| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
رازهای زبان بدن که افراد موفق به کار می گیرند
بدن ما زبان مخصوص به خود را دارد و کلماتی که از آن خارج می شود، همیشه خوشایند نیستند. زبان بدن شما می تواند بخش عمده ای از شخصیت شما را تشکیل دهد، تا اندازه ای که گاهی اوقات حتی به ذهن شما نیز خطور نمی کند. در این صورت باید نگاه دقیق تری به آن داشته باشید، چرا که ممکن است آینده ی شغلی شما را به خطر بیاندازد.
کمپانی TalentSmart آزمایشی را روی بیش از یک میلیون نفر انجام داده و در آن، عملکرد آنها را مورد ارزیابی قرار داده است. این بررسی ها نشان می دهد که افراد با هوش احساسی بالا، عملکردی بالاتر از حد میانگین افراد سخت کوش را به اجرا می گذارند. اینگونه از افراد به خوبی از قدرت نشانه هایی که در طول مکالمه ها بر زبان جاری نمی شوند، آگاه هستند و زبان بدن خود را مطابق با آنها تنظیم می کنند.
مواردی که در ادامه می خوانید، اشتباهات رایج در به کار گیری زبان بدن هستند که افراد با هوش احساسی بالا از آنها خودداری می کنند:
۱. قوز کردن یا حالت های خمیده
شل و وارفته ایستادن، نشانه ی بی احترامی است. این حالت نشان می دهد که از بودن در آن مکان و زمان، کلافه شده اید و ترجیح می دهید که در جای دیگری حضور داشته باشید.
مغز ما به گونه ای طراحی شده که قدرت را با میزان فضایی که اشغال می کنیم، برابر می کند. محکم و استوار ایستادن با شانه هایی که در عقب قرار دارد، یک حالت قدرتمند است؛ این حالت، بیشترین فضا را توسط شما اشغال می کند.
۲. نگاه کردن به ساعت
اگر در حال گفتگو با فردی هستید و دائما به ساعت خود نگاه می کنید، در واقع به او بی احترامی کرده اید؛ این حالت از عدم شکیبایی و خود شیفتگی شما خبر می دهد. این حالت نشان می دهد که کارهای بهتری برای انجام دادن دارید و ترجیح می دهید که هرچه سریع تر، فرد مخاطب را ترک کنید.
۳. دور شدن یا فاصله گرفتن از دیگران
فاصله گرفتن از طرف مقابل در طول مکالمه ها نشان می دهد که تعامل ندارید، ناراحت هستید، علاقه ای به این موضوع ندارید و یا حتی برای طرف مقابل هیچ ارزشی قائل نیستید.
تلاش کنید که در طول مکالمه ها، به طرف مقابل نزدیک تر شوید و زمانی که او حرف می زند، کمی سر خود را خم کنید.
۴. دست به سینه بودن
دست به سینه بودن یا پاهایی که در هم گره خورده اند در واقع سدهای فیزیکی هستند که نشان می دهند به حرف های طرف مقابل، علاقه ای نداشته و یا آنها را قبول ندارید. حتی اگر در حال لبخند زدن یا برقراری تعامل هستید، طرف مقابل می تواند احساس کند که شما علاقه ای به شنیدن حرف های او ندارید.
۵. سر تکان دادن های اغراق آمیز
اینگونه از سر تکان دادن ها نشانه ی اضطراب درباره ی تصدیق و تایید شدن است. زمانی که به صورت اغراق آمیزی این کار را انجام می دهید، مردم تصور می کنند که شما به ظاهر موضوعی را درک کرده و یا با آن موافق هستید.
۶. بی قراری
بی قراری یا درست کردن دائمی موی سر نشان می دهد که مضطرب هستید، بیش از حد انرژی دارید و پریشان حال هستید.
۷. عدم تمایل برای برقراری تماس چشمی
اگر در طول مکالمه ها، با دیگران تماس چشمی نداشته باشید، نشان می دهد که چیزی برای مخفی کردن دارید و باعث می شوید که طرف مقابل دچار شک و تردید شود. عدم برقراری تماس چشمی همچنین نشان از عدم اعتماد به نفس و علاقه به موضوع دارد.
۸. تماس چشمی بیش از حد
اگر بیش از حد و با نگاه نافذ به دیگران نگاه کنید، ممکن است فردی گستاخ به نظر برسید؛ علاوه بر این باعث می شود دیگران تصور کنند که شما قصد تسلط بر آنها را دارید.
۹. گرداندن چشم ها به اطراف
گرداندن سریع مردمک چشم ها به اطراف یکی از اصلی ترین نشانه های عدم احترام است. این حالت یکی از عادت های غلط به شمار می رود، با اینحال می توان روی آن تسلط پیدا کرد.
۱۰. دست دادن های ضعیف
دست دادن شل و وارفته نشان از عدم اعتبار و اعتماد به نفس دارد؛ این در حالیست که دست دادن بیش از حد قوی نیز نشان می دهد که قصد تسلط بر طرف مقابل را دارید. به تناسب هر فرد، نحوه ی دست دادن خود را تنظیم کنید و حالت پایدار آن را حفظ کنید، اما همیشه از محکم بودن آن اطمینان داشته باشید.
۱۱. بیش از اندازه نزدیک شدن
اگر بیش از اندازه به فردی نزدیک شوید، نشان می دهد که ارزشی برای فضای شخصی افراد قائل نمی شوید. این کار باعث می شود که دیگران از بودن در کنار شما، احساس ناخوشایندی را تجربه کنند.
اشتباهاتی که افراد موفق هرگز تکرار نمیکنند
تمام انسانها در زندگی دچار اشتباه میشوند؛ اما شکست زمانی اتفاق میافتد که اشتباهی را مرتب تکرار کنید، اشتباه بخشی از زندگی است. در حقیقت، از طریق اشتباهات و شکستها به تجربیات و بینش دست پیدا میکنید و زمینهای برای کسب موفقیتها فراهم میشود. گروهی از مردم اشتباهات را به سختی میپذیرند؛ اما افراد موفق متوجه اشتباهات خود شده و برای یادگیری، رشد و پیشرفت گام برمیدارند.
در ادامه به بررسی ۱۴ مورد از اشتباهات بزرگی میپردازیم که با رعایت این نکات میتوانید تا حدودی از شکستهای احتمالی در زندگی اجتناب کنید.
مطرح نکردن سوالات دشوار:
گاهی اوقات با مطرح کردن پرسش درباره یک موضوع، احساس خوبی نخواهید داشت؛ زیرا دوست ندارید دیگران درباره شما قضاوت نادرست داشته باشند.
افراد موفق یک بار دچار اشتباه میشوند اما پس از آن، خجالت را کنار گذاشته و اطلاعات مورد نیاز درباره موضوعات مختلف را از طریق پرسش کردن به دست میآورند.
محتاطانه عمل کردن:
افراد موفق در ابتدا محتاطانه عمل میکنند؛ اما پس از مدتی به جای خطر نکردن و ادامه زندگی ملال آور، حاضر به خطر کردن، انجام کارهای جدید و حتی شکست هستند.
متهم کردن دیگران
افراد موفق شخصیت جوابگویی دارند، مسوولیت اشتباهات را میپذیرند و زمینه را برای پیشرفت فراهم میکنند. به دلیل همین ویژگی از احترام خاصی نزد دیگران برخوردار هستند.
تصمیمگیری از روی احساسات:
احساسات منفی نظیر حسادت، تردید و خشم منطقیترین افراد را به ستوه میآورد و در ضمن تاثیرات منفی روی قدرت تفکر و تصمیمگیری میگذارد.
مبارزه با خستگی:
اعتیاد به کار زیاد موجب استرس طولانیمدت و در نهایت به فرسودگی منجر خواهد شد. زمانی را به تجدید قوا و استراحت اختصاص دهید تا شاهد نتایج مثبتی باشید.
استفاده از راه میان بر:
در کسب و کار یا زندگی، هیچ راه سریع یا میان بری وجود ندارد. تلاش برای کوتاه کردن مسیر یا پیشی گرفتن به احتمال زیاد به شکست یا نتایجی نامطلوب میانجامد.
تلاش برای خشنود ساختن تمام افراد:
تمام انسانها دوست دارند تا مورد علاقه و تایید دیگران قرار بگیرند. اما افراد موفق متوجه شدهاند که تلاش برای خشنودی تمام افراد، کار غیر ممکنی است؛ پس باید سعی کنند تا بر مشتریان اصلی و اهداف کاملا مشخص تمرکز داشته باشند.
نپذیرفتن تغییر عقاید:
داشتن مقاومت در رسیدن به اهداف به شما کمک خواهد کرد در صورتی که سرسختی و نپذیرفتن تغییر عقاید یا واقعیات، موجب شکست خواهد شد.
لذت آنی:
افراد موفق پی به ارزش صبوری بردهاند و تصمیم آنها برای دستیابی به موفقیت، از هرگونه لذت فوری در زندگی مهمتر است.
دروغ گفتن:
گاهی اوقات افراد موفق هم به دروغ متوسل میشوند؛ اما از آنجا که برای شهرت ارزش قائل هستند و ارزش احترام و اعتماد را میدانند، این کار را تکرار نخواهند کرد.
نشان دادن شخصیت غیر واقعی:
افراد موفق میدانند اگر شخصیت غیرواقعی ارائه دهند تمام کارها بهطور نامناسب، غیرقابل اعتماد و غیرمتعارفی پیش خواهد رفت.
داشتن طرز فکر قربانی:
افراد موفق امکان دارد یک بار نقش قربانی داشته باشند و نسبت به خود احساس ترحم کنند اما به سرعت متوجه خواهند شد داشتن طرز فکر قربانی یعنی به خاطر جلب توجه و دلسوزی دیگران، از اختیارات خود دست کشیده و مسوولیتی را قبول نکنند.
دادن وعده و وفا نکردن به عهد:
افراد موفق به گفتههای خود متعهد هستند، به آنها عمل کرده و انتظارات مشتریان را برآورده میکنند.
کمک نگرفتن از دیگران:
امکان موفقیت در کارها بدون کمک و مشورت کردن با دیگران ساده نیست. در ابتدا، افراد موفق تاحدی سر سخت هستند و به دیگران اجازه کمک را نمیدهند؛ اما با گذشت زمان متوجه میشوند که همه به کمک یکدیگر نیازمند هستند.
منبع: Entrepreneur
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برخورد افراد موفق در مقابل کسانی که از آنها خوششان نمیآید!
هر کسی ممکن است در زندگی از برخی افراد خوشش نیاید؛ اما دوری از تمام کسانی که از آنها خوشمان نمیآید، کار محالی است. وقتی قطع ارتباط با این افراد امکان پذیر نیست، باید به دنبال راههایی برای مدیریت ارتباطتان با آنها باشید.
دیپ پتل، نویسنده کتاب "قصه یک پسر کاغذی: 11 اصل موفقیت"، نکاتی را مطرح می کند که افراد موفق برای کنار آمدن با کسانی که از آنها خوششان نمیآید، استفاده می کنند.
1 بپذیرید که نمی توان همه را دوست داشت
به عقیده پتل، باید بپذیریم که هر انسانی عیوبی دارد. وقتی از کسی خوشمان نمیآید، بهترین کار این است که قبول کنیم لزوماً نباید از همه خوشمان بیاید. البته این به معنای آن نیست که شما فرد نرمالی نیستید یا طرف مقابلتان بدجنس است. ممکن است شما و طرف مقابلتان هیچ تناسبی باهم نداشته باشید. در واقع رفتارهای متفاوت و تفاوتهای ما سبب بروز اختلافات می شود.
2 به حرفهای کسانی که از آنها خوشتان نمیآید انرژی مثبت بدهید
بهتر است به دیگران نگاه کنید و ببینید چه رفتارهای متفاوتی دارند. شاید منظور خانواده همسرتان این نبوده که شما باهوش نیستید یا همکارتان نمیخواسته شما را تخریب کند.
اگر کسانی که از آنها خوشتان نمیآید، به دنبال تخریبتان هستند، باز هم عصبانی نشوید زیرا در صورت خشونت و بدزبانی وجهه خود را زیرسوال می برید و همه چیز به ضرر شما تمام می شود. پس کاملاً خونسرد باشید و به حرفهای او بار مثبت دهید.
3 نسبت به احساسات و هیجانات خود مطلع باشید
پتل می گوید باید به عواطف و هیجانات خود اهمیت دهید زیرا خودتان باید هیجانات را تحت کنترل خود بگیرید و در موقعیتهای مختلف بهترین واکنش را از خود نشان دهید.
پتل توصیه می کند به تمام افرادی که با آنها ارتباط دارید، به یک میزان احترام بگذارید. این به معنای آن نیست که در مقابل کسی که با او موافق نیستید، تسلیم شوید، بلکه با این رفتار خود را فردی متمدن و مودب نشان خواهید داد. بدین ترتیب، می توانید مواضع خود را حفظ کنید، دست بالا را داشته باشید و به فرد مقابل حمله نکنید.
4 همه چیز را به خودتان نگیرید
در بیشتر مواقع سوء تفاهماتی پیش می آید که باعث ناراحتیمان می شود. اگر هیچ سوء تفاهمی میان شما و طرف مقابل نیست و از بنیان با طرف مقابل مخالف هستید سعی کنید قضیه را از زاویه دید او ببینید. نباید واکنش تندی نشان دهید، زیرا او هم همین کار را می کند. سعی کنید واکنش طرف مقابل را، هر چقدر هم غیرعقلانی است نادیده بگیرید.
بهتر است روی مسئله تمرکز کنید نه فرد. بهترین راهکار این است حد و مرزی برای ارتباط با افراد تعیین کنید.
5 احساسات خود را بروز دهید و سعی کنید از فردی بیطرف استفاده کنید
اگر فردی باعث آزارتان می شود، وقت آن رسیده احساسات خود را به شیوهای درست بیان کنید. هر چقدر واضحتر حرف بزنید، امکان بیشتری وجود دارد که طرف مقابل منظورتان را بهتر درک کند و شما فرصتی در اختیار او قرار دادهاید تا از زاویه دید شما به مسئله نگاه کند.
برای مواجهه با فرد مقابل بهتر است از یک فرد واسطه و بیطرف استفاده کنید. حتی ممکن است با طرف مقابل دوستی کنید و ارتباط مؤثر و خوبی میان شما ایجاد شود.
6 وارد بحث و جدل نشوید
نباید وقت و انرژی خود را صرف هر چیزی کرد. پتل می گوید بهترین راه برای یافتن پاسخ این پرسش این است که ببینید آیا مسئله موردنظر دائمی است یا اتفاقی به وجود آمده است؟ آیا در طی زمان شرایط بهبود می یابد یا بدتر می شود؟ اگر فکر می کنید شرایط بدتر می شود انرژی خود را حل آن صرف کنید؛ اما اگر همیشگی نیست و اتفاقی به وجود آمده، به احتمال زیاد به خودی خود از بین می رود.
7 حالت تدافعی به خود نگیرید
اگر کسی همواره شما را مورد تحقیر و سرزنش قرار می دهد، خونسردی خود را حفظ کنید. بهتر است تمام توجهتان را جمع کنید و از او بپرسید چه مشکلی با شما دارد؟ چرا مدام شما را تحقیر می کند و به دنبال بهانه گیری است؟
اگر به شما زور می گویند خیلی رُک به آنها بگویید. اگر توقع دارند به آنها احترام بگذارند باید قبول کنند برای دریافت احترام باید به شما هم احترام بگذارند. غیبت و زورگویی در محل کار راهی برای ابراز قدرت و سلطه جویی بر دیگران است.
8 خودتان کنترل شادیتان را در دست دارید نه دیگران
نباید به کسی اجازه دهید موفقیت و شادی شما را بگیرد. اگر نظرات دیگران باعث اعصاب خوردیتان می شود، از خود بپرسید چرا این چنین است. آیا نسبت به چیزی حساس هستید یا دچار اضطراب شدهاید؟ اگر پاسخ مثبت است، تمرکز خود را روی آن مسائل بگذارید نه انتقادات دیگران.
منبع: Businessinsider
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
افرادی که بهرهوری بالایی دارند چه کارهایی را متفاوت از سایرین انجام میدهند؟
1) آنها هیچ وقت برای یک کار دوبار وقت نمیگذارند
افراد بهرهور هیچگاه کاری را در حالت معلق نگاه نمیدارند زیرا دوبار برای یک کار وقت گذاشتن برای آنها به منزله وقت تلف کردن است. نباید ایمیل یا تماسی را در حالت تعلیق نگه داریم تا در وقت دیگری سراغ آن برویم. به محض اینکه چیزی توجه ما را جلب کرد، باید خودمان در مورد آن عکسالعمل نشان دهیم، یا آن را به فرد یا واحد مربوطه ارجاع دهیم یا خیلی راحت حذفش کنیم.
2) آنها قبل از آنکه دفتر کارشان را ترک کنند، برای فردا آماده میشوند.
افرادی که بهرهوری بالایی دارند هر روز خود را با آمادهسازی برای روز بعد به اتمام میرسانند. این کار دو مزیت دارد: ابتدا اینکه این کار حسن ختامی برای کارهای آن روز شماست و دوم اینکه با این کار اطمینان حاصل میکنید فردا نیز روز پرثمری خواهید داشت. انجام دادن این کار تنها چند دقیقه زمان میبرد ولی منافع آن بسیار قابل توجه هستند.
3) آنها سختترین کارها را قبل از کارهای دیگر انجام میدهند.
بهترین راه برای مقابله با تعلل کردن و به تأخیر انداختن کارها این است که مانند افراد بهرهور، ساعات ابتدایی کار خود را به سختترین و ترسناکترین کارهایی که در فهرست کاریمان وجود دارد، اختصاص دهیم. پس از آنکه مسئولیت این کارها را از شانه خود برداشتیم، میتوانیم به کارهایی بپردازیم که به ما انگیزه و هیجان میدهد.
4) آنها در جلسات، به دستور جلسه وفادار میمانند.
معمولاً در اغلب سازمانها جلسات بزرگترین منبع اتلاف وقت افراد هستند. افراد بهرهور به خوبی از این نکته آگاه هستند که اگر جلسات به خوبی مدیریت نشوند، میتوان تا بینهایت آنها را ادامه داد بنابراین در همان ابتدا برای خود و تمام حاضرین این مسئله را روشن میکنند که لازم است همه به برنامه تعیین شده مقید باشند. این کار محدوده جلسه را مشخص میکند و به همه این امکان را میدهد که با تمرکز بیشتری در جلسه حضور داشته باشند.
5) آنها "نه" گفتن را بلد هستند.
"نه" واژه بسیار قدرتمندی است که افراد بهرهور از به کار بردن آن هیچ هراسی به دل راه نمیدهند. وقتی زمانی گفتن "نه" باشد، آنها از عباراتی همچون "فکر نمیکنم بتوانم ..."، "اجازه دهید فکر کنم ..." و ... استفاده نمیکنند. نه گفتن به یک تعهد جدید، ارزش قائل شدن برای تعهدات فعلی ما است زیرا به ما امکان میدهد که تعهداتی را که هم اکنون به عهده داریم، با موفقیت به انجام برسانیم.
پژوهشهای دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو نشان میدهد که هر چقدر نه گفتن برای فردی سختتر باشد، او بیشتر دچار استرس، خستگی ناشی از کار و حتی افسردگی میشود. بنابراین باید یاد بگیریم در مواقع لازم نه بگوییم تا حس و حال و همچنین بهرهوری خود را ارتقا بخشیم.
6) آنها تکنولوژی را به خدمت خود درمیآورند.
افراد بهرهور به هیچ وجه با استفاده از تکنولوژی بیگانه نیستند بلکه سعی میکنند از قابلیتهای بیشمار و ارزشمند تکنولوژی به نفع خود و به نفع افزایش کارآیی خود بهره ببرند. آنها خود را برده تکنولوژی نمیکنند بلکه سعی میکنند تکنولوژی را به خدمت خود درآورند و از آن برای انجام بهتر و مؤثرتر کارها بهره ببرند.
7) آنها تفویض اختیار را جدی میگیرند.
بهرهوری بالا زمانی حاصل میشود که فرد به این باور برسد خودش تنها فرد باهوش و بااستعداد سازمانش نیست و دیگران نیز میتوانند در صورتی که درست راهنمایی شوند، حداقل بخشی از کارهای او را به خوبی انجام دهند. افراد بهرهور به همکاران نیروهای خود اعتماد میکنند و با استفاده از قابلیتهای آنها، بهرهوری خود، تیم و سازمانشان را ارتقا میدهند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
8 تلقينی كه افراد موفق هر روز با خود تكرار میكنند:
تکرار یک سری افکار هم میتوانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار نمایند، زیرا هر دستاوری نشات گرفته از اندیشهای است. ما میتوانیم از افکارمان نیز در جهت کسب موفقیت استفاده نماییم چون عمل زاییده افکار است.
" من نمیتوانم همه کارها را امروز انجام دهم، اما میتوانم اولین قدم کوچک را بردارم"
یک طرح، یک هدف یا یک ایده را انتخاب کنید و کارتان را آغاز نمایید. اولین قدم کوچک را بردارید. اولین قدم معمولاً سختترین قدم است. قدمهای پشت سر هم همیشه آسانترند.
" من کاری را انجام میدهم که کسی تمایل به انجام آن ندارد"
اغلب سادهترین راه برای متفاوت بودن، انجام کارهایی است که دیگران از انجام آن سرباز میزنند. مهم نیست چه کاری باشد. هر چیزی که هست، انجامش دهید. با این کار کمی از دیگران متفاوت میشوید. پس ادامه دهید.
" من با ترس روبرو میشوم"
بدترین ترس، ترس از ناشناختهها است. هنوز هم هیچ چیز سختتر و ترسناکتر از آنچه که فکر میکنیم، نیست. مطمئن باشید که راهی برای غلبه بر مشکلات پیدا خواهید کرد، چون شما میتوانید.
"ده برابر آنچه که صحبت میکنم، گوش میدهم"
حقیقت این است که افراد مطمئن و با اعتماد به نفس نیاز چندانی به صحبت کردن احساس نمیکنند.
" مهم نیست دیگران در مورد من چه فکری میکنند"
نباید بگذاریم نظر دیگران ما را از راهی که برای زندگی خود انتخاب کردهایم، باز دارند. اگر واقعا میخواهید کسب و کاری را آغاز کنید و به نظر خودتان در این زمینه اطلاعات لازم را دارید و مطمئن هستید، این کار را انجام دهید. نگران نباشید که دیگران شما را دیوانه خطاب کنند،کار خودتان را انجام دهید. این زندگی شماست. بگذارید به کام شما باشد.
" من خوبم ولی کامل نیستم"
هیچ کاری به سرانجام نمیرسد مگر اینکه بگذارید پیش برود. به خودتان اعتماد داشته باشید شما میتوانید با سخت کوشی به هر مشکلی غلبه کنید.
"سعی میکنم بهترین را انجام دهم"
انسانهای موفق انتظار ندارند کامل باشند، اما همیشه فکر میکنند که میتوانند بهتر باشند.
" صبر میکنم و به نتیجه کارهایم نگاهی میاندازم"
آنچه که در وجودتان دارید، امید، آرزو، یا رویا نیست.آنچه که دارید واقعیت است. آنچه که دارید متعلق به شما است. قدرش را بدانید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
10 صفت انسان های بسیار موفق:
چه کارهایی باید کرد تا به موفقیت دست پیدا کنیم؟ چه صفاتی را در خودمان به وجود بیاوریم و تقویت کنیم؟ پاسخ ما در دستان کسانی نهفته است که در زمینه های مختلف موفق بوده اند. شاید این صفات به نظر ساده و پیش پا افتاده بیایند، اما اگر کامل و درست آن ها را در خودتان ایجاد کرده و به کار بگیرید، منجر به نتایج قابل توجهی خواهند شد.
اگر واقعا می خواهید فرد موفقی باشید، باید روح خودتان را شخم بزنید، پرورش داده و به آن رسیدگی کنید. همانطور که برای پر محصول بودن یک زمین این کار را می کنند.
ویژگی هایی که در اینجا ذکر شده است، توسط افراد موفق از جای جای دنیا با ما به اشتراک گذاشته شده اند. این ویژگی ها ناگهانی و تصادفی به وجود نیامده اند، بلکه یک روز از یک جایی تصمیم گرفته و آغاز شده اند.
به خاطر داشته باشید: اگر شما به گونه ای زندگی کنید که بیشتر مردم زندگی می کنند، چیزهایی به دست می آورید که بیشتر مردم به دست می آورند. اگر با همه چیز کنار بیایید و قانع باشید، یک زندگی پر از قناعت خواهید داشت. اگر هر روز بهترین چیزی که می توانید باشید را از خودتان به نمایش بگذارید، بهترین زندگی که می توانید داشته باشید نصیبتان خواهد شد.
در ادامه رفتارهایی را خواهیم دید که انسان های بسیار موفق در وجودشان پرورش می دهند. شما چند تا از این 10 مورد را دارید؟
1- پیش روی
مصمم هستید که سخت کوش تر از بقیه باشید، و اطمینان حاصل کنید که کارها انجام می شود، و وقتی می بینید همه چیز کامل است، به خودتان می بالید. می توانید هر موقع که بخواهید شارژ شوید. شما با هدف به پیش می روید و خودتان را با بهترین ها تطبیق می دهید.
2- خود اتکایی
مسئولیت پذیر و پاسخگو هستید. تصمیمات سخت می گیرید و پای تصمیمتان می ایستید.
3- قدرت اراده
شما قدرت این را دارید که به جای مردد ماندن و تعلل در انجام کارها، خودتان را درگیر کرده و وارد مهلکه شوید. هر گاه اراده کنید، انجامش می دهید. بزرگترین دستاوردهای دنیا نصیب آنانی شده است که روی اهدافشان تمرکز کرده و در تلاش و کوشش خود مداومت به خرج داده اند.
4- صبر
صبور بودن را می پذیرید و می دانید که در هرچیزی شکست و ناکامی هم وجود دارد. برای رسیدن به چیز های خوب باید سختی کشید و گاهی متحمل ضرر و زیان هم شد.
5- درستکاری
این صفت، قابل گفتن نیست، اما یکی از مهمترین ویژگی هایی است که شما باید در وجود خودتان پرورش دهید. صداقت، برترین سیاست در هر کاری است که قصد انجام دادنش را دارید. درستکاری، عزت می آفریند و شخصیت شما را معرفی می کند.
6- اشتیاق
اگر می خواهید موفق باشید، اگر می خواهید زندگی کنید، این شور و اشتیاقتان است که شما را به سر منزل مقصود می رساند. زندگی 10 درصد اتفاقاتی است که تجربه می کنید، و 90 درصد بقیه پاسخ هایی هستند که شما به این اتفاقات می دهید.
7- ارتباط
شما می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. این باعث می شود که به بهترین و مهمترین قسمت هر چیزی که می خواهید، سریعتر دست پیدا کنید.
8- خوشبینی
شما می دانید که در این جهان خوبی های زیاد و دستاورد های فراوانی برای دست یابی وجود دارد. آنچه که ارزش جنگیدن دارد را نیز می شناسید. خوشبینی یک استراتژی برای ساختن آینده ای بهتر است؛ باور دارید که آینده می تواند بهتر از این ها باشد، پس قدم بر می دارید و مسئولیت می پذیرید تا آینده را آنچنان خوب که می تواند باشد، بسازید.
9- اعتماد به نفس
به خودتان اعتماد دارید، به همین سادگی. هنگامی که این اعتماد و ایمان غیر قابل خدشه به خودتان را دارید، یک قدم به موفقیت نزدیک تر هستید.
10- درک متقابل
کار می کنید تا درک کنید و به کسانی که با شما ارتباط دارند توجه می کنید. مهمترین قسمتش این است که توانایی دارید حرف های ناگفته را بشنوید. جایی که درک وجود دارد، اعتماد و احترام هم به دنبالش می آید.
هیچ کس برای انسان معمولی بودن برنامه نمی ریزد. معمولی بودن هنگامی پیش می آید که شما برنامه ای ندارید. اگر می خواهید موفق باشید، رفتارهایی که شما را به موفقیت می رسانند در پیش بگیرید، و به گونه ای برنامه بریزید که این رفتارها جزئی از زندگی روزانه تان بشوند.
فروتن و بزرگ باشید. شجاع و مصمم. وفادار و بی باک. این ها صفاتی است که در ذات شما نهاده شده و همیشه هم وجود داشته است. آن ها را تقویت کنید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
گروه خونی افراد موفق چیست؟
تحقیقات نشان می دهد، بیشتر افراد موفق و متعهد به کار، گروه خونی مشترکی با هم دارند.
افرادی که گروه خونی آنها O است، در منصب های مهمی مشغول به کار هستند، اما حقیقت چیست؟ افرادی که گروه خونی آنها، O است، بیش از سایر گروه های خونی، مبتلا به کم کاری یا پرکاری تیروئید می شوند و این باعث چاقی یا لاغری بیش از حد این افراد، احساس خستگی و احتباس آب می شود. همچنین افرادی که گروه خونی آنها O است، به دلیل ترشح زیاد اسید معده، بیشتر دچار زخم معده می شوند.
ژاپنی ها به افرادی که گروه خونی آنها O است توجه ویژه ای دارند و معتقدند؛ این افراد، شخصیتی مسئولیت پذیر، متعهد، منظم دارند. از این رو تلاش می کنند تا بیشتر کارمندان خود را از میان افرادی که گروه خونی آنها O است، برگزینند.
بهتر است این افراد از مصرف قهوه، کافئین و الکل خودداری کنند؛ زیرا مصرف زیاد این مواد باعث افزایش سطح آدرنالین، نور آدرنالین می شود.
افرادی که گروه خونی آنها، O است، از توانائی های خارق العاده ای برخوردارند، اما با هزینه کردن مبالغ زیاد و تصمیم گیری های مهم، دچار استرس می شوند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
هفت درس از اصغر فرهادی برای موفقیت در کسب و کار
افراد موفق، ورای زمینه کاری، رویکرد متفاوتی نسبت به کار دارند. این گروه نکاتی را در کارشان مد نظر قرار میدهند که باعث میشود در جایگاه متفاوتی نسبت به دیگران بیاستند. اگرچه هرکدام از ما، آدمهای متفاوتی با ویژگیها و تواناییهای متفاوتی هستیم، اما همیشه توجه به نکات انگیزههايی برای پیشرفت میدهند.
۱- توجه به مبانی
آمادگی بازیگران در فیلمهای فرهادی به سبک تئاتر است. در تئاتر دورخوانی و اتود زدن (بازیکردن موقعیتها) یک تمرین پایهای است برای رسیدن به نقش اصلی. کمتر پیش میآید که در سینما گروهی به این شکل برای رسیدن به نقشها تمرین کند. توجه به مبانی بازیگری و توجه به ریشههای شخصیتی هر نقش باعث میشود که کاراکترهای منحصر به فردی در فیلم جلوی چشم تماشاگر جلوه کنند.
توجه به مبانی و اصول در هر زمینه کاری کمک میکند تا بتوانید خدمات و محصولاتی با کیفیت و البته با اصالت ایجاد کنید.
۲- فیلمسازی به مثابه راهاندازی یک کسب و کار جدید
اصغر فرهادی تاکنون فیلمهایی را کارگردانی کرده که فیلمنامهاش را هم خودش نوشته. فرهادی ایده را پرورش میدهد، طرح را مینویسد، فیلمنامه را آماده میکند، تیم میسازد و کار را شروع میکند. این روند تشابه زیادی با راهاندازی یک کسب و کار دارد. در واقع فرهادی مثل یک کارآفرین، از ایده تا اجرا و نتیجه درگیر تمام روالهای کاری میشود و به جزییات اهمیت میدهد.
۳- توجه به جزییات
ممکن است ایده ساختن فیلمی در مورد دروغ به ذهن خیلی از کارگردانها برسد اما چه اتفاقی میافتد که در بین همه این فیلمها، چهارشنبه سوری، درباره الی و جدایی نادر از سیمین تبدیل میشود به سهگانهای ماندگار؟
پاسخ توجه به جزییات است. این جزییات است که باعث بروز تفاوت در یک کار با یک کار دیگر میشود. چه آن کار یک اثر هنری باشد و چه ایده راهاندازی یک کسب و کار. چه یک کارگردان توجه به جزییات را مهم بشمارد و چه یک متخصص فنی.
در تمام دنیا محصولات و خدمات مشابهی وجود دارد. اما توجه به جزییات در یک محصول یا خدمت عامل موفقیت آن میشود.
۴- جهانبینی
البته که جزییات بسیار مهم است اما نگاه به جزء از نگاه به کل سرچشمه میگیرد. نگاه کلی جهانبینی ماست. در فیلمهای اصغرفرهادی با نوع نگاه کارگردان به دنیا آشنا میشویم. فرهادی در نقطهای میایستند و به دنیا نگاه میکند که شاید برای بسیاری تازگی داشته باشد. فرهادی یک نگاه کلی به دنیا دارد و بعد به جزییات بخشی از این دنیا میپردازد. این نوع نگاه ناشی از جهانبینی است.
جهانبینی در کار به ما کمک میکند تا فلسفه انجام کاری را بهدست بیاوریم. اینکه چرا حرفی را
میزنیم و چرا کاری را انجام میدهیم.
٥- رهبری و موفقیت گروهی
تفاوت کلاسیک مدیریت و رهبری که همیشه به آن اشاره میشود در این است که یک رهبر علاوه برمدیریت و کنترل وظایف، تعریف دورنما و ایجاد انگیزه در تیم برای رسیدن به هدف را نیز برعهده دارد. فرهادی تصویر کار مورد نظرش را برای بازیگران توصیف میکند و آنها را برای درک موقعیت آماده میکند. خواستهاش را واضح میگوید و حرکت بازیگران را اصلاح میکند. با این روش نهتنها بازیگران که کل عوامل فیلم میدانند که به چه نقطهای میخواهند برسند.
٦- ایجاد فرصت
ممکن است از شرایط اینطور به نظر برسد که نمیتوان فیلمی با بعد جهانی ساخت، یا در این شرایط نمیتوان کاری با کیفیت انجام داد. میتوان پنداشت که اوضاع سیاسی و اقتصادی نامناسب است و همین موضوع دلیل کافی است برای اینکه حرکتی نکرد. میتوان برای وجود ضعفها و کاستیها زمین و زمان را متهم کرد. اما فرهادی از تهدیدها و محدودیتها استفاده میکند و روش خلاقانهای را برای بیان موضوع مورد نظر خود پیدا میکند.
٧- دوری از حاشیهها
بسیاری از افراد حرفهای بزرگترین شکستها را وقتی متحمل میشوند که خود را درگیر حاشیهها کنند. وقتی درگیر بحثهای لفظی میشوند و شروع به صحبت درباره دیگران میکنند. این افراد بزرگترین ضربهها را وقتی میخورند که خود را درگیر جریانها و بازیهای عجیب و غریب میکنند. اما یک فرد حرفهای – فرهادی – که رویکردش رسیدن به هدف است، خود را از حاشیهها دور میکند و وارد بازیها و درگیریهای لفظی نمیشود.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
مواظب باشیم پیروی از افراد موفق باعث شکست ما نشود!
بیل گیتس، ریچارد برانسون و مارک زاکربرگ دانشگاه را رها کردند و میلیاردر شدند!
شما برای موفقیت به مدرسه نیازی ندارید!
برای کارآفرین شدن نباید وقتتان را در کلاس تلف کنید!
کافی است شروع کنید!
این ها مطالبی است که بارها شنیده ایم!
افراد موفق با شرایط و مسیر انتخابی خودشان موفق شده اند ولی انتخاب همان مسیرها توسط دیگران الزاما موفقیت در پی ندارد!
به ازای هر بیل گیتس موفق، هزاران کارآفرین با پروژه های شکست خورده و بدهی های سنگین بانکی و... وجود دارد ولی کسی به آن ها توجه نمی کند.
همه ما از این دست جملات در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دیده و یا شنیده ایم:
۸ کاری که هر روز افراد موفق انجام می دهند، ۲۰ عادت زندگی ثروتمندان، استراتژی گوگل یا مایکروسافت در تبلیغات!
شناسایی روش های برندگان و افراد موفق را دوست داریم.
افراد موفق در یک حوزه خاص را بررسی و سعی در یادگیری استراتژی ها و روش های آنان می کنیم ولی این نکته که افراد زیادی همان استراتژی ها و تاکتیک ها را به کار گرفته اند ولی شکست خورده اند را فراموش می کنیم!
در واقع این خطا باعث می شود بیش از حد برای استراتژی ها و تاکتیک های به کارگرفته شده توسط یک فرد موفق (بازمانده) ارزش قائل شویم و ازاین نکته غافل شویم که همان استراتژی ها و تاکتیک ها برای بسیاری از مردم کارایی ندارد!
این گونه است، که افراد موفق باعث شکست ما می شوند.
به این خطا در دانش تصمیم گیری خطای بازماندگی (Survivorship Bias)
می گویند.
فرض کنید که شما میخواهید ويژگی هایی که باعث می شود برخی شرکت ها یا صندوق های سرمایه گذاری، موفق شوند را بدست آورید.
چه می کنید؟ می روید سراغ شرکت های موفق یا صندوق های سرمایه گذاری موفق!
در صورتی که شما باید همه نمونه ها را تحلیل کنید هم موفق ها و هم ناموفق ها را!
چرا این کار را نمی کنیم؟ چون شکست خورده ها دیگر وجود ندارند و اگر هم هستند مشهور نیستند.
بنابراین می رویم سراغ بازمانده ها (همان موفق ها).
ممکن است به یک سری ويژگی هم برسیم اما در واقع این خطا باعث می شود که به اشتباه بیش از حد برای روش های به کارگرفته شده توسط یک شرکت یا صندوق موفق (بازمانده) ارزش قائل شویم و این نکته را فراموش کنیم که همان روش را شرکت ها و صندوق های ورشکسته هم به کار برده اند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
دو ویژگی تعیین کننده افراد موفق
1 - افراد موفق هنگام مواجهه با موقعیت های جدید و تغییرات بزرگ به خود می گویند :
" می دونم این موقعیت ترسناکه اما انجامش میدم "
و شعارشان این است :
"بترس ولی انجام بده "
2 - افراد موفق هنگام روبرو شدن با چالش های بزرگ و موقعیت های مبهم بجای اینکه بگویند :
" اگر نشد چی ؟ "
به خود می گویند :
" اگر شد چی ؟"
"اگر اینبار موفق شدم چی ؟"
"اگر جواب مثبت بود چی ؟"
این تغییر رویکرد و تغییر نگرش شما را از یک فرد منفی گرای ناخوآگاه به فردی مثبت اندیش تبدیل می کند
یادتان باشد وقتی می ترسید احتمال گرفتن تصمیم های اشتباه زیاد است.
این داستان برای شما آشنا نیست؟
یک روز از یک هیزم شکنی که هر روز سخت کار میکرد پرسیدند : «آیا تــبَری که از آن استفاده میکنی را تیز کرده ای؟» هیزم شکن که سخت مشغول بریدن چوب ها بود پاسخ داد : «خیر… من آنقدر سَرم شلوغ هست که فرصت این کارها را ندارم»
این سوالات چطور؟ تا حالا به ذهن تان خطور کرده؟
چرا افراد ثروتمند دنیا، تحصیلات کمی دارند؟
چرا بعضی افراد بااینکه زیاد کار میکنند، پولدار نمیشوند دارند؟
چرا بعضی افراد موفق میشوند؟ بعضی دیگر خیر؟
این سوالات، شاید به ذهن هرکسی خطور نکند.
اگر شما راجع به پاسخ آنها فکر میکنید، تصور نکنید همه برای پیدا کردن پاسخ این سوالات تقلا میکنند… فقط افراد معدودی هستند که برایشان مهم است پاسخ این سوالات را بدانند.
بالغ بر 80% مردمی که اطرافتان میبینید، آنقدر مشغولِ شکستنِ هیزم هایشان با تبـَرِ کـُند هستند که فرصت فکر کردن به تیزکردنِ تَبرشان ندارند.
اما، افــرادِ خاصّی هستند که برایشان مهم است بدانند چرا ثروتمندترین افراد دنیا کارنامه تحصیلی موفقی نداشتند؟ و یا چرا بعضی افراد با اینکه سخت کار میکنند، اما هیچوقت پولدار نمیشوند و درجا میزنند و اصلا چرا بعضی افراد موفق میشوند؟
اگر شما هم اکنون درحال مطالعه این خط هستید، یعنی آنقدر کنجکاو هستید که بدنبال پاسخ این سوالات باشید، شما به دسته افــراد عــــام تعلق ندارد. شما متفاوت هستید.
و اما پاسخ سوالات
خیلی ساده افراد موفق به طور پیوسته در حال یادگیری هستند.
بله، افراد موفق و ثروتمندی که میبینید، به طور پیوسته در حال آموزش و یادگیری خارج از مدرسه هستند. آنها یادگیری را فقط در مدرسه و کلاس نمیدانند. هرکسی و هرچیزی را یک معلم میدانند تا درس بگیرند.
یاعلی
هنگامی که نظام ارزشی ما روشن باشد تصمیم گیری و تعهد آسان تر خواهد بود.
مثال:شما با گفتن اسراربه دشمن نمی توانید به کشورتان متعهد باشید.شما با افشا کردن آن چه که دوست تان از روی اعتماد به شما گفته،نمی توانید دوست خود را حفظ کنید.شما نمی توانید هر قدر که می خواهید کم کاری کنید و به شغل تان متعهد باقی بمانید.
عدم تعهد منجر به رفتار فریبکارانه می شود.من تعجب می کنم که چگونه یک رابطه،علی رغم این که شخصی باشد و یا حرفه ای،کار ساز گردد،در صورتی که افراد مضامین زیر را به میان آورند:
**من سعی می کنم اما تعهد نمی دهم.
**من این کار را انجام می دهم،ولی روی من حساب نکن
**من اگر بتوانم آنجا خواهم بود ولی تو منتظر من نباش
**من تا وقتی این جا هستم که تو کارها را درست انجام بدهی
**من تاوقتی این جا خواهم بود که تو در سلامتی به سربری
**من با تو خواهم بود مگر این که چیز بهتری پیدا کنم
1- كمتر از درآمد خود خرج ميكنند.
2- به كيفيت فكر ميكنند.
3- حساب و كتاب مالي خود را با شرايط روز هماهنگ ميكنند.
4- به حقوق ثابت اكتفا نميكنند و به دنبال روشهاي جديد براي كسب درآمد بيشتر ميگردند.
5- صورتحسابهاي خود را با دقت كنترل ميكنند.
6- ريسكهاي احمقانه نميكنند.
7- قبول دارند كه همهچيز را درباره پول درآوردن نميدانند.
8- مسئوليت تصميمهاي مالي را گردن ديگران نمياندازند.
9- اجازه نميدهند پول، ارزشهايشان را بگيرد.
در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش
خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد
و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم
باز از من بیزار خواهد بود.
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم:
1) به همه نمی توانم کمک کنم.
2)همه چیز را نمی توانم عوض کنم
3) همه مرا دوست نخواهند داشت..........!
و تو قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛
کفش های من را بپوش و از خیابان هایی گذر کن که من کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
سالهایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بگذار
با پول می توان یک سگ بسیار تنومند خرید،اما تنها با مهربانی می شود او را وادار کرد که دمش را تکان بدهد.هرگز برای مهربان بودن زود نیست،زیرا که ممکن است همین زود هم خیلی دیر باشد.
مهربانی زبانی است که کرها می توانند آن را بشنوند و کورها می توانند آن را ببینند.بهتر است با دوستان خود تا زمانی که زنده هستند مهربانی کنیم نه هنگامی که مردند بر سر قبرشان گل بگذاریم.مهربانی کردن باعث می شود به شخص احساس خوبی دست بدهد علی رغم این که آیا او خودش مهربانی کرده باشد یا نسبت به او مهربانی کرده باشند.کلمات مهربانی هیچ وقت به زبان آسیب نمی رساند.
بعضی افراد دایما شکایت می کنند.اگر چیزی داغ باشد می گویند خیلی داغ است،اگر سرد باشد می گویند خیلی سرداست.هرروز،روز بدی است.آن ها هرروز شکایت می کنند حتی اگر همه چیز خوب پیش رود.
چرا شکایت کردن خوب نیست؟زیرا پنجاه درصد افراد اهمیت نمی دهند که شما گرفتار شده اید و پنجاه درصد دیگر خوشحال هستند که شما درگیر مساله هایی هستید.حسن و امتیاز شکایت کردن چیست؟چیزی از آن عاید فرد نمی شود وبه صورت یک خصیصه ی شخصیتی در می آید.آیا این امر بدین معنی است که ما هرگز شکایت نکنیم؟نه اصلا،درست مثل انتقاد است اگر به طور مثبت انجام گیرد،می تواند خیلی مفید باشد.شکایت سازنده:
الف)نشان می دهد که شاکی به موضوع اهمیت می دهد و توجه می کند
ب)به طرف مقابل شکایت،فرصت ثانویه جهت اصلاح خودش را می دهد.
مواقعی ممکن است که ما به درستی یا نادرستی مورد انتقاد واقع شویم.بزرگترین افراد جهان مورد انتقاد واقع شده اند.انتقاد عادلانه می تواند خیلی موثر و مفید بوده و به صورت بازخورد مثبت عمل کند.انتقاد ناعادلانه واقعا یک نوع طعنه می باشد.افراد معمولی از موفق ها متنفرند،اما وقتی افراد موفق نیستند جایی برای انتقاد وجود ندارد.تنها زمانی مورد انتقاد قرار نمی گیرید که کاری انجام نداده باشید،چیزی گفته نشود یا چیزی برای گفتن نداشته باشید.
انتقادات ناعادلانه از دو منبع حاصل می شود:
1-نادانی.وقتی که انتقاد ناشی از جهالت باشد به آسانی می توان آن را رفع کرد و یا با اطلاعات دادن آن را اصلاح کرد.
2-حسادت.وقتی انتقاد از حسادت ناشی می شود به صورت تعریف غیر واقعی(متلک گویی) نمایان می شود.شما ناعادلانه مورد انتقاد واقع می شوید زیرا که افراد دیگر می خواهند جای شما را بگیرند.درختی که زیاد میوه می دهد با سنگ های زیادی نیز مواجه می شود.
ناتوانی درپذیرش انتقاد سازنده،نشانه ی عزت نفس پایین است.پیشنهادهای زیر می تواند برای پذیرش انتقاد موثر باشند:
*بانیت مثبت آن را بپذیرید.آن را از سر لطف قبول کنید تا از روی ناچاری
*ازآن چیزی یاد بگیرید
*با ذهن باز بپذیرید.آن را ارزیابی کنید و اگر درست باشد،آن را اجرا کنید
*از شخصی که ازشما انتقاد سازنده داشته،تشکر کنید،زیرا او شما را درک کرده وقصد کمک داشته است.
*شخص با عزت نفس بالا،انتقاد مثبت را می پذیردوخودرا اصلاح می کند
مشکل اکثر افراد این است که آن ها ترجیح می دهند مورد ستایش قرارگیرندو ببازند تا این که مورد انتقاد قرار گیرند و پیروز شوند.
پسر بچه ای از دست مادرش عصبانی می شود و داد می زند:((از تو متنفرم،ازتو متنفرم))به خاطر ترس از تنبیه و توبیخ ازخانه فرار می کند،به طرف دره ای می رود و فریاد می زند((از تو متنفرم،ازتومتنفرم))صدا منعکس می شود((از تو متنفرم،از تو متنفرم))درزندگی این اولین باری بود که پژواک را تجربه می کرد.او نگران شد و جهت حمایت به طرف مادرش دوید و گفت یک پسر بدی در دره بود که فریاد می زد:((از تو متنفرم،از تو متنفرم))مادر فهمید و از پسرش خواست برگردد و داد بزند((من تو را دوست دارم،من تو را دوست دارم))پسر کوچولو رفت و فریاد زد:((دوستت دارم،دوست دارم))پژواک برگشت.این پسر کوچولو درسی را به ما یاد می دهد که زندگی مثل پژواک صدا است.ما آن چه را که می دهیم پس می گیریم.
بنجامین فرانکلین می گوید:((وقتی شما برای دیگران خوب هستید،برای خودتان بهترین هستید))
من برای توانایی سروکار داشتن با مردم بیش از هر توانایی دیگری هزینه پرداخت می کنم.(جان راکلفر)
ما مشکل اشتغال نداریم،بلکه در رابطه با مردم مشکل داریم.وقتی که مسایل مردم را حل می کنیم،موضوع اشتغال مان بالطبع قابل حل می شود.آگاهی از افراد،مهم تر از شناخت محصولات است.
افراد موفق شخصیت های جذاب و دوست داشتنی دارند که خود یک موهبت الهی است و این امر به آن ها کمک می کند که به طور دوستانه با دیگران همکاری داشته باشند.شناخت شخصیت جذاب آسان تر از تعریف آن است.چنین شخصیتی در طرز صحبت و حرکات،تن صدا،رفتار صمیمانه و میزان کامل اعتماد به دیگران تجلی می یابد.بعضی از افراد بدون توجه به سن و سال،جذابیتشان را هرگز از دست نمی دهند،چون این امر در ظاهر و باطن آن ها جریان دارد.یک شخصیت جذاب ترکیبی از نگرش،رفتار و حالات شخص می باشد.ژست های فریبنده،برای پوشاندن یک منش ضعیف به کار می روند و ممکن است در کوتاه مدت موثر باشند،اما خیلی زود خود را آشکار می سازند.روابط متکی بر استعداد صرف و بدون منش،زندگی را به بدبختی می کشانند.جاذبه ی بدون منش مانند خوب بدون خوبی می ماند.خلاصه ی کلام،رمز پیروزی مداوم،مستلزم و ترکیبی از منش و جذابیت است.
دنیا!پسر من از امروز به مدرسه می رود.
دنیا!با دستهایت پسرم را بگیر،او از امروز به مدرسه می رود.
همه چیز تا مدتی برای او غیر معمول و جدید به نظر می آید و من امیدوارم با ملایمت او را تدبیر کنی.اوتا به حال پادشاه لانه ی پرندگان و رئیس حیاط خلوت خانه بوده و من همیشه مواظبش بوده و زخم هایش را معالجه کرده و همواره آماده تسکین احساساتش بوده ام.
اما حالا همه چیز فرق کرده است.امروز صبح او می خواهد از پله های خانه پایین بیاید،دستش را تکان دهد و یک ماجرای بزرگ را آغاز کند که احتمالا شامل جنگ ها،ناراحتی ها،و افسوس ها خواهد بود.
مابرای زندگی کردن در این دنیا،به عشق و تشویق و ایمان نیاز داریم.پس ای دنیا،من آرزو می کنم به گونه ای دست های جوانش را بگیری و چیزهایی را به او یاد بدهی که او باید آن ها را بیاموزد.به او یاد بده،اما اگر می توانی با ملایمت.
او مجبور است که بیاموزد،من می دانم که همه ی مردم عادل نیستند.به او بیاموز که برای هر نامردی یک مردانگی وجود دارد وبرای هر دشمنی یک دوستی وجود دارد.اجازه بده که او بیاموزد بچه های شلوغ بیشتر از دیگران عقب می مانند.
به او عجایب کتاب ها را بیاموز،به او فرصت آرامش بده که فکر کند به راز و رمزهای پرندگان در آسمان،به عجایب خورشید و گل های روی تپه های سبز،به او یاد بده که تقلب کردن وحشتناک تر از شکست خوردن است.به او بیاموز که به عقایدش ایمان داشته باشد،حتی اگر کسی به او گفت که آن ها اشتباه هستند.
سعی کن به پسرم قدرت بدهی که از دیگران پیروی نکند.به او یاد بده که به دیگران گوش فرا دهد،ولی آن چه را که درباره ی حقایق شنیده،تصفیه کند وتنها افکار خوب را بگیرد.به او یاد بده که هرگز برای قلب و روح خود برچسب قیمت تعیین نکند.
به اویاد بده که گوش هایش را به روی حرف های یاوه ی دیگران ببندد و بایستدو بجنگد اگر او فکر می کند که افکارش درست هستند.ای دنیا!با ملایمت به او یاد بده،اما او را نوازش مکن،زیرا که تنها آتش است که آهن راسفت و آب دیده می کند
ای دنیا!این یک درخواست بزرگ است.اما ببینم که چه کار می کنی،او پسر خوبی است
آبراهام لینکلن
بسیاری از مردم عقیده دارند اگر چیزی را معرض یک ماده ی مثبت و یک ماده ی منفی قرار دهیم هیچ تاثیری روی آن نمی گذارد(زیرا خنثی می شود)اما این عقیده،درست نیست،تاثیر ممکن است قابل رویت نباشد اما مطمئنا چیزی اتفاق می افتد.
در چین درختی به نام خیزران یانی هندی وجود دارد که کاشته می شود و به مدت چهار سال آب و کود داده می شود،اما رشد نمی کند.در سال پنجم نی هندی در عرض شش هفته حدود 27 متر(90فوت)رشد می کند.سوال این است که آیا درخت خیزران در این شش هفته رشد کرده یا در مدت 5سال؟
در مدتی که هیچ علامتی از بزرگ شدن در آن دیده نمی شد ریشه هایش در درون زمین رشد می کردند.آیا زمانی که هیچ علامتی از رشد وجود نداشت اگر کسی آب و کود را متوقف می کرد بازهم درخت رشد می کرد؟قطعا نه.درخت می مرد.ما باید این درس های واضح را از طبیعت بیاموزیم.صبر و ایمان داشتن،کارها رادرست می کند.اگر چه نتایج قابل دیدن نیستند اما اتفاقات رخ می دهند.
عصبانیت یک ضعف است.چه طور می تواند به یک نقطه ی قوت تبدیل شود؟یک خانم بر علیه رانندگانی که مشروب می خورند اعتراض کرد،زیرا این خانم فرزند خود را به خاطر مست بودن راننده از دست داده بود.او خیلی عصبانی بود که چرا این مساله در جامعه حل نمی شود.مردم سراسر آمریکا را سازمان داد تا بر علیه رانندگانی که از مشروب استفاده می کنند بجنگند.امروز او و انجمنش یک نیروی مهم با هزاران عضو هستند و موفق شدند تا قانون را در کنگره تغییر دهند.تغییر دادن یک احساس منفی مثل عصبانیت به یک نقطه ی قدرت،انجام یک عمل مثبت است.
هر قدرت بیش از حد توسعه داده شده ای یک ضعف می شود.برای مثال در فروشندگی توانایی خوب صحبت کردن یک قدرت است.آن غیر عادی نیست که ما یک فروشنده را باتوانایی خوب صحبت کردن برای فروش ببینیم.تازمانی که او تمام اجناسش را به فروش برساند،صحبت کردن امری عادی است.اما بیش از حد صحبت کردن ممکن است باعث شود که فروش رااز دست بدهد.
گوش کردن،یک نقطه ی قوت اما زیاده روی در آن می تواند به این معنا باشد که یک شخص زیاد گوش می دهد ولی به اندازه ی کافی صحبت نمی کند.در این حالت یک ضعف محسوب می شود.
عادت خودگویی مثبت را توسعه دهید.تلقین ها سیستم عقیدتی ما را به وسیله ی تحت تاثیر قراردادن ذهن ناخودآگاه،تغییر می دهند.رفتار ما بازتاب عقاید ماست.
مثال های زیر می توانند خود کام بخشی را به وجود آورند.
1-من می توانم ترتیب آن کار را بدهم
2-من می توانم آن را انجام دهم.
3-من در ریاضی خوب هستم
4-من یک ذهن و حافظه ی خوب دارم
ناکامی علامت شکست عاطفی است و ظرفیت انجام کارهای خوب ما را خنثی می کند.معیارهای خودتان را تعیین کنید،با خودتان صادق باشید و بر علیه خودتان رقابت کنید و کارهای زیر را انجام دهید.
1-به دنبال نقاط مثبت در هر شخص و هر موقعیتی باشید.
2-تصمیم بگیرید شاد باشید
3-معیارهای خود را عادلانه تعیین کنید
4-مصونیت از انتقاد منفی را در خودتان توسعه دهید.
5-یاد بگیرید در هر چیز کوچک و کمی شادی را بیابید.
6-به یاد داشته باشید همه ی زمان ها مثل یکدیگر نیستند زندگی فراز و نشیب دارد.
7-بهترین موقعیت ها را بسازید.
8-خودتان را با ظرفیت سازنده نگه دارید.
9-به کسانی که کم تر از شما خوش بخت هستند،کمک کنید.
10-یاد بگیرید بر هر چیزی غلبه کنید و غمگین نباشید
11-خودتان و دیگران را ببخشید.احساس تقصیر و غبطه خوردن از شکست ها را در خودتان نگه ندارید.
اگر روزی فردی از دنده ی راست خود برخیزید و به من بگوید((تو بزرگترین فرد روی زمین هستی.شما کار بزرگی را انجام داده اید ومن می خواهم بدانید که من با افتخار شما را یک دوست خطاب می کنم))من می دانم که او بی ریا وخالص است احساس بزرگ بودن به من دست می دهد.اما روز بعد او از دنده ی چپ بلند می شود.گوشی تلفن را برمی داردومی گوید((توبی شرف،دزد و بزرگترین کلاه بردار شهر هستی))احساس وحشتناکی در من به وجود می آید.پس اولین روزی که او می گوید شما بزرگترین مرد هستیدمن احساس بزرگی می کنم وروز بعد وقتی او می گوید تو کلاه بردار و متقلبی.من احساس وحشتناکی دارم.چه کسی زندگی من را کنترل می کند؟مسلما او،آیا آن راهی است که من می خواهم در زندگی طی کنم؟نه به هیچ وجه،زیرا من به طور بیرونی برانگیخته شده ام.
من می خواهم دارای کشش درونی باشم.وقتی که به من می گوید((تو بزرگترین فرد هستی))کلمات خوب را بر زبان آورده،اما حتی اگر او این کلمات را نگوید در نظر خودم من هنوز یک مرد خوب هستم وروز بعد وقتی که او مرا کلاه بردار می نامد،او نمی تواند مرا از خودم جدا کند،برای این که در قضاوت از خودم من هنوز یک انسان خوب هستم.وقتی که مردم جملاتی مانندتو((مرا عصبانی می کنی))برزبان می آورند.
درواقع مرکز کنترل،امری بیرونی است.اما اگر بگویم من عصبانیم یا من انتخاب می کنم که عصبانی باشم،تمرکز کنترل،امری درونی می باشد.
هیچ کس نمی تواند بدون اجازه ی شما،شما را وادار کند که احساس کوچکی و حقارت کنید.(الینور روز ولت)
تازمانی که عوامل بیرونی را سرزنش کنیم،بدبختی های ماادامه می یابندواحساس ناتوانی می کنیم.
تازمانی که ما مسئولیت احساسات و رفتارهایمان را نپذیریم،نمی توانیم تغییر کنیم.
اولین قدم برای تغییر،پرسیدن سوالات زیر است:
1-چرا من ناراحت هستم؟
2-چرا من عصبانی هستم؟
3-چرا من غمگین هستم؟
سپس ما شروع می کنیم برای یافتن سرنخ های غلبه بر آن ها.شادی نتیجه ی عزت نفس مثبت است.اگر از مردم بپرسید چه چیزی شما را شاد می کند،شما انواع جواب ها را خواهید شنید.بیشتر آن ها عوامل مادی را مهم می دانند،اما واقعا درست نیست.شادی از بودن می آید نه از داشتن.یک شخص می تواند همه چیز در زندگیش داشته باشد،اما هنوز شاد نباشد.عکش این قضیه هم درست است.شادی امری درونی است.شادی مثل یک پروانه است.شما دنبالش می دوید و آن به پرواز ادامه می دهد.اگر شما بایستید،ممکن است بیاید و روی شانه های شما بنشیند.
امید را از نجاری آموختم،
که مغازه اش سوخت،
ولی او با همان چوب های
سوخته مغازه ذغال فروشی باز کرد
*گنج اول ـ توكل و تفويض (واگذاري كارها بخدا) كه ميراثی مرغوب و بي نظيرست
*گنج دوم ـ نالايق دانستن ثروت دنيا كه حامل ترس و خطرست (مگرقدر معلوم آن)
*گنج سوم ـ دوري از كينه و دشمني و توجه به اتفاق (عامل صلح و آسايش حقيقي )
*گنج چهارم ـ تمسك به آنچه سبب بلندي مقام ما در نزد خداست(تقوي الله)
*گنج پنجم ـ دوري از گفتار زشت
*گنج ششم ـ دوري از لعنت كردن كسي
*گنج هفتم ـ دوري از طعنه زدن به هر كس
*گنج هشتم ـ دوري از هر آنچه كسي را ناراحت و مكدر كند
*گنج نهم ـ توجه به حق و راستي
*گنج دهم ـ استقامت در انجام اعمال پاك و اخلاق مورد رضاي خدا
*گنج يازدهم ـ دين حق براي ايجاد محبت و اتحاد خلق است، نبايد علت اختلاف گردد.
*گنج دوازدهم ـ دعا در حق روساي ممالك واطاعت ملوكي كه عدل و انصاف دارند زيراايشان " مظاهر قدرت و مطالع عزت و ثروت حقند"
*گنج سيزدهم ـ دوري از نزاع و جدال
*گنج چهاردهم ـ توجه به حضرت حق و تبعيت از او
*گنج پانزدهم ـ براي رفع احساس كينه نسبت به كسي با خود تكرار شود:"قُل كل مِن عندالله "
اين كلمه چون آبي باعث خاموش شدن آتش دشمني ها مي شود و سبب اتحاد
قلوب مي گردد
*گنج شانزدهم ـ احترام به همه مومنان حق زيرا به طريقي به او منسوبند .
*گنج هفدهم ـ خدمت به كل عالم بشري
*گنج هجدهم ـ فكر اصلاح عالم بودن
*گنج نوزدهم ـ شنيدن نصايح حق و عمل به آنها به طور كامل زيرا موجب سرور ابدي است....
خرسوارنباشيم
چرا؟؟؟
در دنیا هیچگاه مسابقه "خرسواری" برگزار نمی شود؟!
می دانید چرا؟!
پس ازانجام تحقیقات میدانی و عملی بسیار، مشخص شد که اسبها در میدان مسابقه فقط در خط راست و مستقیم حرکت کرده و نه تنها مانع جلو رفتن و تاختن سایر اسبها به جلو نمی شوند، بلکه هرگاه سوارکار خودشان یا سایر اسبها به زمین بیفتد، تا حد امکان که بتوانند آن سوارکار سقوط کرده را لگد نمی کنند.
اما،
اما خرها وقتی در خط مسابقه قرار می گیرند، پس از استارت اصلا توجهی به جلو و ادامه مسیر مسابقه به صورت مستقیم نداشته و فقط به خر رقیب که در جناح چپ و یا راستش قرار دارد، پرداخته و تنها هدفشان این است که مانع رسیدن خر دیگر به خط پایان شوند.
حتی به این قیمت که خودشان هم به خط پایان نرسند.
امروزه از این موضوع در علم مدیریت بسیار استفاده می شود و بدین معناست که افراد ناتوان که می دانند خود به خط پایان نمی رسند، با سنگ اندازی و ایجاد مشکلات و چوب لای چرخ دیگران گذاشتن، مانع رسیدن دیگران به اهدافشان می شوند و در اصطلاح می گویند:
"فلانی، مسابقه ی خر سواری راه انداخته است".
خیلی از مردم می گویند:((متعادل بودن خوب است))اما سوال مهم این است که آیا تعادل در موارد زیر خوب است؟
درگول زدن و کلاه برداری کردن؟
در دروغ گفتن؟
در دزیدن؟
در استفاده از مواد؟
در داشتن امور غیر قانونی؟
بعضی از افراد غالبا دلیل تراشی می کنندو می گویند من هرزمان که بخواهم از این کار دست می کشم.آن ها نمی دانند که تاثیرات منفی قدرتمند تر از چیزهای خوب هستند.
اگر شما عزت نفس و اعتبار می خواهید با افرادی که شایستگی و ارزش خوبی دارند معاشرت کنید.وگرنه تنها بودن بهتر از این است که با افراد بد معاشرت کنید. (جرج واشنگتن)
آزمون دوستی
تاثیرات منفی از فشار و تاثیر همسالان شکل می گیرد.به یاد داشته باشید که دوستان صادق هرگز آزار و اذیت دوستان خود را نمی خواهند.اگر من دیدم که دوستم در حالت رانندگی متعادل نیست باید پایم را روی ترمز بگذارم وبه او اجازه ندهم رانندگی کند.بهتر است دوستی را از دست بدهیم نه یک دوست را.این که افراد کارهای اشتباه انجام دهند برای این که مورد قبول قرار گیرند عمومیت دارد.فشار و تاثیر دوستان ممکن است در واقع برای آزمایش دوستی باشد.سوال این است هنگامی که شما به دردسر زحمت می افتید این دوستان کجا هستند؟چه قدر طول می کشد تا به شما کمک کنند؟وسوال این است اگر آن ها امروز صلاحیت ندارندچگونه فردا برای کمک به شما صلاحیت خواهند داشت؟رابطه برقرار کردن با افرادی که شخصیت اخلاقی بالایی دارند عزت نفس را زیاد می کند
شناسایی خوب اهداف به شخص احساس جهت وانجام آن ها را می دهد،مخصوصا هنگامی که او به اهدافش می رسد.مهم تر از اهداف،احساس قصد ودید است که به زندگی معنی و کمال می دهد.چیزی که ما را به اهداف مان می رساند خیلی کم اهمیت تر از آن چیزیست که به ما احساس بودن را می دهد.در حال شدن به ما احساس خوب بودن را می دهد و همین احساس بودن در واقع عزت نفس است.در تنظیم اهداف مان ما به واقع گرایی نیاز داریم.اهداف غیر واقعی انجام نشده باقی می مانند و باعث می شوند فرد به سوی عزت نفس پایین کشانده شود.در حالی که اهداف واقعی تشویق کننده هستند و عزت نفس بالا را به وجود می آورند.
خود نظمی لذت و شادی را از بین نمی برد،بلکه آن را می سازد.شما افراد با استعداد و توانمندی را می بینید که ناموفق هستند.آن ها ناامید هستند و همین الگوی رفتاری روی کار وسلامتی و روابطشان با دیگران تاثیر می گذارد.آن ها ناراضی هستند و گناه را به گردن شانس می اندازند،بدون اینکه بدانند خیلی از مشکلات به علت کمبود و فقدان نظم به وجود می آید.
هیچ موقعیتی را برای تحسین کردن خالصانه و بی ریا از دست ندهید.
همیشه کلمه ی کلیدی صداقت و خلوص را به یاد داشته باشید.وقتی که دیگران شما را تحسین می کنند آن را با متانت و مهربانی و با گفتن متشکرم قبول کنید.این امر نشان از انسانیت است.
یک بار از دکتر((کارل منینجر))روان پزشک پرآوازه ی جهان درخواست شد که:((شما به کسی که یک مشکل روانی داشته باشد چه توصیه ای دارید؟))حضار توقع داشتند دکتر منینجر مشاوره با یک فرد متخصص را توصیه کند.اما او این کار را نکرد.او گفت:((من به آن شخص توصیه می کنم که در خانه را ببندد و به طرف دیگر شهر برود و شخص محتاجی را پیدا کند و به او کمک کند))به این طریق ما از راه معمولی خود خارج می شویم.خیلی وقت ها ما راه خودمان را می رویم مگر غیر از این است؟اگر داوطلب انجام کاری باشید خود ارزشی را می سازد.به دیگران کمک کنید همان طور که توقع دارید دیگران به شما کمک کنند که از این کمک احساس شادی و خشنودی به شما دست می دهد.کمک کردن یک احساس خوب است که نشان دهنده و نمایشگر عزت نفس بالاست.فرآیند کمک به دیگران بدون توقع داشتن و یا چیزی را در عوض نگرفتن عزت نفس شخص را بالا می برد.یک شخصیت سالم تنها به گرفتن احتیاج ندارد بلکه او به بخشیدن هم نیاز دارد.
ما احیتاج داریم که از طبیعت چیزی بیاموزیم.طبق گفته ی دانشمندان بدن زنبور درشت بسیار سنگین و پهنای بال هایش بسیار کم است.علم شناخت تاثیر فشار هوا بر اجسام می گوید که زنبورهای بزرگ نمی توانند پرواز کنند.اما زنبورهای بزرگ آن را نمی دانند و پرواز می کنند.
وقتی شما محدودیت های خود را نمی شناسید،برای لحظه ای ساکت باشیدو خودتان را شگفت زده کنید.در بازنگری از خود،متعجب می شوید اگر شما هیچ محدودیتی نداشته باشید.تنها محدودیت هایی که یک نفر می تواند داشته باشد جنبه ی خود-تحمیلی دارند.اجازه ندهید تحصیلات برای شما محدودیت به وجود آورند.
ویلمارادولف در یک خانواده ی فقیر در تنسی آمریکا به دنیا آمد.درسن چهار سالگی او دو بار دچار سینه پهلو با تب اسکارلت شد.یک ترکیب مرگبار و کشنده که برای او فلج را به جا گذاشت.او مجبور بود همیشه یک کمربندببندد و دکتر و به او گفته بود که هرگز پاهایش را روی زمین نگذارد.اما مادرش او راتشویق می کرد:اوبه ویلما می گتف خدا به تو قدرت و توانایی،ایمان و مقاومت داده،بنابراین هرکاری که بخواهی می توانی انجام دهی،ویلمامی گفت:من می خواهم سریع ترین زن روی زمین باشم.درسن 9سالگی برخلاف هشدار دکتر او کمربند را باز کرد و اولین گام را برداشت.همان چیزی که دکترها گفته بودند او هرگز نخواهد توانست آن را انجام دهد.در سن 13 سالگی اولین مسابقه اش را انجام داد ونفر آخر شد و سپس او وارد دومین مسابقه شد و سومین و چهارمین مسابقه و آخر شد،تااین که روزی توانست در مسابقه اول شود.در سن 15 سالگی او به دانشگاه ایالتی در تنسی رفت جایی که او بایک مربی به نام(ادتمپل)آشناشد.ویلما به او گفت:من می خواهم سریعترین زن روی زمین باشم.تمپل گفت:بااین دل و جراتی که توداری هیچ کسی نمی تواند تو را متوقف کند و در ضمن من کمکت خواهم کرد.روزی رسید که ویلما در المپیک شرکت کرد در آن جا با بهترین ها مسابقه داد.ویلما با یک زن دیگر به نام(جوتاهین)مسابقه داد که هرگز شکست نخورده بود.اولین مسابقه،دوی 100متر بود.ویلما،((جوتاهین))را برد واولین مدال طلایش را برگردن آویخت.دومین مسابقه،دوی 200 متر بود که ویلما دومین مدال طلای خود را برد.سومین مسابقه،دوی 400متر امدادی بود که ویلما باردیگر در مقابل((جوتاهین))قرار می گرفت.دردوی امدادی سریعترین شخص همیشه آخرین نفریست که مسابقه می دهدو برای تیم بسیار مهم است.اولین نفری از سه عضو تیم دوید و به آسانی چوب را به نفر بعد داد.وقتی که نوبت گرفتن چوب از نفر دوم به ویلما رسید چوب از دست او افتاد.ویلما چوب را برداشت و مانند یک ماشین دوید و توانست برای سومین بار((جوتاهین))را شکست دهد و سومین مدال طلای خود را ببرد.آن تاریخی است که یک زن فلج سریع ترین زن روی زمین در المپیک سال 1960شد.
چه درسی می توان از ویلما یاد گرفت.او به ما یاد می دهد که افراد موفق،موفقیت خویش را علی رغم وجود مشکلات-ونه نداشتن مشکلات-به دست می آورند.وقتی که ما داستان هایی در مورد افرادی که توانسته اند سختی ها را به فرصت ها تبدیل کنند می شنویم آیا برانگیخته نمی شویم؟
بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمدهاید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.
سوآمی ویوکاناندن
در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمیشوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت میکنید.
ویلیام شکسپیر
سه جمله برای کسب موفقیت:
الف) بیشتر از دیگران بدانید.
ب) بیشتر از دیگران کار کنید.
ج) کمتر انتظار داشته باشید.
آدولف هیتلر
اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.
آلن استرایک
در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کردهاید.
بونی بلر
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.
توماس ادیسون
من نمیگویم که ١٠٠٠ بار شکست خوردهام. من میگویم فهمیدهام ١٠٠٠ راه وجود دارد که میتواند باعث شکست شود.
لئو تولستوی
هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.
آبراهام لینکلن
همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک تر است.
انیشتن
اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.
چارلز
در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.
اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندارد ولی دردناک است.
مادر ترزا
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت..
سوئد کشوری سردسیر در شمال اروپا و در شبه جزیرهی اسکاندیناوی است که قدیمها مأمن وایکینگها بوده و در این اواخر مأمن دانشجویان مهاجر شده است. جمعیت این کشور نزدیک به ۱۰ میلیون نفر است و از نظر وسعت چهارمین کشور بزرگ اروپا محسوب میشود. با اینحال به خاطر سردسیر بودن نقاط شمالی سوئد، بیشتر جمعیت آن در جنوب سوئد متمرکز شدهاند. بخوانید و ببینید همشهریهای زلاتان ابراهیموویچ چه نکات جالبی دارند که قبلاً نمیدانستید.
۱- دولت سوئد به دانشآموزان دبیرستانی ماهی ۱۸۷ دلار آمریکا پول میدهد تا سر کلاسهایشان بروند
۲- در سوئد، از سال ۱۹۷۹ به اینطرف، تنبیه بدنی کودکان منع قانونی دارد
۳- یکی از پادشاهان سوئد چارلز هفتم است. البته معلوم نیست چرا این چارلز یکدفعه هفتم شده است چون در سوئد چارلز ۱ تا ۶ اصلاً نداریم
۴- یک زمین گلف در مرز سوئد و فنلاند قرار دارد که نصف سوراخهایش در یک کشور است و نصف سوراخها در کشور فنلاند
۵- ۸۹ درصد از مردم سوئد بلدند به زبان انگلیسی هم صحبت کنند
۶- تبلیغ کردن هر چیزی برای بچههای زیر ۱۲ سال در سوئد و نروژ غیرقانونی است
۷- سقط جنین در سوئد تا جایی آزاد است که اگر پدر و مادر از جنسیت جنین خوششان نیاید میتوانند او را سقط کنند
۸- در سال ۱۹۷۴ شادروان کیم ایل سونگ، رهبر سابق کره شمالی، ۱۰۰۰ دستگاه خودروی ولو از سوئد خرید و به کره شمالی برد و هیچوقت پولش را نداد
۹- از بس که در سوئد زباله کم تولید میشود، این کشور برای مصارفی نظیر بازیافت زباله مجبور است آشغالهای نروژ را از این کشور بخرد
۱۰- اکنون ۱۰۰ سال از زمانی که آخرین مجرم سوئدی گردن زده شد میگذرد و از آن تاریخ به بعد دیگرکسی در این کشور اعدام نشده است. اصلاً خیلی وقت است که مجازات اعدام در این کشور لغو شده است، حتی برای جرائم جنگی