| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
10 صفت انسان های بسیار موفق:
چه کارهایی باید کرد تا به موفقیت دست پیدا کنیم؟ چه صفاتی را در خودمان به وجود بیاوریم و تقویت کنیم؟ پاسخ ما در دستان کسانی نهفته است که در زمینه های مختلف موفق بوده اند. شاید این صفات به نظر ساده و پیش پا افتاده بیایند، اما اگر کامل و درست آن ها را در خودتان ایجاد کرده و به کار بگیرید، منجر به نتایج قابل توجهی خواهند شد.
اگر واقعا می خواهید فرد موفقی باشید، باید روح خودتان را شخم بزنید، پرورش داده و به آن رسیدگی کنید. همانطور که برای پر محصول بودن یک زمین این کار را می کنند.
ویژگی هایی که در اینجا ذکر شده است، توسط افراد موفق از جای جای دنیا با ما به اشتراک گذاشته شده اند. این ویژگی ها ناگهانی و تصادفی به وجود نیامده اند، بلکه یک روز از یک جایی تصمیم گرفته و آغاز شده اند.
به خاطر داشته باشید: اگر شما به گونه ای زندگی کنید که بیشتر مردم زندگی می کنند، چیزهایی به دست می آورید که بیشتر مردم به دست می آورند. اگر با همه چیز کنار بیایید و قانع باشید، یک زندگی پر از قناعت خواهید داشت. اگر هر روز بهترین چیزی که می توانید باشید را از خودتان به نمایش بگذارید، بهترین زندگی که می توانید داشته باشید نصیبتان خواهد شد.
در ادامه رفتارهایی را خواهیم دید که انسان های بسیار موفق در وجودشان پرورش می دهند. شما چند تا از این 10 مورد را دارید؟
1- پیش روی
مصمم هستید که سخت کوش تر از بقیه باشید، و اطمینان حاصل کنید که کارها انجام می شود، و وقتی می بینید همه چیز کامل است، به خودتان می بالید. می توانید هر موقع که بخواهید شارژ شوید. شما با هدف به پیش می روید و خودتان را با بهترین ها تطبیق می دهید.
2- خود اتکایی
مسئولیت پذیر و پاسخگو هستید. تصمیمات سخت می گیرید و پای تصمیمتان می ایستید.
3- قدرت اراده
شما قدرت این را دارید که به جای مردد ماندن و تعلل در انجام کارها، خودتان را درگیر کرده و وارد مهلکه شوید. هر گاه اراده کنید، انجامش می دهید. بزرگترین دستاوردهای دنیا نصیب آنانی شده است که روی اهدافشان تمرکز کرده و در تلاش و کوشش خود مداومت به خرج داده اند.
4- صبر
صبور بودن را می پذیرید و می دانید که در هرچیزی شکست و ناکامی هم وجود دارد. برای رسیدن به چیز های خوب باید سختی کشید و گاهی متحمل ضرر و زیان هم شد.
5- درستکاری
این صفت، قابل گفتن نیست، اما یکی از مهمترین ویژگی هایی است که شما باید در وجود خودتان پرورش دهید. صداقت، برترین سیاست در هر کاری است که قصد انجام دادنش را دارید. درستکاری، عزت می آفریند و شخصیت شما را معرفی می کند.
6- اشتیاق
اگر می خواهید موفق باشید، اگر می خواهید زندگی کنید، این شور و اشتیاقتان است که شما را به سر منزل مقصود می رساند. زندگی 10 درصد اتفاقاتی است که تجربه می کنید، و 90 درصد بقیه پاسخ هایی هستند که شما به این اتفاقات می دهید.
7- ارتباط
شما می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. این باعث می شود که به بهترین و مهمترین قسمت هر چیزی که می خواهید، سریعتر دست پیدا کنید.
8- خوشبینی
شما می دانید که در این جهان خوبی های زیاد و دستاورد های فراوانی برای دست یابی وجود دارد. آنچه که ارزش جنگیدن دارد را نیز می شناسید. خوشبینی یک استراتژی برای ساختن آینده ای بهتر است؛ باور دارید که آینده می تواند بهتر از این ها باشد، پس قدم بر می دارید و مسئولیت می پذیرید تا آینده را آنچنان خوب که می تواند باشد، بسازید.
9- اعتماد به نفس
به خودتان اعتماد دارید، به همین سادگی. هنگامی که این اعتماد و ایمان غیر قابل خدشه به خودتان را دارید، یک قدم به موفقیت نزدیک تر هستید.
10- درک متقابل
کار می کنید تا درک کنید و به کسانی که با شما ارتباط دارند توجه می کنید. مهمترین قسمتش این است که توانایی دارید حرف های ناگفته را بشنوید. جایی که درک وجود دارد، اعتماد و احترام هم به دنبالش می آید.
هیچ کس برای انسان معمولی بودن برنامه نمی ریزد. معمولی بودن هنگامی پیش می آید که شما برنامه ای ندارید. اگر می خواهید موفق باشید، رفتارهایی که شما را به موفقیت می رسانند در پیش بگیرید، و به گونه ای برنامه بریزید که این رفتارها جزئی از زندگی روزانه تان بشوند.
فروتن و بزرگ باشید. شجاع و مصمم. وفادار و بی باک. این ها صفاتی است که در ذات شما نهاده شده و همیشه هم وجود داشته است. آن ها را تقویت کنید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا نمیتوانید به اعضای تیم خود انگیزه بدهید؟
همه ما در زندگی خود سعی داریم به فرد دیگری انگیزه بدهیم. پدر و مادرها در تلاشند تا به فرزندانشان انگیزه بدهند. همسران میکوشند متقابلا به یکدیگر انگیزه ببخشند و سازمانها سعی میکنند به راهکاری اثربخش برای انگیزش کارکنان خود دست یابند.
اما ما نمیتوانیم به افراد انگیزه بدهیم. دست کم چندان در این مورد موفق نیستیم.
چرا؟ چون که هر فردی عامل انگیزاننده منحصر به خود را دارد. ممکن است یک نفر با فرصت سهیم شدن در کاری برانگیخته شود و دیگری با استقلال کاری و سرگرم کننده بودن کار به این نقطه برسد.
اما کاری که از پس شما بر می آید این است که دریابید چه چیزی میتواند عامل انگیزه بخش فرد موردنظرتان باشد. کاری که اغلب مدیران از آن سر باز میزنند. آنها عموما تصور میکنند که آنچه موجب انگیزش خودشان است میتواند دیگران را نیز تهییج و ترغیب کند.
اغلب اوقات مدیران سعی میکنند تا با اعطای برخی امتیازات به کارکنانشان نظیر کارتهای هدیه – سیاست هویج – به نقطه ترغیب کارکنان دست یابند. هرچند این راهکار در ابتدا ممکن است کارآمد باشد اما پس از گذشت مدتی کوتاه افراد از این حیث اشباع شده و خود را مستحق امتیازات بالاتر تصور میکنند و در واقع مشوقهای بزرگ تر در سازمان به یک عامل ضروری و الزام تبدیل خواهد شد.
انگیزاننده های منفی (سیاست چماق) مانند ترس از شکست، ترس از عدم احترام، و ترس از از دست دادن پول نیز سیاستی رایج در سازمانها محسوب میشود. سیاست چماق و ترس ممکن است در کوتاه مدت اثرگذار باشد اما عواقب بسیاری داشته و بعلاوه اثر پایداری نخواهد داشت.
مشکل تمام این انگیزاننده ها عدم پایداریشان است. سیاست چماق و هویج روشهایی کلاسیک و سنتی در انگیزه بخشی محسوب میشوند. و عموما اولین راهبردی که به ذهن میرسد استفاده از این راهبرد است.
بجای سوال چطور به فلان فرد انگیزه بدهیم؟ به دنبال پاسخ این پرسش باشیم که چطور فضایی را ایجاد کنیم که موجب برانیگختگی فرد و تحریک عوامل انگیزاننده در شخص او شود.
با هم تیمی های خود تعامل بیشتری داشته باشید و عوامل اصلی انگیزاننده در آنها را شناسایی کنید، چرا که نسخه ثابتی برای عوامل انگیزه بخش وجود ندارد. بطور مثال برخی با اضافه حقوق و پاداش مالی انگیزه کار بیشتری میگیرند و برخی دیگر با تشویق کلامی. بنابراین زمان کافی برای شناخت تیم خود اختصاص داده و پس از شناسایی عوامل اصلی انگیزاننده فرد، سعی در ایجاد فضای پشتیبان جهت تحریک این عوامل کنید.
بطور کلی این نکته را به خاطر داشته باشید که بر اساس تحقیقات جهانی، بیشتر مردم جهان توسط عواملی نظیر احترام، صلح و آرامش ذهنی، موفقیت ، مورد تایید قرار گرفتن، ثبات مالی، تشویق و مورد علاقه واقع شدن تهییج میشوند. بنابراین روشن است که عمده این عوامل غیرمادی هستند.
روشن است که اگر عوامل انگیزاننده خود و اطرافیانتان را بشناسید میتوانید با سرعت بیشتر و شیوه آسان تری به مقاصد و اهداف خود دست یابید. اگر به فکر رشد و توسعه و ایجاد روابط دو سر سود هستید، زمان ومنابع کافی را به منظور شناخت این عوامل اختصاص دهید. اما چگونه؟
1. توجه کنید.
اگر به آنچه دیگران میگویند، علایق آنها و آن چه که بر آن تمرکز دارند توجه کافی کنید میتوانید درک کنید که چه عواملی به شکل طبیعی موجب انگیزش ایشان میگردد.
2. سوال کنید.
به نظر ساده میرسد اما آخرین بار چه زمانی این سوال را مستقیما از افراد پرسیدید که برای انگیزه دادن به آنها چه کاری میتوانید برایشان انجام دهید؟
3.عوامل ضدانگیزه را حذف کنید.
مورد آخر نیز مستلزم تعامل بیشتر با افراد و شناخت روحیات و خصوصیات رفتاری شان است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
7 عامل سازنده برندهای بزرگ:
با هجمه رقابتی موجود در بسیاری از صنایع، تمایز و ایجاد هویتی منحصربفرد از طریق برندینگ استراتژیک اهمیت بیشتری از پیش یافته است. هرچند که ارادئه خدمات و محصولات باکیفیت یک اصل بدیهی است، اما برندسازی اثربخش میتواند موتور محرک و قلب توسعه سازمانها باشد.
برخی برندها قادرند بصورت کامل بازار هدف خود را قبضه کنند. اما چه ویژگیهایی این امر را محقق میکند؟ در ادامه یادداشت عوامل ایجادکننده برندهای اثرگذار را مرور میکنیم:
۱. رهبر
پشت هر برند موفقی، نیرویی محرک و پشتیبان، یعنی یک تیم رهبری مستعد وجود دارد.
برترین برندهای بازار برخوردار از رهبر و یا تیمی از رهبران مستعد، با بینشی متعالی و استراتژیک و آینده نگر برای توسعه بازار هستند که امیدشان در دست گرفتن و تسخیر بازار هدفشان است.
آنها به نحو احسن انگیزه میبخشند و میدانند چگونه همهی منابع مورد نیاز برای توسعه را در اختیار تیمشان قرار دهند و جاده صاف کن موفقیت خانواده کاری باشند.
۲.رقابتپذیری و انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت مداوم و اراده خودارزیابی مستمر، کلید موفقیت یک برند است. یک برند عالی باید بر خط رقابت توسعه یابد و نسبت به آن مشتاق باشد.
انتظار منفعلانه برای آنکه مصرفکنندگان بازار را تغییر دهند، در قاموس برندهای بزرگ نیست. در عوض، آنها همواره در حال نوآوری و ابداع، و یافتن فرصتها و روشهایی برای دگرگون کردن بازار پیش از رقبایشان هستند.
۳.شناخت مخاطب
شناخت مخاطب مقدمه ایجاد هویتی متمایز برای یک برند است.
شما باید بدانید مخاطبانتان چه میخواهند، و محصولتان چگونه نیازهایشان را برآورده خواهد کرد، و چگونه میتوانید بگونه ای خودتان را در بازار موقعیت گذاری کنید که مخاطبان برندتان را به خاطر بسپارند.
۴.فرهنگ سازمانی سازنده و سالم
برندهای فوقالعاده به جهت آنکه ارزشهای فوقالعادهای دارند، خیره کننده هستند.
برترین برندها ارزشهایی دارند که مورد تحسین مشتریان و مراجعانشان است.
بهترین برندها سابقه ای قوی در خدمات رسانی به مشتری و ارائهی خدمات دارند و همچنین بهطور فزایندهای بر اساس ارزشها و اخلاق رهبری میشوند.
۵.منحصر بهفرد بودن
برندهای برتر منحصر بهفرد هستند که البته منحصر بفرد بودن به معنی اولین بودن نیست.
هرچند ممکن است برندتان نخستین برند در آن حوزه نباشد، اما شاید جذابیتی زیباییشناختی یا محبوب داشتهباشد که این یعنی افراد تمایل دارند آن را بخرند.
رویهم رفته، آنچه بهترین برندها نیاز دارند یک هویت متمایز است. در مجموع مادامی که پیامتان درست بوده و موقعیت روشنی در ارتباط با مخاطبان داشته باشید، دیگر مهم نیست که فقط یک محصول اصلی داشته باشید.
۶. شناساندن
تعریف من پرویز درگی از بازاریابی این است: شناسایی، شناساندن و خشنودی. در واقع امروزه بیشتر از هر زمان دیگری، این فرصت را داریم که تا جای ممکن برند خود را بشناسانیم.
البته شرکتهای بزرگتر شاید در این خصوص مزیت بیشتری داشته باشیم چرا که این دست برندها از موقعیت بهتری برای شناساندن برند خود به بیشترین افراد ممکن برخوردارند.
هرچند که امروزه با وجود رسانههای اجتماعی به عنوان یکی از مولفه های کلیدی کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی، این امکان وجود دارد که برندهای کوچکتر این شکاف را کمتر کنند.
۷. بردباری
شما باید با برندتان همچون یک نوزاد رفتار کنید، و این موضوع را درک کنید که یک برند برای شکوفایی حقیقی و تبدیل شدن به برندی بهیادماندنی و سودآور تبدیل شود، به صبر و مراقبت نیازمند است.
توسعه بازار باید با توجه و مراقبت صورت گیرد و نباید در این خصوص کندروی شده و یا شتابزده عمل کرد. تمرکز روی پیام اصلی و خلق یک برند اصیل وابسته به این است که به خودتان وقت و فضا بدهید تا همهچیز را در مسر درست قرار دهید.
برندهای تجاری که نامشان مترادف با نام ژنریک محصولات شد
ا BandAid در واقع یک برند پانسمان و چسب زخم است که در ۱۹۲۰ توسط شرکت تجهیزات پزشکی جانسوناند جانسون معرفی شد اما در کشورهای مختلف همچنان پانسمان را با نام باند میشناسند.
زیراکس نیز یکی از برندهای شناخته شده در زمینه تولید دستگاههای کپی است، که در سال ۱۹۳۸ ساخته شد و امروز نام آن معادل رونوشت گرفتن استو
مدتهاست که ماشینهای اسپرت و آفرود شاسیبلند با عنوان جیپ شناخته میشوند. کرایسلر توانست با تولید برند جیپ بازار را قبضه کند.
جکوزی مترادف وان آب داغ شدهاست، هرچند این شرکت دوش و توالت هم میسازد.
کلینکس که در ابتدا به عنوان جایگزینی برای حولهی صورت به بازار عرضه شد، اکنون به عنوان دستمال کاغذیای که میلیونها نفر آن را انتخاب میکنند مشهور است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
جملاتی ناب از موفق ترین افراد
بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمدهاید،
این اشتباه شما نیست.
اما اگر فقیر بمیرید،
این اشتباه شما است!
سوآمی ویوکاناندن:
در یک روز اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمیشوید،
می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت میکنید.
ویلیام شکسپیر:
سه جمله برای کسب موفقیت:
۱- بیشتر از دیگران بدانید.
۲- بیشتر از دیگران کار کنید.
۳- کمتر از دیگران انتظار داشته باشید.
آلن استرایک:
در این دنیا خود را با هیچ کس مقایسه نکنید!
در این صورت به خودتان توهین کردهاید.
تونی بلر:
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست.
برنده شدن به معنی
انجام کاری بهتر از دفعات قبل است.
توماس ادیسون:
من نمیگویم که ١٠٠٠ شکست خوردهام؛
من میگویم فهمیدهام ١٠٠٠ راه وجود دارد که میتواند باعث شکست شود.
لئو تولستوی:
هر کس به فکر تغییر جهان است.
اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.
آبراهام لینکلن:
همه را باور کردن خطرناک است.
اما هیچکس را باور نکردن خیلی خطرناکتر است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟
هرچند عبارات رهبر فروش و مدیر فروش اغلب به جای هم و معادل یکدیگر بکار میروند، اما تفاوت بسیاری میان این دو نقش وجود دارد.
رهبران زیردستان خود را به سوی یک چشم انداز، راهبری و هدایت میکنند. آنها توانایی اثرگذاری، انگیزه بخشی، و الهام بخشی به دیگران به منظور سهیم کردنشان در فرآیند تحقق این چشم انداز را دارا هستند.
مدیران از دیگر سو، توانایی بیشتری در هدایت افراد در جهت اجرای سیستماتیک و فرآیندی چشم انداز مورد نظر رهبری سازمان را دارا هستند. مدیران توانمند قادرند عملکرد جزء به جزء اجزای سیستم و همینطور فرآیند آن را به شکلی جامع درک کرده و میان اجزا همسویی و هم افزایی ایجاد کنند.
رهبران همیشه مدیر نیستند و مدیران هم همیشه رهبر نیستند. اما هر دو از الزامات توفیق یک سازمان محسوب میشوند.
هماهنگ سازی صحیح با رهبران و یا مدیران فروش تاثیر عمیقی بر بهره وری، رضایت کارکنان و درآمد سازمان دارد.
برای آنکه درک بهتری از این دو نقش حیاتی در سازمان فروش پیدا کنیم از مثال شکارچی و کشاورز استفاده میکنیم.
شکارچیان
• گردآورنده
• جسور و بی محابا
• ریسک پذیر
• تشنه مورد پذیرش قرار گرفتن و شناخته شدن
• متمرکز
• رقابت جو
• کم صبر
• تنوع طلب
کشاورزان
• وابسته به رابطه
• مقاوم به ریسک
• مشارکت جو
• قابل پیش بینی
• وابسته
• علاقمند به محیطهای شناخته شده
وظایف شکارچی ها شامل یافتن فرصتهای پرخطر و بهره گیری از انها (مثل فرصتهای رقابت جویانه، و یا فرصتهایی که پیش تر از دست رفته است) و یا تسهیل فرآیند توسعه بازار، گسترش فعالیت به جغرافیا و حسابهای جدید میشود. در عین حال، وظایف کشاورزان شامل پرورش، رشد و حفظ درآمد در حسابهای موجود و همچنین دستیابی به سطح بالایی از رضایتمندی و خشنودی مشتری و ایجاد روابط ارزشمند است.
بر اساس این تعاریف، میتوان حدس زد که رهبران در صورتی که هدایت شکارچیان را عهده دار باشند راندمان بیشتری خواهند داشت و مدیران در صورتی که گروهی از کشاورزان را مدیریت کنند موفق تر خواهند بود.
لذا چرا ایجاد تمایز میان مدیران و رهبران اهمیت دارد؟
همه ما دوست داریم درک شده و ماهیت وجودی مان مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین علاقمندیم برای کسی کار کنیم و تحت هدایت کسی باشیم که بتواند این موارد را درک کند، لذا کار کردن زیر دست فردی که DNA شخصیتی کاملا متفاوتی دارد میتواند چالش برانگیز و غیربهره ور باشد.
تحقیقات میدانی در سطح کلان نیز نشان میدهد که کارمندان و کارفرمایان به دنبال ویژگیهای مشابهی در رهبرشان هستند و این موضوع به کاروکسبی که در آن فعالیت میکنند، بستگی ندارد.رهبران و شخصیتهای شکارچی زمانی که کارها ساده و پیش بینی پذیر باشد احساس کسالت خواهند کرد، آنها دوست دارند با فرصتهای جدید، مخاطره آمیز و غیر منتظره مواجه شوند. در نقطه مقابل، مدیران و کشاورزان فضاهایی را انتخاب میکنند که آسوده و فارغ از هر ریسکی بوده و دارای رویکردی منظم به منظور رفع چالشها باشد. آنها روابط عمیق را ترجیح میدهند.
البته بدیهی است که برخی مدیران قادرند الهام ببخشند و برخی رهبران میتوانند بصورتی سیستماتیک کار اجرایی کنند، اما اینها نقاط قوت کلیدی و ویژگی قالب شخصیتی ایشان نیست.
درک اینکه چه کسی در سازمان شما مدیر و چه کسی دارای ویژگیهای رهبری است میتواند به شما در ایجاد یک فضای سازنده سازمانی و با بنیانهای قدرتمند اخلاقی و فرهنگی که به شکلی موثر قادر به انجام وظایف و نیازهای کاری است کمک کند. در مجموع با توجه به موارد بالا باید بگوییم آنچه رهبری را از مدیریت متمایز می کند مفهوم و حالات ذهنی است و در غیر این صورت در حوزه کارکرد که همان تحقق اهداف سازمانی از طریق یک سلسله اقدامات مشخص است تفاوتی وجود ندارد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا سازمانهاي عريض و طويل كارايي ندارند؟
(يك داستان مرتبط)
مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد و بلافاصله کار خود را شروع می کرد. مورچه خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.
سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود. شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.
سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد. سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک کارمند استخدام کرد، شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند. تا شیر بتواند این نمودار ها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد.
سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد.سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد. مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را می گرفت دوست نداشت.
شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.این پست به ملخ داده شد. اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.
ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.
با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است. بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.
جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و باید تعدیل نیرو صورت گیرد. پس بنابر این شیر دستور داد که مورچه را اخراج كنند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.
چهارده ويژگي افراد خلاق
1- راه هایی را جست و جو می کنند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایده های نو و تازه هدایت نمایند.
2 – به همه ی جوانب یک موضوع و مسئله توجه دارند.
3 – در حل یک مسئله تمرکز حواس بیشتری را از خود نشان می دهند.
4 – فکرهایی بکر (دست نخورده و نو) را بیشتر از دیگران از خود نشان می دهند.
5 – به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.
6– از ربط ایده ها و تجربیات مختلف، نتایج جدیدی را می گیرند.
7 – افکار و عقاید خود را به راحتی مطرح می کنند و از مواجه با عقاید مختلف استقبال می کنند.
8– برای حل مسایل و مشکلات راه های مختلف را بررسی و تا رسیدن به نتیجه دلخواه تلاش می کنند.
9 – خود را محدود به نظرات دیگران نمی نمایند، حصار هر آن چه بود و هست را می شکنند.
10 – همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی اطلاعات جدید و نو هستند.
11 – از قدرت تصویر سازی ذهنی بالایی برخودارند، تا حدی که به تفکرات خود ، عینیت می بخشند.
12 – مثبت نگر و پرانرژی هستند.
13 – معمولاً برای هر سؤالی آمادگی ارائه پاسخ های مختلف را دارند.
14 – سؤال وجواب های غیر عادی و عجیب و غریب در آن ها بیشتر دیده می شود.
https://t.me/eshghepool
توصيه هاى ريچارد برنسون ميلياردر براى شما
تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1396 ساعت: 10:28 بعد از ظهر
سندروم باکستر چیست؟
در داستان کتاب "قلعه حیوانات"، حیوانات دست به دستِ هم میشوند و ارباب و خانوادهاش را از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند. اولین کار آنها تنظیم عهد نامهایست که طبق آن همهی حیوانات باهم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند.
اما چیزی نمیگذرد، خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرامآرام عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژهای وضع میکند.
در این میان، اسبی در مزرعه زندگی میکند به نام "باکستر" که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همهی حیوانات است. حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما باکستر، سخت مشغول کار است و به اطرافش توجهای ندارد.
شعار او این است: "من کار میکنم!" و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد!
گرچه باکستر میتوانست از اتفاق وحشتناکی که درقلعه ی حیوانات رخ میدهد جلوگیری کند، چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!
بسیاری از افراد باهوش و سختکوش گرفتار "سندروم باکستر" میشوند و جهتگیری درست و بهموقع را از یاد میبرند."باکستر جماعتها" آدمهای خوب و باشرافتی هستند اما بر اولویت نادرست تمرکز کرده اند.
@eshghepool
رازهای_مدیریتی جک ولش
از مدیریت دست بردارید، به رهبری بپردازید
“مدیران ناتوان، کشنده کسبوکار هستند؛ شغلها را نابود میکنند”.
جک ولش میخواهد عنوان مدیر را کنار بگذارد؛ زیرا بیشتر نقش فردی را به ذهن میآورد که مهار کننده است تا تسهیل کننده، کارها را پیچیدهتر میکند تا سهلتر و بیشتر حالت فرماندهی دارد تا کسی که پیشبرد کارها را شتاب میبخشد. ولش میگوید که برخی از مدیران بجای آسانتر نمودن کارها آنرا گیجکننده و سرسامآور میکنند:
آنان مدیریت را برابر با پیچیده سازی میگیرند تا خود را هوشمندتر از دیگران نشان دهند. به کسی الهام نمیبخشند. ولش از ویژگیهایی که به مدیریت میدهند، بیزار است. آنان را در ناآگاهی گذاشتن و وقت انسانها را در انجام کارهای کماهمیت و تنظیم گزارشهای غیر ضروری هدر دادن. نباید همواره سایه به سایه کارکنان حضور داشت. اعتمادبهنفس را نمیتوان اینگونه بوجود آورد. او به خردهکاری ها مانند شکل و شمایل یخچال یا فراوردههای دیگر کاری ندارد. این کارها را به کارشناسان واگذار میکند.
جک ولش در نقش اداره کننده و پیش برنده شرکت بزرگ جنرال الکتریک با دوازده کسبو کار اصلی را نمیتوان یک مدیر معمولی به حساب آورد. او بیشتر یک ابر رهبر است.
وظیفه عمده ابر رهبر چیست؟
جک ولش میگوید ” کار من قرار دادن بهترین آدم ها در فرصتهای بزرگ و تخصیص دلارها به جاهای درست است. اندیشهها را به آنان منتقل میکنم، منابع را تامین مینمایم و از سر راهشان کنار میروم."
از دید جک ولش قرار دادن مدیران شایسته بر سر کسبوکارها، رمز پیروزی است. رهبران پیروزمند کسبوکارها را به لرزه درآورده و پیش میبرد. رهبران ناشایست کسب و کارها را میلرزانند و به نابودی میکشند. مدیران ناتوان نابودکننده سازمان هستند؛ آنان کشنده فرصتهای شغلی هستند. سازمان را باید پیوست نوسازی نمود. اندیشهها، فرصتها و خون های تازه فراوانند، باید آنها را به سازمان وارد کرد. همواره باید رو به بهبود داشت. کار من یافتن اندیشههای بکر و بزرگ و پخش آن ها در سراسر سازمان با شتاب حرکت نور است. پساز آن باید منابع لازم را بسیج نمود. پیگیر اندیشههای نو باشید. این وظیفه همه مدیران ماست.
@eshghepool
رازهاي سلامتي
1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید، نیمه آخر آن را به هیچ وجه نکشید.
2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
4. چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزین ها هم کولر را خاموش نمایید.
6. غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن در صورت عدم استفاده دور بریزید.
7.تا آنجا که میتوانید مصرف روغن و نمک وشیرینی را به حداقل برسانید.
8. هنگام غذا بین هر لقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
9. هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی شما نگردد
10. لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت بر روی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند.
@eshghepool
چهار مانع عمده سرمایه گذاران خارجی در ایران از نگاه بلومبرگ
@eshghepool
چه چیزی روی میز مذاکره ایرانی هاست؟
چای، قهوه، کیک، میوه، شاید کمی کباب پیش از قهوه دوم.!
پس از توافق هسته ای اخیر که بین ایران و گروه 1+5 اتفاق افتاد، نگاه بسیاری از کشورها و شرکت های سرمایه گذار خارجی به ایران به عنوان یک شریک اقتصادی و بازار بالقوه سودآور جلب شده است.
وب سایت بلومبرگ با انتشار یک گزارش تحلیلی موانع عمده کسب و کار شرکت های خارجی در ایران را مورد توجه قرار داده است.
این گزارش می نویسد :
ایران کشور حاصلخیزی برای کسب و کار است. اما سرمایه گذاران بین المللی که می خواهند در این کشور سرمایه گذاری کنند باید با موانع عمده ای دست و پنجه نرم کنند.
بلومبرگ به 4 مانع عمده سرمایه گذاران خارجی در ایجاد کسب و کار در ایران اشاره کرده و نوشت:
1- اقتصادی دولتی و کنترل دولت بر بیش از 70 درصد از اقتصاد ایران
2- نظام حقوقی و قضایی که از نظر سرمایه گذاران خارجی نامطلوب است
3- دو نرخه بودن ارز در ایران
4- موانع فرهنگی؛ آشنایی به فرهنگ مذاکره با طرف های تجاری در ایران دشوار است.
بلومبرگ نوشت کشور 80 میلیونی ایران بازار بالقوه و بکری برای تجارت و سرمایه گذاری است. اقتصاد این کشور بیش از یک دهه اخیر را به دلیل برنامه هسته ای در انزوای بین المللی بوده است.
"میشل ماکینسکی"،مدیر عامل شرکت مشاور " آگرومیس"در پاریس که به طرف های خارجی مشتاق تجارت با ایران مشاوره می دهد ، در این باره گفت:
در ساختار اقتصاد دولت محور ایران بازیگران متعددی وجود دارند.
به این مشکل باید فرهنگ ایرانی را نیز اضافه کنید که مذاکرات تجاری را بسیار دشوار می کند و اینها به پیچیدگی عمل کردن در بازار ایران می افزاید.
از زمان اعلام توافق نهایی هسته ای بین ایران و گروه 1+5 نزدیک به 15 گروه و هیات اقتصادی برای بررسی وضعیت سرمایه گذاری به ایران رفته اند. این هیات ها که از کشورهایی چون آلمان، ژاپن، لهستان و فرانسه بوده اند همزمان با چشم انداز لغو تحریم های ایران به این کشور سفر کرده اند. پیش بینی می شود تحریم های ایران در سه ماهه نخست سال 2016 (دی ماه 94 تا فروردین 95) برداشته شوند.
سعید لیلاز تحلیلگر اقتصادی ایرانی به بلومبرگ گفت:" من انتظار یک انفجار سریع در رشد سرمایه گذاری خارجی در ایران ندارم. به گمان من رشد سرمایه گذاری بیشتر در بخش های نفت و گاز و پتروشیمی ایران خواهد بود که در آن، پیشتر نیز سابقه همکاری ایران با کشورها و شرکت های سرمایه گذار غربی را داشته ایم."
این تحلیلگر اقتصادی در ایران، به مانع دیگری نیز اشاره کرد و گفت:
"نرخ دوگانه ارز که یکی را بانک مرکزی تعیین می کند و دیگری در بازار آزاد تعیین میشود یکی دیگر از پیچیدگی های اقتصاد ایران برای سرمایه گذاران خارجی است. "او افزود:" شما به عنوان یک سرمایه گذار باید هر زمانی که اراده کنید بتوانید دلارهای خود را در بازار آزاد تبدیل کنید اما دولت ایران این حق را برای شما قایل نیست. این نرخ ارز واحد و مشخص است که می تواند سرمایه گذار خارجی را ترغیب به سرمایه گذاری در ایران کند."
بلومبرگ نوشت: برای برخی سرمایه گذاران خارجی هنوز ریسک سیاسی سرمایه گذاری در ایران بالاست به ویژه زمانی که مساله تضمین سرمایه آنها به میان می آید. در توافق اخیر هسته ای با ایران، مکانیزمی به نام "بازگشت خودکار تحریم ها" وجود دارد؛ در صورتیکه ایران به تعهدات خود در قالب توافق عمل نکند خود به خود تحریم های سابق بازخواهند گشت.
"چارلز هولیز" دیپلمات سابق و مدیرعامل کنونی شرکت مشاوره اقتصادی " FTI" در سخنان خود در کنفرانس سرمایه گذاری ایران در ژنو سوییس به سرمایه گذاران خارجی توصیه می کند این مساله را در نظر بگیرند و در قراردادهای خود این موضوع را مورد توجه قرار دهند.
با این حال بلومبرگ نوشت مقامات ایرانی به هیات های اقتصادی که در هفته ها و ماه های گذشته به ایران رفته اند تضمین داده اندبانک مرکزی ایران سرمایه های آنها را تضمین می کند.
"پیروزان پروین"عضو شرکت مشاوره بین المللی "دنتونز" در سخنان خود در کنفرانس سرمایه گذاری در ایران در ژنو سوییس گفت:
"مساله مهم این است که باید به مذاکره با طرف های تجاری ایرانی بر اساس فرهنگ و سنت خاص این کشور واقف بود. چه چیزی روی میز مذاکره ایرانی هاست؟ چای، قهوه، کیک، میوه، شاید کمی کباب پیش از قهوه دوم."
او افزود:
در ایران بیشتر کسب و کارها و مذاکرات از طریق واسطه ها انجام می شود.
@eshghepool
از این ۷ استراتژی بهره بگیرید تا بهتر بتوانید با افراد منفی در زندگی مقابله کنید.
@eshghepool
۱- مرز تعیین کنید.
با نشستن و گوش دادن به حرفهای یک شخص منفی به خودتان فشار نیاورید. انرژی منفی آنها به زندگی شماهم نفوذ کرده و رفتارتان را تحت تاثیر قرار میدهد. بین خودتان و این افراد محدودیت بگذارید و فاصله را رعایت کنید. اگر مجبورید نزدیک چنین فردی باشید، تعاملاتتان را کم کنید. شما نمیتوانید رفتار منفی را کنترل کنید، اما میتوانید مشارکت خود را کنترل نمایید.
۲- از کسانی که مدام شکایت میکنند دوری کنید.
افرادی که از همه چیز شکایت میکنند هیچوقت زندگیتان را بهبود نمیدهند. راه حلی پیشنهاد نمیدهند و تنها مشکلات را گوشزد میکنند. آنها ایدههایتان را کوچک میشمارند و شما را به غم و افسوس خود راه میدهند. اگر یکی از اعضای خانواده ، یک دوست یا همکار چنین علائمی را از خود نشان داد، از ارتباط زیاد با او پرهیز کنید. فقط درصورت اجبار، با او سر و کار داشته باشید.
۳- افراد منفی را حذف کنید.
فرهنگ سازمان شما بخش اصلی برند شماست. یک کارمند ناکارآمد ممکن است کل سازمان را تحت تاثیر قرار دهد، کارکنانی که قبلا مثبت بودند علائمی از نارضایتی نشان دهند و یا حتی بدتر، ممکن است عادات رفتاری همکار منفیشان فرابگیرند. هرچه زودتر با کارمندان منفی مقابله کنید، سریعتر میتوانید موقعیت را حل و فصل نمایید. با فرد مورد نظر جلسه بگذارید، نگرانیتان را ابراز کرده و فرصتی برای تغییر به او بدهید. اگر رفتار ناخوشایند وی ادامه داشت، احتمالا وقت رفتن اوست.
۴- جبههی خود را مشخص کنید.
هرزمان که کسی شما را خشمگین کرد خود را درگیر نکنید. نه تنها اهل بحث و جدل جلوه خواهید کرد، بلکه انرژی منفی او را به زندگی خود راه خواهید داد. بجای بحث، سعی کنید نظرات منفی را نادیده بگیرید. احساسات خود را کنترل کنید و اجازه ندهید موقعیت تشدید گردد. از نزاع غیرضروری بپرهیزید. مطمئنا بخاطر روشی که پیش گرفته اید مورد احترام واقع میشوید.
۵- موقعیت را تحلیل نکنید.
ممکن است گاهی انسانهای منفی غیرمعقول رفتار کنند. اگر بخواهید اعمالشان را درک کنید، انرژی و زمان باارزش خود را هدر دادهاید. هرکاری میتوانید انجام دهید تا احساساتتان را خرج مشکلات آنها نکنید.
۶- یک سیستم حمایتی ایجاد کنید.
گروهی از دوستان و آشنایان مثبت تشکیل دهید. اگر کسی هست که دقیقا میداند چطور شما را عصبانی کند، ممکن است خودتان به تنهایی نتوانید شرایط را کنترل کنید. هوش عاطفی داشته باشید تا تشخیص دهید چه وقت به کمک احتیاج دارید. وقتی بیش از اندازه احساساتی میشوید، به یک دوست یا مشاور زنگ بزنید و به آرامی شرایط را توضیح دهید. اغلب افراد بیطرف میتوانند دیدگاه و رویکردی جدید به شما نشان دهند.
۷- تجسم مثبت داشته باشید.
خوب بودن و خوشحالی شما آنقدر مهم هست که نگذارید نظرات منفی و گستاخانهی دیگران شما را غمگین کند یا نحوهی نگرش نسبت به خودتان را تغییر دهد. مثبت بمانید و زمان محدودی را با افراد منفی سپری کنید. مثبت اندیشی شما برای اینگونه افراد زننده خواهد بود و آنها کم کم خودشان از شما فاصله میگیرند.
پنج ایده برای کارآفرینی با کمترین سرمایه اولیه:
@eshghepool
منابع مالی محدود و نداشتن سرمایه اولیه زیاد، موانع مشترک در بین بسیاری از علاقمندان به کسب و کار است؛ اما این محدودیت بدین معنی نیست که برای شروع کارآفرینی گزینههای دیگری وجود ندارد!
اگر شما ترکیبی مناسب از مهارت، اخلاق و دانش بازاریابی داشته باشید، شروع کسب و کار با پول بسیار کم نیز امکانپذیر است.
اگر به کارآفرینی علاقمندید و برای شروع کسب و کار شخصی خود ذوق و شوق دارید ولی نگران نداشتن پول کافی برای شروع هستید، این پنج گزینه را مدّ نظر قراردهید:
۱. چیزی بسازید.
اگر در ساختن عروسک، مجسمه، لوازم دکوری، اپلیکیشن و هرچیز دیگری مهارت دارید گزینهی اول شما برای کارآفرینی استفاده از این مهارتتان است.
بله، ساختن هر چیزی هزینههای اولیهای دربرخواهدداشت، اما معمولاً این هزینههای آنقدر هنگفت نیست که نیاز به سرمایهی اولیهی آنچنانی داشتهباشد. از طرف دیگر، چون برای ساختن اینگونه محصولات یا خدمات نیاز به اجازه دفتر کار ندارید، هزینهی فرآیند تولید خیلی زیاد نخواهدشد و در نتیجه بخش زیادی از درآمد شما از فروش این محصولات سود خالص خواهدبود.
تصمیم اینکه چه محصولی بسازید بر عهدهی خودتان است، اما برای فروش محصولات گزینههای زیادی در اختیار دارید.
۲. واسطهگری در فروش یک کالا یا خدمات.
اگر به هر دلیل قصد ساختن چیزی را ندارید، میتوانید واسطهی فروش کالا یا خدمات دیگران باشید و از این راه کسب درآمد کنید.
بسیاری ازصاحبان کسب و کار ها، با دوباره فروشی (واسطهگری) محصولاتی که قبلاً توسط شخص یا کمپانی دیگری ساخته شدهاند، کسب و کارهای بزرگی راهاندازی کردهاند.
۳. خدمات بفروشید.
یک راه دیگر برای شروع کسب و کار و کارآفرینی با حداقل سرمایه، فروش خدمات به جای یک محصول فیزیکی است. تنوع خدماتی که میتوانید ارائه دهید به پیشزمینه، مهارتها و علایق شما بستگی دارد.
بعضی دیگراز خدمات مستلزم مدارج تحصیلی بالا هستند، مثل حسابداری، و برخی دیگر تنها دانشی ابتدایی برای انجام کار لازم دارند (مثل مراقبت از کودکان در منزل، چمنزنی، رانندگی و ...)
اگر تصمیم گرفتید از طریق استفاده از مهارتهای شخصی خود از راه فروش خدمات کارآفرینی کنید، یکی از مهمترین مسائل، تهیه یک برنامهی برای ساخت و تقویت نام تجاری شماست.
باید مطمئن شوید اسم شما و نام تجاری کسب و کارتان در مقابل دیدگان مشتریان بالقوهی شما قرار میگیرد.از شبکههای اجتماعی و روشهای کم هزینه دیگر برای تقویت نام تجاری خود استفاده کنید.
داشتن وبسایت راهی مفید برای نشان دادن نمونه کارهای شما به مشتریان و حتی سرمایهگذاران است.
تجارب و سوابق خود را لیست کنید، و دربارهصنعت یا حوزهای که در آن فعالیت میکنید وبلاگنویسی را آغاز کنید تا به مرور بازدیدکننده جلب کنید.
۴. معاملات کالا به کالا، خدمات با خدمات!
برای کارآفرینان جوانی که با کمترین سرمایه کسب و کار خود را راهاندازی میکنند استفاده از تمامی منابع موجود مهم است.
اگر توانایی انجام خدماتی را برای سایر کسب و کارهای نوپا و کوچک دیگر دارید و آنها نیز میتوانند گوشهای از نیازهای شما را برآورده کنند، حتماً به سراغ آنها بروید و پیشنهاد همکاری دهید.شاید به این راحتی پاسخ مثبت دریافت نکنید، ولی چیزی را از دست نخواهیدداد.
از مهارتهای خود برای کمک به دیگران استفاده کنید و مطمئن باشید نتیجهای که میخواهید را بهدست خواهیدآورد.
اگر کالاها یا قطعاتی دارید که از آنها استفاده نمیکنید و جزو وسایل بیمصرف شماست، از کامپیوتر قدیمی گرفته تا قطعات الکترونیکی و ...، افرادی هستند که به آنها نیازمندند. از تمامی منابع خود استفاده کنید.
۵. از خدمات کم هزینه استفاده کنید:
در تمامی مراحل کارآفرینی، از آغاز تا مرحله رشد و توسعه، در کنار روشهای اثربخش و البته گرانقیمت، ابزارها و روشهای کمهزینه نیز وجوددارد.
کافی است خلاق باشید و بابرنامه
تاریخ ارسال پست: 30 / 2 / 1396 ساعت: 8:20 بعد از ظهر
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد....
@eshghepool
سی ویژگی افراد توانا
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم
۱-وقت ندارند بر علیه کسی، کاری انجام دهند؛
۲-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند؛
۳-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند؛
۴-وقت ندارند که دروغ بگویند؛
۵-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویتبندی شده دارند؛
۶-تفاوتهای انسانها را میستایند؛
۷-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند؛
۸-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند؛
۹-بد بودن بعضی انسانها را، عادی میدانند؛
۱۰-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط اند؛
۱۱-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند؛
۱۲-کارآمدی را بر مساوات ترجیح میدهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است؛
۱۳-کارآمدی را نتیجۀ رقابت میدانند؛
۱۴-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند؛
۱۵-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند؛
۱۶-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند؛
۱۷-دائما در حال گسترش شعاع شبکههای ارتباطی خود هستند؛
۱۸-بعد از شش ماه که آنها را میبینید، بهتر شدن آنها را متوجه میشوید؛
۱۹-اطرافشان، مملو از افراد تواناست؛
۲۰-میلیمتری مراقب سخنانشان هستند؛
۲۱-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است؛
۲۲-یک تا صد هر مسئله ای را، دقیق طراحی و مانیتور میکنند؛
۲۳-به ندرت از کسی، درخواستی داشته باشند؛
۲۴-اگر لازم باشد، ظرفیت تنها ماندن را دارند؛
۲۵-آنقدر تلاش میکنند، درخواب هم اغلب، مسئله حل میکنند؛
۲۶-با هر فردی، دوست نمیشوند؛
۲۷-وقتی با فردی آشنا میشوند میپرسند: چه کتابی این روزها میخوانید؟
۲۸-سلولهای مغزشان، فرصت استراحت ندارند؛
۲۹-شناخت عمیقی از طبع بشر دارند؛
۳۰-سؤالاتشان از پاسخهایشان به مراتب مهمتر است.
@eshghepool
داستان دزدی از بانک :
در دزدی از یک بانک ، دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:
"بیاپولها را بشماریم"
دزد پیرگفت: "وقت ِ زیادی میبرد امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها، رئیس بانک به مدیر مافوق گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی رئیس گفت : "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم وبه برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردند و بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان را گذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش بیشتر از طلا میارزد"
❓ شما درکسب وکارهایتان چقدر از این پارامترها بهره می برید؟!!
@eshghepool
بهترین پند: اعتماد به فرآیند «شکست و یادگیری»
وقتی صحبت از کارآفرینی به میان می آید، اغلب افرادی با اسم های بسیار آشنا را به خاطر می آورند: استیو جابز، مارک زوکربرگ و بیل گیتس. افرادی که انگار کیمیاگری را یاد گرفته بودند و تا دست به هر چیز می زدند به طلا تبدیل می شد. ولی اگر کمی بیشتر در زندگی هر یک از آنها کنکاش کنیم، می بینیم که یک سرنخ واحد که در میان تمام کارآفرینان موفق مشترک است، چیزی نیست جز؛ شکست!
1به دل کارهای سخت حمله کنید.
یکی از بهترین و البته سریع ترین راه های پیشرفت کردن این است که خود را درون ترس تان بیندازید. یک روش قدیمی برای شنا یاد گرفتن، شیرجه زدند در آن عمیق است.
رمز موفقیت در این نیست که با مواجه شدن با یک مشکل و برخورد کردن به بن بست در مسیر، از آن دست بردارید. بلکه راه حل این است که تقلا کنید و شکست بخورید.
2منتظر ایده های خارق العاده نباشید.
بنیان گذاری گروهی که هدفشان تولید ایده و محصول جدید باشد به شما پذیرفتن شکست را یاد می دهد. این امر نه تنها شکست خوردن، بلکه ترس و رنجش کاری را هم به همراه دارد.
هر مسئله دشواری که با آن رو به رو می شوید یک راه حل منحصر به فرد دارد. تنها چیزی که تمام راه حل ها به طور ضمنی آن را در خود دارند، درک این موضوع است که شکست خوردن فقط یک چیز برای قبول کردن نیست، بلکه لازمه هر موفقیت است.
3 اگر به خودتان اعتماد ندارید اشکالی ندارد، ولی به فرایند شکست اعتماد کنید!
اگر به خودتان اعتماد نمی کنید، کار درستی انجام می دهید. چگونه وقتی راه حل را نمی دانید به خودتان اعتماد کنید؟ در عوض به شکست- یادگیری اعتماد کنید. زیرا راه حل شما در فکرهایی است که در این روند به تکامل می رسند. شکست، پایان راه نیست، یک قسمت از به هدف رسیدن است. فقط کافی است برای رسیدن، به شکست اعتماد کنید.
@eshghepool
واقعا علم بهتر است یا ثروت؟
@eshghepool
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم معمولي اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
@eshghepool
تقریباً همه داستان لاک پشت و خرگوش را شنیده اند، چیزی که شاید ندانید این است که چطور این داستان می تواند یک مثال و یک استعاره تاثیرگذار برای توضیح تفاوت معامله گرهای برنده و بازنده باشد.
شاید شما هم مثل خرگوش که مقدار زیادی هیجان و موفقیت را بعد از شروع مسابقه تجربه میکند، در آغاز معاملات روی اولین حساب معاملاتی خود همچین حسی داشته باشید. غرق در هیجان و رویا باشید. اگرچه باید بگویم به دلیل اینکه هنوز احتمالاً روش ثابت و شیوه مناسبی برای کسب سود ندارید به زودی می بینید که موفقیت زودرس شما جلوی چشمانتان تبخیر می شود و از دست میرود. دقیقاً همان اتفاقی که برای خرگوش می افتد.
لاک پشت بسیار بسیار کندتر از خرگوش است. ولی به دلیل اینکه در حرکت و شیوه حرکت خود ثبات قدم و پیوستگی دارد و احساسی و هیجانی عمل نمی کند، معمولاً همانطور که می دانید این مسابقه را برنده می شود. بنابراین هدف شما به عنوان یک معامله گر، این است که بیشتر شبیه به لاک پشت باشید و از تقلید رفتار خرگوش پرهیز کنید. زیرا این روشی است که به شدت به موفقیت آمیز بودن خرید و فروش های شما در طولانی مدت کمک خواهد کرد.
در داستان عبرت آموز لاک پشت و خرگوش، شخصیت خرگوش این داستان با شروع مسابقه بلافاصله با حرکات تند و سریع و به مسخره گرفتن حرکت آهسته لاک پشت، او را پشت سر میگذارد و لاک پشت مدتی را در گرد و خاک ناشی از حرکت سریع خرگوش در خط آغاز ناچار به طی مسیر به آهستگی می شود. اما شخصیت لاک پشت داستان ما، بدون احساسات و بسیار مطمئن به خودش و تواناییهایش، مسابقه را آهسته آغاز می کند و مسیرش را آرام و پیوسته طی می کند. خرگوش در طول مسیر توسط سایر حیوانات تشویق می شود و هیجانش بیشتر هم می شود. توقف می کند تا به ابراز احساسات تماشاچی ها و طرفدارانش جواب بدهد و همینطور سرعت خود را به رخ آنها بکشد!!
البته همانطور که می دانیم توقف های کوتاه در حین سفرهای تفریحی بسیار خوب و عالی است. ولی متاسفانه برای خرگوش در حین مسابقه همین عدم ثبات قدم و پیوستگی در طی مسیر و فوران احساسات و هیجاناتش و همچنین عدم توانایی در کنترل آنها باعث باخت او به حریف بسیار کندترش می شود. حتی با وجود اینکه خرگوش برتری واضح فیزیکی نسبت به حریفش دارد. لاک پشت شاید نسبت به خرگوش ضعف فیزیکی داشته باشد ولی در همان حالیکه خرگوش در حال تحت تاثیر قرار دادن تماشاگرها و گرفتن ژست های پیروزی با طرفدارانش و یا حتی چرت زدن در طول مسیر است، با همان آهستگی و پیوستگی از حریفش جلو میزند و خرگوش آنقدر مشغول است که بعد از عبور لاک پشت از خط پایان پی می برد که مسابقه را واگذار کرده است .
این داستان به نظرم به خوبی تفاوت های ابتدایی بین معامله گرانی که پیوسته سود میکنند و تریدرهایی که پیوسته در ضرر هستند را توضیح میدهد. معامله گرانی که بدون ثبات قدم و بصورت تصادفی و احساسی خرید و فروش میکنند، کسانی هستند که بصورت پیوسته درگیر زیان هستند و حساب معاملاتی خود را ویران شده می یابند. اینها همان خرگوش داستان ما هستند. اما معامله گرانی که بسیار آهسته و پیوسته و با ثبات مثل لاک پشت در بازه زمانی طولانی تر، مسیر را طی میکنند، هیچوقت مثل خرگوش بالا و پایین های هیجانی و احساسی را تجربه نمی کنند.
@eshghepool
چرخه ساختن و تخریب کردن اقتصاد کشور
هاینریش بل رمان معروفی دارد به نام "بیلیارد در ساعت نه و نیم" .داستان پدربزرگی است که کلیسایی را میسازد. پسرش که کلیسا را تخریب میکند و نوهاش که همان کلیسا را دوباره میسازد. چه داستان عجیبی.
به نظرم چرخه انتخابات در ایران شباهت زیادی با داستان "بیلیارد در ساعت نه ونیم" هاینریش بل دارد. این گونه که؛ معمولا سیاستمداری وارد چرخه انتخابات ما می شود که معتقد است هرآنچه دیگران ساختهاند، از پایه غلط است و باید تخریبش کرد. وقتی قدرت را در دست بگیرد، همه بنیانهای جامعه را تخریب میکند اما قادر نیست بنای جدیدی ایجاد کند.یا اگر بنای جدیدی بسازد،احتمالا به کار هیچ کس نمیآید.به این ترتیب فرد سوم با شعار احیای بنیانهای جامعه میآید و قدرت را در دست میگیرد. هنوز کارش تمام نشده که دیگری میآید و میگوید تو نمیتوانی و من میتوانم.
هرچند داستان ساختن و تخریب کردن معمار و فرزندانش را در رمان هاینریش بل، شبیه چرخه فعلی انتخابات در ایران میدانم اما بیشتر تحت تأثیر سیاستگذاری هایی قرار گرفتهام که خیلی از کشورها از جمله آلمان پس از جنگ برای دوره بازسازی در پیش گرفتند.البته طبیعی است که ایران وارد جنگی نشده اما رقابت های انتخاباتی این دوره،به مثابه یک جنگ، تا امروز خسارت های زیان باری به بنیان های اخلاقی و روانی جامعه ما وارد کرده است.
در واقع،رقابت ها و مناظره های انتخاباتی را به مثابه جنگی تبلیغاتی میدانم که پس از پایان آن،باید دوره بازسازی را در جامعه آغاز کرد.
به همین دلیل معتقدم بازسازی ساختارهای تخریب شده اخلاقی و اجتماعی،باید فراتر از برنامههای یک دولت در دستور کار ارکان مختلف نظام قرار گیرد.
هرکدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیس جمهور آینده کشور شوند،با صدها علامت سوال در ذهن مردم مواجهند.بسیاری از خط کشی های اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما ودر نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.
ایران ما امروز بی شباهت به آلمان پس از جنگ نیست که نه فقط نیازمند احیای ساختار اقتصادی بود، که نیازداشت بنیانهای اخلاقی و اعتماد به نفس ملیاش را نیز بازسازی کند.
بازاریابی دیجیتال چیست؟
@eshghepool
خدمات بازاریابی دیجیتال به دو بخش تقسیم می شود
1 بازاریابی وب Web Markeing
2 بازاریابی موبایل Mobile Markeing
که هر کدام عناصر و استراتژی های مخصوص به خود را دارند.
1 بازاریابی اینترنتی در محیط وب (وب مارکتینگ) شامل خدمات زیر است:
طراحی وب سایت
گرافیک وب سایت
معماری وب سایت
بازاریابی موتورهای جستجو
تبلیغات کلیکی
بهینه سازی موتورهای جستجو
بازاریابی محتوا
ایمیل مارکتینگ
مدیریت وبلاگ
آنالیز سایت و محتوای وب سایت
بازاریابی رسانه ها و شبکه های اجتماعی
ساخت ترافیک وب سایت
جذب مخاطب سایت
تبدیل مخاطب وب سایت به بازدیدکننده دائمی و مشتری
جذب اطلاعات علاقمندان و بازدیدکنندگان سایت
2 بازاریابی موبایل Mobile Markeing شامل موارد زیر است:
رسانه های اجتماعی(مانند کانالهای تلگرام)
طراحی ساخت اپلیکیشن های کاربردی موبایل برای توسعه کانال های ارتباطی بازاریابی
طراحی موبایل کاتالوگ
طراحی برنامه های ارتباطی و تولید محتوا از طریق موبایل
بازاریابی پیامکی یا (sms marketing)
بازاریابی شبکه های اجتماعی(مانند اینستاگرام)
@eshghepool
رزق چیست؟!
رزق کلمهای است بسیار فراتر از آنچه مردم میدانند. زمانی که خواب هستی و بیدار میشوی رزق است، زیرا بعضیها بیدار نمیشوند...
زمانی که با مشکلی روبهرو میشوی و خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدر و یا مادرت میدهی، این فرصت نیکی کردن، رزق است.
یکباره یاد کسی میافتی که مدتهاست از او بیخبری، دلتنگش شده و جویای حالش میشوی، این رزق است.
رزق واقعی این است، رزق خوبیها. و در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت، این بزرگترین رزق خداوند است.
زندگیتان پر از رزق باد.
@eshghepool
سه درس مهم که Chris Myers برای یادگرفتنشان تلاش بسیاری کرده است.
آقای Chris Myers موسس کسب و کار نوپای BodeTree که در حوزه مالی است، میباشد.
نکته اول : Focus on the Pain Points
✍️ارزش پیشنهادی شما به مشتریان باید نیازها واقعی مشتریان را حل کند، اگر بر روی مشکلاتی وقت بگذارید که مشتریان هدف شما آن را در اولویت ندارند، مسیرتان اشتباه است.
نکته دوم : Stay lean
✍️به جای اینکه باارزش ترین منابع خود (زمان وانرژی) راصرف پیداکردن سرمایه گذاران کنید، بر روی محصول تمرکز کنید. از روشهای خلاقانه برای جذب اقبال مشتریان و توجه رسانه ها استفاده کنید.
نکته سوم : Don’t follow the herd
✍️فرضیات خودرا به چالش بکشید. برای مثال اگر بخش مشخصی از جامعه را به عنوان مشتریان اولیه خود در نظر گرفته اید و اقبال به محصول نشان نمی دهند به جای تغییر مداوم محصول با چالش کشیدن این بخش از مشتریان، شاید بخشی از مشتریان را پیدا کنید که محصولات ایده آلشان باشد.
@eshghepool
موانع خلاقیت
@eshghepool
اگرمدیر یک کسب و کار هستید خیلی راحت میتوانید با این چندتا دستورالعمل به سادگی میتوانیدخلاقیت را در سازمان خود بُکُشید...!!
1 تاکيد بيش از حد بر ديوانسالاري و کاغذبازي
2 تاکيد بر اينکه هر تصميمي بايد از طريق مجاري مرسوم و معمول درون سازمان گرفته شود
3 تاکيد مداوم براهميت انجام همه کارها در يک چارچوب استاندارد و مشخص
4 تحت فشار قرار دادن افرادي که سعي مي کنند خلاق باشند
5 ضعف سيستم هاي ارتباطي درون سازماني و در نتيجه ممانعت از جريان يافتن ايده هاي نو
6 سيستماي نظارتي سفت و سخت که محيط را براي خلاقيت نامساعد مي کنند
7 مجازات هاي سنگين براي عدم موفقيت طرحها
8 حذف جوايز براي ايده هاي موفق
9 ايجاد فضايي که در آن قدرت ريسک وانتقاد افراد کاهش يابد
10 نظارت دقيق و موشکافانه بر فعاليتهاي خلاقانه
11 ايجاد خط قرمزهاي فراوان
12 ايجاد استرس مدام بر مديران رده پايين تر
۱۰ دلیل که چرا باید
عاشق شکست باشیم.
موفقیت بینظیر است، اما شکست هم فواید قابل توجهی دارد. فهرست زیر بر اساس گفتوگو با یکی از برترین سخنرانهای انگیزشی و نویسندهی شهامت شکست آرت مورتل، تهیه شده است.
۱. شکست بیشتر از موفقیت به شما درس میدهد، به ویژه دربارهی خودتان.
۲. شکست فروتنی شما را تجدید میکند و هدفمندیتان را تقویت میکند.
۳. شکست بهترین فرصت را فراهم میکند تا ایدههای جدید را امتحان کنید.
۴. شکست کمک میکند اصلاحاتی انجام دهید تا در مسیر هدفتان باقی بمانید.
۵. شکست شما را پختهتر و انعطافپذیرتر میکند.
۶. شکست به شما یادآوری میکند نسبت به خودتان و اطرافیانتان مهربانتر باشید.
۷. شکست مدال شهامت است، چون شما جرات داشتید ریسک کنید.
۸. شکست حس بسیار مهم صبوری را تقویت میکند.
۹. شکست به شما هشدار میدهد مسائل را به خودتان نگیرید (یا بیش از حد جدی نگیرید).
۱۰. شکست عزت نفستان را بر پایهی شخصیتتان میسازد، نه کاری که انجام میدهید.
@eshghepool
هوش پولساز چیست؟
@eshghepool
هوش پولساز مجموعهای از مهارتهاست که به بدست آوردن پول بیشتر منجر میشود. بخشی از این هوش، ذاتی و بخش مهمی از آن اکتسابی است. بخشهای ذاتی این هوش چندان قابل تغییر نیست مانند «قدرت حافظه»، اما بخشهای اکتسابی آن میتواند به عنوان مهارت فراگرفته شود.
مولفههای اکتسابی هوش پولساز عبارتند از:
1 خیالپردازي
افرادی که خیالپردازی بیشتری دارند احتمال بیشتری وجود دارد بتوانند یک کار و ایده جدید خلق کنند. بسیاری از ایرانیها قدرت خیالپردازی خوبی دارند؛ اما تنها افراد معدودی به آن اهمیت میدهند و بیشتر بیتفاوت از کنار آن میگذرند. حتی بسیاری از افراد آن را چیز بدی میدانند! تفاوت افراد موفق در این است که به خیالپردازیهایشان جامه عمل میپوشانند. .
2 خلاقیت
یکی از مهمترین مولفههای هوش پولساز خلاقیت است. روزگاری برای کسب درآمد بالا چندان به خلاقیت نیاز نبود اما امروزه با افزایش جمعیت و رقابت در زمینههای مختلف شغلی و اجتماعی، نیاز به این ویژگی بیشتر احساس میشود. بیشتر افرادی که در موقعیت شغلی با حقوق ثابت قرار میگیرند، خلاقیت خودشان را از دست میدهند و تنها زمانی انسان وادار به استفاده از قابلیتهای عالی ذهنش میشود که در شرایط سخت قرار بگیرد. .
3 علاقه
اگر به کاری اشتغال دارید که علاقهای به انجام آن ندارید، هماکنون از آن کار دست بکشید!. وقتی از کاری که به آن علاقه ندارید، دست میکشید، تمام انرژیتان صرف یافتن راهی برای یافتن شغل مورد علاقهتان میشود و جالب اینجاست که تمام ذهنتان درگیر این میشود که چه کاری برایتان مناسبتر است. شغل ابزاری استجسارحی رشد کردن انسان، نه فقط یک امنیت مالی سطح پایین برای اسارت انسان.
4 جسارت
این ویژگی افرادی است که ترسهایشان را شناخته و بر آن غلبه کردهاند. ترسها بزرگترین موانع رهایی و پیشرفت انسان هستند. انسانهای بزرگ با ترسهایشان مواجه میشوند و انسانهای ضعیف از آن فرار میکنند.
5 تمرکز
حال که هدفتان را مشخص کردهاید کافی است بر آن متمرکز شوید. مانند ذرهبینی عمل کنید که اشعه خورشید را بر نقطهای جمع و قدرت و حرارت آن را چندین برابر میکند. به عوامل مزاحم اجازه ندهید به ذهنتان وارد شوند. تمام ابزار لازم برای رسیدن به هدفتان را جمعآوری کنید و تا رسیدن به هدف دست از تلاش برندارید. از تجربههایتان پلههایی برای بالارفتن بسازید و هرگز از شکست خود نهراسيد...
گول این جمله زیبا را نخورید
شاید شما هم این جمله را شنیده یا خوانده باشید: بزرگ فکر کن، کوچک آغاز کن، سریع رشد کن.
یا مشابه آن را که می گویند: جهانی فکر کن، محلی (کوچک) عمل کن شتابان توسعه بده.
راستش را بخواهید من تا مدت ها فکر می کردم که این جمله درست است و در جستجوی یک ایده بزرگ بودم. اما الان که تجربه خودم بیشتر شده و در ضمن با مجموعه ای از آدم های باتجربه و موفق هم صحبت و همکار و همراه شده ام. به این جمع بندی رسیده ام که این جمله اشتباه است. چرا؟
این اندیشه دو ایراد اساسی دارد و یک نکته مثبت:
اشتباه اساسی اول: منوط کردن امور به داشتن ایده بزرگ. این جمله اینگونه تداعی می کند که باید برای انجام امور ایده های بزرگ داشت. ایده ای به بزرگی مایکروسافت یا جهان گستریِ گوگل یا عظمت سونی. ولی واقعیت چیز دیگری است.
دو تن از استادان دانشگاه استنفورد شش سال روی «یک سوال» کار کردند. سوال آن ها این بود که چه تفاوتی بین شرکت های ماندگار و موفق با شرکت های مشابه شان وجود دارد. آنها هجده شرکت بزرگ را که از دیدگاه آنها موفق محسوب میشدند انتخاب کردند. شرکتهایی که میدانستند به کجا میروند و مسیر موفقیت آمیزی هم طی کرده بودند و ماندگار نیز بودند. به نتایج جالبی رسیدند یکی از آن نتایج این بود: اینکه شروع کار و راه اندازی هر شرکت باید با یک ایده بزرگ فکری نادرست است. از مجموع شرکتهای موفق و ماندگاری که آن ها بررسی کرده اند فقط شمار اندکی کار خود را با یک فکر بزرگ آغاز کرده اند.
اشتباه اساسی دوم: جنون موفقیت! وقتی می گوید که سریع رشد کن، باز این ممکن است منتقل شود که هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد به جز ایده شما که باید محقق شود. این جاست که همه چیز را باید فدای رشد سریع و بی مهابا کرد. ارزش ها، اصول، خانواده، زندگی، آرامش و ....
نکته مثبت: اینکه می گوید زود و عملگرایانه دست به کار شو.
تجویز راهبردی:
به نظر می رسد که اگر بخواهیم اشتباهات جمله فوق را برطرف کنیم و یا اینکه جلوی تفسیر اشتباه را از آن بگیریم جمله باید اینگونه گفته شود: یک ایده داشته باش. دست به اقدام بزن و هر چند وقت یک بار بزن کنار و کمی فکر کن.
1- لازم نیست یک ایده بزرگ، یک ایده عالی و یا یک ایده کامل داشته باشی. کافیست ایدهای نسبتا خوب و انجام شدنی داشته باشی. ایده های بزرگ، عالی و کامل در آینده و در طول زمان به ذهن شما خواهد رسید.
2- نباید منتظر ماند که ایدهها کامل شوند و همه آن ایده را بپذیرند. بسیاری از ایده ها به راحتی توسط دیگران انکار می شوند. بهتر است که به جای گفتگوهای بی پایان، آن را در عمل تست کنی. بنابراین باید آن را عملی کرد. کوچک زیباست، کوچک مهم است و کوچک سرنوشت ساز است اگر همین کوچک ها عملی شوند.
3- همه زندگی دستیابی به هدف یا عملی کردن یک ایده نیست. ما انسانیم و قرار است که زندگی کنیم به تمام معنا. نباید زندگی خود را فقط و فقط به یک ایده گره بزنیم. به همین جهت باید هر از گاهی در جاده موفقیت بزنیم کنار، ماشین را خاموش کنیم و از خودمان بپرسیم زندگی یعنی این؟ می دانم! می دانم این سخت ترین سوالی است که می شود از خود پرسید آن هم زمانی که در جاده موفقیت با بالاترین سرعت به پیش می روی ولی باید پرسید اگر می خواهی زندگی کنی!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
چگونه پسری فقیر توانست
مشهورترین پرورشدهندهی اسب شود
مانتی رابرتز فرزند یک تعلیمدهندهی اسب دورهگرد بود که از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقهای به مسابقه دیگر و از مزرعهای به مزرعه دیگر میرفت تا اسبها را آموزش دهد. بنابراین درس خواندن آن پسر در دبیرستان مرتبا با وقفه مواجه میشد. وقتی که سال آخر دبیرستان بود از او خواسته شد تا در یک صفحه بنویسید که در آینده میخواهد چه کاره باشد.
آن شب او هفت صفحه در توصیف هدف خود یعنی داشتن یک مزرعه پرورش اسب نوشت. او درباره رویای خود با تمام جزئیاتش نوشت و حتی یک شکل از یک مزرعه 200 جریبی که در آن محل ساختمانها و اصطبلها و مسیر مسابقه مشخص شده بود کشید. و سپس نقشه یک ساختممان 370 متر مربعی را کشید که در مزرعه 200 جریبی او واقع شده بود.
او تمام آرزوهای خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آن را به معلم داد. دو روز بعد نوشتههایش به دست خودش بازگشت و در صفحه اول یک F (نمره بسیار پایین) با رنگ قرمز نوشته شده بود. با یک توجه که نوشته بود «بعد از کلاس بیا پیش من». پسر با صفحات حاوی رویاهایش به دیدن معلم خود رفت و از او پرسید چرا نمرهاش F شده است؟
معلم در پاسخ به او گفت این یک رویای غیرواقعی برای پسری در شرایط توست. تو فرزند یک خانواده دورهگرد از یک خانواده سطح پایین هستی! و هیچ سرمایهای نداری، برای داشتن یک مزرعه پرورش اسب مقدار زیادی پول لازم است. تو باید یک زمین و اسبهایی با نژاد اصیل بخری و آنها را تکثیر کنی که همه اینها مقدار زیادی پول لازم دارد. برای انجام چنین کاری هیچ راهی وجود ندارد. پس از آن، معلم اضافه کرد: اگر تو دوباره با واقعگرایی بیشتری این مطالب را بنویسی من هم در نمره تو تجدید نظر میکنم.
پسر به خانه رفت و مدت طولانی در این مورد فکر کرد و از پدرش در این باره کمک خواست ولی پدرش به او گفت ببین پسرم تو باید خودت این کار را تمام کنی و از ذهن خودت کمک بگیری. البته من میدانم که این تصمیم بزرگی برای توست.
بالاخره بعد از یک هفته کلنجار رفتن پسر همان صفحات را بدون هیچ تغییری به معلمش برگرداند و به معلمش گفت تو میتوانی نمره F را برای من نگه داری و من هم رویای خود را برای خودم نگه میدارم.
او اکنون یک مزرعه اسب 200 جریبی دارد و در حالی این داستان را تعریف می کرد که در خانه 370 متر مربعی خود نشسته بود. مانتی ادامه داد: من هنوز آن ورق کاغذها را دارم. او اضافه کرد بهترین قسمت داستان اینجاست که دو تابستان پیش همان معلم دبیرستان 30 دانشآموز خود را به مزرعه اسب من برای یک تور یک هفتهای آورد. وقتی که معلم قدیمی داشت آنجا را ترک میکرد گفت من معلم تو نبودم، بلکه سارق رویای تو بودم. در آن سالها من رویای بچههای زیادی را دزدیدم اما خوشبختانه تو آنقدر عاقل بودی که رویای خود را نگه داری...
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
قتل عام انقلابی گنجشکها به دستور مائو !
شیرزاد عبداللهی
@eshghepool
در جریان برنامه جهش بزرگ در چين، حوزه های حزبی به ️مائو رهبر انقلاب چین گزارش دادند که گنجشکها بخش زیادی از محصولات کشاورزی را می خورند. مائو با جمع بندی نظرات ماموران حزبی ، فرمان قتل عام گنجشکها را صادر کرد و از توده های مردم خواست که به عنوان وظیفه انقلابی گنجشکها را نابود کنند.
معلمان در مدرسه با حرارت دانش آموزان را علیه گنجشکها تحریک و گنجشکها را عامل گرسنگی و کمبود مواد غذایی اعلام می کردند. دانش آموزان مدارس و نظامیان نقش مهمی در این جنبش ایفا کردند. هر دانش آموز به عنوان وظیفه انقلابی روزانه با تیرکمان تعداد معینی گنجشک را شکار می کرد. بچه ها لانه های گنجشکها را ویران و تخم های انها را ازبین می بردند . نظامیان در سراسر کشور با زدن شیپور و طبل مانع نشستن گنجشکها روی شاخه درختان می شدند. گنجشکها روی هوا در اثر خستگی هلاک می شدند و سقوط می کردند.
تقریبا تمام گنجشکها در چند ماه قتل عام شدند و لاشه های آنها با کامیون به حوزه های حزبی منتقل و پس از شمارش به دبیرخانه حزب در پکن گزارش می شد. اما داستان مطابق تئوری انقلابی صدر مائو پیش نرفت! ناگهان سر وکله ملخ ها در مزارع پیدا شد. در غیبت گنجشکها تعادل اکوسیستم به هم خورده بود و جمعیت ملخ ها و دیگر آفات نباتی به صورت انفجاری افزایش یافته بود !
معلوم شد که گنجشکها فقط از دانه غلات تغذیه نمی کردند بلکه حشراتی مانند ملخ ها را هم می خوردند. به دنبال قتل عام گنجشکها ، تولید محصولات کشاورزی به شدت پایین آمد و میلیونها نفر بر اثر گرسنگی مردند. از بالا دستور آمد که گنجشکها را نکشید، اما دیگر گنجشکی باقی نمانده بود! مائو به اشتباه خود اعتراف نکرد. اما تا چندسال یکی از واردات چین از اتحاد شوروی گنجشک زنده بود تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند.
نگاهی به جایگاه بین المللی ایران در برخی شاخصها
رده بندي سال ۲۰۱۷ يك پايگاه جهاني داده ها برای ایرانیان می تواند تامل برانگیز باشد. این رده بندی بر بنیاد مولفه هایی چون قیمت کالاها و خدمات مصرفی،خرج زندگي، آمار جنايات، كيفيت بهداشت عمومي، آلودگي هوا و ترافيك؛ کیفیت زندگی را در بین کشورهای جهان رده بندی می کند.
وضعیت ایران و تهران در بین چند شاخص، به شرح زیر است که از همه تاسف بارتر، سرانه زمان رفت و آمد است که ایران در صدر جدول قرار گرفته است. در ادامه به برخی مولفه ها در سال ۲۰۱۷ و جایگاه نامطلوب ایران آورده می شود:
كيفيت زندگي ( از ١٧٧ كشور)
١- كانبرا/استراليا، ٢-ولينگتون/نيوزيلند، ٣-آدلايد/استراليا .... ١٢٩-تهران
قدرت خريد ( از ٦٧ كشور)
١-عربستان سعودي، ٢-آلمان، ٣-ايالات متحده ...... ٥٢- ايران
شاخص امنيت ( از ۶۷ کشور)
١-قطر، ٢-سنگاپور، ٣-تايوان ...... ٥٧-ايران
سلامت عمومي (از ٦٧ كشور)
١-كره جنوبي، ٢- هلند، ٣-تايوان ..... ٦٣-ايران
هزينه زندگي ( از ٦٧ كشور)
١-سويس، ٢-نروژ، ٣-ژاپن ...... ٥٢-ايران
قيمت خانه (زمين) از ٦٧ كشور
١-ونزوئلا، ٢-هنگ كنگ، ٣-ويتنام ...... ٢٠-ايران
زمان صرف شده براي رفت و آمد (از ٦٧ كشور)
١-ايران، ٢-اندونزي، ٣-مصر ..... ٦٧-قبرس
آلودگي (از ٦٧ كشور)
١- چين، ٢-مصر، ٣-ويتنام ......... ٧-ايران
اقليم ( از ٦٧ كشور)
١-پرتغال، ٢-ونزوئلا، ٣-آرژانتين ..... ٢٤-ايران
@eshghepool
برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران
@eshghepool
مدیریت زمان
۱. ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید. حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان میشود.
۲. هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید. کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آنها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.
۳. قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید: آیا فقط خودم از عهده این کار بر میآیم؟ یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهمتری پرداخت. کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.
۴. قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس استفاده کنید. میتوانید از نرمافزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.
۵. کارهایی را مشخص کنید که میتوان از انجامش صرفنظر کرد. برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سالها است آن کارها را انجام دادهایم، آنها را ادامه میدهیم!
۶. زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید. اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.
۷. قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.
۸. از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید. در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت دادهاند که کار را تمام کنید. یا کار تمام میشود یا اعدام میشوید!
۹. هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامهریزی کوتاهمدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید. مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد میکنند و بازده پایینی دارند!
۱۰. جلوی وقفهها را بگیرید. قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند. همچنین تمام موارد حواسپرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید. یادتان باشد شما زندانی هستید و نمیخواهید اعدام شوید!
@eshghepool
اشتغال خاکستری
دکتر عبدالحسین ساسان
در جوامع سنتی بسیاری از قراردادهای اجتماعی از طرف قوی تر به طرف ضعیف تر تحمیل می شوند. مثلاً در ازدواج های سنتی هیچ گاه از دختران نمی پرسیدند که آیا مایل به ازدواج با خواستگاران خود هستند یا خیر. حتی بسیاری از دختران شوهر خود را پس از جاری شدن صیغه عقد می دیدند. من شخصاً از چندین زن سالخورده شنیده ام که پس از عقد یا حتی در حجله گاه برای نخستین بار چشمشان به شوهرانشان افتاده بود. حتی بانوی سالخورده ای که در یازده سالگی به خانه ی بخت رفته بود، بارها برای فرزندان و نوادگانش می گفت: وقتی در حجله سراندازم را برداشتند، مردی را دیدم با ریش های حنا بسته، سر تراشیده و قامتی خمیده و تا شده. چنین وضعیتی در جوامع سنتی، حتی در دوران ما نیز یک امر عادی است. من این ازدواج ها را ازدواج های خاکستری می نامم.
نمی دانم چند نفر از میان خوانندگان این نوشتار از این سنت آگاه بودند و چند نفر از خواندن آن شگفت زده شدند. برای شگقت زدگان حرف تازه ای دارم. حرفم این است که حتی در جوامع مدرن کنونی هم ما با اقتصاد شهرها، استان ها و کشورهای خود به همین گونه رفتار می کنیم. ما بدون آن که آگاه شویم که شهرها یا استان های ما به چه صنعتی تمایل دارند، آن ها را دربست در اختیار صنعت یا صنایعی می گذاریم که خودمان می پسندیم؛ و نه صنایعی که آن ها می پسندند. من این گونه تصمیم گیری ها در مورد استقرار صنعت را نیز (اشتغال خاکستری ) می نامم.
در ازدواج خاکستری نه زن خوشبخت می شد و نه مرد . زن خوشبخت نمی شد چون مطلقاً همسر و هم بالین و هم خانه خود را انتخاب نکرده بود و مرد نیز خوشبخت نمی شد، چون با یک زن ناراضی ، دلمرده ، افسرده و درمانده نمی توان خوشبخت بود. حتی اگر او دختر بسیار جوان ، زیبا و خوش اندامی می بود و طبیعی است که فرزندان آن ها نیز نمی توانستند شاد و خوشبخت باشند.
در اشتغال خاکستری نیز نه ( مادر طبیعت ) خوشبخت می شود و نه ( پدر صنعتگر )؛ که کارآفرین، مدیرصنعتی یا سرمایه گذار باشد و نه فرزندان این قرارداد یک طرفه؛ یعنی کارگران و مصرف کنندگان. اشتغال خاکستری، روزگار همه را سیاه می کند. منابع آب شیرین را به نابودی می کشد، مراتع را می خشکاند. باغ ها و بیشه ها را به برهوت تبدیل می کند . کشاورزان شریف و خوشبخت را به کارگران روز مزد و ناآرام بدل می کند؛ سرمایه بانک ها را به باد می دهد و دولت را هم گرفتار و درمانده می سازد.
اشتغال خاکستری چیست؟
اشتغال خاکستری یعنی سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار در زمینه هایی که مزیت نسبی وجود ندارد. مزیت نسبی می تواند از فراوانی معادن، منابع طبیعی، نیروی کار متخصص یا توانمند ، و هر گونه عاملی سرچشمه بگیرد که در مناطق دیگر وجود نداشته باشد، یا به فراوانی و ارزانی یافت نشود.
مزیت نسبی، که در دانش اقتصادی با مدل های پیچیده ای محاسبه می شود، به زبان غیر تخصصی مطلب ساده ای است. مزیت نسبی یعنی هر صنعت یا فعالیتی را که می خواهید، نمی توان به هر شهر و دیاری تحمیل کرد. بلکه باید به آن شهر و دیار هم حق داد که با زبان بی زبانی اش در مورد این قرارداد اقتصادی – اجتماعی سخن بگوید. مزیت نسبی یعنی طبیعت هر شهری حق دارد یار مهربانی تلقی شود که در ازدواج خود با فعالیت های اقتصادی میلش را اظهار کند.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
چگونه خودمان را معرفی کنیم؟
@eshghepool
از اصول مهم در ارتباطات لبخند و ارتباط چشمی است، پس در ابتدای آشنایی حتماً از این دو ابزار فوق العاده استفاده کنید.
با فرد مقابلتان دست بدهید، البته اگر هم سن شما یا کوچک تر است، برای دست دادن به بزرگترها، مقامات بالاتر، و یا حتی مشتری پیش قدم نشوید.
زمان معرفی اسم و فامیل خودتان، حتماً با صدای رسا این کار را انجام دهید، خیلی اوقات دیده می شود در یک ارتباط دو نفره مخاطب مجبور می شود یکبار دیگر نام فرد را بپرسد. در معرفی های کاری بهتر است سمت خودتان را هم بیان کنید، بعنوان مثال "من حسيني هستم، مدير بازاريابي شرکت XYZ"
اگر فرد دیگری شما را معرفی کرد، بعنوان مثال، دوستتان شما را به همکارش معرفی می کند، حتماً از فرد معرفی کننده (دوستتان) تشکر کنید.
اگر قرار است شما دوستتان (یا هر فرد دیگری) را به مخاطب معرفی کنید، حتماً پیش از معرفی و گفتن نام او، از وی تعریف و تمجید کنید. بعنوان مثال: "ایشون، دوست خوبم و یه مهندس درجه یک برق ، آقای حسینی مدیر و موسس شرکت XYZ هستند". این کار علاوه بر احترام گذاشتن به دوستتان، جایگاه شما را هم نزد دوستتان بالاتر خواهد برد.
پسندیده هست درمعرفی ابتدا کوچک ترها به بزرگ ترها معرفی بشوند. افردای که سن کمتری دارند به فردی که سن بیشتری دارد معرفی می شود. همین امر در محیط کسب وکار هم وجود دارد، ابتدا افرادی که جایگاه پایین تری دارند باید به فردی که رده بالاتری دارد معرفی شود.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool
۸ مورد از بهترین صنایع برای شروع یک کسب و کار در سال ۲۰۱۷
@eshghepool
شرکت ها برای یافتن صنایعی که توانایی ارائه فرصتهای بزرگ سرمایهگذاری جدید را دارند، مصاحبههایی را با کارشناسان انجام داده است و همچنین دادههای سرمایهگذاری را مورد بررسی قرار داده است. در ادامه، مواردی که به بهترین نحو این فرصتها را ایجاد میکنند آورده شده است.
1⃣ مدیتیشن و آموزش تمرکز حواس
افزایش هزینههای شرکتهای بزرگ برروی برنامه هایی که موجب بهبود تمرکز کارمند میشود، باعث ترقی یک صنعت شده است بطوریکه شرکت تحقیقاتی IBISWorld در آمریکا دارای ارزش ۱٫۱ میلیارد دلار است. آموزش مبتنی بر نرمافزار، آموزش را برای مخاطبان گستردهتری فراهم میکند.
2⃣ قهوه و چای آماده
تمایل مصرفکنندگان از میکسها به سمت قهوه و چای آماده در حال تغییر است که تا حد زیادی از نوآوریهای سلامت نشات گرفته است. ، طبق گزارشهای انجمن غیر انتفاعی تخصصی مواد غذایی، از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۵ فروش این نوشیدنیها در ایالات متحده تقریبا سه برابر شده است و در حال حاضر رقمی معادل با ۱۴۳ میلیون دلار دارد.
3⃣ تکنولوژی حرکتی
این صنعت، مشارکتهای بالقوهای بهمنظور ایجاد کسبوکارهای نوپایی را پیشنهاد میدهد که طرفین مشارکت، شرکتهای فنآوری و خودروسازان بزرگی هستند که بر روی خودروهای بدون راننده کار میکنند. برای مثال شرکت فورد، ۱ میلیارد دلار در شرکت هوش مصنوعی آرگو (که در پیتزبورگ مستقر است) سرمایهگذاری کرده است تا تحقیقاتی را برای توسعه یک ماشین بدون راننده را تا سال ۲۰۲۱ انجام دهند.
4⃣ مراقبت از حیوان خانگی
نوآوریهای تکنولوژی در حال تغییر این صنعت هستند بطوریکه در آمریکا دارای ارزش ۶۰ میلیارد دلار است. با توجه به گزارش شرکت IBISWorld در آمریکا در سال ۲۰۱۶، درآمد نظافت و مراقبت شبانهروزی از حیوان خانگی به تنهایی ارزشی نزدیک به ۸ میلیارد دلار داشت که سالانه رشد ۷ درصدی را تا سال ۲۰۲۱ تخمین میزند.
5⃣ مدیریت ساخت و ساز
طبق گزارش محقق شرکت CB Insights، بودجه جهانی برای ساده کردن سخت افزار و نرم افزار پروژههای ساختمانی و یا فروش و اجاره تجهیزات ساختوساز، از عدد ۵۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به عدد ۲۵۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵ افزایش یافت، افزایش یافت و تحلیلگران میگویند که هنوز هم یک صنعت در حال ظهور است.
6⃣ زیست شناسی مصنوعی
بهداشت و نگرانیهای زیست محیطی موجب ایحاد علاقمندیهایی در زمینه مهندسی ژنتیکی دارو، مواد غذایی و سوخت شده است. این امر، یک میدان پر هزینه و فنی است، اما بازده آن میتواند برای شرکتهایی مانند شرکت تولید DNA Twist Bioscience زیاد باشد.
7⃣ بینایی کامپیوتر
پیشرفت در حوزه هوش مصنوعی موجب ایجاد شرکتهایی شده است که بر روی تفسیر و عمل براساس دادههای بصری کار میکنند. این فناوری در سال ۲۰۱۶، ۵۲۲ میلیون دلار و ۶۹ معامله را به خود جلب جذب کرده است که می توان از آن در مسائل مربوط به پرورش کودک، شبکههای اجتماعی و تجزیه و تحلیل وب استفاده کرد.
8⃣ فناوری خردهفروشی بهصورت سنتی
کسب و کارهای نوپا به مدرنیزه شدن عملیاتهای فروشگاهی کمک میکند. یکی از نمونههای قابل توجه، شرکت Iconeme مستقر در لندن است، که تکنولوژی تولید کرده است که اطلاعات مربوط به محصول را از مانکنها به گوشیهای هوشمند خریداران مجاور خود ارسال میکند.
منبع : Forbes
@eshghepool
قابلمه ات را زمین بگذار، هموطن!!!
آن دسته از زنان شیلی که با قابلمه های خالی در جلوی کاخ سالوادور آلنده جمع شده بودند و قاشق را به قابلمه می زدند شاید فکرش را هم نمی کردند که بازی خورده کیسینجر هستند و ورق بعدی دیکتاتوری پینوشه است با دهها هزار کشته!
آنها از وضع بد اقتصادی، تورم بالا، بیکاری و مشکلات زندگی ناراحت بودند و کارناوال قابلمه های خالی را به نشانه گرسنگی و بی غذایی به راه انداختند و قاعدتاً نمی دانستند که در صفحه بعدی تاریخ کشورشان چی نوشته!
حکایت آنان شبیه حکایت دلسوختگان کشورمان است که طاقت از دست داده و زبان به انتقاد از روحانی گشوده اند.حل مشکل رکود، تورم، مقررات دست و پاگیر اداری، رفع سریع تحریم ها، عدم گشایش کارامد در سیاست داخلی، تعطیلی یا نیمه تعطیلی برخی صنایع و غیره را از دولت روحانی مطالبه می کنند.
البته همه مسایل را دولتها باید چاره اندیشی کنند ولی حل کوتاه مدت مشکلات انباشته چند دهه اخیر کشور توسط دولتی که امکانات مالی قابل توجهی هم ندارد مصداق درآوردن صدای قابلمه ها را در فضاهای مجازی یا حقیقی است.
آنها در نقش انسانی آزادی خواه، حقیقت گو، بدون وابستگی گروهی، راستگو و منتقد ظاهر می شوند و اکثراً نیز چنین است. اما یقین بدانیم که در پشت این سیاست ها افرادی هستند که نان تحریمشان قطع شده و نام پرطمطراقشان به سخره افتاده! اینان فقط در هوای مه آلود یا آب گل آلود است که می توانند ماهی بگیرند و در اقتصاد سیاه ماهی هایی شکار می کنند در حد و اندازه کوسه سفید!!!
فراموش نکنیم که تحریم، برای ما تحریم بود، امابرای برخی نعمت ! مزه آن هنوز لای دندانهایشان مانده! مواظب باشیم با هدف انتقاد سازنده برای رفع مشکلات کشور، قابلمه بدست کاسبان تحریم یا کاسبان سیاسی نشویم.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
پایان کار گوشیهای هوشمند نزدیک است
@eshghepool
مارک زاکربرگ در کنفرانسی از ایدهای که فیسبوک آن را در برنامهای ۱۰ ساله دنبال میکند پردهبرداری کرد.
به گزارش ایسنا ، زاکربرگ موسس فیسبوک معتقد است در آینده فناوری تلفنهای هوشمند جایی نخواهند داشت و یک فناوری جدید جایگزین خواهد شد. یک فناوری که در آن خبری از اسکرینهای هوشمند چه در گوشی، چه تبلت و چه در تلویزیونهای هوشمند نخواهد بود.
فیسبوک قصد دارد تا سال 2026 در تمام نقاط زمین پوشش اینترنتی ایجاد کند. فناوریهاید هوش مصنوعی را گسترش داده و عینکهای هوشمندی تولید کند که میتواند محتویات فکر شما را بفهمد!
مایکال آبراش یکی از دانشمندان سازمان تحقیقاتی اوکولوس که زیر نظر فیسبوک فعالیت میکند اعلام کرده که تنها پنج سال زمان برای تولید عینکهای فوق هوشمند فیسبوک زمان لازم است.
یکی از پروژههایی که فیسبوک از آن رونمایی کرده "فیسبوک اسپیسز" نام دارد. این پروژه یک اپلیکیشن واقعیت مجازی اجتماعی است که کاربران میتوانند از طریق آن با دوستان خود به صورت رو در رو صحبت کنند و بعلاوه کاربران میتوانند با شخصیتهای مجازی و رباتها هم صحبت کنند.
برای مثال کاربران میتوانند با یک شخصیت مجازی که پشت پیشخوان رستوران نشسته صحبت کنند و غذا سفارش دهند.
پیش از این کاربران تجربه خوبی از کار با رباتهای فیسبوکی فعال در چتها نداشتهاند اما با استفاده از عینک هوشمند و زمانی که کاربر یک ارتباط کاملا دوطرفه را با تمام وجود خود احساس میکنند تجربه کاربران متفاوت خواهد بود.
@eshghepool
آنهایی که از هیچ پول ساخته اند
@eshghepool
«فقط با ماهیانه ۱۵ هزار تومان هرروز صبح نان تازه بخورید.» این آگهی به همراه یک شماره تلفن در سرتاسر خیابان جردن پخش شده است. شماره را که می گیرم، مردی گوشی تلفن را بر می دارد. وقتی می گویم بابت آگهی نان تماس گرفته ام، می گوید: «آدرستان را بدهید. تا از فردا صبح نان تازه بخورید.»
صدایش جوان است و لهجه شهرستانی دارد. وقتی می گویم: «چطور این فکر به ذهنت رسید؟» کل زندگی اش را یک باره روی دایره می ریزد. «من توی همین کوچه... داخل یکی از ساختمان ها سرایدار هستم. اینجا بالای شهر است. آدم های بالای شهر تنبلند. یعنی اگر تنبل هم نباشند هیچ وقت خوششان نمی آید در صف نانوایی بایستند. یک همسایه داریم که همیشه به من پول می دهد و می گوید: «صبح زود که بلند می شوی برای ما هم نان تازه بگیر.» من هم این کار را انجام می دهم.
یعنی خیلی وقت است که این کار را می کنم. نان دانه ای ۱۰۰ تومان است ولی خانم... هر روز به من ۲۰۰ تومان می دهد. کلی هم تشکر می کند. کم کم همسایه ها فهمیدند و آنها هم اضافه شدند. فهمیدم اگر این طرح را بریزم همه استقبال می کنند.
من حساب کردم و دیدم اگر هر خانواده روزی سه تا نان هم از من بخواهد جمعش می شود ۹۰۰۰ تومان. اما اینجا برای این آدم های پولدار که ۱۵۰۰۰ تومان پولی نیست. بقیه اش هم می شود حق الزحمه من.» هنوز یک ماه نیست که تراکت هایش را پخش کرده، اما می گوید: «کلی مشتری پیدا کرده ام. دیگر شب ها با نانوا هماهنگ می کنم که برای فردا صبح چقدر نان می خواهم و نانوا، نان ها را رأس ساعت هفت برایم آماده می کند.» می خندد و می گوید: «می خواهم پولدار شوم و یک ماشین بخرم که با آن نان ها را پخش کنم. الان با دوچرخه نان ها را پخش می کنم.»
@eshghepool
استارتآپها چقدر در اشتغال موثر بودند؟
اقتصاد ایرانی: نایب رئیس کمیسیون جوانان، کار آفرینی و کسب و کارهای نوین معتقد است: کسب و کارهای نوین و استارت آپ ها نقش موثری در ایجاد اشتغال داشته اند و کسب و کارها با جذب نیروهای تحصیل کرده می توانند بخش مهمی از مسئله اشتغال را حل کنند.
به گزارش ایسنا، افشین کلاهی گفت: باید به این نکته توجه داشته باشیم که کسب و کارهای جدید ضمن آنکه تولید و ایجاد اشتغال می کند روش زندگی را هم تغییر می دهند و برای مردم رفاه به همراه می آورند.
وی افزود: امروز می بینیم که کسب وکارهای جدی شغل های زیادی ایجاد کرده اند و استارت آپ های کوچک توانسته اند به شرکت های بزرگ تبدیل شوند و هر روز هم خدمات تازه ای ارائه دهند و افراد جدیدی را استخدام کنند.
نایب رئیس کمیسیون جوانان، کار آفرینی و کسب و کارهای نوین ادامه داد: از سوی دیگر شرکت های که در حوزه دانش بنیان فعالیت می کنند در جذب نیروهای تحصیل کرده موفق عمل کردند که این موضوع یکی از نکات مثبت برای این شرکت ها بوده است، چراکه امروز دقیقا مشکل اصلی ما اشتغال نیروهای تحصیل کرده است تا نیروهایی که تحصیلات پایین تری دارند.
وی اظهار امیدواری کرد که روند توسعه و بیشتر شدن فعالیت استارت آپ ها و کسب و کارهای نوین با توجه به تمهیدات دیده شده از سوی دولت در سال جدید نیز ادامه داشته باشد.
کلاهی در بخش دیگری از صحبت هایش تصریح کرد: قطعا موانعی که برای کسب و کارهای نوین ایجاد می شوند در روند توسعه آن ایجاد مشکل خواهد کرد؛ هر چند موانع تنها مربوط به کسب و کارهای نوین نیست و سایر کسب و کارها هم با موانع روبرو هستند.
عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران اضافه کرد: در این زمینه دولت باید تلاش کند که کوچک شود و بسیاری از خدمات کارها را به بخش خصوصی واسپاری کند تا عرصه برای گسترش فعالیت های کسب و کارهای نوین بیشتر فراهم شود. اگر می خواهیم شعار اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال محقق شود مطمئنا باید فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم.
وی افزود: همچنین مسئله مهم دیگر توسعه است ما اگر به توسعه فکر کنیم قطعا اشتغال و تولید و فضای کسب وکارمان هم بهتر می شود.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
شاید این سوال، از سوالات اساسی و کلیدی بسیاری از دوستان صاحب کسب و کار باشد:
مقصر اصلی عملکرد ضعیف کارکنان یک کسب وکار کیست؟
مدیر یا کارمند؟!
خانم Sunny Bonnell یکی از مؤسسان Motto (آژانسی که به مدیران در ساخت و گسترش شرکتهای برجسته وعظیم کمک میکند) درباره دلیل استعفای کارمندان این گونه میگوید:
امروز به طور اتفاقی این جمله را در جایی خواندم: "مردم با آرزو بر سر کار میآیند و به دلیل مدیریت ضعیف آنجا را ترک میکنند."
این جمله من را به یاد تمام دفعاتی که برای مشاوره به شرکتهای بزرگی رفتهام انداخت. من و شریک کاریام Ashleigh مانند شرلوک هولمز و دکتر واتسون به همراه هم به شرکتها میرویم و آنجا را موشکافانه نگاه میکنیم.
ما تحقیق و آزمایش بسیار میکنیم و سوالاتی را از کارمندان میپرسیم و به خوبی میدانیم که هر چه هست در خود شرکت است نه بیرون از آن. از این رو تمام وقتمان را در داخل شرکت به سر میبریم.
اگر شکایت شما این است که افرادتان کم انرژی هستند و تمام تلاش خود را بکار نمیبرند، به اهداف تعیین شده دست نمییابند یا به کار علاقه نشان نمیدهند، باید بگویم که مشکل خود شما هستید نه دیگران.!!!!
✍️اغلب عملکرد ضعیف شرکت به ضعف مدیریت آن برمیگردد. زمانی کارمندان به کار اهمیت نمیدهند که مدیر به خاطر برخی رفتارهای خاص به این مسئله متهم شود. در زیر ۱۱ رفتاری که ناشی از عملکرد ضعیف مدیریت است آورده شده است:
۱- مشغولیت شما آنقدر زیاد است که حتی، وقتی برای آشنا شدن با افراد تیم تان نمی گذارید.
۲- در تصمیم گیریها هیچ اهمیتی به اثر آن بر کارمندان نمیدهید.
۳- همیشه کارهایی که محول میکنید فوری هستند. از این رو کارمندان منابع و زمان لازم برای رسیدگی بدون استرس به کارها را ندارند.
۴- اهداف کسب وکار را به خوبی برای کارمندان توضیح نمیدهید به همین خاطر آنها با بیمیلی به کار میپردازند.
۵- محیط کاری شلوغ، کهنه، عمومی و قدیمی را برای کارمندان فراهم کردهاید.
۶- هر کسی که ایدهی شما را به چالش بکشد با حالت دفاعی یا پرخاش گونهی شما مواجه میشود.
۷- زمانی که کارمندان به کمک شما نیاز دارند، به آنها میگویید که باید خود شان راه حل را بیابند.
۸- موفقیت کارمندان یا شرکت را جشن نمیگیرید.
۹- هرگز از دیگران برای کار خوبی که انجام دادهاند تشکر نمیکنید.
۱۰- همه تمرکز شما به بالا رفتن عدد درآمدتان است.
۱۱- هرگز کار را از نظر کارمندانتان نگاه نمیکنید.
کاپیتان مایکل آبراشوف فرمانده سابق نیروی دریایی در این باره میگوید:
"یک مدیر بیدقت میتواند باعث گسستگی اتحاد نیروها، بیعلاقکی آنها به کار و نهایتا استعفای سریعشان شود."
دوست عزیزم، حال، اگر شما نیز مدیر یا صاحب کسب وکاری هستید و مواردی از این لیست را انجام میدهید به سرعت کار خود را ارزیابی کنید و تاثیر آن بر کارمندان را مشاهده کنید.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg