمرش میخواسته حاصل دسترنجش را بخورد و کاری دستوپا کند. مسیر مدرسهاش از امیریه تا نارمک را با چهار کورس اتوبوس پیموده و تنها زمانی که برای خواب داشته، به صورت ایستاده در میان شلوغی و ازدحام جمعیت اتوبوس بوده است.
فروتن میگوید: «تجربه انجام بیش از ۴۰ کار را طی همه سالهای عمرم دارم. از ریختهگری، باد کردن توپ و اجاره دادن، مهندسی ذوب فلزات و... گرفته تا تولید مواد غذایی به گستردگی کارخانه بهروز. بستنیسازی، پنچرگیری دوچرخه، تعمیر رادیو، جمع کردن فیلمهای سینمایی و اجاره دادن از دیگر کارهایی است که در کودکی انجام میدادم. تور فوتبال اجاره میدادم، عکاسی میکردم و عکس میگرفتم؛ هر کدام ۲ ریال. در بوفه مدرسه کار میکردم، دفترداری میکردم، تدارکات شرکت ساختمانی بودم و از همانجا به پیمانکاری و مهندسی ذوب فلزات رسیدم. کار آرشیو هم کردهام، روزنامهباطلهها را میگرفتم و خبرهای مناقصه را میبریدم و بهازای ماهی ۱۰ تومان به پیمانکار میدادم. تجربه روزنامهنگاری هم در کیهان سالهای ۴۴ -۴۵ دارم، تئاتر هم کارگردانی میکردم؛ حتی دوره پیشاهنگی هلالاحمر را هم گذراندهام.»
نوروز تلخ زندگیام
هر جوانی در یک مقطع سنی، پدر و مادر را الگوهای زندگی میبیند. پدرم به واسطه نوع تربیتش الگوی من بود و بسیار دوستش داشتم؛ اما خیلی زود از دستش دادم. روز اول فروردین ۱۳۳۴ ساعت ۹، سال تحویل شد و این یعنی اوج شادی برای من ۱۰ساله؛ اما نیمساعت بعد از سال تحویل، پدرم از دنیا رفت و هیجان و شادی من به تلخی بزرگی تبدیل شد. اما من کتاب «همیشه برخاستن» را به کسانی تقدیم میکنم که به من ستم روا داشتهاند یا موجبات سختیکشیدنم را فراهم کردهاند. چون معتقدم که هر بار سختی کشیدید، بعدها لذت آن سختی برایتان حاصل میشود. سختی، تاثر و گریه زیادی در زندگیام داشتهام اما معتقدم که سختیها سازندگی امروز را برایم رقم زده است.
روزهای امروزی فروتن
۵:۳۰ صبح بیدار میشوم؛ حتی اگر ۳ صبح خوابیده باشم. به ایمیلهایم پاسخ میدهم، با نوهام کارتون میبینم و کیف میکنم و حتی از او شیطانیهای بیشتری دارم. موسیقی شاد هم گوش میکنم و کلا با هر چیزی که غم و غصه در آن باشد، بیگانهام.
مشتریمداری فروتنانه
برند بهروز طی مدیریت بهروز فروتن، ۶۳ نوع محصول غذایی تولید کرده است. فروتن یکی از دلایل استقبال از محصولات غذایی تولیدیاش را مسائلی از این دست میداند: «طعم، بستهبندی و کیفیت باید جذاب باشد و بهترین خاطره را در ذهن مشتری ایجاد کند. من پیوسته در پی ارتقاء این مسائل بودم. در صنعت غذا همیشه خاطرهها مشتری جذب میکنند. محصول فرزند انسان است. همه آنچه را برای بچه خودمان میخواهیم باید برای محصول بخواهیم. یعنی درون زیبایی داشته باشد، صاحب منش و اندیشه باشد، خوشپوش باشد و تاثیرگذار. این مسائل در مورد محصولی که تولید میکنیم هم صادق است. برند بهروز نوع تبلیغات متفاوتی نیز داشت. تبلیغاتی که تکراری نبود و بیشتر به صورت غیرمستقیم و با درج شعارهایی بر بدنه اتوبوسهای شهری با مضمونهای اجتماعی و فرهنگی از قبیل بزرگداشت مقام مادر، تشویق به کتابخوانی یا حفظ محیط زیست، اهدای کتاب به بازدیدکنندگان از نمایشگاهها و ... انجام میشد. در واقع بهروز صبغهای فرهنگی و اجتماعی نیز برای خود قائل بود و فروتن یکی از دلایل موفقیت برندش را همین توجه به مسئولیت اجتماعیاش میداند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
سه دليل اصلی شكست كسب و كارهای خانوادگی و نحوهی اجتناب از آنها
7 درصد كسب و كارهاي خانوادگي قبل از ورود به مرحلهي دوم شكست ميخورند يا فروخته ميشوند. يكي از بزرگترين دلايل اين شكست، طلاق كسب و كار است. اين اصطلاح به طور محاورهاي براي توصيف جدايي بين مالكان يك كسب و كار به كار ميرود و ممكن است به اندازهي طلاق معمولي، دردناك باشد. اين موضوع، به ويژه در مورد يك كسب و كار خانوادگي صدق ميكند. اين نوع كسب و كارها اغلب به خاطر طلاق كسب و كار شكست ميخورند و به پايان ميرسند، زيرا:
- خصومت خانوادگي بين اعضايي كه قدرت برابر دارند، اجتنابناپذير است.
- اعضا، احساسات خود را كنترل نميكنند.
- خانواده، داراي امكانات و تواناييهاي مناسب براي ادارهي مسائل پيچيدهي كسب و كار نيست.
خصومت خانوادگي:
خصومت خانوادگي، در هر خانوادهاي وجود دارد. به عنوان مثال رقابت خواهر و برادر خيلي رايج است. فرزندان خانواده فكر ميكنند همه چيز تمام شده، ولي والدين آنها برعكس فكر ميكنند. اعضا نميتوانند غرور خود را كنترل كنند، به خصوص وقتي كه بعضي از آنها داراي مقام و قدرت برابر در اين كسب و كار باشند. تصميمات ضعيفي در كسب و كار گرفته ميشود و به نتايج ضعيف منجر ميگردد. نتايج ضعيف هم باعث شكست بالقوه ي كسب و كار شده و در طول زمان، منجر به طلاق كسب و كار ميگردد.
احساسات:
يك دليل رايج ديگر، احساسات است. با اينكه اصطلاحا ميگويند"اين فقط يك كسب و كار است"، ولي در يك كسب و كار خانوادگي، هرگز "فقط" كسب و كار محسوب نميشود، بلكه همه چيز شخصي است. مثلا ممكن است كسي بگويد چرا فلاني بايد به اندازهي من حقوق بگيرد، در حالي كه شخصيت من باعث اعتبار اين كسب و كار شده است؟ برخلاف محيط ساير كسب و كارهاي غيرخانوادگي، در اينجا وقتي يك مسئلهي مربوط به كسب و كار بين مالكان تقسيم ميشود، به يك مسئلهي شخصي تبديل ميگردد. اين امر به خصوص در زماني صادق است كه عضو جديدي وارد خانواده ميشود(مثلا عروس يا داماد).
مسائل پيچيده:
سومين دليل رايج شكست اين نوع كسب و كارها، نداشتن تواناييها و امكانات مناسب براي مواجهه با مسائل پيچيده است. وقتي كسب و كارها رشد ميكنند با چالشهاي زيادي مثل مسائل مالي و قانوني روبرو ميشوند. كسب و كارهاي خانگي معمولا با مالكاني آغاز ميشوند كه هيچ تخصصي در زمينهي اين موضوعات پيچيده ندارند. اين مسائل همزمان با رشد كسب و كارها، برجستهتر ميشوند و اگر ناديده گرفته شوند، هر كدامشان ميتوانند موجب تعطيلي كسب و كار گردند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
درسهایی از ناپلئون هیل درباره هدفگذاری:
1. اگر اعتقاد داشته باشید که میتوانید، حتماً میتوانید.
به هرچه اعتقاد داشته باشیم اتفاق میافتد. به این اصطلاحاً تحقق باور میگویند. اغلب ما هرگز متوجه نمیشویم که از چه نیروی عظیمی برخورداریم زیرا نمیخواهیم تن به انجام دادن کارهایی بدهیم که درنظر دیگران امکان انجام دادنش وجود ندارد. کارهای غیرممکن به تلاش و تمرکز بیشتری نیاز دارد، اما وقتی اینها تحقق پیدا میکنند، پاداشی گران حاصل میشود. ممکن است نتوانید به هرچه دوست دارید دسترسی پیدا کنید، اما تا معتقد نباشید که توان انجام کاری را دارید، هرگز به انجام دادن آن موفق نمیشوید.
2. اگر مطلبی را بهدفعات برای خود تکرار کنید، حتی اگر واقعیت نداشته باشد آنرا باور میکنید.
تکرار یک مطلب باعث میشود ذهن نیمه هشیارتان آنرا به عنوان یک حقیقت بپذیرد، و آنرا به یک حقیقت فیزیکی تبدیل میکند. میتوانید از این موقعیت استفاده کنید و به جنبههای مثبت امور توجه کنید. جای «میتوانم این کار را بکنم.» را با «اینکار را خوااهم کرد.» عوض کنید.
3. اگر به خود و دارندگیها و امتیازات خود اعتقاد نداشته باشید، دیگران هم به شما و دارندگیهایتان اعتقاد نخواهند داشت.
در فروش قاعده اصولی وجود دارد و آن قاعده ایناست: قبل از اینکه به دیگران بفروشید، باید به خودتان بفروشید. اگر به کالا و خدمات خود اعتقاد نداشته باشید، بدانید که دیگران هم به خدمات و کالاهای شما اعتقاد نخواهند داشت. اگر دیگران را فریب بدهید و آنها را به معاملهای غیرمنصفانه وادار کنید، باید قبل از همه بر مقاومت درونی خود در برابر انجام دادن کار اشتباه غلبه کنید.
4. چه کسی بهشما گفت که اینکار عملی نیست، به چه موفقیت عظیمی رسیده است که او را واجد شرایط کرده تا برای شما تعیین محدودیت بکند؟
در جریان زندگی به نکته مهمی پی میبرید و آن نکته این است که کسانی که بیش از همه توصیه میکنند و پند و اندرزی میدهند، کمتر از دیگران شایسته انجام اینکار هستند. اشخاص موفق و درگیر فرصت آنرا ندارند که خطوط زندگی شما را مشخص کنند آنها گرفتار زندگی خود هستند.ناموفقها و ناقابلها بیش از هرکسی فرصت دارند که خط و خطوط زندگی دیگران را ترسیم کنند. این اشخاص از شکست خوردن و ناکام ماندن شما لذت میبرند. وقتی کسی بهشما میگوید، چیزی که میخواهید به آن برسید غیرممکن است و یا ارزش تحمل زحمتش را ندارد، نگاهی دقیق به او بیاندازید و ببینید که در زندگی خود به کجا رسیدهاند، چه موفقیتهایی کسب کردهاند. آدمهای موفق خوشبین هستند و به موفقیت عادت کردهاند.
5. اگر به رفتار امروزتان ادامه دهید، ده سال دیگر در چه شرایطی قرار خواهید داشت؟
خیلیها متوجه نیستند که موفقیتهای بزرگ از موفقیتهای کوچکی که اغلب در مدتی طولانی بهدست آمدهاند نشات میگیرند. واقعیتی است که آدمهای موفق اندیشمندان بلندمدت هستند، آنها میدانند که باید از هر موفقیت خود درسی بگیرند و هر موفقیت را زیربنای موفقیت بعدی قرار دهند. مرور منظم پیشرفت و ترقی، بخش مهمی از هدفگذاری است. هدف چیزی آنقدرها بیش از یک میل و اشتیاق نیست، مگر اینکه برای دستیابی به آن زمانبندی کنید. مهم است که در برنامهریزی هدفها به هدفهای کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت توجه داشته باشید. با توجه به شرایط در هدفهای خود تجدید نظر کنید، به زمان انجام شدن آنها توجه داشته باشید و به تدریج هدفهای بزرگتری برای خود انتخاب کنید. دقت کنید که در مسیر درستی در حرکت باشید.
6. از زندگی چه میخواهید و برای رسیدن به این خواسته به زندگی چه میدهید؟
در فیزیک قانونی هست که میگوید: برای هر عملی، واکنشی به همان اندازه در جهت مخالف وجود دارد. همین مطلب در زندگی ما نیز صدق میکند. هرچه بکارید همان را برداشت میکنید. برداشت شما با سرمایهگذاری شما رابطه مستقیم دارد. به هرچیز یک برچسب قیمت الصاق شده است. وقتی برای خود هدفی درنظر میگیرید و برای رسیدن به آنهدف تلاش میکنید میبینید که هیچ هدفی دور از دسترس نیست.
7. بهجای آنچه نمیخواهید به آنچه میخواهید توجه کنید.
به هرچه فکر کنید به آن میرسید. به هرچه برای مدت کافی فکر کنید، بخشی از روان شما میشود، از این قانون به سود خود استفاده کنید. اگر ذهن خود را متوجه مسایل کنید، به مسئله میرسید، و اگر به راهحل بیندیشید، به راهحل میرسید. داشتن تردید، هراس و احساس عدم امنیت خاطر طبیعی است. انسان موفق به این مهم توجه میکند و با متمرکز شدن روی جنبههای مثبت و هدفهای مطلوب راه غلبه بر آنها را مییابد.
8. به هرچه بخواهید میرسید، مشروط بر آنکه جایگزینی را بهجای این خواسته خود نپذیرید.
کسانی که در زندگی خود به موفقیتهای بزرگ میرسند کسانی هستند که به کمتر از آنچه میخواهند رضایت نمیدهند. وقتی میبینید که به دریافت کمتر از حد مطلوب فکر میکنید، لحظهای صبر کنید و موقعیت را تحلیل نمائید. آیا موانعی که پیش روی خود میبینید برطرف ناشدنی هستند؟ آیا راه دیگری برای حمله به مسئله وجود ندارد؟ هر قدمی که در مسیر درست برداشته شود، هرقدر کوچک و جزیی بهنظر برسد شما را بهسمت هدف سوق میدهد.
9. مهم نیست که در گذشته چه کردهاید، مهم این است که در آینده چه خواهید کرد.
این گفته شکسپیر است که « آنچه گذشته است پیشگفتار است» هر کاری که در گذشته انجام دادهایم در حکم پیشگفتار و مقدمهای برای کار بعدی ماست. برای موفقیتهای آتی خود برنامهریزی کنید و پیروزیهای امروز خود را جشن بگیرید.
10. به دقت به آنچه میخواهید بیندیشید.
بسیاری از مردم برای تعطیلات آخر هفته خود بیش از زندگیشان برنامهریزی میکنند. و بعد ناگهان متوجه میشوند که بیآنکه بدانند زندگیشان گذشته است. وقتی دقیقا مطالعه کنید و بدانید که از این زندگی چه میخواهید، نیرو و توانتان را برای رسیدن به این خواسته بسیج میکنید. یکی از امتیازات مهم داشتن هدف مشخص در زندگی این است که بهشما این امکان را میدهد تا فعالیتهای خود را از پیش سازماندهی کنید. در این شرایط خودبهخود میدانید که آیا بهسوی هدف پیشرفت میکنید یا از آن فاصله میگیرید. اینگونه میتوانید از زمان، از پول و از انرژی خود برای رسیدن به هدفتان استفاده کنید.
11. ترقی شما در زندگی از ذهنتان شروع و به همانجا ختم میشود.
هر موفقیت بزرگی با یک ایده در ذهن شروع میشود و بعد به حقیقت میپیوندد. با یادگیری و مطالعه دائم ذهن خود را با نقطه نظرها انباشت کنید و بعد برای تحقق آنها بکوشید. حتی یک ایده کممقدار که به مرحله عمل گذاشته میشود بهمراتب از یک ایده عالی که به مرحله عمل درنمیآید بهتر است.
12. ثبات هدف اولین اصل موفقیت است.
برای دستیابی به موفقیت باید طرحی مدبرانه برای زندگی داشته باشید و بهرغم همه مشکلاتی که احتمالا وجود دارد به آن بچسبید. توجه داشته باشید که در عمل همه اشخاص موفق جایی در زندگی مایوس میشوند. اما هیچ مانعی وجود ندارد که شخص با ثبات رای و مصمم از عهده آن بر نیاید.
13. انسان هدفمند همیشه موفق است.
هدفگذاری را بخشی همیشگی از زندگی خود قرار دهید. میتوانید هدفهایی کوچک و قابلحصول را درنظر بگیرید و آنقدر در جهت نیل به آن بکوشید و تلاش تا به آن برسید. بدانید که موفقیتهای کوچک به موفقیتهای بزرگتر ختم میشوند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
تفاوت کارکنان امروزی با کارکنان ۱۰ سال پیش:
مطالعه موردی در ایران
طی تحقیقی که چند سال پیش به همت دکتر بهزاد ابوالعلایی پدر منابع انسانی نوین در ایران انجام شد، مهمترین تغییرات کارکنان امروزی نسبت به کارکنان 10 سال پیش بررسی شد و اینکه کارکنان امروزی در زمینه روحیات، انتظارات و عملکرد چه تفاوت بزرگی با کارکنان گذشته دارند. نتایج بسیار جالب توجه بود:
کارکنان امروزی انتظارات و توقعات بیشتری دارند. ترقیخواه و افزونطلبند. حرمت و احترام بیشتری میخواهند. عجول و تیزبینترند. باهوشتر و باسوادتر شدهاند. پایبندی سازمانی کمتری هم دارند. سازمان را محلی برای امرارمعاش میدانند. خود را مدیون سازمان نمیدانند. دوست دارند مشارکت کنند. طالب حضور در صحنه هستند. میخواهند یاد بگیرند. بیانضباطتر شدهاند. برخوردهای خشک را نمیپذیرند. ابهام را نمیپذیرند. انتظار رشد شغلی دارند. بیش از قدیمیها پرسش میکنند. دوست ندارند بگوییم چرا انجام بده و چگونه انجام بده و تعداد دیگری از پاسخها که با همین تعابیر بود. سپس از مدیران پرسیده شد، حال که معتقدید کارکنان نسبت به گذشته تغییر یافتهاند، مدیران چگونه باید رفتار خود را تغییر دهند تا بتوانند بهرهوری منابع انسانی را افزایش دهند. پاسخ مدیران به این پرسش نیز بسیار نقاط مهم و کلیدی داشت:
1- باید به کارکنان امروزی تفویض اختیار بیشتری کرد.
2- تبدیل مدیریت آمرانه به مدیریت مشارکتی و ایجاد سبک رهبری سازمان مناسب.
3- فرصت بیشتری برای نوآوری کارکنان بهوجود آورد.
4- به ایده آنان احترام گذاشت و استفاده از خرد جمعی اولویت سازمان باشد.
5- باید اهمیت بیشتری به شخصیت و نیازهای روحی کارکنان داد.
6- فرصت رشد برای کارکنان را باید پدید آورد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
7 چیز که نباید هیچگاه به رییس تان بگویید:
1. آن کار را چطور انجام بدهم؟
وقتی رئیستان از شما میخواهد کاری انجام بدهید، به محض اینکه فهمیدید از چه صحبت میکند، وظیفهی شما این است که بگویید: «حتما، مشکلی نیست. میتوانید روی من حساب کنید.» سپس محل را ترک کنید و راه انجام آن کار را پیدا کنید، و حتما انجامش بدهید. در این روش بدون اینکه چیزی از ارزشهای شما کاسته شود و مشکلساز شوید، مسئولیت بیشتری میپذیرید که خیلی هم خوب است.
۲. وقتش را ندارم
اجازه بدهید رازی را با شما در میان بگذارم. هیچ کسی هرگز وقتش را نداشته است. دائما از همهی ما کار بیشتر با پول کمتر میخواهند، این شامل رئیس شما و رئیس رئیس شما هم میشود. این جزئی از کار است. کافی است بفهمید کاری که از شما خواستهاند چه اهمیتی دارد و اولویتبندی کنید. اگر بهعهده گرفتن آن کار به معنای این است که مسئولیت کار دیگری باید از دوش شما برداشته شود، بگذارید چنین شود و این را به رئیستان هم بگویید.
۳. نه
به رئیستان «نه» نگویید، مگر در مواردی که غیرقانونی یا غیراخلاقی است. حتی یک موقعیت به ذهنم نمیرسد که در آن نه گفتن به رئیستان ایدهی هوشمندانهای باشد. میتوانید سؤال بپرسید، عقب بکشید یا مذاکره کنید اما نه نگویید مگر در صورتی که رزومهای قوی دارید و نیازی هم به این شغل ندارید. با این کار فقط دنبال دردسر میگردید. هوس بیان خلاقانهی «نه» با عباراتی مثل «فکر نکنم که…» هم به سرتان نزند.
۴. این کار پیشکش خودت باشد
شاید رئیس شما پستترین آدم روی زمین باشد. شاید او ظالم و سوءاستفادهگر است و پرخاشگریهای دوران کودکیاش را روی کارکنانی خالی میکند که آنها را بردگان خود میداند. مهم نیست او چه آدمی است و چه میکند. زمانی که تصمیم به ترک شغلتان گرفتید، این کار را حرفهای انجام بدهید. پلهای پشت سرتان را خراب نکنید؛ عواقب این کار متوجه خود شما خواهد بود.
۵. به واحد نیروی انسانی ارجاع میدهم
زمانی که مهندس جوانی بودم، از رئیسم سؤال کردم که چرا ارزیابی ضعیفی از من ارائه کرده است. پاسخم را داد اما من که قانع نشده بودم از او پرسیدم آیا برای او مشکلی نیست که با مافوقش صحبت کنم. او گفت نه و من این کار را کردم. مشکلی نیست اگر به سراغ بالادستی رئیستان بروید، به این شرط که این کار را بهنحو درست (صادقانه و محترمانه) و به دلایل صحیح انجام بدهید. اما اگر این کار نتیجه نداد رفتن به سراغ واحد نیروی انسانی سازمان کمکی به شما نخواهد کرد. اگر موضوع جدی است استعفا دهید. اگر غیرقانونی است، شکایت کنید. وگرنه، دست از گله و شکایت بردارید و واحد منابع انسانی را فراموش کنید.
۶. تقصیر من نبود، زیر سر فلانی است
اگر مسئول شمایید، مسئولانه رفتار کنید. اگر مسئولیت یا تقصیری بر گردن ندارید و توضیح دادن فایده دارد توضیح بدهید. اما هرگز انگشت اتهام را به سوی دیگری نشانه نروید. بله، میدانم که این دست رفتارها از برخی مدیران و سیاستمداران سر میزند. اما این افراد بیکفایتاند، غیرحرفهای هستند و هزاران سال دیگر هم آنها را استخدام نخواهم کرد. مانند این افراد نباشید.
مقاله مرتبط: ۱۲ راه برای کاهش استرس در محیط کار
۷. فلانی یک احمق است
فرقی ندارد دربارهی همکارتان باشد یا مشتری یا فروشنده یا هرکس دیگر، حتی برای ثانیهای این فکر به سرتان نزند که سفرهی دلتان را پیش رئیستان باز کنید یا با او علیه دیگری توطئهای بچینید، طوری که انگار او رفیق شماست. رئیس شما رفیقتان نیست. و با چنین رفتاری این خطر را به جان میخرید که بیحرمتی یا انتقادتان شامل حال کسی بشود که اهمیتش برای شرکت بیشتر از شخص شماست. علاوه بر این رئیستان را به فکر فرو خواهید برد که پشت سر او به دیگران چه میگویید و اعتماد او را بعد از این هرگز نخواهید داشت.
توجه کنید، رؤسا هم درست مانند من و شما آدمهای زمینی هستند. آنها درست مثل من و شما انساناند. اما در موقعیت منحصربهفردی قرار دارند، و به همین دلیل لازم است که ارتباط با آنها تابع برخی ملاحظات باشد. در حالت کلی، اگر این رابطه را حرفهای، مرتبط با کسبوکار و همراه با درجهای از احترام حفظ کنید متقابلا همینها را دریافت خواهید کرد. اگر مسئولیتی را پذیرفتید، در قبال آن پاسخگو باشید و کارتان را به اتمام برسانید، در این صورت پیشرفت خواهید کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
10 کار روزانه آدم های فوق العاده موفق
"زمانی که شما یک آدم موفق می بینید، فقط تعریف و تمجید عموم مردم درباره او را می بینید و هرگز فداکاری های شخصی او برای موفقیت را نمی بینید." وِیبهاو شاه
دکتر تراویس بِرَدبِری می نویسد: کِوین کروس اخیرا با بیش از 200 آدم فوق العاده موفق مصاحبه کرده که 7 تای آنها میلیاردر، 13 تای آنها قهرمانان المپیک، و گروهی از آنها کارآفرینان موفق و خودساخته می باشند.
او از آنها پرسیده: "راز شماره یک شما در بهره وری چیست؟"
کِوین با کد بندی پاسخ ها، به پیشنهادات خیلی جالبی رسیده که در ذیل به برخی از آنها که به نظر من از همه مطلوب تر می باشند اشاره می شود.
1. آنها روی دقایق تمرکز دارند نه ساعت ها: بیشتر مردم به صورت پیش فرض برنامه ریزی های ساعتی و یا نیم ساعتی دارند. در نقطه مقابل، آدم های خیلی موفق می دانند که در هر روز تنها 1440 دقیقه زمان در اختیار دارند. آنها می دانند که پول از دست رفته می تواند برگردد اما زمان از دست رفته هرگز بر نمی گردد. شانون میلر، قهرمان افسانه ای بازیهای المپیک به کِوین گفته: "تا امروز به یک برنامه پایبند بوده ام که تقریبا دقیقه به دقیه بوده است." برای تسلط بر زندگی باید بر دقایق آن مسلط باشید!
2. آنها فقط روی یک چیز تمرکز می کنند: آدم های فوق العاده مولد، می دانند که "مهمترین وظیفه" آنها چیست و هر روز صبح یک تا دو ساعت بدون وقفه روی آن کار می کنند. چه وظیفه و کاری بیشترین تاثیر در رسیدن شما به هدفتان را دارد؟ چه دستاوردی موجب ارتقای شغلی شما می شود؟ آن همان کاریست که باید هر روز صبحتان را صرف آن کنید.
3. آنها از لیست وظایف روزمره استفاده نمی کنند: لیست وظایف روزمره خودتان را دور بریزید و بجای آن هر کاری را روی تقویمتان برنامه ریزی کنید. نتایج یافته ها حاکی از آنست که 41% موارد لیست های روزمره انجام نمی شوند. همه این موارد انجام نشده منجر به استرس و بی خوابی شده که نتیجه اثر زیگارنیک (Zeigarnik) می باشد به این معنی که کارهای ناتمام تا تکمیل شدن در ذهن شما باقی می مانند. آدم های فوق العاده مولد، هر چیزی را در تقویم خود نگه داشته و با آن تقویم کار و زندگی می کنند.
4. آنها از یک دفترچه یادداشت استفاده می کنند: ریچارد برنسون مرد پنج میلیارد دلاری و موسس گروه ویرجین در چند مناسبت تاکید می کند که بدون داشتن یک دفترچه یادداشت که همه جا آنرا همراه خود دارد، نمی توانسته این شرکت بزرگ را بسازد. در یک مصاحبه، اریستوتل اوناسیس غول کشتیرانی یونانی گفته:" همیشه یه دفتر یادداشت همراه خودت داشته باش. همه چیز را در آن بنویس...این یک درس میلیون دلاریه که در مدارس کار و کسب به شما یاد نمی دهند!" آدمهای فوق العاده مولد به محض خطور فکر جدید، ذهنشان را با نوشتن همه چیز آزاد می کنند.
5. آنها ایمیل های خود را تنها چند بار در روز پردازش می کنند: آدمهای فوق العاده مولد ایمیل های خود را در کل روز مرتبا چک نمی کنند. آنها به هر ارتعاش یا ضربه ای که در قالب نامه الکترونیکی ناگهان وارد صندوق پستی شان می شود پاسخ نمی دهند. در عوض، آنها مثل سایر کارهای خود، طبق یک جدول زمانبندی، ایمیل های خود را سریع و کارا پردازش می کنند. برای بعضی ها این کار روزی یکبار و برای دیگران این کار صبح، ظهر و شب انجام می پذیرد.
6. آنها به هر قیمتی شده، از جلسات اجتناب می کنند: وقتی کِوین از مارک کیوبان، مرد سه میلیارد دلاری خواست که بهترین توصیه درباره بهره وری را ارائه کند، او بلافاصله پاسخ داد: "هرگز در جلسات شرکت نکنید مگر اینکه یکی برای شما یک چک بنویسد." جلسات بدجور وقت کش هستند. دیر آغاز می شوند، آدم های اشتباه در آنها شرکت می کنند، به موضوع اصلی نمی پردازند و موضوعات را می پیچانند، و خیلی کش پیدا می کنند. باید هروقت می توانید این جلسات را ترک کنید و خودتان هم کمتر از این جلسات را برگزار کنید. اگر جلسه ای برگزار می کنید، کوتاه و فقط درباره موضوع اصلی باشد.
7. آنها تقریبا به همه چیزی "نه" می گویند: وارن بافت میلیاردر می گفت: "فرق بین آدمهای موفق و خیلی موفق اینه که آدمهای خیلی موفق تقریبا به هر چیزی "نه" می گویند." و جیمز آلتوچر موسس بیش از بیست شرکت به کِوین این نکته را گوشزد کرد: "اگه یه چیزی یک "بله جهنمی" نیست، پس آن یک "نه" می باشد." یادتان باشد که شما در یک روز تنها 1440 دقیقه زمان دارید. آنها را آسان از دست ندهید.
8. آنها از قانون 20-80 پیروی می کنند: طبق اصل پارِتو Pareto Principle ، در بسیاری از موارد، 80% نتایج از تنها 20% فعالیت ها بدست می آیند. آدم های فوق العاده مولد، می دانند چه فعالیت هایی بیشترین نتایج را به همراه دارند، روی همان ها تمرکز می کنند و بقیه را نادیده می گیرند.
9. آنها تقریبا همه کارها را به دیگران تفویض و واگذار می کنند: آدم های فوق العاده مولد نمی پرسند: "چگونه من می توانم این کار را انجام دهم؟" در عوض آنها می پرسند، " این کار چگونه می تواند انجام پذیرد؟" آنها تا حداکثر امکان "من" را از پرسش خود بیرون می آورند. آنها آدم های کنترل گری نیستند و وقت خود را صرف مدیریت امور جزئی نمی کنند. در بسیاری از موارد، به قدر کافی خوب، به قدر کافی خوب است.
10. آنها به هر کاری فقط یک بار دست می زنند: چند بار تا بحال یک ایمیل معمولی و یا یک قبض آب و برق را باز کرده اید و آنرا برای بعد گذاشته اید؟ هرچند وقت یکبار یک ایمیل را می خوانید و آنرا می بندید و آنرا در صندوق پستی خود رها کره تا بعدا پاسخ دهید؟ آدم های فوق العاده موفق به هر کاری اگر کمتر از 5 یا 10 دقیقه زمان می برد، همان موقع و همانجا دست می زنند. این کار باعث کاهش استرس می شود چرا که آن کار در پس زمینه ذهنی آنها باقی نمی ماند و دیگر نیازی به بازخوانی و یا ارزیابی مجدد نیست.
شما ممکن است قهرمان المپیک، میلیاردر و یا کار آفرین نباشید (یا حتی بخواهید که یکی از آنها باشید)، اما رازهای آنها می تواند به شما کمک کند که کارهای بیشتری در زمانی کمتر انجام داده و در متوقف کردن احساس پرکاری و سراسیمگی به شما یاری رساند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا استیو جابز در ذهن ها ماندگار شد ؟ با مهمترین ویژگیهای شخصیتی استیو جابز آشنا شويد:
چرا استیو جابز در ذهن ها ماندگار شد ؟
استیو جابز، یکی از خاص ترین افراد در طول تاریخ کمپانی های تکنولوژی است. او اپل را تاسیس کرد، سپس از آن اخراج شد و پیکسار را تاسیس کرد، آنرا تبدیل به کمپانی موفقی کرد و سپس دوباره به اپل بازگشت و نه تنها آنرا از نابودی نجات داد، بلکه آنرا تبدیل به یکی از موفق ترین کمپانی هایی کرد که تا این لحظه وجود داشته است.
اگر استیو، در اولین مرحله و بدون تجربه هیچ شکستی، موفق میشد، کاراکتر او اینقدر جذاب نبود اما او 3 مرتبه، از صفر آغاز کرد و به موفقیت های بزرگ رسید و به همین علت تقریبا از دید همه، به یک قهرمان جهانی تبدیل شده است.
دلایل زیادی برای اثر گذار بودن و قهرمان شدن او وجود دارد. ما در این مقاله 5 دلیل اصلی را ذکر می کنیم تا بتوانید با ساخت این ویژگیها در خود، به موفقیت مورد نظرتان برسید.
5 دلیل برای اثر گذار بودن استیو جابز
1) بسیار قانع کننده بود : وقتی بیشتر درباره زندگی او مطالعه میکنید، متوجه خواهید شد که شخصیت او، بسیار تاثیر گذار بوده است. او می توانست مردم را به خوبی قانع کند و ملاقات های ساده خود با دیگران را، به قرارداد های سود آورد تبدیل کند. به همین علت است که می گوییم ۹۰ درصد موفقیت شما در زندگی، به دانش روانشناسی شما یا بصورت دقیق تر، میزان مراجعات شما به هر آنچه که برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید را بصورت جامع و تفکیک شده، بیان کرده ایم.
2) او هیچگاه نه را قبول نمی کرد : استیو هرگز نه را قبول نمی کرد. او به این معروف بود که در خواسته هایش، بسیار صریح بود. او یک خواسته و سوال را آنقدر تکرار می کرد تا نهایتا پاسخ آن را بیابد. به همین علت، مردم و کارمندانش، معمولا از بحث مستقیم با او خودداری می کردند زیرا می دانستند او توانایی بسیار بالایی در قانع کردن دیگران داشت تا جایی که هر کسی همراه با ایده او میشد و نمی توانست مقاومت کند.
3) او اهمیت بیشتری به محصول میداد تا به پول فروش آن :
استیو هرگز به پول اهمیتی نداد. وقتی به سی سالگی رسید، ثروت خالص او ۱۰۰ میلیون دلار بود و چند سال بعد نیز یک میلیاردر شد اما در تمام اوقات، تمرکز اصلی او روی تولید محصولات ماندگار بود، نه ثروتمند شدن. او کمپانی هایی را می شناخت که حتی پس از رفتن موسسین آن، کماکان معروف ماندند به همین علت تمام تمرکزش را روی ساخت محصولاتی با کیفیت می گذاشت.
4) او میخواست زندگی ها را عوض کند : بسیاری از افراد، آرزوهای کوچکی دارند. آنها ماشین خوب، کار مناسب و همسر خوبی میخواهند. اما برای استیو جابز، همه چیز متفاوت بود. او میخواست زندگی مردم را توسط محصولاتش بهتر کند و به همین علت است که هنوز اسم او بر سر زبانهاست، با اینکه خود، دیگر کنار ما نیست.
5) او هیچ اهمیتی به واقعیت نمی داد : استیو هیچ اهمیتی به این مساله نمیداد که واقعیت چیست. او مهندسین را مجبور به تولید محصولاتی می کرد که عملا تولید آنها قبل از وجود شرکت اپل، غیر ممکن بود. مهم نیست که این محصول، یک مک بوک بسیار نازک بود یا محصولی با پیچیدگی آیفون و آیپد، همین آگاهی استیو جابز و نپذیرفتن واقعیتها از سوی او بود که باعث الهام گرفتن دیگران و کارمندانش میشد و او را تبدیل به رهبری موفق می کرد.
چطور از این مقاله به سود خود استفاده کنید ؟
زندگی استیو جابز، اثباتی بر این مساله است : تا زمانیکه با مداومت به دنبال رویاهای خود هستید، هیچ غیر ممکنی وجود ندارد. او کامپیوتر را دید و به رویای ساخت یک کامپیوتر خانگی مشعول شد حال آنکه همه کمپانی های بزرگ فکر می کردند کامپیوتر ها هرگز به یک شخص معمولی فروخته نخواهند شد اما نهایتا در طی چند سال، همه مسیر استیو را دنبال کردند.
از آنجایی که او عمیقا به خود باور داشت، مردم را نیز به این سمت هدایت کرد که به او باور داشته باشند و به همین علت است که او تبدیل به قهرمانی شد که امروز همه او را میشناسیم. مهم نیست رویایتان چیست، به رویایتان باور داشته باشید و آنرا دنبال کنید تا به واقعیت شما تبدیل شود. فراموش نکنید : وقتی کاری را شروع می کنید، هرکسی غیر از خودتان، محصول و رویاهای شما را احمقانه خواهد دانست، پس این شما هستید که باید عمیقا به خود باور داشته باشید.
ما در این زندگی، در قوانینی محبوس شده ایم که بسیاری از آنها را دیگران درست کرده اند و به همین علت است که هیچوقت پتانسیل واقعی خود را کشف نمی کنیم. استیو یکی از افرادی بود که بر خلاف این قوانین، طغیان میکرد و نهایتا نیز ثابت کرد که این قوانین، قابل شکسته شدن هستند. بله مسیر آسان نبود، بهایی که باید بپردازید زیاد است اما اگر آن را صحیح انجام دهید، ممکن است استیو جابز بعدی باشید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
برای موفقیت، یک سرفه ای هم باید کرد ..!
شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خدا روزی رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد. يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند و خبری از غذا نشد . چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در گوشه ای نشست و شمعي روشن كرد وشروع به خوردن غذا کرد. مرد ساده لوح كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود، ديد درويش نيمي از غذا را خورد و به زودی باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت: « بفرما » مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد مشغول خوردن شد. وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش گفت:«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟ شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!”
داستان بالا حکایت این روزهای بخش عمده ای از جامعه جوان ماست .جوانانی که شنیده اند شرایط کشور تغییر کرده و امروز میتواند با یک ایده خوب با بهره گیری از شرایط مسیر موفقیت را طی کنند و به آرزوهای بزرگشان برسند. آرزوهایی مثل داشتن کسب و کار های بزرگ و بین المللی،ثروت ،شهرت و …اینها را تعداد شرکت کنندگان در انواع رویدادهایی که افراد موفق در آن داستان موفقیت خود را نقل میکنند میشود فهمید .
سوال اینجاست که آیا با نشستن و حرف زدن و دعا کردن و رویا بافتن اتفاقی می افتد؟ آیا با گوش دادن بارها و بارها به حرف های افراد موفق و بررسی زندگی آنها و خواندن هزاران جلد کتاب میتوانیم موفق شویم؟
قطعا پاسخ این است که نه ! یک سرفه ای هم باید کرد! باید یک اقدام عملی کرد باید حرکتی کرد تا موفقیت به سمت ما جلب شود. باید کاری کرد که چیزی برای ارائه فراهم شود.رویداد های مختلف استارتاپی میتواند محل خوبی برای طرح ریزی یک شروع حرکت باشد البته به شرطها و شروطها:
1 دست از کپی کردن کسب و کارهای دیگر و مدل های آنها برداریم
2 دست از فکر کردن به این موضوع که همه استارتاپ ها در حوزه فناوری وب هستند برداریم
3 بزرگ تصور کنیم اما کوچک و سریع اقدام کنیم .
4 رویداد را مکانی آموزشی ببینیم نه مکانی رقابتی و البته نه مکانی تفریحی
5 تیمی را انتخاب کنیم که توانمندی های مورد نیاز ما برای شروع مسیر را داشته باشند (توانمندی فنی،توانمندی کسب و کار و توانمندی مدیریت و کنترل برنامه و روند ) تا بعد از رویداد ها بتوانیم مسیر را ادامه بدهیم .قرار نیست با دوستانمان به اردو برویم .
یادمان باشد : اگر قرار بود با دوستان فعلی مان که با آنها به تفریح میرویم، کسب و کاری را شروع کنیم، تا الان اتفاق افتاده بود .بهتر است از دایره افرادی که میشناسید افراد مناسب و حرفه ای تر رو به عنوان همراهان تیمتون انتخاب کنید.
رویداد های نزدیک رو بررسی کنید و اونهایی که باعث شور و هیجان در شما میشه رو انتخاب کنید .
سخن آخر : برای به دست آوردن موفقیت فقط حرف کافی نیست ،کلاس رفتن کافی نیست …
یک سرفه ای هم باید کرد ..!
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
داستان زنی که از سرطان به یک کسبوکار موفق رسید
لوئیزیا فریاس، بانوی کارآفرینی است که داستان زندگی الهامبخشی دارد. او درست قبل از اینکه برای یک سال تحصیل به خارج از کشور سفر کند، متوجه شد سرطان دارد. نوع نگرش و ایمان خانم فریاس او را از سرطان نجات داد و تبدیل به کارآفرینی کرد که به خانمها در ایجاد توازن میان کار و زندگیشان کمک میکند.
او تنها سه روز مانده به ترک کشورش برای نزدیک به یک سال تحصیل، متوجه شد که سرطان دارد. روزی که فهمید سرطان دارد بدترین روز زندگیاش بود که بهناگهان به بهترین روز زندگیاش تبدیل شد.
او تصمیم گرفت تا از هر لحظه زندگیاش استفاده کند. البته پذیرش مسئولیت زندگی با سرطان برای او بهآرامی صورت گرفت اما خانم فریاس شجاعانه با مشکل خود برخورد کرد و پس از یکسال که با دکترش تماس گرفت متوجه شد که هیچ اثری از سرطان در بدنش نیست. بههمین دلیل انگیزه بزرگی برای ادامه زندگی و الهامبخشی به دیگران پیدا کرد. شکست سرطان آغاز دیگری برای او بود تا پا در راه آموزش دیگران برای داشتن توازن میان کار و زندگی بگذارد.
خانم فریاس یک لایفهکر حرفهای است. لایفهکر کسی است که راهکارهایی برای حل مسئله، سادهسازی وظایف، کم کردن ناامیدیها و... ارائه میدهد. او به افراد و کسبوکارها آموزش میدهد که چطور با استفاده از آموزش اولویتبندی در زندگیشان توازن ایجاد کنند. این روش همچنان کاربردی است.
او عادت داشت از این روش برای همکاری یا آموزش دیگران استفاده کند تا اینکه متوجه شد میتواند با دیدگاه خاص خودش آن را تبدیل به کسبوکار کرده و به یک گروه خیلی خاص یعنی زنان کارآفرین خدمات ارائه کند. او اعتقاد دارد برای پا گذاشتن در عرصه کسبوکار باید یک برنامه دقیق روی کاغذ داشته باشید. تنها داشتن یک طرح کسبوکار کافی نیست و نیاز به قطبنمای دقیق برای تحقق رویاها وجود دارد.
او از همان روز اول با تمام قدرت کار خود را آغاز کرد. او گامهای کوچک اما محکم برمیداشت و در کتابها مقالات و پادکستها ظاهر میشد و از این پس نیز در نمایشگاههای شبکهای حضور خواهد داشت. تمام این موفقیتها تنها به این دلیل بهدست آمد که او علاقه و شفافیت زیادی در کار خود داشت.
توضیح اینکه یک لایفهکر دقیقا چکار میکند، یکی از مهمترین سختیهای کارش بود. اما وقتی متوجه شد چگونه بگوید که چه کار میکند، نتایجش را بهخوبی دید.
او هر شب قبل از خواب به ایجاد فرصتهای تازه برای کسبوکارش فکر میکند و از نظر او همیشه فرصت برای کمک به دیگران وجود دارد. این فلسفه باعث شده درها یکی پس از دیگری به روی او و کسبوکارش باز شوند. وقتی یک نفر بهخاطر استواری، استقلال و ارائه بهترین خدمات شناختهشده باشد، همواره در یادها خواهد ماند. او بهشدت اعتقاد دارد که میتواند برای دیگران کار انجام دهد و در طول این مدت بدون اغراق حتی یک ساعت هم از این کار دست نکشیده است.
توصیه او به سایر کارآفرینان این است که ذهن، بدن، روح و نفس خود را آماده کنند و برای پا گذاشن در راه یک کسبوکار مهیا شده تا در سختیها بتوانند دوام آورند. روش او برای باانگیزه ماندن در سختیها این است که به یادآورد چرا پا در این راه گذاشته است. فلسفه کسبوکار خانم فریاس هم خیلی ساده است: با اشتیاق و حرارت کار کنید و همواره برای ارائه خدمات در جهت حل یک مشکل آماده باشید. این باعث میشود حتی یک روز هم برای خودتان زندگی نکنید تا یک زندگی غیرمعمول از نوع هیجانانگیز برایتان رقم بخورد.
او وقتی با یک چالش بزرگ در زندگیاش روبهرو میشود، آن را به چشم یک فرصت میبیند. او با استفاده از راهحلهایی چون شکستن موضوع به اجزای کوچکتر و مهندسی معکوس، نهتنها یاد میگیرد که پیچیدگیهای مشکل را ببیند، بلکه بهسرعت آن را حل میکند.
بزرگترین ترس او از دست دادن حس کنجکاوی و شجاعانهترین کاری که انجام داده دادن شانس به رویاهایش برای عملی شدن بوده است. خانم فریاس اگر به 20 سالگی برگردد فقط به خودش میگوید: «انجامش بده».
او معتقد است فرصتهای بیشماری برای بزرگ شدن در این دنیا وجود دارد و خدمت کردن به دیگران باعث میشود دیگران جذب فرد شده و به او پاداش دهند. از نظر او، نتیجه قدم گذاشتن در این راه چیزی جز موفقیت نیست. او همان جایی است که باید باشد، چون مسیر را برایش باز کردهاند.
بزرگترین درسی که او تابهحال گرفته این است که بخواهد تا رشد کند و یاد بگیرد و خود را سرزنش نکند. ابزار یا منبع مورد علاقه خانم فریاس یک سیستم مدیریت محصول بهنام Trello ا ست که برای بسیاری از پروژهها و موقعیتهای سخت جواب داده است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
8 شگرد برای موفقیت در کسب و کار خانگی
داشتن یک کسب و کار خانگی میتواند راه فوقالعادهای برای ایجاد درآمد از کاری باشد که واقعا دوست دارید انجامش دهید. خیلی چیزهاست که قبل از شروع باید در نظر بگیرید. اگر طرح بینقصی بچینید و آن را دنبال کنید میتوانید صاحب یک کسب و کار خانگی موفق باشید.
در ادامه ۸ شگرد را می خوانیم که کمک می کنند کسب و کار خانگی موفقی داشته باشیم:
1 اگر کسب و کار خانگی تان ایجاب میکند برای ملاقات با مشتریانتان سفر کنید، املاک و اموال را بازرسی کنید، یا خریدی انجام دهید، مطمئن شوید که اسناد همهی هزینههای سفر را نگه میدارید. ۱۰۰ درصد مخارج سفر و ۵۰ درصد مخارج غذای سفر مالیاتپذیر هستند. پس مطمئن شوید که برای همه چیز رسید میگیرید و اطمینان حاصل کنید که این رسید هزینهی نهایی پرداخت شده را نشان میدهد.
2 همه چیز را دربارهی محصولتان بدانید. شما باید یک خبره باشید. میتوانید مقالههایی بنوسید که نشانی وبگاه و ایمیل کسبوکارتان را داشته باشد. توجه کنید که سخنرانی دربارهی محصولتان در برابر عموم، برای هر قشری میتواند جذاب باشد. مدرسهها میتوانند جای خوبی برای معرفی برخی محصولات باشند، ولی وقتی یک خبره شوید بهترین جاها برای سخنرانی دربارهی محصولتان را خودتان خواهید شناخت.
3 مطمئن شوید که نام کسبوکار خانگیتان و نشانی اینترنتی وبگاهتان را بهعنوان امضای تمام ایمیلهای ارسالیتان قراردهید. همین کار را برای وبلاگ یا دیگر جاهایی که مینویسید انجام دهید. افرادی که دوست دارند بدانند چه حرفی برای گفتن دارید احتمالا روی پیوستتان کلیک خواهند کرد.
4 برای کاهش مزاحمتها در خانه، رفتوآمد بچهها را به اتاق کارتان محدود کنید. ساعات کاری مشخصی داشته باشید، تا بتوانید هم برای کسبوکار هم برای خانواده وقت بگذارید. بچههای بزرگتر باید درک کنند که در هنگام کار مزاحم شما نشوند. برای موفقیت کسبوکارتان، خانواده باید حمایتگر باشد و به زمان کاری شما احترام بگذارد.
5 شروع کسبوکارتان در خانهی خودتان میتواند تجربهای عالی باشد ولی باید محوطهی کاری خاص خودتان را از بقیهی خانه جدا کنید. اینگونه احساس میکنید که سر کار میروید و میدانید که وقتی در این محدوده هستید زمان تمرکز بر کارتان است. همچنین به جلوگیری از مزاحمتهای خانواده و دوستان کمک خواهد کرد.
6 این مهم است که کارت ویژهی کسبوکارتان را داشته باشید. همچنین با چند جستوجوی اینترنتی میتوانید کارتهای کسبوکارتان را بهطور رایگان تهیه کنید. مشتریان متوجه نمیشوند که آنها رایگان هستند و هنوز خیلی از کارتهای رایگان توسط حرفهایها طراحی میشوند. این مهم است که مطمئن شوید این کارتها اطلاعات تماس کسب و کار دارند.
7 شما باید وبگاهی داشته باشید که محصولات کسب و کار خانگی تان را تبلیغ کند. شروع یک کسب و کار خانگی از طریق اینترنت راه بسیار خوبی برای به دستآوردن سود بیشتر است چرا که دیگر نیازی به اجارهی مکانی برای کارتان نخواهید داشت.
8 قبل از شروع کسب و کار خانگیتان باید کاملا مطمئن شوید که واقعا به کاری که میکنید علاقهمندید. اگر علاقهی کمی دارید یا اصلا علاقهای ندارید رسیدن به موفقیت برایتان خیلی سخت خواهد بود. خیلی از مردم به این باور رسیدهاند که اگر عاشق کاری باشند که انجام میدهند به موفقیتهای بینظیری میرسند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
اشتباهات رايج مديران
1- کارمند خوب پیدا نمیشود
مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم. البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است. کار سخت است ولی امکانپذیر است.
2- هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمیدهد
باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم. واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.
3- اگر من نباشم کارمندان کار نمیکنند
انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم. اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.
4- اگر به کارمندان آزادی و اختیار میدهیم سوءاستفاده میکنند
مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم. اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین میرود.
5- آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم
مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمیکنیم.
6- شرایط اقتصادی خوب نیست و نمیتوان کاری کرد
به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکردهایم. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیلبورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راههای بسیار ارزانی وجود دارد که میتواند مشتریان زیادی ایجاد کند.
7- رقیبان نمیگذارند فروش خوبی داشته باشیم
مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید. آنقدر در کارهای روزانه غرق شدهاید که دیدگاه بلندمدت را از دست دادهاید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
مهمترین ویژگیهای آدمهای موفق! آیا شما از این گروه هستید؟
1. آنها فرصتها را میبینند.
2. از مشكلات درس میگیرند.
3. روی راهحلها تمركز میكنند.
4. هوشیارانه و روشمندانه موفقیتشان را میسازند.
5. اجازه نمیدهند ترس آنها را كنترل و محدود كن
6. به ندرت از چیزی شكایت میكنند و منفی فکر نمی کنند.
7. مسوولیت كارهایشان را تماما به عهده میگیرند.
8. خودشان را با افرادی كه با آنها هم فكر هستند، متحد میكنند.
9. هوشیار و بلندپرواز هستند.
10. بهوضوح و دقیقا میدانند كه چه چیزی در زندگی میخواهند.
11. بیشتر از آنكه تقلید كنند، نوآوری میكنند.
12. در انجام كارهایشان امروز و فردا نمیكنند.
13. همواره برای یادگیری روی خودشان كار میكنند.
14. در زندگی از این شاخهای به شاخهای دیگر نمی پرند.
15. ریسكهای حسابشدهای انجام میدهند.
16. در مقابل مشكلات سرشان را زیر برف نمیكنند.
17. منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمیمانند.
18. روی احساساتشان كنترل دارند.
19. ارتباطگرهای خوبی هستند و روی رابطهها كار میكنند.
20.برای زندگیشان برنامه دارند .
21. قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرایط سخت را میفهمند.
22. تعادل دارند.
23. اعتماد به نفس دارند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
13 اصل روانشناسی فروش
در دنیای کسب و کار، فروش و بازاریابی یکی از اهرمهای قدرتمند رونق زندگی مالی شما هستند که باید توجه ویژهای به آنها داشته باشید. در این میان توجه به روانشناسی افراد و کاری که برای جذب آنان در کسب و کارتان انجام میدهید بسیار مهم و حیاتی است. با ما همراه باشید و با ۱۳ اصل حیاتی و آسان روانشناسی فروش آشنا شوید تا بتوانید در یکی از همین روزها یک فروش بینظیر داشته باشید و به درآمد خوبی دست یابید.
اصل ۱: دو دلیل اصلی خرید یا عدم خرید میل به سود بردن و ترس از ضرر کردن است.
اصل ۲: مردم احساسی تصمیم میگیرند و بعد با منطق این تصمیم را توجیه میکنند.
اصل ۳: برای مشتری مهم نیست که کالای شما چیست و چه گونه است برای او مهم این است که کالای شما چه کاری برای او انجام میدهد.
اصل ۴: فروش حرفهای باتحلیل نیازها شروع میشود.
اصل ۵: اشخاص به دلایل خود از شما خرید میکنند نه به دلایل شما.
اصل ۶: مشتری احتمالی، تنها زمانی از شما خرید میکند که بداند دوست او هستید و منافعش را رعایت میکنید.
اصل ۷: مشتریان معمولا روی پیشنهاد شما فکر نمیکنند، به محض اینکه از دفتر یا محل کار مشتری بالقوه بیرون میروید او حتی فراموش میکند کسی مثل شما در این دنیا زندگی میکند.
اصل ۸: هرگز انتظار نداشته باشید مشتریان به شما زنگ بزنند.
اصل ۹: جواب نه مشتری احتمالی، جواب رد به شخص شما نیست. مقاومت اولیه در برابر فروش هم مقاومت در برابر شما نیست
اصل۱۰. ۸۰ درصد فروشها قبل از ۵ جلسه پیگیری قطعی نمیشوند و تنها ۱۰ درصد فروشندگان برای قطعی کردن فروش بیش از ۵ بار تماس میگیرند بیش از ۵۰ درصد از فروشندگان بعد از یک بار تماس از خیر فروش میگذرند.
اصل۱۱: وقتی کسی به شما جواب نه میدهد، به شما به عنوان یک شخص جواب نه نمیدهد، بلکه به پیشنهاد یا ارائه قیمت شما جواب نه میدهد.
اصل ۱۲: اگر جواب " نه " را شخصی تلقی کنید به این نتیجه میرسید که احتمالا اشکالی در شما وجود دارد و یا به این نتیجه میرسید که گناه به گردن محصول یا شرکت شماست. وقتی این گونه فکر میکنید، به زودی مایوس میشوید، اشتیاق خود را به فروش از دست میدهید.
اصل ۱۳: روش دیگری که فروشندگان میخواهند از امکان شکست خوردن اجتناب کنند این است که به لحاظ جغرافیایی حیطه فعالیت خود را وسیع میکنند. این فروشندگان ابتدا با یک سمت شهر تماس تلفنی بر قرار میکنند و تلفن بعدی را بعدازظهر به سمت دیگر شهر میزنند، این کار سبب میشود که مدت حرکت آنها در اتومبیل افزایش یابد. فروشنده وانمود میکند که دارد کار میکند و این در حالی است که وقت را میکشد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
8 تلقينی كه افراد موفق هر روز با خود تكرار میكنند:
تکرار یک سری افکار هم میتوانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار نمایند، زیرا هر دستاوری نشات گرفته از اندیشهای است. ما میتوانیم از افکارمان نیز در جهت کسب موفقیت استفاده نماییم چون عمل زاییده افکار است.
" من نمیتوانم همه کارها را امروز انجام دهم، اما میتوانم اولین قدم کوچک را بردارم"
یک طرح، یک هدف یا یک ایده را انتخاب کنید و کارتان را آغاز نمایید. اولین قدم کوچک را بردارید. اولین قدم معمولاً سختترین قدم است. قدمهای پشت سر هم همیشه آسانترند.
" من کاری را انجام میدهم که کسی تمایل به انجام آن ندارد"
اغلب سادهترین راه برای متفاوت بودن، انجام کارهایی است که دیگران از انجام آن سرباز میزنند. مهم نیست چه کاری باشد. هر چیزی که هست، انجامش دهید. با این کار کمی از دیگران متفاوت میشوید. پس ادامه دهید.
" من با ترس روبرو میشوم"
بدترین ترس، ترس از ناشناختهها است. هنوز هم هیچ چیز سختتر و ترسناکتر از آنچه که فکر میکنیم، نیست. مطمئن باشید که راهی برای غلبه بر مشکلات پیدا خواهید کرد، چون شما میتوانید.
"ده برابر آنچه که صحبت میکنم، گوش میدهم"
حقیقت این است که افراد مطمئن و با اعتماد به نفس نیاز چندانی به صحبت کردن احساس نمیکنند.
" مهم نیست دیگران در مورد من چه فکری میکنند"
نباید بگذاریم نظر دیگران ما را از راهی که برای زندگی خود انتخاب کردهایم، باز دارند. اگر واقعا میخواهید کسب و کاری را آغاز کنید و به نظر خودتان در این زمینه اطلاعات لازم را دارید و مطمئن هستید، این کار را انجام دهید. نگران نباشید که دیگران شما را دیوانه خطاب کنند،کار خودتان را انجام دهید. این زندگی شماست. بگذارید به کام شما باشد.
" من خوبم ولی کامل نیستم"
هیچ کاری به سرانجام نمیرسد مگر اینکه بگذارید پیش برود. به خودتان اعتماد داشته باشید شما میتوانید با سخت کوشی به هر مشکلی غلبه کنید.
"سعی میکنم بهترین را انجام دهم"
انسانهای موفق انتظار ندارند کامل باشند، اما همیشه فکر میکنند که میتوانند بهتر باشند.
" صبر میکنم و به نتیجه کارهایم نگاهی میاندازم"
آنچه که در وجودتان دارید، امید، آرزو، یا رویا نیست.آنچه که دارید واقعیت است. آنچه که دارید متعلق به شما است. قدرش را بدانید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
20 قانون نوشتن تبلیغات موثر
• حاشیه نروید: بهطور مستقیم به ویژگیهای خود اشاره کنید. هر کلمه غیرضروری را حذف کنید. هر چقدر تعداد واژههایتان بیشتر باشد، خوانندگان کمتری آن را خواهند خواند.
• برای تاثیر هر چه بیشتر تبلیغات، اصل پیام را در بدو امر اعلام کنید: پاراگراف اول را هرچه قویتر و موثرتر بسازید. امتیازاتی را پیشنهاد کنید. پس از نوشتن نخستین پاراگراف، به توصیف مزایای اصلی محصولتان بپردازید. به خواننده آنچه را که باید در مورد محصولتان بداند، توضیح دهید و آن را پیوسته تکرار کنید.
• صریح باشید: اگر شما از زبان ساده استفاده نکنید، افراد عادی قادر به درک آن نخواهند بود. یک پیام ساده و صریح به شما فرصت میدهد که با مخاطبان بالقوه خود بهگونهای مستقیم حرف بزنید.
• با مخاطب خود مستقیم صحبت کنید: برخی نویسندگان تبلیغات بر این تصور هستند که با توده بیجان در ارتباطند. این روش خوبی نیست خواننده را در ذهن خود بهخاطر آورید. با مخاطب خود حرف بزنید و به او گوش دهید. با مخاطبان خود درست همانند مردمی که هر روز با آنها روبهرو میشوید، رفتار کنید.
• از زمان حال استفاده کنید: زمان حال به شما اجازه میدهد که نظر خود را در نوشتهتان ابراز کرده و بگویید که اکنون چه چیزی اتفاق میافتد و شما چه باید بکنید. همچنین میتواند در بیان رویدادی که در آینده رخ خواهد داد و شما اطمینان کامل به حضور این رویداد دارید، استفاده شود.
• از منطق و احساس استفاده کنید: آگهی شما نهتنها خواننده را در مورد یک امتیاز خاص مطلع میسازد، بلکه میتواند دارای یک امتیاز عاطفی نیز باشد. نوشتههای تبلیغاتی منطقی نیز میتوانند بسیار موثر واقع شوند. البته مشاهداتی نیز در خصوص تمایل کمتر خوانندگان عادی به خوانندن پیامهای منطقی وجود دارد.
• پاراگراف خود را کوتاه و جذاب بسازید: یک موسسه آمارگیری مطرح در این مورد نظر قطعی خود را اعلام کرده است: «هر چقدر پاراگرافهایتان طولانیتر باشند، افراد کمتری آن را خواهند خواند».
• از کلمات کوتاه و متداول استفاده کنید: پژوهشها نشان دادهاند که کلمات کوتاه بر واژههای بلند برتری دارند. به همین ترتیب کلمات متداول بسیار موثرتر از واژههای مبهماند. کلمات کوتاه و متداول به خوبی و به سرعت فهمیده میشوند و بهتر در ذهن باقی میمانند.
• مثبت باشید: اگر شما ناچارید که از یک جمله منفی استفاده کنید، با خط کشیدن در زیر فعل منفی یا استفاده از حروف چاپی درشتتر، توجه خواننده را به آن جلب کنید.
• توجه به ساختار فاعل، فعل و مفعول: اگر به راستی میخواهید پیامتان فهمیده شود – و بنابراین بهتر به خاطر سپرده شود – کلمات کلیدی را برای آخر جمله نگه دارید. افراد معمولا کلمههای شروع یک جمله را کمتر از آنهایی که در آخر جمله میآیند، فراموش میکنند.
• رابطه علت و معلول را مورد ملاحظه قرار دهید: معمولا یک جمله کامل زمانی خوب به خاطر سپرده میشود که با عبارتهایی همچون: به این دلیل، در نتیجه، کاملا روشن است که، زیرا، در هر صورت، شروع میشود.
• از ستاره یا سه نقطه به اندازه استفاده کنید: استفاده افراطی از این علائم، معمولا جریان فکری را مسدود ساخته و برای خواننده خستهکننده است.
• از کاربرد افراطی علامت تعجب اجتناب کنید: علامت تعجب معمولا برای نویسندگانی که شیوه نگارششان فاقد احساس است، یک پناهگاه محسوب میشود.
• نام محصولتان را تکرار کنید: تکرار نام محصول در آگهی، تا آنجا که مقدور باشد، بسیار موثر است.
• از بیان بدیهیات اجتناب کنید: از بیان عبارتهای کلیشهای همچون «بهترین»، «شماره یک»، «مطلوب همگان»، «ارزانترین»، «موثرترین »، «مورد اعتمادترین»، «محکمترین»، «غیرقابلرقابتترین» و «منحصربهفرد» اجتناب کنید.مصرفکنندگان دیگر مثل گذشته ساده لوح نیستند. آنان میدانند چه میخواهند و میدانند در کجا معامله خوبی داشته باشند. آنان دیگر با جملههای سنتی و قدیمی گول نمیخورند.
• خودتان را اصلا وارد تبلیغاتتان نکنید: از عبارتهایی مانند «محصول مرا بخرید» و «از تقلید بر حذر باشید» اجتناب کنید، مصرفکننده احتمالا با اینگونه توصیهها موافق باشد، اما اگر احساس کند که به پول او علاقهمندند و نه منافعش از شما سلب اعتماد میکند.
• صمیمی باشد: براساس اظهارات «جیمز دی»، افرادی که گرم و صمیمی هستند، قدرت بیشتری در نگارش تبلیغات موفق دارند.
• در هر 25 سطر، از یک زیر عنوان استفاده کنید: زیر عنوان موثر، خواننده را علاقهمند نگه میدارد و به او فرصت میدهد که عصاره پیامتان را دریافت کند، بدون آنکه آگهی را از اول تا آخر بخواند.
• نتیجه را اعلام کنید: پیامی که دارای نتیجهگیری روشن باشد، دوبرابر آنهایی که فاقد نتیجهگیریاند، موثر واقع میشود.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
6 رمز موفقیت در کار به ما کمک کند تا زودتر بتوانیم با تلاش و پشتکار زیاد به نتیجه ی خوب برسیم.
1-نظم و ترتیب در کار:
برای شروع هر کاری یک اهدافی وجود دارد اهدافی که میخواهیم در کسب و کارمان به آن دست یابیم را باید برای خودمان تعریف کنیم.
ترتیب در کار ابتدا با نوشتن اهداف آغاز می شود پس از آن باید
یک برنامه ریزی منظم که در جهت رسیدن به اهداف ما باشد در این برنامه ریزی باید آنچه را که به بهتر شدن تجارت و کسب و کار کمک می کند را یادداشت کنید مثلا شناخت مصرف کنندگان، نیازهای آنها، رقبا، خدمات و محصولاتی که ارائه میدهیم و... باید در برنامه ریزی که داریم به صورت منظم نوشته شوند تا با استفاده از آن به ترتیب بتوانیم کسب و کار خود را رو به جلو ببریم.
2-تلاش و جدیت:
برای رسیدن به موفقیت باید تلاش و پشتکار فراوان داشت باید سعی کنیم که در آن تجارت و کسب و کاری که داریم بهترین باشیم داشتن بهترین عملکرد در کار و ارائه بهترین محصولات با کیفیت بالا از جمله مواردی است که نیاز به تلاش و جدیت درکاردارد.
3-مقابله با چالش های کاری:
در هر کار و تجارتی مشکلات و چالش ها وجود دارند بنابراین باید با استفاده از تجربیات خود از موانع کاری عبور کنیم و همچنین تشخیص راه هایی که سرعت عمل ما را در کار افزایش میدهد یک فاکتور مهم برای از بین بردن چالشها است که بتوانیم زودتر به اهداف خود برسیم.
4-خلاقیت:
تجارت های موفق همگی دارای خلاقیت هستند.
تمرکز روی این اصل مهم می تواند به ایجاد محصولی با کیفیت و تنوع بالا کمک کند که وقتی محصولات از کیفیت خوب برخوردار باشند قطعا میزان مصرف کنندگان بیشتر می شود و در نهایت درآمد زایی یک تجارت افزایش می یابد. هر چقدر که توانایی بیشتری در ایجاد خلاقیت در کار داشته باشیم موفق تر خواهیم بود.
5-تمرکز:
تمرکز کردن روی اهداف در کار و همچنین روی بهتر کردن نوع کار و گسترش آن از دیگر عواملی است که به موفقیت یک تجارت کمک می کند.
بهترین روش برای تمرکز بیشتر در کار این است که برنامه ریزی روزانه برای انجام کارهای خود داشته باشید. مثلا هر روز برنامه ریزی روز بعد را انجام دهید تا نظم و تمرکز در کار افزایش یابد.
6-تشویق و ترغیب:
تشویق و ترغیب و انگیزه دادن به کارمندان و تیم کاری به موفقیت بیشتر کمک می کند. در اصل اشتیاق کافی برای انجام کار راه رسیدن به موفقیت را آسان تر می کند. تشویق و ترغیب برای ایجاد تنوع در کار، گسترش و توسعه آن همگی نیاز به تشویق و ترغیب کافی دارد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشور ها چیست ؟
پس تفاوت در چیست؟
تفاوت در رفتارهایی است که در طول سالها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل میکنیم، متوجه میشویم که اکثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی میکنند:
۱ .اخلاق به عنوان اصل پایه
۲.وحدت
۳.مسئولیت پذیری
۴.احترام به قانون و مقررات
۵.احترام به حقوق شهروندان دیگر
۶.عشق به کار
۷.تحمل سختیها به منظور سرمایهگذاری روی آینده
۸.میل به ارائه کارهای برتر و فوقالعاده
۹.نظم پذیری
۱۰.دروغ کثیفترین فعل غیر انسانی دنیا است.
اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی میکنند.
در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود ( این ضرب المثل را انگلیسی ها جا انداختن )
کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است
کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت
کسی که از وطنش حرف میزند توسط عده ایی مخالف مذهب شناخته میشود.
کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند
انسانهای منظم و منطقی افراد خشک و حوصله سر بر هستند
انسانهای با ادب و مبادی آداب متملق به حساب می آیند.
جوانان بسیار ساعی وکوشا، خرخوان نامیده میشوند.
همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله هستند.
و……… شما بگوئید…!!
باید از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه،
ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا اینکه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده است.
ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان چنین سبب شده است.
ما برای آموختن و رعایت اصول فوق که (توسط کشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
13 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت شغلی :
1. با دقت لباش بپوشید
قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زمانی را صرف چک کردن شیوه ی لباس پوشیدن خود کنید و اطمینان حاصل کنید که آیا لباس مناسب به تن کرده اید یا خیر. ممکن است بعضی ها بگویند که لباس برای آدم ارزش نمی آورد، اما به عقیده ی من کاملاً اشتباه است. دنیای کار و تجارت تا حد زیادی روی این مسئله می چرخد.اگر مثل یک فرد موفق لباس بپوشید، دیگران هم مثل یک فرد موفق با شما برخورد می کنند. پس در شیوه ی لباس پوشیدنتان تجدید نظر کنید.
2. مثل برنده ها بیندیشید.
رفتار خود شخص نقش بزرگی در موفقیتش دارد. دیدگاهتان نباید هیچگاه مثل انسان های شکست خورده باشد. خوب است که پیشرفت ها و دستاوردهایی که در راه آنها تلاش می کنید را برای خود مجسم کنید. همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینید. مردم هم همیشه از افراد موفق تبعیت می کنند نه منفی بافان.
3. جزئی از یک گروه باشید
موفقیت اکثر اوقات یک کار گروهی است. یک گلزن در فوتبال هیچوقت به تنهایی نمی تواند موفقیت کسب کند. با همکاری و مساعدت اعضای مختلف یک گروه، موفقیت به دست می آید. اگر در یک گروه کار می کنید، تا جایی که می توانید مسئولیت ها و کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و از دیگران نیز همین انتظار را داشته باشید. در این حالت است که موفق خواهید شد.
4. پویشگر باشید
کسی که شکار کردن بلد باشد، می داند که می تواند منتظر شکار در جایی مخفی شود اما هیچوقت چیزی شکار نکند. قانون شکار این نیست. باید از مخفیگاه بیرون آیید و خودتان به دنبالش بروید. در مسائل کاری نیز وضع به همین منوال است. منتظر تکلیف نمانید. خودتان به دنبال کار باشید. در خود انگیزه ایجاد کنید و به دنبال پروژه های جدید باشید و از هیچ چیز هراسی به دل راه ندهید.
5. احساسات خود را به روشنی بیان کنید
وقتی همه ی قدم ها را به دقت بردارید، تنها چیزی که ممکن است مانع رسیدن شما به موفقیت شود، مهارت های ارتباطی است. خود را در یک جلسه ی کاری تصور کنید. رئیستان از شما نظر خواهی می کند. شما دقیقاً می دانید که چه باید بگویید تا مشکل حل شود، اما در بیان آن عاجزید. صدایتان و کلماتتان هیچکدام یاریتان نمی کنند. اینجاست که همه کم کم از شما دوری می کنند. پس یاد گرفتن مهارتهای ارتباطی یکی از اصول اولیه است.
6. همیشه نتیجه را در ذهن داشته باشید
هر کاری که انجام می دهیم، قطعاً دلیلی دارد. و برای رسیدن به نتیجه ای مشخص است که همه ی این کارها را انجام می دهیم. در محل کار هم باید همین طور باشد. هر کار ناخوشایندی هم که مجبور به انجامش هستید را با در نظر گرفتن نتیجه و هدفتان به دقت انجام دهید. این به شما انگیزه هم می دهد.
7. بدانید چطور پشت تلفن صحبت کنید
مهم نیست کار شما چه باشد، تلفن همیشه یکی از مهمترین ابزارها بوده است. حتی از کامپیوتر هم مهم تر است چون وسیله ای است که با آن ارتباط برقرار می کنیم. کسی که آنطرف خط است باید اطمینان یابد که شما دقت و توجه لازم را به او دارید. هنگام صحبت کردن با تلفن از خوردن و آشامیدن و آدامس جویدن خودداری کنید.
8. منظم باشید
هنگام کار کردن روی یک پروژه، قدم به قدم همه ی مراحل را به دقت طی کنید. برای کار خود طرح و برنامه داشته باشید. اگر قسمتی از کار را ندیده بگیرید، مطمئناً کارتان به نتیجه نخواهد رسید.
9. انتقاد نکنید
گروهی از مردم فقط برای ایراد گرفتن از سایرین زندگی می کنند. شما اینطور نباشید، اگر در کار کسی ایرادی مشاهده کردید، مثل یک معلم به او گوشزد کنید. کسی را مسخره نکنید و بیش از حد شکایت نکنید. و زمانی هم که کاری شایسته ی ستایش است، تحسین کنید.
10. مودب باشید
سعی کنید در برخورد با دیگران همیشه مودب و مشتاق و علاقه مند باشید. مردم درمورد ما با نحوه ی برخوردمان با آنها قضاوت می کنند. خوش خلق باشید و رفتارتان را اصلاح کنید.
11. هر از گاهی مسئولیت مشکلی را بر عهده گیرید
افراد در برخورد با مشکلات دست پاچه می شوند. بهترین راه حل برای از بین بردن این مشکل این است که هر از چند گاهی مسئولیت برطرف کردن یک مشکل را بر گردن بگیرید.
12. با انتقادات دیگران از شما به خوبی برخورد کنید
وقتی کسی از شما انتقادی می کند، ابتدا ببینید منبع معتبری دارد یا خیر. راحت است که انتقاد را ندیده بگیرید و پیش خود بگویید طرف حسود بود. اما خوب است که گهگاه خودمان را همانطور که دیگران می بینند ببینیم. روی انتقادات دیگران فکر کنید و توصیه ها را نادیده نگیرید.
13. الگو باشید.
همیشه کارها را طوری انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند. این کار بسیار تاثیر گذار است و در کل شرکت انعکاس پیدا می کند. اگر همیشه کارهایتان را به بهترین نحو انجام دهید، در کارتان نمونه خواهید شد و دیگران نیز به عنوان یک سرمشق از شما پیروی می کنند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
12 نشانه موفقیت در کسب و کار
هدایت یک کسبوکار کوچک میتواند گیجکننده باشد. بسياري از صاحبان کسب وکار تنها به قدری موفق هستند که کسبوکارشان را بهکل رها نکنند و ضرر ندهند. مسیر پیش روی کسبوکارهای کوچک مبهم و پرخطر است. آیا کسب وکارتان را باید به امید آینده باز نگه دارید یااینکه باید همین حالا از آن دست بکشید؟
چه زمان درخواهید یافت که موفق بودهاید یا نه؟
12 نشانه که به شما میگوید کسب وکارتان تنها نبردی برای ادامه بقا است یا توانستهاید فراتر از آن حرکت کنید.
1 وقتی به تعطیلات رفتهاید، باز هم شرکتتان درآمد کسب میکند.
2 در صدر نتایج جستوجو هستید.
3 شما زندگی مشتریان را تغییر میدهید.
4 مشتریان شما را به راحتی پیدا میکنند.
5 میدانید که تنها نیستید.
6 مشتریان به شما ارجاع میدهند.
7 شما دوباره به مسیر اصلی بازمیگردید.
8 در اخبار رسانهها نامتان میآید.
9 برخی از مشتریانتان را رها میکنید.
10 شما به جریان نقدی مثبت رسیدهاید.
11 ناشران از شما میخواهند کتاب بنویسید
12 اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت میکند.
و حالا شما بگویید:
بهترین لحظه کسبوکارتان، لحظهای که از کسبوکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چطور از ايدهی كسب و كار خود محافظت نماييم
چگونه می توانم برای کسب و کار خود سرمایه گذار پیدا کنم بدون اینکه ایده ام لو برود؟ اگر ایدهی مرا بدزدند چه میشود؟ در ادامهی مطلب، حقایقی را در مورد محافظت از ایدهی كسب و كارتان مطرح میكنیم:
شما مالك ایدهی خود نیستید و نمیتوانید آن را بفروشید.
ایده مثل یك نسیم تابستانی است، میتوان از یک ایده خوب استفاده کرد اما نمی توان مالک یک ایده شد و یا حتی آن را از کس دیگری دزدید. ایده، مثل یك لطیفهی خوب است. استفاده از لطیفهی دیگران سرقت محسوب نمیشود. البته استثناهایی هم برای این قاعده وجود دارد. مثلا شما میتوانید حقامتیاز یك اختراع، و كپی رایت یك كار جدید(موسیقی، فیلم، كتاب، نرمافزار) را به دست آورید.
اولین دلیل برای اینكه نمیتوانید یك ایده را بفروشید این است كه مالك آن نیستید. دومین دلیل این است كه نمیتوانید كسی را پیدا كنید كه آن را بخرد. شما فقط میتوانید با ایدهی خود یك كسب و كار ایجاد كنید، ارزشافزوده خلق نمایید، یك تیم جمع كنید و كاری انجام دهید، تعهد مشتریان را به دست آورید، و به فروش زودهنگام دست یابید.
واقعا دلهره آور است ... نمیتوانم كاری كنم؟ باید ایدهام را فاش كنم؟
اگر فكر میكنید میتوانید ایدهی خود را بفروشید، دیگر ادامهی این مطلب را نخوانید، چون این مطلب برای شما نیست. دارید وقت خود را هدر میدهید. ولی اگر میخواهید كار كنید تا ایدهی خود را اجرایی نمایید میتوانید به سراغ ادامهی مطلب بروید. من میخواهم به شما كمك كنم تا جایی كه میتوانید از ایدهتان محافظت كنید.
هیچ وقت ایدهتان را شانسی و بدون برنامهریزی فاش نكنید.
اولین كاری كه باید بكنید این است كه ساكت باشید. بررسی كنید ببینید با چه كسانی و تا چه حد میخواهید ایدهی خود را به اشتراك بگذارید. یادتان باشد اگر كسی ایدهی شما را شنید و قبل از شما آن را اجرا كرد دزد نیست.این افراد لیاقت برنده شدن را دارند. و شما هم اگر كاری جز صحبت كردن انجام ندهید سزاوار ضرر و زیان هستید.
دومین كاری كه باید بكنید این است كه بفهمید چه كسی نیاز به دانستن این راز دارد و به او بگویید. اگر میتوانید ایدهی خود را به طور كامل به تنهایی اجرا كنید همین كار را بكنید. ولی اگر به تیم احتیاج دارید افراد تیم را با دقت انتخاب نمایید. قبل از اینكه كل ایدهتان را با آنها در میان بگذارید، احساسات و علایق آنها را جویا شوید.
به چه كسی میتوانید اعتماد كنید؟
اگر نتوانید در مورد ایدهی خود به كسی اعتماد نمایید نمیتوانید تیم جمع كنید. یادتان باشد ایده به تنهایی هیچ ارزشی ندارد، بلكه كار و فعالیت شما و گاهی حتی تیم شماست که به آن معنا می بخشد.
مطمئن باشید كه سرمایهگذاران قانونی، ایدهی شما را نخواهند دزدید. ولی اگر ایده را در یك گروه 30 نفره (یا بیشتر) از سرمایهگذاران مطرح كنید، در این صورت اگر خلافی هم رخ دهد نمیتوان كسی را متهم نمود.
شما نمی توانید هم ایده ی خود را مخفی نگه دارید و هم به طور همزمان آن را اجرایی کنید، ولی می توانید هوشمندانه تصمیم بگیرید که تا چه حد در مورد ایده ی خود صحبت کنید.
آیا باید ایدهی خود را قانونی كنید؟
برخی از كارشناسان قانونی قبل از اینكه چیزی به آنها بگویید با اصرار از شما میخواهند اسناد محرمانه ای را امضا كنید. بهتر است این کار را انجام دهید و در صورت امكان آن را قانونی كنید، ولی به این اسناد اعتماد نكنید و فكر نكنید كه مشکل شما را حل می کنند .
نتیجهِی نهایی: در مورد ایدهتان حرف نزنید، بلكه آن را اجرا كنید.
تمام روز نگران این نباشید كه چه كسی میخواهد ایدهام را بدزدد. خودتان پا پیش گذاشته و یك كسب و كار بسازید. هوشمندانه از ایدهی خود محافظت نمایید ولی بدانید كه اگر ریسك به اشتراكگذاری ایدهتان را به جان نخرید، فرصتها را از دست خواهید داد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
5 دلیل اصلی که کار و کسبها به خاک سیاه می نشینند.
مرز میان موفقیت و شکست به اندازهی یک تار مو است . همان طور که ما موفقیت را دنبال می کنیم, از شکست دور می شویم: و هر گاه که طعم شکست را می چشیم ، از موفقیت دور میشویم . این رابطه مهم است و نباید نادیده گرفته شود.
اما دستیابی به موفقیت و حفظ آن در صورتی که عوامل رایج شکست را نشناسیم و به شکلی آگاهانه از آن ها اجتناب نکنیم؛ غیر ممکن خواهد بود.
ماهیت یادگیری سازمانی عبارت است از: کسب؛ دستهبندی و به کارگیری دانش لازم در جهت پشتیبانی از اقدامات عملی و راهبردی در کلیه ی سناریوهای پیش بینی پذیر. برای تحقیق این منظور، ذخیره دانشی ما می بایست شامل برترین روندها و در عین حال بدترین آن ها باشد . اولی به ما می گوید که چه کاری بکنیم و دومی مواردی که می بایست از آن ها اجتناب کنیم را گوشزد می کند. درک این مهم به ویژه در محیط سیاست زده و پیچیده کنونی که در آن رویکردهای ساده انگارانه مدیریتی جایگزین تفکر نقادانه و رهبری اندیشه شده است. اهمیت به سزایی دارد.
در ادامه با این رویکرد 5 دلیل عمده ناکامی بنگاه های اقتصادی و روش های اجتناب از آن ها را مرور می کنیم:
1- چشم انداز دارید اما برنامه استراتژیک نه
تمام مشتریان ما و فعالین صنایع مختلف تمایل دارند به موفقیت دست یابند. آن ها حتی چشم اندازی دقیق از آرمان های خود دارند. اما با این وجود تعداد معدودی از آن ها از استراتژی لازم و برنامه عملیاتی مناسب برای تحقق این امر برخوردارند. برای موفق بودن، باید بدابدانیم که چه چیزی موفقیت را ممکن می سازد. این دانش از طریق مشاهده ی دلایل شکست و موفقیت و رقبا و یادگیری از آن ها به دست می آید.
این امر بدان معنا است که آن ها می بایست سهم بازار رقبای خود, پورتفولیوی مشتریان, پورتفولیوی محصول، نقش آفرینان کلیدی؛ ارتباطات برون سازمانی سطح بالاو رویه های استخدام و این قبیل موارد را شناخته و خود را در هر یک از بخش ها ارزیابی کنند.
به علاوه بنگاه ها می بایست مزایای رقابتی خود را شناسایی کنند و اگر احیانا فاقد هر گونه مزیتی هستند باید بتوانند یک مزیت را به سرعت ایجاد کنند ؛ عدم وجود یک برنامه راهبردی منبع اصلی استرس؛ تعارض، اشتباهات و شکست هاست.
2-افراد نادرست را استخدام می کنید.
استخدام نادرست, پرهزینه ترین اشتباهی است که سازمان ها به کرات مرتکب می شوند. استخدام نادرست به ویژه زمانی که سازمان به طور ناگهانی رشد می کند و فرصت های شغلی جدید به وجود می آورد و هم چنین زمانی که یکی از جایگاه های شغلی خالی می ماند و بدنه سازمان یا فشار کاری ناشی از آن مواجه می گردد روی می دهد . معمولا در این شرایط منطقی معمول گفتن این جمله است که «یافتن فرد مناسب فرآیندی بسیار زمان بر است. نتیجه؟ این مسکن موقت در اثر هزینه های بلندمدت نگهداری از کارمندان فاقد چشم انداز؛ انگیزه و تعهد از بین می رود. و البته رهبران سازمانی گاه به بهانه مشکلات اقتصادی از پرداخت حقوق های رقابتی سر باز می زنند. که نتیجه آن استخدام و جذب افراد نا متناسب با اهداف سازمانی است. اگر زمان کافی برای جست و جو و جذب افراد شایسته ندارید، بنابر این از موسسات ثالث و مشاوران اصلح در این حوزه کمک بخواهید. طلایی ها را استخدام کنید آن ها را توسعهدار و تربیت کنید. و متناسب با عملکردشان به آن ها پرداخت کنید.
3-اجازه می دهید دیپلماسی روی اصول تجاری شما سایه بیندازد.
دوستی در محیط کار می تواند شمشیری دو لبه باشد. همه ما دوست داریم با افرادی که کار می کنیم احساس راحتی داشته باشیم و گاهی این رویکرد به شکل گرفتن رابطه دوستانه با برخی از ایشان ختم می شود. اما گاهی این روابط دوستانه قضاوت حرفه ای ما را تحت تاثیر قرار می دهد که منشا مشکلات و مسائل فراوان در آینده سازمان خواهد شد. به علاوه این روابط در صورت عدم مدیریت می تواند منجر به تصمیم گیری های غلط در سطح سازمان شود. به طور خلاصه؛ دیپلماسی ناپخته و فارغ از هوش تدبیری درسازمان نتیجه ی سایه انداختن دوستی و رفاقت روی اصول موثر تجاری است. این روابط نامتعارف سرمایه های فکری را می بلعد و هرچند که برخی هنوز فکر می کنند که بهتر است مشاغل کلیدی و با اهمیت به نزدیکان و دوستان ..... است اما اساسا آن چه که در دوستی ها به دست می آید در رابطه کاری حرفه ای نیست. رفیق بازی سبب می شود که در بازار کار افراد در جایگاه های خود قرار نگیرند و افراد ناشایست با استفاده از فرصت ها به شرایط ایده آل است دست یابند و برخی دیگر در عین صلاحیت و بعضا از روی عمد دیده نشوند و بازار کار از تخصص و مهارت آن ها بی نصیب بماند.
4-به تیم تان اعتماد ندارید.
بی اعتمادی گسترده؛ یک ضعف سیستمی به حساب می آید که از ترکیب 3 مساله قابل پیشگیری نشات می گیرد:
الف) ندانستن برنامه
ب) استخدام نادرست
ج) سایه انداختن سیاست بازی و دیپلماسی نامتعارف روی اصول تجارت
لذا اگر در مقام مدیر یا رهبر یک تیم احساس می کنید که نمی توانید به کارکنانتان اعتماد کنید ، این بدان معنا است مدیریت ذره بینی دارید و یا این که در مسیر غلطی افتاده اید.
راه حل اولیه جهت شفاف سازی و حاکم ساختن جو اعتماد در سازمان این است که برنامه ای استراتژیک در پیش گرفته؛ استعدادهای شایسته را جذب کنیم و سیاسی بازی را از روندهای سازمان حذف کنیم.
5-اختلاف نظرها را به خوبی مدیریت نمی کنید.
اختلاف نظر موثق و سازنده که مبتنی بر رویکردهای ذاتا متفاوت برای حل مساله ای مشابه یا دستیابی به هدفی مشترک است؛ بنیان یادگیری و پیشرفت را شکل می دهد.
هرچند که اختلاف نظر آشکار در خصوص مسایل مهم که نشات گرفته از رفتار افرادی است که سعی دارند نقاط ضعف خود را در پس صدای مخالف بپوشانند و نظری اصلاحی و جایگزینی ارائه نمی کنند ؛ بستر ساز شکست سازمان است.
روش مدیریت هر نوع از اختلاف نظرها متفاوت است. سازمان به منظور مدیریت اختلاف نظرهای موثق می تواند جلسات راهبردی و حرفه ای طوفان مغزی را در راستای همسوسازی اهداف و بسیج ظرفیتهای سازمان در مسیر حل مسائل برگزار کند. در نقطه مقابل سازمان ها باید افراد نق زن و کم کاری که با ایجاد تعارضهای عمدتا ساختگی سعی در مخفی ساختن نقاط ضعف خود را دارند از بدنه خود حذف کند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند:
درک چرا های رفتار خرید مصرف کننده و فرایندهای تصمیم گیری خرید فرآیندی دشوار است . مصرف کننده برای تصمیم گیری خرید 5 مرحله را پشت سر می گذارد :
1- شناخت شکل
2- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات
3- ارزیابی گزینه ها
4-تصمیم گیری خرید
5- رفتار پس از خرید
بنابراین فرایند خرید قبل از تحقق خرید شروع می شود بعد از خرید نیز ادامه می یابد .این بدان معناست که بازاریاب باید تصمیم گیری و فرایند کامل آن را مورد توجه قرار دهد و محرکها و همچنین عوامل موثر بر تصمیم گیری را بشناسد. بعلاوه شناخت سوگیریهای موثر بر تصمیم گیری و بهره برداری از آنها نیز میتواند رفتار مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.
1-ترجیح می دهید 75% از بهای چیزی را بپردازید یا برای بهای کالا 25 درصد پس انداز کنید؟
مطمئنا واژه پس انداز از قدرت اقناع بالاتری برخوردار است. هرچند که هر این دو عبارت دقیقا مشابه یکدیگر هستند.
چرا؟ چون که انسانها تمایل دارند زمانی که نتیجه در قالب ضرر مطرح شود از ریسک اجتناب کنند. اما زمانی که همان نتیجه به عنوان سود و یک منفعت مطرح شود، از ریسک کردن لذت می برند. با این منطق ، پس انداز پول در مقایسه با هزینه کرد آن ترجیح دارد، هر چند که پرداخت 75 درصد از بهای یک محصول و پس انداز 25 درصد، دقیقا معنای مشابهی دارند و دست آخر مبلغی یکسان پرداخت و مبلغی یکسان در جیب مشتری باقی خواهد ماند.
2- ما بر اساس رفتار مردم در خصوص آنها نتیجه گیری و قضاوت می کنیم.
به عنوان مثال، زمانی که یک مشتری بالقوه احساس عدم علاقه می کند، ما تمایل داریم اینگونه فرض کنیم که این عدم علاقه به دلایل منفی است. ما اینگونه تصور می کنیم که آنها نمی خواهند چیزی از ما بشنوند و یا شاید به محصول ما علاقه ای ندارند.
به هر ترتیب، این تصور خطرناکی است. واقعیت آن است که ما دلیل اصلی و چرایی رفتار سرد مشنری را نمیدانیم و تنها براساس برداشتهای شخصی در خصوص آن نتیجه گیری میکنیم.
لذا دفعه دیگری که از مشتری شما عملی سر زد که آن را درک نمی کنید، از اقدام بر اساس فرضیات خود مادامی که اصل قضیه را نفهمیده اید اجتناب کنید.
به علاوه با طرح سوالاتی مثل آنچه در ادامه می خوانید، مکالمات تلفنی خود را به بیراهه نبرید، سوالاتی که ناشی از پیشفرضهای های ذهنی ما هستند: " آیا چند لحظه فرصت دارید؟ " یا " به نظر می رسد سرتان شلوغ باشد، نظرتان چیست که الان تلفن را قطع کنم و بعدا تماس بگیرم؟ " این قبیل سوالات مشتری را دلسرد میکنند.
3- ما به طور غریزی به اطلاعاتی بیشتر توجه می کنیم که فرضیات ما را تایید کنند و اطلاعاتی که باورهای فعلی ما را به چالش می کشد را نادیده می گیریم. لذا تاکید بر ویژگی ها و منافعی که از نگاه مشتری ارزشمند است، یکی از روشهای بهره برداری از این سو گیری است.
به طور مثال اگر چالش اصلی مشتری نداشتن زمان است، مذاکرات باید همراستای چنین عباراتی باشد: من با مدیران زیادی مثلشما هم صحبت بوده ام که تحت فشار زمان قرار دارند. این ویژگی محصول ما با خودکار سازی برخی فرایند ها این امکان را فراهم می کند تا در کوتاهترین زمان و تنها با چند کلیک ترتیب کارها را بدهید و بتوانید روی دیگر اولویت های خود تمرکز کنید.
4- ما مایلیم تا اطلاعاتی را که عزت نفس ما را به چالش می کشد نادیده بگیریم.
اگر کارها درست پیش نرود، ما به شکل طبیعی تمایل داریم تا به جهت حفظ غرور و عزت نفس مان، از انتقادات صرف نظر کنیم. از دیگر سو ما به موفقیتهای خود می بالیم و نظرات مخالف هرچند سازنده در این خصوص را نمیپذیریم. بنابراین در مذاکرات خود جبهه گیری نکنید و انتقاد کردن را به وقت دیگری موکول کنید و به جای تاکید روی اشتباهات مشتری، عزت نفس او را تقویت کنید.
5- واکنش های حسی مشتری عموما بیش از استدلال های منطقی شما، تصمیمات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهند.
زمانی که سعی دارید مشتری را در خصوص چیزی که از نظر او باور پذیر نیست متقاعد کنید، منطق کار را خراب تر خواهد کرد و شما را از هدفتان دور می کند.
بنابراین در چنین موقعیت هایی احتمال موفقیت شما بوسیله تقویت همدلی با مشتریان و ایجاد روابط بر پایه اعتماد بالاتر می رود و موجب می شود که طرف معامله راهکار شما را جدی تر بگیرد.
به عنوان یک فروشنده که هدف او موفقیت است، در نوبت دیگری که با مشتری ملاقات دارید این سوگیری ها را به خاطر داشته و با بهره گیری آگاهانه از آنها شاهد نتایج آن باشید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
10 کاری که مدیران چابک باید متفاوت انجام دهند
عبارتند از:
۱- کار کمتر:
کارٍ در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.
۲- اکتشاف و تطبیق:
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.
۳- یادگیری سریع:
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.
۴- یک تیم، یک هدف:
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.
۵- تمرکز روی ارزش:
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.
۶- توانمندسازی تیمها:
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.
۷- پذیرش واقعیت های سخت:
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.
۸- افکار بزرگ، شروع کوچک:
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.
۹- همکاری:
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.
۱۰- رهبری نمونه بودن :
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آن استفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
از عذرخواهی کردن نترسید
برخی از مدیران گمان می کنند معذرتخواهی نشانه ضعف است و آنان را از چشم کارمندان میاندازد اما در واقع عکس این موضوع صادق است مدیرانی که مرتکب اشتباه میشوند و معذرتخواهی نمیکنند، از ارزششان نزد کارمندان کاسته میشود. کارمندان میدانند که هیچکس کامل نیست و برای مدیرانی که این امر را نمیپذیرند، احترامی قائل نمیشوند. به نظر شما مدیری که اشتباه میکند و آن را نمیپذیرد، نادان است یا ترسو؟
البته منظورم این نیست که به گناهان خود اعتراف کنید، بلکه اشتباه خود را بپذیرید و صادقانه معذرتخواهی کنید.
بپذیرید کامل نیستید
شما مدیر هستید ولی دلیل نمیشود که خطا نکنید. در حقیقت در مقام مدیر ممکن است بیش از دیگران اشتباه کنید. اشتباه کردن طبیعی است.
اشتباهتان را بپذیرید
هیچ اشتباهی بدتر از آن نیست که مرتکب اشتباه شوید ولی تظاهر کنید هیچ اتفاقی نیفتاده است. آن را بپذیرید و صادقانه معذرتخواهی کنید.
منتظر نباشید از شما بخواهند
معذرتخواهی کنید.
گاهی اشتباه میکنید ولی متوجه نمیشوید و دیگران به شما گوشزد میکنند. با حسننیت عذرخواهی کنید. ولی گاهی از اشتباه خود اطلاع دارید، اجازه ندهید دیگران از شما درخواست کنند معذرتخواهی کنید.
واقعبین باشید
شما مدیر و الگوی کارمندان هستید و رفتارتان سرمشق آنان است. حتی برای برخی مسائل و اشتباهات که تقصیر شما نیست، معذرتخواهی کنید. برای مثال اگر همکاران دیگر با خشونت با کارمندتان رفتار کردهاند، در مقام مدیر شرکت از او معذرت خواهی کنید و بگویید «متاسفم که در این شرکت چنین مسائلی پیش آمده است.»
اگر نسبت به چنین مسائلی حساس باشید، کارمندان احساس میکنند شما از آنان در موارد ضروری حمایت میکنید.
سرزنش نکنید
سرزنشکردن بسیار اشتباه است. تنها نتیجه آن ترس از اشتباه مجدد است. کسی را سرزنش نکنید در عوض اشتباهات را فرصتی برای یادگیری بدانید.
با خود صادق باشید
وقتی اشتباه میکنید از خود بپرسید «در آن اشتباه چه نقشی داشتهاید؟»
شاید شما مقصر نبودید. این امر تمرین خوبی است تا با خود صادق باشید. در صورت بروز اشتباه آن را بپذیرید.
خود را به دردسر نیندازید.
برای اشتباهات خود معذرتخواهی کنید ولی هرگز قول ندهید آن را تکرار نمیکنید. هرگز نگویید «دیگر تکرار نمیشود». زیرا با وجود تلاش زیاد، زندگی غیرقابل پیشبینی است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
شیوه رفتاری افراد تأثیر گذار:
۱- بیشتر از آن که سخن بگویند ، می شنوند .
۲- صرف نظر از افراد به دیدگاه هایشان خوب گوش می دهند .
۳- در هنگام ارتباط خود را مشغول حاشیه و لوازم شخصی نمی کنند .
۴- به جای تمرکز بر چیزهایی که به دست می آورند به چیزهایی که برای دیگران می توانند فراهم کنند فکر می کنند .
۵- به گونه افراد از خود راضی که خود را مهم می پندارند عمل نمی کنند .
۶- مردمان دیگر را مهم می دانند چون می توان از آنان آموخت .
۷- نقاط مثبت دیگران را می بینند و آن را تقدیر می کنند .
۸- در انتخاب کلماتی که به کار می برند دقت می کنند .
۹- بر نقاط ضعف دیگران تمرکز و پافشاری نمی کنند .
۱۰- نقاط ضعف خود را با گشاده رویی می پذیرند .
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
6 نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن:
عقاید پیتر دراکر اثر بسیار عمیقی روی ساختار و مدیریت شرکت های امروزی داشته است. او به عنوان پایه گذار مدیریت مدرن شناخته شده و ایده «مدیریت هدف گرا» را برای اولین بار مطرح کرد.
1. کاری را انجام دهید که لازم است؛ نه کاری که دلتان می خواهد.
برای یک مدیر انجام کارها کافی نیست؛ او باید کارهای درست را انجام دهد. کارهایی را انجام دهید که بیشترین تاثیر را بر کسب و کارتان خواهد داشت.
2. از فرصت ها بهترین استفاده را بکنید.
حل مسئله به نتایج موثر منجر نمی شود، فقط جلوی آسیب را می گیرد. برای کسب نتیجه باید از فرصت ها بهترین استفاده را کرد. حل مشکلات را به دیگران واگذار کنید و خود به دنبال فرصت ها باشید.
3. بهره وری عادت است
برای داشتن بازده کاری بالا باید به طور مستمر و همیشگی رفتارهای کارآمد را تبدیل به عادت کرد. این بدان معناست که برای کارآمد بودن لازم نیست کارهای بزرگ انجام دهید بلکه باید کارهای کوچک اما صحیح روزمره را به طور منظم تکرار کنید. به قول معروف «شما همان چیزی هستید که همیشه تکرار می کنید».
4. زمان خود را مدیریت کنید
مهمترین چیزی که شما مدیریت می کنید نه افراد هستند و نه بودجه بلکه زمان است. طرز استفاده شما از زمان تان میزان بهره وری شما را تعیین می کند.
5. به دنبال تعالی باشید
برای بزرگ شدن باید آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که باور کنید جهان واقعا به شما و قدرت شما نیاز دارد. اگر به توانایی های خود باور نداشته باشید نمی توانید با اطمینان تصمیم بگیرید و با شجاعت اقدام کنید.
6. زیاد تصمیم نگیرید
مدیری که تصمیمات زیادی می گیرد هم تنبل است و هم ناکارآمد. موسساتی که خوب اداره می شوند، بحران های اندکی دارند. اگر دائم در حال تصمیم گیری هستید بدانید که دستورالعمل های لازم و صحیح را ایجاد نکرده اید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
فرآیند تغییر
توانایی تغییر بخش مهمی از محیط کسب و کار است.
سازمانهایی که میخواهند به تغییرات موفقیتآمیز دست یابند باید بر فرصتها متمرکز شوند و در آغاز جاده تغییر، باید چند پرسش زیر را از خود بپرسند:
- چه چیزی باید بهبود داده شود؟
- چگونه باید بهبود داده شود؟
- چه نتایجی به واسطه بهبود مدنظر است؟
- فرآیند بهبود چگونه باید اجرا شود؟
- پیامدهای بهبود چه مواردی هستند؟
زمان حاضر:
شرایط فعلی را تحلیل کنید. در حال حاضر چه کاری انجام میشود؟
در صورتی که تغییری رخ ندهد نتایج شرایط فعلی چه خواهد بود؟ استانداردها و سنتهای سازمانی چه مواردی هستند؟
نتایج آینده:
نیازها، خواستها و آرزوهایی که دیگران را برای ایجاد تغییر تشویق میکند مشخص کنید. مقصد و آرمان تغییر را شناسایی کنید. از طریق ادراک، شهود و درک روندها، دورنما را ترسیم کنید.
استراتژی:
به جایی که میخواهید باشید، چگونه میرسید؟ چیستی و چگونگی مورد نیاز رسیدن به مقصد را بشناسید. آیا در یک مسیر ثابت حرکت میکنید یا در میانه راه مسیر را تغییر میدهید. بدون درک روشن از نتایج آینده، استراتژی نمیتواند اجرا شود.
اقدام تغییردهنده:
برای اطمینان ازاینکه هرقدم یا مرحله از استراتژی اجرا میشود، اقدامات مورد نظر را شناسایی کنید. این اقدامات، اقدامات روزانه اجرای برنامه اصلی هستند. با این اقدامات است که استراتژی موجودیت مییابد و معیار پاسخگویی افراد مشخص میشوند.
بازنگری:
وقتی به مقصد رسیدید آیا میدانید کجا هستید؟ آیا به نتایج مورد نظر دست یافتهاید؟ آنچه را که استراتژی و تغییر برای سازمان به ارمغان آوردهاند اندازهگیری کنید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
آموزش مهارت ارتباط و استراتژیهای کاربردی:
يكي از مهمترين رازهای رسيدن به موفقیت جذابيت است و قبل از هر چيز بايد بدانيم كه جذابيت چيزی غير از زيبايی میباشد .
شخص ميتواند صورت زيبايی نداشته باشد اما بسيار جذاب باشد و هم چنين ميتواند بسيار زيبا باشد اما اصلاً جذابيت نداشته باشد.
جذابيت و گيرايی يك ويژگی كاملاً اكتسابی است و به راحتی و با راهکارهای زیر میتوانید به ان دست پیدا کنید :
همیشه ظاهری آراسته داشته باشيد :
تميز و مرتب باشيد ، هماهنگي و پاكيزگي شما، ناخودآگاه دیگران را به سمت شما جذب ميكند.
بيشتر سكوت كنيد:
غالباً افراد به اشتباه براي اين كه جذابتر شوند، بيشتر شلوغ ميكنند و به خطا ميروند.
نرم و ملايم سخن بگوييد:
هنگامي كه نرم و ملايم صحبت ميكنيد افراد را جذب خود ميكنيد و به راحتي ميتوانيد بر روي آنها تأثير بگذاريد.
فرد محترمی باشيد:
بیاحترامي به خود یا به ديگران و بی ادبی در كلام و رفتار همگی از جذابيت شما ميكاهد.
زياد شوخی نكنيد اما بسيار تبسم كنيد:
شوخی زیاده از حد و لودگی کردن از انرژی ذهنی و جذابيت شما ميكاهد.
قاطعيت داشته باشید :
افرادی كه شخصيت قاطعی دارند و هدف ها و ارزشهای معينی برای خود دارند.
ده نکته برای ایجاد "خلاقیت در کار" :
نوآوری نیروی حیاتی موفقیت یک شرکت در دنیای امروز است. در بسیاری از شرکت ها نوآوری و دست یابی به ایده های برتر یک عنصر کلیدی به حساب می آید.در اینجا 10 استراتژی مهم را برای ایجاد خلاقیت در محیط های کاری گردآوری کرده است.
۱.دریافت های بصری
صرف نظر از مسئولیت، نقش و کاری که انجام میدهید تجسم داده ها به شکل گیری ایده های جدید کمک میکند در واقع یک ابزار قدرتمند برای ایجاد خلاقیت دید وسیع و قدرت تجسم بالا است.
۲.فکر آزاد
برای ایجاد خلاقیت در قدم اول ذهن را آماده میکنیم پس از آن باید ذهن شما بدون هیچ نگرانی یا استرسی از جملات منفی عبارت منفی یا موانع فکری عبور کرده و عباراتی مثل "میتوانم" و "میشود" را در ذهن پرورش دهد.
۳.وارونه بنگرید
به جای اینکه یک کار را از اول به آخر نگاه کنید از آخر به اول بنگرید. هیچ وقت نگویید "چطور" انجامش دهم راهی که در ایجاد خلاقیت به کار میگیرید نباید با وجود موانع متوقف بشود.
۴.بازی کنید
خلاقیت را در بازی کردن بیاموزید. در بازی ها میتوانید به خلاقیت دست یابید مثلا از کارمندان بخواهید در مورد موضوعات مختلف نظرشان را روی یک تکه کاغذ بنویسند یا ایده های کاری شان را بنویسند سپس یک کاغذ را به صورت تصادفی بردارید و آن ایده را پیاده سازی کنید.
۵.همه چیز را یادداشت کنید
هیچ ایده ای دور از دسترس نیست. هر ایده ای در کار ارزشمند است برای اینکه این ایده ها فراموش نشود باید با جزییات آنها را یادداشت کنید. یادداشت همین ایده ها منجر به شکل گیری ایده های بزرگتر میشود.
۶.به خود استراحت ذهنی بدهید
خیلی از رهبرهای تجارت های بزرگ از رسانه ها و یا اینترنت استفاده میکنند اما خیلی از آنها براین باورند که ذهن نیاز به استراحت دارد و استفاده ی بیش از حد از رسانه ها منجر به آشفتگی ذهنی میشود. البته ذهن نباید همیشه در حالت استراحت قرار داشته باشد چو ذهن حقیقتاً پویا است آنچه که در اینجا مطرح است همان تمرکز برای شکل گیری ایده های بهتر کاری است.
۷.ساعات خوشی را فراموش نکنید
برای اینکه خلاقیت بیشتری داشته باشید باید از ذهن خود کمک بگیرید طبیعتاً یک ذهن پریشان و آشفته ایده های ندارد که در اختیار شما بگذارد بنابراین سفر کنید و در سفر ذهن خود را خالی کنید تا ایده های جدید در آن شکل بگیرد.
۸.فعالیت های فیزیکی
فعالیت های بدنی ذهن را باز میکند. به خصوص اگر شغل شما به گونه ای است که باید دائما در حالت نشسته و پشت سیستم های کامپیوتری باشید باید حتما تحرک را از برنامه های روزانه خود حذف نکنید فعالیت به خوب فکر کردن شما کمک میکند.
۹.نقاط قوت را تقویت کنید
این یک تصور غلطی است که خلاقیت تنها متعلق به انسان هایی است که طبیعتاً هنرمند هستند هر انسانی میتواند خلاق باشد به شرطی که ذهنی آماده داشته باشد لازم نیست ایده های ما خیلی فوق العاده باشند ایده های کوچک گام اول برای شکل گیری ایده های بزرگ هستند.
۱۰.کلمات بیرون بریزید
ذهن زمانی که آشفته است باید درمان شود و درمان آن سخن گفتن است با بیرون ریختن کلمات از ذهن آشفتگی را از خود دور کنید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
بازار این فروشندگان هر روز کسادتر میشود:
1 فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمیکنند و تُرشرو هستند.
2 فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمیزنند.
3 فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشتهاند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»
4 فروشندگانی که روی همۀ جنسهای مغازهشان نوشتهاند: «لطفا دست نزنید.»
5 فروشندههایی که وقتی خریدار از آنها میخواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) میگویند: «اگر میخری
بیارم!»
6 فروشندگانی که به ظاهر خود نمیرسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدنشان خوش بو نیست.
7 فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمیپوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت میپوشد و موهایش را فشن درست میکند!)
8 فروشندگانی که بیدلیل با خریدار صمیمی میشوند و جوک میگویند.
9 فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث میکنند.
10 فروشندگانی که همانجا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمتها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکتها صحبتهایی میکنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.
11 فروشندگانی که اصلاً گوش نمیکنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و میخواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.
12 فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار میدهند.
13 فروشندگانی که قسمهای الکی میخورند.
14 فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکتهای تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی میکنند.
15 فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی میکنند.
16 فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود بهخاطر خریدش تشکر نمیکنند.
17 فروشندگانی که از بس حواسشان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور میکنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و میخواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).
18 فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنماییاش کنند.
19 فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق میکنند.
20 فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم میکنند.
21 فروشندگانی که فکر میکنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزشهای بیشتر نمیروند.
22 فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما میتوانند دربارهاش راهنمایی کنند، یا مغازههای اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا میبرند و به خودشان زحمت کوچکترین راهنمایی را هم نمیدهند (یا حداقل اینکه بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).
23 فروشندگانی که فقط میخواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمیکنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.
24 فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در میروند.
25 فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کمقیمت دیگر میدهند، اما عذرخواهی نمیکنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمیدهند.
26 فروشندگانی که ته ذهنشان فکر میکنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.
27 فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل میبرند و در حضور مشتری، صحبتهای بیربط با هم میکنند.
28 فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازهشان شلخته است.
29 فروشندگانی که جنس خاکگرفته را از قفسه به مشتری میدهند و وقتی مشتری خواهش میکند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاکنگرفته به او بدهند، با مشتری بحث میکنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام میدهند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند
تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد، هر کسی می تواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد. امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند به طور کارآمد عمل کنند و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند. پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:
1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست
گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند باید به برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.
2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید
بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.
3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد
بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد و تمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".
4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید
گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده ی عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه(نیچ مارکت) را تامین نماید می تواند به یک ایده ی بسیار سودآور منجر گردد.
5برای کاهش هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید
کارآفرینان به جای اینکه منابع موردنیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند می توانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.
اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن، عددی بیش نیست. گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟
کارمندانی که مثل کارآفرینان فکر می کنند بسیار باانگیزه بوده و توانایی های بسیار خوبی برای حل مسئله دارند. با روش های زیر می توانید طرز فکر کارآفرینانه را در بین کارمندان پرورش دهید:
1 کارمندان را توانمند کنید
توانمندسازی کارمندان، تاثیر مستقیم بر عملکرد شغلی و تاثیر غیرمستقیم بر رضایت و قوه ی ابتکار و نوآوری آنها دارد. با توانمندسازی کارکنان برای تصمیم گیری، بر عهده گرفتن پروژه ها، و حل مسائل، تفکر نوآورانه را ایجاد کنید. منابع و آموزش لازم را به آنها بدهید، سپس آزادشان بگذارید تا بدانند که تیمشان، قابلیت های خود را باور دارد.
2 روابط کارمندان را اولویت بندی کنید
گاهی اوقات زمانی که اصلا انتظارش را ندارید(مثلا در یک گفتگوی خوب یا یک تعامل لذت بخش)، بهترین ایده ها در ذهن انسان جرقه می زنند. حتی وقتی که تیم ایده ها را خوب اجرا نمی کند و زیاد خسته شده است، داشتن روابط کاری مثبت با یکدیگر می تواند به اعضای تیم انرژی بدهد تا به کار خود ادامه بدهند. به اعضای تیم کمک کنید این روابط قوی را در بین خود افزایش دهند.
فعالیت های بعد از کار را که کارمندان در آنها شرکت کرده و یک دیگر را بهتر می شناسند، زمانبندی کنید. با هم ورزش کنید، غذا بخورید، و بازی کنید تا پیوند اعضای تیم با هم قوی و مستحکم گردد.
3 کارمندان را تشویق کنید به خارج از محدوده ی کاری خود قدم بگذارند
وقتی کارمندان هر روز همان وظایف تکراری خودشان را انجام می دهند تفکر روتین و معمولی خود را حفظ خواهند کرد. آنها را تشویق کنید غیر از کارهای روزانه، در پروژه ها هم مشارکت داشته باشند. در این صورت تفکر خلاق آنها پرورش پیدا می کند.
4 میزبانی جلسات پربار طوفان مغزی را بر عهده بگیرید
برای تشویق تفکر خلاق، می توانید جلسات طوفان مغزی برگزار کنید تا چالش های سازمانی را بررسی کرده و اهداف و چشم انداز شرکت را با تمام کارمندان به اشتراک بگذارید.
به طور منظم با کارمندان ملاقات داشته باشید تا به مبادله ی ایده های جدید بپردازید و مطمئن شوید که استراتژی ها در راستای اهداف سازمانی قرار دارند.
5 اجازه دهید کارمندان هویت خود را ابراز کنند
محیط تاثیر زیادی بر تفکر نوآورانه دارد. نظم فیزیکی باعث تفکر معمولی و مرسوم می شود. مثلا کسی که در یک اتاق مرتب قرار دارد انتخاب های سالم تر و سخاوتمندانه ای دارد. ولی اتاق نامرتب، افراد را تشویق می کند آداب و رسوم سنتی و عرف رایج را بشکنند و این هم دقیقا همان مولفه ی کلیدی تفکر نوآورانه می باشد.
همه ی افراد از یک محیط یکسان الهام نمی گیرند، بنابراین تمام فضاهای کاری نباید مشابه هم باشند. هر فضای کاری باید برای یک شخص آماده شده باشد. به کارمندان اجازه دهید فضای کاری خود را هر طور که برایشان الهام بخش است تزئین کنند و با این کار هویت خود را بیان نمایند.
6 اجازه دهید ایده ها کامل شده و به بلوغ برسند
در یک فرایند رشد یا انکوباسیون، تفکر خلاق توسعه یافته و تفکر ناخودآگاه غلبه پیدا می کند. به همین خاطر با تمرکز زیاد روی حل یک مسئله، به ندرت می توان به جواب رسید.
ولی وقتی به کارمندان اجازه داده می شود در مورد یک مسئله به اندازه کافی فکر کنند، آنها زمان کافی خواهند داشت تا ایده ی خود را به رشد رسانده و راه حل موردنیاز را تولید نمایند. گاهی اوقات اکثر ایده های نوآورانه زمان بر هستند. به کارمندان اجازه دهید وقتی با مانعی مواجه می شوند بروند و روی مسائل و چالش های پیچیده تمرکز کنند. با این کار، بعدا به طور غیرمنتظره ای ممکن است راه حل درست به ذهنشان خطور کند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
یک بازار جذاب این 11 ویژگی را دارد:
چک لیست
بعضی از صاحبان مشاغل مدعی اند که همه کار برای همه کس می کنند و در همه موارد نیز عملکرد خوبی دارند. آنها استراتژی بازار هدف= همه را دنبال می کنند که نتیجه آن چیزی جز شکست نیست. همگی نخبگان و فعالین عرصه بازاریابی بر این باورند که راه اندازی یک کار و کسب و پیشبرد اهداف آن مستلزم گزینش دقیقتر و سنجیدهتر بازار هدف است. تلاش برای فائق آمدن برکل بازار و اصطلاحاً بازارگشایی و تولید هرگونه محصول، تلاشی بیهوده است. در عوض باید دنبالهروی استراتژی تمایز و انتخاب قسمتی متمرکز از بازار باشیم که قابلیت هدفگذاری را دارا باشد. درواقع به بیان دیگر، استراتژی «خوشامدگویی به همه»، یک روش منسوخ بوده و به سهم بالاتر از بازار منجر نخواهد شد.
متاسفانه بویژه درکشورمان، بسیاری از شرکتها فاقد ساز و کارلازم برای شناسایی فرصتهای بالقوه کار و کسب و ارزیابی و انتخاب بازار مناسب هستند، و از این رو تلاشی برای شناسایی نیازهای فراموش شده یا برآورده نشده گوشههای دنج و جذاب بازار نمیکنند.
بنابراین قبل آنکه در کار و کسب، قدمی از قدمی برداشته شود باید ابتدا بازار هدف مناسب با استراتژی سازمان و محصولات و خدمات آن مشخص و یا طراحی شود. به طور مثال بازار هدف فروشگاه های همواره تخفیفی نظیر جانبو و یا در مقیاس خیلی بزرگ تر وال مارت، افرادی هستند که علاقه به چانه زنی و خرید با قیمت کم دارند. با این وجود تحقیقات نشان مي دهد علي رغم کثرت متغیرهایي که مدیران در اختیار دارند و دامنه ي گسترده تصمیم گیري آن ها، بسیاري از شرکت ها همچنان بر اساس معیار سودآوري کوتاه مدت، بازار هدف خود را تعیین مي کنند.
هیچ کدام از بازارها چندان تشابهی با یکدیگر ندارند. برخی بزرگ تر، بهتر و فریبنده تر از سایر بازارها هستند. آگاهی از چگونگی ارزیابی و انتخاب بازار هدف مناسب مانند کاری است که ماهیگیران حرفه ای انجام می دهند. آنها نقاط زیادی از رودخانه را بررسی و درمی یابند که کدام نقطه مناسب ترین محل برای صید است.
از 11 ویژگی که در ادامه می خوانیم در راستای ارزیابی سریع و آسان بازار مورد نظر خود و به تبع آن هدایت صحیح کار و کسب تان در مسیر موفقیت بهره ببرید. یک بازار جذاب و ارائه خدمات و محصولات متناسب با آن، به منزله کشتی نجاتی است که می تواند شما را از طوفان ها و امواج سهمگین به سلامت عبور دهد.
به منظور ارزیابی بازار مناسب خود قلم و کاغذی بردارید و در مورد 11 ویژگی که خواهید خواند ارزیابی درستی صورت دهید.
می توانید به هر شاخصی از عدد 1 تا 10 و بر اساس یک طیف نمره دهید. و اگر در نهایت نمره مجموع، عدد مناسبی بود می توانید نسبت به بازار انتخاب شده و جذابیت آن اطمینان داشته باشید:
1- اندازه: هر چه اندازه بازار بزرگ تر باشد بهتر است.
2- فوریت و اضطرار: هر چه مشتریان این بازار نیاز ضروری تری به محصول داشته باشند، بهتر است.
3- سرعت: هر چه سریع تر بتوانید ایده خود را به محصول قابل فروش تبدیل کنید، بهتر است.
4- پتانسیل قیمت گذاری بالا: هر چه بتوانید بابت محصول خود بهای بالاتری بگیرید و مشتری توان و تمایل پرداخت آن را داشته باشد، بهتر است.
5- هزینه پایین جذب مشتریان جدید: هرچه جذب مشتریان جدید آسان تر و ارزان تر باشد، بهتر است.
6- سهولت و هزینه پایین تحویل محصول.
7- منحصر به فرد بودن: هر چه محصول یا خدمت شما منحصر به فردتر باشد (و یا نحوه ارائه و عرضه آن اعم از کانال توزیع و مواردی نظیر بسته بندی) بهتر است.
8- سرمایه گذاری قبلی: هر چه برای تست بازار و ایجاد کار و کسب و شروع آن به منابع کمتری نیاز داشته باشید، بهتر است.
9- امکان بیش فروشی و فروش جانبی: هر چه بتوانید محصولات مرتبط بیشتری را به ههمراه محصول اصلی به مشتری بفروشید بهتر است. کار و کسبی که در آن تنها می توان یک محصول را یک بار به یک فرد فروخت عاقبت خوبی ندارد، چرا که پتانسیل رشد چندانی ندارد. شما باید بتوانید در بازار مورد نظر خود به فروشی سالم و موثر (تکرار شونده) دست یابید.
10-ظرفیت همیشه سبز بودن: دست روی محصولاتی بگذارید که همیشه برای آن بازار وجود دارد (البته این بازار می تواند خیلی کوچک باشد و به طور مثال محصول لوکسی را شامل شود).
11- دسترسی پذیری: هر چه راحت تر بتوانید به بازار خود دسترسی پیدا کرده و با آنها ارتباط بگیرید، بهتر است. پس براي به دست آوردن قسمتي از بازار که از نظر فعالیت هاي بازاریابي قابل دسترس نیست، نباید اقدامي صورت گیرد؛ براي مثال، به صرفه نیست که براي تعداد کمي از افراد بي سواد که در منطقه زندگي مي کنند و از طریق روزنامه یا وسایل ارتباط جمعي نمي توان به آنها دسترسی یافت، تبلیغ کرد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
مدیریت زمان با این ۸ ترفند مهم
موضوع ما ۸ ترفند ضروری برای مدیریت زمان است که اگر این ۸ مورد را به تمامی اجرا نمی کنید، برای اجرای کامل شان از امروز تصمیم بگیرید و نتایج آن را به نظاره بنشینید.
آیا به دنبال ترفندهای مفیدی در زمینه مدیریت زمان هستید؟ به این هشت ترفند ساده ای که به راحتی می توانید انجام شان دهید، نگاهی بیندازید. این ترفند ها نه تنها کارایی شما را افزایش می دهند، اعتماد به نفسی را که برای رسیدن به اهدافتان احتیاج دارید، نیز به شما می بخشند.
۱.اهداف تان را بشناسید و بر اساس ارزش و اولویت مرتب شان کنید.
شما چند هدف دارید؟ اگر هیچ هدفی ندارید، امروز حداقل یکی انتخاب کنید. اهداف برای مدیریت کارآمد زمان عنصری ضروری هستند. شاید اهداف زیای داشته باشید. اگر چنین است، سازماندهی شان کنید. شما برای هر کدام از بخش های ضروری زندگی تان به یک هدف احتیاج دارید: به عنوان مثال هدفی برای کسب و کار، هدفی برای سلامتی و هدفی برای امور مالی. هر روز یک هدف ارزش و اولویت بیشتری پیدا می کند.
۲.اولویت بندی کنید و امروز فقط روی یک کار مهم متمرکز شوید.
شما اهدافی ایجاد کرده اید. با این حال نمی توانید هدف را یک باره به دست آورید بلکه باید کارهای کوچک تری را انجام دهید تا به هدف تان دست یابید. به مهم ترین و در اولویت ترین هدف تان فکر کنید و امروز قدم بزرگی در راه رسیدن به آن بردارید. اگر می توانید قبل از انجام هر کار دیگری به آن هدف بپردازید.
۳.در هر لحظه اولویت های خود را به خاطر داشته باشید.
قبل از آن که صبحگاه خانه را ترک کنید، برای روز کاری خود برنامه ای بچینید. شاید لیست کارهایی که باید انجام شوند، نامحدود بود. پنج کار مهم روزتان را انتخاب کنید، اولویت بندی شان کنید و به ترتیب اولویت انجام شان دهید. اگر مطمئن نیستید که باید در لحظه چه کاری انجام دهید، با خود فکر کرده و مهم ترین کار آن زمان را انتخاب کنید. کمتر پیش می آید که اولویت اصلی شما در روز چک کردن شبکه اجتماعی تان باشد!
۴.ارزش مالی هر ساعت خود را حساب کنید.
اگر بدانید که هر ساعت از روزتان چند هزار تومان ارزش دارد، راحت تر می توانید وقت تان را مدیریت کنید. اگر نمی دانید که هر ساعت از وقت تان چقدر می ارزد، حدس بزنید یا از رئیس تان بپرسید. اگر کار آفرین و به عبارت دیگر رئیس خودتان هستید، مطمئنا می دانید که هر ساعت چه ارزشی دارد. پس به راحتی می توانید کارهای بی فایده را کنار بگذارید.
۵.هیچ چیز کامل نیست. فقط انجام شان دهید و نهایت تلاش تان را بکنید.
شما می خواهید نهایت تلاش تان را بکنید. اما بدانید که کمال گرایی وقت تان را هدر می دهد. هیچ چیز کامل نیست. اگر به چنین چیزی قائل هستید، بدانید که فایده ای ندارد و سعی کنید ساده بگیرید.
۶.کارتان را در نیمی از زمانی که باید، انجام دهید.
سعی کنید محدوده زمانی سفت و سختی برای خود قائل شوید. به عنوان مثال فرض کنیم که برای انجام کاری همیشه سه ساعت زمان می گذاشتید. حالا سعی کنید آن را در نصف آن زمان، یعنی 90 دقیقه انجام دهید. احتمالا از دیدن این که توانستید در زمان کمتری کارتان را انجام دهید، شگفت زده خواهید شد.
۷.هر روز زمانی را به برنامه ریزی و تفکر اختصاص دهید.
اگر قبل از شروع و انجام هر پروژه ای لیست برنامه های اولویت بندی شده داشته باشید، در هر روز زمان زیادی را صرفه جویی خواهید کرد. هر روز زمانی را به برنامه ریزی پروژه ها و کارهای تان اختصاص دهید؛ حتی اگر شده قبل از خواب این کار را انجام دهید.
۸.اگر کس دیگری می تواند کاری را انجام دهد، آن کار را به او واگذار کنید.
شما متوجه شدید که هر ساعت از وقت تان چه مقدار ارزش دارد. به تمام کارهایی که هر روز انجام می دهید نگاهی بیندازید و تصمیم بگیرید که چه کارهایی را نباید خودتان انجام دهید. به عنوان مثال فرض کنیم هر ساعت از وقت تان 50 هزار تومان ارزش دارد. پس اگر وقت تان را صرف چک کردن شبکه اجتماعی کسب و کارتان کنید، آیا به صرفتان خواهد بود؟ خیر. پس شاید بتوانید شخصی را با هزینه کمتر به این کار بگمارید و در عین ایجاد یک فرصت شغلی، استفاده بهتری از وقت خود کرده باشید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool