| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
داستان جذاب و هدف زندگی یک مالتی میلیاردر ایرانی
هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم.
امكانات ماليمان اجازه نميداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالي بنشينم و قاليبافي كنم.
تا 13 سالگي روزها قالي ميبافتم و شبها درس ميخواندم. چارهاي نبود، وسع مالي ما جز اين اجازه نميداد.
خاك خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2بار بيشتر نميتوانستيم برنج بخوريم. يك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوري. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و براي رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم.
كارم را با به دوش كشيدن پشتي و قاليهاي كوچك و بردن آن از اسفنجان يا اسكو براي فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يك يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود ميكردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختيها را آسان ميكرد. در 18 سالگي توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اينكه مجبور به ترك تحصيل شدم.
در اين فكر بودم كه سرمايهام را افزايش بدهم تا بتوانم كاري بكنم. ميخواستم يك كارگاه فرشبافي راه بيندازم. سراغ پسرعموي پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمايهام شد 100 هزار تومان يعني به اندازه يك تراول صد توماني امروزي.
وقتي اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدي داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2 سال به هيچ ايراني پاسپورت نميدادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.
اما هيچ اطلاعاتي نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يك مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالنها و انبارهاي فرش آنجا سرزدم و با سليقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان براي خريد فرش به سوئيس ميروند. ويزاي 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نميدانستم. در يك هتل با تاجري آشنا شدم و او ايده اصلي را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نميشد و كيفيت توليد فرش و رنگبنديها هم مناسب نبود. چاي و قهوهام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم.
به ده خودمان آمدم و ساختماني اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطي خريدم. انسان بايد ريسكپذير باشد و من هم ريسك كردم. با دست خالي و از هيچ.
شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلماني پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور ميكنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم.
احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار توماني من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهاي اينچنين سودي نصيب من كرده بود، در اولين قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيك و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايدههاي جديد دادم. از موزههاي فرش كشورها بازديد ميكردم و از طرحها اقتباس يا از آنها عكس ميگرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرحها، ايدههاي نو بيرون ميدادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم.
ميپرسيد هدف من چیست؟ و چه احساسي نسبت به پول دارم؟ پول ديگر مرا ارضا نميكند. هدف من كارآفريني است. تنها در پروژه یک هتل 600 نفر به طور مستقيم كار ميكنند.
من برنده تنديس الماس بزرگترين بيزينسمن شدم و بزرگترين صادركننده فرش كشور هستم. اما ميدانيد بزرگترين افتخار من چيست؟
يتيمنوازي. افتخار ميكنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار ميكنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايي كنم. دوست دارم سفره مرتضي علي باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كردهام وقتي مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه ميدهند. سفره كه مياندازيم براي يتيمها و ميآيند و غذا ميخورند، كيف ميكنم. گريه ميكنم و حال ميكنم.
"احد عظیم زاده" مولتی میلیاردر تبریزی در همین ایران ما که محیط سختی برای کسب و کار هاست ،ارزش آفرین وثروت آفرین شده است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پنج درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند!
تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد،هر کسی میتواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد.
امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند بطور کارآمد عمل کرده و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند.
پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:
1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست!
گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند،بایدبه برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.
2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید.
بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.
3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد..
بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد وتمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".
4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید
گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت و نیاز خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه (نیچ مارکت) را نیز، تامین نماید
میتواند به یک ایده ی بسیار سود آور منجر شود.
5برای کاهش دادن هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید
کارآفرینان به جای اینکه منابع مورد نیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند میتوانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن،عددی بیش نیست.
گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید
آیا گاردنر را می شناسید؟
سال ۱۹۸۲ بود. آن زمانها یک سال و نیمی از پدر شدنش میگذشت. فروشنده لوازم پزشکی بود. به زحمت از عهده امورات خودش و پسرش، کریستوفر، برمیآمد. وقتی به ورودی جاده موفقیت رسید، ۲۹ سال بیشتر نداشت. با تمام نداریهایش سخاوتمند بود. آن روز به پارکینگ بیمارستان آمد و دید که راننده یک اتومبیل «فراری» دنبال جای پارک میگردد. صدایش زد: «میتوانید جای من پارک کنید.» و با راننده «فراری» گرم صحبت شد. میخواست بداند او چه کار میکند و چطور توانسته ماشینی به آن گرانی بخرد.
راننده فراری به او گفت که در کار خرید و فروش سهام شرکتهاست. کنجکاوی گاردنر گل کرد. الان که یاد آن روز میافتد، میگوید: «آن آقا ماهی ۸۰ هزار دلار درآمد داشت.
آنها با هم رفیق شدند. هر از گاهی ناهار را با هم میخوردند و سهام فروش متمول برای گاردنر توضیح میداد که چطور میتواند وارد این تجارت شود و او را به سرشناسترینهای خریدوفروش سهام ارجاع داد. گاردنر هم با اعتماد به نفس دنبال سررشتههای موفقیتاش رفت اما کسی تحویلش نمیگرفت؛ نه به خاطر سیاهپوست بودنش، بلکه به این خاطر که ثروتمندان نمیخواستند ریسک کنند. خودش میگوید: «آنها نژادپرست نبودند. حداقل چیزی که برای فروشنده سهام شدن میخواستی، یک مدرک MBA بود. اما من اصلا کالج نرفته بودم! من زیر خط فقر زندگی میکردم و پولی برای گذراندن این دورهها نداشتم.
بعد از ۱۰ ماه دویدنهای بیحاصل، تازه یک نفر پاپوش جاداری برای گاردنر درست کرد و او را به خانه اول باز گرداند: «باید برای پسرم، پدری میکردم؛ پس دلسرد نشدم. هر کاری که از دستم بر میآمد انجام دادم؛ هرس چمنها، شستن توالتها، آشغال جمع کردن، تعمیر سقف و نقاشی ساختمان اما به تلاشم برای ورود به چرخه خریدوفروش سهام ادامه دادم.»
انگار زمانه شوخیاش گرفته بود. راحتش نمیگذاشت. سر جروبحث کوچکی که با همسرش داشت، یک پلیس را خبر کرد و ماموران با استعلام مدارک و پیشینه گاردنر به دلیل پرداخت نکردن قبوض پارکینگ، او را به مدت ۱۰ روز به زندان فرستادند. همسرش هم پسرش را برداشت؛ او را ترک کرد و طلاقش را گرفت.
سراسیمه شده بودم. خودم بدون پدر بزرگ شده بودم و نمیخواستم پسرم سختیهای تلخ دوران کودکی مرا بچشد. به خودم قول داده بودم که برایش پدر خوبی باشم. قول داده بودم همیشه مراقباش باشم... آن روزها بدترین روزهای زندگیام بود. کنار دزدها، قاتلان و تبهکاران روز را به شب میرساندم و فکر و نگرانی پسرم آزارم میداد. قبل از دستگیری در یک موسسه خریدوفروش سهام فرم استخدام پر کرده بودم. متاسفانه روز مصاحبهام یک روز قبل از آزادیام تعیین شده بود. از زندان تماس گرفتم و التماس کردم که اجازه دهند یک وقت مصاحبه دیگر بگیرم. به محض آزادی به موسسه رفتم. این مصاحبه تنها شانسم بود اما نمیتوانستم برایشان نقش بازی کنم. پس حقیقت را گفتم؛ اینکه پیشینه ندارم، خانوادهام ترکم کردهاند، تحصیلات ندارم، وضع مالیام خوب نیست اما انگیزه دارم و میدانم که در تجارت میتوانم موفق شوم.
مصاحبهگر به فکر فرو رفت. گاردنر یک قدم به جلو برداشته بود؛ گفتوگو با یکی از عاملان مهم این تجارت! انگار ورق زندگیاش برگشته بود. چندماه بعد، همسرش تماس گرفت و حضانت کریستوفر را به او سپرد. اما پانسیونی که گاردنر در آن اتاق اجاره کرده بود بچهها را قبول نمیکرد. این بود که وسایل ضروری خودش و کریستوفر را در کالسکه و ساک کریستوفر و کیف دستی خودش جا داد و راهی خیابانها شد: «شبهای زیادی را در توالتهای عمومی گذراندیم.
روزی پدر و پسر ۵ ساله در خیابان قدم میزدند که گاردنر چشمش به یک ساختمان مخروبه که بوته رزی از دیوارش بالا رفته بود افتاد. سرایدار آنجا را پیدا کرد و قرار شد عمارت مخروبه را به قیمت منصفانهای اجاره کند. حالا دیگر سقفی بالای سر پسرش بود. طی چند سال به تدریج با تحمل شرایط طاقت فرسای موجود توانست وارد تجارت رویاییاش شود. سال ۱۹۸۷ توانست در شیکاگو بنگاه خریدوفروش سهام خودش را تاسیس کند و آخر سر هم برای خودش یک دستگاه اتومبیل «فراری» بخرد.
او داستان زندگیاش را افسانه نمیداند: «داستان زندگی من به دیگران میآموزد که چطور باید جلوی موانع زندگی سینه سپر کرد. میتوانستم یک فروشنده بیدست و پا و بیخانمان باقی بمانم اما من میخواستم زندگی بهتری داشته باشم و الان زندگیام عالی است. شما هم میتوانید تندبادهای زندگی را در هم بکوبید. تنها باید هدفتان را مشخص کنید و با اراده، امید، توکل به پروردگار و قوت قلب گرفتن از کسانی که دوستشان دارید، در راهتان ثابت قدم باشید.
در خواب هم پول دربیاورید
( بخش دوم )
3 حق امتیاز به دست بیاورید:
اگر شما یک موسیقیدان، بازیگر یا نویسنده بااستعداد هستید، پس می توانید حق امتیاز از کارتان به دست بیاورید به عبارت دیگر مردم برای استفاده از کارتان یا دارایی های خلاقانه تان پول پرداخت می کنند.
4 یک انجمن ایجاد کنید:
یک پاسخگوی خودکار نصب کنید. اگر شما خود را به عنوان یک شخصیت بانفوذ ثابت کرده باشید، می توانید یک انجمن ایجاد کنید که در آن دیگران هزینه ای را به طور ماهانه پرداخت می کنند تا محتوای با کیفیت بالا و اطلاعاتی را که افراد غیرعضو به آن دسترسی ندارند، دریافت کنند.
برای مثال ، تیموتی سایکس (Timothy Sykes) ماهانه ۱۰۰ هزار دلار از طریق عضویت درانجمنش که دربار ه شیوه کسب پول از طریق سهام کم ارزش است، به دست می آورد.
5یک پاسخگوی خودکار نصب کنید:
یکی دیگر از روش های رایج کسب وکار برخط استفاده از پاسخگوهای خودکار برای فروش خدمات، محصولات یا عضویت است .
به این ترتیب که مردم آدرس ایمیل خود را در سایت شما می گذارند و سپس یک ایمیل خودکار حاوی لینک دانلود محصولات یا اطلاعات ارزشمندی که باید ارائه بدهید و همچنین یک سری ایمیل جهت پیگیری دریافت می کنند.
برای انجام این کار شما به سرویسی مانند آپتین مانستر (OptinMonster) نیاز دارید.
6 وب گاه خود را بفروشید:
اگر وقت و تلاش زیادی برای ساختن یک وب گاه اختصاص داده اید و ترافیک زیادی به دست آورده اید در صورت تمایل میتوانید آن را به قیمت مناسبی واگذار نمایید.
( پایان بخش دوم )
ادامه دارد...
مدیریت از نگاه مشاهیر جهان
1- بجوئید تا بیابید و بدانید با زحمت و تلاش چیزی را از دست نمیدهید (اسوپ، افسانهنویس یونانی)
۲- برنامههای توسعه مدیریتی ما در محل کار صورت میگیرد نه در کلاسهای مختلف آموزشی. (ژوزف شرسن)
۳- ترجیح میدهم که ملتم به سیاستهای اقتصادی من بخندند تا اینکه از ولخرجیهایم گریان شوند. (پادشاه سوئد)
۴- برای آنکه مدیر شوید باید از پایین شروع کنید هیچ استثناءی هم وجود ندارد. (هنری بلاک)
۵- با هشت ساعت کار صادقانه در روز میتوانید به ریاست برسید و روزی ۱۲ ساعت کار کنید. (رابرت فراست)
۶- برای بهبود ارتباطات کامپیوتری باید کمر بوروکراسی ایجاد شده را شکست. (مایکل آلبرشت)
۷- یک مدیر نالایق اغلب به نصیحت و مشاوره آخرین کسی که با او صحبت مینماید گوش میکند. (وارن بنیس)
۸- مدیر باید جرأت آن را داشته باشد که گاهی طبق نیاز برخلاف رأی متخصصان عمل کند. (جیمز کالاگان)
۹- هیچ چیز برای کارمندان ارزشمندتر از سهیم کردن آنها در چرخه تصمیمگیری نیست. (جودیت باردویک)
۱۰- مدیریت مشارکتی این است که افراد مناسب را در زمان مناسب در چرخه تصمیمگیری وارد کنیم. (واین بارلو)
۱۱- با احتیاط بیندیشید اما با قاطعیت عمل کنید. (چارلز کالب کلتن)
۱۲- دیگران را عفو کنید. (بابیلیوس سایروس)
۱۳- سرپرست باید قبل از هرگونه اقدام انضباطی، تذکرات و اخطارهای لازم را بدهد. (موریس تراتر)
۱۴- تجربه را نمیتوان خلق کرد باید آن را تجربه کرد. (آلبرت کامو)
۱۵- تجربه فرزند اندیشه است و اندیشه فرزند عمل. (بنجامین دیزرائیلی)
۱۶- رمز موفقیت، ثبات در پیگیری هدف است. (بنجامین دیرائیلی)
۱۷- اهداف بایستی مشخص، واقعگرایانه و قابل سنجش باشند. (ویلیام دایر)
۱۸- هدف بزرگ زندگی، دانش نیست، عمل است. (توماس هنری هاکسلی)
۱۹- تجربه خوب است اما به شرطی که برای آن بهای گزاف نپردازیم. (باربر، کتاب هزار ضربالمثل)
۲۰- از خشم انسانهای صبور برحذر باشید. (جان درایدن)
نکات بسیار مهم درباره نحوه نگهداری دفاتر حسابداری
1 چنانچه ثبت عملیات فروردین ماه و تراز افتتاحیه قبل از تاریخ پلمپ دفاتر قانونی باشد آیا اشکالی دارد چنانچه شرکت ۱۰۰% متعلق به دولت باشد چه حکمی دارد؟
ج – هرگونه ثبت عملیات در دفاتر بایستی بعد از پلمب دفاتر صورت گیرد و از این بابت تفاوتی بین شرکتهای دولتی و خصوصی وجود ندارد.چنانچه عملیاتی در دفاتر پلمب شده به تاریخ قبل از پلمب ثبت گردد مشمول مقررات تاخیر ثبت و پلمب خواهد بود.
2 آیا در مواردی که عملیات بطور کامل در دفاتر قانونی ثبت میگردد ولی اسناد با کامپیوتر صادر میگردند مودی مکلف به تسلیم گزارش سه ماهه میباشد یا خیر؟
ج – خیر زیرا سیستم به طور کامل مکانیزه نیست ضمن اینکه در آئین نامه تحریر دفاتر عنوان شده است مودیانی که از سیستم مکانیزه استفاده می نمایند حداقل بایستی ماهی یک بار خلاصه عملیات را در دفاتر روزنامه ثبت نمایند، بنابراین ثبت روزانه عملیات در دفاتر مشمول تسلیم گزارش موضوع قسمت اخیر ماده ۱۷ آئین نامه نحوه تنظیم و تحریر دفاتر قانونی ….. نخواهد بود.
3 چرا با وجود غیر کاربردی بودن دفاتر روزنامه و کل اقدامی برای مکانیزه و یکنواخت نمودن ثبت عملیات مالی به عمل نمی آید؟
ج- هر چند عبارت غیرکاربردی بودن دارای مفهوم مشخص نمی باشد معهذا استفاده از دفاتر قانونی روزنامه و کل مادامی که قانون تجارت اصلاح نگردد الزامی خواهد بود.
4 آیا اشتباه حسابداری که در خلال سال کشف نشده باقی بماند در سال بعد موجب رد دفاتر است؟
ج – طبق تبصره ماده ۱۱ و بند ۱۰ ماده ۲۰ آئین نامه تنظیم دفاتر (تبصره ۲ ماده ۹۵) موجب رد دفاتر است ولی با استاندارد حسابداری و اصلاح اشتباهات مغایر است.
5 در صورتی که تراز افتتاحیه ( اختتامیه سال قبل ) دارای اشکال باشد ، آیا با ثبت تعدیلات ، دفاتر قابل قبول است ؟
ج – اگر تعدیلات مربوط به ارقام باشد مانند مانده بانک ها ، دفاتر رد می شود .
6 عدم ثبت چه مواردی از اسناد حسابداری باتوجه به ماهیت حساب موجب رد دفاتر میگردد؟
ج- به موجب بند ۲ ماده ۲۰ آئین نامه نحوه تحریر دفاتر عدم ثبت یک یا چند فعالیت مالی در دفاتر به شرط احراز موجب رد دفاتر است.
7 آیا اظهارنامه مالیاتی تعریف مشخصی دارد و آیا درج اسم به تنهایی در فرم مخصوص به معنی دادن اظهار نامه است؟
ج – اظهار نامه مالیاتی برای منابع مختلف مالیاتی طبق نمونهای میباشد که توسط سازمان امور مالیاتی تهیه و در دسترس قرار می گیرد.
8 با توجه به مهلت ۴ماهه برای اصلاح حسابهای پایان سال، مودیان گزارش خلاصه عملیات سه ماهه خود را درچه زمانی باید ارسال نمایند؟
ج- حداکثر تا دهم بعد از سه ماه آخر(شرکتهایی که پایان سال مالی آنها منطبق با سال شمسی است حداکثر تا دهم فروردین)
9 آیا عدم ارائه اظهارنامه موجب سلب معافیت میگردد در صورت ارائه اظهارنامه و عدم ارائه صورتهای مالی و دفاتر چگونه باید برخورد شود؟
ج- در کلیه مواردی که مودیان مکلف به نگهداری دفاتر قانونی می باشند به استناد تبصره ماده ۱۹۳ قانون مالیاتهای مستقیم عدم تسلیم اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان در دوره معافیت، مانع از برخورداری از معافیت مقرر در آن سال خواهد بود.
لکن عدم ارائه صورتهای مالی با وجود تسلیم اظهارنامه در موعد مقرر موجب تشخیص مالیات به طور علی الراس خواهد شد که در این صورت علاوه بر پرداخت مالیات بابت عدم تسلیم صورتهای مالی در موعد مقرر مشمول جریمه معادل ۲۰ درصد مالیات می باشد و چنانچه دفاتر خود را برای رسیدگی ارائه ندهد باید معادل ۲۰ درصد دیگر جریمه بابت عدم ارائه دفاتر پرداخت کند.
مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت:
از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش! ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش!
من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم. این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش! توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم! همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم! شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی! شکست پشت شکست!
مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد. چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد! بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید. اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم. هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!
به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم. شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد. من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل.
مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش، از حضار پرسید: همونطور که شنیدید، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم. عذاب کشیدم. آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟
هیچ کس دستشو بلند نکرد! مرد میلیاردر پوز خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین : خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
بهترین را انتخاب می کنید یا مناسب ترین را ؟
در بین دو محصول که یکی زودتر اختراع شده و باکیفیت تر و دیگری بعد از آن و کم کیفیت تر ولی عامه پسند تر، کدام یک فروش بیشتری دارد؟
نکته مهم این نیست که کدام یک زودتر بود.
نکته مهم این است که کدام یک عام المنفعه شد.
این که یکی کاری بزرگ بکند و یا اختراعی شگرف داشته باشد که کسی نتواند از آن استفاده کند، ماهیتا متفاوت است از این که کسی کاری کوچکتر انجام دهد ولی همگان بتوانند از آن استفاده کنند.
تاریخ اثبات کرده که دومی مقبولیت عامه داشته و اولی شاید ناشناخته بماند.
چند نفر یونیکس را می شناسند؟
ویندوز به چند نفر نفع رسانده است؟
همه از مشکلات ویندوز خبر داریم و آن را ناکارآمد می دانیم. اما همه از آن استفاده می کنیم. اصولا به نظر من استراتژی گیتس نیز همین است.
همه کارآفرینان و بزرگان حوزه فناوری اطلاعات سیر صعودی و نزولی خود را داشتند، اما گیتس همواره یک خط سیر صعودی خوب را پیش گرفته است.
همه در حالی که از اپل و آیفون با به به و چه چه صحبت می کنیم، باز در موقع خرید، و حتی پس از دیدن محصولات اپل، در این لحظه سرنوشت ساز، دلارها را به جیب اندرویدسازان روانه می کنیم.
این هنر توجه به نیاز مخاطب است.
این هنر محصول عامه پسند و نه لزوما بهترین محصول است.
شما وقتی به بازار می روید، بهترین را انتخاب می کنید یا مناسب ترین را؟
هادی آدینه
اسنپ و تپسي چه بر سر آژانس هاي تاكسيراني سنتي آوردند!؟
داستان اپلیکیشنهای درخواست خودرو، در نوع خود جالب و عبرتآموز است. سالهای سال، بدنه غيرچابك تاکسیرانی و آژانسهای کرایه خودرو، به معنای واقعی کلمه، فناوریهای نوین دیجیتالی را ندیده گرفتند. اجازه بدهید برای روشن کردن این بیتوجهی، چند مثال بزنم. مدتزمانی طولانی است که امکان چک کردن نقشه ترافیک در تهران وجود دارد، اما کمتر راننده آژانسی را دیدهام که از این قابلیت استفاده کند! سالهاست که امکان پرداخت موبایلی در کشور فراهم شده، اما هیچگونه تسهیلاتی در این خصوص در اختیار یک مسافر آژانس جهت سهولت در پرداخت قرار نگرفته است! حداقل يك دهه است که نرمافزارهای تعاملی، امکان دریافت بازخورد از مشتریان را فراهم کردهاند، اما دریغ از دریافت یک نظر از مشتری در این آژانسها! نوآوری در مدلها و خدمات، واژهای غریب در این صنف است.
نتیجه این رویکرد چه بود؟ امپراتوری اتحادیههای تاکسیرانی و آژانسهای خدمات خودرو، در مدت زمانی حدود یکسال، توسط دو اپلیکیشن موبایل (اسنپ و تپسی) به زیر کشیده شد. تمام آن نیازهای مشتری، که سالها مورد بیتوجهی آژانسها قرار گرفته بود، به خوبی توسط اپلیکیشنهای درخواست خودرو پوشش داده شد. حالا تاکسیرانی، مبهوت از شکستی که خورده (البته هنوز ابتدای این داستان است) به ایندر و آندر میزند تا رقیب را با شکایت و مسائل حقوقی از میدان بهدر کند که البته به نتیجه نخواهد رسید.
هفته پیش از آژانس محلهمان که طی 15 سال گذشته مشتری ثابتشان بودهام، تماس گرفتند و گفتند 20 درصد در همه مسیرها قیمت را کاهش داده اند! آن روز عجله داشتم وگرنه برایشان مفصل توضیح میدادم که مساله مشتري، فقط قیمت نیست و تا قدرت فناوری و قابلیتهای آن در ايجاد خوشايندي براي يك سفر درون شهري را درک نکنند، اتفاقی نخواهد افتاد. البته معتقدم آنها صدای انقلاب فناوریهای دیجیتالی را بسیار دیر شنیدهاند و تا اندازه زيادي، كار از كار گذشته است!
همين داستان، بزودي بر سربسياري از كسب وكارهاخواهد آمد يا آمده است، پس براي پيشگيري سريعأ اقدام كنيد.
جک ولش جمله معروفی دارد که متناسب با داستانی است که نقل شد:
"تغییر کنید، قبل از آنکه مجبور به تغییر شوید".
برگرفته از نوشته استاد مهدي شامي زنجاني
رالف وانگر-موفقیت در سهام کوچک وانگی
رالف وانگر،مدیر بازنشسته صندوق کلمبیا آکورئف،بدنبال سهام کوچکی است که معتقد است هنوز توسط وال استریت کشف نشده اند.وانگر برای سرمایه گذاری بدنبال شرکت هایی است که از نظر مالی قوی هستند و فرصت های رشد مهمی در پیش روی آنها قراردارد.اینها معیارهای آشکاری است که اغلب سرمایه گذاران بدنبال آن هستند.
باوجود این،در حالیکه سرمایه گذاران بدنبال آن هستند وتمایل دارند تا از ارزشگذاری سهام چشم پوشی کنند،وانگر معتقد است که شرکت های رشدی تنها باید بایک قیمت منطقی خریداری شوند.بازارها در اغلب موارد سهام رشدی را بیش از حد ارزشگذاری می کنند.در نتیجه باید به این نکته ی مهم،توجه داشت.با وجود این،ازجنبه مثبت،شرکتهای کوچکی که وانگر بدنبال آنها است اغلب توسط تحلیل گران وال استریت مورد غفلت قرار می گیرند.
بنابراین،بسیاری از سرمایه گذاران از فرصت های رشد بالقوه آگاه نیستند.چون سر مایه گذاران کمی به شرکت های کوچک تر توجه دارند،شانس یافتن سهامی که پایین قیمت گذاری شده اند احتمالا بیشتر است.بجای استفاده از روش بالا به پایین برای سرمایه گذاری که در آن،سرمایه گذاران ابتدا روندهای شاخص های اقتصاد کلان مثل رشد تولید ناخالص داخلی در یک کشور خاص را تجزیه و تحلیل می کنند.وانگر از ایده های سرمایه گذاری مبتنی بر طرح ها استفاده می کند.برای مثال،اگر وانگر معتقد باشد که ثروت مردم چین افزایش می یابد،او ممکن است تولید کنندگان کالاهای مصرفی را که اقلام مصرفی در کشور می فروشند،انتخاب کند.
وانگر از حرکت در خلاف جهت روند نیز هراسی ندارد.دراوخر سالهای 1990،بسیاری از همتایان او که به دنبال شرکت های کوچک رشدی بودند با شرط بندی برروی سهامی که قبلا قیمت بالایی داشتند به دلیل اشتیاق سرمایه گذاران برای سهام فن آوری،بازده های بالایی کسب کردند.(این استراتژی اصطلاحا((حماقت بزرگتر))نامیده می شود)
البته آن تاکتیک با ریسک همراه بود،و بسیاری از صندوق ها قیمت بالایی برای خرید پرداخت کرده اند.
با وجود همه این موارد،وانگر مثل همیشه عمل کرد:او بدنبال کسب و کارهای درستی که سودآوری قوی داشتندو جریان نقدی آنها به نظر می رسید ناچیز است،بود.این تاکتیک در سال 1999باعث شد تا صندوق وانگر عقب بماند،اما او سرانجام ثابت کرد که کار او درست است.از مارس 2000تا 30 آوریل 2001 صندوق او در کل 16/8درصد بازده بدست آورد،درحالیکه شرکت های مشابه او در کل31%زیان دیدند.به همین دلیل وانگر از نظر عملکرد سالهای مدیدی در لیست افراد برتر مورنینگ استار قرار داشته است.
اگر شما 10000دلار در سال 1970 در این صندوق سرمایه گذاری کرده بودید در ژوئن 2003 سرمایه شما به حدود 1/3 میلیون دلار رسیده بود.برعکس،همین میزان پول اگر در شاخص s&p500سرمایه گذاری می شد بیشتر از 400000 دلار،رشد نمی کرده است.
استیو فوربز ناشر میلیاردرآمریکائی میگوید :
منبع حقیقی ثروت و سرمایه در این عصر مادیات نیست . این منبع نشات گرفته از ذهن انسان ، روح انسان ، تخیلات انسان و ایمان ما به آینده است.
اگر به دقت به این جمله توجه کنیم تفاوت بین یک پولدار را با یک ثروتمند تا حدودی متوجه می شویم. استیو فوربز داشتن ذهن و روح و خلاقیت و ایمان را ثروت و سرمایه می داند که باعث بدست آوردن ثروت مادی می شوند.
ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ:
«ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟»
حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ!»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ یکی از حاضران ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍلاﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!»
سخنران ﮔﻔﺖ: «ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!»
براى ماندگار شدن بايد ايستاد و تسليم نشد وگرنه فراموش میشوید
چندین روش برای سرمایه گذاری در سطح بین المللی:
***سهامی را مثل ریگلی و کوکاکولا که فعالیت بین المللی گسترده ای دارند،خریداری نمائید.
***سهامی بین المللی که در بورس های معتبر دنیا پذیرفته شدند یا گواهی سپرده در این بورس هامنتشر نمودند،خریداری کنید.
***سهام بین المللی در یک بورس خارجی خریداری کنید
***در صندوق های سرمایه گذاری سهمی بین المللی،سرمایه گذاری کنید
قرارداد اختیار چیست؟
اختیار،به صورت واحدهایی که قرارداد نامیده می شود معامله می گردد.هر قرارداد به خریدار اختیار،حق خرید 100 سهم مورد قرارداد را تا تاریخ سررسید می دهد.بنابراین،
اگر هفت قرارداد اختیار خرید خریداری کنید حق خرید 700سهم را به دست خواهید آورد.
برای هرخریدار قرارداد اختیار،یک فروشنده اختیار وجود دارد.به ازای وجه نقدی که فروشنده قرارداد اختیار فروش یا خرید دریافت می کند،او حق خرید یا فروش سهام اصلی را به شخص دیگری برای دوره قرارداد واگذارمی کند.
برای مثال،اگر دارنده اختیار خرید از حق خود استفاده نموده و بخواهد سهام را در قیمت مشخص شده خریداری نماید،فروشنده اختیار باید سهام را در همان قیمت تحویل دهد.
قبل از آنکه کیف پولتان را از فقیر به ثروتمند تبدیل کنید, باید ذهنتان را از فقیر به ثروتمند تبدیل کنید. "رابرت کیوساکی"
استقلال مالی یکی از مهیج ترین آرزوهای هرکس است, البته با یک دلیل خوب. شما هیچ وقت نمیدانید کی قرار است برایتان بحران مالی بوجود آید، تا تمام ثروت و منابعتان را جارو کند و با خود ببرد. به همین دلیل؛ باید اصول استقلال مالی را یاد بگیرید، تا هروقت خودتان خواستید به استقلال مالی برسید...
رابرت کیوساکی؛ یک کارآفرین و سرمایه گذار که در دبیرستان از مدرسه اخراج شد، یکی از محبوبترین نویسنده های کتاب هایی با موضوع پول و ثروت و یکی از مفسران زندگی امروزی است. کتابش با نام “پدر پولدار, پدر بی پول” به عنوان کتاب شماره یک علم مالی تا حالا است، که در آن به جزییات رسیدن به استقلال مالی و رهایی از بند بی پولی پرداخته است.
اینها 10 درس از رابرت کیوساکی هستند برای داشتن استقلال مالی
1. تمام مسولیت را بپذیرید
هر تصمیمی میگیرید، نتیجه ای در بر دارد و بعضی از آنها امکان دارد به طور کامل به ثروتتان صدمه بزند. ازینرو، باید تمام مسولیت را بپذیرید تا از آینده مالی تان محافظت کنید. این نکته را به خاطر بسپرید؛ هر تصمیم یا انتخابی امروز بگیرید, آینده تان را شکل خواهد داد.به همین علت، مهم است که تمام تصمیمات مالی تان را ارزیابی کنید، هزینه ها و مخارج تان را در زمینه اهداف مالی بلند مدتتان بگیرید.
2.بر روی مخارجتان نظارت کنید
ما در یک دنیای رو به مصرف گرایی زندگی میکنیم که مجبوریم مکررا پول خرج کنیم.عادات خرج کردنتان یکی از مهم ترین دلایلی خواهد بود که قادر نخواهید بود به آزادی مالی دست پیدا کنید. تمام هزینه هایتان را پیگیری کنید و قبل از هر خریدی دو بار فکر کنید. برای بار اول شاید سخت باشد, مخصوصا اگر مایل به خرج کردن های بدون کنترل باشید. اما وقتی که یاد گرفتید چگونه هزینه هایتان را مدیریت کنید, راه دستیابی به آزادی مالی هموارتر خواهد بود برایتان.
3.داشتن یک بودجه ضروری است
تهیه کردن یک مقدار بودجه و زندگی با محدودیت هایش بسیار بسیار مهم است برای رسیدن به استقلال مالی در زندگیتان. یک بودجه به شما یک ورودیی خواهد داد تا دارایی تان را مدیریت کنید و بر هزینه هایتان نظارت کنید. به طور خلاصه :یک بودجه به شما حس جوابگویی میدهد.اگر میخواهید از دارایی شخصیتان محافظت کنید, یک بودجه بندی خوب جوابگوی شما خواهد بود.
4.اول به خودتان پول بدهید
یکی از کلیدی ترین اصول تمرین برای رسیدن به استقلال مالی، کار کردن برای خودتان است, تا بانک و حساب بانکیتان. یاد بگیرید اول به خودتان پول بدهید تا به کس دیگری.
با این کار 2 دستاورد خواهید داشت : 1) ثروتمند تر خواهید شد 2)دیگه فقیرتر نمیشوید
فقط پولی را که امروز ذخیره کردید میتوانید فردا سرمایه گذاری کنید.
5.هیچوقت هیچ بدهیی نداشته باشید
بدهی یکی از عمده دلایل هدایت انسان ها به سمت نا ایمنی مالی در زندگی است. بدهی شروع میکند اول شما را از درون مصرف کند, مانع دنبال کردن رویاهایتان ,امیدهایتان و اهدافتان در زندگی میشود. بدهی شما را از یک آینده شاد محروم میکند. بدون بدهی بودن, باید یکی از هدفهای تغییر ناپذیر زندگیتان باشد؛ و باید متعهد باشد به هدفتان تا در این راه بمانید.
6. وجوه اضطرارى کنار بگذارید
وجوه اضطرارى پولی است که شما اگر هیچ درآمدی نداشته باشید تا 3 ماه بتوانید زندگی خود را ادامه دهید, به همان کیفیت. حتی اگر نیازی فوری به آن داشتید, مانند تعمیرات, خرج بیمارستان یا حوادث ناگهانی که به پول نیاز داشته باشید شما را بی نیاز کند.وجوه اضطراری به شما این اطمینان را از آینده میدهد که هروقت چنین اتفاقاتی برایتان افتاد خیالتان ازینکه نخواهید بروید قرض بگیرید راحت کند.همین امر باعث یک آسودگی خاطر بیشتر برای حل مشکلاتتان خواهد شد.
یکی از بهترین راه های کنار گذاشتن پولی به صورت ماهانه برای خرج های اضطراری داشتن یک حساب بانکی است که هیچوقت با آن تا روز مبادا کاری نداشته باشید.
7.همیشه درحال یادگیری باشید
تعلیم علم مالی به خودتان باید اولین اولویتتان باشد.
امروزه, منابع بسیار زیادی برای به روز کردن هوش مالی خودتان وجود دارد, اینکه چطور کار میکند و چطور بتوانید باهاش کار کنید.بجای خواندن تمام مطالب در یک روز, سعی کنید هر روز یک مطلب بخوانید, هرچقدر یادگیریتان مداوم باشد ,بهتر است.
8.اهداف شفاف و مختصر داشته باشید.
اگر هیچ هدف شفاف تعریف شده ای نداشته باشید, پس راه شما به سمت استقلال مالیتان خیلی سخت خواهد بود.اگر میخواهید کسب و کاری راه اندازی کنید, در راه راه اندازی کسب و کارتان کار کنید. اگر میخواهید یک سرمایه گذار باشید,باید یاد بگیرید چگونه فرصت های درست را از غلط تشخیص بدهید و سریعا آنها را اجرا کنید. فقط وقتی که اهداف مالی شفافی در ذهن داشته باشید میتوانید پتانسیل واقعی خودتان را بشناسید.
@eghtesadjahani
۷ جمله الهام بخش از استیو جابز که در دنیا محبوب شد
✔️ زمان شما محدود است، پس این زمان محدود را با زندگی بر اساس اهداف و دغدغههای دیگران هدر ندهید
✔️ وجه تمایز یک رهبر، نوع آوری و خلاقیت است
✔️ کار بخش مهمی از زندگی شماست. پس به دنبال کار مورد علاقه خود بروید و تا پیدا کردن آن آرام نشینید
✔️ وقتی کار بزرگ و متمایزی انجام میدهید، به تماشای آن ننشینید. بلافاصله کار شگفت انگیز بعدی خود را شروع کنید
✔️ کارآفرینی یعنی پشتکار و تلاش بی حد و مرز. چیزی که کارآفرینهای ناموفق آن را ندارند
✔️ حریص باش، دیوانه باش
✔️ این را به خاطر بسپارید در آخر بزرگترین افسوس ما بابت کارهایی است که دوست داشتهایم انجام دهیم و هرگز انجام ندادهایم
چرا استیو جابز به فرزندانش آی پد نداد؟
در سال 2010 که اولین تبلتهای این شرکت به بازار آمد جابز در مصاحبه با یکی از روزنامهها گفت: « فرزندان من از این وسیله استفاده نمیکنند. ما میزان استفاده از تکنولوژی در خانه را برای فرزندانمان محدود کردهایم.»
در میان والدینی که در مورد استفاده کودکانشان از ابزار تکنولوژی نگران هستند، پدر و مادرهایی هم هستند که خودشان دستی درتولید این ابزار داشتند و از قضا نگران بودند. یکی از این افراد استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل بود. حتی مرد شماره یک فناوری دنیا هم در مورد مواجهه فرزندانش با تکنولوژی نگران بود. جالب است بدانید که استیو جابز به فرزندانش اجازه نمیداد بیش از حد با گجت اختراعی خودش وقت بگذرانند و حتی زمانی که در سال 2010 اپل موفق ترین ابزار خود یعنی تبلت را به دنیا عرضه کرد، کوچکترین دختر جابز حتی آی پد هم نداشت.
به جای آی پاد با هم شام میخوریم
در سال 2010 که اولین تبلتهای این شرکت به بازار آمد جابز در مصاحبه با یکی از روزنامهها گفت: « فرزندان من از این وسیله استفاده نمیکنند. ما میزان استفاده از تکنولوژی در خانه را برای فرزندانمان محدود کردهایم.»
جابز سه فرزند داشت که به همراه لوران پاول با هم زندگی می کردند. رید، پسر بزرگ و 23 ساله استیو، ارین دختر 19 ساله این نابغه و ایو 16 ساله دختر ته تغاریاش. او همچنین یک دختر هم از ازدواج اولش دارد. زمانی که آی پاد به بازار آمد ارین و او 12و 15 ساله بودند. شرح حال نویس استیو جابز، یعنی والتر آیزاکسون به روزنامه تایمز گفت که استیو هر شب روی یک میز بزرگ همراه خانواده اش شام میخورد و درباره کتابهای مختلف، تاریخ و چیزهای جالب و متنوع دیگر بحث میکرد. در این حین هیچ کس از جیبش آی پد یا تبلت در نمی آورد و به هیچ عنوان به نظر نمیرسید که هیچ کدام از بچهها یه این وسایل معتاد باشند. جابز حتی بچههایشان را در مدارسی ثبت نام کرد که غیرتکنولوژیک بودند و آنها فقط روی آموزش کلاسیک تمرکز کردند.
جابز تنها نبود
همفکران جابز کم نبودند. تعداد دیگری از مدیرانی که تولید کننده تکنولوژی بودند میزان مواجهه فرزندانشان را با این وسایل محدود کردند. یکی دیگر از این افراد کریس اندرسون، مدیر عامل شرکت تولیدکننده هواپیماهای بدون سرنشین است. او میگوید: « بچههایم، من و همسرم را متهم کردند که ما بیش از حد نگران تکنولوژی هستیم و میگویند هیچ کدام از دوستانشان چنین قوانینی را در خانه ندارند.» اندرسون که 5 فرزند 6 تا 17 ساله دارد حالا دلیل واضحی برای این کارش دارد. دلیلش این است که خطرات ناشی از تکنولوژی را دیده و میگوید دلش نمیخواهد این اتفاق برای فرزندانش بیفتد.
مخالفان جابز
برخی والدین متخصص در ابزارهای تکنولوژیک با این نظر مخالف هستند. علی پرتوی که مدیر ارشد دراپ باکس است میگوید زمانی را که فرزندانش از کامپیوتر برای خلق چیزی استفاده میکنند با زمانی که آنها بازی میکنند و وقتشان را تلف میکنند متمایز میکند. او ادامه میدهد: « همانطور که من نمیتوانم درباره زمانی که کودکان پیانو مینوازند یا نقاشی میکنند و مینویسند محدودیت قائل شوم بی فایده است که زمانی را که کودک با کامپیوتر هنری را خلق میکند یا ویدئوی را ویرایش میکند یا با کامپیوتر برنامه نویسی میکند هم محدود کنم.»
شاید جابز حق داشت
اگر اعتیاد فعلی ما به اپل و دیگر ابزار تکنولوژیک یک نشانه است شاید ما فرزندانمام را زمانی که در سالهای اول زندگی با تکنولوژی اسیر کنیم عملا وارد یک زندگی ناکامل عاری از تخیل، خلاقیت و هر چیز هیجان انگیزی کردیم. ما از نسل قبل هستیم، نسلی که همیشه خارج از خانه بازی کردیم چون هیچ وقت موبایل و لپتاپ ندیدیم. ما از طریق جنبش، تعامل رو در رو و گرفتن اطلاعات از طریق کتابها و اجتماع و دیگران توانستیم دانش به دست آوریم نه از گوگل. یادگیری به روشهای مختلف قطعا فردی با توانمندی بیشتر از ما میسازد و نباید این قابلیت را از کودکانمان بگیریم به این ترتیب به نظر میرسد استیو جایز در این مورد حق داشت. بنابراین دفعه بعد که میخواهید به فرزندتان گوشی موبایل بدهید حواستان باشد که رشد فانتزیهای ذهنی او را مختل میکنید همین جاست که باید تامل کنید و برایش جایگزین بهتری انتخاب کنید.
روش هایی برای کشف استعدادهای پنهان
نقاط قوتتان را پیدا کنید
چه چیزهایی در شما وجود دارد که قابل تحسین است و دیگران نقطه قوت شما می دانند.
توانایی هایتان را قدرت بدهید.
آنچه در آن مهارت دارید رابشناسید و برای بهبود آن تلاش کنید
دنبال غریزه تان بروید
هر چیزی که بیشترین رضایت فردی را به شما می دهد به احتمال خیلی زیاد همان استعداد ذاتی شماست.ازنوشتن لذت می برید،از حرف زدن بامردم شاد می شوید چه کاری واقعا شما را خوشحال می کند؟
خوب گوش کنید
اگر خوب گوش کنید مردم خیلی چیزها درمورد خودشان می گویند. همیشه برای استخدام کردن کسی، دوستیابی یا هر بیزنسی کمی درمورد پیشینه افراد تحقیق کنید.
همه چیز را امتحان کنید
وقتی دست به هر کاری بزنید مطمئن باشید که استعداد پنهانتان خواه ناخواه پدیدار می شود. فقط باید زود بفهمید که در کدام کارها استعداد ندارید و سریعاً آن را کنار گذاشته و وقتتان را هدر ندهید.
موهبت الهیتان را کشف کنید
برای پیدا کردن آن موهبت خاص الهی در خودتان به چیزهایی فکر کنید که برایتان ساده است. یعنی کارهایی که برای شما خیلی ساده اند اما برای دیگران اینطور نیست. چه کارهایی هست که دیگران برای انجام آن سراغ شما می آیند چون برای شما مثل آب خوردن است و برایتان مهم نیست که حتی درقبال آن به شما پولی بپردازند.
چطور پول خرج کنیم؟
گاهی وقتها عدم موفقیتهای مالی به علت داشتن الگوهای مالی قدیمی و نادرست اتفاق میافتد.
شما با تغییر این الگوها، میتوانید رفتارهای مالیتان را بهبود بخشید و به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنید.
یک راه خوب برای خارجشدن از چهارچوب الگوهای قدیمی این است که برنامه مالی مشخصی داشته باشید و مصارف و مخارجتان را بودجهبندی کرده و درصد مشخصی از درآمدتان را به کارها و فعالیتهای موردنظرتان تخصیص دهید و سعی کنید از این الگو پیروی کنید.
این کار کمک میکند تا بهتر بتوانید هزینههایتان را مدیریت کنید. برای شروع میتوانید از الگوی پیشنهادی زیر استفاده کنید.
تاریخ ارسال پست: 25 / 9 / 1395 ساعت: 7:30 بعد از ظهر
مديريت چه چیزی نيست!؟
یکی از روش های تعریف و تشخیص مرزهای هر مفهوم در علوم اجتماعی "استدلال برهان خلف" است. این نوشتار قصد دارد با استفاده از این روش، حدود و صغور "مدیریت" را تا حدودی تعیین کند. بدین ترتیب گزاره هایی که معمولا به اشتباه تحت عنوان "مدیریت" اطلاق می گردد تشریح می شود. گزاره هایی که بعضا نقیض مدیریت می باشد و به پانتومیم مدیریت شبیه است تا مدیریت!
١- مديريت تمركز بر اجراى دقيق قوانين و مقررات نيست؛ تمركز بر تحقق اهداف است. قوانين و مقررات ابزار اقتضائى تحقق اهداف است، نه خود هدف.
٢- مديريت، ابلاغ دستور صرف نيست!! بعضا ناز کشیدن کارمند، دلجویی از ارباب رجوع، گوش دادن و عمل کردن به تذکرات رده پایین ترین ذی نفعان سازمان است.
٣- مديريت، جابجايى صرف كاركنان در پست های سازمانی نيست!! توانمندسازى کارکنان و برنامه ریزی برای رشد و ارتقاء آنان است.
٤- مديريت، كار با ماشين و موجودات بی روح نيست، مديريت كار با "انسان" است.
٥- مديريت نيل به اهداف سازمانى از طريق كاركنان نيست، "نيل به اهداف كاركنان" با استفاده از هم جهت ساختن تلاشهاى کارکنان و اهداف سازمانى است.
٦- مديريت، تحقير زیردستان نيست!! دنبال بهانه گشتن براى تاييد كارمند و افزایش انگیزش وی از طریق اثر كاميابى فراخود است.
٧- مديريت، افزایش و کاهش مداوم پاداش های مادی نيست! تلاش برای ايجاد امنيت مالى برای منابع انسانی به منظور افزایش تعهد سازمانی است.
٨- مديريت، پاداش هاى مادى صرف نيست؛ تكريم و ارتقا كارمند در بين خانواده و جامعه از طریق پاداش های مادی و غیر مادی است.
٩- مديريت، ورود به جزئيات عملكرد كاركنان نيست؛ مديريت تفكر استراتژيك و تدوين اهداف و خروجی هر شغل است تا نیروی انسانی خود براى تحقق آن اهداف در حوزه خویش برنامه ريزى كند.
١٠- مديريت، حضور دائمی در اتاق رياست با شعار حفظ پرستيژ نيست؛ حضور گاه و بيگاه در بين كاركنان و ارباب رجوع و بعضا گپ و گفت با ايشان است.
١١- مديريت، واكنش نشان دادن به هر نوع خطا و حتى بدگويى عمدى و غیرعمدی كاركنان نيست؛ غفلت ورزى مثبت و ندیدن خطا ها براى حفظ حريم ها و خود كنترلى كاركنان است.
١٢- مديريت، تقسيم بيشترين پاداش بين نیروهای جنجال آفرين سازمان نيست؛ اولویت دهی اعطاى پاداش از ضعيف ترين كاركنان است.
١٣- مديريت، حمد و ثناگويى مقامات مافوق و تحقير نيروهاى ضعيف سازمان نيست؛ مديريت حداكثر احترام و تكريم ضعيف ترين نيروهاى سازمان و حقظ عزت نفس در قبال نيروهاى مافوق است.
١٤- مديريت، استفاده ابزاری از رسانه های خبری برای جبران کمبود های شخصیتی و شمول تمامى اخبار سازمان بر مدیر نيست!! ابزارهای رسانه ای و سایت های اطلاع رسانی ابزار ارتقا برند سازمان است.
١٥- مديريت، آرامش سازمانى و عدم وجود جنجال سازمانی صرف نيست، حركت رو به جلو است.
١٦- مديريت، واكنش نشان دادن به محيط نيست؛ وادار كردن محيط به واكنش در قبال اقدامات سازمان است.
حرف آخر: مدیریت از طریق مشاهده رفتار سایر نامدیران و سعی در تقلید حرکات ایشان حاصل نمی گردد. مدیریت تلفیقی از علم، تجربه و ویژگی های شخصیتی است. خطاهای فوق در خصوص مدیریت از فقدان علم، کمبود تجربه و مهم تر از آنها خطای نگرشی مدیر در قالب دو محور "مالک سازمان" و "بیش فهمی نسبت به دیگران" سرچشمه می گیرد که می بایست این تفکر به سمت "هماهنگ کننده سازمان برای حرکت به سمت ماموریت سازمانی" اصلاح شود.
‼️ بخوانیم و تامل کنیم...
سبب خیر باشیم؛ به سادگی در زندگی روزمره مان بکوشیم. کار مردم را راه بیندازیم یکی از بزرگترین کارهای نیکویی که می توانیم کنیم ترویج رسیدگی به امور مردم است آن هم از طریق درست؛ آن هم به روش ائمه اطهارمان.
آنها چقدر کار راه مینداختند؟ ما امروز چقدر کار راه میندازیم؟ آیا زمانی که ارباب رجوعی داریم؛ زمانی که مخاطبی در فضای حقیقی یا مجازی درباره کسب و کارمان داریم با او چگونه برخورد می کنیم؟ چرا اینگونه شده است که برخی از ما کاری را که می توانیم در حداقل زمان صحیح انجام دهیم را بی جهت به چند روز آینده موکول می کنیم؟ چرا فکر می کنیم امروز و فردا کردن کارها و این وقفه ها در کار خلق خدا و خواهران و برادران دینی مان یک مساله کاملا عادی است؟
چرا عادی شد؟ چرا اجازه دادیم که عادی شود و افرادی که با ناظر بودن خدایشان کار مردم را راه انداختند شدند عجیب و غریب و شدند کم یاب؟
خودمان کردیم و خودمان خواستیم که جامعه مان امروز به این شکل فعلی در بیاید که هر کاری بی جهت مدام امروز و فردا شود و شدیم جامعه ای که همه از هم شاکی هستیم.
شدیم مسبب عادی شدن؛ شدیم الگوی زشتی بی توجهی به کار یکدیگر..چرا نشدیم مسبب نیکویی..نشدیم مسبب خیر؟
دیر نیست و نباید بگذاریم دیرتر از این شود..مروج باشیم هر کدام از ما در محل کارش اگر مروج رفتار صحیح و درست اداری و کاری با مراجعین باشد..کم کم می توان امیدوار به اصلاح این آشفته بازار شد.
همه مان میتوانیم مسبب کارهای نیکو شویم اگر بخواهیم تا خداوند از ما راضی باشد.
@eghtesadjahani
مدیریت زمان در فضای مجازی
عصر حاضر، عصر ارتباطات است. امروزه فضای مجازی و اینترنت زمان قابل توجهی را به خود اختصاص داده است .فضای مجازی دنیایی از اطلاعات درست ونادرست است . اطلاعاتی که هم میتواند مفید باشد و هم میتواند آسیب هایی را برای زندگی افراد به همراه داشته باشد. پس بهتر است با آگاهی ، برنامه ریزی و مدیریت زمان در فضای مجازی قدم بگذارید.
فضای مجازی با همه خوبی هایی که دارد معایبی نیزدارد مثلا :
– حجم اطلاعات طبقه بندی نشده .زمانی که شما دراین فضا به دنبال اطلاعات مشخصی هستید ممکن است چندین مطلب غیر ضروری که هیچ ارتباطی به موضوع شما ندارد روی صفحه باز شود .
– وجود اطلاعات کذب ودروغی که برای جذب بیشتر افراد در این فضا وجود دارد
– رعایت نکردن شئونات-دسترسی تمامی گروه های سنی به هر نوع اطلاعاتی
– عدم وجود قانون خاصی که بر رفتار افراد در فضای مجازی حاکم باشد
جذابیتی که فضای مجازی دارد بسیار وسوسه برانگیز است و همین جذابیت باعث میشود که ما زمانی که وارد این فضای میشویم مدیریت زمانی خود را از دست بدهیم و زمان زیادی را بدون هدف خاصی از دست بدهیم .
شما جزء کدام دسته از افراد هستید ؟ افرادی که مدام سرتان در گوشی موبایلشان است و بدون اینکه متوجه شوید زمان زیادی را صرف حضور در این فضا میکنید یا نه جزء آن دسته از افراد که توانایی مدیریتی زمان خود را برای حضور در این فضا دارند؟
راهکارهایی برای مدیریت زمان در فضای مجازی وجود دارد که باید سعی کنیم باتوجه به آن زمانمان را مدیریت کنیم.
1- باید سعی کنید خود را وادار کنید که در شبانه روز ساعت مشخصی را برای استفاده از فضای مجازی اختصاص دهید .
2- از برنامه هایی استفاده کنید که محتوای علمی و ارزشمندی در اختیارتان قرار دهد. محتوایی که سودمند و کاربردی برای زندگیتان باشد.
3- حجم اطلاعاتی که در فضای مجازی دریافت میکنید بسیار زیاد است. مطالب مفید را ذخیره و بقیه را حذف کنید .
4- زمانی که قصد دارید زمانی را صرف این فضا کنید ، هم زمان از برنامه های کمتری استفاده کنید تا بتوانید زمان را مدیریت کنید . استفاده هم زمان از گروه ها و برنامه های مختلف با مضامین متفاوت باعث میشود که وقتتان را از دست بدهید و نتوانید از اطلاعات مفیدی استفاده کنید .
5- اگر عضو گروهی میشوید ، گروهی باشد که اهداف مشخص و شفافی داشته باشد.
6- استفاده از این فضا را در راستای افزایش اطلاعات و پیش برد اهدافتان قرار دهید و از اتلاف وقت برای امور غیر ضروری جلوگیری کنید .
شبکه خوب، شبکه بد!
جمله دیشب در مورد شرکت هرمی باعث شد خیلی از افرادی که با عنوان بازاریابی شبکه ای و MLM کار می کنند جبهه بگیرند. جالب بود کسی در مورد تفاوت بین شبکه هرمی با بازاریابی شبکه ای، صحبتی نمیکرد و فقط درگیر کلمات و اصطلاحات هستند. انقدر تعصب داشته باشی اما ندونی کار تو رو با چه چیزی اشتباه می گیرند؟ شاید یکی از دلایلش این باشه که این دو روش کسب درآمد، الگوی شبیه به هم دارند و به صورت "چند سطحی" کار می کنند. یکی دیگه از دلایل هم شاید این باشه که صلاح نیست تفاوتشون رو بدونی چون شرکتهای زیادی دچار مشکل میشن. من برخی از تفاوت های MLM و طرح هرمی (pyramid scheme) رو طبق تعاریف wfdsa و ftc براتون میارم:
در بازاریابی شبکه ای MLM (نوع سالم و پایدارتر بازاریابی شبکه ای نسبت به هرمی):
اعضای شبکه برای جذب اعضای جدید، پورسانت دریافت نمی کنند و یا سود ناچیزی دریافت می کنند و تنها راه کسب سود اصلی اعضای شبکه، فقط فروش محصول به مصرف کننده ی نهایی است حتی اگر عضو شبکه نباشد. پس تمرکز بر فروش محصول، سود بیشتری نسبت به عضوگیری دارد.
برای ورود و یا ماندن در شبکه، اجباری برای خرید اولیه و یا حتی خرید به صورت ماهیانه از شرکت وجود ندارد. (در شرکت های هرمی، اصل درآمد و پورسانتها از طریق پول اعضای جدید تامین می شود و زمانی که شبکه اشباع شود و عضو جدیدی وجود نداشته باشد که عضو شبکه شود، شبکه از هم می پاشد).
در شرکت های MLM کالاهایی که اعضا دریافت می کنند تا بازاریابی اش کنند، در صورت فروش نرفتن، قابل عودت و پس گرفتن توسط شرکت می باشد و قوانین شفاف و نه مبهم در این زمینه دارند.
همچنین هنگام خروج از شبکه، شرکت MLM اجناس مانده در دست بازاریاب (عضو شبکه) را خریداری می کند. البته مشاهده می شود که شرکت های هرمی با سواستفاده از نام MLM و فروش محصولات دارای تاریخ انقضای نزدیک، به نوعی این قانون را دور می زنند.
مدل کسب و کار شرکت های MLM به راحتی قابل درک است. آنها به جای دادن وعده های خارق العاده و ثروت آفرینی عجیب و یا صحبت از یک انقلاب و یا تاکید بر عضوگیری های بیشتر، کاملا مشخص می کنند که سود معقول و منطقی آنها به چه مقدار و به چه نحو تامین و پرداخت می شود.
اگر فردی وارد شرکت های MLM شد و نتوانست فرد دیگری را وارد شبکه کند، به هیچ عنوان ضرر نمیکند. همچنین تعداد افرادی که سود نمی کنند اختلاف فاحشی با تعداد افرادی که سود می کنند، ندارد. البته بحث اختلاف درآمد، جدا است.
@eghtesadjahani
نگاهی نو دربازاریابی وفروش
ارائه همان چیزی است که منجر به فروش واقعی میشود. در فرایند فروش میتوانید اشتباهات زیادی مرتکب شوید، اما کیفیت ارائه ، تعیینکننده خرید یا عدم خرید مشتری است.
بهترین روش فروش، نشان دادن ، توضیح دادن و پرسیدن یک سوال است. برای مثال میگویید:«این یک نرمافزار حسابداری برای مشاغل کوچک است که با آن میتوانید همه اعداد کسبوکار خود را مدیریت کنید. آیا به این موضوع علاقه دارید؟»
در ارائه فروش از «فروش آزمایشی» استفاده کنید. این سوالی است که میتواند بدون متوقفکردن فرایند فروش، جوابی «منفی» داشته باشد، زیرا فرصت دیگری برای ارائه پاسخ در اختیار فروشنده قرار میدهد. برای مثال:
فروشنده: آیا مایلید این نرمافزار را روی لپ تاپتان نصب کنید؟
مشتری: نه ترجیح میدهم در دفتر خود از آن استفاده کنم.
فروشنده: مشکلی نیست. این نرمافزار هم روی کامپیوترهای خانگی کار میکند و هم روی لپ تاپتان.
بهعلاوه، در ارائه فروش قوی و حرفهای ، مرتبا به تجارب مشتریانی که با موفقیت از این محصول یا خدمت استفاده کردهاند اشاره میشود.داستان مشتریانی را تعریف کنید که شرایطی نزدیک یا مشابه با مشتریان احتمالی داشته ، محصول یا خدمت شما را خریدهاند و از نتایج آن راضی هستند.
سوالات ساده و چالشی استخدامی شرکت گوگل
یکی از علل شهرت شرکت گوگل پرسش های دشواری است که هنگام مصاحبه شغلی ذهنتان را درگیر می کند تا توانایی شما را در شرایط دشوار به چالش بکشد. اکثر این سوالات شما را تحت شرایطی قرار می دهد که باید در کمترین لحظه درست ترین تصمیم را بگیرید و انتخاب کنید.
گفتنی است؛ گوگل سوالات استخدامی خود را مدام تغییر می دهد.
بسیاری از سوالات گوگل بسیار ساده هستند ولی این پرسش ها به گونه ای مطرح می شوند که شما را به اشتباه می اندازند.
در ادامه به این سوالات می پردازیم:
۱. کدام یک از محصولات گوگل را بیشتر دوست دارید و چگونه آن را ارتقا می دهید؟
۲. اگر تبلیغات یوتیوب حذف شود. چگونه از سایت کسب درآمد میکنید؟
۳. از گوگل چی می دونی؟
۴. یک خروج اضطراری برای ساختمان طراحی کنید.
۵. کدامیک در بوستون فضای تبلیغاتی بیشتری دارد، گل فروشی یا مرده شویی؟
۶. یک سکه را هزار بار شیر یا خط می اندازیم، ۵۶۰ بار روی شیر آن می آید، به نظر شما این سکه تقلبی است؟
۷. گوگلی شدن برای شما چه مفهومی دارد؟
۸. یکی از شوخی هایی که بعد از استخدام شدن با مدیر ایکس می کنید، نام ببرید.
۹. آیا شما موافقید که از افراد خواسته شود برای ساختن اکانت در جی میل و گوگل پلاس از نام اداری و رسمی خود استفاده کنند؟
۱۰. اگر شما مجبور نبودید کار کنید، چه کارهایی دوست داشتید انجام دهید؟
۱۱. چه چیزی شما را می ترساند؟
۱۲. برای پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه چند راه به ذهتان می رسد؟
۱۳. چه تعداد توپ تنیس می تواند در یک هواپیما جا شود؟
۱۴. اگر شما بتونید فقط یک جمله به ذهنتان بسپارید، آن جمله چیست؟
۱۵. اگر شما مجبور باشید برای ادامه عمرتان تنها یک آهنگ را انتخاب کنید، آن چه خواهد بود؟
۱۶. به نظر شما دنیای تبلیغات دیجیتالی در سه سال آینده چقدر و چگونه تغییر می کند؟
۱۷. اگر امروز مدیر عامل بودید، کدام یک از سه چیز در محل کار و یا دانشگاهتان تغییر می دادید؟
۱۸. تکنولوژی تبلیغات ادوردز گوگل را برای یک پسر بچه هفت ساله توصیف کنید.
۱۹. فرض کنید یک خدمات تحویل مواد غذایی دارید (چیزی شبیه آمازون) که در عرض ۲۴ ساعت غذا را به دست افراد می رساند. تخمین بزنید که چه تعداد کامیون برای اداره این خدمات نیاز دارید.
۲۰. چگونه می توانید فرآیند پردازش ابری را برای یک کودک ۶ ساله توضیح دهید.
۲۱. نظر شما درمورد پرداخت ماهیانه یک دلاری کاربران به شرکت گوگل برای استفاده از جی میل چیست؟
۲۲. به نظر شما سالانه چه تعداد کوتاهی مو در آمریکا انجام می شود؟
۲۳. شش چیزی که شما را مضطرب می کند.
۲۴. یه چیزی درمورد خودتون بگید که در رزومه تون ذکر نشده است.
۲۵. در سال ۲۰۲۰ بازار ماشین های بدون سر نشین چگونه خواهد بود؟
۲۶. بارش قطرات باران را در یک پیاده رو طراحی کنید (پیاده رو یک متر و قطرات باران یک سانتی متر است.) چطوری می توانیم متوجه شویم که پیاده رو کاملا خیس شده است؟
۲۷. من چگونه می توانیم اهمیت HTML5 را برای لری پیج و سپس برای مادربزرگم توضیح دهم؟
۲۸. برام یک جک تعریف کن.
۲۹. کدامیک را ترجیح می دهید؟ کسب درآمد یا یادگیری؟
۳۰. اگر من همین الان به شما ۱۰ میلیون دلار پول بدهم با آن چه می کنید؟
۳۱. یک سرویس را تعریف کنید که به شما این امکان را می دهد به آینده سفر کنید.
۳۲. شما چگونه معضل بی خانمانی را در پایین شهر سان فرانسیسکو حل می کنید؟
۳۳. تیراژ کتاب های جدیدی که سالانه در ایالت متحده منتشر می شود چندتاست؟
۳۴. چگونه به رشد و ارتقای یک کارخانه کفش کمک می کنید؟
20 مهارت شغلی نرم افزاری که درآمد سالانه آن ها بیش از ۱۰۰,۰۰۰ دلار است.
(بخش دوم)
۱۲- REDSHIFT (میانگین درامد: سالیانه ۱۱۳,۹۵۰ دلار)
آمازون Redshift، سرویس خدمات مدیریت انبار داده ای مبتنی بر کلود در مقیاس پتابایت است. این سرویس عملکرد پرس و جو سریع با استفاده از ابزارهای مبتنی بر SQL و همچنین برنامه های کاربردی کسب و کار شرکتی را ممکن می سازد.
۱۱- ELASTIC BEANSTALK (میانگین درامد: سالیانه ۱۱۴,۲۱۹ دلار)
AWS Elastic Beanstalk سرویسی که خدمات مختلف شرکت آمازون مانند S3، EC2، SNS، CloudWatch و Autoscaling را هماهنگ می کند. مدیران شبکه و توسعه دهندگان از این سرویس به عنوان یک راه کار سریع و آسان برای گسترش و مدیریت برنامه های خود استفاده می کنند.
۱۰- OPENSTACK (میانگین درامد: سالیانه ۱۱۶,۶۰۵ دلار)
OpenStack یک پلتفرم نرم افزاری اپن سورس مورد استفاده برای محاسبات ابری است. با حمایت برخی از بزرگترین شرکت های فعال در توسعه نرم افزار، اکثر مواقع به عنوان آینده ی محاسبات ابری نیز شناخته می شود. با استفاده از این سرویس ادمین ها به سهولت قادر خواهند بود تا به مدیریت ماشین های مجازی خود (VM) بپردازند.
۹- APACHE KAFKA (میانگین درامد: سالیانه ۱۱۷,۲۲۴ دلار)
آپاچی کافکا یک پلتفرم اپن سورس توزیع شده توسط بنیاد نرم افزار آپاچی است که با Scala و Java نوشته شده است. کافکا را با هدف ساخت یک سیستم متحد، با تاخیر اندک، و پلتفرمی با بازده بالا قلمداد می کنند که برای کار با داده های در لحظه مناسب است.
۸- KEY MANAGEMENT SERVICE (میانگین درامد: سالیانه ۱۱۷,۲۲۷ دلار)
KMS شرکت آمازون، یک سرویس مدیریتی است که به شما امکان ایجاد و کنترل کلیدهای رمزگذاری داده ها را می دهد که با استفاده از سخت افزار ماژول های امنیتی، به بهبود امنیت کلیدها کمک می کند و با کمک دیگر خدمات وب سایت آمازون به منظور افزایش حفاظت از داده ها، تماما یکپارچه شده است.
۷- KINESIS (میانگین درامد: سالیانه ۱۲۱,۴۲۹ دلار)
آمازون kinesis پلتفرمی است که برای به جریان در آوردن داده ها بر روی AWS استفاده می شود. هر جریان داده را به طور مستقل در میان هزاران جریان در ثانیه پردازش می کند. هر یک از این جریان ها می توانند خوانندگان و نویسندگان متعدد داشته باشند. به نظر می رسد که این سرویس رقیبی جدی برای Apache Kafka باشد!
۶- LAMBDA (میانگین درامد: سالیانه ۱۲۱,۴۸۱ دلار)
آمازون Lambda یک پلتفرم محاسباتی بدون نیاز به سرور است که با مدیریت منابع، اجازه می دهد تا یک کد در پاسخ به رویدادهای مختلف اجرا شود. می توان از آن در گسترش سایر خدمات AWS شرکت آمازون و یا ایجاد خدمات سفارشی استفاده نمود.
۵- CLOUDWATCH (میانگین درامد: سالیانه ۱۲۱,۹۸۰ دلار)
همان گونه که از نامش پیدا است، آمازون CloudWatch یک سرویس برای نظارت بر منابع ابری خدمات AWS است. در واقع می توان از CloudWatch برای جمع آوری و پیگیری داده های مختلف، مدیریت فایل های لاگ، تنظیم آلارم، و واکنش تغییرات به طور خودکار در منابع AWS استفاده کنید.
۴- ELASTICACHE (میانگین درامد: سالیانه ۱۲۵,۶۲۵ دلار)
AWS ElastiCache شرکت آمازون سرویسی است که به شما در تنظیم و مدیریت کش در کلود کمک می کند. به یمن عملکرد بالا، مقرون به صرفه بودن و طبیعت مقیاس پذیر آن، جزو مهارت های پرتقاضا به حساب می آید.
۳- CLOUDFORMATION (میانگین درامد: سالیانه ۱۳۲,۳۰۸ دلار)
CloudFormation آمازون یک سرویس رایگان فراهم می کند که مشتریان AWS می توانند با ابزارهای موجود، به ایجاد و مدیریت زیرساخت های نرم افزار کاربردی بپردازند. کاربران می توانند تا با استفاده از CloudFormation آمازون، به راحتی یک نمونه از سرویس EC2 آمازون را در سیستم عامل لینوکس آمازون و یا ویندوز سرور راه اندازی کنند.
۲- ELASTIC MAPREDUCE (میانگین درامد: سالیانه ۱۳۶,۲۵۰ دلار)
یک وب سرویس است که پردازش تکه های زیادی از داده ها را با بازده بالا انجام می دهد. با استفاده از پردازشگر Hadoop و سایر محصولات AWS به انجام اقداماتی مانند داده کاوی، ایندکس کردن صفحات وب، تجزیه و تحلیل فایل های لاگ، شبیه سازی های علمی و یادگیری ماشینی می پردازد.
۱- DYNAMODB (میانگین درامد: سالیانه ۱۴۱,۸۱۳ دلار)
صدر نشین لیست پردرآمدترین مهارت نرم افزاری، DynamoDB آمازون است. این سرویس به طور کامل مدیریت خدمات پایگاه داده ی را NoSQL ارائه می دهد که عملکرد سریع و با مقیاس پذیری یک پارچه ای در اختیار توسعه دهندگان قرار می دهد. با استفاده از DynamoDB، دیگر نیازی به نصب، پیکربندی و … سیستم نخواهید داشت.
در اینجا با شعار تبلیغاتی و استراتژیک ۲۵ شرکت معتبر دنیا آشنا می شوید
۱- فولکس واگن : کوچک فکر کنید.
۲- پورشه: جایگزینی نیست.
۳- آستون مارتین: قدرت، زیبایی و روح.
۴- وال مارت: پول بیشتری ذخیره کنید، زندگی بهتری داشته باشید.
۵- ریبوک: من همانی هستم که هستم.
۶- نایک: فقط انجامش بده!
۷- آدیداس: غیر ممکن وجود نداره.
۸- مارک اند اسپنسر: حق همیشه و کاملاً با مشتری است.
۹- تری ام: نوآوری
۱۰- آی بی ام: راه حلی برای سیاره هوشمند.
۱۱- سونی: باورش کن.
۱۲- آی مکس: بزرگ فکر کن.
۱۳- دوپونت: معجزه دانش.
۱۴- انرگایزر: به مسیرت ادامه بده، ادامه بده، ادامه بده …
۱۵- پلی استیشن: در دنیای خود زندگی کنید، در دنیای ما بازی کنید.
۱۶- بلاگر: دکمه انتشار را فشار دهید.
۱۷- کانن: آن چیزی که ما اعتقاد داریم را ببینید.
۱۸- نیکون: در قلب تصویر
۱۹- کداک: لحظاتت را به اشتراک بذار، زندگی ات را به اشتراک بذار.
۲۰- فدکس: وقتی که هیچ فردایی نیست.
۲۱- دیزنی لند: شادترین نقطه ی روی زمین
۲۲- فورچن: برای افرادی که تغییر را رقم خواهند زد.
۲۳- مک دونالد: من عاشقشم!
۲۴- کوکاکولا: درب قوطی را باز کن تا سرحال شی.
۲۵- ام اند ام: در دهانتان آب می شود، نه در دستانتان
در این کتاب شما دوستان می فهمید که باید برای به دست آوردن هدف های خود چه کارهایی را انجام بدهید(منظور سریعترین راه برای رسیده به هدف)
دراین کتاب در مورد مسائل زیر بحث می شود:
ماورای راز
پیشگفتار
سخنی از افشاگران راز
راز به زبان ساده
چگونه از راز استفاده کنیم
فرآیندهای قدرتمند
راز پول
راز روابط
راز سلامتی
راز جهان
راز شما
راز زندگی
زندگینامه
مقدمھ
فصل ١: تله ھای زندگی
فصل ٢: در کدام تله گرفتار شده اید؟
فصل ٣:درک تله ھای زنذگی
فصل ۴:تسلیم فرار و حمل
فصل ۵:چگونگی تغییر تله ھای زندگی
فصل ۶: تله زندگی رھا شدگی
فصل ٧: تله زندگی بی اعتمادی و بد رفتاری
فصل ٨: تله زندگی محرومیت ھیجانی
فصل ٩: تله زندگی طرد اجتماعی
فصل ١٠ : تله زندگی وابستگی
فصل ١١ : تله زندگی آسیب پذیری
فصل ١٢ : تله زندگی نقص_شرم
فصل ١٣ : تله زندگی شکست
فصل ١۴ : تله زندگی اطاعت
فصل ١۵ : تله زندگی معیارھای سخت گیرانھ
فصل ١۶ : تله زندگی استحقاق
فصل ١٧ : فلسفه تغییر
در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید یانگ و کلوسکو روش جدید بر اي تغییر
الگوهاي دیرپاي زندگی را در میان میگذاریم.و به شناسایی و چالش با 11 تله
زندگی می پردازیم که به مشکلات اساسی زندگی دامن میزند.
این کتاب با رویگردي جامع و دقیق به حل و فصل این مشکلات در زندگی کمک
میکند.
امیدواریم این کتاب بتواند کمک کند تا با مشکلات دیرپاي زندگی بر خوردي
درست و موثر و راه گشا و همه جانبه داشته باشید.همچنین بتواند چهارچوب
موثري در اختیار شما قرار دهد تا به چگونگگی شکل گیري تله هاي زن دگی و
چاره اندیشی هاي موثر پی ببرید.
همانطور ك گفته شد سعی ما بر استفاده از رویکردهاي مختلف بوده است
مقدمه مترجم
شروع
یک واقعیت جدید
فنون مبارزه، فراموش کردن دنیای واقعی، یادگیری ا ز شکست ها یکجور مبالغه است، برنامه ریزی یعنی حدس و گمان، چرا
رشد؟، اعتیاد به کار، کارآفرینی را متوقف کنید،
حرکت، حرکتی مثبت در جهان انجام دهید، نیاز خود را پوشش دهید، شروع به ساخت کنید، زمان نداشتن بهانه است، سبک خودتان
را داشته باشید، چشم انداز داشتن غیر ممکن است، سرمایه گذاری خارجی آخرین نقشه است، نیازتان کمتر از تصور شما است، مطمئن
بپاشیید، ش ارستفارت ت آ،پ را بی خیال شوید یک کسب و کار را شروع کنید، قبل از شروع به فکر پایان نباشید
محدودیت های خود را به آغوش بکشید، جاه طلبی خود را نصف کنید، نقطه کانونی را بیابید، جزئیات را در ابتدای کار
فراموش کنید، تلفن زدن هم گاهی یک پیشرفت است، موزه دار باشید، به روی تغییرناپذیرها تمرکز کنید، نوازنده شما هستید، محصولات
بجان هبری هرا بوفرروشی ید،، همین الان دست به کار شوید
گول توافقات را نخورید، برای نپرسیدن همیشه وقت است، وقت دشمن درجه یک خلاقیت، جلسه یعنی سم، خوب باشید
نه عالی، بردهای سریع و دم دستی، قهرمان بازی را کنار بگذارید، برید بخوابید، پیش بینی هایتان خیلی زننده است، لیست های بلند بالا
بره قهی باج ءج،ا نمی رسند، تصمیم های کوچک بگیرید
کپی نکنید، محصول تان را خاص کنید، بجنگید و کم نیاورید، چه کسی به کار آنها کار دارد؟
تکامل، نه بگویید، بگذارید مشتریان بزرگتان کنند، اشتیاق و اولویت بندی را با هم یکی نکنید، محصول خانگی خوب بسازید،
نن موی عسریفدی و تبلیغ،
از ابهام استقبال کنید، مخاطب سازی کنید، آموزش راه سبقت از رقباء، از سرآشپزها یاد بگیرید، پشت صحنه
را نشان دهید، گل های پلاستیکی دوست داشتنی نیست، لطفا سرو صدای رسانه ای نکنید، رسانه های تخصصی بهتر از رسان های معتبر،
االگو سیتی ب خه نا دما فمر،وشندگان مواد مخدر، بازاریابی دپارتمان نیست، یک شبه ره صد ساله را نمی روند
اول خودتان انجام دهید، فقط در صورت ضرورت استخدام کنید، بیخیال کله گنده شوید، استخدام اتوبوسی آغاز مشکلات،
رزومه یعنی مسخره بازی، تجربه های کاری طولانی اما به دردنخور، آموزش آکادمیک را فراموش کنید، مدیران درجه یک را استخدام کنید،
بآهتر سیین نوی بس ندشه نراا اسستخد یا،م کنید، بهترین ها همه جا هستند، کارمندان را محک بزنید
به اشتباه خود اعتراف کنید، سرعت همه چیز را تغییر دهید، چگونه معذرت بخواهید، همه باید در خط مقدم
با فشرنده، ی نک نف گ،س عمیق بکشید
فرهنگ نصب کردنی نیست، تصمیم ها موقتی هستند، تیم کهکشانی درست نکنید، آنها 13 ساله نیستند، ساعت 5 کار
تعطیل، بریدگی را به زخم تبدیل نکنید، خودتان باشید، امان از این واژه مخرب، به محض امکان، سم است
پایان،
الهام بخشی تاریخ انقضاء دارد
کتاب 21راز موفقیت میلیونرهای خودساخته-برایان تریسی به همه نشان می دهد که چگونه می توانند میلیونر شوند،فرقی نمی کند که در این لحظه در کجا زندگی می کنند.توصیه این کتاب براساس ده ها تحلیل دقیق عادات و اعمال صدها میلیونر خود ساخته که توسط برایان تریسی صورت گرفته استوار است.به عقیده ی برایان تریسی،افراد موفق افراد عادی هستند که به این 21 راز موفقیت عمل می کنند.
نگویید نمیتوانم ازپس اینکار برآیم
بگویید من چگونه می توانم از پس اینکار برآیم؟
رابرت کیوساکی
با دقت وتفڪر بخوانید ...
١. غرور، مانع يادگيری
٢. تعصب، مانع نوآورى
٣. کم رويي، مانع پيشرفت
٤. ترس، مانع ايستادن
٥. عادت کردن، مانع تغيير
٦. بدبينی، مانع شادی
٧. خودشيفتگی، مانع معاشرت
٨. شکايت، مانع تلاش گری
٩. خودبزرگ بينی، مانع محبوبيت.
چندین بار مرور ڪنید موارد بالا را تا ملڪہ ذهنتان شود...
سالها بود كه تلاش زيادي مي كردم ولي به آنچه مي خواستم نمي رسيدم. رويا هايم هميشه دست نيافتني بود. هر روز افرادي را در كنار خود مي ديدم كه موفق هستند بدون نگراني و استرس زندگي مي كنند و حتي نصف من هم كار نمي كنند. ولي من اگر كمي سستي نشان مي دادم نمي توانستم از عهده تعهدات خود برآيم.
روزي در حال رانندگي به يك نوار كاست گوش مي دادم يك استاد موفقيت بود كه صحبت مي كرد. او در مورد قدرت داشتن رويا و هدف صحبت مي كرد. شايد تا آن زمان صدها نوار كاست از اين نوع را شنيده بودم. اما گويي هيچكدام از آنها تاثيري در زندگي من نداشت. اما گوش دادن به نوارهاي كاست براي من تبديل به عادت شده بود.
خلاصه در حال گوش دادن بودم كه جمله اي نظرم را بسيار جلب كرد. شايد آن جمله را قبلاً جايي شنيده بودم اما اين بار در ذهنم جرقه اي ايجاد كرد. به ياد دارم كه اتومبيل را نگه داشتم و آن نوار را چند بار برگرداندم تا چند بار آن جمله را شنيدم. من هميشه دنبال چيزي پيچيده و گرانقيمت بودم تا زندگي مرا تغيير دهد و مشكلاتم را حل كند، اما آن جمله ساده از يك نوار كاست زندگي مرا عوض كرد. شايد بسياري از افراد موفق هم به همين اصل در زندگي خود عمل كرده اند و حتي اهميت آن را هم ندانند. آن جمله طلايي اين بود.
« براي چيز هايي كه بايد عوض شوند، بايد تصويري واضح از آنچه مي خواهيد داشته باشيد. تا آنها را دگرگون كنيد.»
بله به همين سادگي است كه به نظر مي رسد. سعي نكنيد آن را براي خود پيچيده كنيد چون باعث گيج شدن شما مي شود.
بايد دقيقاً مشخص كنيد كه چه مي خواهيد و تا حد امكان آن را براي خود شفاف سازيد. بله اين توانايي انسان هاست توانايي رفتن به سمت رويايي كه در ذهن خود پرورانده اند. و در نهايت آن را خلق مي كنند. براي روشن شدن مطلب يك مثال مي آورم. فرض كنيد يك پازل هزار تكه در دستان شماست كه بايد آن را تكميل نماييد. ولي تصوير نهايي را كه از كنار هم قرار دادن تكه هاي پازل بدست مي آيد را نداريد. آيا اكنون تكميل كردن پازل سخت تر نيست؟ البته كه هست. ولي اگر كسي آن تصوير را ديده باشد احتمالاً با سرعت صد برابر شما اين پازل را كامل مي كند.
همه مي دانيم كه سرعت اين فرد براي هوش و استعداد او نيست بلكه فردي كه تصوير نهايي را ديده است به همان روشي عمل كرده كه اساس كار مغز است. مغز ما بر اساس تصويري كه مي سازيم كار مي كند و پيش مي رود. در زندگي هم اين گونه است وقتي كه دقيقاً بدانيد كه چه مي خواهيد و به چه سمتي حركت مي كنيد به نظر مي رسد مغز به صورت خودكار مراحل رسيدن به آن را توليد مي كند. و آنچه بايد انجام دهيد در برابر شما نمايان مي شود.
بنابراين افرادي كه اهداف خود را مشخص كرده اند و آن را به وضوح مي بينند از قدرت كيهاني براي رسيدن به مقصد خود كمك مي گيرند، كه بسيار پر هيبت است. و اثر آن را در اراده اين افراد به وضوح مي توان مشاهده كرد. ولي فردي كه براي رسيدن به موفقيت تلاش مي كند ولي هيچ تصوري از آن ندارد. فقط كسي است كه در كوهستاني كه معدن طلا دارد سخت كار مي كند و كوه را مي شكافد ولي نمي داند معدن كجاست و فقط كنده كاري مي كند.
مي توانيد به تجربيات و مشاهدات خود رجوع كنيد آيا افرادي كه تا كنون در اطراف شما بوده اند فقط سخت كار مي كرده اند يا اينكه مي دانستند براي چه زحمت مي كشند و مي خواهند به كجا برسند.
چيزي را كه همه بايد يدانند اين است كه قدرت ما از درك واضح و صحيح رويا هايمان بدست مي آيد. و اين جرقه اي است كه آتش درون شما را روشن مي كند، تا از موفقيت هايي كه در آينده بدست خواهيد آورد نهايت استفاده را ببريد.
اما به خاطر داشته باشيد سفر شما در راه رسيدن به مقصد از خود مقصد مهمتر است چون در اين مسير تجربياتي بدست مي آوريد كه به قدرت شما مي افزايد. و تبديل به شخصي مي شويد كه قدرت رسيدن به اهداف بزرگتر را دارد.
زماني مي رسد كه به هدف خود مي رسيد اكنون به گذشته بنگريد و ببينيد كه قبلاً كه بوده ايد و اكنون كه هستيد. سپس براي خود هدف جديدي در نظر بگيريد و شروع به ادامه مسير نماييد. شما باز هم قوي تر خواهيد شد. ولي هر كاري كه مي كنيد به خاطر داشته باشيد :
براي آنچه كه بايد تغيير دهيد، احتياج به تصويري از انچه كه مي خواهيد داشته باشيد داريد!
جان کوم زمانی که 16 سال سن داشت از اوکراین به امریکا مهاجرت کرد . اون پناهنده ی بسیار فقیری بود . جوری که پول تلفن زدن به پدرش و در اوکراین نداشت و وقتی پدرش فوت کرد یه حسرت بزرگ رو دلش موند چون نتونسته بود قبل از مرگش باهاش حرف بزنه
زندگی خیلی سختی رو پشت سر گذاشت ولی هیچ وقت نا امید نشد . چندین بار شکست خورد ولی دست از تلاش دوباره برنداشت ...
در سال 2009، وی و برایان اکتون ، اپلیکیشن برقراری ارتباط واتس اَپ را برای برقراری ارتباط بهتر مردم در سراسر جهان راه انداختند که به طور غالب جایگزین ارسال پیامک شد .
این اپلیکیشن حالا بیش از 600 میلیون مخاطب در سراسر جهان دارد و اوایل امسال با مبلغ 19 میلیارد دلار به فیسبوک فروخته شد و کوم را میلیاردر کرد .
سختی برای هممون هست.. مشکلات مالی و رفاهی برای خیلیا هست . بعضی ها همین مشکلات و بهانه میکنن برای درس نخوندن و پیشرفت نکردن. بعضی ها هم مثل همین آقای کوم وخیلی های دیگه ای که داستان زندگیشونو شنیدی،
همین مشکلات و سختیها با انگیزه ترشون میکنه و بهشون قدرت میده تا دنیاشونو به کام خودشون تغییر بدن !
روشهای بسیار زیادی برای بیشتر پول درآوردن وجود دارند، چون مشکلات بسیار زیادی وجود دارند که باید حل شوند. هر کسی که بتواند مشکلات بیشتری را حل کند، ثروتمندتر خواهد شد!
ما دوران گذشته را پشت سر گذاشته ايم و به زمانه اي رسيده ايم آه علم و ثروت در يك
راستا قرار گرفت هاند. علم و ثروت بحث امروز است
نويسندگان آتاب به اين نكته اشاره دارند آه “ تا ٣٠٠ سال پيش، زمين منبع ثروت بود .
زمين داران ثروتمند به حساب مي آمدند، پس از آن دوران صنعتي فرارسيد و صاحبان صنايع
به ثروت رسيدند . امروز دوران دانش و اطلاعات است . آساني آه به اطلاعات تازه و روز
دسترسي داشته باشند ثروتمندند .” نويسندگان آتاب، روش هاي آموزشي مدارس را براي
عصر حاضر مناسب و آافي نم ي دانند و معتقدند آه “مدرسه ها آارمندپرورند و نه
آارآفرين پرور.”
آموزش هايي آه براي عصر سازمان هاي بزرگ و بوروآراتيك مناسب بود، ديگر جوابگوي
نيازهاي سازمان هاي پيچيده، شبكه اي و مبتني بر دانش امروز نيست . درواقع فرزندان ما را
براي دنيايي تربيت مي آنند آه ديگر وجود ندارد . نويسندگان به جوانان امروز توصيه مي آنند
آه آارآفرين باشند . براي آارآفريني بايد سخت آوش، خوش بين و ريسك پذير بود و بايد
هوشمندي مالي داشت.
هوشمندي مالي نيز از چهار عامل:
• آشنايي با حسابداري،
• روش هاي سرمايه گذاري،
• بازاريابي،
• آگاهي از قوانين، حاصل مي شود.
و بالاخره پيام اصلي آتاب اين است: “براي پول آار نكنيد، بگذاريد پول برايتان آار آند.”
فهرست کتاب راز به صورت زیر می باشد:
سخنی از افشاگران راز
راز به زبان ساده
چگونه از راز استفاده کنیم
راز پول
راز روابط
راز سلامتی
راز جهان
راز شما
راز زندگی
زندگینامه ها
پدر ثروتمندم هميشه مي گفت: "بدون داشتن استقلال مالي ، هرگز طعم آزادي
حقيقتي را نخواهي چشيد. آزادي شايد رايگان به نظر برسد، اما بهايي نيز دارد." اين
كتاب به افرادي تقديم م يشود كه حاضرند بهاي آن را پرداخت كنند.
1- كمتر از درآمد خود خرج ميكنند.
2- به كيفيت فكر ميكنند.
3- حساب و كتاب مالي خود را با شرايط روز هماهنگ ميكنند.
4- به حقوق ثابت اكتفا نميكنند و به دنبال روشهاي جديد براي كسب درآمد بيشتر ميگردند.
5- صورتحسابهاي خود را با دقت كنترل ميكنند.
6- ريسكهاي احمقانه نميكنند.
7- قبول دارند كه همهچيز را درباره پول درآوردن نميدانند.
8- مسئوليت تصميمهاي مالي را گردن ديگران نمياندازند.
9- اجازه نميدهند پول، ارزشهايشان را بگيرد.