چرا یک سری از انسانها هدف گذاری نمی کنند؟

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 1233
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 8580
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 123
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 858
    آي پي امروز آي پي امروز : 411
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 2860
    بازدید هفته بازدید هفته : 12773
    بازدید ماه بازدید ماه : 407851
    بازدید سال بازدید سال : 749813
    بازدید کلی بازدید کلی : 2356036

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.139.85.192
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

چرا یک سری از انسانها هدف گذاری نمی کنند؟

زندگي كردن بدون هدف شبيه رانندگي در مه غليظ است. موتور اتومبيلتان هرقدر قوي و قدرتمند باشد، شما به آرامي رانندگي مي كنيد، مردد هستيد و حتي روي جاده صاف حركت به جلو اندك داريد. با تصميم گيري درباره هدفهايتان، که بلافاصله از بين مي رود و شما در موقعيتي قرار مي گيريد كه از توانمنديهاي خود استفاده كنيد.

 داشتن هدفهاي روشن و شفاف به شما امكان مي دهد پابر پدال گاز زندگي خود بفشاريد و شتابان در راستاي تحقق بخشيدن به خواسته هايتان به حركت درآييد.
‌اگر هدف جوي حالت خود به خود و اتوماتيك داشته باشد، چرا تنها شمار اندكي از مردم هدفهاي روشن، مكتوب و قابل اندازه گيري دارند؟ اين يكي از بزرگ ترين اسرار زندگي است. به اعتقاد اكثر روانشناسان مردم به چهار دليل هدف گذاري نمي كنند.

 فكر مي كنند هدف گذاري مهم نيست.

نخست، اغلب اشخاص به اهميت هدف گذاري واقف نيستند. اگر شما در خانه اي بزرگ شويد كه كسي هدفي را دنبال نمي كند و يا با كساني معاشرت كنيد كه درباره هدف هرگز بحث نمي شود و يا كسي براي آن بها و ارزشي قائل نيست، شما در شرايطي بزرگ مي شويد و به بلوغ مي رسيد كه نمي دانيد هدف گذاري بيش از هر عامل ديگري در موفقيت زندگي شما سهم دارد.

به اطراف خود نگاه كنيد. چند نفر از افراد خانواده و يا دوستان شما به هدفهايشان معتقدند؟

 راه آن را نمي دانند.

علت دوم نداشتن هدف اين است كه اشخاص اصولا نمي دانند چگونه بايد هدف گذاري كنند. از آن بدتر، خيلي ها فكر مي كنند كه داراي هدف هستند و حال آنكه آنها در نهايت چند ميل و رؤيا دارند. مثلا مي خواهند خوشبخت شوند، پول زيادي درآورند و يا زندگي خانوادگي خوبي داشته باشند.
اما اينها ابدا هدف نيستند.

اينها صرفا خيال و رؤيا هستند كه همه آنها را دارند. اما هدف با آرزو و ميل تفاوت دارد. هدف روشن، مكتوب و خاص است. مي توان آن را به سادگي و سهولت به كسي توضيح داد. مي توانيد آن را اندازه بگيريد و مي توانيد بفهميد كه آيا به اين هدف رسيده يا نرسيده ايد.

كاملا امكان پذير است كه از يك دانشگاه برجسته مدرك تحصيلي بگيريد و با اين حال حتي يك ساعت كسي درباره هدف برايتان حرف نزده باشد. انگار كساني كه محتواي درس مدارس و دانشگاهها را مي نويسند به كلي از اهميت هدف گذاري بي اطلاعند و نمي دانند براي دسترسي به موفقيتهاي آتي تا چه اندازه به آن احتياج است. و البته اگر قرار باشد قبل از رسيدن به بلوغ هيچ اطلاعي از نقش مهم هدف گذاري نداشته باشيد، نمي دانيد درهر كاري كه مي كنيد اين هدف گذاري چه سهم عمده اي ايفا مي كند.

 ترس از شكست خوردن دارند.


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,

می پسندم نمی پسندم

مجموعه تصاویری از ابتداى ساخت برج ایفل تا پایان ساخت

مجموعه تصاویری از ابتداى ساخت برج ایفل تا پایان ساخت

مجموعه تصاویری از ابتداى ساخت برج ایفل تا پایان ساخت.
سال ١٨٨٧ تا ١٨٨٩،سازنده:
گوستاو ایفل


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:55 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

سی عادت ناپسند اجتماعی که باید از آنها دوری کرد

سی عادت ناپسند اجتماعی که باید از آنها دوری کرد:

۱. خیره شدن به دیگران
۲. با دهان‌پر حرف زدن
۳. قطع کردن حرف دیگران
۴. اظهار فضل و دانایی کردن
۵. بلند حرف زدن
۶. خیلی محکم یا شل دست دادن
۷. پرخوری در میهمانی ها
۸. گذاشتن آرنج روی میز
۹. پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران
۱۰. دراز کردن دست از سوی آقایان و اصرار برای دست دادن با خانم ها( یی که به هر دلیلی مایل نیستند).
۱۱. باد کردن یا صدا در آوردن با آدامس
۱۲. استفاده بی اندازه از تلفن همراه
۱۳. نمایش عمومی احساسات و رومانتیک بودن در حضور دیگران
۱۴. توهین یا کنایه و طعنه زدن به دیگران
۱۵. بهداشت ضعیف و رفتارهای ناپسند بهداشتی در حضور دیگران: مانند خلال دندان، تمیز کردن بینی حتی با دستمال، شانه‌کردن‌مو
۱۶. حمله به حریم شخصی و باورهای افراد
۱۷. بی نظمی و زرنگی در نوبت
۱۸. ریختن آشغال روی زمین حتی در جاهای کثیف
۱۹. پوشیدن لباس نامناسب،یا آراسته نبودن
۲۰ خندیدن به خطاها، آسیب دیدن یا مشکل دیگران
۲۱. به کاربردن کلمه های زشت و زننده
۲۲. هنگام گفتگو، نگاه کردن به جایی غیر از چهره مخاطب
۲۳. حل و فصل کردن مشکلات (با فرزند یا همسر یا...) در جمع
۲۴. کشیدن سیگار در جمع
۲۵. سکوت، و کم حرفی غیر عادی یا‌عبوس بودن در جمع
۲۶. مسخره کردن لهجه ها یا شوخی های تحقیر آمیز جنسیتی
۲۷. افراط و تفریط در سلام ‌و احوالپرسی
۲۸. بدگویی از دیگران
۲۹. فضولی کردن
۳۰. بی توجهی به وقت و برنامه دیگران


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:53 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دکتر شریعتی از قیام عاشورا می گوید

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد
و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌

دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد

سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است
که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:48 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کارآفرینی اینترنتی با فرمولی ساده

با توجه به پیشرفت فناوری و وسیع شدن دایره استفاده از اینترنت در زندگی روزمره آدم‌ها و فرصت‌های بیشماری که اینترنت در اختیار تمامی کاربران قرار می‌دهد، امروزه راه‌اندازی یک کسب و کار اینترنتی تبدیل به شایع‌ترین روش برای کارآفرینی شده‌است؛ از طراحی و توسعه‌ی اپلیکیشن‌های موبایل و نرم‌افزارهای کاربردی گرفته تا ساده‌ترین کسب و کارها از قبیل دریافت سفارشات اینترنتی و ارسال غذا، از استارتاپ‌هایی که نیاز به تخصص‌های مختلفی هم‌چون برنامه‌نویسی کامپیوتر و طراحی محصول دارند تا کسب و کارهای ساده‌ای که تنها با آسان‌تر کردن بخش کوچکی از زندگی کاربران کسب درآمد می‌کنند. صرف‌نظر از نوع فعالیت و حوزه‌ای که قصد وارد شدن به آن را دارید، نگاهی به عملکرد کارآفرینان موفق نشان می‌دهد همه‌ی آن‌ها مسیری شبیه به هم را طی کرده‌اند. اگر بخواهیم این مسیر مشترک را در قالب یک دستورالعمل یا فرمولی ساده تدوین کنیم، نکات زیر مهم‌ترین مراحل راه‌اندازی یک کسب و کار اینترنتی برای کارآفرینی هستند:

۱) یک نیازی از کاربران اینترنت پیدا کنید و آن‌را حل کنید.

۲) برای تبلیغ، بازاریابی و فروش محصول یا خدمات خود برنامه‌ای تهیه کنید.

۳) یک وبسایت خوب طراحی کنید (یا بدهید طراحی کنند!).

۴) از موتورهای جستجو برای جلب توجه کاربران و افزایش ترافیک وبسایت خود استفاده کنید.

۵) برای خود یا کسب و کارتان شهرت ایجاد کنید.

۶) با مشتریان و اعضای وبسایت خود در تماس باشید.

۷) با تکنیک‌های back-end sale
و upselling
درآمد خود را افزایش دهید.

تمامی علاقمندان و فعّالین، از یک کارآفرین تازه‌کار گرفته تا افراد موفق و باتجربه در حوزه‌ی کارآفرینی، به‌خصوص کسب و کارهای اینترنتی، می‌توانند از فرآیندی که خلاصه‌ی آن در 7 مورد بالا گنجانده شد استفاده کنند و کارآفرینی را از طریق راه‌اندازی یک کسب و کار اینترنتی تجربه کنید.


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:45 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا دیوانه‌ها بیشتر موفق می‌شن؟

چرا دیوانه‌ها بیشتر موفق می‌شن؟
۱. اون‌ها برای مردم چارچوب فکری جدید می‌سازن
۲. مجنون‌تر از اون هستن که بترسن
۳. تشنهٔ متمایز بودن هستن
۴. انرژی زیادی دارن
۵. جرات شکستن قواعد رو دارن
۶. از سر نیاز دست به نوآوری می‌زنن
۷. دیوانه‌های دیگه رو می‌شناسن
۸. همیشه کنجکاون
۹. مثل کنه هستن
۱۰. برچسب نمی‌زنن


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:39 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پندهای یک پدر پیر در حال مرگ روی تخت بیمارستان به فرزندش

منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)

زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)

به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)

گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن)

انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.
اگر صدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود.

قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.

انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش...


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:33 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فواید کتابخوانی

اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید.

اگر دو جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید.

اگر سه جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید.

اگر چهار جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید.

اگر پنج جلد کتاب بخوانید سیاهی ها را سفید و سفیدی ها را سیاه می بینید.

اگر شش جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بی باور میشوید و به توده های مردم و باورهایشان خشم می گیرید.

اگر هفت جلد کتاب بخوانید کم کم عقاید و نظرات جدید پیدا می کنید.

اگر هشت جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث می کنید.

اگر نه جلد کتاب بخوانید در بحث ها یتان کار به مجادله می کشد.

اگر ده جلد کتاب بخوانید کم کم یاد می گیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خوانده اند بحث نکنید.

اگر صد جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمی کنید و سکوت پیشه می گیرید.

اگر هزار جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یاد گرفته اید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی می کنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم می روید.


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:21 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کلید جذب آرزوها

کلید جذب چیزی که در آرزویش هستید آن است که ارتعاشات وجود شما با آنچه مورد آرزوی شماست هماهنگی پیدا کند و ساده ترین راه برای دسترسی به هماهنگی ارتعاشات، آن است که تصور کنید صاحب آن چیز شده اید.


وانمود کنید که در حیطه ی تجربه شما قرار گرفته است، افکار خود را به سوی لذت بردن از آن تجربه معطوف کنید و با این کار اجازه ی ورود آن چیز یا تجربه را به زندگی خود می دهید.


اکنون با توجه به نوع احساسی که دارید می توانید به راحتی بفهمید که توجهتان از ته دل به این آرزو معطوف شد، یا آن که آن را واقعا نمی خواهید.


وقتی خواسته اتان جذب شده یا وقتی احساس خوبی دارید معنایش آن است که عواطف شما بر روی احساس رضایت و انتظار و اشتیاق و شادی است. اما اگر احساس بدبینی، اضطراب، ناامیدی و خشم دارید پس آرزویتان تحقق پیدا نخواهد کرد.


هنگامی که آگاهانه از عواطف خود با خبر شوید همیشه خواهید دانست که بخش پذیرنده ی خلاقیت شما چگونه عمل می کند و دچار این اشتباه نمی شوید که چرا وقایع به نحوی دیگر پیش می روند.


عواطف و احساسات شما، سامانه راهنمای شگفت انگیز وجود شما می باشند و اگر به آنها توجه نشان دهید، می توانید خود را به سوی هر چه آرزو دارید رهنمون کنید.


استر هیکس


تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

داستان آموزنده ی سنگ و سنگ تراش

داستان آموزنده ی سنگ و سنگ تراش

روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: ....


این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان.

مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!


تاریخ ارسال پست: 22 / 8 / 1395 ساعت: 6:32 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

هفت راز خوشبختی

هفت راز خوشبختی
متنفر نباش
عصبانی نشو
ساده زندگی کن
کم توقع باش
همیشه لبخند بزن
زیاد ببخش
یک دوست و همراه خوب داشته باش..


تاریخ ارسال پست: 22 / 8 / 1395 ساعت: 6:29 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای زندگی شادتر باید یک سری نکات را بدانیم

1) زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید.

2) افکار منفی، نداشته باشید.

3) بیش از حد توان خود، کاری انجام ندهید.

4) خیلی خود را، جدی نگیرید.

5)انرژی خود را،صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید.

6) وقتی بیدار هستید، خیال پردازی کنید.

7) حسادت، یعنی اتلاف وقت.

8) گذشته را، فراموش کنید.

9) زندگی،کوتاهتر از آنست که؛از دیگران متنفرباشید.

10) هیچکس جز خود شما، مسئول خوشحال کردن شما نیست.

11) بیشتر، لبخند بزنید.


تاریخ ارسال پست: 22 / 8 / 1395 ساعت: 6:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سه برنده ی الهام بخش

1-المپیک اتفاقی است که یاد و خاطره ی آن در اعصار ماندگار می شود.در طول یک مسابقه قایقرانی لورنس لیمپوکس به خاطر کمک به یکی از حریفانش که به دردسر افتاده بود از ادامه ی مسابقه صرف نظر کرد.تمام دنیا شاهد این صحنه بودند.اهمیت نجات جان یک انسان برای او مهم تر از برنده شدن بود.حتی با این که او در مسابقه برنده نشد ولی باز هم او یک برنده محسوب می شود.او به این خاطر که روحیه ی جوانمردی به المپیک بخشیده بود،از جانب همه ی پادشاهان و ملکه های دنیا مورد تقدیر قرار گرفت.

2-من داستانی درباره ی رابین گونزالس شنیده ام که او در یک بازی فینال مسابقات تنیس بازی می کرد.این یک رویداد مهم بود،او برای کسب عنوان قهرمانی جهان بازی می کرد.در آخرین سرویس گونزالس برای جلوگیری از امیتاز گرفتن حریف شوت بلندی زد.داور و خط نگه دار هر دو صحیح بودن شوت او را تایید کردندو اعلام کردند که با این شوت او برنده مسابقه است،اما گونزالس پس از مدت کوتاهی مکث و تردید،برگشت و به حریفش دست داد و گفت:((سروخطابود))نتیجه این شد که او آن سرو را باخت و در آن بازی هم شکست خورد.

همه تعجب کردند.چه کسی می توانست تصور کند که یک بازیکن در عین حال که داوران رسما به نفع او امیتاز داده اند و برگ برنده را در دست دارد،این چنین خود را محروم کند و ببازد.هنگامی که از او پرسیدند که او چرا این کار را کرد،پاسخ داد که((این تنها کاری بود که با انجام آن می توانستم از درستکاری خود محافظت کنم))او با این که مسابقه را باخت ولی باز هم یک برنده محسوب می شود.

3-چند نفر تاجر برای انجام ملاقاتی شهرشان را ترک کردند و به خانواده هایشان گفتند که تا جمعه شب بازخواهند گشت.اما به خاطر مشغله ی کاری زیاد نتواستند به موقع کارهایشان را تمام کنند.آن ها دیرشان شده بود و باید به پرواز می رسیدند.درآخرین لحظه در حالی که بلیط هایشان را دردست گرفته بودند،با این امید که هواپیما هنوز پرواز نکرده باشد،به فرودگاه رسیدند.در حالی که آن ها می دویدند یکی از آن ها با میزی برخورد کرد که روی آن یک سبد میوه گذاشته شده بود.همه میوه ها به زمین ریختند و له شدند،ولی آن ها وقتی برای ایستادن نداشتند.همه به دویدن ادامه دادندو خود را به هواپیما رساندند ونفسی با خیال راحت کشیدند البته به جز یک نفر از آن ها.او احساساتی شد و از صندلی اش بلند شد و به دوستان خود گفت خداحافظ و رفت.چیزی که او را شادمان و راضی می کرد برگشتن بود.اوبه طرف میزی که آن را واژگون کرده بود برگشت و دید که پشت آن میز دختر نابینای ده ساله ای برای گذران زندگی اش میوه می فروشد.مرد گفت:((آرزو می کنم که روز شما را خراب نکرده باشم.))از جیبش یک 10 دلاری در آورد و دردست دختر گذاشت وبه او گفت:((مواظب میوه هایت باش))و آنجا را ترک کرد.دختر نمی توانست ببیند که اوکجا می رود.ولی صدای دور شدن قدم هایش را می شنید.درحالی که صدای پای مرد درحال محو شدن بود دختر فریاد کشید:((آیا توخدا هستی؟))آن مرد پروازش را از دست داد ولی آیا او برنده محسوب نمی شود؟یک فرد بدون داشتن مدال هم می تواند برنده باشد و یک شخص با داشتن مدال هم اگر لیاقت برنده شدن را نداشته باشد،بازنده محسوب می شود.


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 8:27 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نقطه ضعف = نقطه قوت

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روز آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شدو کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد! سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد.

وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستی نداشتی!

یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی.

راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 8:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مردی که با آشغال جمع کردن توانست میلیاردر شود!

انسان‌ها روزانه آشغال‌های زیادی تولید می‌کنند، اما برای دور ریختن این همه آشغال چه کاری می‌توانیم بکنیم؟! یک روز جوانی در کانادا این سوال را از خودش پرسید و می‌دانید که «سوال به ذهن قلاب می‌شود»؛ و حاصلش شد تاسیس یک شرکت آشغال جمع‌کنی که الان ۱۷۵ شعبه در کانادا، آمریکا و استرالیا دارد!
آقای «برایان اسکادمور» در سال ۱۹۸۹ وقتی یک کامیون یدک‌کش آشغال جمع‌کنی را در ونکوور دید، تصمیم گرفت کسب‌وکارش را بر پایه زدودن خرت‌وپرت‌ها و آشغال‌ها ایجاد کند.
او یک کامیون کوچک دست‌دوم را به قیمت ۷۰۰ دلار خرید، و با این شعار که «ما آشغال‌های شما را در یک چشم به‌هم زدن جمع می‌کنیم» کارش را آغاز کرد.
آقای اسکادمور که خودش آن زمان دانشجو بود، وقتی که کسب‌وکارش توسعه پیدا کرد، دانشجوهای دیگر را هم استخدام کرد. بعضی از این افراد، در کوچه‌ها کشیک می‌دادند تا آشغال‌هایی را که توسط شهرداری جمع نشده بود، با خودشان ببرند.
در سال ۱۹۹۳، آقای اسکادمور که یک سال و نیم به فارغ‌التحصیلی‌اش مانده بود، ترک تحصیل کرد تا فقط روی کارش تمرکز کند!
این شرکت حالا با ۱۷۵ شعبه‌اش و بیش از ۱۷۰۰ کارمندش، قراردادهای بزرگ هم می‌بندد؛ و حتی جمع‌آوری و بازیافت زباله‌ها و نخاله‌های به‌جا مانده از حوادثی مثل گردبادها و طوفان‌ها هم به این شرکت سپرده می‌شود.
کامیون‌های این شرکت از سال ۲۰۰۷ به فناوری‌های پیشرفته ارتباطی مجهز شده‌اند؛ از جمله جی‌پی‌اس و امکان ارتباط کامیون‌ها با هم، رهگیری آن‌ها از دور، و همچنین دستگاه‌های کارت‌خوان بی‌سیم برای پرداخت پول. وب‌سایت این شرکت نیز هم‌اکنون با امکانات متنوع از جمله رزرو خدمات و ثبت اینترنتی سفارش‌ها، کار مشتریان را بسیار آسان‌تر کرده است.
تماس تلفنی با این شرکت نیز بسیار راحت است. شماره‌ی این شرکت ?G1-800-GOT-JUNK است که همان نام شرکت نیز است! (?Got junk آشغال دارید؟) و برای گرفتن این شماره، باید عددهای متناظر با هر کدام از حروف را روی صفحه‌کلید تلفن شماره‌گیری کرد. نشانی وب‌سایت شرکت نیز همین است (بدون خطوط تیره و علامت سوال)، و این نشان می‌دهد که مدیر و بنیان‌گذار شرکت چه راهکارها و دید خوبی در زمینه برندسازی و جا انداختن آن داشته است.


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 7:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اولین جمله ای که ما در اول دبستان می‌آموزیم چیست ؟

اولین جمله ای که ما در اول دبستان می‌آموزیم چیست ؟
بابا نان داد / بابا آب داد...

می دانید اولین جمله ای که انگلیسی ها در دبستان یاد می گیرند چیست؟
من می توانم بخوانم و بنویسم...

و اولین جمله ی ژاپنی ها:
من باید بدانم...

و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است
و پدر را ضامن تامین ملزومات زندگی می دانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد.

کار از ریشه خراب است...
و این یعنی: «فقر فرهنگی!»

وقتش رسیده این انتظارات رو دور بریزیم و واقعا در عمل دست به کار شویم !

وقتش رسیده با تلاش و انرژی خودمون دنیا رو نه تنها برای خودمون بلکه برای خانواده خود گلستان کنیم و هر غیرممکنی رو ممکن کنیم !


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 7:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پروفسور سمیعی می گوید

پروفسور سمیعی: محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود. همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند. به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است. تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 7:12 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

انسانها درست مثل اشکال هندسی می باشند

بعضیها موازی اند و با همه کنار می آیند و کاری با کسی ندارند.
بعضیها متقاطع اند و همه را قطع میکنند ٬ سوهان اعصاب و روح و روانند.
بعضیها نقطه اند،کوچکند! وَ قد خودشان حرف میزنند.

بعضیها خطند ٬اول و آخرشان معلوم نیست کجاست! بعضیها دایره اندبا همه کنار می آیند وَ همه دوستشان دارند ٬ موج مثبت میدهند.

بعضیها مثلث اند ٬ هرجور نگاه کنی تند و تیز و رُک هستندمثل تابلو خطر می مانند.
بعضیها مربع اند ٬چارچوب دارند منظم و خشک اند.
بعضیها هم خط خطی اند٬ 〰مثل مایعات بشکل ظرف درمی آیند، یکبار خط ! یکبار تیز!یکبار خشک!گاهی صمیمی...

زندگیتان پُر از دوستان دایره صفت..


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

لذت بردن را یادمان ندادند

از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم.
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس!

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:
ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ...


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

حکایت چشمه و نمک

حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود.
بعد از پیاده‌روی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمه‌ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند.

حکیم به هر یک از آن‌ها لیوانی داد و از آن‌ها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند.
شاگردان هم این کار را کردند. ولی هیچ‌یک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود.

سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آن‌ها خواست از آب چشمه بنوشند وهمه از آب گوارای چشمه نوشیدند.

حکیم پرسید: «آیا آب چشمه هم شور بود؟»
همه گفتند: «نه، آب بسیار خوش‌طعمی بود.»

حکیم گفت: «رنج‌هایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر. این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج‌ها را در خود حل کنید. پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج‌ها فایق آیید.»

دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی.!!


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:51 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سه اتفاق خوشایند هر روزتان را یادداشت کنید

روانشناسان می گویند:
هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.

سه اتفاق حتی کوچک.

این کار را برای 21 روز ادامه دهید. "سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."

 این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی (حتی بیشتر از حس موفقیت) باعث خوشحالی شما می شود...


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:48 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

خوشبختی یعنی غنای درونی

همانطور كه كشوري كه نيازي اندك به واردات دارد يا از آن بي نياز است، خوشبخت ترين كشورهاست،

انساني كه به قدر كافي غناي دروني دارد و براي تفريح به چيزي از بيرون نياز ندارد يا فقط اندكي نياز دارد، سعادتمند است،

زيرا واردات بهايي گزاف دارند، وابسته ميكنند، خطراتي به همراه مي اورند، موجب گرفتاري ميشوند و جايگزين بدي براي محصولات داخلي اند. زيرا از ديگران، يا بطور كلي از بيرون از هيچ نظر نميتوان انتظار چنداني داشت. انچه آدمي ميتواند براي ديگران بكند بسيار محدود است.

سرانجام هركس تنهاست و آنگاه مسئله اين است كه كسي كه تنهاست، چه كسي است.

آرتور شوپنهاور، در بابِ حكمت زندگی


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

گلدانی که همراه با گیاه رشد می‌کند

گلدانی که همراه با گیاه رشد می‌کند

گلدانی که همراه با گیاه رشد می‌کند...

این گلدان از هنر اوریگامی ژاپنی الهام گرفته شده و همراه با گیاه داخلش رشد و گسترش می‌یابد


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:45 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا انجام کارها را به تعویق می اندازیم؟

جالب است بدانیم! به تعویق انداختن کارها و موکول کردن کارها به آینده ممکن است به دلیل احساس خطر و ترس باشد!

در چنین حالتی، مغز ما سعی می کند کارهایی را که جنبه حیاتی ندارد به آینده موکول کند تا خود را در مقابل خطرات احتمالی محفوظ و مصون دارد!


تاریخ ارسال پست: 21 / 8 / 1395 ساعت: 6:43 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

ما ارزش هایمان را از کجا یاد می گیریم؟

من اخیرا گزارش واقعه ای را در یک دبیرستان که به وسیله ی معلمی در مورد توجیه ارزش ها در شهر تینک نیوجرسی اتفاق افتاده بود،مطالعه می کردم.دانش آموز دختری در کلاس این معلم یک کیف پول که حاوی هزار دلار بود،پیدا می کند و آن را به صاحبش بر می گرداند.معلم درباره ی کار این دانش آموز از کلاس نظر خواهی کرد.هم کلاسی های آن دختر به این نتیجه رسیدند که او در مورد برگرداندن پول کار احمقانه ای کرده است.بیشتر دانش آموزان بیان می کردند که اگر کسی بی دقتی کند باید تاوان آن را پس بدهد.وقتی که از معلم خواسته شد او نظرش را به دانش آموزان بگوید پاسخ داد:((خوب البته من چیزی نمی توانم بگویم.اگر من در جایگاهی بودم که می گفتم چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست،دیگر نمی توانستم مشاور آن ها باشم.من نمی توانم نظرم را به آن ها تحمیل کنم))

اگر ما ارزش های خود را از والدین و معلمان خود نمی گیریم پس آن ها را از چه کسی یاد می گیریم؟هنگامی که والدین و معلمان ارزش هایمان را به ما یاد ندهند ما در غیاب آن ها ارزش هایمان را از تلویزیون و دیگر منابع ناجور اخذ می کنیم.تعجبی هم نیست که چرا جوامع بشری این چنین آشفته هستند.یک چنین معلمی که در مثال توصیفش آمد نه تنها بایستی ارزش های غلط را به دانش آموزان یاد ندهد،بلکه شایسته است به آموزش ارزش های خوب نیز بپردازد.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 2:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

زندگی هدف دار

همه ی ما به خاطر هدفی در این دنیا آفریده شده ایم و ما بخشی از یک تصویر بزرگ هستیم.اما انسان های کمی هستند که به هدف زندگی خویش پی برده باشند.بیشتر ما انسان ها به جای آنکه بر روی روزهای زندگی مان حساب کنیم تنها آن ها را می شماریم.

روزی از دکتر آلبرت اینشتین پرسیدند((ما چرا در این دنیا هستیم؟))وی پاسخ داد:((اگر دنیا بر اثر یک تصادف به وجود آمده باشد،پس ما نیز به تصادف این جا قرار گرفته ایم.اما اگر این جهان برای هدفی ایجاد شده باشد پس ما هم در زندگی هدفی داریم))و اضافه کرد:((من هرقدر که بیشتر به مطالعه ی فیزیک می پردازم بیشتر به متافیزیک علاقه مند می شوم))

من ترجیح می دهم در هدفی که درنهایت در آن پیروز خواهم شد،ابتدا شکست بخورم و درهدفی که در آخر در آن شکست می خورم،موفق شوم(ودرو ویلسون)


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 2:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هدف از زندگی کردن چیست؟

انسان آرزوهای بسیار متنوعی دارد.آرزوی موفقیت،آرزوی انجام وظیفه ی شخصی حتی به قیمت از دست دادن دل خوشی و آرزوی رسیدن به هدف.از بین رفتن بعضی چیزهای باارزش به زندگی معنا می بخشند.

آیا راضی به این بودید که تمام دنیا مال شما باشد ولی وجدان شما ناراحت باشد؟زندگی بی هدف زندگی مردگان است.هدف شما از زندگی چیست؟آیا هدفی دارید؟هدف،شور و شوق می آفریند.هدفی را برای خودتان تعیین کنید و بعد با شور و استقامت به جلو بروید.

هرروز لازم است از خودمان این سوال را بپرسیم که((آیا در زندگی به هدفم نزدیک تر شده ام؟))((آیا در زندگی در جایگاه بهتری قرار گرفته ام؟))اگر پاسخ نه باشد،پس من فقط آن روز زندگی ام را تلف کرده ام.زندگی به تناسب تلاش مان به ما پاداش می دهد.

هرچه در زندگی زودتر هدفمان را پیدا کنیم بهتر خواهد بود.به نظر می رسد که بزرگترین چالش از بررسی انتها ناپذیر برای هدف زندگی حاصل می شود.این امر نه تنها در مورد خودمان،بلکه خانواده،سازمان و کشورمان نیز صادق است.زمانی که اهداف و ارزش های ما مشخص باشند،تضادهای بین منافع  فردی و التزامات اجتماعی به حالت متعادل اخلاقی تبدیل می شوند و ما آگاه هستیم که چه زمان باید قدم برداریم.در چنین موقعیتی ما باید تصمیمات درست را برای منافع دراز مدت بگیریم و تصمیمات غلط را برای منابع کوتاه مدت کنار بگذاریم.عقل و بلوغ ما را به سوی فهم بهتر موضوعات مهم راهنمایی می کنند.

مطالعه و بررسی نمایید آن چنان که گویی برای همیشه زندگی می کنید.

زندگی کنید آن چنان که گویی فردا خواهید مرد  (مهاتما گاندی)

 

ما نمی توانیم بدون کمک به دیگران به خودمان کمک کنیم.

ما نمی توانیم بدون توسعه ی دیگران زندگی خودمان را بهبود بخشیم.

ما نمی توانیم بدون کامیابی دیگران به زندگی خود کامیابی ببخشیم

جانته کول،کالج اسپل من

 

جانته کول می گوید((فردی به من نشان بدهید که از لحاظ درونی نه خوب باشد و نه بد و من به شما فردی نشان خواهم داد که سرنوشتش منتهی به شکست باشد))زندگی مانند یک تماشاچی ورزش نیست.ما نمی توانیم در کناری بایستیم و اجازه دهیم اتفاقات رخ دهند اما برای معنی بخشیدن به زندگی نیاز به داشتن هدف داریم و سپس نیاز به کوشش داریم تا به آن هدف برسیم


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 1:43 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اخلاق و قانون مندی در زندگی فردی

اکثر افراد قبول دارند که قانون و اخلاق هم معنا نیستند.چیزی که اخلاقی است،ممکن است قانونی نباشد و برعکس.

برای مثال:

1-یک کارگزار بیمه شاید به جای ارایه مناسب ترین بیمه نامه به یک مشتری،بیمه نامه ی دیگری را به او بدهد.با این کار او از حق معامله ی بیشتری برخوردار می شود،هرچند که این کار قانونی است ولی اخلاقی نیست.

2-یک مدیر جوانی فراتر از محدوده ی سرعت،رانندگی می کند تا این که بتواند سریعا پسرک آغشته به خونی را که در صندلی پشتی ماشینش افتاده به بیمارستان برساند.در یک چنین موقعیتی به ندرت کسی از اخلاق شکستن قانون صحبت می کند.حتی با زیر پا گذاشتن قانون،کمک پزشکی برای نجات جان پسر غیر اخلاقی محسوب نخواهد شد.

قانون،حداقل هنجارها را ایجاد می کند،در حالی که اخلاق و ارزش ها فراسوی این هنجارها هستند.اخلاق و ارزش ها در محدوده ی عدالت و انصاف قرار دارند.آن ها برای آسایش و یا ناراحتی افراد نیستند،بلکه در محدوده ی احترام به حقوق و نیازهای افراد هستند.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 1:35 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

استراتژی عقاب در طوفان

عقاب قبل از شروع طوفان وقتی متوجه نزدیک شدنش می شود به نقطه ای بلند پرواز می کند و در مرتفع ترین نقطه منتظر رسیدن باد می ماند وقتی طوفان از راه رسید بال هایش را باز می کند این حرکت موجب می شود که روی باد قرار گرفته و با کمک باد بالای طوفان رود

نتیجه
عقاب نه تنها از طوفان نمی ترسد و از ان فرار نمی کند بلکه با استراتژی مناسب نه تنها خود را از آسیب های طوفان حفظ می کند بلکه با استفاده از انرژی نهفته در طوفان اوج هم می گیرد

در برخورد با مشکلات و طوفانهای زندگی انسان ها ازچه استراتژی هایی استفاده می کنند؟
استراتژی های زیر معمولا استراتژی هایی هستند که افراد کمابیش استفاده می کنند

استراتژی فرار
کسانی که استراتژی فرار را انتخاب می کنند باید همیشه فرار کنند یعنی آنها به هیچ عنوان آمادگی روحی ، روانی و عملی مواجه با شرایط سخت و تلاطم های زندگی را ندارند آنها باید همیشه فرار کنند زیرا مشکلات و چالش ها همواره وجود دارند و چون می خواهند با آنها مواجه نشوند باید مرتب فرار کنند.
این گروه همچنان در آرزوی روزی هستند که مشکلات و طوفانها تمام شود تا بتوانند توقف کنند و با آرامش زندگی کنند امّا این اتفاق شاید نیافتد و شاید هم خیلی دیر شده باشد.
استراتژی بی تفاوتی
کسانی که از این استراتژی استفاده می کنند خود را به مشکلات می سپارند بدون اینکه آمادگی لازم را کسب کرده باشند
مشکلات و تلاطم ها آنها را با خود می برند امّا کجا ؟ به سرزمین ناامیدی ها ، چه کنم چه کنم ها و درماندگی و.....
استراتژی تدبیر
کسانی که استراتژی تدبیر را به کار می گیرند معتقدند تغییر و تلاطم زندگی جزء ماهیت جدانشدنی زندگی است نه می شود از آن فرار کرد و نه می شود خود را به آن سپرد
فقط می توان برای آن تدبیر نیکو کرد

توصیه آخر:مشکلات ماهیت های متفاوت دارند و به همین دلیل کلید هر مشکل هم اختصاصی است هنر ما این است که ماهیت مشکل را تشخیص دهیم و کلید متناسب با آنرا بسازیم.
هر مشکل و چالشی در زندگی راهکاری دارد هر چند سخت ، برای تدبیر نیکو در مواجه با هر چالش و تلاطم اساسی در زندگی باید مانند عقاب هم باید به توانمندی های خود متمرکز باشید و هم فرصت موجود در درون بحران یا مشکل را تشخیص دهید تا با استفاده از فرصت نهفته در درون هر طوفان زندگی با استفاده از مهارت ها و توانمندی های خدادادی و اکتسابی بهترین بهره برداری را به عمل آورید.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 12:25 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

موفقیت یعنی

موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ پيروزي ساختن .....

موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند ......

موفقيت يعني : از تجارب انسان هاي موفق درس گرفتن ......

موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواري ها ......

موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن .........

موفقيت يعني : اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن .......

موفقيت يعني : با شرايط مختلف خود را وفق دادن ......

موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار ......

موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن ........

موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن ........

موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران ......

موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن ......

موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن ......

موفقيت يعني : با آرامش زيستن ......

موفقيت يعني : قدردان بودن ......

موفقيت يعني : صبور بودن ......


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 12:20 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

می دونی جزیی از خداوند هستی پس به خودت بیا دوست عزیز

وحالا که تو جزئی از خدایی باید رفتارت خدایی باشد.
خدا قدرتمند است، پس تو نیز قدرتمندی.
خدا عادل است، پس تو نیز عادلی.
خدا بخشنده است، پس تو نیز بخشنده ای.
خدا مهربان است، پس تو نیز مهربانی.
خدا داناست، پس تو نیز دانایی.
خدا زیباست پس تو نیز زیبایی.

توجه می کنی به حرفهای من ...
من نه با تو شوخی دارم و نه دیوانه شده ام.... تو بدون شک جزئی از خدایی...
پس مانند خدا رفتار کن... قدرتمند، عادل، بخشنده، مهربان، دانا و زیبا....
حالا برای رسیدن به رفتارهای خدایی، قلم و کاغذت را بردار و به تمام کارهای بد گذشته ات اعتراف کن، متوجه شدی تمام کارهای بد گذشته.... حتی فکرهای نادرستی که کرده ای ولی به انجام نرسیده اند.
تا جایی که می توانی از بدکاری هایت بنویس.... یادت باشد تو عادلی، پس به خودت عادلانه نگاه کن و هرچه کرده ای بنویس...

حتی اگر لازم است در هنگام نوشتن اشک هم بریز تا احساسات بیشتر درگیر شود و زودتر تو آنها را از درون به بیرون سوق دهی....

نمی دانم اعترافت چقدر به طول خواهد انجامید.... مهم نیست.
مهم این است که تو اعتراف کنی، آن هم به تمام گناهانت...
راستی یادت باشد کسی غیر تو و خدا در دادگاه تو حاضر نیست، تو که جزئی از خدایی، خجالت که ندارد، پس همه چیز را بنویس...
حتی اگر لازم است که فکر کنی و به یاد اوری این کار مهم را چند ساعت انجام بده تا کاملا از این احساس رها شوی... تا تمام آنچه که تا به حال انجام داده ای و چه بسا از دیگران پنهان کرده ای به خاطرت بیاید و از درون به برونت راه یابد....

اگر نوشتنت تمام شد و تو احساس سبک بودن کردی حتما جلوی آینه یک بوسه ی کوچک برای خودت بفرست زیرا تو عادل بوده ای و درباره ی خود به عدالت رفتار کرده ای و هرچه گناه و اشتباه کرده ای گفته ای...

حالا که نوشتنت تمام شد می خواهم مراسم باشکوه سوزاندن را انجام دهی، تو مگر عادل نیستی
عدالت حکم می کند برای کسی که خودش به گناهش اعتراف کرده است تخفیف قائل شویم، پس به خودت تخفیف بده...
بلند شو و انقدر استقامت نکن باید تمام گناهانت را به نیروی برتر بدل کنی...
لباس زیبا بپوش و مراسم سوزاندن را انجام بده.... و در هنگام انجام این مراسم این جمله را با خود تکرار کن:

 

خدایا، من خود می دانم در گذشته گنهکار بوده ام، اما اکنون به خود آمده ام و می خواهم بهترین باشم پس با عشق الهی یاری ام کن تا تمام این حس های نا زیبا را از خود دور کرده و رهایشان کنم. یاری ام کن تا خود را به بهترین شکل ممکن و در کمترین زمان عفو نمایم.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 11:19 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

وقتی که شکر گزاری می کنیم چه اتفاقی می افتد

در کنار شکر گذاری بدبختی غیر ممکن است .

شكرگزاري و سپاس را بيشتر كنيد.
بگذاريد كه شيوه شما شود.
از همه سپاسگزار باشيد.

اگر كسي شكرگزاري را درك كند ، به خاطر چيزهاي مثبت و هم چنين براي چيزهايي كه مي توانست تحقق پذيرد، شكرگزاري مي كند
و اگر محقق نشد،‌ بازهم شكر مي گذارد.

وقتي احساس شكرگزاري را درك كنيد و اجازه دهيد در عمق وجودتان بنشيند، ‌براي همه چيز شكرگزار مي شويد.

هرچه شكرگزارتر باشيد ، ‌كمتر گله و شكايت مي كنيد.

وقتي گله و شكايت ناپديد مي شود ، فلاكت هم ناپدید می شود .

فلاكت در شكايت و در ذهن شكايت گزار لنگر انداخته است.

فلاكت در كنار شكرگزاري غير ممكن است و اين يكي از مهم ترين رازهايي است كه بايد آموخت.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 11:14 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مزیت رقابتی به چه معنی است؟

«مزیت رقابتی عبارت از میزان فزونی جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان است» (جی. کیگان)

«مزیت رقابتی تمایز در ویژگیها یا ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر از رقبا (ارزش بهتر) به مشتریان می کند» (HAO MA) .

«مزیت رقابتی ارزشهای قابل ارائه شرکت برای مشتریان است به نحوی که این ارزشها از هزینه های مشتری بالاتر است» (M. PORTER) .

توجه به تعاریف فوق و سایر تعاریف ارائه شده در مورد مزیت رقابتی گویای این است که مزیت رقابتی ارتباط مستقیم با ارزشهای مورد نظر مشتری، ارزشهای عرضه شده شرکت و ارزشهای عرضه شده توسط رقبای شرکت دارد و این سه الزامات و ابعاد مزیت رقابتی را تعیین می کند.

چنانچه از دیدگاه مشتری مقایسه ارزشهای عرضه شده شرکت با ارزشهای عرضه شده رقبا بیشتر به ارزشهای مورد نظر و انتظامات او سازگارتر و نزدیکتر باشد می توان گفت که آن شرکت در یک یا چند شاخص نسبت به رقبای خود دارای مزیت رقابتی است.

این مزیت باعث می شود که شرکت در عرصه بازار نسبت به رقبای خود در نزدیکی به مشتری و تسخیر قلب وی برتری داشته باشد.


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 10:50 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

زندگی بکن برای خودت نه برای حرف مردم

مشكل اينجاست كه ما نه براى خودمان بلكه براى آدمهاى اطرافمان زندگى ميكنيم،
لباسى ميپوشيم كه مردم خوششان بياد...
عطرى ميزنيم كه مردم لذت ببرند...
رشته اى درس می خوانيم كه كلاس داشته باشد...
با كسى ازدواج می كنيم كه دهان مردم را ببنديم...
بچه دار ميشويم كه برايمان حرف در نياورند...
و اين داستان تا آخر عمر ادامه دارد!
ما اگر كارى براى دلمان می كرديم وضعمان اين نبود، همين...


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 10:46 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

گویند صاحب دلی، وارد جمعی شد

حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید.
پذیرفت.
کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم‌ها به سوی او بود.
مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:
ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسی برنخاست.
گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسی برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید!

 


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 10:44 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود(نامه ای به خدا)

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است.

که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.

یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.

نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.

مضمون این نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا !

سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.

از آن جا که شما در قران فرموده اید :

"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"

«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :

"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی

نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گوید،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.

کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،

از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"

ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.

یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی۰


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 10:40 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

رموز موفقیت و پیشی گرفتن از دیگران

وقتی دیگران در خوابند
مطالعه کن

وقتی دیگران مردد اند
تصمیم بگیر

وقتی دیگران در حال خیال پردازی اند
خود را آماده کن

وقتی دیگران در تعلل اند
شروع کن

وقتی دیگران در حال آرزو کردن اند
کار کن

وقتی که دیگران در حال تلف کردن اند
صرفه جویی کن

وقتی دیگران در حال صحبت کردن اند
گوش کن

وقتی که دیگران خشمگین اند
لبخند بزن

وقتی دیگران در حال رها کردن اند
پافشاری کن


تاریخ ارسال پست: 20 / 8 / 1395 ساعت: 10:31 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۱۰ کاری که شما را مدیر موفق می کند

۱۰ کاری که شما را مدیر موفق می کند

یاعلی


تاریخ ارسال پست: 18 / 8 / 1395 ساعت: 10:36 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پول پول میاره؟ شهرتم شهرت!

 پول پول میاره؟ شهرتم شهرت!

یه روز که مثل همه ی روزای پاییز بود برام، وقتی از کلاس برگشتم رفتم همون کافی شاپ تو مسیر محل کارم که یه لیوان شیر بخورم این تقریبا به عادت هر روزم تبدیل شده، وقتی نشستم و منتظر بودم که برام لیوان شیرم رو بیارن یه دوست قدیمی زد روی شونمو و با صدای بلند رشته ی افکارم پاره و شد ناخواسته از جا بلند شدم و بغلش کردم و نشست و شروع کرد به صحبت

از این همه مدتی که همدیگرو ندیده بودیم متوجه شدم دنبال کاره و از من خواست که تو شرکتی که کار میکنم براش کاری جور کنم، اما چون رشته و تخصصش به کار ما نمیخورد من جواب منفی بهش دادم سوال جالبی از من پرسید که خیلی منو به فکر وادار کرد. سوالش این بود

چطور وقتی اعتباری ندارم اعتبار کسب کنم؟

این سوال شاید سوال من و خیلی از افرادی که الان دنبال کارن باشه. اگر مثلا آرایشگر برد پیت باشی، برای کسی مهم نیست، چطور به این نقطه رسیدی

خود این جمله به تنهایی به همه میفهمونه که تو توانایی و شایستگی داشتی و این یعنی اعتبار و مردم با هیجان بهت میگن آرایشگر برد پیت و برات صف میبندن.

شاید تمام کاری که کردی این بوده که یک بار در اصلاح موهای برد پیت کمک کردی. شاید سر صحنه‌ی یه فیلم کار می‌کردی و یکدفعه از تو خواستن کمک کنی که در عرض دو دقیقه سرش رو بتراشی. شاید یک بار موهاش رو آرایش کرده باشی و بعد به خاطر گندی که زدی سرت داد کشیده باشه. فرقی نمی‌کنه.

بازهم حسابه:
شاید درست نباشه الان این حرفو بزنم و حقیقت زشتیه که بگم شهرت شهرت میاره ولی در واقع همینه تا حالا به یه سری جمله ها که هرروز دورو بر خودمون میبینیم فکر کردی؟ مثلا جمله ی پر فروش ترین کتاب سال …..
این جمله دقیقا باعث میشه که یه کتاب خیلی بفروشه واستا یه حقیقت تلخ دیگه هم بگم که بعضی از نویسنده ها حجم عظیمی از کتابشون رو میخرن تا آمار فروش بره بالا و وقتی این آمار فروش به اندازه ی کافی رفت بالا باعث چی میشه؟؟ درسته! باعث میشه اون دروغ تبدیل به حقیقت بشه.

یه جمله ای که خودم خیلی بهش اعتقاد دارم اینه که اینقدر اداش رو در بیار تا خود اون چیز بشی!

شاید خیلی حس بدی داشته باشی ولی اینو بهت قول میدم که هر کسی تا به امروز به هر جایی که رسیده که از نظر تو موفقه تو یه نقطه ای این بازی رو بازی کرده و دقیقا این همون دلیلیه که پیشرفت از نقطه ی صفر کار سختیه.

یه داستان جالبی یادم اومد که ریچارد برنسون موسس Virgin Group که متشکل از 400 شرکت هست، در نوجوانی تصمیم گرفت در مجله‌ی بی‌نام ‌و نشانش به چند بانکِ بزرگ آگهی بفروشه. برنسون به یکی از این بانک‌ها زنگ زد – که اسمش رو می‌گذاریم بانک الف – و بهشون گفت که رقیبِ شماره یکِ اونها(بانک ب) یک تبلیغ تمام‌صفحه در مجله‌ی برنسون سفارش داده. آیا بانک الف هم مایل هست با یه آگهی دیگه جوابشون رو بده؟ (در حالی که بانک ب ابداً چنین کاری نکرده بود). وقتی بانک الف یه آگهی سفارش داد، اون وقت برنسون با بانک ب تماس گرفت و همین کار رو تکرار کرد.

اگر هنوز به دنبال اعتبار می‌گردی، می‌تونم چند ایده پیشنهاد بدم .

برای یک آدم معتبر، مجانی کار کن .
تنها شرطت این باشه که بتونی این کار رو در رزومه‌ی خودت بگذاری. لازم نیست کسی بدونه که این کار رو مجانی کردی، همه تصور می‌کنن که براش پول گرفتی.

بدون گرفتن اجازه‌ی کسی، براش کار کن!
برو جلو: یه لوگوی جدید برای یاهو طراحی کن. یا یه فیلمنامه‌ی بهتر برای بتمن بنویس. بعد بگذارش روی اینترنت و سعی کن تا جای ممکن منتشرش کنی و کاری کنی که همه ببینن.

از ارتباطاتت بهره بگیر .حتما یک نفر رو می‌شناسی که در یک جای معتبر کار می‌کنه. شاید یه استاد دانشگاه، یه مدیر سابق، یا یه دوست در یه شرکت بزرگ داشته باشی. راهی پیدا کن که یه کاری برای اونها انجام بدی، هر چقدر هم که کوچیک باشه. حالا اولین «براد پیت» خودت رو گیر آوردی.

سخن آخر :

هر اعتباری که به دست بیاری، به دنبال خودش اعتبار بیشتر میاره. تو تا ابد «آرایشگر براد پیت» می‌مونی. وقتی که اولین اسم رو گرفتی ، اسم‌های دیگه هم پیدا می‌کنی ؛ و خیلی زود اون اعتبار واقعی که به دنبالش بودی رو به دست میاری .
فک میکنم جواب سوال دوستمو دادم ؟ شما چی فکر میکنین ؟


تاریخ ارسال پست: 18 / 8 / 1395 ساعت: 10:34 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آیا شما یک نابغه فروش هستید

برای اینکه بدانید ۲۱ ویژگی فروشندگان بزرگ چه هستند، بهتر است آزمون زیر را انجام دهید. جواب سوالات زیر را می بایست با بله و یا خیر پاسخ دهید.

۱) اهدافم را بصورت مکتوب دارم؟
۲) نظم شخصی خوبی دارم؟
۳) خودانگیخته هستم؟
۴) همواره بدنبال کسب دانش جدید هستم؟
۵) علاقه مند به ارتباط با دیگران هستم؟
۶) اعتماد به نفس دارم؟
۷) خودم را دوست دارم؟
۸) مردم را دوست دارم؟

۹) چالش را دوست دارم؟
۱۰) پیروزی را دوست دارم؟
۱۱) می توانم ایراد را با نگرش مثبت بپذیرم؟
۱۲) می توانم بر روی جزئیات تمرکز کنم؟
۱۳) وفادار هستم؟
۱۴) مشتاق هستم؟
۱۵) تیزبین و هوشیار هستم؟
۱۶) شنونده خوبی هستم؟
۱۷) درک کننده خوبی هستم؟
۱۸) دارای هنر برقراری ارتباط با دیگران هستم؟
۱۹) ساعی و پرتلاش هستم؟
۲۰) می خواهم امنیت مالی داشته باشم؟
۲۱) شخص مقاومی هستم؟


 اگر صادقانه بیش از ۱۵ امتیاز مثبت دارید ، شما در چهارچوب نوابغ فروش قرار دارید . اگر شما ویژگی های بالا را داشته باشید بی شک می توانید در فروش بسیار موفق باشید و اگر کمتر از ۱۰ امتیاز بدست آوردید توصیه می کنم فروش را کنار بگذارید و به سراغ کار دیگری بروید .

 


تاریخ ارسال پست: 18 / 8 / 1395 ساعت: 10:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265